🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_9 🍀
فردای آن روز به #دزفول آمدیم. در #دزفول جایی را به ما دادند فکر میکنم مقر سپاه بود. بچهها در زیرزمین بزرگ آنجا مستقر شدند. #عملیات_تنگهچزابه آن زمان انجامشده بود. حاجی هم بچهها را برد تا منطقه را از نزدیک ببینند. #حاجاحمد پای رکاب اتوبوس ایستاد و گفت برادرها اسم تیپ ما به نام ۲۷ محمد رسولالله نامگذاری شده که بچهها صلوات فرستادند و از اینموضوع خوشحال شدند. تکهکلام #حاجاحمد کلمهای (برادرها) بود که حاجی با لحن محکمی آن را ادا میکرد. آن روز از چزابه بازدید کردیم و برگشتیم #حاجاحمد شروع به سازماندهی تیپ کرد. در ابتدای کار هنوز مسئولیتها مشخص نبود. چند روز اول صبحگاه را برگزار میکردیم #حاجاحمد هم میآمد. قاطعیت خاصی داشت. زمین خوزستان آب زیاد در آن نفوذ نمیکند. ساختمانی که ما آنجا مستقر شدیم یکی از بزرگترین ساختمانهای #دوکوهه است که از ساختمانهای دیگر جداست. ساختمانی که بعدها بچههای #ذوالفقار در آنجا مستقر شدند. یک روز از صبحگاه برمیگشتیم بارندگی شدیدی از قبل شده بود و مقداری آب جلوی ساختمان جمع شده بود. یکی از بچهها اهل اصفهان بود و #سیفاللهمنتظری نام داشت.
#شهید_رضا_دستور به حاجی گفت: #حاجاحمد بگو #سیفالله در این آب سینهخیز برود.
#حاجاحمد هم همهی بچهها را جمع کرد و به آنها فرمان سینهخیز داد.
به #رضا گفت: اول خودت شروع کن.
هر چه التماس کرد حاجی گفت: امکان ندارد. بعد هم خودش در آن آب سینهخیز رفت.
اولین کاری که #حاجاحمد انجام داد، تشکیل یک تیم اطلاعاتی بود که لازمه هر عملیات است. ما به منطقهای (ارتفاعات بلتا) که قرار بود عمل کنیم رفتیم. #حاجاحمد ما را آنجا برد یک تیم ۵_۶نفره شدیم و شناسایی آنجا را شروع کردیم. خود #حاجاحمد هم در #دوکوهه نیروها را سازماندهی میکرد. بنده هم مسئول آن تیم ۵_۶نفره اطلاعاتی شدم. کار را شروع کردیم. واقعاً نمیدانستیم چه باید بکنیم. منطقه جنوب برایمان سخت بود. کار اطلاعاتی را بهصورت ابتدایی آغاز کردهایم مثلاً جاهایی که برای شناسایی میرفتیم به صورت شکل روی کاغذ میکشیدیم.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯