eitaa logo
خوشه چین
151 دنبال‌کننده
354 عکس
49 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹تقوا🔹 📣 امام خمینی در اسلام تقوا مطرح است. آنکه تقوا دارد، هر که تقوایش زیادتر است، پیش خدا کرامتش زیادتر است. آن کارمندی که در کارمندی‌اش تقوا دارد، آن نخست‌ وزیری که در نخست‌ وزیری‌اش تقوا دارد، تقوای سیاسی دارد، آن وزرایی که تقوا دارند، در کارهایی که می‌کنند متقی هستند، با خدا هستند، آن رئیس جمهوری که تقوا دارد، الهی است، اینها کریمند. و اگر خدای نخواسته تقوا در کار نباشد، همه از نظر خدا منفی‌اند. آن روزی که بر ملتْ تقوا پیدا بشود ملت برومند است، کریم است، پیش خدا «اکرم» است؛ إنّ أکرَمَکمْ عِنْدَاللّه‌ِ أتقی کمْ استثنا ندارد. پیغمبر اکرم برای اینکه اَتْقای ناس بود، اکرم ناس بود. امیرالمؤمنین برای اینکه بعد از رسول‌اللّه‌، اَتْقَی‌الناس بود، اکرم ناس بود. نَسَب و سَبَب، این حرف ها توی کار نیست؛ تقوا در کار است. تقوا داشته باشید تا بر همۀ مشکلات غلبه بکنید. با خدا باشید و از هیچ چیز باک نداشته باشید. اتکال به خدا بکنید و... از هیچ چیز نترسید. 📚 جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی، 1357/12/14 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آقا، آقا🔹 📣 آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم حاج آقا مرتضی حائری می‌گفت: پدرم با اینكه آقای نائینی را اعلم نمی‌دانست، به من گفته بود كه از آقای نایینی تقلید كنم، چون آقای نایینی را درجۀ اول می‌دانست و تقلید از درجۀ اول را مجاز می‌دانست. در آن موقع حاج شیخ خود صاحب رساله بود و خودش كمتر از آقای نایینی نبود، بلكه از نظر فكری بر وی مقدم بود، البته حافظه و حضور فقهی و اصولی آقای نائینی بیشتر بود، ولی ایشان خوشش نمی‌آمد بچه‌هایش آقا آقا كنند. 📚 جرعه ای از دریا ج ۲، ص ۶۷۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹یک پول هم نمی ارزد🔹 📣 آيت‌الله شهید دکتر بهشتی اتفاقاً يك شب صحبت از مرجعيـت پـيش آمـد. عـرض كـردم مرجع، پيشواى دين است و در هر يـك از درجـات مرجعيـت كـه باشد، بايد از ميان كسانى انتخاب شود كه مسلمان ها هر قدر بـه او و زندگى خصوصى و عمومى او نزديكتر مى شوند، پايبندى قلبيشان به دين بيشتر شود. مرجعى كه هر قدر از او دورتر باشيم، ارادتمـان بـه او بيشتر است و هر قدر به او نزديكتر شويم ارادتمان نسـبت بـه او كمتر شود، يك پول براى من نمى ارزد! 📚 ولایت، رهبری، روحانیت، ص ۲۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ذهن مسخ شده🔹 📣 دکتر علی شریعتی یک وقت در مشهد کنگره تعلیمات دینی درست شده بود و معلّم‌های تعلیمات دینی از همه شهرستان‌ها به آنجا آمده بودند و به من گفتند بیا سخنرانی کن. گفتم من اول موضوعش را می‌گویم اگر پسندیدید سخنرانی خواهم کرد. گفتند آن موضوع چیست؟ گفتم بحث درباره پیشنهادی است به وزارت فرهنگ که عملی شدنش خیلی ساده است و متخصص نمی‌خواهد و بودجه هم لازم ندارد و در ضمن بزرگترین خدمت به اسلام هم هست و آن اینکه برنامه تعلیمات دینی از مدارس ایران حذف شود و به جایش ورزش بگذارند. برای اینکه اگر هیچ چیز نباشد، به خانم و آقایی که فارغ‌التحصیل شده است می‌شود گفت که مذهب این است. بینش این است. آگاهی این است، و او هم آن را به صورت مسائل تازه می‌فهمد. اما حالا وقتی که مسئله مذهب مطرح می‌شود.؟ من یک وقت درباره فلسفه جامعه‌شناسی امامت بحث می‌کردم هم در کلژ دو فرانس و هم تحت عنوان فلسفه شیعی در کلیسای ژزوئیت‌ها در پاریس. در کلیسا وقتی بحثم تمام شد، مردمی که آنجا حاضر بودند از من خواستند که یک جلسه دیگر ادامه دهم و همین طور تا صبح جلسه ادامه پیدا کرد. در یک محیط دانشگاهی مثل کلژ دو فرانس هم که بحث امامت را مطرح کردم، همه مارکسیست‌ ها، و سوسیالیست‌ ها، اگزیستانسیالیست‌ ها، کاتولیک‌ ها، با دین‌ها و بی‌دین‌ها، آن را به عنوان یک فلسفه جامعه‌ شناسی سیاسی می‌فهمیدند و می‌توانستند درک کنند. اما در جامعه مذهبی ایران که صحبت می‌کنم درست برعکس است. و اگر در دانشگاه تهران است بهتر می‌توانم روی مذهب تکیّه کنم تا دانشگاه مشهد، و اگر در دانشکده فنّی است بهتر می‌توانم روی مسائل مذهبی تکیه کنم و بهتر می‌توانند بفهمند تا دانشکده ادبیات و دانشکده معقول و منقول. وقتی من در کلژ دو فرانس، در دانشگاه سوربن گفتم یک مردی قهرمان انقلاب کربلاست، اینطور وفادار است، این‌طور کار کرده است، این‌طور نقشش را بازی کرده است، این‌طور زندگی کرده است و این‌طور مردانه مرده است، برای من دست زدند. برای اینکه در ذهن آن‌ها مسخ شده‌اش نیست، ولی در ذهن این‌ها مسخ‌ شده‌اش هست. 📚 بازگشت به خویشتن ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹داستان مسجد مهمان کش‏🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری مثلی است که در مثنوی‏ آورده، می‏ گوید در یکی از شهرها مسجدی بود که به «مسجد مهمان کش» معروف شده بود. می‏ دانید قدیم ها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی می‏ شد و دوست و آشنایی نمی‏ داشت مسجد را مسکن می‏ گزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس می‏ آید اینجا شب می‏ خوابد، صبح که می‏ روند، جنازه‏ اش را بیرون می‏ آورند و کسی هم نمی‏ دانست علت قضیه چیست. یک آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمی‏ دانیم چگونه است که هر کس می‏ آید شب در اینجا می‏ خوابد صبح جنازه‏ اش را بیرون می‏ آورند، زنده نمی‏ ماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمی‏ ترسم، من می‏ روم. هر کار کردند گوش نکرد و رفت در آنجا خوابید. ضمنا آدم شجاع و دلیری بود. آن نیمه‏ های شب که شد صداهای هولناکی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو کی هستی که آمده‏ ای اینجا؟ الان خفه‏ ات می‏ کنیم، الان ریز ریزت می‏ کنیم؛ یک صداهای مهیبی در آن تاریکی که زهره شیر می‏ ترکید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو کی هستی؟ صدایش را بلندتر کرد: هر که هستی بیا جلو، من از مرگ نمی‏ ترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر کاری می‏ خواهی بکنی بکن. شروع کرد فریادِ بلندتر کشیدن. یک مقدار که جلو رفت و فریاد کشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسم هایی که در آنجا بود شکست و گنج هایی که در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یک سلسله گنج ها بیرون آمد. سید جمال می‏ گوید غرب آن مسجد مهمان‏ کش است. آدم های ضعیف که به اینجا بیایند خود را می‏ بازند و می‏ میرند. باید فریاد کشید و این طلسم دروغین را شکست، که خودش همین کار را کرد و مصداق آن آدم دلیر بود. در آن زمانی که مبارزه با انگلستان در دِماغ احدی نمی‏ توانست خطور کند فریاد مبارزه با سیاست استعماری انگلستان را بلند کرد و برای اولین بار این حالت خودباختگی را از مردم گرفت و روی خودِ اسلامی مردم تکیه کرد. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۳۷۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹خودشان ساخته نشدند🔹 📣 امام خمینی گاهی وقت‌ها گوینده در عین حالی که خوب می‌گوید، در عین حالی که خوب می‌نویسد، کتاب توحید هم می‌نویسد، کتاب اخلاق هم می‌نویسد، لکن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است، خودش از آن بی خبر است. بسیار مسائل است که گویندگان هر جا باید باشند می‌گویند، مسائل را طرح می‌کنند و خیلی هم خوب طرح می‌‌‌کنند. و خیلی هم خوب عرضه می‌کنند و دعوت خوب می‌کنند و موعظه خوب می‌کنند. لکن از باب اینکه خودشان ساخته نشده‌اند، می‌گویند و خودشان بی خبرند. چه بسا اشخاصی که کتاب اخلاق می‌نویسند و بسیار هم خوب می‌نویسند، و خودشان متَّصف به اخلاق حسنه نیستند. و چه بسا اشخاصی که توحید را خوب تدریس می‌کنند و خوب القا می‌کنند و خودشان بی خبرند. گوینده اگر خودش بی خبر شد، تأثیر در کلامش هم کم خواهد شد. گاهی یک انسانی در گفتار بسیار خوب است و بسیار جمیل صحبت می‌کند. در نوشتن هم بسیار خوب چیز می‌نویسد و خوب القا می‌کند، لکن خودِ نویسنده و خودِ گوینده و خودِ موعظه کننده را وقتی انسان می‌بیند، می‌بیند عملش آن طور نیست. گرچه گفته شده است که: اُنْظُرْ اِلی ما قالْ وَلا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ نگاه کن به آن چیزی که گفته می‌شود، نه به آن شخصی که آن چیز را می‌گوید. و حکمت را باید اخذ کرد ولو از یک مشرک، لکن در عین حال که این مطلب صحیح است، این مطلب هم باید مورد توجه واقع بشود که وقتی «ما قال» را؛ آن چیزی که گفته می‌شود شنیدیم، یک نظری هم به «مَنْ قال» بکنیم. ببینیم که خودش چکاره است. 📚 بیانات در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، ۱۳۵۹/۹/۲۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مدعیان تبلیغ دین🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری بعضی از مقدّس‏ مآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر می‏ خیزند؛ شعارشان این است: اگر می‏ خواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر، و امثال اینها. بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهی است وقتی که مفهوم زهد، ترک وسائل معاش و ترک موقعیت اجتماعی و انزوا و اعراض از انسان های دیگر باشد؛ وقتی که غریزه جنسی پلید شناخته شود و منزّه‏ ترین افراد کسی باشد که در همه عمر مجرّد زیسته است؛ وقتی که علم دشمن دین معرّفی شود و علما و دانشمندان به نام دین در آتش افکنده شوند و یا سرهاشان زیر گیوتین برود مسلّماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد. مربّیان دین باید اوّل بکوشند خودشان عالم و محقّق و دین شناس بشوند و به نام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانی نامعقول منشأ حرکت های ضدّ دینی می‏ شوند، ثانیاً در اصلاح محیط بکوشند و از آلودگی های محیط تا حدود امکان بکاهند، ثالثاً از همه مهمتر و بالاتر اینکه به نام دین و به اسم دین با فطریات مردم معارضه و مبارزه نکنند؛ آن وقت است که خواهند دید مردم‏ یدْخُلونَ فی‏ دینِ اللَّهِ افْواجاً 📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۵۰ - ۵۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹با اسمت کاری نداریم🔹 📣 آيت‌الله شهید دکتر بهشتی آقای من! ما با «اسم» کاری نداریم؛ می‌خواهی اسم خودت را «لیبرال» بگذار یا «غیرلیبرال» ‏از تو می‌خواهیم اگر رئیس اداره‌ای هستی، اگر در برابر تبعیض، ظلم، فساد، رشوه، فاصله زیاد حقوق‌ها حساسی؛ و می‌کوشی تا این‌ها را به راه خدا، تقوا، عدالت و راستی بیاوری، بالای چشم ما هستی. ‏⁧ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹یک دقیقه سکوت!🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری خیلی عجیب است! ما از یک طرف می‏ گوییم مسلمانیم و وابستگی خودمان را به دین اسلام اعلام می‏ کنیم، بعد در حساسترین مراکز کشور ما مثل مجلس شورای ملی و مجلس سنا ژست مادیگری به خودشان می‏ گیرند، چطور؟ یک رفیقشان را از دست می‏ دهند بعد یک نفر می‏ آید اعلام می‏ کند: فلان کس، دوست عزیز ما، از میان‏ رفت، فعلًا در میان ما نیست، پس یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنیم. بعد یک دقیقه «صُمٌّ بُکم» می‏ شوند. «یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنیم» یعنی چه؟! این سکوت چه اثر و فایده‏ ای دارد؟ می‏ خواهد بگوید من به قیامت و به مغفرت و طلب مغفرت و این حرف ها اعتقاد ندارم، یک دقیقه سکوت. این یک دقیقه سکوت را آدم هایی درآوردند که اساساً به این حرف ها اعتقاد نداشتند. در یک کشور اسلامی که برای یک نفر میت اظهار تأسف می‏ خواهد بشود که شکلش نباید یک دقیقه سکوت باشد. گفت: «یک دست به مصحفیم و یک دست به جام»؛ هیچ معلوم نیست که اصلًا ما مسلمانیم یا نامسلمان، به خدا اعتقاد داریم یا نداریم؟ قیامت را اعتقاد داریم یا منکر هستیم؟ هیچ وضعمان معلوم نیست، فقط تقلید محض، چرا؟ چون در دنیای اروپا برای مرده‏ های خودشان یک دقیقه سکوت می‏ کنند. چرا می‏ ترسید؟! مسلمانم، او مرده است، برای مسلمان طلب مغفرت باید کرد، یک سوره کوچک قرآن باید خواند؛ حمدی می‏ خوانیم، سوره‏ ای می‏ خوانیم، یا چهار تا قُلْ هُوَ اللَّه‏ می‏ خوانیم یا یازده تا قُلْ هُوَ اللَّه‏ می‏ خوانیم یا هفت تا انّا انْزَلْنا می‏ خوانیم. بچه‏ های ما وقتی که بشنوند برای مرده‏ های ما در مجلس شورا و مجلس سنا یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنند چه فکری می‏ کنند؟! معاد اصل است ولی این شعارها را باید حفظ کرد. 📚 پانزده گفتار، ص ۱۸۴ - ۱۸۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عینک سیاه🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری نکته‏ ای را فیلسوفان توجه کرده‏ اند و آن اینکه انسان بیرون خودش را از آئینه و عینک وجود خودش می‏ بیند. ما یکدیگر یا جهان را با عینک وجود خودمان می‏ بینیم. اگر این عینک، سفید و بی‏ غبار باشد اشیاء و جهان را همان‏ طور که هست سفید و روشن می‏ بینیم، و اگر تیره و سیاه باشد جهان را تیره و سیاه می‏ بینیم، و این نکته بسیار جالب است. ملّای رومی می‏گوید: ◽️چون تو برگردی و برگردت سرت‏ ◾️خانه را گردنده بیند منظرت‏ امتحان کن، دور خود بچرخ، بعد بایست، می‏ بینی تمام اطرافت می‏ چرخد، در حالی که این‏طور نیست بلکه سر تو می‏ چرخد. اگر انسان با تقوا و روشن و پاک و صاف باشد، کوچک را کوچک، سفید را سفید، و سیاه را سیاه خواهد دید. اگرچه این مطلب یک مقدار شوخی است ولی یادم هست خطیب بسیار فاضل و مبرّز مرحوم اشراقی قمی - که شاید خیلی از آقایان اسم ایشان را شنیده باشند یا سخنرانی‏شان را دیده باشند، و از خطبای تقریباً درجه اول ایران، و هم فاضل بود و هم سخنور - یک وقتی در قم، بالای منبر، افتاده بود تو دنده انتقاد از قمی ها. {خیلی انسان معتقد خوبی هم بود} می‏ خواست بگوید این مردم عوام قم ما خیلی خرافاتی هستند؛ و از جمله می‏ گفت قمی ها به گربه سیاه خیلی احترام می‏ گذارند و فکر می‏ کنند که گربه سیاه از ما بهتران است، و لهذا وقتی گربه سیاه می‏ آید فوراً از بهترین غذاهاشان و گوشت خالص برایش می‏ اندازند. برعکس برای گربه‏ های دیگر اهمیتی قائل نیستند، آن مقداری هم که شرعاً باید به او داد نمی‏ دهند، و لهذا همه گربه‏ های دیگر در قم منقرض شده‏ اند و فقط گربه سیاه‏ ها مانده‏ اند. هرچه نگاه می‏ کنی در این شهر گربه سیاه می‏ بینی، آن هم چاق و چله. از منبر آمد پایین. طلبه خیلی خوشمزه‏ ای بود خرم‏ آبادی. اتفاقاً مرحوم اشراقی عینک سیاه به چشمش زده بود. وقتی آمد نشست، آن طلبه به همان زبان خرم‏ آبادی و خیلی ساده و لطیف گفت: قربانت! ما که تو این شهر گربه سیاه نمی‏ بینیم، تو عینک سیاه به چشمت زده‏ ای همه گربه‏ ها را سیاه می‏ بینی. خیلی مرحوم اشراقی خندید. حالا حساب این است: آدم عینک سیاه که به چشمش بزند - اگر چه آن داستان شوخی بود - همه گربه‏ ها را سیاه می‏ بیند. 📚 آشنایی با قرآن، ج ۳، ص ۲۲ - ۲۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹تربیت اخلاقی🔹 📣 آیت الله سید حسین موسوی تبریزی مرحوم آيت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری در تربیت اخلاقی طلاب روش غیرمستقیم را بر نصیحت خشک ترجیح می داد. یادم می آید یک روز بعد از درس در حالی که همراه ایشان می رفتیم به من فرمود: آقای موسوی! من نمی دانم چرا اینقدر به شما علاقه دارم؟ شاید به خاطر این است که شما نماز شب می خوانی. شاید من آن موقع نماز شب نمی خواندم و ایشان به نحو موثری به من القا کرد که باید نماز شب بخوانم. 📚 خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، ص ۱۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹شکايت از امام🔹 📣 حجت‌الاسلام مسیح مهاجری از آيت‌الله موسوی اردبيلی زمانی که رئيس قوه قضائيه بودند شنيدم که گفتند: يکی از مهاجرين جنگ تحميلي که خانه و دارائی های خود در آبادان را از دست داده بود، نامه‌ای به من نوشت و از امام خمينی شکايت کرد که ايشان با انقلابی که کرده باعث بروز جنگ شده و به همين دليل بايد تمام زيان‌های مرا جبران کند. از آقای موسوی اردبيلی پرسيدم: شما با اين نامه و نويسنده آن چه کرديد؟ گفتند: نامه را به امام دادم و گفتم از شما شکايت شده و شاکي از من خواسته به اين شکايت رسيدگی کنم. امام گفتند: شما به وظيفه‌تان عمل کنيد و در رسيدگي قضائی تان به هر نتيجه‌ای رسيديد من آماده‌ام به حکمی که صادر می شود عمل کنم. 📚 روزنامه جمهوری اسلامی، سرمقاله، ۱۴۰۰/۴/۲۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ارمنی بادمجان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری گاهی هم حساسیت‌های کاذب در جامعه به وجود می‌آورند، یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می‌دهند که دلیلی ندارد. یکی از آقایان نقل می‌کردند که در یکی از شهرستان‌ها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعاً لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود. این پسر کم کم جوانی برومند شد. جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. پدر بیچاره خیلی ناراحت بود و بچه به سخنانش گوش نمی‌داد، و از طرفی چون یگانه فرزند پدر بود پدر حاضر نمی‌شد طردش کند، می‌سوخت و می‌ساخت. کار هرزگی فرزند به جایی رسید که کم کم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی مجلسی تشکیل نمی‌شد بساط مشروب پهن می‌کرد. تدریجاً زنان هر جایی را می‌آورد. پدر بیچاره دندان به جگر می‌گذاشت و چیزی نمی‌گفت. در آن اوقات، تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. عده‌ای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ می‌کردند به عنوان اینکه فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است، و مردم هم نمی‌خوردند و تدریجاً مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرام‌تر بود. در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» می‌گفتند. این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه «گوجه فرنگی» فقط وطن این گوجه را مشخص می‌کرد؛ ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهراً در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود. روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون می‌خورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازه‌ای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد، آمد پسر را صدا زد و گفت: پسر! شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانه‌ام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رسانده‌ای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آورده‌ای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست، دیگر من از تو پسر گذشتم، باید از خانه من به هر گوری که می‌خواهی بروی. این نمونه‌ای بود از حساسیت‌هایی که در مورد هیچ و پوچ و یا در مورد امور جزئی پیدا می‌شود؛ صد برابر حساسیتی است که در مورد امور اساسی پیدا می‌شود؛ کار حساسیت به جایی می‌رسد که تحمل «ارمنی بادمجان» از تحمل شراب و قمار و فحشا دشوارتر می‌گردد. 📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۵۳ - ۵۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عمل اسلامی🔹 📣 امام خمینی ما هر چه فریاد بزنیم که ما اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی هستیم، لکن وقتی ببینند ما را که در عمل، غیر او هستیم، از ما دیگر باور نمی‌کنند. وقتی می‌توانند باور کنند از ما که مایی که می‌گوییم جمهوری اسلامی هستیم، عملمان هم آن طور باشد. عمل طاغوتی نباشد. و قول، قول اسلامی، عمل اسلامی باشد و خود رفتار، اسلامی باشد. گفتار اسلامی باشد تا صادر بشود این جمهوری اسلامی در سایر کشورها. صدور با سر نیزه، صدور نیست. صدور با زور، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در اینجاها رشد پیدا بکند. 📚 بیانات در دیدار با سفیران و کارداران جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۵۹/۱۰/۱۴ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹فضیل بن عیاض🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری مردی است به نام فضیل بن عیاض، معاصر با امام صادق علیه السلام. او از معاریف است. یکی از مردانی است که دورانی از عمر خودش را به گناه و فسق و فجور و دزدی و سرقت و این حرف ها بسر برده است، بعد یک انقلاب روحی عجیبی پیدا می‏ کند و تتمه عمر خودش یعنی نیمی از آن را در تقوا و زهد و عبادت و در معرفت و حقیقت خواهی بسر می‏ برد. داستان معروفی دارد. او یک دزد معروفی بود سر گردنه گیر و خودش داستان خود را این‏ طور نقل می‏ کند، می‏ گوید شبی خانه‏ ای را در نظر گرفته بودم که آن شب آن خانه را بزنم. دیوار بلندی داشت. از نیمه شب گذشته بود. از دیوار بالا رفتم. به آن بالای دیوار که رسیدم و می‏ خواستم پایین بیایم، در یکی از خانه‏ های همسایه یا در بالاخانه مرد عابد و زاهد و باتقوایی، از آن مردمی که شب های خودشان را زنده نگه می‏ دارند، اتفاقاً مشغول خواندن قرآن بود، با یک آهنگ خوش و لحن بسیار زیبایی‏. از قضا تا فضیل به بالای دیوار رسید، مرد قاری قرآن و عابد به این آیه رسیده بود: 《الَمْ یأْنِ لِلَّذینَ امَنوا انْ تَخْشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ‏》 عرب بود، معنا را می‏ دانست. معنی آیه این است: آیا نرسیده است آن وقتی که دل مردم با ایمان، دل مردمی که ادعای ایمان می‏ کنند نرم بشود برای پذیرش یاد خدا؟ قساوت قلب تا کی؟ غفلت و بی‏ خبری تا کی؟ خوابیدن تا کی؟ حرام خواری تا کی؟ دروغگویی و غیبت کردن تا کی؟ شراب خواری و قماربازی تا کی؟ معصیت تا کی؟ این صدای خداست، مخاطبش هم ما مردم هستیم، خدا دارد به ما می‏ گوید: ای بنده من، ای مسلمان! آن وقتی که این دل تو می‏ خواهد برای یاد خدا نرم و خاضع و خاشع بشود کی می‏ خواهد برسد؟ آنچنان این مرد عابد این آیه را خواند که فضیل که بالای دیوار بود برایش چنین تجسم پیدا کرد: این خداست که این بنده‏ اش فضیل را مخاطب ساخته است، می‏ گوید: فضیل! دزدی و غارتگری و چپاول تا کی؟ تا آیه را شنید، تکانی خورد. یک وقت گفت: خدایا همین الآن وقتش است؛ و همان جا از دیوار پایین آمد، توبه‏ ای کرد توبه نصوح، توبه‏ ای که این مرد را در ردیف عُبّاد درجه اول قرار داد. کارش به جایی رسید که تمام مردم در مقابل او خاضع بودند. او مردی نبود که به دربار هارون الرشید برود. هارون الرشید خیلی آرزو داشت فضیل بن عیاض را ببیند ولی گفتند فضیل هرگز به دربار هارونی نمی‏ آید. هارون گفت فضیل اگر نمی‏ آید ما می‏ رویم. یک وقت رفت به سراغ فضیل. هارون است، خلیفه مقتدری است که در دنیا کم پادشاهی آمده است که سِعه مُلکش به اندازه او باشد. یکی از مقتدرترین سلاطین دنیاست. مردی است فاسق و فاجر. مردی است که شب ها را تا صبح به شرابخواری و به زدن و رقصیدن و این حرف ها بسر برده است. آمد در حضور فضیل، همین فضیل با چند جمله صحبت کردن او را منقلب کرد. تمام کسانی که آنجا حاضر بودند گفتند دیدیم هارون در حضور فضیل کوچک و کوچک شد و اشک های او مثل باران جاری شد. نصیحت و موعظه‏ اش می‏ کرد، گناهانش را یک یک برای او شمرد. یک چنین مردی است فضیل بن عیاض. او با این حالتی که در این دوره پیدا کرد که به این درجه از تقوا و معرفت رسید معاصر امام جعفر صادق علیه السلام است و زمان هارون یعنی زمان موسی بن جعفر علیه السلام را هم درک کرده است. 📚 کتاب آزادی معنوی، ص ۴۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹پول نمی دهید، عمامه ام را بدهید🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم آقای فحّام از مرحوم آقای خویی نقل کرد: شیخ محمد طه نجف در جوانی از نظر معیشتی در مضیقه بود. شیخ محمد طه می گفت: روزی در حرم حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} بودم که عده ای زوار می خواستند پولی را که نذر حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} کرده بودند، درون ضریح بیندازند. من به آنها گفتم: من نیز از خادمان حضرت هستم و این پولی که شما نذر کرده اید، شامل حال من نیز می شود. آنها انکار کردند و گفتند: که ما باید پول را درون ضریح بیاندازیم. بعد از مدتی اصرار و انکار، قرار بر این شد که پول ها را در عمامه من بپیچند و عمامه را داخل ضریح کنند و بالا بیاورند و من مصرف کنم. من چند دفعه پول ها را به کف ضریح فرستادم و به آنها گفتم: قبول هست؟ صدای پول ها را شنیدید که به کف ضریح خورد و نذر شما ادا شد؟ وقتی آنها تصدیق کردند، من عمامه را بالا کشیدم. ناگهان عمامه در داخل ضریح به میخی گیر کرد. دوباره عمامه را رها کردم و بالا کشیدم. باز عمامه گیر کرد. این عمل چند بار تکرار شد. آنها به من گفتند: شیخ، دیدی گفتیم که حضرت قبول نمی کند؟ در این وقت شیخ محمد طه به حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} خطاب می کند: حالا پول نمی دهید، لااقل عمامه ام را بدهید! تا این عبارت را به زبان آورد، ناگهان عمامه باز شد و پول ها داخل ضریح ریخت و عمامه بالا آمد. شیخ محمد طه از این اتفاق، خیلی ناراحت شد. در همان حال ندایی شنید که می گفت: "نُرید ..." که ظاهرا بشارتی به شیخ محمد طه بود که ما می خواهیم به مقامات برسی. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۴، ص ۴۵۶ - ۴۵۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹داستان طلبه و اقتدا در نماز🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در قدیم یک حرف هایی را ما به عنوان شوخی و متلک تلقی می‌کردیم، حالا می‌بینیم بعضی‌ها اصلًا برای اینها فلسفه درست کرده‌اند، می‌گویند اینها شوخی‌ نیست بلکه جدی است. یک شوخی بود که طلبه‌های مشهد می‌کردند، می‌گفتند طلبه‌ای می‌گفته است: من همیشه به آن آقایی که به من پول بدهد اقتدا می‌کنم و نماز من صحیح است. هرکس به من پول بدهد به همو اقتدا می‌کنم و نماز من قطعاً صحیح است. می‌گفتند: اگر هرکس به تو پول بدهد به او اقتدا می‌کنی، پس تو برای پول اقتدا می‌کنی. می‌گفت: هرکس که به من پول ندهد چون به من پول نمی‌دهد عقیده‌ام این می‌شود که او فاسق است و آن وقت اگر من پشت سرش نماز بخوانم نمازم باطل است. اما همان ساعتی که به من پول بدهد، پول که به دستم می‌آید می‌بینم عقیده‌ام هم تغییر کرد، از همان ساعت عقیده‌ام این می‌شود که آن آقا عادل است و آن وقت که نماز می‌خوانم نمازم هم درست است. چون عقیده من تابع پول من است؛ اگر پول به من بدهد عقیده‌ام واقعاً این می‌شود که او عادل است، و اگر ندهد عقیده‌ام واقعاً این می‌شود که او فاسق است. بنابراین من باید همیشه هرکس که به من پول ندهد پشت سرش نماز نخوانم چون نمازم باطل است، و هر که به من پول بدهد پشت سرش نماز بخوانم و نمازم درست است. ما این را همیشه به صورت یک شوخی تلقی می‌کردیم. حالا می‌بینیم نه، این خودش کم و بیش یک فلسفه‌ای است در دنیا که عقربه فکر بشر آنچنان ساخته شده است که نمی‌تواند در غیر جهت منافع و مصالح خودش فکر کند، جبر تاریخ است، جبر اقتصاد است، و غیر از این برای او امکان ندارد. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۶۰ - ۶۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آدم نشوی🔹 📣 عبدالرحمان جامی ◽️پدری با پسری گفت به قهر ◾️که تو آدم نشوی جان پدر ◽️حيف از آن عمر که ای بی سروپا ◾️در پی تربيتت کردم سر ◽️دل فرزند از اين حرف شکست ◾️بی خبر از پدرش کرد سفر ◽️رنج بسيار کشيد و پس از آن ◾️زندگی گشت به کامش چو شکر ◽️عاقبت شوکت والایی يافت ◾️حاکم شهر شد و صاحب زر ◽️چند روزی بگذشت و پس از آن ◾️امر فرمود به احضار پدر ◽️پدرش آمده از راه دراز ◾️نزد حاکم شد و بشناخت پسر ◽️پسر از غايت خودخواهی و کبر ◾️نظر افکند به سراپای پدر ◽️گفت گفتی که تو آدم نشوی ◾️تو کنون حشمت و جاهم بنگر ◽️پير خنديد و سرش داد تکان ◾️گفت اين نکته برون شد از در ◽️من نگفتم که تو حاکم نشوی ◾️گفتم آدم نشوی جان پدر ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از الو سلام حاج آقا
📞 الو سلام حاج آقا ~ ۲۷ 🔹سلام بفرمایید. ◽️برخی ها برای حلال کردن تهمت، یک "می گویند" یا "شنیده ایم" به اول گفته یا نوشته شان اضافه می کنن تا از گناه اشاعه تهمت مبرا باشن، مدعی هستن که ما نگفته ایم، بلکه صرفا از دیگران نقل قول کرده ایم. ◽️آنها به گمان خود سر خدارو کلاه می گذارن. ◽️واقعا با وصله پینه کردن، می توان از این رذیله اخلاقی گندزدایی کرد؟ ◽️به هیچ وجه، چون اولا دروغ و غیبت دو گناه کبیره اَس که انسان را مستحق رفتن به جهنم می کنه. دوما تهمت حاصل جمع این دو گناه کبیره بوده و موجب نابودی ایمان می شه. سوما اشاعه و پخش تهمت با هر شیوه ای مانند "می گویند" و "شنیده ایم" از معاصی کبیره بوده و گناهش از زنا هم بزرگتره. ◽️با این همه چرا تهمت زدن و افترا بستن نُقل و نبات مجالس ماست؟ ◽️چون ما مسلمان واقعی نبوده و ایمانمان قلبی نیس، والا تهمت زدن به بندگان خدا و ریختن آبرویشان در روایات ما از نشانه های فسق بوده، گناهش سنگین تر از کوه ها و بزرگتر از آسمانه. قرآن کریم در بیش از چهل آیه به زشتی گناه تهمت پرداخته، از آن نهی کرده و به عذاب و عقاب شدیدش هشدار داده اَس. ◽️اما گویا نتوانسته قلب ها را تسخیر کنه! ◽️چون قلب ها قبلا به اسارت شیطان در آمده، آلوده شده و از معنویت تهی گشته اند. ◾️ممنون حاج آقا، دعا کنید. 🔶 به ما بپیوندید: ✳️ http://eitaa.com/Hellohajagha
🔹مؤمنان نفس واحدند🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری نکاتی که قرآن در آیاتش ذکر می‌کند عجیب است. قرآن می‌توانست به این تعبیر بگوید: ای مسلمان ها! چرا آن وقت که [آن دورغ بزرگ را] شنیدید، به برادران و خواهران مؤمنتان گمان بد بردید و گمان خوب نبردید؟ اگر چنین می‌گفت یک مطلب ساده‌ای گفته بود. ولی قرآن همین مطلب را با بیانی دیگر می‌گوید و آن اینکه: چرا به خودتان گمان بد بردید؟ یعنی توجه داشته باشید، شما یک پیکرید، شما «نفس واحد» هستید. به قول مولوی: «مؤمنان هستند نفس واحده». همه مسلمان ها و مؤمنین باید این طور حساب کنند که اعضای یک پیکرند. اگر تهمتی به یک مؤمن زده می‌شود، هر مؤمنی آن را به خودش تلقی کند، بگوید به او تهمت زدی پس به من تهمت زدی. این یک نکته، که به جای این که بگوید چرا به برادران مؤمن گمان خیر نبردید، می‌گوید: چرا به خودتان گمان خیر نبردید؟ یعنی مسلمان، «من» و «او» نباید داشته باشد، مسلمان باید بداند عِرض برادر مسلمان عِرض اوست، آبروی برادر مسلمان آبروی خودش است. 📚 آشنایی با قرآن، ج ۴، ص ۴۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نحس سیاسی🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در خراسان یک چیزی معروف است که من در بعضی از شهرستان های ایران دیده‌ام هست و در بعضی دیگر نیست، و استاد بزرگوار ما مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی ریشه آن را به دست داد که این چه بوده و از کجا پیدا شده است. در ولایت ما - به اصطلاح - فریمان خیلی شایع بود و شاید هنوز هم هست که می‌گفتند: اگر شخصی بخواهد به مسافرت برود، چنانچه اول کسی که به او بر می‌خورد سید باشد، این امر نحس است و او قطعاً از آن سفر برنمی گردد، ولی اگر غربتی به او بر بخورد، این سفر سفر میمونی است. واقعاً این‌جور معتقد بودند. مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی گفت این یک ریشه‌ای دارد: در دوره بنی العباس، سادات را - که بیچاره‌ها، اولاد پیغمبر، مخفی بودند - در خانه هرکس گیر می‌آوردند، نه تنها خود آنها بلکه تمام آن خاندان از بین می‌رفتند. کم کم این فکر برای مردم پیدا شد که سید نحسِ به این معناست، نحس سیاسی است نه نحس فلکی؛ یعنی یک سید در خانه هر کسی آمد او دیگر خانه خراب است. این نحس سیاسی کم کم در فکر مردم تبدیل به نحس تکوینی و فلکی شد. بعد بنی العباس هم که از بین رفتند، کم کم زن ها و بچه‌ها و مردم ساده لوح گفتند اصلًا سید نحس است خصوصاً در مسافرت. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۷۵ - ۷۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin