جاویدنشان
📚#وقتی_که_کوه_گم_شد 👇 🆔️ @javid_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_20 *
□تنومه_قرارگاه تاكتيكی سپاه سوم نيروی زمينی ارتش بعث
درون قرارگاه، سه ژنرال و يك سرهنگ بعثی، نگران بر گِرد ميزی كه نقشه بزرگی از منطقه غرب كارون بر روی آن گسترده است، خيمه زده، سخت مشغول مباحثه اند.
ژنرال ارشد؛ سرلشكر ستاد صلاح قاضی فرمانده سپاه سوم، در حالی كه گوشه سبيل پرپشت خود را به دندان می گزد، آنتن را روی خط سياهی كه از شمال به جنوب نقشه امتداد يافته می كشد و می گويد:
آقايان! شما به من تضمين داده بوديد جاده #محمره(خرمشهر) به اهواز رو حداكثر تا صبح امروز از ايرانی ها پس بگيريد اما حالا...
سرتیپ شتینه فرمانده لشکر ۳ زرهی با تك سرفه ای كلام سرلشكر قاضی را قطع می كند.
سرتيپ شيتنه: عذر می خوام رشته كلام فرمانده محترم سپاه رو قطع می كنم، اما قربان، دشمن در جريان عبور از كارون و رسيدن به دژ ما بر روی جاده #محمره غافلگيرمون كرد... سرلشكر قاضی، خشمناك به سرتيپ شيتنه می توپد: خفه شو شيتنه!... حيف اون لشكر سوم زرهی كه دادمش دست تو...
سرلشكر خشم سركش خود را فرو خورده، انديشناك دست به چهار نشان روی سينه خود می كشد و ادامه می دهد.
... می دونی اين نشان هارو چطور از دست سيدالرئيس صدام گرفتم؟... با همين لشكر!... من با همين لشكر سوم زرهی، #محمره رو از چنگ ايرانی ها درآوردم. هويت عجمی #خرمشهر، زير شنی تانك های همين لشكر له شد تا بتونيم اسم شهر رو به #محمره تبديل كنيم. اما تو... تو بی عرضه، بعد از هفت شبانه روز، نتونستی باهاش يه مشت نيروی سبك اسلحه ايرانی رو از جاده #محمره-اهواز عقب بزنی.
سرتيپ شيتنه: يگان من هنوز هم در حال بازسازيه قربان... ضربه ناشی از شكست محاصره آبادان توسط دشمن، كمر اين لشكررو شكسته... اگه دو ماه پيش كه مارو به عنوان يگان احتياط به غرب #دزفول فرستادين، به موقع اقدام به عقب نشینی نکرده بودم، فی الحال اسم لشکر ۳ زرهی از سازمان رزم عراق خط خورده بود.
سرلشكر قاضی با زهرخندی بر لب می گويد: عقب نشينی! هه!... بهتر بود می گفتی فرار جانانه سرتيپ!
سرتيپ شيتنه بغض خود را فرو خورده، شرمسار سر به زير می اندازد.
سرتيپ الدوری فرمانده لشكر ۹ زرهی به نشانه در خواستِ اذن صحبت دست بلند می كند.
سرلشكر قاضی با كراهت به او نگريسته می گويد: بذاريد ببينيم فرمانده زنباره لشكر نهم چه فرمايشی دارن! حرف بزن دوری.
سرتيپ الدوری: قربان، متأسفانه شما دشمن رو دست كم گرفتيد! همون طور كه دو ماه پيش، سرلشكر فخری فرمانده سپاه چهارم هم در نبرد #شوش_دزفول اونارو دست كم گرفت و ديديم چه به روزگار سپاه چهارم و لشكرهای مكانيزه اش آورد.
سرلشكر قاضی قاه قاه خنده را سر می دهد.
سرلشكر قاضی: طالع، تو داری دشمن رو زيادی گنده می كنی. اونا حتی يه ژنرال آكادمی جنگ ديده تو رده های ستادشون ندارن.
سرتيپ شيتنه كه به زحمت آب دهان خود را قورت می دهد می گويد: در عوض توی ميدون جنگ، فرماندهان زبده ای تربيت كردن قربان... فرض كنيد همين #متوسليان!
سرلشكر قاضی يكه خورده می پرسد: #متوسليان؟... همون كه تونست در جناح شمال شرق محمره به جاده آسفالت برسه؟
افسران حاضر، به تأييد سر تكان می دهند.
سرلشكر قاضی: ولی عكس های هوايی و گزارش های استخبارات نظامی ما نشون می داد چيزی از يگانش باقی نمونده.
سرتيپ شيتنه: واقعيت چيز...
سرلشكر قاضی بی حوصله كلام سرتيپ شيتنه را قطع می كند.
سرلشكر قاضی: بله، قبول دارم، اين يكی استثناء است. در طراحی و اجرای مانور آفندی درگيری های منطقه سپاه چهارم، باهوش عمل كرده اما اون مال گذشته اس. در اون مقطع تونست علی رغم اطلاعات دقيق و عكس های ماهواره ای ارزشمندی که آقای ویلیام کیسی رئیس C.I.A به ما داده بود، با تك احاطه ای غافلگيرمون كنه و حتی توپخونه سپاه چهاررو بگيره، ولی اين بار، به خاطر شرايط متفاوت زمين و به يمن آرايش دفاعی مناسب مون در غرب كارون، اون هم مثل ساير واحدهای دشمن، ناچار شد شاخ به شاخ با ما طرف بشه. شما آقايون خوب می دونيد كه ايرانی ها، به علت ضعف مفرط زرهی و توپخانه و فقدان پوشش هوايی گسترده، در تك جبهه ای، کلاً عاجزند.
سرهنگ محسن عبدالله فرمانده تيپ ۱۲ زرهی، در حالی که نوك آنتن را روی نقطه خط مرزی می زند، می گويد: من فكر می كنم موضوع مهم فعلا اینه که بفهمیم یگانی که ديشب تونست با رخنه از قلب محل های استقرار دو تيپ زرهی و مكانيزه ما، در تقاطع كانال آب با جاده #اهواز_محمره، خودش رو سيزده كيلومتر تا مرز بين المللی جلو بكشونه و روی دژهای مرزی غافلگيرمون كنه، چه هويت و اهدافی داره. جسارتاً، من بیش از اون که نگران سرنوشت #محمره باشم، نگران موقعيت #بصره ام.
ناگهان سكوت سنگين و ابهام آلودی بر فضای جلسه حكمفرما می شود.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan
⬛◽
#فرماندهاى_مقتدر_و_دوست_داشتنى
◽⬛
🌷 #قسمت_47🌷
در همان نخستين روزهاى اســتقرار نيروهاى اعزامى در شــهر #دزفول، #حاج_احمد در صدد برآمد از حداقل زمان ممكن، حداكثر بهره بردارى را به عمل آورد. هم از اين رو، او بر ضرورت آشــنا شدن نيروهاى اعزامى با شــرايط جغرافياى نظامى مناطق عملياتى جنوب و توجيه آن ها نســبت به وضعيت جنــگ در #جبهههاى_خوزســتان تأكيــد فراوان داشــت. نفــس تأكيد #حاج_احمــد بر اين نكتــه، امرى در خور تأمل اســت؛ چرا كه كادرهاى اعزامى ســپاه غــرب به جنوب، على رغم تجارب درخشانى كه از جنگ در جبهه هاى كوهستانى و صعب العبور غرب داشــتند، با كــم و كيف نبرد در دشــت هاى خوزستان و شــرايط متفاوت آن نسبت به جبهه هاى غرب كشور آشنا نبودند. آنان، نه محورهاى عملياتــى نيروهاى خودى در جنــوب را ديده بودند، نه اصولاً تجربه اى عينــى از شــيوه هاى رزم در اين جبهه ها داشتند. تهاجم نيروهاى دشمن به تنگه چزابه در ســيزدهم بهمن ۱۳۶۰ ،فرصت مغتنمى را كه #حاج_احمد و #حاج_همت در پى به دســت آوردن آن، جهت مطالعــه نزديك صحنــه جنگ در جبهه هــاى جنوبى بودند، فراهم آورد. اينك دشــمن بــا تمام توان خود، شــامل لشكر شش زرهى و دو تيپ [يك تيپ تقويت شده ] و ۱۵ گردان، هر گردان به استعداد ۱۰۰۰ سرباز از تيپ هــاى مأموريت ويژه، به ميدان آمده بود تا بلكه بتواند شكســت حقارت بار خود در نبرد #طريق_القدس را جبران و بار ديگر شــهر آزاد شــده #بستان را اشغال كند؛ توهمى آن همه عميق كه باعث شد #صدام شخصاً به منطقه بيايد و از كنار #پل_سابله ، فرماندهى نيروهاى مهاجم عراقى را به عهده بگيرد.اكنــون، حماســه ۲۷ ،رؤياى صادقه اى بــود كه تعبير مى شد و چه تعبير فرخنده اى! در شامگاه هفدهم بهمن، تشــكيل تيپ در #قرارگاه_مركزى_كربلا توســط سردار #شهيد_حسن_باقرى و ســردار #رحيم_صفوى با حضور #حاج_احمد رســماً اعلام شــد. نام تيــپ... آرى؛ نامى مناسب بايســتى براى اين مولود مبارك برمى گزيدند؛ اما چه نامى؟!
#تيپ۲۷محمدرسولالله(ص).
🆔️ @javid_neshan
⬛◽
#فرماندهاى_مقتدر_و_دوست_داشتنى
◽⬛
🌷 #قسمت_49🌷
براى توصيف منطقه عملياتى محول شــده به #تيپ۲۷محمدرسولالله (ص) در #جبهه_نصر بايد گفت كه اگر بنا به فرض، #جبهه_شــاوريه تا #تپهچشمه و #ارتفاعاتابوصليبىخات را بتوان به شكل يك نيم دايره هلالى در منطقــه غرب #دزفول در نظــر گرفت، در مركز اين هلال فرضى، تپه هاى اســتراتژيك #علــىگرهزد قرار داشــتند. اين ارتفاعات، محورهاى ۳۵۰ #شــاوريه، #تپهچشــمه و بلندى هاى #ابوصليبىخــات را به خوبى از حيث ديد و تير دشمن پوشش مى دادند. ســپاه چهارم ارتش عراق، تنها بر روى ارتفاعات #علىگــرهزد، حدود ۱۸۰ قبضه توپ با كاليبرهاى مختلف مســتقر كرده بود و شهرهاى #دزفول و #شوش از اوايل جنگ تا به آن زمان، آماج گلوله باران ممتد همين حجم متراكم توپ هاى دشمن بودند. برنامه ريزى عمده #حاج_احمد براى كار در اين جبهه، دست زدن به يك مانور [غير متعارف در جناحيــن آن ] بود؛دور زدن و نفوذ در عمق مواضع دشــمن يعنى اعزام ســه گردان از #تيپمحمدرســولالله (ص) به عمق اين هلال فرضى و تصرف واحدهاى توپخانه و آتشبار سنگين دشمن بر روى #ارتفاعــاتعلىگره زد. اگــر اين مانور پيچيده و حســاس با موفقيت به اجرا در مى آمد، در مرحله بعد و با آغاز يورش سرتاســرى، رزمندگان اســلام بدون مواجه شدن با حجم مهلك و سنگين آتش توپخانه اى عــراق مى توانســتند بــه راحتى خود را بــه مواضع و استحكامات قواى دشمن در منطقه برسانند.
🆔️ @javid_neshan
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_9 🍀
فردای آن روز به #دزفول آمدیم. در #دزفول جایی را به ما دادند فکر میکنم مقر سپاه بود. بچهها در زیرزمین بزرگ آنجا مستقر شدند. #عملیات_تنگهچزابه آن زمان انجامشده بود. حاجی هم بچهها را برد تا منطقه را از نزدیک ببینند. #حاجاحمد پای رکاب اتوبوس ایستاد و گفت برادرها اسم تیپ ما به نام ۲۷ محمد رسولالله نامگذاری شده که بچهها صلوات فرستادند و از اینموضوع خوشحال شدند. تکهکلام #حاجاحمد کلمهای (برادرها) بود که حاجی با لحن محکمی آن را ادا میکرد. آن روز از چزابه بازدید کردیم و برگشتیم #حاجاحمد شروع به سازماندهی تیپ کرد. در ابتدای کار هنوز مسئولیتها مشخص نبود. چند روز اول صبحگاه را برگزار میکردیم #حاجاحمد هم میآمد. قاطعیت خاصی داشت. زمین خوزستان آب زیاد در آن نفوذ نمیکند. ساختمانی که ما آنجا مستقر شدیم یکی از بزرگترین ساختمانهای #دوکوهه است که از ساختمانهای دیگر جداست. ساختمانی که بعدها بچههای #ذوالفقار در آنجا مستقر شدند. یک روز از صبحگاه برمیگشتیم بارندگی شدیدی از قبل شده بود و مقداری آب جلوی ساختمان جمع شده بود. یکی از بچهها اهل اصفهان بود و #سیفاللهمنتظری نام داشت.
#شهید_رضا_دستور به حاجی گفت: #حاجاحمد بگو #سیفالله در این آب سینهخیز برود.
#حاجاحمد هم همهی بچهها را جمع کرد و به آنها فرمان سینهخیز داد.
به #رضا گفت: اول خودت شروع کن.
هر چه التماس کرد حاجی گفت: امکان ندارد. بعد هم خودش در آن آب سینهخیز رفت.
اولین کاری که #حاجاحمد انجام داد، تشکیل یک تیم اطلاعاتی بود که لازمه هر عملیات است. ما به منطقهای (ارتفاعات بلتا) که قرار بود عمل کنیم رفتیم. #حاجاحمد ما را آنجا برد یک تیم ۵_۶نفره شدیم و شناسایی آنجا را شروع کردیم. خود #حاجاحمد هم در #دوکوهه نیروها را سازماندهی میکرد. بنده هم مسئول آن تیم ۵_۶نفره اطلاعاتی شدم. کار را شروع کردیم. واقعاً نمیدانستیم چه باید بکنیم. منطقه جنوب برایمان سخت بود. کار اطلاعاتی را بهصورت ابتدایی آغاز کردهایم مثلاً جاهایی که برای شناسایی میرفتیم به صورت شکل روی کاغذ میکشیدیم.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯