eitaa logo
جاویدنشان
64 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جاویدنشان
🚩🔰🇮🇷🚩🔰🇮🇷🚩🔰🇮🇷🚩 🌷بسم الله الرحمن الرحيم🌷 🔰بمناسبت سوم خرداد ، سالگرد آزادسازی "شاید خداوند را به دنیا آورد برای فتح ..." 🔴 ⬅️ ‼️ کسی از سرنوشت خبر دارد؟ ⁉️ 🚩⬅️ 🚩 یکی از عملیات‌ های مهم در تاریخ هشت ساله 🇮🇷 است؛ عملیاتی که از 10 اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد و طی ۴ مرحله در ۲۴ روز ادامه داشت و در به آزادسازی خرمشهر که هدف نهایی بود منجر شد. مردی که آزادی اش را مدیون اوست، توسط صهیونیستها ربوده شده و ۳۶ سال است از او بی خبریم. اكنون بيش از آنكه اسير دست ✡ باشد، در هاله‌ای از غبار فراموشی ما به سر ميبرد... 🔴🚩 علمدار 🚩 فتح خرمشهر با ۱۹ هزار اسیر 🚩🔰 : 🚩⬅️ "اگر نبود، شاید خرمشهر تا ۲۰ سال بعد آزاد نمیشد." ➡️ "وقتی را از جلوی چشم خود گذراندم، نظرم به جلب شد، چراکه انسانی بسیار شجاع و مقاوم بود بدین معنا که در سختی‌ها، تحمل و صبر بسیار بالایی داشت؛ بنابراین، بنده احمد را برگزیدم تا نیرویی که می‌خواهد به خرمشهر نزدیک شود و دشمن را در دروازه‌ های خرمشهر از بین ببرد باشد و خب بنده وی را انتخاب کردم و (ص) را به آقای حسن باقری(افشردی) دادم و حاج احمد در قرارگاه نصر قرار گرفت تا عملیات را انجام دهد." ⭕️ "می‌دانستیم در روز عملیات سخت‌ترین پاتک‌ها از سوی عراقیها در دروازه خرمشهر انجام می‌شود و کسی غیر از احمد متوسلیان و تیپ محمد رسول الله (ص) نمی‌تواند از عهده این نبرد برآید." وی تأکید کرد: "بنابراین دیدیم که توانست با مقاومت در عملیات کل جبهه را به پیروزی برساند؛ خوب اگر این در آن نقطه خرمشهر انجام نمی‌شد، شاید را از دست داده بودیم و حتی تا بیست سال بعد هم نمی‌توانستیم آزاد کنیم..." 📷 تصویر: مسجد جامع از سمت راست امیر رزاق زاده، شهید حیاتپور، نفر نشسته جاویدالاثر تقی رستگار مقدم (که همراه حاج احمد در ۱۴ تیر ۶۱ توسط صهیونیستها ربوده شد) 🚩🔰🇮🇷🚩🔰🇮🇷🚩🔰🇮🇷🚩 🆔 @Javid_Neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 📚وقتی که کوه گم شد * * رزمنده ۱ قبضه آر.پی.جی بدون گلوله اش را در مشت می فشارد رزمنده ۱ : اين طور كه تانك هاشون دارن جلو می كشن، حتم دارم می خوان بيان رو خاكريز و خط مارو پشت دژ قيچی بزنن! رزمنده ۲ : موشك نداری؟ رزمنده ۱ : آخريش رو هم زدم محمود، اما لامصبا بهشون كارگر نيست! دوربين در گرد و غبار و انفجار به پيش می رود به كنار بی سيم چی مجروحی كه سرش را باندپيچی كرده و نصف صورتش غرق خون است می رسيم. گوشی بی سيم در دست ؛ فرمانده است و او با فرياد، با بی سيم صحبت می كند. : هيچ راهی نداريم، خرچنگاش از راست می زنن، از چپ می زنن، از روبه رو می زنن، از آسمون هم مثل بارون خمپاره می ريزه. سيزده دور تسبیح [13كيلومتر] پشت سرم دشمنه، جلوم هم يه فوج خرچنگ!... پوشش هوايی نداريم حاجی! صدای : ! الآن رفته بالای سر ، و هم پشت رو گرفتن. من دارم می آم اونجا، استقامت كنيد برادرجان، تا خودم برسم. مفهومه؟ : ! كجا؟ معلوم نيست تا پنج دقيقه ديگه ما زنده بمونيم، بی فايدس حاجی، خطرناكه اينور نيا. صدای : تو فقط يه كم ديگه جلوی رخنه شون رو سد كن، بچه ها الان روی خط سياه تا شمال درگيرند. مقاومت كن، اومدم. صدای قطع می شود. ، با پيشانی مجروح و شمايلی خاك آلود، بی رمق گوشی را پايين می آورد و نااميد و حيرت زده به بی سيم چی می نگرد. بی سيم چی: چی شد آقا ؟ چی گفت؟ : داره می آد اينجا... بی سيم چی با وحشت فرياد می زند: تو اين جهنم؟!! ناگهان انفجار خمپاره در چند متری، تمام كادر را پر از آتش و خاك می كند. دوربين به شدت تكان می خورد. در ميان فرياد فرمانده گردان كه در زير كادر بر زمين دراز كشيده، صدای ناله بی سيم چی شنيده می شود. دوربين در ميان گرد و خاك به دنبال بی سيم چی می گردد. با پايی لنگ خود را بر زمين می كشد و به دنبال بی سيم چی می گردد. ناگهان در زير غبار، تصوير محوی از بی سيم چی را كه به خاكريز تكيه داده می بيند، بی سيم چی سر ندارد. ، دردمند خم شده، بر رگهای بريده گلوی بی سيم چی بوسه می زند و لرزان می گويد: يا احكم الحاكمين. سپس در حالی كه كوله بی سيم را بر دوش انداخته و در طول خاكريز لنگان لنگان می دود به بچه ها فرمان می دهد. : اون مين هارو ببريد بذاريد جلوی مسيرشون. رزمنده ۱ : برادر ! همين پشتن، چسبوندن به خاكريز. : بذاريد روی خاكريز، يا علی، يه نفر بياد كمك كنه. در حالی كه دست می اندازد و زير بغل دو مجروح را می گيرد و از زمين بلند می كند، يك رزمنده هم با پای مجروح از راه می رسد و پاهای مجروح را می گيرد. فريبا به كاغذها خيره شده. حميده بی صبرانه می پرسد: چی شده؟ فريبا كاغذی را به حميده نشان می دهد: ترجمه يه صورت جلسه، اگه اشتباه نكرده باشم. حميده: صورت جلسه؟...اين ديگه چيه؟ فريبا: بذار بخونم، معلوم می شه. فريبا با سگرمه های درهم رفته، شروع به خواندن می كند. دستپاچه و ناشی می خواند. فريبا: سرفرماندهی كل نيروهای مسلح عراق راز، امانت دوست به كل سری، تاریخ 1982.5.7 موضوع: اجلاس فوق العاده فرماندهان تابعه سپاه سوم حضار: سرلشكر ستاد صلاح قاضی فرمانده سپاه سوم، سرتيپ ستاد جواد اسعد شیتنه فرمانده لشکر ۳ زرهی، سرتيپ ستادطالع الدوری فرمانده لشکر ۹ زرهی، سرهنگ ستاد محسن عبدالله فرمانده تيپ ۱۲ زرهی. در اثنای قرائت فريبا، تصوير ديزالو می شود به قرارگاه فرماندهی سپاه سوم ارتش بعث. ادامه دارد... 🆔️ @javid_neshan
جاویدنشان
📚#وقتی_که_کوه_گم_شد 👇 🆔️ @javid_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 📚وقتی که کوه گم شد * * □تنومه_قرارگاه تاكتيكی سپاه سوم نيروی زمينی ارتش بعث درون قرارگاه، سه ژنرال و يك سرهنگ بعثی، نگران بر گِرد ميزی كه نقشه بزرگی از منطقه غرب كارون بر روی آن گسترده است، خيمه زده، سخت مشغول مباحثه اند. ژنرال ارشد؛ سرلشكر ستاد صلاح قاضی فرمانده سپاه سوم، در حالی كه گوشه سبيل پرپشت خود را به دندان می گزد، آنتن را روی خط سياهی كه از شمال به جنوب نقشه امتداد يافته می كشد و می گويد: آقايان! شما به من تضمين داده بوديد جاده (خرمشهر) به اهواز رو حداكثر تا صبح امروز از ايرانی ها پس بگيريد اما حالا... سرتیپ شتینه فرمانده لشکر ۳ زرهی با تك سرفه ای كلام سرلشكر قاضی را قطع می كند. سرتيپ شيتنه: عذر می خوام رشته كلام فرمانده محترم سپاه رو قطع می كنم، اما قربان، دشمن در جريان عبور از كارون و رسيدن به دژ ما بر روی جاده غافلگيرمون كرد... سرلشكر قاضی، خشمناك به سرتيپ شيتنه می توپد: خفه شو شيتنه!... حيف اون لشكر سوم زرهی كه دادمش دست تو... سرلشكر خشم سركش خود را فرو خورده، انديشناك دست به چهار نشان روی سينه خود می كشد و ادامه می دهد. ... می دونی اين نشان هارو چطور از دست سيدالرئيس صدام گرفتم؟... با همين لشكر!... من با همين لشكر سوم زرهی، رو از چنگ ايرانی ها درآوردم. هويت عجمی ، زير شنی تانك های همين لشكر له شد تا بتونيم اسم شهر رو به تبديل كنيم. اما تو... تو بی عرضه، بعد از هفت شبانه روز، نتونستی باهاش يه مشت نيروی سبك اسلحه ايرانی رو از جاده -اهواز عقب بزنی. سرتيپ شيتنه: يگان من هنوز هم در حال بازسازيه قربان... ضربه ناشی از شكست محاصره آبادان توسط دشمن، كمر اين لشكررو شكسته... اگه دو ماه پيش كه مارو به عنوان يگان احتياط به غرب فرستادين، به موقع اقدام به عقب نشینی نکرده بودم، فی الحال اسم لشکر ۳ زرهی از سازمان رزم عراق خط خورده بود. سرلشكر قاضی با زهرخندی بر لب می گويد: عقب نشينی! هه!... بهتر بود می گفتی فرار جانانه سرتيپ! سرتيپ شيتنه بغض خود را فرو خورده، شرمسار سر به زير می اندازد. سرتيپ الدوری فرمانده لشكر ۹ زرهی به نشانه در خواستِ اذن صحبت دست بلند می كند. سرلشكر قاضی با كراهت به او نگريسته می گويد: بذاريد ببينيم فرمانده زنباره لشكر نهم چه فرمايشی دارن! حرف بزن دوری. سرتيپ الدوری: قربان، متأسفانه شما دشمن رو دست كم گرفتيد! همون طور كه دو ماه پيش، سرلشكر فخری فرمانده سپاه چهارم هم در نبرد اونارو دست كم گرفت و ديديم چه به روزگار سپاه چهارم و لشكرهای مكانيزه اش آورد. سرلشكر قاضی قاه قاه خنده را سر می دهد. سرلشكر قاضی: طالع، تو داری دشمن رو زيادی گنده می كنی. اونا حتی يه ژنرال آكادمی جنگ ديده تو رده های ستادشون ندارن. سرتيپ شيتنه كه به زحمت آب دهان خود را قورت می دهد می گويد: در عوض توی ميدون جنگ، فرماندهان زبده ای تربيت كردن قربان... فرض كنيد همين ! سرلشكر قاضی يكه خورده می پرسد: ؟... همون كه تونست در جناح شمال شرق محمره به جاده آسفالت برسه؟ افسران حاضر، به تأييد سر تكان می دهند. سرلشكر قاضی: ولی عكس های هوايی و گزارش های استخبارات نظامی ما نشون می داد چيزی از يگانش باقی نمونده. سرتيپ شيتنه: واقعيت چيز... سرلشكر قاضی بی حوصله كلام سرتيپ شيتنه را قطع می كند. سرلشكر قاضی: بله، قبول دارم، اين يكی استثناء است. در طراحی و اجرای مانور آفندی درگيری های منطقه سپاه چهارم، باهوش عمل كرده اما اون مال گذشته اس. در اون مقطع تونست علی رغم اطلاعات دقيق و عكس های ماهواره ای ارزشمندی که آقای ویلیام کیسی رئیس C.I.A به ما داده بود، با تك احاطه ای غافلگيرمون كنه و حتی توپخونه سپاه چهاررو بگيره، ولی اين بار، به خاطر شرايط متفاوت زمين و به يمن آرايش دفاعی مناسب مون در غرب كارون، اون هم مثل ساير واحدهای دشمن، ناچار شد شاخ به شاخ با ما طرف بشه. شما آقايون خوب می دونيد كه ايرانی ها، به علت ضعف مفرط زرهی و توپخانه و فقدان پوشش هوايی گسترده، در تك جبهه ای، کلاً عاجزند. سرهنگ محسن عبدالله فرمانده تيپ ۱۲ زرهی، در حالی که نوك آنتن را روی نقطه خط مرزی می زند، می گويد: من فكر می كنم موضوع مهم فعلا اینه که بفهمیم یگانی که ديشب تونست با رخنه از قلب محل های استقرار دو تيپ زرهی و مكانيزه ما، در تقاطع كانال آب با جاده ، خودش رو سيزده كيلومتر تا مرز بين المللی جلو بكشونه و روی دژهای مرزی غافلگيرمون كنه، چه هويت و اهدافی داره. جسارتاً، من بیش از اون که نگران سرنوشت باشم، نگران موقعيت ام. ناگهان سكوت سنگين و ابهام آلودی بر فضای جلسه حكمفرما می شود. ادامه دارد... 🆔️ @javid_neshan
4.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔰 سوم خرداد سالروز آزادسازی گرامی باد🌷 " برادرها ! شرفِ ما، زندگیِ ما، اسلامیتِ ما در شرایط فعلی بستگی به آزادسازی خونین شهر داره... " 🆔 @javid_neshan