eitaa logo
جاویدنشان
66 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 ماجرای قوطی کمپوت در عملیات فتح المبین 🔹 من ، و برای یافتن بهترین سیر هدایت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموریت رفتیم . پس از اتمام كار شناسایی برای استراحت دور هم نشسته ، كمپوتی را باز كردیم و در حالیكه آرام صحبت می‌كردیم مشغول خوردن شدیم و به یكدیگر تأكید می‌كردیم كه قوطی خالی را با خود ببریم تا نشانی از خود به جا نگذاشته باشیم . با خوشحالی به مقر بازگشتیم و پس از ارائه گزارش كار ، ناگهان به خاطر آوردیم كه غفلت كرده و قوطی را همانجا گذاشته ایم . دیگر كاری نمی‌توانستیم بكنیم و فقط به خدا توكل كردیم . اوایل شب بعد ، چند ساعتی پس از حركت گردان، محسن وزوایی با بیسیم اعلام كرد كه راه را گم كرده است. همه نگران بودند حتی فرمانده‌مان به سجده رفته و با گریه به پروردگار التماس می‌كرد . چند لحظه بعد خبر داده شد كه گردان راهش را پیدا كرده و عملیات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهمیدم فرمانده گردان مسیر را از روی همان قوطی جامانده پیدا كرده است . همیشه می‌گفتم خداوند اینگونه شری را به خیر رقم زد. راوی: خود شهید شهید عباس کریمی جاوید نشان/متوسلیان 🆔 @javid_neshan
⬛◽ ◽⬛ 🌷 🌷 صبح روز جمعه، ۲۱ اســفند سال۱۳۶۰ ، حال و هواى ديگرى يافت. انبــوه رزمندگان ۲۷محمدرســول‌الله (ص)، در قالــب ۹ گردان منظــم و حاضر به رزم، عــازم ميــدان صبحگاه پادگان شــدند. در پيشاپيش هر گردان، ســيماى مصمم و نورانى دلاورمردانــى را مى شــد ديد كه كوهســتان هاى پابرجــاى غرب، به ايمان راســخ آنان و خورشيد گردون نشين خوزستان، به همت بلندشان غبطه مى خورد. ۲۷محمــدرســول‌الله (ص) در اوجِ آمادگى، بــا تمامى عِـده و عُده الهى خود، قدم به ميدان صبحگاه مى گذاشت. و سردار رشــيد آن ؛ (ص) و عـــــلمــدار دلاورش، ؛ سيدالشهدا و سردار روشــن ضميرش ؛ و فرمانــده غيــورش ؛ و سردار دشمن شــكن آن ، و فرمانده سلحشــور آن ، و فرمانده تيزتك آن ، و فرمانده شجاع آن و... ســرانجام نهميــن گردان؛ و پرچمدار صف شــكن آن، ، از پى يكديگــر، زمين را به قدوم مبارك خويش مزين كردند. 🆔️ @javid_neshan
🌻 🌻 🌻 🌻 _خاطره اختصاصی از دارید؟ دو مرتبه در عمرم دیدم که شانه‌های لرزید. یک بار در ، وقتی که با هم آمدیم بالای سر . وقتی چندنفر از بچه‌ها نتوانستند که در محاصره بود را به عقب برگردانند. من چون در اطلاعات بودم، موتور داشتم. به من گفت: برو سراغ حسین. حاجی هم همراه من آمد. مقداری که جلو رفتیم، شدت تیراندازی به حدی زیاد بود که دیگر نتوانستیم ادامه دهیم. به هر صورت یک ساعت صبر کردیم تا راه باز شد. ما با موتور آمدیم و به موقعیت رسیدیم. موتور را خاموش کرد و بین مجروحین رفتیم. امدادگرها هم رسیده بودند و به بعضی از مجروحین که دو روز آب نخورده بودند، آب می‌دادند. به خودم که آمدم دیدم نیست. برگشتم و دیدم شانه‌های می‌لرزد. حاجی حسین را پیدا کرده و بالای سر او نشسته بود. وقتی به شهر رفتیم همه روبه روی جمع شده بودند. حاجی که وارد شد همه صلوات فرستادند. گفت: ای کسانی که بر زمین های خوابیده اید، شما جانتان را فدایی کردید و این شهر را آزاد کردید. بعد شروع کرد به نام بردن تک تک بچه‌ها: ، ، ، ، و.... . _بار دوم که گریه کرد کجا بود؟ در ، برای فرمانده ژاندارمری منطقه بود. "تمام" •┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈• 🆔️ @javid_neshan •┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
جاویدنشان
#شهید_محسن_وزوایے 🥀
💠 💠 🥀 ، ۵ مرداد ۱۳۳۹ در محله نظام آباد تهران دیده به جهان گشود. در سال‌های نوجوانی با راهنمایی‌های مؤثر پدرش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از هم‌رزمان مرحوم بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت. در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمن‌های اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیت‌های سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال۱۳۵۶ مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور سال۵۷ تا ۱۲بهمن۵۷ و ورود (ره) به ایران، در همه صحنه‌ها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود. او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش می‌کشید و در درگیری‌های مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹بهمن تا ۲۲بهمن۵۷، حضوری پرثمر داشت. در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرت‌آباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد. وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاست‌های مداخله‌گرایانه آمریکا در ایران و تسخیر لانه‌ی جاسوسی، در سالروز کشتار دانش‌آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید (ره) عهده‌دار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند. در سال۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات_عملیات را به عهده گرفت. به دنبال تجاوز به ایران، داوطلبانه به عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونه‌ای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور تا حد فاصل را برعهده گرفت و ضمن حمله‌ای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک هم‌رزمان خود، ارتفاعات حساس و سوق‌الجیشی را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت. در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۶۰ طرح‌ریزی شده بود، فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه می‌داد. در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی را به اسارت بگیرند. وی نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندی‌های « » ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در طول جنگ تحمیلی، در عملیات‌های متعدد با مسئولیت‌های گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر۶۰، در عملیات فرمانده بود. در اسفند سال ۶۰ پس از پیوستن به جرگه‌ی یاران فرمانده و تیپ تازه تأسیس (ص) گردید که در عملیات ، این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهداء، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در ۲۳ فروردین ماه۶۱ وارد عملیات شد و برای اجرای بهتر عملیات، با ادغام گردید و نیز فرماندهی محور اصلی را عهده‌دار شد. این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات‌های متعدد و به ویژه ، سرانجام در ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۱ ، در ۲۲سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯