eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
17 فایل
رمانکده تخصصی خانم زهرا صادقی_هیام نویسنده و محقق کانال شخصی نویسنده: @khoodneviss پارتگذاری روزانه 😍 لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6 ❌کپی رمان ممنوع و پیگرد قانونی دارد❌
مشاهده در ایتا
دانلود
- باری‌اگر‌حالِ‌مرا‌ خواسته‌باشی‌ملالی‌نیست! اینجا‌ما‌با‌ هم‌نشینیم🕊 ..💚
- باری‌اگر‌حالِ‌مرا‌ خواسته‌باشی‌ملالی‌نیست! اینجا‌ما‌با‌ هم‌نشینیم🕊 ..💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل‌آرایی حرم حضرت زینب (س) به مناسبت میلاد عقیله بنی‌هاشم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمانده نیروی هوافضای سپاه: قادریم سپر دفاع موشکی دشمنان را از کار بیاندازیم سردار حاجی‌زاده: 🔹امروز با همت جوانان و متخصصان از حوزه ساخت تجهیزات تهدید محور به هدف محور وارد شده‌ایم. 🔹جدیدترین دستاورد نیروی هوافضای سپاه باعث شده سپر دفاع موشکی دشمنان ایران از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی و حکومت‌های دست نشانده آنان را تا چندین دهه از کار بیندازد. @AkhbareFori
امام زمان (عج) در هیچ حالی ما را فراموش نمی کند ما هم سزاوار نیست حضرت را فراموش کنیم. در توسلات، توجهات و گرفتاری هایمان. آن حضرت را صدا بزنیم . خدا می داند اگر راه حل برای رفع گرفتاری های مادی و معنوی می خواهید، باید یا بن الحسن بگویید. ان شاء الله مورد عنایت قرار می گیرید. چون ایشان ملاذ و ملجاء شیعه هستند. هیچ جای دیگر هیچ راهی جز این نیست. آیت الله : امام زمان (عج) در هیچ حالی ما را فراموش نمی کند ما هم سزاوار نیست .
ڪوچہ‌ احساس
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ #بےدل ♥ به قلم #ر_مرادی #فصل_دوم * پایانِ یک آغاز * #قسمت_صد_و_چهل_و_چهارم
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ ♥ به قلم * پایانِ یک آغاز * نشسته روی صندلی، خوابش برده بود. خواب که نه، حالتی مثل بیهوشی. آن‌قدر خسته بود که حتی صدای زنگ موبایلش را هم نمی‌شنید. با تکان‌های دستی به خودش آمد. - تکتم جان! این موبایلت خودش‌و کشت! چشمانش را به زور باز کرد و به خانم‌ سعادت که مسن‌ترین پرستار بخش بود، نگاه کرد. خط قهوه‌ای ابروان باریکش، کمرنگ شده بود. دانه‌های ریز عرق حتی از زیر شیلد هم پیدا بودند. - بگیر ببین کدوم بنده خدائیه! دلم نمیومد صدات کنم ولی این ول‌کن نیس! تکتم موبایل را گرفت و خمیازه‌کشان به شماره چشم دوخت. پیش شماره خارج از کشور بود. سلول‌های مغزش فعال شد. غیر از هامون چه کسی می‌توانست باشد! تماس را وصل کرد. - الو؟! - سلام! تو که منو کشتی! چرا جواب نمیدی؟! صدای مضطرب هامون، لبخند به لبش نشاند. - سلام! چه عجب! یادی از ما کردی! - قلبم اومد تو حلقم..نیم ساعته دارم می‌گیرمت! این خطّای لعنتی همش مشغول می‌زد، وقتیم وصل شد تو جواب نمیدی! - ببخشید! از خستگی خوابم برده بود. نفهمیدم موبایلم زنگ می‌خوره! - بیا ویدئوکال! می‌خوام ببینمت! تکتم را که دید، متعجب گفت:" این چه سروشکلیه! کجایی مگه؟ تو فضا؟! " تکتم رو به خانم‌ سعادت کرد. - خانم‌ سعادت جان! من میرم محوطه! زود برمی‌گردم. - باشه برو عزیزم هامون‌ هنوز داشت با بهت او را می‌دید. - اینا رو از صورتت بزن کنار. - صبر کن یکم. وقتی پا به محوطه‌ی بیمارستان گذاشت، شیلد را بالا داد. ماسکش را پایین‌ کشید و هوای خنک اسفندماه را به ریه‌هایش فرستاد. به هامون نگاه کرد. - داوطلب اومدم بخش کرونا. شدم پرستار این بخش. هامون ابروهایش را بالا داد. - دیوونه شدی مگه! می‌خوای راحت و بی‌دردسر مبتلا شی؟! - اینارو ول کن. تو چرا خبری ازت نیست؟! می‌دونی چند روزه رفتی؟! پوزخند زد." گفتم لابد مث دفه‌ی پیش گم‌وگور کردی خودت‌و! - گرفتار شدم به خدا.. این مریضی لعنتی همه‌ی برنامه‌هام‌و به هم ریخت.‌ این‌طوریم در مورد من قضاوت نکن.. تو دیگه عجین شدی با روح من! حالا چرا رفتی اون بخش؟ - نمی‌دونی اینجا چه وضی داریم! وحشتناکه! خدا می‌دونه چن نفر مبتلا میشن و چن نفر می‌میرن! - خب تو می‌موندی همون بخش خودتون! - من چطور می‌تونم ببینم به کمکم احتیاج دارن و هیچ کاری نکنم! نیرو کم داریم.. تجهیزات کمه.. هر روز یکی از همکارام مبتلا میشه.. روبه‌روز تعداد مریضا زیادتر میشه.. خلاصه که اصلن اوضاع خوبی نیس.. - اینجام اوضاع همچین مساعد نیس.. همه غافلگیر شدن. مرزام بسته شده.. نمی‌تونم برگردم.. دارم دیوونه میشم.. - مامانت چطوره؟ - بد نیس.. وحشت کرده.. حبس شدیم تو خونه.. نمی‌دونم‌ تا کی قراره این وضع ادامه داشته باشه.‌ بابا اون‌ور.. ما اینجا.‌. کل کار و شرکت و همه چیم رو هواس.. - انشالله درست میشه.. - تو از کی رفتی اون بخش؟ - همون اوایل که کرونا اومد.. اوایل اسفند. - تو رو خدا مواظب خودت خیلی باش.. ما که فعلأ مجبوریم بمونیم.. باهات در تماسم.. فقط اون گوشیتو جواب بده لطفأ.. به محض اینکه مرزا باز بشن من برمی‌گردم.. اوکی؟ تکتم سرش را تکان داد. - حالا اگه دیدی جواب نمیدم سرم شلوغه.. من حتی وقت نمی‌کنم برم خونه پیش بابام.. هامون چانه‌اش را خاراند. - راستی بابات چطوره؟ - خوبه خدا رو شکر. اونم مونده خونه.‌ خدا کنه اوضاع بهتر بشه.. اونجا از درمان و اینا خبری نیس؟ - نه..میگم که.. همه‌ی دکترا سردرگمن.. هنوز تو راه انتقال و علائمش موندن.. گیج شدن.. - اگه خبر تازه‌ای دستت رسید منو هم در جریان بذار باشه؟ - اوکی! - میگم‌ من دیگه باید برم.. فعلأ کاری نداری؟ - نه.. برو.. تکتم! - بگو.. - دوسِد دارم.. مواظب خودت باش.. تکتم ماسکش را بالا کشید. - تو هم‌همین‌طور.. خدافظ.. تماس را قطع کرد. سرش را بالا گرفت. چند لکه ابرِ سفید، توی آبی آسمان، به هم لم داده بودند و بی‌خیال این پایین را تماشا می‌کردند. شاید آدم‌ها را. که چطور پریشان و هراسان سر به آسمان بلند می‌کنند و آه می‌کشند. گریه می‌کنند و دعا می‌خوانند. توی چشم‌های بعضی‌هاشان ناامیدی موج می‌زند و بعضی دیگر حیرت. بعضی ترس و وحشت و بعضی اشک. تکتم آه کشید و به بخش بازگشت. در عرض همین چند دقیقه چندین بیمار دیگر اضافه شده بود. بخششان دیگر جا نداشت. همه‌ی تخت‌ها پر شده بود. به‌هرحال زندگی ادامه داشت. و این شرایط جزئی از زندگی بود هرچند دشوار‌. هرچند ناامیدکننده. باید از آن عبور می‌کرد. ... این‌اثر فقط‌ متعلق‌ به‌ کانال‌ می‌باشد.⛔️ ❌ لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁الهی 🍂تـو کـه باشـى 🍁تـمام دورها نزدیک 🍂و تـمام نامـمکن هـا 🍁مـمکن مى شوند 🍂گـرمـاى بـودنـت را 🍁از سرماى روزگار ما نگیر 🍂شـب پاییزی تـون 🍁لبریز از آرامـش الهی 🍁✨شـب خــوش✨🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آمدی شمس و قمر 🎊پیش تو سوسو بزنند 🌸تا که مردان جهان 🎊پیش تو زانو بزننـد 🌸چشم وا کردی و 🎊دنیای علی زیبا شد 🌸باز تکرار همان 🎊سوره‌ی اعطینا شد 🌸پیشاپیش 🎊ولادت حضرت زینب کبری(س) و روز پرستـار مبـارک بـاد🎉🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام جمعه کربلا غوغا کرد ببینید یاد بگیرید و انتشار بدید
ای منجی دل‌های خزان دیده کجایی🍁 ... اَلّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج...♥️ 🦋
تصویر بالارو باز کنید🌹 کلامی از آقا امام صادق علیه السلام ببنید چقدر قشنگ گفتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترس دشمن از حجاب زینب حفظ "چادر" انقلاب زینب است! استوری🌸
💕 🔴به یاد شهید دکتر فخری زاده 🔹 7 آذر ماه دومین سالگرد شهادت شهید دکتر محسن فخری زاده دانشمند صنایع دفاعی و هسته ای کشورمان است که توسط رژیم صهیونیستی در آبسرد دماوند ترور شد. 🔹این دانشمند بزرگ علاوه بر همه خدمات ارزشمند خود در صنعت هسته ای، در سال ۱۳۹۸ در آزمایشگاه پدافند زیستی سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی، موفق به ساخت واکسن ایرانی کرونا شد و با این اقدام بی نظیر در جریان مقابله با بیماری منحوس کرونا نقش مهمی ایفا نمود. 🔹شهید فخری زاده با قرآن مجید انس داشت و از این کتاب الهی بهره های علمی می برد و آن را محور اختراعات و تولیدات تکنولوژیک قرار داده بود. 🔹باوجود گمنامی او تا لحظه شهادت، آمریکایی ها و اسرائیلی ها بیش از 20 سال نام او را در فهرست ترور قرار داده بودند و وی سال ها به عنوان هدف شماره یک اسرائیل به حساب می آمد. 🌷 روحش شاد و یادش گرامی... °°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آماده‌اید؟! 😍😍 إن‌شاءالله امشب 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 همه شاد و خوش نغمه‌زنان زِ صلابتِ ایران جوان، زِ صلابتِ ... @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
🔴بچه ها امشب جام جهانی نیست… 🔴جنگ جهانیه…. 🔴در برابر بی غیرت ها و بی ناموس ها… 🔴غیرتی و ناموسی بازی کنید… 🔴دعای یک ملت پشت شماست… 🔴تا پای جان برای ایران🇮🇷
🔵کمک به مردم، بخاطر رضای خدا... 🌹یک روز آیت الله قاضی(سید العرفا)میره سبزی فروشی تا کاهو بخره ،عوض اینکه کاهوهای خوب رو سوا کنه ، همه کاهوهای نامرغوب رو سوا میکنه و میخره. ✅ ازش می پرسند:چرا اینکار رو کردی؟ 💠میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست، مردم همه کاهوهای خوب رو میبرند و این کاهوها روی دست او می مونند و ضرر میکنه. 🔰من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم, اینها رو میخرم. اینها رو هم که میشه خورد......
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚 «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» ‌‌『اللّٰھُمَ‌؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج...』