ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖آقای حاج شیخ #نصرالله_شاهآبادی : مرحوم آقا شیخ #مرتضی_زاهد آدمی با حقیقت بود و زهد و تقوایش حقیقت داشت. او از نظر علمی، خیلی بالا نبود؛ ولی در تقوا و ورع بسیار بالا و بسیار پاک و منزّه بود.
در یکی از شبها وقتی به یکی از جلسههای آقا شیخ مرتضی رفتم دوسه نفر از دوستان به من گفتند: ای کاش دیشب (یا دو سه شب پیش) نیز آمده بودی؛ جایت خالی بود! یک آقایی اینجا بود و با آقا شیخ مرتضی بحث و مناظره داشت. او شخصی غیرشیعه بود. دوستان و رفقا میگفتند: آن آقا خیلی با آقا شیخ مرتضی به بحث و #مناظره پرداخت و آقا شیخ مرتضی هم با #صبر و حوصله برای او استدلال و دلیل میآورد. ولی آن آقای مخالف، با هیچ حرف و #استدلال و حدیثی قانع نمیشد و حرفهای خودش را تکرار میکرد. بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی رو به آن آقای مخالف کرد و گفت: حالا که شما تا این حد بر روی افکار و اعتقاداتت پافشاری داری بیا هر دو نفرمان نیم ساعت هم دستهایمان را بر روی آتش بگذاریم و به این بحث و مناظره ادامه دهیم.
آنگاه آقا شیخ مرتضی زاهد فوری منقلِ کرسی را که پر از ذغالهای داغ و آتشین بود طلب کرد، سپس بلافاصله دستهایش را در ذغالهای داغ و آتشین فرو برد!
آن آقای مخالف و لجوج تا این صحنه را دید رنگش پرید و وحشتزده شد و بعد از لحظاتی بدون اینکه حرفی بزند باعجله بلند شد و رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد!
#برشی_از_کتاب
📙 #آقاشیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
🛒 http://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
🟢واکنش #آقا_شیخ_مرتضی_زاهد به فرد لجباز در مباحثه
📖#شیخ_نصرالله_شاه_آبادى: در خانه مرحوم آیتالله #حاج_میرزا_عبدالعلی_تهرانی با #آقا_شیخ_مرتضى_زاهد آشنا شدم.
یادم هست در یکی از شبها وقتی به یکی از جلسههاى آقا شیخ مرتضی رفتم آقایى آنجا بود و با آقا شیخ مرتضی #بحث و #مناظره داشت.
آن آقا خیلی با آقا شیخ مرتضی به بحث و مناظره پرداخت و آقا شیخ مرتضی هم با #صبر و #حوصله براى او #استدلال و #دلیل میآورد، ولی آن آقاى مخالف با هیچ حرف و استدلال و حدیثی #قانع نمىشد و حرفهاى خودش را تکرار میکرد. بعداز دقایقی آقا شیخ مرتضی رو به آن آقاى مخالف کرد و گفت: «حالا که شما تا این حد بر روى افکار و اعتقاداتت پافشارى دارى، بیا هر دو نفرمان نیم ساعت دستهایمان را روى #آتش بگذاریم و به این بحث و مناظره ادامه دهیم.» آنگاه آقا شیخ مرتضی زاهد فورى منقلِ کرسى را که پر از زغالهاى داغ و آتشین بود طلب کرد و سپس بلافاصله دستهایش را در زغالهاى داغ و آتشین فروبرد!
آن آقاى مخالف و #لجوج تا این صحنه را دید، رنگش پرید و وحشتزده شد و بعد از لحظاتی بدون اینکه حرفی بزند با عجله بلند شد و رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
📘 # آقا_شیخ_مرتضی_زاهد
🖋 #محمدحسین_سیف_اللهی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/4365
📘📘📘📘📘
♦️ #سیره_علما
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabejamkaran