eitaa logo
بادام
229 دنبال‌کننده
963 عکس
491 ویدیو
6 فایل
🌿خانواده؛ محکم و قوی، شیرین و پرمغز، مثل بادام! ارتباط با ما: @badam_lifestyle ارتباط با ما: @badam_lifestyle
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلِ تنگِ ما رو چیزی جز زیارت اربعین تسلی نمیده... 😭💔 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
فیزیک بهره‌وری و قانون ۲ دقیقه✌🏻 💡قانون اول بهره‌وری نیوتن:
معجزه ۱۵ دقیقه ⏱ (بخش اول) 📚آنتونی ترولوپ بعد از نوشتن اولین رمانش در سال ۱۸۴۷ با سرعتی باورنکردنی به نوشتن ادامه داد و در طول ۳۸ سال بعد، ۴۷ رمان، ۱۸ اثر غیر داستانی، ۱۲ داستان کوتاه، ۲ نمایش نامه و مجموعه‌ای از مقالات و نامه‌ها منتشرکرد.😲 ترولوپ با نوشتن در فواصل پانزده دقیقه‌ای به مدت سه ساعت در روز به این بهره وری حیرت انگیز رسید.📝 راهبرد او در کتاب "آداب روزانه میسن گری" شرح داده شده است. 👇🏻 «اگرچه این اواخر کمی به خودم آسان گرفته‌ام ولی این جزء عادت‌های همیشگی‌ام بوده و هست که 👇🏻👇🏻👇🏻 موقع نوشتن ساعتم را جلوی چشمم بگذارم و خودم را مجبور کنم هر ربع ساعت ۲۵۰ کلمه بنویسم 👆🏻👆🏻👆🏻 این تقسیم بندی زمانی به من کمک کرد روزی بیش از ۱۰ صفحه از یک رمان معمولی را بنویسم و اگر ۱۰ ماه با همین روال ادامه می‌دادم نتیجه‌اش ۳ رمان ۳ جلدی در طول سال بود.»👌🏻📚📚📚 رویکرد ترولوپ شاید در ظاهر ساده به نظر برسد، بیایید ببینیم چرا این راهبرد تا این حد بهره‌وری ترولوپ را افزایش داد و چگونه می‌تواند در زندگی شخصی ما کاربرد داشته باشد.🧐 ادامه در قسمت بعد... 📖 📔۳/۱ 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
معجزه ۱۵ دقیقه ⏱ (بخش اول) 📚آنتونی ترولوپ بعد از نوشتن اولین رمانش در سال ۱۸۴۷ با سرعتی باورنکردنی
معجزه ۱۵ دقیقه ⏱ (بخش دوم) ☝️🏻آنتونی ترولوپ لازم نبود سه ماه برای تمام شدن کتاب یا سه روز برای تمام شدن یک فصل از آن صبر کند تا بتواند حس شیرین موفقیت را بچشد. 🤷🏻‍♂ او می‌توانست هر پانزده دقیقه میزان پیشرفتش را اندازه بگیرد. اگر در این ۱۵ دقیقه ۲۵۰ کلمه می‌نوشت آن را به منزله فعالیتی خاتمه یافته در ذهنش تیک می‌زد و به شکل ذهنی حسی از موفقیت زودهنگام را می‌چشید! 🥳 ✅ بازه‌های ۱۵ دقیقه‌ای معیار خوبی برای سنجش پیشرفت ترولوپ بودند؛ 👌🏻 زیرا او در خلال انجام فعالیت‌های بزرگ می‌توانست حس تمام شدن زودهنگام کارش را تجربه کند. بدین ترتیب او ... ✔️هم سود بلند مدت انجام مهمترین کار را میبرد ✔️و هم پاداش اتمام سریع بازه‌های زمانی کوتاه را می‌گرفت. 🙋🏻‍♂شما می‌توانید از راهبردی مشابه این برای کارهایی غیر از نوشتن نیز استفاده کنید. 🖐🏻هدف، تدوین راهی مناسب برای بازخوردگیری سریع در پروژه‌های بزرگ است. 💁🏻‍♂هر چه سریع‌تر بفهمیم در مسیر درستی حرکت می‌کنیم بیشتر احتمال دارد که به راهمان در آن مسیر ادامه دهیم. ✨برای دراز مدت کار کنید ولی پیشرفت خود را در کوتاه مدت بسنجید. 📖 📔۳/۲ 🌱گروه خانوادهوسبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قانون ۱۵ دقیقه و نوشابه!🥤 با مثالی که در این ویدئو گفته شده، این قانون حسابی توی ذهنتون موندگار میشه.👌🏻 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
روایتی از یک زیارت 🤍 (بخش اول) 🌿 پاییز سال ۱۳۳۴ بود و قصد کربلا کرده بودیم اما وقتی آقا علی‌اکبر متوجه شد باردارم گفت: "نصرت‌جان نریم کربلا برات خطر داره!" 🌿اما من خیلی دلم کربلایی شده بود و نمی‌توانستم از زیارت آقام بگذرم. بالاخره شوهرم رو راضی کردم و با چند تا از همشهری‌ها راهی شدیم. 🌿به کربلا که رسیدیم به خاطر سختی و تکان‌های شدید راه خیلی حالم بد شد. مجبور شدیم شبانه برویم دکتر. دکتر بعد از معاینه همان خبر تلخی که حدس می زدم اما باور نمی‌کردم را گفت. "بچه مُرده!" 🌿نمی‌توانستم راه بروم؛ سوار درشکه‌ام کردند و به سمت خانه راه افتادیم. نزدیک خانه که شدیم چشمم افتاد به حرم آقا و زار زدنم شروع شد. 🌿گفتم: "دوهزار و چند کیلومتر نیامدم اینجا که توی خونه بمونم! من رو ببرید حرم، می‌خوام برم پیش دکتر واقعی." 🌿روی پاهام بند نبودم نشستم کنار ضریح و سرم رو چسباندم به شبکه‌های ضریح. "یا امام حسین! من از خودم نمی‌ترسم که بمیرم. به حرف هیچ‌کس هم گوش نمی‌دم. فقط می‌ترسم من قاتل این بچه بشم. نگذار همچنین بلایی سرم بیاد." 🌿ندبه و التماس می‌کردم و زیارت می‌خو‌ندم. حالم کمی بهتر شده بود و تا خانه با پای خودم رفتم. بعد از شام خوابیدم، اما... نیمه شب با گریه از خواب پریدم... ادامه دارد... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
روایتی از یک زیارت 🤍 (بخش اول) 🌿 پاییز سال ۱۳۳۴ بود و قصد کربلا کرده بودیم اما وقتی آقا علی‌اکبر مت
روایتی از یک زیارت 🤍 (بخش دوم) 🌿از شدت گریه نمی‌توانستم حرف بزنم مادر شوهرم کنارم بود و آرامم می‌کرد. 🌿خواب دیدم کنار ضریح با همان حال نشسته بودم که یکی از خانم‌های حرم با قد بلند و سایه پوش آمد کنارم، بچه زیبایی از زیر چادرش درآورد و گفت: "بچه‌ات که از دست رفت ولی برای اینکه دست خالی برنگردی این را بگیر با خودت ببر. به کسی هم نشانش نده…." 🌿برای مادر شوهرم با گریه تعریف می کردم دلداری‌ام می‌داد و می‌گفت:" باز یه پسر نصیبت می‌شه ولی برای کسی تعریف نکن." 🌿صبح که شد باز رفتیم پیش همان دکتر. معاینه‌ام کرد و با تعجب گفت: "نه این بچه دیشبی نیست! اون بچه سقط شده بود!" و پرسید: "بعد از اینجا پیش کدوم دکتر رفتین؟" گفتیم: "هیچ جا." باور نمی‌کرد می‌گفت:" مادر و بچه هر دو باید تلف می‌شدن. کار کیه؟" یکی از همشهری‌ها که زبان عربی می‌دانست جواب داد: "همان اصل کاری. کار اربابمان حسین علیه السلام است." ادامه‌ دارد... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
روایتی از یک زیارت 🤍 (بخش دوم) 🌿از شدت گریه نمی‌توانستم حرف بزنم مادر شوهرم کنارم بود و آرامم می‌کر
روایتی از یک زیارت 🤍 (بخش پایانی) 🌿۴ ماه دیگر کربلا ماندیم و نیمه بهمن برگشتیم به شهرضا. فروردین ماه بود که پسر کربلایی‌مان، صحیح و سالم به دنیا آمد. 🌿... 🌿۲۴ سال گذشت؛ و وقتی داشتم به سمت بهشت بدرقه‌اش می‌کردم گفتم: "خانم‌جان، حضرت زهرا... این امانتی شما که خودت دادی حالا محمدابراهیم را، بی‌سر مثل اربابش حسین، به شما برمی‌گردانم..." 🌿آن بچه‌ی دوباره جان گرفته، محمد ابراهیم همت بود... آن خانم سایه‌پوش در حرم، خودش گفته بود: "اسمش را بگذار محمد ابراهیم..." 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حسین... کار ما رو هم راه بندار... 😓 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔تا حالا بچه‌ها ازتون پرسیدن چرا زیارت اربعین؟ 🤔چرا این همه تکاپو؟ 🤔چرا این همه مهربانی؟ برای پاسخ به این سوالات، پیشنهاد می‌کنیم این ویدئو رو که سال پیش ساختیم، همراه فرزندانتون ببینید. 👦🏻👧🏻 که‌‌‌... روایت سفر اربعین رو از زبون بچه‌ها شنیدن شیرین‌تره! 🥰 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت این روزهای ما... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
امروز چه روزیه؟ روز جهانی مسجد ☝️🏻خوبه که به این بهانه، با خودمون فکر کنیم که... 🤔هر کدوم از ما چقدر با مسجد ارتباط داریم؟ 🤔چقدر این ارتباط سازنده و دو طرفه است؟ 🤔مساجد ما چه میزان دوستدار کودک و خانواده هستن؟ 🤔دوست داریم بچه‌هامون مسجدی بشن یا نه؟ 🤔تلاشی برای این موضوع کردیم یا نه؟ 🤔و ... 🖐🏻امروز خیلی مختصر به یک سری عوامل موثر در جذب کودک و نوجوان می‌پردازیم و در فرصتی بهتر، حتما مفصل‌تر در مورد مسئله مسجد و خانواده گفتگو می‌کنیم. ☺️ 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
امروز چه روزیه؟ روز جهانی مسجد ☝️🏻خوبه که به این بهانه، با خودمون فکر کنیم که... 🤔هر کدوم از ما چق
۱۱ عامل موثر در جذب کودک و نوجوان به مسجد 🕌 ۱. همراهی والدین 🕌 ۲.دوستان 🕌 ۳.امام جماعت مسجد 🕌 ۴.آگاهی امام جماعت از مسائل روز 🕌 ۵.وقت شناسی و نظم‌ در مسجد 🕌 ۶.فن بیان امام جماعت 🕌 ۷.خلاقیت و ابتکار در مسجد 🕌 ۸.احترام به کودک و نوجوان در مسجد 🕌 ۹.بهداشت مسجد 🕌 ۱۰.امکانات تفریحی در مسجد 🕌 ۱۱.هدیه و محبت شما مساجدی رو می‌شناسید که برای حضور کودکان و نوجوانان برنامه ویژه دارند؟🤔 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
بازی چشمک😉 اگر می‌خواید که در یک مهمونی، بچه‌ها چند دقیقه در سکوت بازی کنن، این بازی خاطره‌انگیز رو
قصه بگو! 🖐🏻اگر صدای ما رو از راهپیمایی اربعین می‌شنوید 🖐🏻یا در سفر هستید 🖐🏻یا حتی در خانه 👈🏻و بعد از امتحان کردن راه‌های مختلف، دیگه نمی‌دونید چجوری بچه‌ها رو سرگرم کنید😩 این پست مخصوص شماست!🫵🏻☺️ بازی قصه‌گویی با اشیای پیرامون 🔅در این بازی شما و بچه‌ها به نوبت چندتا چیزی رو که اطراف خودتون می‌بینید، انتخاب می‌کنید. مثلا: مداد، لیوان و تلویزیون ✏️🥛📺 🔅بعدش نفر بعدی باید با این سه تا چیزی که نام بردید، یه داستان کوتاه و جالب بسازه. این داستان می‌تونه خیلی خنده‌دار، عجیب یا حتی هیجان‌انگیز باشه. 🔅این بازی کمک می‌کنه که هم تخیل بچه‌ها تقویت بشه و هم یاد بگیرن که سریع فکر کنن و یه داستان بامزه بسازن. 👌🏻 🔅شما هم می‌تونید در این بازی شرکت کنید و با هم کلی بخندید و از ایده‌های خلاقانه همدیگه لذت ببرید. ☝️🏻توجه کنید که هر چی بازی بیشتر ادامه پیدا کنه، داستان‌ها خلاقانه‌تر و جالب‌تر می‌شن! امیدواریم بهتون خوش بگذره... 🤗 🪁 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمانتون رو دعوت می‌کنیم به دیدن پاکترین عشق به امام حسین علیه‌السلام 🥹❤️ آنقدر تو خوبی، باید از تو بیشتر باشد... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
همچنان در هفته جهانی مسجد هستیم... 🖐🏻و فرصت خوبیه برای مرور برخی از تولیدات رسانه‌ای در همین موضوع 🔶مسجد محل 🌐 https://www.aparat.com/v/3bZzk یکی از قسمت‌های انیمیشن سریالی مهارت‌های زندگی 🔸این ویدئو خیلی بامزه و باب میل بچه‌ها درباره مسجد ساخته شده و می‌تونید از طریق لینک بالا، در کنار فرزندانتون ببینید و 🔶مستند سینمایی عابدان کهنز 🌐 https://telewebion.com/episode/0x1b6fce2 🔸یک مستند معروف از ماجرای فعالیت‌های تربیتی جاری در مسجد امیرالمؤمنین کهنز شهرستان شهریار 🔸مصطفی صدرزاده، محمد آژند و سجاد عفتی، شهدای گرانقدر مدافع حرم، از تربیت یافتگان همین مسجد بودند. 🔸خیلی خوبه که در یک فرصت خوب، حتما این مستند رو در کنار دوستان و خانواده تماشا کنیم. 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
🖤🏴 ای حسین... ای آفتاب بی‌غروب، پناه دل زینب، در امتداد این راه تلخ که سایه‌های اندوه بر آن سنگین نشسته‌اند، تو را می‌جویم در هر نسیم در هر نغمه‌ی باد و در هر اشک که از آسمان فرو می‌ریزد. زینب ایستاد با قلبی پر از اندوه اما سری افراشته تا رسوا کند دشمن را در برابر چشم جهانیان... (سلام‌الله‌علیها) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
🖤🏴 ای حسین... ای آفتاب بی‌غروب، پناه دل زینب، در امتداد این راه تلخ که سایه‌های اندوه بر آن سنگین ن
🖤🏴 ای حسین‌‌‌... در آن ساعات ظلمانی که پس از تو فرا رسید، با دلی که از عشق به تو پر شده بود، امانت تو را، که نوری از نسل پیامبری ست، چون دُرّی گرانبها بر چشمانم حفظ کردم و در میان زنجیرها و تازیانه‌ها، هر قدم که برمی‌داشتم گویی چشمانم نوری از تو را به همراه داشت. در روزهای پرهول و هراس، آنگاه که زنان و کودکان، در حصار ظلمت و اسارت نگاه‌های مضطرب خود را به سوی من می‌دوختند، پناهشان شدم همچون سایه‌ای امن در میان طوفان‌های خشم و خصومت. دستانم را بر سرهای کوچکشان گستراندم و با شانه‌هایم، سنگینی بار اندوهشان را به دوش کشیدم... (سلام‌الله‌علیها) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
🖤🏴 ای حسین‌‌‌... در آن ساعات ظلمانی که پس از تو فرا رسید، با دلی که از عشق به تو پر شده بود، امانت
🖤🏴 ای حسین... در وادی شام در میان کوچه‌های عناد و کینه صدای حق را، با کلامی چون صاعقه بر زبان آوردم تا هیچ گوشی از شنیدن حقیقت بی‌نصیب نماند. در آن مجلس بزم که یزیدیان با غرور و تکبر خود را فاتح میدان می‌پنداشتند، در برابرشان ایستادم، با کلامی چون تیغی برنده. با هر کلمه‌ای که بر زبان آوردم پایه‌های ظلمشان لرزید تاج غرورشان فرو ریخت و دروغ‌هایشان چون پرده‌ای نازک، در برابر حقیقت آشکار شد... (سلام‌الله‌علیها) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شب اربعین... با امام، عشق، و مولایمان، نجوا کنیم... 😭😭😭 خرابم من... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
🖤🏴 ای حسین... در وادی شام در میان کوچه‌های عناد و کینه صدای حق را، با کلامی چون صاعقه بر زبان آوردم
و امروز بالاخره بعد از فراغی جانسوز و طولانی دل به دل‌دار رسید... 🖤🏴 ای حسین جان... اکنون... خسته راه آمدم، شاه پناهم بده... 🖤💔 (سلام‌الله‌علیها) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
🪴🪴🪴 لحظه صفر انتظار از روز غدیر شروع شد، وقتی پیامبر فرمود: أَلا إنَّ خاتَمَ الأَئِمَّةِ مِنَّا ال
🏴🏴🏴 حسین‌جان! خود را به حضورت رساندیم، به این امید که به ظهورش برسیم... ✋🏻 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین رفیق بچگیم... امام حسین ✋🏻 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
اربعین، کربلا، خانوادگی... واقعا قشنگ‌تره؟! 🤔 (بخش اول) وسایلش رو جمع کردم 🎒 داخل کوله جدیدی گذاشتم که تازه خریده بود. خوب یادمه که دلم می‌خواست وسایل خودم رو هم جمع کنم ولی آخرای بارداریم بود و نمی‌شد 😔 سفر به این سختی اونم با شرایط من ،اصلا معقول نبود.🥺 وقتی داشت می‌رفت با صدای بچگونه گفتم: "بابایی من و مامان رو هم سال دیگه ببری‌ها...‌" 😉 چشمکی زد و گفت سال دیگه که نه، ان‌شالله چهار پنج سال دیگه با هم می‌ریم. 😔 انگار قسمت این بود که من ۳سال صبر کنم برای سفر اربعین. حالا دیگه دخترم مریم رسیده بود به ۲ سال و نیم و میلاد هم ۱۲ ماهش بود.👧🏻👶🏻 از قبل محرم بحث اربعین رو مطرح کردم. هربار می‌گفت که نمیشه، من که مرد هستم میرم و میام تا ده روز مریض میشم🤧 چه برسه به این بچه‌ها که ضعیف‌ترن.🤷🏻‍♂ منم می‌گفتم مگه نمیگن مرد خانواده‌اش رو هم با خودش میبره به سمت بهشت😇؛ حالا بهشت ما پیاده روی اربعینه... نمی‌خوای ما رو ببری؟🥹 به هر طریقی بود راضیش کردم. از یک‌ماه قبل از سفر، از طریق سایت‌ها و صحبت با مادرهایی که قبلا با بچه رفته بودن کربلا، کلی ایده و نکته یادگرفته بودم. حتی درمورد برنامه‌ریزی برای پیاده‌روی و استراحت اطلاعات خوبی داشتم. 😎 راهی شدیم... سفر عشق، که با هیچکدوم از سفرهای قبلی‌مون از نظر حس و حال و فضای معنوی قابل مقایسه نبود.❤️ ادامه دارد... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
اربعین، کربلا، خانوادگی... واقعا قشنگ‌تره؟! 🤔 (بخش اول) وسایلش رو جمع کردم 🎒 داخل کوله جدیدی گذاشتم
اربعین، کربلا، خانوادگی... واقعا قشنگ‌تره؟! 🤔 (بخش دوم) روز آخر سفر داشتیم می‌رفتیم به سمت اتوبوس برای برگشتن به مرز ایران. از گرمی هوا و دور بودن اتوبوس، کمی کلافه بودم و غر می‌زدم.😖 دیدم داره می‌خنده.☺ گفتم چرا می‌خندی؟ 🫣 گفت آخه آوارگی زمان برگشت و پیدا نکردن اتوبوس برای مرز رو نچشیدی که به این وضعیت غر می‌زنی. 😬 همسرم ادامه داد: نمیدونم از برکت مریم و میلاد بود که اوضاع خوب پیش رفت یا چون سعی کردیم به بچه‌ها سخت نگذره، خودمون‌ هم راحت‌تر بودیم.😊 بالاخره رسیدیم خونه در حالیکه سفر اربعین و پیاده‌روی مزه بهشت رو بهمون چشونده😇 همونطور که دارم قرص سرماخوردگی🤒می‌خورم بهش میگم: "سال دیگه هم با هم بریم؟ دیدی خیلی سخت نبود!" نگام میکنه و میگه: "سخت که بود ولی عجیبه سختی‌هایی که هربار تنهایی می‌رفتم رو نداشت.🤔 🔅چون زود رفتیم و برگشتیم که به شلوغی‌ها نخوریم 🔅برای اتوبوس لب مرز برنامه داشتیم و کمتر معطل شدیم 🔅روزهای سفر کوتاه بود و خیلی خسته و مریض نشدیم 🔅و چون قرار گذاشته بودیم که خادم زائر کوچولوهای امام حسین باشیم انگار خود آقا کمکمون کردن. 😌" ☝️🏻البته این سفر شیرین، سختی هم داشت و چالش‌هایی رو هم گذروندیم! اما عشق زیارت اباعبدالله و حس خادمی برای بچه‌ها، صبرمون رو بیشتر کرده بود.🤌🏻 آخرش همسرم نگاهم کرد و زیر لب خوند... اربعین کربلا واقعا خونوادگی قشنگ‌تره🥰 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
🌿🖤✋🏻 از مولایمان اباعبدالله بیاموزیم... (علیه‌السلام) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam