#حضرت_حمزه علیهالسلام
#مثنوی
🔸حمزه که رفت...🔸
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز میکنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه میشد عبادتش
شیر خدا و شیر نبی، فارس العرب
در انتهای جادۀ مردانگی، ادب
هم یکه تاز عرصۀ جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان چشم اُحد هم گدازه ریخت
از بس از آسمان و زمین خون تازه ریخت
حمزه در آن میانه که گرم قتال شد
کم کم برای حملۀ دشمن مجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند
تا نیزهای به سینۀ آن نازنین زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست
لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی
میدان خروش نالۀ واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لالۀ پرپر کشید و بعد
پیمانههای صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
اما دلم گرفته از اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومهخواهری
زینب غروب واقعه را غرق خون که دید
از خیمه تا حوالی گودال میدوید
ناگاه دید در دل گودال قتلگاه
درخون تپیده پیکر سردار بیسپاه
«پس با زبان پُر گله آن بضعۀ بتول
رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست»
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_صادق علیهالسلام
#چارپاره
🔸صبح صادق🔸
کوچههای مدينه تا لبریز
از شمیم محمّدی شده است
به تن شهر باز گشته حيات
غرق در رفت و آمدی شده است
دم به دم با دم مسيحایی
منتشر میکنی حقايق را
به ديار مدينه میبخشد
چشمهای تو صبح صادق را
با شکوه تو تا هزاران سال
سرفراز است رايت شيعه
که به قالَ الامامُ صادقها
زنده مانده هويّت شيعه
لحظه لحظه زُرارهپرور بود
يابنطاها! نبوغ چشمانت
شده صدها مفضّل و جابر
ريزهخوار فروغ چشمانت
در عروج الهیات هر دم
جان تو شوق بندگی دارد
نيمۀ شب قنوت دستانت
درس عشق و پرندگی دارد
يک شب بیقرار و بارانی
که تو بودی انيس سجاده
از غم تو فراتِ خون میشد
زمزم چشم خيس سجاده
آن شبی که در آتش کينه
باغ ياس و شقايقت میسوخت
هيزم و تازيانه آوردند
چقَدَر قلب عاشقت میسوخت
قلب تو مثل اين حسينيهها
شب جمعه هميشه هيأت داشت
داغ هفتاد و دو گل پرپر
در دو چشم ترت اقامت داشت
گريه بر داغ سيدالشهدا
شده بود افضلالعباداتت
وقت روضه دل تو زائر بود
گوشۀ قتلگاه ميقاتت
مجلست روضهخوان نمیخواهد
در حضورت اشارهای کافیست
تا شود حجرۀ تو کربوبلا
گريۀ شيرخوارهای کافیست
آن شبی که سه مرتبه آمد
خاتمالانبيا به ياری تو
از غروب غريب عاشورا
ياد میکرد اشک جاری تو
ديگر از کاروان عاشورا
چشم در خون نشستهای مانده
تکيهگاهی به غير غربت نيست
آه نيزهشکستهای مانده
يک نگاهش به غربت زينب
يک نگاهش به سوى جانان است
لحظههای تلاطم عرش و
لحظههای عروج قرآن است
ضربۀ تيغها رقم میزد
غرق خون، اعظم مصائب را
«أمْ حَسِبتَ...» به روى نی بردند
سر گلگون نجم ثاقب را...
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔸إشفعیلنا🔸
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه، لحظهٔ پرواز میشود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز میشود
اینجا دو قطره اشک، برات زیارت است
اینجا دلِ شکسته سببساز میشود
کو چشم روشنی که ببيند در اين حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز میشود
اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست
قلب تپندهٔ حرم قم، حريم توست
اينجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحهٔ شهود و تجلی معطر است
برپا شدهست مکتب قرآن و اهلبيت
دارالعلوم مريم آل پيمبر است
اينجا کليد علم و فقاهت ارادت است
خاک در حريم تو علامهپرور است
چشم اميد عالِم و عاشق به سوی توست
اينجا چقدر چشمهٔ جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آينهست
وقتی دلم از آه زمانه مکدر است
هر شب کنار مرقد تو يک مدينه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوي گل ياس میشود
اينجا حضور فاطمه احساس میشود
با آن که هست هر دو جهان مال فاطمه
اينجا دميده کوکب اقبال فاطمه
بیاختيار پای ضريحت رسيده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اينجاست سايهسار پر و بال فاطمه
فرمود آشيانهٔ امن الهی است
صحن و سرای تو: حرم آل فاطمه
خورشيد آل فاطمه از راه میرسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
اي عمهٔ امام زمان! کاش در حرم
يک صبح جمعه لايق ديدار میشدم
خاتون ملک ارض و سما إشفعیلنا
محبوبهٔ حبيب خدا إشفعیلنا
آرامش و قرار دل ثامن الحجج!
ای زينب امام رضا إشفعیلنا
عصمت دخيل بسته به چادر نماز تو
ای آفتاب حجب و حيا إشفعیلنا
در هر سحر به سوی ضريح اجابتت
میآورم دو دست دعا إشفعیلنا
روی سياه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا إشفعیلنا
مهر و ولايتت شده حبلالمتين ما
در صبحگاه روز جزا إشفعیلنا
روز حساب تو همه اميد شيعهای
تنها نه شيعه، اهل جهان را شفيعهای
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منور تو قلب شکزده
از چشمههای فیض تو سیراب میشود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسل فلک، زده
شبهای جمعه طوف حرم میکنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
این دل برای دیدن ششگوشه لک زده
امشب گره گشاست دم يا رضا رضا
در دست توست تذکرهٔ کربلای ما
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از حکمت علوی
#امام_عصر_علیه_السلام
#یوسف_رحیمی
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
بستهست چشمهای مرا غفلت گناه
تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!
یک گام هم به سوی شما برنداشتم
ای مرحبا به این همه عرض ارادتم!
خالیست دست من،به چه رویی بخوانمت؟
دل خوش کنم به چه؟به گناهم؟به طاعتم؟
من هرچه دارم ازتو،از این دوستیِ توست
خیری ندیدهای تو ولی از رفاقتم
بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز!
حالا که سویت آمدهام غرق حاجتم
بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشهچشم خود بِرَهان از اسارتم
آن روز میرسد که فدایی تو شوم؟
من بیقرار لحظه ناب شهادتم
@deabel
#امام_رضا علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸ایها الرئوف🔸
دل از جهان بریده... به اینجا رسیدهام
یک عمر بال و پر زدم اما رسیدهام
این قطعه با تمام زمین فرق میکند
از فرش تا به عرش معلّی رسیدهام
با قلب من سکوت حرم حرف میزند
اینجا به درک به عالم معنا رسیدهام
از این به بعد صحبت لبتشنگی خطاست
وقتی به پایبوسی دریا رسیدهام
کی بی شفای این دل درمانده میروم
وقتی میان صحن مسیحا رسیدهام
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
با یک نگاه خود بگو آیا رسیدهام؟
توفیق خاکبوسی تو لطف خواهریست
اینجا به فضل دختر موسی رسیدهام
قلبم کبوتر حرم زینب قم است
در هر سلام منتظر یک علیکُم است
::
مهر تو را زلالی باران نوشتهاند
فردوس را، ز خاک خراسان نوشتهاند
با هر ترنمِ «وَ أنا مِن شُروطِها»
حب تو را قبولی ایمان نوشتهاند
ای مهربان! تبسم هر روزهٔ تو را
صبح سپید مردم ایران نوشتهاند
در سایهٔ تجلی شمسالشموسیات
خورشید را چراغ شبستان نوشتهاند
وقت طواف قبلهٔ هفتم رسیده است
ما را، ز خیل گوشهنشینان نوشتهاند
بسته به چشمهای تو شد سرنوشت ما
یک خندهٔ رضایت تو شد بهشت ما
::
هر کس به یک نگاه تو دل داد، یا رضا
از بند غصهها شده آزاد یا رضا
بار نخست از سوی آزادی آمدم
اما دلم به دام تو افتاد یا رضا
از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم
یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا
با هر فراز جامعه شد همصدای من
در صحن جامع رضوی، باد یا رضا
بال و پر دلم شده آیات مهر تو
در بین حجرههای پریزاد یا رضا
در صحن انقلاب تو، شد منقلب دلم
از بس کنار پنجره فولاد یا رضا ـ
حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم
گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا
من دست خالی آمدهام توشه دست توست
اذن طواف کعبۀ ششگوشه دست توست
::
بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت
بسته دخیل، عالم هستی به گنبدت
بابالاجابت همهٔ اهل عالم است
حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت
بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره
از بس گرهگشا شده هر رفت و آمدت
«باب الجواد راه ورودی به قلب توست»
امشب شفیع ما شده جود محمدت
تا هست روضهٔ تو، به جنت چه حاجتیست؟
دارد بهشت، حسرت دیدار مشهدت
بیتالحرام در نظرم جلوه میکند
وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت
دارد زیارت تو ثواب هزار حج
جانم فدای نام تو «یا ثامن الحُجج»
::
ای آفتاب جود و سخا أیها الرئوف
آیینهٔ امید و رجا أیها الرئوف
تو ملجأ توسل هر دلشکستهای
امشب بگیر دست مرا أیها الرئوف
دیدم به محضر تو رسیدهست شاعری
حتی گرفت از تو عبا أیها الرئوف
خود را به حلقههای ضریح تو بسته است
درماندهای برای شِفا أیها الرئوف
در این حرم ملائکه هم از نگاه تو
دارند التماس دعا أیها الرئوف
میگفت عارفی که خدا را قسم دهیم
امشب همه به حق تو یا أیها الرئوف
حالا کنار پنجره فولاد آمدیم
با اشک و آه و شور و نوا أیها الرئوف
اذن عروج، اذن رهایی، به دست توست
جا ماندهایم از شهدا أیها الرئوف
ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن
این کشتگان عشق خودت را شهید کن
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
هدایت شده از آستان قدس رضوی و حرم مطهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در هوای زیارت حرمت / در به در میشویم مثل نسیم
السلام علیک یابن رئوف / السلام علیک یابن کریم
🏴 ویژه شهادت امام جواد(ع)، با نوای میثممطیعی
@aqr_ir
#امام_علی علیه السلام
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#چارپاره
🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸
در روايات ناب معصومين
در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخره ایست
آیه آیه تمام نور هدی
روزی از روزها که در صحرا
فاطمه با علی سخن می گفت
از کرامات خالق یکتا
از عنایات ذوالمنن می گفت
ناگهان حین خوردن خرما
چید مولا رطب ز باغ جنان
نور حق جاری از لبانش شد
با گل خنده گفت: فاطمه جان
هیچ دانی پیامبر من را
دوست دارد چو جان شیرینش
بی گمان او نمی دهد ترجیح
هیچکس را به یار دیرینش
گفت زهرا: نمی شود هرگز
که تو باشی عزیز تر از من
میوۀ قلب او منم زهرا
کی به جز فاطمهست پارۀ تن
هر دو رفتند با لبی خندان
نزد خورشید عشق، پیغمبر
گفت زهرا: پدر بگو امروز
من گرامی ترم و یا حیدر؟
گفت پیغمبر امین با او:
تو و حیدر که روح و جان من اید
همۀ هستی ام شما هستید
به خدا نور دیدگان من اید
دوست دارم تو را حبیبۀ حق
بیشتر از همه در این دنیا
نزدم اما علی عزیز تر است
از تمام جهان و ما فیها
گفت مولا به فاطمه: بنگر
که گذشته شکوه من از حد
مادرم هست مظهر تقوا
مادرم فاطمه ست، بنت اسد
گفت زهرا به همسرش حیدر:
مادر من خدیجۀ کبراست
آنکه در جانفشانی و ایثار
بی بدل، بی نظیر، بی همتاست
گفت مولا علی: انا بن صفا
حیدرم! افتخار پرچم دین
خانۀ کعبه زادگاه من است
خادمم کیست؟ جبرئیل امین
گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش
سورۀ رحمت خدای کریم
دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم
آنکه دارد همیشه خلق عظیم
گفت مولا: که بوده پرچم دین
دم به دم روی شانه های علی
«وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل»
چه کسی می رسد به پای علی؟
علی ام نخل طور سینینم
منم آئینۀ کتاب حکیم
آیه آیه تجلی قرآن
با خبر از چه؟ رویداد عظیم
شاه مردان روزگارم که
در رکوعم دهم زکات، نگین
و «أنَا سَیدُ بَنِی هَاشِمٍ»
تار موی من است حبل متین
شیرمرد جدال باطل و حق
قهرمان شجاع مکه منم
تیغ من تیغ عدل و انصاف است
سرور اوصیا، ابالحسنم
گفت زهرا: که در شب معراج
پدرم رفت سوی عرش خدا
نسبت قرب او و حضرت حق
«قاب قوسین» بود «او ادنی»
منم آن بانویی که بسته شده
عقد من در حضور رب جلیل
خادمانم ملائک جنت
همکلامم فرشتۀ راحیل
سدره المنتهی ست گرم طواف
گرد من، نور بی حدی دارم
گل یاس بهشت احمدی ام
عطر و بوی محمدی دارم
قلم عفو می کشد خود حق
بر گناه همه ، به خاطر من
سورۀ قدر و هل اتی هستم
آیه هایم بود حسین و حسن
منم آن کوثری که در طلبم
سهم عالم شده ست تشنه لبی
دختر آفتاب مکه منم
ماهتاب پیمبر عربی
گفت مولا: منم همان حیدر
که به اصحاب کهف گفته سخن
بهترین بندۀ خدا علی ام
از نبی ام من و نبی ست ز من
روز محشر ولایتم میزان
مرتضایم قسیم جنت و نار
بر مدار دو چشم من گردد
آسمان و زمین و لیل و نهار
خوانده حق در کتاب قرآنش
جان من را چو جان پیغمبر
اولین یاور رسولم من
پدر خاندان پیغمبر
من که دریای علم و معرفتم
شیعیان جرعه نوش جام من اند
منم آن گنج بی نیازی که
همه در حیرت از مقام من اند
نامم از نام حق گرفته شده
ربّ من «عالی» است و من «علی» ام
سرّ آیات حاء و میم کتاب
آیه آیه حقیقت جلی ام
گفت زهرا: منم که روز ازل
سورۀ رحمت آفریده شدم
بانوی بهترین زنان جهان
من همانم که برگزیده شدم
هل أتی، کوثر و مباهله ام
طاء و سین کتاب ربّ ودود
آیه در آیه حسن و روشنی ام
آفتاب بهشت صبح وجود
ربّ من «فاطر السماوات» است
نامم از نام اوست «فاطمه» ام
من پناه تمام اهل جهان
در صف حشر و روز واهمه ام
مستحق دعای من شده است
هر دلی که اسیر مهر من است
رأفت و جود، لطف و فضل و کرم
کوکب و اخترِ سپهر من است
مرتضی گفت: بر روی آدم
باب توبه به لطف من وا شد
فاطمه گفت: از تفضل من
زیر برگ نجاتش امضا شد
گفت مولا: منم سفینۀ نوح
کشتی ام کشتی نجات بشر
گفت زهرا: منم صراط نجات
رهروان من اند اهل نظر
گفت مولا: که سورۀ طورم
گفت زهرا: کتاب مسطورم
مرتضی گفت: مصحف نورم
فاطمه گفت: بیت معمورم
گفت حیدر: که سقف مرفوعم
آسمان روی شانه های من است
گفت کوثر: که بحر مسجورم
بخشش ایزد از دعای من است
ولی الله گفت: دانش من
همه علم پیمبران خداست
فاطمه گفت: دختر نبی ام
آنکه مهرش شفیع روز جزاست
اسد الله گفت: بعد نبی
بهترین بندۀ خدا هستم
فاطمه گفت: مادر حسنین
سورۀ عصمت و وفا هستم
ناگهان رو به سوی فاطمه کرد
سید الأنبیا، رسول امین
گفت باشد سکوت شایسته
دختر من بسنده کن به همین
که علی در جهان ولی الله
روز حشر است صاحب برهان
شافع بی بدیل روز جزا
قهر او آتش است و مهرش امان
فاطمه گفت رو به سوی پدر:
که منم یاس باغ مصطفوی
من و حیدر حریف هم هستیم
کاش حامی مرتضی نشوی
گفت حیدر: منم چو جان نبی
گفت کوثر: منم چو روح رسول
گفت مولا: منم صحیفۀ حق
گفت زهرا: منم حبیبه، بتول
مرتضی گفت: رستگاری خلق
بسته بر رشتۀ ولای من است
فاطمه گفت: روشنی بهشت
جلوۀ نور ربنای من است
گفت پیغمبر خدا: زهرا!
بوسه زن بر سر علی و ببین
که هزاران ملک به یاری او
آمدند از بهشت و عرش برین
فاطمه کرد رو به سوی علی
گفت: عشقت همه وجود من است
همۀ هستی ام فدای تو باد
که ولای تو تار و پود من است
ولی الله رو به فاطمه گفت:
عشق تو نیز در سرشت من است
تو امید من آرزوی منی
با تو این زندگی بهشت من است
با حدیث مفاخره دل ما
شد پر از نور ایزد ازلی
متبرک به نام فاطمه شد
لحظه لحظه به یمن نام علی
یا رب از آستانۀ کرمِ
خاندان رسالت نبوی
دست ما را مکن دمی کوتاه
تا که باشیم «فاطمی ـ علوی»
#یوسف_رحیمی
شعر فوق با عنایت به «حدیث شریف مفاخره» سروده شده است.
متن کامل حدیث را در لینک زیر ملاحظه فرمائید:
http://karavanedel.blogfa.com/post/312
☑️ @karavanedel
هدایت شده از هیئت بیت النبی (ص) | قم المقدسه
97.05.21-Sherkhani-Rahimi.mp3
4.71M
🏴 #شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
🎧 #شعر_خوانی
📎 هر شب دل من سائل باب المراد است
▪️
#یوسف_رحیمی
____
▪️ @beytonabi_ir
#امام_باقر علیهالسلام
#چارپاره
🔸همۀ عمر تو محرّم بود🔸
امشب از آسمان چشمانت
دستهدسته ستاره میچینم
در غزلگریۀ زلالت آه
سرخی چارپاره میبینم
زخمهای دل غریبت را
مرهم و التیام آوردم
باز از محضر رسولالله
به حضورت سلام آوردم
در شب تار تیرهفهمیها
روشنی را دوباره آوردی
آسمان را کسی نمیفهمید
تا که با خود ستاره آوردی
وارثِ آبروی سجاده
بندگی را تو یادمان دادی
دل ما شد اسیر چشمانت
دلمان را به آسمان دادی
آیه آیه پیام عاشورا
در احادیث روشنت گل کرد
امتداد قیام عاشورا
در تب اشک و شیونت گل کرد
دم به دم در فرات چشمانت
ماتم کربلا مجسّم بود
چشم تو لحظهای نمیآسود
همۀ عمر تو محرّم بود
دمبهدم ابری است و بارانی
از غم تو هوای چشمانم
چلچراغی ز گریه روشن کرد
ماتمت در منای چشمانم...
آه آتشفشان چشمانت
دیر سالیست بیگدازه نبود
همۀ عمر خون دل خوردی
داغهای دل تو تازه نبود
دیده بودی سه روز در گودال
پیکر آسمان رها مانده
سر سالار قافله بر نی...
کاروان بیامان رها مانده
دل تو روی نیزهها میرفت
دستهایت اسیر سلسله بود
قاتلت زهر کینهها، نه، نه!
قاتلت خندههای حرمله بود
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#شعر_عاشورایی
#خروج_کاروان_از_مکه
#دوبیتی
🔸ز جسم کعبه جان رفت🔸
مسلمان نه! بگو دنیا پرستند
که در بین حرم حُرمت شکستند
به قصد خونت ای خون خداوند
همه زیر عبا شمشیر بستند
چه شامی سیرت و کوفی مراماند
که در مکه به فکر انتقاماند
طواف کعبه تنها یک بهانهست
ببین که تشنهٔ خون اماماند
به غیر از حب دنیا در میان نیست
که در این مردم از غیرت نشان نیست
همه در این حرم آسوده خاطر
ولی جان حسینم در امان نیست
خروش نالهها تا آسمان رفت
در اوج غربت آخر کاروان رفت
غریبانه در آن تاریکی شب
خداوندا ز جسم کعبه جان رفت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔸کوچههای غربت🔸
شانههای زخمیاش را هیچكس باور نداشت
بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت
در نگاهش كوفهكوفه غربت و دلواپسی
عابر دلخسته جز تنهاییاش یاور نداشت
بامهای خانههای مردم بیعتفروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت
میچكید از مشکهاشان جرعهجرعه تشنگی
نخلهاشان میوهای جز نیزه و خنجر نداشت
سنگها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه
نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت
روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود
سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت
سر سپردن در مسیر سربلندی سیرهاش
جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#مناجات
#غزل
💠 الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع ...
من را همیشه خواندی و نشناختم تو را
از غصهها رهاندی و نشناختم تو را
این بندۀ اسیر، اسیرِ گناه را
از کوی خود نراندی و نشناختم تو را
بییاد تو گذشت جوانی من ولی
با من همیشه ماندی و نشناختم تو را
بر خوان رحمت و کرمت، خوان رأفتت
عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را
شبهای جمعه تو نمک اشک و روضه را
بر جان من چشاندی و نشناختم تو را
با رأفت و بزرگی و آقاییات مرا
تا کربلا رساندی و نشناختم تو را
#یوسف_رحیمی
☑️@karavanedel
هدایت شده از حرم حضرت فاطمه معصومه س
#ارادت
هر دم از آسمان ضريح مطهرت
عطر مزار مادر سادات مي رسد
السلام علیک یا فاطمه المعصومه
کانال حرم حضرت معصومه(س)
eitaa.com/joinchat/1276641282C95bc79b98b
#امام_علی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸با تو تکلیف عشق روشن شد🔸
من همان زائری که میدانی
بیقرار از تب پریشانی
عابر کوچههای دلتنگی
خسته از روزهای حیرانی
مردی از خانوادۀ سلمان
عاشقی از تبار ایرانی
تشنۀ یک نگاه دلجویت
تشنۀ آن شراب روحانی
در نگاهم عریضهای دارم
که تو آن را نگفته میخوانی
ذرهای هستم آفتابم کن
خاک راه ابوترابم کن
از نگاهت حیات میریزد
سرّ صبر و صلات میریزد
از تجلی روشن ذاتت
جلوه جلوه صفات میریزد
دستگیر همیشۀ عالم
از رکوعت زکات میریزد
از کراماتِ دست تو رزقِ
همۀ کائنات میریزد
لب اگر واکنی زمین و زمان
هستیاش را به پات میریزد
تشنۀ خاک بوسی نجفم
خاک راهت برات میریزد
همۀ عمر در پناه توام
شیعۀ مذهب نگاه توام
نَفْس و روح و روان پیغمبر
ماه هفت آسمان پیغمبر
با تو تکلیف عشق روشن شد
آفتاب جهان پیغمبر
تار موی تو عروة الوثقی
به تو بستهست جان پیغمبر
ساقی کوثر رسول الله!
پدر خاندان پیغمبر
کوثر وصف تو شنیدن داشت
دم به دم از زبان پیغمبر:
«اَنتَ خَیرُ البَشَر» علی جانم
«مَن اَبَی قَد کَفَر» علی جانم
کعبه و زمزم و صفا حیدر
مروه و مشعر و منا حیدر
قبلۀ مسجد الحرام علی
صاحب خانۀ خدا حیدر
شور اعجاز لیلة الاسری
روشنی شب حرا حیدر
اولین یاور رسول الله
هستی ختم الانبیا حیدر
السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا حیدر
یثرب و کاظمین و سامرّا
نجف و طوس و کربلا حیدر
آیه آیه حقیقت جاری
کوثر و قدر و هل أتی حیدر
معنی روشن کتابُ الله!
ای صراطُ السَّعادَه! بابُ الله!
روشنای عبادت زهرا
قامت تو قیامت زهرا
بود روز غدیر خم بیشک
بهترین روز حضرت زهرا
دیدنی بود در حمایت تو
آن همه استقامت زهرا
گفت مختص شیعیان علیست
روز محشر شفاعت زهرا
شور لبخند توست یا زهرا
ذکر سربند توست یا زهرا
تو همان کوثر کثیری که
با حق آنقدر هم مسیری که
رستگاری ما فقط با توست
و تویی بهترین امیری که
هل أتی شرحی از کرامت توست
من همانم همان اسیری که
به نگاهت پناه آورده
و تو مولای دستگیری که
دست من را رها نخواهی کرد
آری آنقدر سر به زیری که
باور تو برای ما سخت است
تو همانی همان دلیری که
ضربههایش به روز بدر و حنین
اَفضَلٌ مِن عِبادَةِ الثَّقَلَین
دشمنت گرچه بیعدد باشد
در مسیر تو هر که سد باشد
رشحۀ ذوالفقار تو کافیست
گرچه عَمر بن عبدود باشد
اسدالله غالب میدان!
شوکت تو الی الأبد باشد
ساحت حیدری چشمانت
دور از هر چه چشم بد باشد
تا همیشه امیر ما یکتاست
آنچنان که خدا أحد باشد
پهلوانی که همردیفت نیست
هیچ جنگآوری حریفت نیست
جز ولای تو ائتلافی نیست
نور مطلق که اختلافی نیست
بیولای تو مذهب و آیین
به خدا جز خیال بافی نیست
پیرهن چاک عشق تو کعبهست
بیشما قبله و مطافی نیست
عالمی بیقرار رجعت توست
آه شصت و سه سال کافی نیست
وقت مدح شما قلم لال است
ورنه تقصیر این قوافی نیست
شعرهایم اگر چه ناچیز است
دلم از عشق دوست لبریز است
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از شعر هیأت
#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹مردم بیعتفروش🔹
شانههای زخمیاش را هیچكس باور نداشت
بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت
در نگاهش كوفهكوفه غربت و دلواپسی
عابر دلخسته جز تنهاییاش یاور نداشت
بامهای خانههای مردم بیعتفروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت
میچكید از مشکهاشان جرعهجرعه تشنگی
نخلهاشان میوهای جز نیزه و خنجر نداشت
سنگها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه
نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت
روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود
سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت
سر سپردن در مسیر سربلندی سیرهاش
جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت
📝 #یوسف_رحیمی
📗 #حسن_یوسف
✅ @ShereHeyat
#ورود_کاروان_به_کربلا
#دوبیتی
🔸بوی فراق🔸
هزاران درد و داغ آورده با خود
خزانی را به باغ آورده با خود
نسيم از هر سوی صحرا که آمد
فقط بوی فراق آورده با خود
دل آشفته ام دريای خون است
نگاهم از غم تو لالهگون است
بگو با من چرا ذکر تو امروز
فقط «اِنّا اِليهِ راجِعُون» است
تمام دشت را گشتم هراسان
پريشانتر شد اين قلب پريشان
چه سِرّی دارد اين گودال، آخر
که میلرزد دلم با ديدن آن
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔸شبیه مادر...🔸
با سر رسیدهای! بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورقورق و پرپری كه نیست
سر مینهم به سردی این خاکها... کجاست
دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟
باید برای شستن گلزخمهای تو
باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست
قاری تشنه! تشت طلا و تنور نه!
شایسته بود شأن تو را منبری که نیست
آزاد شد شریعه همان عصر واقعه
یادش بهخیر ساقی آبآوری که نیست
تشخیص چشمهای تو در این شب کبود
میخواست روشنایی چشم تری که نیست
دستی کشید عمه به این پلکها و گفت:
حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel