🔹 ماجرای قوطی کمپوت در عملیات فتح المبین 🔹
من ، #حسین_قجهای و #محسن_وزوایی برای یافتن بهترین سیر هدایت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموریت رفتیم .
پس از اتمام كار شناسایی برای استراحت دور هم نشسته ، كمپوتی را باز كردیم و در حالیكه آرام صحبت میكردیم مشغول خوردن شدیم و به یكدیگر تأكید میكردیم كه قوطی خالی را با خود ببریم تا نشانی از خود به جا نگذاشته باشیم . با خوشحالی به مقر بازگشتیم و پس از ارائه گزارش كار ، ناگهان به خاطر آوردیم كه غفلت كرده و قوطی را همانجا گذاشته ایم . دیگر كاری نمیتوانستیم بكنیم و فقط به خدا توكل كردیم .
اوایل شب بعد ، چند ساعتی پس از حركت گردان، محسن وزوایی با بیسیم اعلام كرد كه راه را گم كرده است. همه نگران بودند حتی فرماندهمان #حاج_احمد_متوسلیان به سجده رفته و با گریه به پروردگار التماس میكرد .
چند لحظه بعد خبر داده شد كه گردان راهش را پیدا كرده و عملیات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهمیدم فرمانده گردان مسیر را از روی همان قوطی جامانده پیدا كرده است . همیشه میگفتم خداوند اینگونه شری را به خیر رقم زد.
راوی: خود شهید
شهید عباس کریمی
جاوید نشان/متوسلیان
🆔 @javid_neshan
⬛◽
#فرماندهاى_مقتدر_و_دوست_داشتنى
◽⬛
🌷 #قسمت_50🌷
صبح روز جمعه، ۲۱ اســفند سال۱۳۶۰ ، #پادگان_دوكوهه حال و هواى ديگرى يافت. انبــوه رزمندگان #تيپ۲۷محمدرســولالله (ص)، در قالــب ۹ گردان منظــم و حاضر به رزم، عــازم ميــدان صبحگاه پادگان شــدند. در پيشاپيش هر گردان، ســيماى مصمم و نورانى دلاورمردانــى را مى شــد ديد كه كوهســتان هاى پابرجــاى غرب، به ايمان راســخ آنان و خورشيد گردون نشين خوزستان، به همت بلندشان غبطه مى خورد. #تيپ۲۷محمــدرســولالله (ص) در اوجِ آمادگى، بــا تمامى عِـده و عُده
الهى خود، قدم به ميدان صبحگاه #دوكوهه مى گذاشت. #گردان_سلمان_فارســى و سردار
رشــيد آن #حســينقجــهاى؛ #گــردان_انصــارالرســول (ص) و عـــــلمــدار دلاورش، #اســماعيل_قهرمانى؛ #گردان_حمزه سيدالشهدا و سردار روشــن ضميرش #رضــاچراغــى؛ #گردان_مالك_اشــتر
و فرمانــده غيــورش #محمدشــهبازى؛ #گــردان_عمارياســر و سردار دشمن شــكن آن #علىاكبر_حاجىپور، #گــردان_ابوذر_غفارى و فرمانده سلحشــور آن #مصيب_ميرسجادى، #گردان_مســلم_بن_عقيل و فرمانده تيزتك آن #حبيبالله_مظاهرى، #گردان_بلال_حبشــى و فرمانده شجاع آن #احمدصالحى و...
ســرانجام نهميــن گردان؛ #گــردان_حبيب_بــن_مظاهر و پرچمدار صف شــكن آن، #محســن_وزوايى، از پى يكديگــر، زمين #صبحگاه_دوكوهــه را به قدوم مبارك خويش مزين كردند.
🆔️ @javid_neshan
🌻 #احمد_متوسلیان_به_روایت_کوچه_نقاشها 🌻
🌻 #قسمت_5 🌻
_خاطره اختصاصی از #حاج_احمد دارید؟
دو مرتبه در عمرم دیدم که شانههای #حاج_احمد لرزید. یک بار در #عملیاتبیتالمقدس، وقتی که با هم آمدیم بالای سر #شهید_حسین_قجهای. وقتی چندنفر از بچهها نتوانستند #حسین_قجهای که در محاصره بود را به عقب برگردانند. من چون در اطلاعات بودم، موتور داشتم. #حاج_احمد به من گفت: برو سراغ حسین. حاجی هم همراه من آمد. مقداری که جلو رفتیم، شدت تیراندازی به حدی زیاد بود که دیگر نتوانستیم ادامه دهیم. به هر صورت یک ساعت صبر کردیم تا راه باز شد. ما با موتور آمدیم و به موقعیت #حسین_قجهای رسیدیم. موتور را خاموش کرد و بین مجروحین رفتیم. امدادگرها هم رسیده بودند و به بعضی از مجروحین که دو روز آب نخورده بودند، آب میدادند. به خودم که آمدم دیدم #حاج_احمد نیست. برگشتم و دیدم شانههای #احمد میلرزد. حاجی حسین را پیدا کرده و بالای سر او نشسته بود. وقتی به شهر رفتیم همه روبه روی #مسجدجامع_خرمشهر جمع شده بودند. حاجی که وارد شد همه صلوات فرستادند. #حاج_احمد گفت: ای کسانی که بر زمین های #خرمشهر خوابیده اید، شما جانتان را فدایی کردید و این شهر را آزاد کردید. بعد شروع کرد به نام بردن تک تک بچهها: #حسین_قجهای، #محسن_وزوایی، #احمد_بابایی، #محمود_شهبازی، و.... .
_بار دوم که #حاج_احمد گریه کرد کجا بود؟
در #پاوه، برای فرمانده ژاندارمری منطقه بود.
"تمام"
•┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
🆔️ @javid_neshan
•┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
جاویدنشان
#شهید_محسن_وزوایے 🥀
💠 #یاران_حاجاحمد 💠
#شهید_محسن_وزوایے 🥀
#محسن_وزوایی، ۵ مرداد ۱۳۳۹ در محله نظام آباد تهران دیده به جهان گشود. در سالهای نوجوانی با راهنماییهای مؤثر پدرش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از همرزمان مرحوم #آیت_الله_کاشانی بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت.
در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمنهای اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال۱۳۵۶ مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور سال۵۷ تا ۱۲بهمن۵۷ و ورود #امام_خمینی (ره) به ایران، در همه صحنهها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود.
او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش میکشید و در درگیریهای مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹بهمن تا ۲۲بهمن۵۷، حضوری پرثمر داشت. در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرتآباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد. وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در ایران و تسخیر لانهی جاسوسی، در سالروز کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید #امام_خمینی (ره) عهدهدار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند.
در سال۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات_عملیات را به عهده گرفت.
#محسن_وزوایی به دنبال تجاوز #عراق به ایران، داوطلبانه به #جبهه_غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونهای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور #تنگ_کورک تا حد فاصل #تنگ_حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حملهای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک همرزمان خود، ارتفاعات حساس و سوقالجیشی #تنگ_کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت.
در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۶۰ طرحریزی شده بود، فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه میداد.
در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها #محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی #بعث_عراق را به اسارت بگیرند.
وی نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندیهای « #بازی_دراز» ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت.
او در طول جنگ تحمیلی، در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر۶۰، در عملیات #مطلع_الفجر فرمانده بود. در اسفند سال ۶۰ پس از پیوستن به جرگهی یاران #حاجاحمد فرمانده #گردان_حبیببنمظاهر و تیپ تازه تأسیس #محمدرسولالله (ص) گردید که در عملیات #فتحالمبین، این گردان نوک عملیات بود.
با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهداء، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در ۲۳ فروردین ماه۶۱ وارد عملیات #بیتالمقدس شد و برای اجرای بهتر عملیات، با #تیپ_حضرترسول ادغام گردید و #محسن_وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهدهدار شد.
این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیاتهای متعدد و به ویژه #بیتالمقدس، سرانجام در ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۱ ، در ۲۲سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯