eitaa logo
مشاوره کیمیا
852 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
307 ویدیو
1 فایل
قراره با کیمیا والدگری آگاه رو تمرین کنیم. 👨‍👩‍👦 اگر تو این مسیر به کمک احتیاج داشتی، اینجا برای شما والدین مشاوره داریم‼️⬇️ ارتباط با ادمین کانال: @f_sh_1995 بات مشاوره کیمیا: https://ble.ir/kimiya_bot
مشاهده در ایتا
دانلود
43.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامان عزیز این روزها اشک ریختن و لایک و استوریِ پست های فضای مجازی تنها کاری نیست که از دست ما برمیاد. 👌🏻 این ما هستیم که کمک میکنیم قهرمان این جنگ نابرابر و ناحق درست بشینه تو دل فرزندامون. 🙂 بلند شو ! 💪🏻 با بازی و نقاشی، با همراه داشتن و به چشم آوردن پرچم فلسطین، نذار غزه و فلسطین رو از روی زمین محو بکنن. 🇵🇸 میدونی که دعای مادرها خیلی میگیره، دست بچه ها رو بگیر و با هم نذر کنید برای مرد و زن و بزرگ و کوچیکِ غزه... به امید ظهور حجت خدا روی زمین 💚 🔵 بفرست برای مامان ها تا ایده بگیرن😊 🟣 دیگه چه کارهایی میشه کرد؟ 🤔 برامون بگو @f_sh_1995 @rahche
دیروز یکی از دوستام یه راهکار کوچیک ولی حال خوب کن بهم داد. گفت صبح هر وقت بیدار شدی دعای همون روز رو بخون. یک صفحه است ولی تا شب احساس خوبی داری. امروز شروع کردم خودم رو انداختم در پناه امام سجاد ، امام باقر و امام صادق و بهشون گفتم: من در این روز مهمان شما و پناهنده به شمایم، پذیرای من باشید و پناهم دهید.. سه شنبه مون به خیر و خوشی🏵 @rahche
مشاوره کیمیا
تا یک هفته دورمان شلوغ بود. 😢 غریبه و آشنا می رفتند و می آمدند؛ ولی امان از روزی که خانه خلوت شد. 🥺 من ماندم و جای خالی داوود. پسرم همه جا بود و هیچ جا نبود. داشتم دیوانه می شدم. دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. 😶😓 ماشین بافندگی را روشن کردم. رج به رج با یاد داوود می بافتم. 🧶 همیشه کنارم می ایستاد تا بافت پلیورها تمام شود. اتویشان کند، ببرد به ستاد کمک های مردمی جبهه، در مسجد تحویل بدهد. 🥺 می بافتم و قربان صدقه اش می رفتم.😘 می بافتم و اشک می ریختم.😭 می بافتم و باهم حرف می زدیم.👩‍👦 نمی بافتم و قهر می کردم تا برگردد؛ ولی فایده نداشت. 😞😢 داوود بر نمی گشت. رفته بود به جایی خوب؛ ولی دور. 😶‍🌫 اگر آن روز ها حاجی کنارم نبود، دوام نمی آوردم. شده بود سنگ صبورم. 😌 می خواستم بروم مسجد، یاد داوود می افتادم. تلویزیون مارش عملیات می زد، یاد داوود می افتادم. غذا کوکو سیب زمینی داشتیم، یاد داوود می افتادم. سر سفره اشک می ریختم‌و زبان می گرفتم. می سوختم و می سوزاندم. 😥 کیفی را که روز تشیعش دستم داده بودند هر روز خالی می کردم و با وسایلش روضه می خواندم. 🥺 فدای دل مهربانش. رویش نمی شد زیاد ابراز محبت کند. با من پانزده سال اختلاف سنی داشت و خجالت می کشید. 🫣 عکسم را که در کیفش دیدم دلم پر کشید برای محبتش. 🥹 کیف را روی صورتم می گذاشتم و زار می زدم. 🥲 وصیت نامه اش را حفظ بودم. خواندنش، کار هر روزم شده بود. در دلم می خواندم، بلند می خواندم، برای عزیز می خواندم، برای حاجی می خواندم، برای بچه ها می خواندم. 📃 دو روز قبل شهادت نوشته بودش: " اللهم اغفرلی کل ذنب اذنبته و کل خطیئه اخطاتها" "امید بخشش از خداوند و شفاعت ائمه مخصوصا حسین (ع) را داشته و با تمامی گناهان و اشتباهات، در دل، عاشق حسین (ع) بوده و به نوکری او افتخار می کنم. زبان از تشکر برای محبت های پدر و مادرم عاجز است؛ ولی شما را به خدا مرا بخاطر اذیت هایم ببخشید و حلال کنید."🥹🥲 ادامه دارد... @rahche
در این سالها و به خصوص از کرونا به بعد، پای صحبت مامان هایی نشستم که نگران درس و مشق بچه شون بودن. 💬 مامان های پسرها تجربیات ناب تری داشتن، فشار خونشون در طول روز چند بار بالا و پایین شده بود و آخر سر به امید معجزه ای در روند آموزشی بچه شون، مستاصل شماره ی راهچه رو گرفته بودن.😟 در تمام این سال ها سعی کردم برای مامان ها جا بندازم که وظیفه شون مادریه و رسیدگی به تکلیف و درس بچه ها فقط در حد یادآوری به عهده شونه. 👩‍👧‍👦 ولی خب چالش ها زیادن. توقع مدرسه ها، شاگردهای زیاد در کلاس ها و مهمتر از همه ایده ال گرایی خود مادرها معمولا کارو خراب می کنه. 🤦🏻‍♀️ یادمه یه مامان بهم گفتن من از صبح که بچم میره مدرسه تا ظهر که برگرده،هیچ کاری نمی تونم بکنم. همش فکرم پیش اونه. اینکه داره چی کار می کنه، چه جوری درس جواب میده و ... فقط میتونم بشینم براش دعا کنم. 😖🤲🏻 از حرفاشون واقعا غصه دار شدم و بهشون گفتم اینطوری کم کم مریض میشین و از پا درمیاین. خودشونم قبول داشتن ولی می گفتن نمی تونم خودم رو تغییر بدم. 😒 شما فکر می کنین ما به عنوان مادر چقدر باید در فضای درسی بچه ها ورود کنیم؟ 🤔 @f_sh_1995 @rahche
زمان رنج و گرفتاری، همون موقع که ذکر یونسیه رو زیرلب زمزمه میکنم، با خودم فکر میکنم دیگه از گیر کردن تو شکم نهنگ که بدتر نیست، خدا حتما دستمو میگیره.😊 پیامبر گرامی(ص) فرمودند:آیا به شما خبر دهم از دعایی که هرگاه غم و گرفتاری پیش آمد آن دعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟ اصحاب گفتند:آری ای رسول خدا. آن حضرت فرمود:دعای یونس که طعمه ماهی شد:لا اله الا انت سبحانک إنّی کنت من الظالمین. چهارشنبه مون به خیر و خوشی🍏 @rahche
مشاوره کیمیا
📌 دوره قرآن و تربیت (ترم اول) ⏱️ مدت زمان دوره: ۲۰ جلسه پنج شنبه ها ساعت ۹ تا ۱۱ (۲۰ هفته) 🎁 جل
راهچه ای های عزیز این دوره رو از دست ندید. فردا جلسه اول هست و رایگانه. میتونید داخل کانال ایتا راهچه به صورت زنده (لایو) جلسه رو ببینید و بعدش ثبت نامتون رو قطعی کنید😊 راستی اگر سه فرزندی یا طلبه هستین و یا قبلا در دوره های کرامت شرکت کرده بودید، تخفیف شامل حالتون میشه. 😉 https://eitaa.com/rahche @rahche
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ⚜ 🔅پس {نوح} پروردگارش را (چنين) خواند كه من مغلوب شده‌ام، پس (به دادم برس و) ياريم كن.🔅 قمر/۱۰ 🔹به یاد داشته باشیم دعا و قطع اميد از مردم، زمينه رهايى و استجابت دعا است. @rahche
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* امروز فیلمی رو براتون آماده کردیم که خلاصه ای از کتاب رو از زبان فروغ خانم بشنوین و حظ ببرین🌹⚘😍🤩 خاطره شون از اینکه وقتی رهبر به منزلشون تشریف آوردند، خیلی جالبه🤩🥹 * حتما ببینین. 😉 @rahche
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرم ۶ سالشه. پیش ۲ نرفت و مستقیم کلاس اول رفت. سر کلاس درساش خوب یاد میگیره، ولی توی خونه جون مارو بالا میاره تا تکلیف بنویسه. 😩 از معلمش پرسیدم هیچ مشکلی نداشت و گفت شاگرد خوبم هست، ولی تکلیف نمی‌نویسه. خیلی بچه با محبتیه ولی واقعا همه چیز را از سرش باز میکنه.. بعضی وقتا انقدر عصبانی میشم از مشق ننوشتن که مجبور میشم کتکش بزنم. 😔 چیکار کنیم؟‌ 😔 پاسخ مشاور رو بشنو 📢 برای ارتباط با مشاورین راهچه بزن روی لینک⬇️⬇️ https://chamraniha.com/consultation/ @rahche
🇵🇸🇵🇸🇵🇸 🔅به امداد امید خلق عالم 🔅فلسطین می‌شود آزاد یک روز 🇵🇸🇵🇸🇵🇸 ⚜اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚜ @rahche
مشاوره کیمیا
امروز یه مقدار از نظرات شما رو در مورد #جمع_خوانی_درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است بخونیم . 📚 شما طبق بر
تا صفحه ۱۷۳ حتی یک ورق دیگر نمی توانم بخوانم. از خبر شهادت و می ترسم. از اینجا به بعد، ورق به ورقش را با احتیاط گذر می کنم. مادر قهرمان از بی خبری بی تاب شده؛ و با هر صدای کوبیدن دَری، بر سینه می کوبد... و بعد از عملیات مرصاد گم شده اند و کم مانده از بغض گلویش پاره شود... همراه کتاب باشید تا نظاره گرِ زینبِ زمان باشیم...
منم بخش اعظم کتاب رو گذروندم. با توجه به اینکه حاج خانم رو از نزدیک دیدم و آرامششون رو حس کردم، فقط خدا به ایشون قدرت تحمل این حجم از سختی رو در عین آرامش داده. الان یک ماهه که ما با خبر جنگ غزه هر روز و شب دلمون نگرانه و غصه و گریه کارمون شده، خانواده‌های رزمنده‌ها ۸ سال این وضعیت رو داشتن. چقدر خودندن این کتاب مناسب احوال این روزهامونه. خیلی خیلی دعاگوی بانیان این امر هستم. خودتون و خانواده‌هاتون در راه امام زمان باشید❤️
سلام و احترام من هم کتاب رو تموم کردم، نمیتونم بینش وقفه بندازم. بخصوص اگر شبها که بچه‌ها خوابن بگیرم دستم چقدر خوووب بود این کتاب...🌸 کلی باهاش گریه کردم😔
نمیدونید چقدر خوشحال میشیم وقتی مارو محرم میدونید و برامون از حس و حالتون یا نظراتتون میگید🥹 @rahche
مشاوره کیمیا
یه عادتی از نوجوونی داشتم، وقتی حال روحیم خوب نبود، نمی خواستم به چیزی فکر کنم و فقط میخواستم فکرای خوب کنم، چشمام رو میبستم و میگفتم حالا که طیرالارض نمی تونم بکنم حداقل تصورش رو که میتونم بکنم. چندین روزه حال دلم خرابه، قلبم رو غم فشار میده، طبق عادت چشمام رو بستم. 😌 میرم بالا آسمان تهران رو رد میکنم،‌ گرمسار، سمنان، سبزوار، شاهرود، به نیشابور که میرسم دور قدمگاه میگردم و میرم تا حرم امن سلطان اباالحسن الرضا(علیه السلام) جانم. صحن انقلاب جلو مرقد شیخ حر عاملی روی زمین روبروی گنبد طلایی بشینم فقط زل بزنم و اشک بریزم. یا تو گوهرشاد عزیزم تو درگاهی در شبستون جنوبی دقیقا روبروی گنبد می ایستم. 🥺 آقا جانم شما امام رئوف عالمید، حال من نه حال مسلمین نه، حال مردم حق طلب عالم آشوبه، آقاجانم شما که با نگاهی غم دل میزدایید نگاهی کنید به دل غم زده مان که دارد میترکد...فقط نگاه کنم و نگاه کنم و نگاه کنم.... غم دل سبک میشه اما بازم میخوام برم. از همون جا یه سره دل میره سمت غرب مرز خسروی، همون مرزی که اولین بار زمان صدام رفتم عتبات، بعثی های خبیثی که نمیزاشتن حتی مفاتیح با خودمون ببریم. همونا که بعدا داعشی شدن... بعد هم زمان آمریکایی‌ها با سگای وحشیشون... 😡 آه که الآن راحت اربعین از مرزا رد میشیم با استقبال مردم عراق مواجه میشیم یادمون نمیره روزای گذشته رو یادمون نمیره مدافعین حرم و حاج قاسم مون رو...آه حاج قاسم کجایی، هنوز اسمت رو میاریم چشامون تار میشه صورتمون خیس میشه... 😭 میرم تا نجف تو حرم دقیقا روبروی ایوون طلا... 🥹 ایوان نجف عجب صفایی دارد/حیدر بنگر چه بارگاهی دارد مگر نه اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: انا و علی ابوا هذه الامه. پدر جان چه کنیم؟ پدر جان غم دلمون رو از جا کنده. آقا جان چه کنیم جز دعا...پدرجان میدونیم دل شما که پدر امت هستین پر غم تر است از غصه ی مظلومین فلسطین از کودکان بدون پناه... 🇵🇸 آه که شما از غصه خلخال کنده شده از پای زن یهودی در قلمروتان آنطور خطبه خواندید... امروز دل و قلبتان حتما در غم و فشار است ....چه بگویم که صاحب غم شمایید...🤦🏻‍♀️ مثل همیشه آغوش مهرتان باز میکنید و آرامش به قلبم می‌ریزد. خودم را و روحم را روی فرش های عرشی رها میکنم. در ذهنم متبادر می شود. ان ینصرکم الله فلاغالب لکم و من یتوکل علی الله فهو حسبه قل هل تربصون بنا الا الاحد الحسنیین .... و خانه پدری که خانه آرامش است. میخواهم بروم کربلا کنار بانو رباب روضه بخوانم و اشک بریزم....بچه ها فلسطین آب و غذا ندارند...خانه ندارند، خانواده ندارند... هر چند امید و ایمان دارند. مادرانشان می گویند خون بچه هایمان از حسن و حسین رنگین تر نیست. آه به فدای لب عطشان ۶ماهه که باب الحوائج است... بانو به حق ۶ ماهه و استیصالتان دعا کنید در حق این مردم مظلوم مقتدر....دعا کنید اللهم عجل لولیک الفرج ... اشک امان نمی دهد. @rahche
آدما همینقدر قشنگ رشد میکنن، اما وقتی به اون بالا رسیدن، فکر میکنن دیگه احتیاجی به مطالعه و رشد ندارن اینجاست که سقوط آغاز میشه. شنبه مون به خیر و خوشی 📚 @rahche
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صحبت های خط آخر مبحث باشه. فقط یادمون باشه هیچ چیز حتی درس بچه ها ارزش اینو نداره که به خاطرش رابطه مادر و پدر با فرزندشون سرد و تاریک بشه. @rahche
اصطلاح کرم کتاب رو که میدونید چیه؟! 🤔 من بچگی ها کرم کتاب بودم. 🐛📚 شما فک کن زمانی که کسی اونقدرا برای بچه های کوچیک کتاب نمیخرید، مامانم در هر نمایشگاه و فروشگاهی دنبال خرید کتاب بود، میونه خوبی هم با کتاب های دکه ای نداشت. 🤭 سعی می‌کرد قبل خواب بعدازظهر و قبل خواب شب هم یکی دو تا کتاب برام بخونه. 😊 دوران مدرسه هم کلی بچه فسقلی قسقلی میرفتم دور میز های کتابخونه مدرسه مینشستیم و دفتر های کتابخونه رو باز میکردیم. 📒 هرکس اسم کتابی که خونده بود رو با خلاصه ای که براش نوشته بود برای همه میخوند و بعدم نتیجه ای که ازش گرفته بود رو میگفت. اواخر زنگ وقت داشتیم کتاب جدید برداریم و قبلی ها رو پس بدیم. 😍 درسته که حالا با وجود اینترنت و گوشی و دوتا کوچولوی خونه مون و... خیلی روزها میره و میاد اما کتابی ورق نمیزنم با این حال هنوزم کتابخونی از کارهای مورد علاقه م هست و حتما سعی میکنم ماهانه کتاب بخونم. ۲۴ آبان روز کتاب، کتابدار و کتاب‌خوانی هست. 📚 ما هم قراره این روزها درمورد کتاب باهم صحبت کنیم. ☺️ میگم باهم چون دوست داریم از شما هم بشنویم: 👇🏻 @f_sh_1995 @rahche
بچه ها رو بردیم پارک. مشغول بازی با خاله شون شدن و با کالسکه های خالی برگشتیم. دیدنِ دو تا خانم که با کالکسکه های خالی در حال پیاده روی بودن برای همه عجیب بود. 😅 یادمه تو یه فیلم دیده بودم خانمی بچه دار نمیشد و همیشه با کالسکه این طرف اون طرف می رفت. 🤦🏻‍♀️ چه نعمت هایی که داریم و دیگه برامون خیلی معمولی شدن، انگار همیشه باید اینطور می بوده... یک شنبه مون به خیر و خوشی☘️ @rahche
_ نمی ذارم بری مسجد‌. من امیدم به تو بود که اجازه ندی. این بچه شیمیایی شده .🥺 حرف هایم که تمام شد، از علیرضا گفت و آرزویش. از اینکه نمی توانیم جلویش را بگیریم. _ اگر در خانه نگهش داشتیم و در دام منافقین افتاد چه؟ اگر معتاد شد چه؟😢 حرف حق جواب نداشت: _یادته سوریه بودم بهت گفتم که این لباس خاکی کفن من و بچه هام میشه؟ فکر کردی همین طوری یه چیزی گفتم؟ من اعتقادم اینه.🙈 بغص کردم . بلند شد کتش را پوشید: _توکلت کجا رفته؟ مگه بچه ها مال من و شمان؟ با خودم فکر کردم چقدر از من جلوتر است: _اگر خدا بخواد برمی گردن؛ اگرم خدا بخواد می بره پیش خودش. 🤫 ادامه دارد... @rahche
مشاوره کیمیا
اصطلاح کرم کتاب رو که میدونید چیه؟! 🤔 من بچگی ها کرم کتاب بودم. 🐛📚 شما فک کن زمانی که کسی اونقدرا بر
اصن انگار کتابخوان بودن بچه ها ارثیه، اگه مامان و بابا کتابخوان باشن، بچه ها هم اهلش میشن. قبول داری؟ @f_sh_1995 @rahche
امیدواری مثل این ویترین روشنِ پر از شیرینیه. 😍 خیلی موقع ها یادمون میره مثل پسرک بچسبیم بهش و با دقت نگاهش کنیم. خوبه حواسمون به رابطه مون باهاش باشه. 😊 همه جوره بهمون توصیه شده ازش جدا نشیم، مثل همین بچه که انگار هیچ کاری جز نگاه کردن به شیرینی ها نداره... 😉 امام علی علیه السلام: أَعْظَمُ البَلاَءِ اِنْقِطَاعُ الرَّجَاءِ بزرگترین بلا، قطع امید است. @rahche
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داریم به اواخر کتاب میرسیم. شما کجای کتابید؟ جلوتر از برنامه هستید یا عقب تر؟ از احساستون بگید،الان دلتون نمیخواد حاج خانم و حاج آقای خالقی پور رو ببینید؟ امروز یه کم از بگیم. 🥹 پدری که شجاعانه، مرهمی بر دل همسرش می شد تا حتی لحظه ای مهر مادرانه اش باعث نشه تا مانع اعزام پسرانش بشه. 🥹🥺 @rahche
الان ولی وضوع کتاب هم مثل خیلی چیزهای دیگه تغییر کرده و به نظرم سخت شده. 🤦🏻‍♀️ تنوع اینقدر بالاست که همه سردرگم شدن. این وسط مثل تمام ابعاد تربیت، این یکی هم تخصصی شده و کسانی هم هستن که اصلا کار و بارشون شده معرفی کتاب خوب، تحلیل کتاب و از این جور چیزها که به نظر من با توجه به تکون خوردن اساسی دنیا در همه ی زمینه ها لزوما چیز بدی نیست و اتفاقا میتونه کمک کننده باشه.👌🏻 ولی خب وقتی مامان باباها در هر زمینه ای آگاه بشن و امکانات هم پیشرفت کنه، بالاخره یه آفت هایی پیش میاد. 🙄 دیگه الان همه خیلی حساس شدن که برای مستقل شدن بچه مون چه کتابی بخونیم بهتره، وای این کتاب یه کلاه روی سر پدربزرگه بود یه وقت بچه مون به یهود علاقه مند نشه، بچم مسواک نمیزنه فلان کتاب رو بگیرم و مرتب کارهای شخصیت کتاب رو یادآوری کنم که مسواک زدن درش نهادینه بشه و‌... 🫠 دیگه خودتون حساب کنین با این تنوع بازار بالاخره برای هر مشکل و عادت اخلاقی میشه یه چیزی پیدا کرد و به خوردِ بچه ی بیچاره داد.😒 ‌کاش میشد حداقل این مقوله ی به ظاهر پیچیده ی کتاب رو ساده تر بگیریم و در نقطه ی تعادل وایسیم. نه خیلی سخت بگیریم و نه دیگه هر چی دم دستمون اومد بدیم بچه مون بخونه... 😉 @rahche
با یه تنفگ کاغذی که خودش ساخته بود بهم شلیک کردن. غش کردم و مثلا مُردم. _مامان من اسرائیلم تو فلسطین، الانم مردی _باشه _حالا الان یه پیامبر مهربون میاد و تو رو خوبت میکنه 🥹 زیرلب گفتم الهم عجِّل لِولیک الفرج 🤲🏻 سه شنبه مون به امید خیر و خوشی برای بچه های مظلوم غزه🕊 @rahche