🌹👆🌹👆🌹
خب دوستان عزیز
حالا که صحبت به #شهید شدنم کشید از همرزمام خواهش می کنم حکایت شیرین و دلنشین #شهادتمو براتون بگن
آقآ سید محمد ، طی عملیات پیشروی با اصابت ترکش تک تیرانداز دشمن به گلوی مبارکش ، به فیض عظیم #شهادت نائل گردید .
متاسفانه ما نتونستیم پیکر پاک و مطهر ایشون را با خودمون بیاریمش
داعش ، پیکر #شهید و با خودشون از اون منطقه بردن و سر و دست و پای #شهید را از بدنش جدا کردن و با خودش به غارت بردن .
چند هفته از این قضیه گذشت تا اینکه آقا سید به خواب یکی از دوستاش میاد و میگه ، دلم می خواستم #گمنام بمونم ولی به خاطر اینکه #بابام خیلی بیقراری می کنه ، بیاین و منو با خودتون ببرین .
سید تو خواب ، آدرس دقیق محلی که پیکرش قرار داشت را به دوستمون می ده و ما هم سریع به محل مورد نظر رفتیم و پیکر مطهر آقا سید را پیدا کردیم ، ولی چه #پیکری
نه # سر در بدن داشت
نه #پا به بدن داشت
نه #دست به بدن داشت
آره دوستانِ آقا سید ....
ما بدن سید محمد را اینطوری پیدا کردیم و به میهنمون و به آغوش خونواده اش برگردوندیم .
پیکر مطهر این #شهید والامقام پس از تشییع با شکوه ، در گلزار #شهدای شهر بهار از استان همدان آرام گرفت .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹👇🌹👇🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
مسیر سبزت ، رایحه #گلهایی است که نوید #آزادی و #سبکباری را می دهد .
#همقدم شدن با تو ، #پا گذاشتن در سرزمینی از جنس #نور است و پایان تمام #شبهایی است که #نهایتشان به ناکجا آباد می رسد .
من از #دیار نحس تظلم به امید گوشه #چشمی از تو به دامانت #پناه می آورم .
اینبار نه برای #اجابت آرزوهایم ، بلکه فقط و فقط بخاطر اینکه تو را #لایق دوست داشتن می دانم ، به #سویت می آیم .
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
برای #یافتنت به #قلبی رجوع می کنم که هر زمان از زمانه #میگیرد با #ندایی به سمت #اقلیم تو با سر می دود .
حال و روزم را ببین : #سر سپرده ، #دل سپرده و در انتظار #نگاهی از #سمت تو .
#دعایم کن تا اندکی #شبیه تو شوم ، شاید آنزمان #لیاقت_نگاهت را داشته باشم .
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #علیرضا_شریفی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹
#بزرگ_مردان_کوچک
#نوجوان_شهید
#محمدحسین_ذوالفقاری
#قسمت_دوم
یکی از همرزمانش می گوید :
اما او از #شهادت برادرش #مطلع بود .
وقتی به او گفتم حالا که #برادرت به #شهادت رسیده ، بهتر است که به #میبد بروی .
او با #روحیه_ای عالی جواب داد :
اگر بروم دیگر نمی گذارند به #جبهه برگردم .
هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش #شهید شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت :
اسلحه #برادرم را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است .
سرانجام او را برای مراسم #برادرش به #میبد روانه می کنند .
هنوز مراسم چهلم #برادرش برگزار نشده بود که او با #پیشانی بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های #عشق و #ایثار می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت #شقایق خیز #شوش بر اثر اصابت چندین ترکش #خمپاره به هر دو #دست و هر دو #پا در حالی که زمزمه #یا_حسین بر لب داشت به #لاله رویان هم رزم خود پیوست .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#سید_ایاز_خردمندان
#ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ .
ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشمهاش از #گریه سرخ شده بود، گفتم چی شده #سید ؟
گفت : حتما تو هم فکر میکنی با این #پای لنگم نمیتونم بیام تو #عملیات ، اما من با همین #پا توی تمام آموزشها #پا به #پای بچهها اومدم که بگم با یه #پای علیل هم میشه از کشور #دفاع کرد و مطمئنم اگر #شهید شدم جدم #امام_حسین_ع به خاطر این #پا ردم نمی کنه !
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ #فرمانده را #راضی کرد و همون شب با ذکر #یا_حسین_ع ، #شهید شد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊