کتابخانهمدافعانحریمولایت
وقت هایی که می رفت هیئت یا باشگاه، ظرف بزرگ کریستال را می آوردم ..انارها را دان می کردم..با دیدن قرم
آن شب هم خیلی گرم با پیرمرد سلام و احوالپرسی کرد..وقتی از او چندقدمی فاصله گرفتیم ، گفتم: لازم نیست هربار به این آقا سلام بدی..این پیرمرد اصلا متوجه نمیشه..چون اختلال حواس داره..چیزی توی ذهنش نمی مونه.
🌹حمید گفت:" نه..این آقا متوجه نمیشه.من که متوجه میشم..مطمئن باش یه روزی نتیجه ی محبت من به این پیرمرد رو میبینی".
✅
واقعا هم همینطور شد....یک روز سخت من جواب این محبت را دیدم...
✨✨✨
شهریورماه در قالب یک سفر دانشجویی به مشهدالرضا رفته بودم..برای سفرهایی که تنها میرفتیم نه حمید مشکل داشت نه من..چون از رفقای همدیگر و جمعهایی که بودیم اطمینان کامل داشتیم..
🍀
تماملحظاتی که در این سفر به حرم میرفتم، یاد سفر ماه عسل مان افتادم..
روزهایی که اشک ها و لبخندهایش برای همیشه در ذهنم ماندگار شد و شیرینی زیارت همراه حمید که هیچوقت تکرار نشد..
بعد از زیارت صحن اول جامع رضوی با حمید تماس گرفتم..حسابی دلتنگش شده بودم..صحبتمان حسابی گل انداخته بود..
موقع خداحافظی گفتم: روز جمعه س.نمازجمعه یادت نره..توی خونه نمون..اینطوری هم ثواب کردی هم وقتت زودتر میگذره..از تنهایی اذیت نمیشی.
🌹خندید و گفت:" خبرنداری پس! با اجازت ماالان با رفقا کنار دریاییم ..کلی شنا کردیم و آب به سروکله ی هم زدیم..نماز رو خوندیم ..حالا هم داریم میریم برای ناهار"..
🚃
تا من را سوار قطار کرده بود، با رفقاش رفته بودند شمال..از این مسافرت های یک روزه و پیش بینی شده زیاد می رفت..
🕗 تا ساعت۸شب دریا بودند..دلم شور می زد..هربار تماس می گرفت می گفتم: حمید دریا خطر داره..مسیر هم که شلوغه..زدتر برگردید...
✍ادامه دارد...
🌷۱۶۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
#اندر_احوالات_خبرنگار
خبرنگار: سلام آقای سلبریتی! دیشب دیدم نقد تندی به رئیس جمهور داشتین. چرا؟ 🎤😊
سلبریتی: بله درسته! من طرف مردم هستم. من منتقد این دولتم! 😎
خبرنگار: منظورتون همین دولتی که بهش رأی دادین و براش کلا سه چهارم هیکلتون رو چند ماه بنفش کرده بودین هست دیگه؟! 🎤😊
سلبریتی: نخیر آقا! من به میرسلیم رأی دادم! کلا رنگ بنفش هم خیلی دوست دارم! ربطی به دولت فعلی نداره! 😒
خبرنگار: شما در شونصدتا کلیپ و همایش از مردم خواسته بودین به روحانی رأی بدن! 🎤😏
سلبریتی: منظورم شیخ میرسلیم بود. ایشون از نظر من یک حالت روحانی خاصی داره! 😐
خبرنگار: شما در همه مراسمی که رئیس جمهور از هنرمندان دعوت کرده (غیر از آخری!) شرکت کردین و هشتصدتا سلفی با ایشون دارین! 🎤😉
سلبریتی: من نمیخواستم برم! فقط گفتم اگه نرم دلش میشکنه! تازه ایشون همش دنبال من بود با من سلفی بگیره! من که نمی خواستم! 😕
خبرنگار: شما از برگه رأی خودتان عکس گرفتید و نوشتید حسن روحانی! اینو چی میگی! 🎤😂
سلبریتی: تا اون لحظه دو دل بودم! بعدش خط زدم نوشتم میرسلیم! 😒
خبرنگار: ولی شما در محافل عمومی سی و هفت بار دست آقای روحانی را بوسیدی! 🎤😂
سلبریتی! فتوشاپه! 😬
خبرنگار: غیر از دوربین ها هزاران نفر هم از نزدیک بودن و دیدن! 🎤😐
سلبریتی: خب که چی؟ بوسیدم که بوسیدم! این که دلیل نمیشه طرفدارش باشم! 😠
خبرنگار: بعله! من قانع شدم! حرف آخری اگر با مردم دارید بفرمایید.🎤😏
سلبریتی: مردم عزیز ایران من شما رو خیلی دوست دارم! خییییییییلی! حسن روحانی را هم اصلا دوست نداشتم و ندارم و نخواهم داشت!!! 😎
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه کتاب هایمان را سریعتر تمام کنیم.
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
آن شب هم خیلی گرم با پیرمرد سلام و احوالپرسی کرد..وقتی از او چندقدمی فاصله گرفتیم ، گفتم: لازم نیست
روز آخر سفر، بعداز زیارت وداع با دوستانم برای خرید سوغاتی به بازار رفتیم..
🎁
دوست داشتم برای حمید یک هدیه ی خوب بخرم..بعداز کلی جستجو پیراهن آبی رنگی داخل مغازه چشمم را گرفت...
همان را برای حمید خریدم..
👕
از مشهدکه برگشتم، به استقبالم آمده بود..از نوع رفتار و صحبتش به خوبی احساس می کردم که این چند روز خیلی دلتنگ شده...حال من هم دست کمی از حمید نداشت..
🍜
خانه که رسیدیم همه چیز مرتب بود..برای ناهار هم ماکارانی گذاشته بود..ولی بجای گوشت چرخ کرده، گوشت خورشتی ریخته بود..
🌹گفت:" پاقدم فرزانه خانوم میخواستم غذا اعیونی بشه!".
وقتی حمید جعبه ی پیراهن سوغاتی را باز کرد و پوشید، دیدیم لباس برایش خیلی بزرگ است..گفتم حمیدشانس نداری..با چه ذوقی کل بازار رو دنبال این پیراهن گشتم..ولی این سایزش خیلی بزرگ دراومده.
🌹گفت:" چون تو خریدی خیلی هم خوبه..از فردا همین پیراهن رو می پوشم..".
به هزار زور و زحمت راضی شد پیراهن را از تنش دربیاورد..چون میدانستم حمید به هیچ وجه از خیر این پیراهن نمی گذرد رفتم سراغ صاحبخانه..
آقای کشاورز صاحبخانه ی ما خیاط بود
✂️
یکی از پیراهن های قدیمی حمید را با این پیراهن جدید به او دادم تا اندازه ی پیراهن را درست کند..
بعدازظهر با اینکه خسته ی راه بودم و تازه از سفر برگشته بودم ولی وقتی حمید پیشنهاد داد که برویم بیرون دوری بزنیم نتوانستم نه بیارم..بعداز چندروزی دوری ، قدم زدن کنار حمید آن هم در روزهای آخر تابستان واقعا دلنشین بود..
🍂🍂
یک عصرطولانی در حالی که هوا کم کم خنک شده بود و بوی پاییز می آمد
برگ چنارها کم کم داشتند زرد می شدند..صدای خش خش برگ ها زیر قدم های من و حمید خیلی دوست داشتنی بود....
✍ادامه دارد...
🌷۱۷۰
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_سی_و_شش
🔹غیبت بلند مدت ب):
✍..همانگونه که گذشت در دوره غیبت صغری، شیعیان به وسیله نائبان خاص با امام خود رابطه داشتند و با تکالیف الهی خود آشنا میشدند ولی در دوران غیبت کبری این نوع ارتباط قطع گردیده و مردم مؤمن برای شناخت وظایف دینی خود تنها به نائبان عام آن حضرت که همان عالمان دینی وارسته و مراجع بزرگ تقلید هستند مراجعه میکنند و این جریان، مسیر روشنی است که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خود در نامه ای به یکی از چهرههای مورد اعتماد شیعه، ترسیم فرمود.
🔹 در فرازی از این نامه که توسّط دومین نائب خاص امام ابلاغ شد چنین آمده است:
«وَاَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةِ فَارْجِعُوا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیهم:
👈و اما در مورد رویدادهایی که [در آینده] رخ خواهد داد [و برای شناخت وظیفه الهی خود در شرایط گوناگون] به راویان حدیث ما [= فقها] رجوع کنید. زیرا آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنان هستم...»
🔰 این راهکار جدید برای پاسخ گویی به پرسشهای دینی و مهم تر از آن شناخت وظیفه فردی و اجتماعی شیعیان در دوره غیبت کامل امام زمان(عج) گویای این واقعیت است که نظام مترقّی امامت و رهبری در فرهنگ شیعه، نظامی پویا و زنده است که در شرایط مختلف، امر هدایت و رهبری مردم را به استوارترین روش، انجام داده است و در هیچ دوره ای پیروان مکتب را بدون یک سرچشمه هدایتگر رها نکرده است.
💥بلکه سررشته امور آنها را در زوایای مختلف زندگی فردی و جمعی به دست با کفایت عالمان دین شناس و پرهیزگار که امانتدار دین و دنیای مردم هستند، سپرده است تا کشتی جامعه اسلامی را در دریای پر تلاطم و طوفانی جهان و سیاستهای سیاست بازان استعمار از افتادن در گرداب حوادث حفظ کرده و مرزهای اعتقادی شیعیان را پاسداری کنند.
🔹🔗ادامه_دارد..
✍..پی نوشتها:
📙1):کتاب نگین آفرینش (1)ص105.
📗2):کمال الدین/وتمام النعمه/ج2/ص236.
#شناخت_امام_مهدی"عج"
#کلاس_درس_مهدویت
#از_حسین_تا_مهدی
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
4_360724686759264368.pdf
2.98M
📚پیشنهاد دانلود و #مطالعه_کتاب
#آینده_در_قلمرو_اسلام
✍مؤلف:متفکر بزرگ جهان اسلام
شهید سید قطب
( مترجم: استاد سید علی خامنه ای)
📗 امام خامنه ای در مقدمه این کتاب می نویسد:
مؤلف عالیقدر و بزرگوار کوشیده است در ضمن فصول این کتاب که به وضعی ابتکاری منظم شده اند، ابتدا ماهیت دین را آن چنان که هست، معرفی کند
و پس از بیان اینکه دین برنامه زندگی است و شعائر و مظاهر دینی آنگاه؛ ضروری و سودبخش است که نماینده واقعیات و نشان دهنده حقایق باشد، با زبانی شیوا بیان می کند که بزودی جهان در اختیار مکتب ما و «آینده در قلمرو اسلام» خواهد بود.
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن کتاب #پایی_که_جا_ماند اثرجانباز وآزاده سید ناصرحسینی پور
قسمت ۱۷
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
روز آخر سفر، بعداز زیارت وداع با دوستانم برای خرید سوغاتی به بازار رفتیم.. 🎁 دوست داشتم برای حمید یک
🍦 وسط راه به بستنی فروشی رفتیم..
دوتا بستنی بزرگ گرفت..در واقع هردو بستنی را برای خودش سفارش داد..چون من معمولا همان دوسه قاشق اول را که میخوردم شیرینی بستنی دلم را میزد..
برای همین بقیه ی بستنی را به حمید می دادم..
🍨
اما این بار مزاجم کشید و بستنی خودم را پابه پای حمید خوردم..از قاشق های پنجم ششم به بعد هر قاشقی که برمی داشتم حمید با چشمهایش قاشق را دنبال می کرد..
وقتی تمام شد ظرف بستنی من را نگاه کرد ..فهمید این بار نقشه اش برای خوردن بستنی بیشتر نگرفته است..
🌹گفت:" تا ته خوردی؟ دلتو نزد؟ یعنی یه قاشق هم نگه نداشتی؟".
باخنده گفتم: ببخش..مگه برای من نگرفته بودی؟ چند روز بود ندیده بودمت، الان که برگشتم پیشت اشتهام باز شده..این بار دلم خواست تا آخر بخورم.
😊لبخند زد..بلند شد..و برای خودش دوباره سفارش بستنی داد!!!
👕
دوسه روز بعد که پیراهن آماده شد، خانم کشاورز صدایم کرد...پیراهن را که داد گفت:" دخترم سال قبل که ما ماه محرم نذری داشتیم شما اذیت شدید..
چون برای بارگذاشتن آش و غذای نذری مدام با حیاط کار داشتیم..
حاج آقا گفتن اگر موافق باشید شما بیایید طبقه بالا..ما بیاییم طبقه پایین".
موضوع جابجایی را با حمید در میان گذاشتم..
✅موافق این تغییر بود..گفت:" از یه لحاظم یه کمکیه به این بندگان خدا..هرروز اینهمه پله رو بالا پایین نمیرن..
فقط بذاریم بعداز مسابقات کشوری کاراته که با خیال راحت جابجا شیم"...
✍ادامه دارد...
🌷۱۷۱
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
به بهانه ی طولانی ترین شب سال😁
نه جان دارم که بی ماشین بسازم
نه پول باک بنزینم فراهم
🚗
فقط باید بمانم کنج منزل
شوم من میزبان کل عالم
🍱
شب یلدا چو آید اهل فامیل
ببارد بر سرم شرشر نه نم نم
😫
شنیدم هندوانه توی یلدا
به طب سنتی باشد چونان سم
🍉
الهی تا شب یلدا شود کشف
مضر باشد انار و پسته اش هم
🤔
نه #تدبیری نه #امیدی نه پولی
خوشا آن دم که در قبرم دهم لم
😁
الهی درد من بر جان #برجام
که از نحسی او شد پشت مان خم
🤨
پ ن: آخ از سفره یلدای #روحانی و #شینزوآبه
پ ن۲: فعلا که دو شبه مهمونیم
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
#خاطرات_مادرانه
تجربیات مادران بعد از خوندن کتابهای تربیتی
#ارسالی_مخاطبین
سلام دوستان این تکه پاره های کاغذ میدونین چیه اینها عصبانیت بچه های یکی از مادران کاناله که دارن میریزن دور😳😉
ایشون از یک روش جالب که از کتاب
#چگونه_با_فرزند_خود_گفتگو_کنیم که توی کانال معرفی کردیم استفاده کردن و جواب گرفتن
توی پست بعدی خودشون بیشتر توضیح میدن
👇☺️
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#خاطرات_مادرانه تجربیات مادران بعد از خوندن کتابهای تربیتی #ارسالی_مخاطبین سلام دوستان این تکه پار
#خاطرات_مادرانه
#ارسالی_مخاطبین
سلام اول تشکر میکنم بابت معرفی کتابهای خوب تربیت فرزند
کتاب چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم رو از تون امانت گرفتم خیلی کاربردیه
اومدم یکی از روشهاشو روی بچه هام امتحان کردم و جواب داد
من دوتا بچه کوچیک دارم که مدام با هم دعوا دارن این بار که دعوا کردن هردو خیلی از دست هم عصبانی بودن و به شدت همو میزدن اینجور مواقع خیلی مستأصل میشدم
اینبار طبق یکی از مثالهای کتاب اومدم بهشون گفتم:
به نظر میرسه شما خیلی عصبانی هستین و دوتا کاغذ جلوی هر کدوم گذاشتم و گفتم میشه عصبانیتتون رو رو این کاغذ به من نشون بدین ببینم هرکس چقدر عصبانیه
پسرم یک موجود وحشتناک کشید و دخترم کاغذ رو خط خطی کرد بعد من گفتم وااااااای شما چقدر عصبانی هستین منم کاغذ برداشتم و عصبانیت خودم رو از دعوای اونها رو کاغذ خالی کردم و گفتم منم وقتی شما دعوا میکنین اینقدر عصبانی میشم
بعد دیگه کلا یادشون رفت و شروع کردن به بازی اون میگفت من اینقد عصبانیم خط خطی میکرد این یکی هم میگفت منم اینقدر
دفعه بعد بدون اینکه من چیزی بگم پسرم گفت الان بهت میگم چقدر عصبانیم
و یک کاغذ برداشت یک عدد نوشت و کلی صفر جلوش گذاشت منم گفتم حالا پارش کن و بنداز دور
دخترم گفت میخوام کاغذ عصبانیتم رو مثل قایق کنم بره تو آب و پسرم گفت میخوام مثل موشک کنم بره هوا و اینگونه ما با عصبانیتمون لحظه های شاد برای خودمون ساختیم
☺️❤️
این کتاب از والدین میخواد که به بچه نشون بدین احساساتشون رو درک میکنین
و متوجه حالشون هستین تا اونها با خیال راحت منطقشون کار بیفته و راه درست رو انتخاب کنن
بازم ممنون از معرفی خوبتون
😊🌺
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کمیک_موشن_خاطرات_سفیر
#نیلوفر_شادمهری
#قسمت_پنجم
این قسمت: روزی تو خواهی آمد
🌟 انتشار پنجمین قسمت از مجموعه داستانی کتاب #خاطرات_سفیر ؛ (خاطرات دفاع از حجاب و اسلام در فرانسه)
کتابی که رهبر انقلاب توصیه کردند «خانمها بخوانند».
🌸 این بخش از کتاب، ماجرای گفتگوی خانم نیلوفر شادمهری با یک دانشجوی آمریکایی را روایت میکند که دربارهی مفهوم #ظهور صحبت میکنند.
برای دیدن سایر قسمتها با ما همراه باشید😍👇
@ketabkhanehmodafean