eitaa logo
❤ایــســتـگـاه مــطـالـعـه❤
78 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
230 ویدیو
5 فایل
زمان رفتنی است...با مطالعه کتاب زمان را ماندگار کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
📚برشی از یک کتاب: و موتور پیش برنده ی حقیقی در نظام نبوی، است که از سرچشمه دل و فکر مردم می جوشد. و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح به حرکت در می آورد. دمیدن و تقویت روح و و دادن و ی درست را پیغمبر از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد. نظامی که ساخت، شاخص های گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است: شاخص اول، و معنویت است. شاخص دوم، قسط و است. شاخص سوم، و معرفت است. شاخص چهارم، صفا و است. شاخص پنجم، اخلاقی و رفتاری است. شاخص ششم، و عزت است. شاخص هفتم، کار و و پیشرفت دائمی است. کتاب انسان 250 ساله، ص36 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: پیغمبر اندیشه ها و افکار صحیح را در قالب کلمه ی و و بقیه ی معارف اسلامی در دوران سیزده سالِ مکّه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات، تا دم ِ مرگ، دائماً این افکار و این معارف بلند را، به این و آن تفهیم کرد و تعلیم داد. وارد مدینه شد تا این را سر پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد. تا هر کسی در هر جای تاریخ از بعد از زمان خودش تا قیامت توانست مثل آن را به وجود آورد. و در دل ها شوق ایجاد کند تا انسان ها به سوی چنان بروند. کتاب انسان 250 ساله ، ص37 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: وقتی وارد مدینه شدند، مردم ناگهان احساس کردند که عقاید؛ عواطف و وابستگی های قبایلی و تعصبات آنها، در چهره و رفتار و سخن این مرد محو شده است. و با دروازه جدیدی به سوی و آشنا شده اند. همین توفان بود که اوّل در دل ها ایجاد کرد؛ بعد به اطراف مدینه گسترش پیدا کرد. پیغمبر آمد، از لحظه ورود، را شروع کرد. و روز به روز مدیران لایق، انسانهای بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوی و با معرفت، به عنوان این بنای شامخ و رفیع، وارد مدینه شد. کتاب انسان 250 ساله، ص38 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: وقتی شتر وارد شهر یثرب شد، جلوی هر کدام از قلعه های قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوی شتر را گرفتند: یا رسول الله! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتی ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوی این شتر را باز کنید؛ « اِنّها مأمورة »؛ دنبال دستور حرکت می کند؛ بگذارید برود. ، ، پیرمردان، شخصیت ها و و آمدند جلوی ناقه ی پیغمبر را گرفتند: یا رسول اللّه! اینجا فرود بیا... شتر به فقیر نشین ترینِ محلات مدینه آمد و در جایی نشست. پیغمبر به عنوان میهمان، وارد خانه ی ابی ایّوب انصاری که یکی از فقیرترین آدم های مدینه بود شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبان ِ قبیله و امثال اینها دستِ رد زد؛ یعنی خودش را مشخص کرد. معلوم شد که این شخص، به و ای و فلان قبیله و# وابسته به قوم و خویش و فامیل و آدم های پُررو و پشت هم انداز و امثال اینها نیست و نخواهد شد. منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص40 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: از همان ساعت و ‌لحظه اوّل ورود به مدینه، مشخص کرد که در برخورد و‌ ، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیّت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر خواهد بود. همه‌ از و او نفع می برند، امّا آن کس که است، قهراً بیشتری می برد و باید جبران محرومیتش بشود. وقتی انسان نگاه میکند و می بیند، پیغمبر قدم به قدم، مدبّرانه و هوشیارانه پیش رفته است، می فهمد که پشت سر آن و تصمیم قوی و قاطع،چه و و دقیقی قرار گرفته است که علی الظاهر جز با ممکن نیست. انسان 250 ساله، صفحه41 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: جلوی خانه ابی ایّوب انصاری، زمینِ افتاده ای بود. پیغمبر فرمود؛ این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچّه یتیم است. پول از کیسه ی خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد می سازیم؛ یعنی یک مرکز یعنی مرکز تجمع مردم. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. وقتی بنا شد بسازند، خود جزو اولین کسان یا اولین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر این طور کار کند؟! لذا آمدند و را در مدّت کوتاهی ساختند. پیغمبر این رهبر والا و مقتدر نشان داد که هیچ حق اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد. کتاب انسان 250 ساله، ص41 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: در زمانی که وارد مدینه شد، خصوصیت یهودی ها در دو، سه چیز بود. این که ثروت اصلیِ مدینه، بهترین مزارع کشاورزی، بهترین تجارت‌های سود ده و سود بخش‌ترین صنایع ساخت طلا آلات و امثال این چیزها در اختیارشان بود. اینکه بر مردم مدینه برتری فرهنگی داشتند. چون اهل کتاب بودند و با معارف گوناگون، معارف دینی و مسائلی که از ذهن نیمه‌ وحشی‌های مدینه، بسیار دور بود، آشنا بودند. این بود که با جاهای دور دست هم ارتباط داشتند؛ یعنی محدود به فضای مدینه نبودند. اکرم یک میثاقِ دسته جمعیِ عمومی ایجاد کرد. وقتی آن حضرت وارد مدینه شد، بدون اینکه چیزی از مردم بخواهد، و به طور طبیعی، همه را در مقابل او خاضع کرد؛ معلوم شد که او است و آنچه می گوید، باید همه بر محورش و کنند. پیغمبر میثاقی نوشت که مورد قبول همه قرار گرفت. این درباره تعامل اجتماعی، معاملات، منازعات، دیه، روابط پیغمبر با مخالفان، با یهودی ها و با غیر مسلمان ها بود. 📚 منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص42 و 42 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: برای به سامان رسیدن ، سه مرحله وجود داشت: مرحله ی اول، بود که با این کارها انجام گرفت. مرحله دوم، از این نظام بود. موجود زنده ی رو به رشد و نموّ که همه ی صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر می کنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همه ی زحماتش بی حاصل خواهد بود. مرحله سوم، عبارت از و . این سه کار در عرض هم انجام می گیرد. یک گروه اشرافِ متکبّرِ قدرتمندِ متنفّذ با هم بر حکومت می کردند. اینها با هم اختلاف داشتند، امّا در مقابل این مولود جدید (اسلام)، با یکدیگر همدست بودند. پیغمبر می دانست خطرِ عمده از ناحیه ی آنهاست. احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناََ آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکّه حرکت نکرد. راه کاروانیِ آنها از نزدیکی مدینه عبور می کرد؛ پیغمبر تعرض خودش را به آنها شروع کرد، که ، مهمترینِ این تعرض ها در اوّل کار بود. علّت اینکه متعال در بدر راه مسلمانان را از درگیری با کاروان به درگیری با مسلح عوض کرد چه بود؟ علّت این بود که ، نزدیک را می دیدند. و و الهي در تعقيب يك دور بود. " وَ يُريدُ اللهُ أن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِماتِه " خدا مي خواهد حقّ در صحنه جهان جا بيفتد، " لِيُحِقَّ الَحقَّ و يُبطِلَ الباطِلَ و لَو كَرِهَ المُجرِمون " مي خواهد كه بايد زائل بشود و زوال پذير است، يك باره براُفتد. 📚منبع: كتاب انسان 250 ساله، ص 44 الی 46 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: خدای بزرگوار مسلمانان را به و دعوت می‌کند. می‌فرماید: ما وعده‌ی خودمان را عمل کردیم. گفته بودیم که شما بر دشمن پیروز خواهید شد و شدید. اما بعد از آنی که این خصوصیت در شما پدید آمد: (تنازعتم فی الامر) با همدیگر اختلاف کردید، وحدت کلمه و وحدت صفوف را به هم زدید. (فشلتم) سست شدید، آن شور و حماسه و آمادگی و کمر بستگی و پا در رکابی اول کار را از دست دادید. (عصیتم) از فرمان و رهبر و آن کسانی که مسئول اداره‌ی امور شما بودند اجتناب ورزیدید و سرباز زدید. این که در شما پیدا شد، دشمن این مجال را پیدا کرد که به شما ضربه بزند. یکی از آن جنگ های بسیار بود. دشمنان همه ی نیرویشان را جمع کردند و از دیگران هم کمک گرفتند و گفتند می رویم پیغمبر و دویست نفر، سیصد نفر، پانصد نفر از یاران نزدیک او را قتل عام می کنیم؛ مدینه را هم غارت می کنیم و آسوده برمی گردیم؛ دیگر هیچ اثری از اینها نخواهد ماند. قبل از آنکه اینها به مدینه برسند، پیغمبر اکرم از قضایا مطلع شد و آن خندقِ معروف را کَند. کفّار، مقابل خندق آمدند، اما دیدند نمی توانند؛ لذا شکسته و مُفتضَح و مایوس و ناکام مجبور شدند برگردند. فرمود تمام شد؛ این آخرین حمله ی قریشِ مکّه به ماست. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله؛ ص 48 و 49 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: قرآن می فرماید: «انّا فَتَحنا لَكَ فَتحاً مبیناً » ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم. اگر کسانی به مراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه کنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیه چقدر عجیب است. به عمره رفت و شوکت آن بزرگوار روز به روز زیاد شد. سال بعدش یعنی سال هشتم که کفار، نقضِ عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکّه را فتح کرد؛ که و حاکی از و آن حضرت بود. بنابراین با این دشمن هم مدبرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دست پاچگی و بدون حتی یک قدم عقب نشینی برخورد کرد و روزبه روز و لحظه به لحظه به طرف جلو پیش رفت. هر کدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و بر طبق آن عمل، آنها را کرد. ، بنی قینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید. دسته ی ، بنی نضیر بودند. اینها هم خیانت کردند. لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. دسته بنی قریظه بودند که پیغمبر امان و اجازه شان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند‌ دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص 50 و 51 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: 🔹پیغمبر با دشمن سازمان یافته ای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار می کند و به آنها امان نمی دهد؛ اما دشمنی را که سازمان یافته نیست و لجاجت ها و دشمنی ها و خباثت های فردی دارد و بی ایمان است، تحمل می کند‌. ▫️عبد الله بن اُبی یکی از دشمن ترین دشمنان پیغمبر بود. ▪️تقریبا تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. 🔸در عین حال که همه می دانستند او منافق است؛ ولی با او مُماشات کرد؛ مثل بقیه ی مسلمانان با او رفتار کرد. 🔹دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. ▪️خطرناک تر از همه ی دشمن ها هم همین است. ، ، میل به ، میل به ، ▫️و لغزش هایی که زمینه ی آن را انسان فراهم می کند. ▪️ با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه با این دشمن، به وسیله ی شمشیر نیست؛ به وسیله ی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. 📚منبع:کتاب انسان 250ساله، ص 52 و 53 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: 🔹 در رفتار خود مدبّرانه عمل می کرد و سرعت عمل داشت. 🔸نگذاشت در هیچ قضیه ای وقت بگذرد. ▪️ و شخصی داشت و هیچ نقطه ضعفی در وجود مبارکش نبود. ▫️او معصوم و پاکیزه بود؛ این خودش مهم ترین عامل در اثر گذاری است. 🔹اثر گذاری با عمل، به مراتب فراگیرتر و عمیق تر است از اثر گذاری با زبان. 🔸او و داشت. ▪️ در مواجه با دشمن، کار سیاسیِ دقیق می کرد و دشمن را به اشتباه می انداخت. ▫️در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛چه از لحاظ ، چه از لحاظ . 🔹 امّا با مومنین و مردم خود همیشه صریح، شفاف و روشن حرف می زد. 🔸 و سیاسی کاری نمی کرد و در موارد لازم نرمش نشان می داد. 📚منبع: کتاب انسان 250ساله، ص55 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: 🔹 ارتباط خود را با روز به روز محکم تر کرد. و دستش را پیش خدای متعال بلند می کرد.🔻 🔸: تو به ما کمک کن؛ 🔹: تو از ما پشتیبانی کن؛ ▪️نه دعای او موجب می شد که نیروهایش را به کار نگیرد، نه ، موجب می شد که از توسل و تضرع و غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت، او هرگز در مقابل دشمنِ عنود دچار تردید و ترس نشد. ▫️هر وقت کسی احساس ضعف می کرد، به پناه می برد. 🔸او ده سال کرد؛ اما اگر بخواهیم عملی را که در این ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمی توانند آن همه کار و تلاش و خدمت را انجام دهند. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص 56 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: 🔹 فقط متعلق به شیعیان نیست، متعلق به همه ی مسلمان هاست. 🔸آن مرجعی، آن محوری و قطبی که باید مردم را آگاه کند که حقیقت چیست، مفهوم و معرفت درست چیست و مردم را از گمراهی نجات بدهد، و مردم باید حرف او را گوش بدهند، او است. ▪️و این همان چیزی است که امروز برای دنیای اسلام یک و یک امر لازم است. ▫️امروز همه ی مسلمانان احتیاج دارند که از که از طریق اهل بیت می رسد استفاده کنند. 🔸🔹فرق نمی کند که معتقد به امامت بلافصل امیرالمؤمنین‌ و امامت اولاد او یا معتقد نباشند. 📚 منبع: کتاب انسان 250 ساله،ص 62 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚 برشی از یک کتاب: در آیه مبارکه سوره مائده می فرماید: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم واَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی » این نعمت؛ نعمت ، نعمت ، نعمت نشان دادن به جامعه ی بشریت آن وقتی تمام و کامل می شد که ، برای بعد از پیغمبر هم معین باشد. این کار را در غدیر انجام دادند؛ را که از لحاظ شخصیت چه شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، یک فرد ممتاز و منحصر به فردی بود، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند. این فکر پیغمبر نبود، این هدایت بود، بود، مثل بقیه ی سخنان و هدایت های نبی مکرم که همه، الهام الهی بود. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله،ص 63 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: در طول ده سال، چند ده جنگ و برخورد، اکرم با کفّار و انواع و اقسام کفّار و شُعَبِ کفار داشت. در تمام این دوران‌ها، به عنوان پیش‌ قراوُل، به عنوان فدایی‌ ترین کس و ، در تمام این مراحل و صحنه‌های خطرناک حضور داشته؛ در شدید ترین مراحل، امیرالمؤمنین ایستاد؛ هیچ برایش مطرح نبود که اینجا خطر است. در تمام مراحل خطر در خطوط مقدم، امیرالمؤمنین حاضر بود. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص 87 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚 برشی از یک کتاب: بعد از آنی که دوران به سر آمد و رسول اکرم رحلت کردند، سخت ترین دوران‌های آن‌ روزها بود. روزهای تلخ، روزهای بعد از رحلت پیغمبر است که روزهایی است که گاه‌گاه قطعات فتنه، افق دیدها را آن‌چنان مُظلِم می‌کرد که قدم از قدم نمی‌توانستند بردارند آن کسانی که می‌خواستند درست قدم بردارند. در یک چنین شرایطی، بزرگترین امتحانات را داد. فرمود: «لَقَد عَلِمتُم اَنّی اَحَقُّ النّاسِ بِها مِن غَیری» می‌دانید که من از همه‌ی مردم به خلافت شایسته‌تر هستم. این را خود شما هم می‌دانید، «و واللّهِ لَاُسلِمَنَّ» و سوگند به خدا دست روی دست خواهم گذاشت تسلیم خواهم شد، «ما سَلِمَت اُمُورُ المُسلمینَ» تا وقتی که احساس می‌کنم امور مسلمین با سلامت در جریان است، تا وقتی که می‌بینم کسی مورد ظلم قرار نمی‌گیرد. تا وقتی که به مردم ظلم نمی شود و در جامعه ظلم و جوری وجود ندارد، فقط من واقع شدم در جامعه. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله،ص 87 و 88 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: بعضی از قبایل عرب احساس کردند که حالا نیست، رهبر اسلام نیست، خوب است که یک ایرادی، اشکالی درست کنند و تعارضی بکنند و جنگ و دعوایی راه بیندازند. جریان «ردّه» پیش آمد یعنی ارتداد عدّه‌ای از مسلمین جنگ‌های ردّه شروع شد. اینجا که وضع این‌ طوری شد امیرالمؤمنین دید نه اینجا دیگر جای نشستن هم نیست، باید وارد میدان شد به از . می‌فرماید: دیدم عدّه‌ای از مردم دارند از بر‌می‌گردند، می‌خواهند اسلام را از بین ببرند، اینجا دیگر وارد میدان شدم. و وارد میدان شد به‌ صورت فعال؛ در همه‌ی قضایای مهّم اجتماعی امیرالمؤمنین بود. 📚 منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص 89 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: در این ماجرا با کمال خلوص، آن وظیفه‌ی و را که احساس می‌کرد، انجام داد. حَسَنین، این دو گوهر گران‌قدر و دو یادگار را برای دفاع از عثمان به خانه‌ی او فرستاد. امیرالمؤمنین برای عثمان آب و آذوقه فرستاد، با کسانی که نسبت به عثمان خشمگین بودند بارها و بارها مذاکره کرد تا خشم آنها را پایین بیاورد. وقتی هم که آنها عثمان را کشتند، امیرالمؤمنین خشمگین شد. ، ، تکریم انسان، روحیه‌ی جهاد، سازندگی اسلامی، مبانی اخلاقی و ارزشیِ اسلام در دوران با وحیِ الهی نازل شد و تا آن حدی که ممکن بود، به وسیله‌ی پیغمبر در جامعه‌ی اسلامی اعمال شد؛ اما جامعه‌ی اسلامی زمان پیغمبر مگر چه بود؟ تا ده سال فقط یک مدینه بود؛ یک شهر کوچک چند هزار نفری. بعد هم که مکّه و طائف را فتح کردند؛ یک منطقه‌ی محدود با یک ثروت بسیار محدود، با فقرِ همه‌گیر و امکانات بسیار کم در اختیارشان بود. ارزش‌های اسلامی در چنین محیطی پایه‌گذاری شد. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص 92 الی 95 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313
📚برشی از یک کتاب: در بیان عمومی که مربوط به عامه ی مردم است، دو نکته مورد توجه است: اول اینکه این بیانات از نوع آموزشی نیست، از نوع و است. یعنی در این بیان، امام نمی نشیند مسئله توحید را برای مردم باز کند و بشکافد، یا مسئله نبوت را برای مردم تفسیر کند. بلکه تذکر می دهد، یاد آوری می کند، به خاطر اینکه در جامعه ی آن روز، هنوز فاصله تا زمان آن قدر نشده که عقاید اسلامی به طور کلی انحراف پیدا کند و تحریف بشود. 📚منبع: کتاب انسان 250 ساله، ص238 🥀کانال ایستگاه مطالعه🥀 https://eitaa.com/katab313