eitaa logo
کشکول تبلیغ
120 دنبال‌کننده
372 عکس
123 ویدیو
126 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند. پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی! @DastaneRastan
✅نورِ عَملِ خیر می فرمودند: اعمال و عبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم و از دست ندهیم. ماها متاسفانه غالبا ولخرج هستیم، ولخرج نـور. اگـر از عبادتی نور کسب کنیم ، آن را حفـظ نمی کنیم . فورا با رفتارمان آن‌را خرج می‌کنیم و از بین می بریم نماز شب می‌خوانیم و بعد غیبت می کنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگـر شب به ما بـدهند، صبح خـرجش می کنیـم. یک دعا می خوانیـم ، با جـواب تلخی کـه مثلا به مادرمان می دهیم ، از بین می بریم خلاصه هـر عمل خیری نور دارد ، اگر نور ها را حفظ کنیـم ، به تـدریج این نورها جمع شـده و قوی می شـوند و دارای آثار عالیه می شود. 📎 📚@Dastanhaykotah 📚
در شرح حال پدرش مرحوم آخوند ملا عباس تربتي نوشته که شب بسيار سرد زمستاني از کاريزک زادگاه آن مرحوم به تربت مي‏رفتيم مريدي داشت به نام شيخ حبيب همراه ما بود يک ساعت به اذان صبح مانده بود پدرم همانطور که راه مي‏رفت نماز شبش را مي‏خواند[2] شيخ حبيب هم با او همراهي مي‏کرد چون به روستاي حاجي آباد رسيديم صبح شد در آن هواي سرد تندبادي مي‏وزيد روي آن زمينهاي يخ زده بدن انسان را خشک مي‏کرد مرحوم حاج آخوند جلو ايستاد رو به قبله اذان گفت همراهش به او اقتدا کرد او نماز صبح را با همان طمأنينه و خضوع و خشوعي خواند که هميشه مي‏خواند در حالي که از چشمان من از شدت سرما اشک مي‏ريخت و دانه‏هاي اشک روي گونه يخ مي‏بست و من در آن زمان نه يا ده سال داشتم
نوه آیت الله خزعلی رحمه الله علیه: 🔸برای نماز،تحت‌الحنکشان همیشه افتاده بود. یک بار ندیدم آقاجان با پیژامه و پیراهن به نماز بایستند. همیشه یک ربع مانده به نماز، برای تجدید وضو می‌رفتند، وضو می‌گرفتند، بعد می‌آمدند و قبا و عبا می‌پوشیدند، عمامه می‌گذاشتند، تحت‌الحنک می‌انداختند. یک بار بی‌جوراب نماز نخواندند. 🔸 نافله‌ها را حتماً می‌‌خواندند. یک وقتی حاج‌‌خانم به ایشان ‌گفتند:« می‌خواهم نماز جماعت را با شما بخوانم، ولی من کار دارم ونوافل شما هم طول می کشد» یا مثلاً ما عجله داشتیم،دراینگونه موارد، نافله‌ها را قبل یا بعد و دو نماز را با هم می‌خواندند، ولی اگر کسی اصرار نمی‌کرد، نافله‌ها را سر جایش می‌خواندند. نافله‌ها و نماز شبشان تحت هیچ شرایطی ترک نشد. نظم ایشان بسیار عجیب بود. 🔸ایشان در نماز شب سوره بقره را می‌خواندند!. یک بار به دکتر گفتم: «ایشان ایستاده نماز بقره را می‌خوانند! زانوهایشان درد نگیرد؟» دکتر گفت: «خیلی برایشان خوب است، نگران نباشید» می‌گفتم: «بنشینید و بخوانید.» می‌گفتند: «من خودم ناراحت نیستم، شما ناراحتید؟» . خیلی به حالشان غبطه می‌خوردم. همیشه سه ماه رجب، شعبان و رمضان را، روزه می‌گرفتند. 🔸ایشان در نیمه شعبان، سکته خفیفی کردند و بنا به دستور دکتر، نتوانستند بقیه ماه شعبان را روزه بگیرند. بعد که ماه رمضان را روزه گرفتند، قضای آن پانزده روزِ ماه شعبان را هم روزه گرفتند...
🔻اندرز پدر 💠💠💠 یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته، پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند ،گفت :جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی. نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پرده پندار در پیش گرت چشم خدا بینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش 💠💠💠 حکایتهای http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌹باسلام محضر شما 🪴صبح همه دوستان عزیز به خیر و شادی خدا رو شکر که این سعادت نصیب ما شد که "امروز" را به بینیم. کم نیستند کسانی که خواب دیشبشان به خواب مرگ پیوسته شد، ولی ما هنوز نفس می کشیم و می‌توانیم تابش خورشید و وزش نسیم و جریان آب و طیران پرنده رو به بینیم و هنوز فرصت داریم که شاد باشیم و مهر بورزیم و کار کنیم. امروز بر همه شما فرخنده باد. غزلی از حافظ را ، برای شما می فرستم، با این امید که به عظمت بی پایان "حادثه صبح" توجه بفرمایید. دراحوال مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی ره نوشته اند که : ایشان شب ها که به نماز شب برمی خاست درقنوت نماز شبش این بیت حافظ را می خواند: ▪️زآن پیشتر که عالَمِ فانی شَوَد خراب ▪️ما را ز جامِ باده گلگون خراب کن! 🔹شما به بینید حافظی که دراین غزل ازمی وشراب سخن می گوید. وقتی که این شعرنابش بدست یک عارف متهجدی مثل  مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی ره می افتد چه نقشی پیدا می کند وچه آتشی دردامن او می زند وچگونه اورا برمی انگیزد که درنمازهای شبانه خود این بیت را یاد کند وحال کند ونیرو بگیرد وآن را پاره ای ازدعاهای شبانه ووِرْدِ سحرگاه خودش قراربدهد. من هروقت که  این عزل را می خوانم ویا می  شنوم  یاد آن بزرگ می افتم واحوال اورا درآن نیمه شب ها پیش خودم تجسم می کنم که چه حالی براو می رفته است وچگونه اورا به سرِ شوق وذوق وخوف می اندازد .به قول حافظ که گفت: ▪️در نمازم خَمِ اَبرویِ تو با یاد آمد ▪️حالتی رفت که محراب به فریاد آمد 🔹حالتی براو می رفته است که محراب هم به فریاد می آمده و لذا این شعر را می خوانده وازخداوند طلب می کرد که پیش ازاینکه این جهان خراب شود واین بدن ویران شود، ما را درراه عشق خود وطاعت خود ویران کند .یعنی تسلیم کند. یعنی ما را ویران کندتا دوباره بدست خود آباد کند. امیدوارم وقت شما  با خواندن این عزل نیکو خوش شده باشد. ▪️تیز دَوَم تیز دوم تا به سَواران بِرسم ▪️نیست شَوَم نیست شوم تا برِ جانان برسم ▪️خَوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌ام ▪️خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم ▪️هیچ طبیبی نَدَهد بی‌مرضی حب و دوا ▪️من همگی درد شوم تا که به درمان برسم اینک کل غزل حافظ را تقدیم وجود نازنین شما کنم تااز باده آسمانی آن آسمانی شوید. ۱-صُبح است! ساقیا، قَدَحی پُر شَراب کن! دَورِ فَلک دُرنگ ندارد، شتاب کن! ۲-زآن پیشتر که عالَمِ فانی شَوَد خراب ما را ز جامِ باده گلگون خراب کن! ۳-خورشید مَیْ، ز مشرقِ ساغَر، طلوع کرد گر برگِ عیش می‌طلبی، ترکِ خواب کن! ۴-روزی که چرخ از گِلِ ما کوزه‌ها کُند زِنهار! کاسه سرِ ما پُر شراب کن! ۵-ما مردِ زُهد و توبه و طامات نیستیم با ما به جامِ باده صافی خِطاب کن! ۶-کارِ صَواب باده پرستی است، حافظا! برخیز و عَزمِ جَزم به کارِ صَواب کن! ◾️بیان ابیات (۱) هنگام صبح است، ساقی جامی از شراب پر کن؛ گردش آسمان متوقف نمی‌شود، عجله کن.همراه با گردش آسمان عمر ما هم می‌گذرد، پس ساقی تو هم مثل گردش آسمان که لحظه‌ای توقف ندارد درنگ مکن. (۲) پیشتر از آنکه عالم فناپذیر خراب شود؛ با جام شراب گلرنگ ما را مست و بی‌خود کن – تا از خرابی جهان غافل بمانیم. (۳) شراب مثل خورشیدی از مشرق پیاله طلوع کرد؛ اگر توشه‌ای برای عیش می‌خواهی از خواب برخیز. خورشید می یعنی شرابی که مثل خورشید درخشان است.مشرق ساغر یعنی ساغری درخشان، مانند مشرق که جایگاه طلوع خورشید است، به این مناسبت که نور شراب از ساغر پرتوافشانی می‌کند. هنوز سخن از صبح و برآمدن آفتاب است؛ می‌گوید: برخیز و با باده صبوحی برای تمام روز لذّت و شادی ذخیره کن. (۴) روزی که روزگار از گِل وجود ما کوزه‌ها بسازد؛ مراقب باش که کاسهٔ سر ما را پر از شراب کنی.تصوّر شاعر این است که وقتی جسمش به خاک بدل شد کوزه‌گران آن خاک را گِل می‌کنند و از آن کوزه می‌سازند. پس می‌گوید روزی که کوزه‌گران چنان کوزه‌ای از گل ما ساختند از آن کوزه در کاسهٔ سر ما شراب بریز.کاسه سر را، هم می‌توان به معنی جمجمه استخوانی سر گرفت که شبیه کاسه است، و هم، چون در بیت سخن از کوزه‌سازی روزگار از گل وجود ماست، به معنی کاسه‌ای گرفت که از خاک سر شاعر ساخته شده باشد. (۵) ما اهل تقوی و توبه و سخنان گزافه نیستیم؛ با ما با جام باده صافی معامله کن. (۶) حافظ کار دُرست باده‌پرستی است؛ برخیز و عزم و اراده خود را متوجّه کار درست کن – به باده‌پرستی بپرداز.
آیت الله علوی گرگانی: از مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين كاشف الغطاء نقل است كه فرمودند:روزى به مرحوم علامه آيت الله ميرزا حسين نورى صاحب كتاب مستدرك الوسائل در نجف برخورد كردم.ضمن احوال پرسى به ايشان گفتم نمى دانم چرا شب‌ها براى خواندن نافله شب،خواب مى‌مانم چرا اين گونه شدم تا اين را گفتم علامه نورى فرمودند:چرا؟برخيز و نافله شب بخوان چگونه مى‌خواهى جاى پيغمبر(ص) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) باشى.مرحوم كاشف الغطاء فرمودند:تا آخر عمرم وقتى نصف شب مى‌شد صداى علامه نورى به گوشم مى‌رسيد. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 ✅مبلغین دین در جا پای پیامبران می گذارند اینکار نیاز به توشه معنوی دارد و چه چیزی بهتر از ✅گاهی تاثیر نفس و ارتباط با ان دین مسیر را آسانتر میکند 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
آیت الله مجتهدی تهرانی: مگر خروس ساعت کوک می کند؟! اگر دیگران ‏شما را برای نماز صبح بیدار كنند به درد طلبگی نمی‏خورید. به شما جسمانی هم ‏نمی‏شود گفت، چه رسد به روحانی. وقتی ما طلبه بودیم هرشب چندبار برای نماز شب ‏از خواب می‏پریدیم. یك بار ساعت را كه به پهلو بر روی زمین قرار داشت، اشتباهی دیدم ‏و بلند شدم، و با عجله نماز شب خواندم و كارهایم را كردم و به مسجد رفتم ولی دیدم ‏در بسته است. از شخصی پرسیدم درب مسجد چرا بسته است؟ گفت: آقا! یك ساعت و ‏نیم به اذان صبح مانده است. آن‏قدر در خیابان قدم زدم تا درب مسجد را باز كردند.‏ از خدا بخواهید لذت عبادت و نماز شب را به شما بچشاند، آن وقت دیگر لازم نیست كه ‏ساعت كوك كنید. ما كه ساعت كوك می‏كنیم مریض هستیم، روحمان مریض است، مگر ‏خروس ساعت كوك می‏كند؟ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣نمونه ای از تقید ان دین به 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔸چند روایت از شهید عارفِ مازندران؛ در سالگرد شهادتش 🌼. |پیراهن که براش می‌خریدم؛ از مسجد جامع که برمی‌گشت، می‌دیدم لباسش عوض شده. می‌گفت: یکی از لباسم خوشش اومد، بهش هدیه دادم... ضبط صوتی که برایش خریده بودم رو هم داده بود به دوستاش، می‌گفت: اونا بیشتر نیاز دارن... 🌼| همیشه نماز شب می‌خوند؛ نماز شبهایی که با گریه همراه بود. اگر یک روز هم نماز شبش قضا می‌شد، سه روز روزه می‌گرفت... تا طلوع آفتاب هم نمی‌خوابید. می‌گفتم: علی‌جان! بخواب خسته‌ای! می‌گفت: کراهت داره... 🌼|عاشقِ حضرت زهرا(س) بود. وقتی شهیدعلمدار توی روضه‌هاش نام بی‌بی رو می‌برد؛ سیدعلی با ضجه گریه می‌کرد. من ندیدم هیچ چیزی مانند روضه‌های مادر، سیدعلی دوامی رو اینگونه بی‌تاب کنه... 🌼|می‌گفتم: مادر! دوست دارم شهید بشی؛ ولی نه مفت و راحت، باید حالا حالاها از دشمن بکشی! سیدعلی هم با لبخند می‌گفت: مادر نزاییده کسی بتونه منو بکشه، مگر خمپاره۶۰؛ چون نامرده و صدا نداره... همیشه می‌گفت با خمپاره۶۰ شهید میشم. همینجورم شد. با ترکش خمپاره۶۰ توی شلمچه آسمونی شد 🌼|یه روز در حال میوه خوردن، گفتم: کاش علی زنده بود و از این میوه‌ها می‌خورد... تا اینکه خواب دیدم علی دستم رو گرفت؛ منو به باغی زیبا توی بهشت برد و گفت: مادرجان! اینجا هر چی بخوام فراهمه. ببین الان من سیب می‌خوام... یهو دیدم شاخه‌هایی پر از سیبِ‌سرخ براش خم شد و او از آن سیب‌های آب‌دار خورد و شاخه برگشت؛ بعد انگور و ... 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
۵۳ 🔸برای تو دعا می‌کنم مادر... |نوجوان که بود؛ خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی بهم‌ گفت: این داودِ تو، ماندنی نیست؛ به زودی پر خواهد کشید... شب‌ها هر از گاهی بیدار می‌شدم و از اتاقش صدای زمزمه‌ای به گوشم می‌رسید. وقتی در رو آهسته باز می‌کردم؛ می‌دیدم فرش رو کنار زده؛ روی خاک نشسته و گریه می‌کنه، می‌گفتم: داوود جان! تو این راه رو میری مدرسه و میای؛ آخه گناهی نکردی! چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان! برای شما دعا می‌کنم... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید داوود حق‌وردیان 📚منبع: خبرگزاری تسنیم؛ به نقل از مادر شهبد 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 ●واژه‌یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها : 1️⃣نمونه ای از مناجات شهدا 2️⃣نمونه ای از نماز شب 3️⃣نمونه ای از رویای صادقه 4️⃣یکی از راههای احسان به والدین دعا در حق ایشان است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
15-Joreie-nab.mp3
6.74M
| سفارش آیت الله بهجت به نماز شب 🔖 داستان شنیدنی از اوایل طلبگی استاد عابدینی و توصیه آیت الله بهجت برای خواندن نمازشب 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣علت تنبلی در نماز شب باور و ایمان ضعیف به روایات و بیانات اهلبیت علیهم السلام 2️⃣راهکار غلبه به تنبلی برای نماز شب ایمان و باور وعده ها و بیانات اهلبیت علیهم السلام 3️⃣یکی از آثار ایمان غلبه بر تنبلی و تلاش در عبادت است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
شيخ بهائى مى گويد : از مردى مورد اطمينان شنيدم ، گنهكارى از دنيا رفت ; همسرش براى انجام مراسم تغسيل و تكفين و تدفين از مردم درخواست كمك كرد ، ولى شدت نفرت مردم نسبت به آن گنهكار به اندازه اى بود كه كسى براى انجام مراسم حاضر نشد ، به ناچار كسى را اجير كرد كه جنازه را به مصلاى شهر ببرد ، شايد اهل ايمان به انجام مراسم اقدام كنند ، ولى يك نفر براى حضور در مراسم حاضر نشد ! پس جنازه را به وسيله اجير به صحرا برد تا آن را بى غسل و كفن و نماز دفن كند .نزديك آن صحرا كوهى بود كه در آن كوه زاهدى مى زيست كه همه عمر به عبادت گذرانده بود و ميان مردمى كه در آن نزديكى مى زيستند مشهور به زهد و تقوا بود . همين كه جنازه را ديد از صومعه خود به سوى جنازه رفت تا در مراسم او شركت كند ، اهل آن اطراف وقتى اين مطلب را شنيدند به سرعت خود را به آنجا رساندند تا همراه عابد در مراسم مربوط به ميت حاضر شوند .مردم سبب شركت كردن عابد را در مراسم آن گنهكار از شخص عابد پرسيدند ، گفت : در عالم رؤيا به من گفتند فردا از محل عبادت خود به فلان موضع از صحرا برو ، در آنجا جنازه اى است كه جز يك زن كسى همراه او نيست ، پس بر او نماز گذار كه او مورد آمرزش و عفو قرار گرفته است .مردم از اين واقعه تعجب كردند و در دريايى از حيرت فرو رفتند . عابد همسر ميّت را خواست و از احوالات ميت پرسيد ، همسر ميت گفت : بيشتر روزها دچار يكى از گناهان بود . عابد گفت : آيا عمل خيرى از او سراغ دارى ؟ گفت : آرى سه عمل خير از او مى ديدم : 1 ـ هر روز پس از ارتكاب گناه ، جامه هايش را عوض مى كرد و وضو مى گرفت و خاشعانه به نماز مى ايستاد . 2 ـ هيچ گاه خانه اش از يتيم خالى نبود و بيش از مقدارى كه به فرزندان خود احسان مى كرد به يتيم احسان مى نمود . 3 ـ هر ساعت از شب بيدار مى شد مى گريست و مى گفت : پروردگارا ! كدام زاويه از زواياى دوزخ را با اين گنهكار پُر خواهى كرد ؟! بر گرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز، نوشته استاد حسین انصاریان 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣نمونه ای از یتیم نوازی 2️⃣یتیم نوازی و نماز و نماز شب موجب آمرزش است 2️⃣ظاهر بینی موجب اشتباه و پشیمانی است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh