eitaa logo
کشکول تبلیغ
2 دنبال‌کننده
397 عکس
146 ویدیو
127 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 هرکسی که فردا را جزو مهلت عمر خود بداند، مرگ را نشناخته عن اسماعیل‌ بن‌ مسلم السّکونى عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلِىٌّ عَلَیهِ‌‌السَّلامُ: مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِهِ. هرکسى که فردا را جزو مهلت عمر خود بداند، مرگ را درست نشناخته و آن را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است. (امالی صدوق، ص ۱۰۸) عَن اِسماعیلِ بنِ مُسلِم السَّکونىّ [راوی این روایت] معروف است که عامّى است؛ از روات و اصحاب امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ معروف به عامّى بودن است لکن بعضى احتمال داده‌‌اند طبق یک قرائنى که ایشان عامّى نباشد، شیعه باشد و بلکه از خواصّ امام صادق باشد؛ بعضى قرائنى بر این دارند و ذکر کرده‌‌اند؛ علی‌اىّ‌‌حالٍ ثقه است؛ همانى است که نوفلى از او نقل میکند. عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلىٌّ علیه‌‌السّلام: مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِه تعبیر کوتاه و بسیار گویا و عبرت‌‌انگیزى است. میفرماید هر کسى که فردا را -مثلاً امروز روز یک‌شنبه است و فردا دوشنبه است- جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛ مرگ را در جاى حقیقى خود قرار نداده؛ اینکه ما خیال کنیم که حالا ما یک چند سال دیگر هستیم، از جمله‌‌ى چیزهایى است که در روایات متعدّد، در دعاهاى مختلف مأثور با این نگرش عامیانه‌‌ى ابلهانه مبارزه شده که شما خیال کنید که ما حالا که هستیم؛ حالا فردا مثلاً یا یک‌سال دیگر. میفرماید که [چنین شخصی] مرگ را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است، یعنی کسى که فردا را جزو اجل خود یعنى جزو مهلت خود و فرصت خود بداند مرگ را درست نشناخته است. ممکن است همین امروز، امشب، تا قبل از فردا ما نباشیم کمااینکه نظائرش را فراوان دیده‌‌ایم. در دعاى صحیفه‌‌ى سجّادیّه تعبیر عجیبى است؛ میفرماید که پروردگارا! به من آن روحیّه را عطا کن، آن فهم را عطا کن که من امید رسیدن نفَس بعدى را به این نفَس نداشته باشم:[حَتّى لانُؤَمِّلَ ...] وَلاَاتِّصالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لاَ لُحوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ؛(۱) داریم راه میرویم، اینکه قدم بعدى حتما از سوى ما برداشته خواهد شد را ما خاطرجمع نباشیم؛ ممکن است برویم. خب این حالت ترقّب(۲) موت در انسان خیلى برکات دارد: کار را انسان عقب نمی‌اندازد؛ کارهاى لازمى را که باید انجام بدهد، انجام میدهد؛ منافاتى هم ندارد با اینکه انسان با توجّه به اینکه با همین احتمال که ممکن است تا یک ساعت دیگر، تا یک روز دیگر نباشد، کارهاى بلندمدّت را هم شروع کند؛ با هم منافاتى ندارد. چون سود کارهاى بلندمدّت حتما به شخص ما که نخواهد رسید؛ به دیگران هم که برسد به این تعبیر بگوییم سودش به ما رسیده است. بنابراین«اعمَل لِدُنیَاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبدًا»؛ کار آبادى دنیا، سامان دادن به امور زندگى دنیا را جورى انجام بده که گویا تا ابد بنا است زنده بمانى، یعنى حتما با استحکام انجام بده امّا «وَاعمَل لاِخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَموتُ غَدا»؛(۳) کار آخرت را هم این‌جورى انجام بده. معناى این این است که هر دو را درست انجام بده؛ کار دنیا را درست انجام بده مثل کسى که تا ابد زنده خواهد بود، کار آخرت را هم درست انجام بده مثل کسى که فردا خواهد مُرد و دیگر فرصتى برایش باقى نیست. ۱) صحیفه‌‌ى سجّادیّه، دعاى چهلم۲) انتظار ۳) من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ نشانه شناخت مرگ چیست؟ کاذب کاذب 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟.... بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!  بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی. اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرأت نکنی احکام خدا را بشکنی! 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ نمونه‌ای از بهانه جویی و توجیه شرعی 2️⃣ سزای مکر و حیله با خدا 3️⃣ در تبلیغ دین با شبهات باید از جنس خودش پاسخ گفت و مواجهه داشت 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
روزی روزگاری در کوچه ای چاله ای وجود داشت عمیق...!!!! هر چند روز یکبار بیچاره ای درون ان می افتاد.... از دست و پای شکسته تا سر و کمر و گردن شکسته... روزی عقل کل های محل دور هم جمع شدند و به بکر چاره افتادند.....    یکی گفت کنار این چاله یک امبولانس بذاریم که اون بد بخت بیچاره های چاله افتاده رو برسونه بیمارستان  اون یکی گفت چرا اینکارو بکنیم!!! دور اندیش باشین!! یه بیمارستان بسازیم کنارش!! ممکنه با شلوغ شدن محل تردد بیشتر بشه و اونوقت دیگه امبولانس جواب گو نباشه نفر سوم که کلی به خودشو و عقلش می نازید به دونفر قبلی گفت اصلا!!!! چرا این همه هزینه؟؟؟؟ این چاله رو پر کنیم!!!! این چاله رو پر کنیمو بریم کنار یه بیمارستان یه چاله بسازیم  🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ نمونه‌ای برای مدیریت و مشورت احمقانه 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود؛ به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم. برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است. تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنی‌های رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده‌اند. از برادرش پرسید:‌ چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟ برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می‌پنداشتید، حتی حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بیاندازند. خیلی‌ها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکسترتان هم نخواهند ریخت. قدر دوستان واقعی‌ مان را بدانیم... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ دوستان واقعی را در سختی و بلا و مصیبت بشناسیم 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
✍🏻 به مناسبت ۲۸ ربیع الثانی سالروز وفات علامه امینی ... ✅ توصیه برزخی علامه امینی به محبان اهل بیت(ع) 🔹محمدهادی امینی فرزند علامه امینی می‌نویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت پدر، در شب جمعه‌ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم او بسیار شاداب و خرسند بود، جلو رفتم و پس از سلام و دست‌بوسی گفتم: پدر جان! در آنجا چه عاملی باعث سعادت و نجات شما شد؟ 🔹پدرم گفت: چه می‌گویی؟ 🔹دوباره عرض کردم: آقاجان! در آنجا که اقامت دارید، کدام یک از اعمالتان موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر، یا سایر تألیفات شما، یا تأسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)؟ 🔹او اندک تأملی کرد و سپس فرمود: فقط زیارت اباعبدالله الحسین(ع)! 🔹عرض کردم: شما می‌دانید اکنون روابط ایران و عراق تیره شده و راه کربلا بسته است؛ برای زیارت، چه کنیم؟ 🔹فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) برپا می‌شود، شرکت کنید تا ثواب زیارت امام حسین(ع) را به شما بدهند. 🔹سپس فرمود: پسرجان! در گذشته بارها به تو یادآور شدم و اکنون نیز توصیه می‌کنم که زیارت عاشورا را به هیچ عنوان ترک مکن، زیارت عاشورا بخوان و آن را وظیفه خودت بدان. این زیارت، دارای آثار، برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی تو در دنیا و آخرت می‌شود. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣اثر زیارت عاشورا و تاثیر آن در عاقب بخیری و نامه اعمال 2️⃣اثر زیارت امام حسین علیه السلام در عاقبت بخیری و نامه اعمال امام حسین علیه السلام 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔰 ڪلام بیهوده 🌷 آیت اللہ حسن زاده (ره) : 🖋 یڪ روز بعد از نماز صبح همانگونه ڪه در سجاده نشسته بودم و مشغول مناجاٺ و ذڪر پروردگار متعال بودم ، 💥مڪاشفہ ای برای من اتفاق افتاد 🖋 در مڪاشفه دیدم لبهای من را با نخ و سوزن می دوزند و بسیار هم درد و رنج دارد ☘️ بعد به من گفتند این باطن عمل و سزای ڪسی است ڪه زبانش را از حرف‌های بیهوده نگه نمی‌دارد. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣نمونه ای از تجسم اعمال 2️⃣پیامد عدم حفظ زبان 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔆پرهيز از همنشينى با پنج نفر امام صادق (ع ) فرمود: پدرم از پدرش امام سجاد (ع ) نقل كرد كه فرمود: اى فرزندم متوجه باش كه با پنج شخص ، همنشينى نكنى و با آنها گفتگو و رفاقت در راهى ننمائى ، پرسيدم پدر جان آنها كيانند؟ فرمود: 1- زنهار كه با دروغگو همنشين مشو، زيرا او مثل سرابى است كه دور را نزديك و نزديك را در نظرت دور، جلوه مى دهد. 2- برحذر باش كه با فاسق و گنهكار همنشين شوى ، زيرا او تو را به يك لقمه يا كمتر مى فروشد. 3- و بپرهيز از همنشينى با بخيل ، زيرا او مال خود را در سخت ترين نيازهايت از تو دريغ دارد. 4- و حتماً با احمق (كم عقل ) همنشين مباش ، زيرا او مى خواهد به تو سود رساند، ولى (بر اثر حماقت ) به تو زيان مى رساند. 5- و مبادا با آن كس كه قطع رحم كند، رفاقت كنى كه من او را در سه مورد از قرآن ، ملعون يافتم . الف : در سوره محمد آيه 22 و 23 مى خوانيم : فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامكم - اولئك الذين لعنهم اللّه فاصمهم واعمى ابصارهم . ترجمه : اما اگر روى گردان شويد آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد كنيد و قطع رحم نمائيد - آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را از رحمتشان دور ساخته ، پس گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور ساخته است . ب : در سوره رعد آيه 25 مى خوانيم : والذين ينقضون عهداللّه من بعد ميثاقه و يقطعون ما امراللّه به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة ولهم سوء الدار. ترجمه : و آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مى شكنند و پيوندهائى را كه خداوند به آن امر كرده است ، قطع مى كنند و در روى زمين فساد مى نمايند براى آنها لعنت ، و بدى مجازات در سراى آخرت است . ج : و در سوره بقره (آيه 27) مى خوانيم : الذين ينقضون عهداللّه من بعد ميثاقه و يقطعون ما امراللّه به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك هم الخاسرون . يعنى : (فاسقان آنها هستند كه ) پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند مى شكنند و پيوندهائى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع مى نمايند و در جهان ، فساد مى كنند، اينها زيانكارانند. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣با چه کسانی دوست و رفیق نباشیم؟ 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
❗️ مرحوم آیت الله سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (1382 ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل3ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📚گلشن راز 2،768 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣نمونه ای از دائم الذکر بودن و ذکر قلبی 2️⃣نمونه ای از هدایت الهی 3️⃣نمونه ای کرامت علما و بزرگان دین 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
❄️❄️❄️❄️🌻❄️❄️❄️ 🔆توصيه شيخ كبير به خواندن زيارت عاشورا شيخ محمد حسن انصارى اخوى زاده و داماد سرآمد فقها، شيخ مرتضى انصارى داراى چند فرزند بود، سومين فرزند ايشان ((شيخ مرتضى )) معروف به شيخ كبير از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر مى برد، وى در سال 1289 ه‍ به دنيا آمد، و در سال 1322 ه‍ در دزفول در سن 33 سالگى فوت نمود، اين شيخ جليل القدر حرص و ولع ويژه اى نسبت به خواندن زيارت عاشورا در صبح و شب داشت ، پس از مرگش بعضى از يارانش او را در عالم خواب ديدند، از او پرسيدند: بهترين و نافع ترين اعمال آنجا كدام است ؟ در پاسخ سه بار فرمود: زيارت عاشورا. 📚حياة و شخيصة الشيخ الانصارى چاپ قديم : ص 330 و چاپ جديد: ص 327. ✾📚 @Dastan 📚✾
و ?🌺﷽🌿🌺 🪴برای رهایی از غم، ذکر «لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَكَ إنّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» را بگوئید امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید 🍃من تعجب می‌کنم از كسى كه اندوهگین مى‌شود و به این سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمى‌برد: «معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم» 🪴زیرا شنیدم كه خداوند عزّ و جلّ به دنبال آن مى فرماید: «پس [دعاى] او را برآورده كردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را این چنین نجات مى دهیم». 🐳این ذکر برای حضرت یونس است که در دل ماهی خواند: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». ✅«لا اله الا انت سبحانک»، یعنی خدایا! من گرفتار عمل خودم هستم، ما بنده‌ایم، ما معصوم نیستیم، ظلم کردیم، اشتباه کردیم، خطایی کردیم. برای پاک شدن و نجات از گرفتاریها این ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» را زیاد بخوانیم. 👌کلمه «کذلک» هر وقت در قرآن ذکر می شود، یعنی فرمول و قاعده‌ی خلقتی می‌خواهد بگوید و آن این است که این ذکر فقط برای حضرت یونس علیه السلام نبود. «و کذلک» یعنی همین طور شما مومنین که اهل ایمان هستید را هم نجات می دهیم. ❤️🍃پس به جای اینکه بنشینیم و به خدا اعتراض کنیم‏، این ذکر را بگوئیم. خدا حلش می کند. حتی آنجائی که خودت هم مقصر بودی و خراب کاری کردی، باز هم از خدا کمک بخواه. ✅پس خدا قاعده به دست ما می‌دهد. همان طور که برای درمان بیماری پیش دکتر می‌رویم و دارو مصرف می‌کنیم. برای درمان هم خدا دستور می‌دهد که دارویش این ذکر است: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فستجبنا له ونجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین». ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 اگر کسی با وجود این همه مشوقات -در و روایات،برای سیر و کمال- از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است... 🌺 خواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند. ✾📚 @Dastan 📚✾
✳️ از نان شب واجب‌تر! 🔻 حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءَ لِلْقُلُوب»؛ خداوند سبحان، ذکر و یاد خودش را روشنی‌بخش و جلادهندهٔ دل‌ها قرار داده است. ذکر برای ما از نان شب هم واجب‌تر است. اگر ذکر نباشد، ما هیچ نداریم. این فرمایش حضرت، نسخهٔ شفابخشی است، نسخه‌ای بسیار مطمئن و آرام‌بخش، نسخه‌ای برای درمان همۀ امراض روحی و دردهای باطنی و شفای کری و کوری دل. 📚 از کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها»| ج۱،ص ۱۵۶ ✾📚 @Dastan 📚✾
مشهور است مرحوم طبرسی سکته عارض شد و به گمان اینکه وفات کرده او را غسل داده، کفن و دفن نمودند، چون به هوش آمد خود را در میان کفن و در قبر دید، متوجه شد، سکته کرده و او را اشتباهاً دفن کرده‌اند، راه نجاتی نداشت تا خود را از این گرفتاری نجات دهد نذر کرد اگر خداوند قادر متعال از این بند نجاتش دهد، یک دوره تفسیر قرآن بنویسد. اراده خداوند چنین تعلق گرفت که یک نفر دزد معروف به این فکر افتاد شب موقعی که همه خوابند و قبرستان هم خلوت است، بیاید قبر طبرسی را بشکافد و کفنش را بردارد، وقتی‌ آمد قبر را شکافت رسید به لحد و روی لحد را برداشت کفن را باز کرد، ناگاه شیخ دست او را گرفت، آن مرد از دیدن این حال بسیار ترسید، شیخ شروع کرد به حرف زدن با او، وحشت کفن دزد زیادتر شد. شیخ فرمود: نترس من مرده نیستم، بلکه زنده‌ام به علت سکته مرا آورده‌اند دفن کرده‌اند، اکنون به هوش آمده‌ام، خداوند تو را وسیله نجات من قرار داد. آن شخص از حرف‌های آن مرحوم اطمینان خاطر پیداکرده و قلبش آرام گرفت و چون شیخ از شدت ضعف نمی‌توانست راه برود، مرد او را به دوش گرفته به منزل شیخ آورد. شیخ خلعت و مال زیادی به آن مرد داد کفن دزد به دست شیخ توبه کرد و آن کار قبیح را ترک نمود. پس از آن شیخ به نوشتن مجمع‌البیان مشغول شد الحق، تفسیر خوبی نوشته است، @tafakornab 👆 •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
‍ 📚 📚 🏔روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند... و او را بدینگونه سیر نمایند. ❕بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم. 🌌آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. 🔥طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، 🍞آتش پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد. 🐕سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت... مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟ 🐕به اذن خدای عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم... تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔻آنچه را ذخیره کرده‌ای، به دست سارق ایام مسپار ✍مردی مزرعه‌ای آفتابگردان کاشت و محصولش را در چند گونی ریخت و در انبار خانه‌اش ذخیره کرد تا نزدیک عید گران‌تر شود و آن‌ها را بفروشد. دزدی شب به انبار او زد و تمام آفتابگردان‌ها را برد و در ته یکی از گونی‌ها، کمی از آفتابگردان‌ها را رها کرد. او دست نوشته‌ای به این مضمون گذاشت: «زحمت یک‌ساله‌ات برای من بود. این مقدار را هم گذاشتم، یک موقع نبری مصرفشان کنی. برو کشت کن سال بعد همین موقع باز در خدمتم!» http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔻دو گوسفند 🐑 🐑 آورده اند که زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید، در راه قومی بدیدند، طمع کردند و با یکدیگر قرار دادند که او را بفریبند و گوسپند بِبَرند. پس یک تن از پیش درآمد و گفت:‌ ای شیخ این سگ از کجا می‌آری. دیگری بدو بگذشت و گفت: شیخ مگر عزم شکار دارد؟ سیّم بدو پیوست و گفت: این مرد در کسوه‌ی اهل صلاح است، امّا زاهد نمی‌نماید، که زاهد را با سگ صحبت نباشد و دست و جامه‌ی خویش را از او صیانت واجب دارد. از این نسق هر کس چیزی گفت: تاشکّی در دل او افتاد و خود را متهم گردانید و گفت: شاید بود که فروشنده‌ی این جادو بوده است و چشم بندی کرده؛ در حال گوسپند بگذاشت و برفت و آن جماعت بِبُردند. حکایتهای http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔻از خدا پاداش بخواهید پاداش خود را از خدا بخواهيد. پيامبران، در برابر ارشاد و هدايت مردم، هيچ مزد و پاداشى از آنان نمى خواستند و اجر خويش را فقط از خدا طلب مى كردند. همه آنان مى گفتند: ما اَسئَلكُم عليهِ مِن اجر اِن اجرى الا على ربِ العالمين [ سوره ى شعراء، آيه ى 109] من پاداشى در برابر هدايت شما نمى خواهم، پاداش من بر عهده خداست. صالحان و نيكوكاران هم در برابر نيكويى هاى خويش از خلق خدا پاداش نمى خواهند . چشم داشت آنان فقط به خداوند است و خداوند به بهترين نحو پاداش آنان را مى دهد: بلى من اَسلمَ وجههَ للهِ و هو محسن فله اجرهُ عندَ ربه [ سوره ى بقره، آيه 112] آرى چنين است كه اگر كسى سر تسليم در برابر خداوند فرود آورد و نيكوكار باشد البته پاداش او نزد خدايش محفوظ است. پاداش آنان همان است كه قرآن مى فرمايد: آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند، ايشان را حتما در كاخهاى بهشتى جاى مى دهيم كه از زير آنها نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند. چه پاداش شايسته اى نصيب اين نيكوكاران مى گردد[ سوره ى عنكبوت، آيه ى 58] بى جهت نيست كه خداوند از اين پاداش به عنوان پاداشى بس بزرگ ياد مى كند: خداوند به مومنانى كه عمل شايسته انجام مى دهند، وعده داده است كه آمرزش و پاداشى بس بزرگ كه در انتظار آنان است. [ سوره ى مائده، آيه 9 ] آرى، اميرالمومنين فرزندان گرامى اش را سفارش مى كند كه هرچه مى كنند، جز از خدا پاداش نخواهند و فقط چشم به لطف و عنايت او داشته باشند. همانگونه كه جدشان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خود وى در تمام دوران عمرشان چنان بودند. 📚آخرین دیدار/ص۴ @tafakornab 👆
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔻مرد آزاده همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💢 روزي بهلول بر هارون وارد شد هارون گفت ای بهلول مرا پندی ده بهلول گفـت ای هـارون اگر در بیابانی که هیچ آبی در آن نیست و تشنگی بر تو غلبه نماید و نزدیک مرگ شوی ، آیا چه میدهی که تو را جرعه ای آب دهند که عطش خود را فرو نشانی؟ هارون گفت : صد دینار طلا بهلول گفـت : اگـر صـاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی ؟ گفت : نصف پادشاهی خود را می دهم بهلول گفت پس از آنکه آب را آشامیدي ، اگربه مرض حبس الیوم مبتلا گردي و رفع آن نتوانی باز چه میدهی که کسی علاج آن درد را بنماید ؟ هارون گفت نصف دیگر پادشاهی خود را بهلول جواب داد : پس مغـرور بـه ایـن پادشـاهی مبـاش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکویی کنی ؟! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✨﷽✨ 🌷داستان کوتاه پادشاهی دستور داد تا چند سگ وحشی تربیت کنند تا هر کسی که از او اشتباهی سر زد را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام او را بدرند. روزی یکی از وزرا رأیی داد که موجب پسند پادشاه نبود دستور داد که او را جلوی سگ‌ها بیندازند. وزیر گفت : « من ده سال خدمت شما را کرده‌ام و ده روز تا اجرای حکم از شما مهلت می‌خواهم.» پادشاه گفت این هم ده روز مهلت.» وزیر رفت پیش نگهبان سگ‌ها و گفت : «می‌خواهم به مدت ده روز خدمت این سگ‌ها را بکنم.» نگهبان پرسید : «از این کار چه فایده‌ای می‌بری..؟» وزیر گفت : « به زودی خواهی فهمید .» نگهبان گفت : «پس چنین کن.» وزیر شروع به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگ‌ها کرد و دادن غذا ، شستشوی آن‌ها و هر کاری که لازم بود را انجام داد.» ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند که وزیر را جلوی سگ‌ها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره‌گر ماجرا بود ولی با صحنه‌ی عجیبی روبرو شد. همه‌ی سگ‌ها به پای وزیر افتادند و تکان نمی‌خوردند..! پادشاه پرسید : « با این سگ‌ها چه کرده‌ای ..!؟» وزیر پاسخ داد : « ده روز خدمت این سگ‌ها را کردم فراموش نکردند ولی ده سال خدمت شما را کردم همه را فراموش کردید.» پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به آزادی وزیر داد. احتمال دارد در زندگی شما کسانی باشند که خطای کوچکی کرده‌اند و مدت‌هاست به خود اجازه نمی‌دهید آنها را ببخشید ، فقط کافی‌است امروز به روزهای خوبی که با آنها داشتید فکر کنید ... مطمئن هستم آنها را خواهی بخشید. ↶【به ما بپیوندید 】↷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✨﷽✨ 🔴 ✍امام علی (ع) فرمودند : در آخر الزمان که بدترین دوران است ؛ جمعی از زنان پوشیده اند در حالیکه برهنه اند ( لباس دارند اما آنقدر نازک و کوتاه است که گویی هنوز برهنه اند..) و از خانه با آرایش بیرون می‌آیند، اینها از دین خارج شده اند ، و در فتنه ها وارد شده اند و به سوی شهوات میل دارند .. و به سوی لذات خوارکننده شتاب میکنند و حرام ها را حلال می‌دانند و (اگر توبه نکنند ) در دوزخ به عذاب ابدی گرفتار می‌شوند .. 📚وسائل‌الشیعه ج14ص19          ‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💔🍃 🍃💔 💖روزی از ابو سعید ابوالخیر سوال کردند : ❤️این حُسن شهرت را از کجا آوردی ؟  💖ابوسعید گفت : ❤️شبی مادر از من آب خواست، دقایقی طول 💖کشید تا آب آوردم، وقتی به کنارش رفتم، ❤️خواب، مادر را در ربوده بود، دلم نیامد که 💖بیدارش کنم، به کنارش نشستم تا پگاه، ❤️مادر چشمان خویش را باز کرد و وقتی 💖کاسه ی آب را در دستان من دید، پی به ❤️ماجرا برد و گفت: 💖فرزندم، امیدوارم که نامت عالم‌گیر شود" ❤️بدین سان ابوسعید ابوالخیر مرد خرد و 💖آگاهی و عرفان، شهرت خویش را مرهون ❤️یک دعای مادر میداند ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 💎 روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی رااز عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الآن آرزو کنی، به تو داده میشود.» مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود. در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ » مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد. بلافاصله مرد کور شد! نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💠ملانصرالدین و مرد تشنه ☘روزی ملانصرالدین در حال راه رفتن در بیابان بود که دید مردی در حال تشنگی است. ملانصرالدین به مرد گفت: بیا من به تو آب می‌دهم. ☘ملانصرالدین از کوزه‌ای که همراه داشت، آب برداشت و به مرد داد. مرد آب را خورد و گفت: آفرین، این آب خیلی خوشمزه است. ☘ملانصرالدین گفت: این آب از چشمه‌ای در این نزدیکی است. ☘مرد گفت: پس لطفاً مرا به آن چشمه ببر. ☘ملانصرالدین مرد را به چشمه برد. مرد آب چشمه را چشید و گفت: این آب خیلی بدمزه است. ☘ملانصرالدین گفت: این آب همان آبی است که به تو دادم. ☘مرد گفت: اما آن آب خیلی خوشمزه بود. ☘ملانصرالدین گفت: چون آن آب را تشنه خورده بودی. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔻مِهر پنهان خدا 🔰🔰🔰🔰🔰 🔰ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ بیمار ﺷﺪ و ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯی ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ. 🔰ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان، برگه تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩند تا هزینه جراحی را بپردازد. 🔰پیرﻣﺮﺩ همین که برگه را گرفت؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ. ﺑﻪ ﺍﻭ گفتند که ﻣﺎ می‌توانیم ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ می‌کرد. 🔰ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ گفتند: می‌توانیم ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ‌ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ. 🔰ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪند و از او پرسیدند: ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ؟ نمی‌توانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ؟ 🔰ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ چیزی که مرا به گریه می‌اندازد این است ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ. @tafakornab 👆