eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
5.3هزار دنبال‌کننده
453 عکس
104 ویدیو
11 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ۳٧ 🌺 شهید مدافع‌حرم محمدامین کریمیان: |من از این دنیا با همه‌ی زیبایی‌اش می‌روم؛ و همه‌ی آرزوهایم را رها می‌کنم،‌اما به ولایت و حقانیت علی ابن ابی‌طالب(ع) و خداوندی خدا یقه‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنه‌ای را تنها بگذارید...اگر از سرهای ما کوه درست کنند، هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسل‌های بعدی در کتاب تاریخشان بخوانند: امام خامنه‌ای مثل جدش حسین(ع) تنها ماند. 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۳۷) با کیفیت اصلی _________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید تفحص حسین صابری رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|نزدیک ایام عید نوروز بود كه از طرف مدرسه منو دعوت كرده، خواستند تا به وضعیت لباسهای حسین رسیدگی كنم. همون روز پانصد تومان به مادرش دادم تا لباس تهیه كنه. فردا صبح حسین همراه مادرش برا خرید بیرون رفتند؛ اما وقتی برگشتند خبری از لباسهای نو نبود، با تعجب جریان رو پرسیدم. اون روزها ایام جنگ بود و توی مساجد و محله‌ها صندوقهایی می‌گذاشتند تا مردم كمكهای نقدی و غیر نقدی خودشون رو برا رزمندگان در اونا بریزند. حسین هم با عبور از كنار مسجد و شنیدن صدای بلندگو به مادرش گفته بود: «شلوار من چه عیبی داره؟ من همین رو می‌پوشم، شما هم پول لباس من رو به صندوق بندازید» ➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سردار شهید حاج‌رضا شکری‌پور رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|اومد خونه و ديد مدالهای ورزشی‌اش رو آويزون کردم روی ديوار. سگرمه‌هاش رفت توی هم. گفتم: چت شد؟ گفت: مادر! من خجالت می‌کشم به من بگن قهرمان، قهرمان واقعی اونان که تو خيابان دارن با شاه و دارو دستش می‌جنگن و شهيد میشن 🌼|می‌گفت: پاسدار بايد فولاد آبديده باشه. برا همین اشک بچه‌ها رو توی دوره آموزشی درآورده بود. از بس سخت می‌گرفت... اما روز آخر دوره، دست به سينه ايستاد دم در پادگان، از بچه‌ها حلاليت می‌خواست. پلک هم که میزد، چشماش پر میشد از اشک 🌼|توی صحبتاش هميشه جبهه رو به کربلا ربط می‌داد. می‌گفت: جبهه‌ی بدون کربلا بی‌معناست، و رزمنده‌ی دور از امام حسين(ع) بيچاره؛ اگه اينا نباشه ما با پارتيزان‌های جنگ جهانی دوم هيچ فرقی نداريم 🌼|شهیدبهشتی رو که ترور کردند؛ پاسدارها رو به خط کرد و با مردم دسته‌ی عزا راه انداختند براش. همونجا هم یه سخنرانی انقلابی کرد و گفت: خواب خوش منافقين هيچگاه تعبير نخواهد شد. تا ما هستيم در اين کشورِ امام زمان(عج) جايی برا اونا نيست 🌼|می‌گفت: همه از گردان ما انتظار دارن خط شکنی کنیم. ولی اينکار يه شرط داره و اون هم خودسازيه. اگه خودت رو نساختی، نمی‌تونی بن‌بست‌ها رو بشکنی 🌼|حاج رضا توی جزیره مجنون از ناحيه سر مورد اصابت گلوله قناسه دشمن قرار گرفت شهید شد 📚منبع:بنیاد شهید و امور ایثارگران ➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سردار شهید محمدرضا یوسفیان رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|توی عالم بچگی از یه کوچه‌ باغ‌ رد می‌شدیم. چشممون خورد به چند درخت‌ از یه باغ‌، که تعدادی از میوه‌های‌ آبدارش ریخته بود توی کوچه. بچه‌ها شروع کردند به جمع کردن میوه‌ها. محمدرضا هم اینکار رو کرد، اما یه دونه هم نخورد و گفت‌: صاحبش‌ برا اینا زحمت‌ کشیده‌؛ می‌خوام ببرم بهش تحویل بدم 🌼|از۱۲الی۱۳سالگی‌ سعی‌ می‌کرد روی‌ پای‌ خودش‌ بایسته و از بابا پول نگیره. برا همین روزهای‌ تعطیل‌ کار می‌کرد. کارهایی مثل: پنبه‌‌جمع‌‌کنی‌ جمع‌آوری زیره‌، دروِ گندم‌؛ میوه‌ چینی‌... نه خسته شد، نه خجالت کشید. من‌ هرگز یادم نمیاد از بابا برا خودش‌ پولی‌ بگیره 🌼|دوست داشت مجلس‌ مردانه‌ عروسی‌اش توی هیئت‌ محله‌ باشه. بعضیا مخالف‌ بودند و می‌گفتند: هیئت‌ جای‌این‌ کارها نیست‌. اما محمدرضا می‌گفت: هیئت‌ فقط‌ جای‌ عزا نیست‌؛ می‌تونه جای‌ شادی‌ِ حلال هم‌ باشه... و بالاخره اونجا مراسم گرفت 🌼|با وجود کار زیاد، برا کمک به خانمش بعضی‌ وقتا تا ساعت‌ یک‌ شب‌ ظرف‌ها رو می‌شست‌؛ بچه‌ها رو حمام‌ می‌برد؛ یخچال‌ و میوه‌ها رو تمیز می‌کرد. لباس‌ها رو می‌شست‌ 🌼|بعد از شهادت محمدرضا خواب‌ دیدم‌ سوار بر اسب‌ سفیدی‌ داره جلو میاد. بهش گفتم‌: شما که‌ شهید شدی؛ از کجا میای؟ جواب داد: من‌ از کربلا و مکه‌ میام‌. اومدم‌ به پدر و مادر و اقوام‌ سر بزنم و برم‌ 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید دکتر مصطفی چمران رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 💢 سال‌نمای زندگی شهیدچمران... 🔹۱۳۱۱؛(۱۰مهر) تولد در تهران 🔸۱۳۳۲؛ شرکت در کلاس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی 🔹۱۳۳۲؛ پذیرفته شدن در دانشکده فنی دانشگاه تهران[رشته الکترومکانیک با رتبه ۱۵] 🔸۱۳۳۲؛ جزو معترضان به حضور نیکسون[معاون رئیس جمهور آمریکا] و درگیری با گارد شاهنشاهی 🔹۱۳۳۷؛ تدریس در دانشکده فنی دانشگاه تهران به مدت یکسال 🔸۱۳۳۷؛ بورسیه شدن و اعزام به آمریکا برای تحصیل 🔹۱۳۴۰؛ ازدواج با خانم تامس همین [مسلمان آمریکائی] که حاصل آن یک دختر و سه پسر بود. 🔸۱۳۴۱؛ انتقال به شهر نیوجرسی آمریکا و عضویت در شورای رهبری جبهه ملی ایران 🔹۱۳۴۲؛ عزیمت به مصر برای آموزش رزم چریکی و تأسیس اولین پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه و اقامت دو ساله در مصر 🔸۱۳۵۰؛ جدا شدن توافقی از همسر آمریکائی و اقامت در میان فقرای لبنان 🔹۱۳۵۷؛ انجام مقدمات اعزام ۵۰۰نظامی جنبش امل به تهران؛ برای مبارزه با بقایای حکومت شاه 🔸۱۳۵۷؛ بازگشت از لبنان و اقامت در ایران به توصیه امام خمینی (ره) 🔹۱۳۵۷؛ آموزش اولین گروه از پاسداران در کاخ سعدآباد 🔸۱۳۵۷؛ انتصاب بعنوان وزیر دفاع دولت موقت 🔹۱۳۵۹؛ انتصاب بعنوان مشاور شورای عالی دفاع‌ملی از طرف امام(ره) 🔸۱۳۵۹؛ انتصاب بعنوان نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی 🔹۱۳۵۹؛ بنیانگذاری ستاد جنگهای نامنظم 🔸۱۳۶۰؛ مجروحیت در دهلاویه بر اثر اصابت خمپاره۶۰ و شهادت در راه بیمارستان 🔰 دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸شهید مدافع‌حرم علی امرایی رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|هر وقت به مشکل سخت و دشوار؛ و یا لاینحل برخورد می‌کرد، خودش و دیگران رو به صبر و تحمل، سعه‌ی صدر، توسل به سیدالشهدا(ع)، توکل بر خدا، و خواندن زیارت عاشورا دعوت می‌کرد. معتقد بود زیارت عاشورا هر امر لا ینحلی رو حل می‌کنه. مگر اینکه مصلحت خداو‌بر چیز دیگری قرار گرفته باشه 🌼|محکم و جدی معتقد بود که خرج کردن برا امام حسین(ع) برکت زیادی داره و جایگزینی براش نمیشه پیدا کرد. منظورش از خرج کردن هم، فقط مادی نبود. تلاش جسمانی و فیزیولوژیکی، رفتاری، گفتاری، عمل کردن به دستورات قرآن و اهل بیت(ع) رو هم ترج کردن برا امام حسین (ع) می دونست... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۳ 🔸 این جوون کی شهید شد؟!!! |علی تازه شهید شده بود. یه پیرزن از جلو خـونه‌مون رد شـد و با دیدنِ اعلامیه‌ی شهادت علی گفت: این جوون کی شهید شد؟ پرسیـدم: شما علی رو از کجا می‌شناسی؟ پیرزن گریه کرد و گفت: زمستونِ دو سال قبل ما بخـاری نداشتیم و از سـرمـا اذیت می‌شـدیم؛ نمی‌دونم این شهیـد از کجا فهمیده بود؛ برامون بخاری خرید و آورد... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید مدافع‌حرم علی امرایی 📚منبع: سالنامه مدافعان حرم ۱۳۹۴ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید دادالله شیبانی رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🔸 چند بُرش از زندگی شهید... 🌼 |می‌گفت: اگه من شهید شدم، گریه نکنید و محکم باشید. می‌گفت: از کسانی نباشید که طلبکار بیت‌المال و نظام هستند. 🌼 |از بیرون که میومد پسرمون رو بغل می‌کرد. هیچوقت روی بچه‌ها دست بلند نکرد و اشتباهشون رو با محبت تذکر می‌داد. همیشه به بچه‌ها می‌گفت: رابطه‌ی ما پدر و پسری نیست، ما دوستیم. 🌼 |از نظر تربیتی معتقد بود: اگه بچه‌ای لقمه حلال خورده باشه و باهاش درست رفتار بشه، هدایت خواهد شد. 🌼|گاهی که بچه‌ها رو با خودش می‌برد سرِکار؛ می‌دونستم عصر گرسنه بر می‌گردند خونه؛ چون اجازه نمی‌داد از بیت‌المال استفاده کنند. بچه‌هامون از کودکی با یه جمله به خوبی آشنا بودند: اگه بخوری شاخ در میاری!». زمانی که بچه‌ها با بیت‌المال و یا مال شبهه‌ناک روبرو می‌شدند، پدرشان فقط این جمله رو به اونا می‌گفت و تمام؛ بچه‌ها هم نهایت احتیاط رو می‌کردند. 🌼|توی محل کار از یه صندلی چوبی که دسته‌اش شکسته بود، استفاده می‌کرد. براش یه صندلی مدیریتی جور کردم. اما ایشون صندلی رو به یکی از بچه‌ها داد و دوباره از همون صندلی شکسته استفاده کرد 🌼 |اجازه‌ی خرید تجملاتی رو نمی‌داد و اگه اصرار می‌کردیم، می‌گفت: هر وقت همه نیروهام زندگی‌شون تکمیل شد و این وسایل رو توی خونه‌شون داشتند، ما هم می‌خریم 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
🔸شهیدی که اندازه‌ی اعتبار کارت‌ملّی‌اش عمر کرد... سردار شهید مدافع‌حرم دادالله شیبانی تیرماهی بود، و دوم تیرماه یعنی یک روز بعد از سالگرد تولدش هم شهید شد... جالبه که روز شهادتش ، با روز تمام شدن اعتبار کارت ملی‌اش یکی شده بود... عکس رو ببینید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید کمال قشمی رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🔸 چند بُرش از زندگی شهید... 🌼 |با شروع جنگ داوطلب شد تا بره جبهه. اما بخاطر سنِ کم بهش اجازه ندادند. بالاخره با دست‌کاری شناسنامه‌، دو سال به سن خودش اضافه کرد. دوران آموزشی رو هم گذروند و رفت جبهه... مادرش میگه: وقتى شناسنامه‌ش رو دستکاری کرد و پذیرفتن که بره جبهه؛ با يه دست لباس بسيجى اومد خونه. بهش گفتم: حالا كه سرخود رفتی ثبت ‌نام كردى، اجازه نمى ‏دهم بری... كمال كه نوجوانى بيش نبود، شروع کرد به گريه... بعد گفت: مادرجون! تو فكر مى‏كنى من با پوشيدن اين لباس بسیج شهيد میشم؟ نه چنين نيست، هرچه خدا بخواد همون میشه... مثل آدمهای پخته حرف میزد توی نووجونی... 🌼|وقتى برا مراسم عقدش رفتیم محضر؛ كمال بلوز مشكى و شلوار كهنه‌ی وصله خورده به تن كرده بود و هر چه براى تعويض لباس اصرار كرديم، قبول نكرد... وقتى هم عاقد پرسيد شغلت چیه؟ جواب داد: پاسدار هستم... چون ما به خانواده عروس گفته بوديم كه هم خياطه، هم توی سپاه مشغول به كاره؛ به كمال گفتيم: تو خياط هم هستى... اما كمال گفت: من فقط پاسدار هستم... پاسداری رو خیلی دوس داشت. 📚منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۴ 🔸 ملاکِ کاندید اصلح از نظر شهید تهرانی‌مقدم |مهمترین معیارِ پدرم برای انتخابات؛ نزدیکی طرز فکر؛ و منشِ کاندیدها به مواضع امـام و رهبری بود. پدرم توی رفتار و گفتار کاندیدها دنبالِ همین می‌گشت. اگـر می‌دید کاندیدی پیرویِ عملی از رهبری داره، اون کاندید میشد انتخابِ اول و آخرش... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حسن تهرانی‌مقدم 📚منبع: کتاب «اثر انگشت» صفحه ۷۹ ؛ راوی دخترشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی __________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید علی هاشمی رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 💢|سال‌نمای زندگی شهید 🔸۱۳۴۰؛(دی)تولد در منطقه عامری اهواز 🔹۱۳۴۰؛ عمل‌جراحی بخاطر کج‌بودن پا در۱۴روزه‌گی 🔸۱۳۵۷؛ تهیه سلاح برای مبارزه با گارد زرهی لشکر۹۲ارتش شاه 🔹۱۳۵۸؛ مبارزه با جدایی‌طلبان خلق عرب در حومه اهواز 🔸۱۳۵۹؛ فعالیت در سپاه حمیدیه در مبارزه با اشرار با سمت مسئول تبلیغات 🔹۱۳۵۹؛ انتصاب به فرماندهی سپاه حمیدیه 🔸۱۳۵۹؛ قبولی در رشته پزشکی دانشگاه مشهد و انصراف از ادامه تحصیل بعلت شرایط کشور علیرغم آماده شدن شرایط بورس تحصیلی در خارج از کشور 🔹۱۳۶۰؛ انحلال سپاه حمیدیه و تأسیس تیپ ۳۷نور با فرماندهی شهید علی هاشمی 🔸۱۳۶۱؛ انتصاب به عنوان فرماندهی سپاه سوسنگرد 🔹۱۳۶۱؛ انتصاب بعنوان فرماندهی قرارگاه نصرت؛ سری‌ترین قرارگاه دفاع‌مقدس 🔸۱۳۶۲؛ تأسیس قرارگاه تاکتیکی تیپ عشایری خیبر به فرماندهی علی هاشمی 🔹۱۳۶۳؛ ازدواج که حاصلش یک پسر و یک دختر شد 🔸۱۳۶۴؛ اعزام به سفر حج 🔹۱۳۶۵؛ انتصاب به فرماندهی سپاه ششم امام صادق(ع) شامل سپاه‌های استان لرستان، خوزستان، لشکر ۵نصر و چند یگان دیگر با مجموع ۱۱۵ یگان تابعه 🔸۱۳۶۶؛ صدور حکم فرماندهی سپاه ششم امام صادق(ع) 🔹۱۳۶۶؛ اجرای عملیات ترور صدام که موفقیت‌آمیز نبود 🔸۱۳۶۷؛(۴ تیر) شهادت در منطقه هور العظیم(یادمان هور) 🔹۱۳۸۹؛ (۱۹اردیبهشت) تفحص پیکر شهید 🔸مزار: گلزار شهدای (شهیدآباد) اهواز 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی __________ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
۷۵ 🔸کار تمیز فرهنگی یعنی... این خاطره رو برای نوجوانها بخوانید |نوجوان‌ که بود کلاسِ زبان می‌رفت. هم از بقیه‌ی بچه‌ها قوی‌تر بود، و هم شاگرد اولِ مدرسه... دمِ درِ خونه‌شون تابلویی زده، و روی اون نوشته بود: کلاسِ تقویتی درسِ زبان در مسجدِ امام علی علیه‌السلام؛ ساعت دو تا چهار ؛ هزینه‌ی هر ساعت ده تا صلوات؛ قبولی با خدا... علی با برگزاریِ این‌ کلاس خیلی از بچه‌هایِ محل رو جذبِ مسجد کرد... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید علی هاشمی 📚منبع: کتاب هوری، صفحه ۱۴ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: