🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_25 🌴
...درنهایت من مجروح شدم و تیری به دستم خورد و از طرف دیگر خارج شد. استخوان دستم را شکست خونریزی داشت در انتهای کار دو نفر بودیم که عقب آمدیم بخشی از نیروهایمان اسرا را به عقب آورده بودند. بخشی مجروح و بخشی هم شهید شده بودند.
ما دو نفر از زیر آتش دشمن عقب آمدیم. دشت صاف بود. دشمن از فاصله چند کیلومتری کالیبرها و ضدهواییها را گرفته بود و به سمت نیروهای ما میزد. حجم آتش آنقدر زیاد بود که تیرها بوتههای علف روی زمین را درو میکرد. به این شکل توانستیم به عقب بیایم. من از جاده آسفالت به این طرف آمدم. دیدم #حاجاحمد پشت خاکریز است. دستم را در جیبم مخفی کردم.
او مرا نگاهی کرد و گفت: مگر اینجا خانه خاله است؟! دستت را از جیبت در بیاور.
نمیخواستم حاجی بفهمد مجروح شدهام. کمی جابهجا شدم. دفعه دوم که داد زد من بر اثر خونریزی زیاد بیهوش شدم. داخل کفشم پر از خون شده بود. #حاجاحمد متوجه مجروحیتم شد. در همان حالت هم تنها صدای #حاجاحمد را میشنیدم که میگفت: آتش بریزید.
بعد هم خود حاجی تعریف میکرد که توپخانه بعد از شلیک ۱۰گلوله اعلام کرد که دیگر مهمات ندارد. وقتی چشمم را باز کردم روی برانکارد در انرژی اتمی بودم. هواپیمای عراقی چنان از روی سرم شیرجه زد که حس کردم هواپیما سر مرا هم برد. چند ساعت زیر بمباران بودم، سپس مرا با هلیکوپتر انتقال دادند.
مرا با C۱۳۰ اصفهان بردند و عملام کردند. تا دو ساعت بیمارستان بودم. میخواستم برو،م بیمارستان لباس نمیداد، مرخص نمیکرد. با همان لباس بیمارستان به خیابانهای اصفهان آمدم. بچههای گشت ثارالله را در آنجا دیدم. داستان را گفتم آنها یکدست لباس آوردند و ما پوشیدیم. سپس به فرودگاه آمدم و با هواپیمای C۱۳۰ که مجروحین را میآوردند به هر شکلی که بود به #اهواز برگشتیم. پول هم نداشتم که بتوانم از #اهواز تا یک جایی بروم. پیاده راه افتادم که دیدم آمبولانس کنارم ترمز کرد. رانندهاش آشنا بود، مرا شناخته بود. سوار شدم. خدا مرا به منطقه رساند. وقتی #حاجاحمد با آن شرایط مرا دید خیلی خوشحال شد. کلاً نسبت به نیروهایی که با او کار میکردند مهربان بود. وقتی ترکش به ران پایش خورد اصلا عقب نرفت. نیروهایش را هم مثل خودش تربیت کرده بود.
دیدم #حاجاحمد یکی دیگر از بچهها را به طور موقت بالای سر بچههای تخریب گذاشته که با بازگشت من، او هم رفت.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
⭕️ چه زیبا گفت حاج احمد متوسلیان، ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد...
🔅۲۴رجب سالروز فتح خیبر به دست مولا امیرالمومنین علیه السلام گرامی باد،ان شاء الله و به یاری خدا باردیگر خیبردیگری را به دست مبارک فرزندان علی علیه السلام فتح می کنیم.این وعده الهی است🔅
#یااسرائیل_خیبر_خیبر
🆔 @javid_neshan
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_26 🌴
_در سفر به #سوریه و #لبنان هم حضور داشتید؟
ما دو سه نوبت به #لبنان رفته و برگشته بودیم. ما رفته بودیم عملیات کنیم برای کار دیگری که نرفته بودیم. #حاجاحمد هم تاکید داشت ما امکانات #صهیونیستها را شناسایی کنیم. شناسایی کردیم دیدیم زیاد از مین و غیره استفاده نکردهاند. بیشتر از چشمهای الکترونیکی استفاده میکردند. آنها را شناسایی کردیم. آنها چند سری چشم الکترونیکی داشتند. سری اولش طوری بود که اگر کسی از جلوی چشمها عبور میکرد آژیر قرمزی به صدا درمیآمد، بار دوم پروژکتور روشن میشد، بار سوم انفجار انجام میشد و...
#اسرائیلیها پیشبینی کرده بودند که اگر حیوانی از آنجا عبور کرد کل سیستمشان بههم نخورد. البته سیمخاردار هم گذاشته بودند. ما باید سیمخاردارها را جابهجا میکردیم تا از آنها عبور کنیم. ما آیینههایی را تعبیه کرده بودیم که لبه نداشت و اریب بود. ما با این آیینه نمیگذاشتیم نور رد شود، یا چراغ روشن شود، یا انفجار صورت بگیرد.
شب عملیات بچههای تخریب میتوانستند به این ترتیب بروند و چشمها را یکی پساز دیگری خنثی کنند در پادگان زبدانی موردی پیشآمد.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_27 🌴
_خاطره خاصی از سفر به #سوریه دارید؟
ما تعدادی توپ از #سوریه خریداری کرده بودیم. #حاجاحمد گلوله آرپیجی درخواست کرد. چون #اسرائیلیها اصلا لشکر پیاده ندارند و همه لشکرهایشان زرهی است. لذا گلولهی آرپیجی خیلی کارایی داشت. یکسری وسایل هم ما میخواستیم که به #حاجاحمد گفته بودیم.
در یک جلسهای که #آقای_ولایتی، #حاجاحمد، #تقی_رستگار، #شهید_دستوار و یکی دو نفر دیگه با مسئولین سوریه حضور داشتیم، مترجم هم ترجمه میکرد.
به #حاجاحمد گفتند: چند گلوله آرپیجی میخواهی؟
ایشان گفت: پنجاه هزار قبضه.
یکدفعه #رفعتاسد خشکش زد. او فرمانده کل نیروهای مسلح #سوریه بود.
او یکبار دیگر سؤال را پرسید و باز #حاجاحمد گفت: پنجاه هزار تا.
#رفعتاسد گفت: ما در کل انبارهای #سوریه پنجاه هزار تا آرپیجی نداریم!
#حاجاحمد خندهای کرد و به مترجم گفت: به او بگو بسیجیهای ما در یک روز فقط ۵۰هزارتا گلوله آرپیجی میزنند.
شاید یکی از دلایل اسیر شدن او سخنرانی تندش در پادگان زبدانی بود.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_28 🌴
_روز آخری که #حاجاحمد را دیدید یادتان هست؟
همان لحظه که #حاجاحمد و دیگر دوستان رفتند.
_دلیل رفتنشان را نفهمیدید؟
حاجی رفت که گزارشی برای حضرت امام تهیه کند. او دنبال این داستان بود و یکی از آرزوهایش این بود. امروز هم خیلی راحت میشود این حرف را زد. با صحبتی که مقاممعظم رهبری در نماز جمعه کردند خیلی راحت میشود گفت که ما برای آوردن چند کاغذپاره از کنسولگری ایران به #لبنان نرفتیم، ما برای شناسایی و جنگ رفته بودیم. شما در ادامه صحبت مقاممعظم رهبری که چندی پیش در نمازجمعه انجام دادند میتوانید کاملاً شفاف کنید و بگویید که هدف از رفتن بچههای ما به #سوریه و #لبنان چه بوده. #حاجاحمد برای تهیه گزارش رفت.
فرمانده گردانهایی که با #حاجاحمد کار میکردند هم همینطور بودند. قبل از #فتحالمبین جلسهای در حد سه قرارگاه برگزار شد. ما جایی نشسته بودیم که صحبتهایشان را میشنیدیم. #شهید_حسن_باقری کالک نقشه را کشیده بود و آن را جلد کرده بود (با مشمع). همه آن را کشیدند و خندیدند. گفتند #باقری با سفرهاش آمده و حالا ناهار بیاورید. این را جدی نگرفتند اما زمانیکه موانع زیاد شد و احتمال نفوذ در مواضع دشمن نمیرفت مجبوراً افراد به عکس هوایی و این کالکها تن دادند.
*پایان*
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
جاویدنشان
#شهید_محسن_وزوایے 🥀
💠 #یاران_حاجاحمد 💠
#شهید_محسن_وزوایے 🥀
#محسن_وزوایی، ۵ مرداد ۱۳۳۹ در محله نظام آباد تهران دیده به جهان گشود. در سالهای نوجوانی با راهنماییهای مؤثر پدرش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از همرزمان مرحوم #آیت_الله_کاشانی بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت.
در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمنهای اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال۱۳۵۶ مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور سال۵۷ تا ۱۲بهمن۵۷ و ورود #امام_خمینی (ره) به ایران، در همه صحنهها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود.
او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش میکشید و در درگیریهای مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹بهمن تا ۲۲بهمن۵۷، حضوری پرثمر داشت. در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرتآباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد. وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در ایران و تسخیر لانهی جاسوسی، در سالروز کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید #امام_خمینی (ره) عهدهدار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند.
در سال۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات_عملیات را به عهده گرفت.
#محسن_وزوایی به دنبال تجاوز #عراق به ایران، داوطلبانه به #جبهه_غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونهای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور #تنگ_کورک تا حد فاصل #تنگ_حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حملهای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک همرزمان خود، ارتفاعات حساس و سوقالجیشی #تنگ_کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت.
در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۶۰ طرحریزی شده بود، فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه میداد.
در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها #محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی #بعث_عراق را به اسارت بگیرند.
وی نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندیهای « #بازی_دراز» ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت.
او در طول جنگ تحمیلی، در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر۶۰، در عملیات #مطلع_الفجر فرمانده بود. در اسفند سال ۶۰ پس از پیوستن به جرگهی یاران #حاجاحمد فرمانده #گردان_حبیببنمظاهر و تیپ تازه تأسیس #محمدرسولالله (ص) گردید که در عملیات #فتحالمبین، این گردان نوک عملیات بود.
با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهداء، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در ۲۳ فروردین ماه۶۱ وارد عملیات #بیتالمقدس شد و برای اجرای بهتر عملیات، با #تیپ_حضرترسول ادغام گردید و #محسن_وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهدهدار شد.
این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیاتهای متعدد و به ویژه #بیتالمقدس، سرانجام در ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۱ ، در ۲۲سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
👤پیامبر اکرم (ص) :
🌺 تقوای کامل آن است که آنچه را نمیدانی یاد بگیری و به آنچه میدانی عمل کنی .
مبعث ، عید شکوفایی خوشبوترین گل هستی، مبارک 🌹
🆔 @javid_neshan
گشٺم خريدار غمٺ
حيران به بازار غمٺ
جان داده در ڪار غمٺ
من از ڪجا؟ عشق از ڪجا؟
#مولانا
#حاج_احمد♥️
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌹با درود و سلام به ارواح مطهر شهدای والا مقام🌹
🔅امام خمینی رحمت الله علیه: شهادت هنر مردان خداست🔅
🇮🇷۲۲اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد🇮🇷
#روز_شهید
#جاوید_نشان
🆔 @javid_neshan
#حدیث_مهدوی
🌸امام مهدی (عج) :
در پیشامدهای مهمّ اجتماعی به راویان حـدیث مـا مراجعه کنید ، زیـرا که آنـان حجّت مـن بر شمـا هستند ، و مـن هم حجّت خدا بر آنان هستم.
(مرآة العقول: جلد26 ، ص205)
🆔 @javid_neshan
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
📗نحوه شکلگیری #تیپمحمدرسولالله در گفت و شنود شاهد یاران با #نصرتاللهقریب
✳درآمد:
تشکیل یک تیپقدرتمند با امکانات و افراد محدود، آن هم به تنهایی، از افرادی برمیآید که دارای هوش بالایی باشند. آن هم تیپی که در عملیات #فتحالمبين و #الیبیتالمقدس آنچنان درخشید و نگاه همگان را به خود جلب کرد. #نصرتاللهقریب از یاران قدیمی #سردارمتوسلیان است که در گفت و شنود با شاهدیاران به نقل آنها پرداخته است.
منبع:سایتِنویدِشاهد
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯