🗓سالروز ولادت رمان نویس فرانسوی
🏳محبوب رهبری،حکیم ویکتورهوگو
💠امام خامنه ای:
‼️رمان را فقط برای این نمینویسند که کسی سرگرم بشود؛
رمان پیام دارد،
رمان نحوه زندگی را به خواننده خودش تعلیم میدهد! ۷۷/۱۰/۲۴
‼️شما وقتی که مثلاً داستان «بینوایان» #ویکتورهوگو را میخوانید، یا «جنگ و صلح» را میخوانید، یا داستانهای امیل زولا را میخوانید، میتوانید وضعیت جامعهی روس یا فرانسه یا انگلیس یا جاهایی دیگری را، از این داستانها به دست بیاورید.
یعنی انسان میتواند چیزهایی را که در تاریخ نیست، در این کتابها پیدا کند. ۷۱/۹/۴
‼️معمولاً رمانهای بزرگ و قوىِ فرانسوی ها و روسها و دیگر کشورهایی که رمان های بزرگ از آن جاها منتشر شده، تصویر هنرمندانه واقعیتهای زندگی است.
شما کتابهای بالزاک یا ویکتور هوگو یا نویسندگان روسی را ببینید؛ اینها تصویر هنرمندانهای است از واقعیت هایی که در متن جامعه جریان دارد!
۸۴/۲/۱۹
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
شام را که خوردیم گفتم: خسته ای برو دوش بگیر..در تمام دقایقی که حمید مشغول استحمام بود به جمله اش فکر
شروع کردم زیرلب خواندن:" باسلام و صلوات برمحمدوآل محمد..اینجانب حمیدسیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله..لازم دیدم تا چندجمله ای را از باب دردودل در چند سطر مکتوب نمایم..
ابتدا لازم است بگویم دفاع از حرم حضرت زینب را برخود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده دانسته و از خداوند میخواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بدارد..."
اشکم جاری شد..هرچه جلوتر میرفتم گریه ام بیشتر می شد.."..اما من می نویسم تادهر آنکس که می خواند یا میشنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر عجل الله فرجه و نائب برحقش امام خامنه ای مدظله فداکنم..."
💔
اشک هایم را که دید گفت:" نشد خانوم! گریه نکن...باید محکم و با اقتدار وصیتنامه رو بخونی...حالا بلندشو بایست..میخوام باصدای بلند بخونی..فکرکن بین جمعیت ایستادی داری وصیتنامه همسرشهید میخونی"..
وادارم کرد همان شب با صدای بلند ۱۰بار وصیتنامه اش را خواندم..وقتی تمام شد دفتر شعرش را خواست..
عاشورای همان سال یک شعر سروده بود..سه بیت از همان اشعار پایین برگه نوشت و بعد تاریخ زد:" ۹۴/۸/۱۹"
زیر تاریخ هم جمله همیشگی...👇
" و کفی بالحلم ناصرا" را نوشت " و خدا کفایت می کند برای صابران"..
همیشه وقتی اوضاع زندگی سخت می شد یا از چیزی ناراحت بود، همین جمله را می گفت و آرام می گرفت...
✍ادامه دارد..
🌷۲۳۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
در یک شبِ مهمانی...
خدایا...
در این ایام به ناچیز بودن خود بیشتر آگاه شده ام
در این ایام نیازم به تو را بیشتر از قبل در اعماق جانم حس کرده ام
خدایا این ماهها سفره خوبانت جمع است در عرش اعلی ...
حسینت...
عباست...
حاج قاسمت...
خدایا ...
تو را به پاکی #حاج_قاسم ها قسم میدهم
ما را در ابتلائات آخر الزمان یاری کن.
همه با هم در این ماه مبارک برای کشورمان رهبرعزیزتر از جان مان رفع بیماری از هموطنانمان و بقای تولیدکنندگانمان دعا کنیم...
#شب_رغبت_ها
#شب_مهمانی
#لیله_الرغائب
✨🌙✨🌙✨🌙✨
@ketabkhanehmodafean
هذا یوم الجمعه
❁فرجاً عاجلاً کَلَمحِ البَصر❁
امروزست بشنویم که در صور میدمند:
یا أیهاالّذینَ گرفتار در لُغات
قرآنِ ما سخن گفت از جانبِ حجاز
خورشید ما برآمد، قد قامتِالصَّلوه
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
1_89141.pdf
3.48M
📙نام کتاب:
#خاطرات_امیرعباس_هویدا
خاطراتی ک در سالنامه "دنیا" در سال 1345 چاپ شد.
📓
@ketabkhanehmodafean
1_426246.pdf
2.61M
#دانلود_کتاب
#ره_افسانه
✍نویسنده: استاد شهبازیان
نقدوبررسی #فرقه_انحرافی_بصری
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
شروع کردم زیرلب خواندن:" باسلام و صلوات برمحمدوآل محمد..اینجانب حمیدسیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله..
موقع نوشتن وصیت نامه ی خصوصی گفتم: حمید شاید من مادر شده باشم..چندجمله ای برای بچه مون بنویس..اگر اسمی هم مدنظر داری یادداشت کن..
👬
همیشه حرف بچه می شد، می گفت:" چون خودم دوقلو هستم، بچه های من دوقلو میشن..فرزانه سیب بخور دوقلوهامون خوشگل بشن".
داخل وصیتنامه برای فرزند پسر دوتا اسم به نیت رسول الله نوشت: محمدحسام و محمداحسان..
💞
خیلی دوست داشت اگر پسردار شدیم مداحی یاد بگیرد و حافظ قرآن باشد..
برای دختر هم اسما را انتخاب کرده بود..
🌹می گفت:" دوست دارم روزقیامت دخترم را به اسم کنیز فاطمه زهرا صدا کنند...
همین اسم ها را داخل برگه جداگانه وسط قرآن روی طاقچه گذاشته بود..پشتش با دست خط خودش نوشته بود:" خدایا فرزندی صالح، سالم، زیبا و باهوش به من عطا کن".
به خط آخر که رسید گفتم: معمولا همسران شهدا گله دارند که نتونستن دل سیر همسرشونو ببینن..آخر وصیتنامه بنویس که اگر شهید شدی اجازه بدن نیم ساعت با پیکر تو تنها باشم..
خودم هم باورم نمی شد آنقدر قضیه جدی شده که حتی به این لحظه هم فکر می کنم..در مخیله ام هم نمی گنجید که چطور این حرفها را به زبان آوردم..
انگار فرد دیگری در کالبدم رفته بود و از جانب من سخن می گفت..تا کجا پیش رفته بودم که حتی به بعداز شهادتش هم فکر می کردم..
🌷
خواهشم را قبول کرد..آخر وصیتنامه نوشت:" اجازه بدهید دقایقی همسرم کنار پیکرم تنها باشد"...
وصیتنامه را وسط قرآن گذاشتم..با دلی پراز آشوب و دلهره گفتم: اینها امانت پیش من می مونه ..ان شاالله که صحیح و سالم برمی گردی و خودت از همینجا برمی داری"...
✍ادامه دارد..
🌷۲۴۰
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
☘️با چه چیزهایی انس بگیریم؟ قسمت اول ☘️مردمیکه اهل کتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذکاوت و هوش
☘️با چه چیزهایی انس بگیریم؟
قسمت دوم
☘️ 🔹خوشبختانه کتاب زیاد است و کتابهای زیادی چاپ میشود.
نمیخواهم عرض کنم همه آنچه کهچاپ میشود، کتابهای خوب و مفیدی است؛ نه...
و ای بسا کتابی که چاپ میشود و به بازار هم میآید و مضرّ است!
نه اینکه فایده ندارد، بلکه ضرر هم دارد...با اینهمه..اکثر آنچه که چاپ میشود، مفید است؛
چه از جهات علمی،
چه ازجهاتفرهنگی،
چه از جهات دینی،
چه از لحاظ معارف گوناگون اسلامی و چه ازلحاظ ادبی و هنری.
📚بخشی از بیانات امام خامنه ای در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب در تاریخ ۱۳۷۱/۰۲/۱۷
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه کتاب باز با حضور دکتر یامین پور (بخش اول)
موضوع این بخش:
خلسه و مواجههی وجودی با پدیدهی جنگ
#کتاب_باز
📗📘📙
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#تمرینات_تمرکز 🤯 تمرینات بسیار فراوانی برای تمرکز وجود دارد ابتدا عنوان هر تمرین را بخوانید و با هر
تمرینات #تمرکز (قسمت دوم)
تمرین کارهای عجیب و غریب!😊
یک سری از تمرینها هستند که لازم نیست آنها را یاد بگیرید؛ این تمرینها بیشتر شبیه بازی هستند و انجام دادنشان لذتبخش است.😍
انجام کارهایی مثل:👇🏻
بدون حرکت
نگاه خیره
دستها ثابت
بدون حرکت:😑
روی یک صندلی راحت بنشینید و ببینید چقدر میتوانید بدون حرکت بمانید. این کار به آن آسانی که فکر میکنید، نیست. شما مجبورید تمام توجهتان را به بیحرکت نشستن روی صندلی جلب کنید. مراقب باشید هیچ یک از ماهیچههای بدنتان حرکت نکند.🙄
ابتدا ممکن است فقط پنج دقیقه بتوانید بدون حرکت بمانید؛ اما به تدریج حتی میتوانید به ۱۵ دقیقه در روز هم برسید. خود را به زور روی صندلی نگه ندارید؛ زیرا باید کاملا احساس آرامش کنید. وقتی بتوانید روی بدن خود تسلط داشته باشید، میتوانید امیدوار باشید که ذهنتان را هم رام کنید.😎
نگاه خیره:😳
به گونه ای روی صندلی بنشینید که سر، اندکی بالا و چانهتان رو به جلو و شانههایتان به عقب متمایل باشد. دستتان را هم سطح شانهتان بالا برده و به سمت جلو اشاره کنید. به مدت یک دقیقه به انگشتان دستتان خیره شوید همین کار را با دست چپ نیز انجام دهید. به تدریج، زمان انجام این کار را افزایش دهید. با این روش، پس از مدتی متوجه میشوید که میتوانید به راحتی روی کاری متمرکز شوید...😇
دستهای ثابت:✋🏻
یک لیوان پر از آب برداشته و با انگشتانتان آن را محکم بگیرید. دستتان را به آرامی مقابل خود برده و در همان حال که لیوان را جلوی خود نگه میدارید، به آن خیره شوید و مراقب باشید دستتان کوچکترین تکانی نخورد. همین کار را با دست دیگرتان نیز انجام دهید به این ترتیب میتوانید بر قدرت تمرکزتان بیفزایید.✌🏻
تمرین تیزحسی (رادیو تلویزیونی)📻📺
این یکی از تمرینهای بسیار جذاب تمرکز است. میتوانید این کار را برای تفریح هم که شده انجام دهید!😉
صدای رادیو را به کمترین حد ممکن رسانده و سعی کنید متوجه پیام گوینده شوید. یا مقابل تلویزیون بنشینید و خروجی صدا را بر روی عدد خاصی تنظیم کنید. پس از مدتی توجه و دقت، صدای آن را کاهش دهید تا جایی که بتوانید سعی کنید با لبخوانی یا ضعیفترین درجه صدا متوجه حرفهای گوینده شوید.👌🏻😁
ادامه داره... :)
#نکات_کتابخوانی
#بیسوادی
🌸با ما همراه باشید👇
📚
@ketabkhanehmodafean
جنس ضریح حرم حضرت معصومه از نقره است و نقره قویترین میکروب کش با هزار سال سابقه است؟.pdf
393.6K
جنس
ضریح حرم حضرت معصومه
از نقره است و نقره قویترین میکروب کش با هزار سال سابقه است؟
🔷پویش
#کرونا_را_شکست_دهیم کرونا با پیشگیری قابل درمان است
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
موقع نوشتن وصیت نامه ی خصوصی گفتم: حمید شاید من مادر شده باشم..چندجمله ای برای بچه مون بنویس..اگر اس
۴شنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید..
خط به خط میخواندم و گریه می کردم..
به انتها که می رسیدم دوباره از اول شروع می کردم..تک تک جمله هایش برایم شبیه روضه بود
از سر کار که آمد حس پرنده ای را داشت که میخواست از قفس آزاد بشود..
🌹گفت:" امروز برگه ای رو به ما دادن که باید محل دفن و کسی که خبر شهادت رو اعلام می کنه رو مشخص می کردیم..
نوشتم که وصیت نامه هامو سپردم به خانمم..محل دفن رو هم اول نوشتم وادی السلام نجف! اما بعد به یاد تو و مادرم افتادم..فکر کردم که تاب دوری منو ندارید..خط زدم نوشتم گلزارشهدای قزوین".
🌷🌷🌷
نفس عمیقی کشیدم و با صدای خش دار بخاطر گریه های این چند روز گفتم: خوب کردی..وگرنه من همه زندگیمو میفروختم می اومدم نجف که پیش تو باشم..
🌾
به خواست من اعلام کرده بود که اگر شهید شد، پدرم خبر شهادت را بدهد..چون فکر می کردم هر کس دیگری به جز پدرم بخواهد چنین خبری را بدهد تا سال های سال از او متنفر می شدم و هربار او را میدیدم یاد این خبر تلخ می افتادم..
💔
دلم نمیخواست کسی تا ابد برایم یادآور این جدایی باشد..ولی پدرم فرق می کرد..محبت پدری خیلی بزرگتر از این حرف هاست..
🌹وقتی میخواست بعداز ناهار استراحت کند به من گفت:" من زودتر بیدار کن بریم مجدد از خونواده هامون خداحافظی کنیم".
به عادت همیشگی کنار بخاری داخل پذیرایی دراز کشید و خوابید..
دوست داشتم ساعت ها بالای سرش بایستم و تماشایش کنم..
💛
نه به روزهایی که میخواستم عقربه های ساعت را جلو بکشم تا زودتر حمید را ببینم نه به این روزها که عقربه های ساعت برای جلورفتن باهم مسابقه گذاشته بودند...
همه چیز خیلی زود داشت جلو می رفت..ولی من هنوز در پله روزهای اول آشنایی با حمید مانده بودم...
✍ادامه دارد..
🌷۲۴۱
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
الهی . . .
اشکی قلیل دارم و امیدِ مرحمت !
یُعطِی الکثیرِ ماهِ رجب را شنیدهام
💜🖤💔
یار ما بنده نواز است
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
1_137661.pdf
857K
#دانلود_کتاب
#پول_رایج_جهان_و_احیا_پول_اسلام
مولف: آیه الله حائری شیرازی
#احکام #احکام_اسلام #احکام_اقتصادی #احکام_پولی #احکام_بانکها
📙
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
۴شنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید.. خط به خط میخواندم و گریه می کردم.
از خانه که درآمدیم اول خانه پدر من رفتیم..مادرم لحظه ای که وارد شدیم شروع به گریه کرد..جلوی خودم را گرفته بودم..خیلی سخت بود که بخواهم خودم را آرام نشان بدهم..
◻️ چون روزی که از پدرم خواسته بودم که اسم حمید را داخل لیست اعزام بنویسد قول داده بودم بی تابی نکنم..
♦️
موقع خداحافظی پدرم داخل حیاط حمید را با گریه بغل کرد..زمزمه های پدرم را می شنیدم که می گفت:" می دونم حمید بره شهید میشه..حمید بره دیگه برنمی گرده".
👆اینها را می گفت و گریه می کرد..
با دیدن حال غریب پدرم طاقتم تمام شد..سرم را روی شانه های حمید گذاشتم و بی صدا شروع کردم به گریه کردن..
🌫
هوا سرد شده بود..بیشتر از سرمای هوا، سوز سرمای رفتن حمید بود که به جانم می نشست..
از آنجا سمت خانه پدرشوهرم رفتیم ..گریه های من تا خانه عمه ادامه داشت..صورتم را به پشت حمید چسبانده بودم و گریه می کردم...
🌹حمید گفت:" گریه نکن..صورتت خیس میشه روی موتور یخ میزنی".
🚰
وقتی رسیدیم صورتم را داخل حیاط شستم که کسی متوجه گریه هایم نشود..
🌹حمید برخلاف همیشه پله های ورودی خانه را با آرامش بالا آمد..
همه خواهر برادرهای حمید جمع شده بودن ..فقط حسن آقا نبود..
عمه تا ما را دید گفت:" آخیش..اومدید..نگران شدم حمید"..
فکر می کرد رفتن حمید کنسل شده است..برای همین خوشحال بود..
🌹حمید با چشم به من اشاره کرد که ماجرای اعزامش را به عمه بگویم..
چادرم را از سرم برداشتم و داخل آشپزخانه شدم..عمه مشغول آشپزی بود..
من را که دید گفت:" شام آبگوشت بار گذاشتم ولی چون حمید زیاد خوشش نمیاد براش کتلت درست می کنم"...
✍ادامه دارد..
🌷۲۴۲
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد