#با_ذکر_صلوات
#کتاب_بزرگسال
#انتشارات_شهرستان_ادب
#سلمان_کدیور
#پس_از_بیست_سال
#معرفی
به راستی حسین را چرا کشتند؟ این پرسشی است که با قریب به ۱۴۰۰ سال از شهادت سیدالشهدا (ع) همچنان ادامه دارد. با وجود اینکه به این پرسش در طول تاریخ بارها پاسخ داده میشود اما همچنان پرسشی کلیدی میشود زیرا تاریخ پیوسته در حال تکرار است و انسان نیز وجود دارد که عبرت نمیگیرد. علاوه بر این همیشه وجود داشته است که با محو کردن اصل ماجرا و پر و بال دادن به حواشی پاسخ دادن به این پرسش را به تعویق انداخته تا راحتتر قدرت را حفظ کند. با منحرف کردن ذهن جوامع از اصل موضوع که چرا حسین را کشتند در واقعههای قیام حسینی را محو و کمرنگ میکنند تا بیشتر بر اریکه قدرت تکیه بزنند.
#امانت_دهنده
@M_borzoyi
@ketabkhanemadarane
🏡کتاب خانه مادرانه سبزوار🏡
#با_ذکر_صلوات #کتاب_بزرگسال #انتشارات_شهرستان_ادب #سلمان_کدیور #پس_از_بیست_سال #معرفی به راستی
#ارسالی_مادران
#امانت_گرفتم
#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور
رمان پس از ۲۰ سال ترکیبی از خلاقیت نویسنده و وقایع تاریخی است نویسنده توانسته است با ارائه جذاب و بیان زیبا داستان خلق کند که با وجود طولانی بودن در حوصله خواننده می گنجد.
برخلاف روایت غالب آغازین اکثر داستانها، کلیپ در افق دیدِ دور خواننده تصویر میشود، در رمان پس از بیست سال به همراه قهرمان داستان به شیوه فکر،ذهن و تفکر اهل باطل نزدیک می شویم. همراه با او از انفعال به سمت واقعیت حرکت میکنیم وبدون پیش داوری با مقایسه خوب و بد، زشت وزیبا به تکامل می رسیم.
چکیده داستان در گفتگوی شبانه عمار و سلیم رقم می خورد که بسیار تاثیرگذار است.
روایت داستانی و زبان آن با فضا و زمان متناسب است. جز در معدود مواردی که کلمات برای خواننده عادی قابل فهم نیست و چرخش روایت ذهنی اشخاص باعث ابهام خواننده می شود.
درداستان صحنه های پرحرکت و جذابی خلق شده است که در بعضی موارد سرعت آن با وقایع متناسب نیست. به این معنا که اوج و فرودهای مهم داستان ناگهانی رخ میدهد و نیاز به استفاده از بیان احساسی با کلمات است که نفس را در سینه حبس کند.
به طور کلی این کتاب نمره خوبی را ازخواننده عام و خاص دریافت می کند و بعد از مطالعه ان احساس پشیمانی از وقتی که برای آن گذاشته اید، نخواهید داشت.
@ketabkhanemadarane
#ارسالی_مادران
#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور
#کتاب_حال_خوب_کن
من دارم پس از بیست سالی میخونم که خواب آروممو ازم گرفته😭
@ketabkhanemadarane
#معرفی_کتاب
#روضه_مقاومت
#پس_از_بیست_سال
#مادرانه_سبزوار
#ارسالی_مادران
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از بیست سال ،حاصل هنر و ذهن خلاق سلمان کدیور است که حوادث گوناگون را از صدر اسلام ،در قالب یک داستان بلند روایت میکند.
داستان بلندی که بلندی اش ذهن را خسته و حوصله خواننده را سر نمیبرد،در عوض هر ثانیه خواننده را به چالش میکشد که واقعا چرا؟
چرا حسین علیه السلام را انگونه شهید کردند؟
چگونه بود که مردم آن زمان وقتی شنیدند علی علیه السلام در نماز کشته شده،گفتند:مگر علی نماز میخواند؟
چه چیز باعث شده بود علی علیه السلام این هارون موسی را مرتد بدانند؟
پیراهن عثمان چه بود و چه کرد؟
مکر معاویه ،مکر معاویه که میگویند چیست...
و...
سلمان کدیور در قصه اش تو را با سلیم همراه میکند تا بدون تعصب ،فکر کنی و تصمیم بگیری.
سلیمی که عاشقی اش با دختر، شیخ بزرگ شام، نه تنها او را با فکر و منطق آن شیخ همراه نکرد، بلکه او را بیشتر به چالش کشید تا جایی که از هر چه مقام م منزلت و شوکت بود گذشت. با راحیل،قدم در راه پر فراز و نشیبی گذاشت.
راهی که آینده اش را برای همیشه متفاوت ساخت.
در این داستان اهمیت تربیت مادران و زنان و تاثیر آن بر جامعه بشریت کاملا حس میشود.
مادرانی که فرزندانشان را آنگونه ساختند که توانستند در دریای مواج باطل، آن جایی که همت بلند میطلبد، برخلاف جریان آب شنا کرده و خود را به ساحل حق برسانند.
@ketabkhanemadarane
سلام سلام😊
من دارم #پس_از_بیست_سال می خونم و الان دقیقا این جام...
هرکس دنبال شناخت تاریخ اسلام تو پس یه قصه ی زیباست این کتابو بخونه.
خیلی خوبه
من الان دارم تو صدر اسلام قدم می زنم...
#کتاب_میخونم
#ارسالی_مادران
@ketabkhanemadarane
#با_ذکر_صلوات
#کتاب_بزرگسال
#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور
#انتشارات_شهرستان_ادب
#معرفی
به راستی حسین را چرا کشتند؟ این پرسشی است که با گذشت قریب به ۱۴۰۰ سال از شهادت سیدالشهدا (ع) همچنان مطرح است. با وجود اینکه به این پرسش در طول تاریخ بارها پاسخ داده شده اما همچنان پرسشی کلیدی محسوب میشود زیرا تاریخ پیوسته در حال تکرار است و انسان نیز موجودی است که عبرت نمیگیرد. علاوه بر این همواره حاکمانی بودهاند که با محو کردن اصل ماجرا و پر و بال دادن به حواشی پاسخ دادن به این پرسش را به تعویق انداخته تا راحتتر بتوانند قدرت را حفظ کنند. با منحرف کردن ذهن جوامع از اصل موضوع که چرا حسین را کشتند در واقع انگیزههای قیام حسینی را محو و کمرنگ میکنند تا بیشتر بر اریکه قدرت تکیه بزنند.
#امانت_دهنده:
@s_z_khatami
@ketabkhanemadarane
#کتابخانه_مادرانه
#پس_از_بیست_سال
📖📚📖📚
#بخشی_از_کتاب
شکسته، مضمحل و روبهمرگ، به خانه رسید. غلامان و ملازمان زیر بازوانش را گرفتند و بهسختی از اسب بهزیر آوردند. قامتش خمیده بود و چشمانش از فرط اشک سرخ و پفآلود، چنانکه هرکه او را میدید یقین میکرد به داغی بزرگ و ماتمی ابدی مبتلا شده است؛ داغی که جز شیون آرامش نمیکرد و جز مرگ شفایش نمیداد. در روزی که تمام دمشق در جشن و سرور و پایکوبی غرق و تمام خانهها و خیابانها زینت شده بود، عمارت او تنها نقطهٔ شهر بود که صدای ناله و شیون و عزا از آن به گوش میرسید.
ناامید به اطرافش نگاه کرد. هیچکس بهاستقبالش نیامد بود. چه از اشراف و بزرگان شهر که همیشه با چاپلوسی احاطهاش میکردند و چه از مردم عادی که او را بهخاطر پدرش دوست میداشتند. هیچکس نبود تا خود را در غمش شریک بداند و به او تسلّی خاطر بدهد. آنانی که سالهای سال از قدرت و نفوذش بهرهها برده و کسیهها دوخته بودند. امّا آنان حق داشتند. اگر فرزندان یکی از آنها هم در کربلا، آنهم در سپاه حسین کشته میشد، او نیز چنین رفتاری پیشه میکرد. در شام چه کسی بود که برای تسلّی مردی داغدار، حاضر به خریدن خشم یزیدبنمعاویه باشد؟
در این مدت که از کربلا بازگشته بود، حتی لحظهای آراموقرار نداشت. داغی که بر جگرش وارد شده بود ازسویی و خوابهای پریشان و کابوسهای ویرانگر ازسوی دیگر، روح و روانش را آماج خود گرفته بودند. پیوسته تصویر حسین درنظرش مجسم میشد که طفل چندماههٔ خود را به آسمان گرفته بود تا او را بر شامیان شاهد گیرد و تیری که پُرضرب و پریشان بر گلوی آن طفل نشست و خون او که حسین به آسمان میریخت؛ لحظاتِ بهخونافتادن برادر و برادرزادگانش که در دریایی از سپاه شام رجز میخواندند و شمشیر میزدند و لحظهٔ پیوستن ابراهیم به آنان؛ لحظهای که شمر چون حریف آنان نشد، فرمان داد چهارصد تیرانداز آنان را هدف قرار دهند و بر بدنهای آنان اسب بدوانند.
آرام و خمیده به عمارت داخل شد و انبوه غلامان و کنیزان را دید که لباس عزا به تن کرده و شیونکنان به خود لطمه میزدند و صورتشان را خونین میکردند. آیا چنین سرنوشتی را به خواب هم میدید؟ و چنین فاجعهای را تصور میکرد؟ آرامآرام قدم برداشت و درمیان نالههای جانگداز داخل شد. ماریه را دید که در جمع زنان، بدون اینکه اشک بریزد یا ناله سردهد، مات و مبهوت چون مجسمهای به او خیره شده است. بهسختی به پاهایش فرمان حرکت داد و پیش رفت. زنان با دیدن او از جای برخاستند، پشت سر ماریه نشستند و شیون ازسر گرفتند. زن، سرد و خشک و بیمقدمه گفت: «با فرزندم چه کردی زید؟ چرا او را با تو نمیبینم؟»
@ketabkhanemadarane
سلام و عرض تسلیت ماه محرم،کتابهای پیشنهادی مرتبط با این ایام به شرح ذیل است 🥀
همه ی کتابها هم در کتابخانه موجود است.
#ماه_به_روایت_آه
#آفتاب_در_حجاب
#پس_از_بیست_سال
#آئینه_تمامنما
#نامیرا
#سقای_آب_و_ادب
#انسان_۲۵۰_ساله
#از_دیار_حبیب
#هدف_قیام_عاشورا
#همرزمان_حسین
@ketabkhanemadarane