eitaa logo
الهام انیمیشن
87 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
چو ز دایرهٔ عقل بی تو شد بیرون مپرس از آخر که: چون شد آن مجنون؟ ،_که_از_سر_سودا_به_هر_دری_می‌شد چو حلقه بین که بمانده است بر در تو کنون کسی که خاک درت دوست‌تر ز جان دارد چگونه جای دگر باشدش قرار و سکون؟ ،_که_حلقه_به_گوش_در_تو_شد_مفروش که هیچ قدر ندارد بهای قطرهٔ خون چو رایگان است آب حیات در جویت چرا بود مسکین چو ریگ در جیحون؟ دل اگر چه هزار گونه بگشت ولی ز مهر تو هرگز نگشت دیگر گون ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1012 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای حسن تو بی‌پایان، آخر چه است این؟ در وصف توام حیران، آخر چه کمال است این؟ ای حسن رخت زیبا، آخر چه است این؟ حسنت چو برون تازد، عالم سپر اندازد هستی همه در بازد، آخر چه جلال است این؟ ،_خون_دل_ما_ریزد زین قطره چه برخیزد؟ آخر چه قتال است این؟ در چو کنی منزل، هم جان ببری هم از تو چه مرا حاصل؟ آخر چه وصال است این؟ وصلت بتر از هجران، درد تو مرا درمان منع تو به از احسان، آخر چه نوال است این؟ ،_قدر_تو_فراخ_آهنگ ای با دو جهان در جنگ، آخر چه محال است این؟ از عکس رخ روشن، آیینه کنی گلشن ای مردم چشم من، آخر چه مثال است این؟ عقل ار همه بنگارد، نقشت به خیال آرد، کی تاب رخت دارد؟ آخر چه خیال است این؟ جان ار چه بسی کوشد، وز تو بخروشد کی جام لبت نوشد؟ آخر چه محال است این؟ زلف تو کمند افکند، و افکند در بند در سلسله شد پابند، آخر چه عقال است این؟ آن ، که به کوی تو، می‌بود به بوی تو خون گشت ز خوی تو، آخر چه خصال است این؟ با جان من مسکین، چه ناز کنی چندین؟ حال من می‌بین، آخر چه است این؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1011 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بی‌رخت جانا، غمگین مکن رخ مگردان از من مسکین، مکن از فراقت دیده‌ام خونین مکن بر من مسکین ستم تا کی کنی؟ خستگی و عجز من می‌بین، مکن ؟ بس کن و بر من جفا چندین مکن هر چه می‌خواهی بکن، بر من رواست بی نصیبم زان لب شیرین مکن بر من خسته، که رنجور توام گر نمی‌گویی دعا، نفرین مکن دل فدای توست، قصد دین مکن خواه با من لطف کن، خواهی جفا من نیارم گفت: کان کن، این مکن با گر عتابی می‌کنی از طریق مهر کن، وز کین مکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1018 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بپرس از آخر، چه ؟ که قطرهٔ خون که بی‌تو زار چنان شد که: من نگویم چون؟ ؟ چنان که هر که ببیند برو بگرید خون بمانده بی رخ زیبای خویش دشمن کام فتاده خوار و خجل در کف زمانه زبون نه روی آنکه ز دست بلا شود بیرون کنون چه چاره؟ که کار ز چاره گذشت گذشت آب چو از سر، چه سود چاره کنون؟ طبیب دست کشید از علاج درد چه سود درد را علاج با معجون؟ تویی که زنده کنی مرده را به کن فیکون ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1013 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای و جان عاشقان شیفتهٔ تو هوش و روان بی‌دلان سوختهٔ جلال تو راحت جان خستگان یافتن وصال تو دست تهی به درگهت آمده‌ام امیدوار روی نهاده بر درت منتظر نوال تو ورنه به خواب دیدمی، بو که شبی وصال تو من به غم تو قانعم، شاد به درد تو، از آنک چیره بود به خون من دولت اتصال تو تو به شادمان، بی‌خبر از غمم دریغ! من شده پایمال غم، از غم گوشمال تو ،_باز_نگر_که:_در_خور_است ناز تو را نیاز من، چشم مرا تو بسکه کشید ناز تو، مرد ، ای دریغ! چند کشد، تو خود بگو، خسته تو؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1010 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای آرزوی جان و ز آرزوی تو بیمار گشته به نشود جز به بوی تو ،_بپرس_حال_دل_ناتوان_من بنگر: چگونه می‌تپد از آرزوی تو؟ از آرزوی روی تو جانم به لب رسید بنمای رخ، که جان بدهم پیش روی تو ؟ گر یافتی نسیم گلستان کوی تو در راه جست و جوی تو هر جانبی دوید در ره بماند و راه نیاورد سوی تو از لطف تو سزد که کنون دست گیریش چون بازمانده، گمشده در جست و جوی تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1008 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن مونس غمگسار جان کو؟ و آن شاهد جان انس و جان کو؟ ؟ و آن آرزوی همه جهان کو؟ حیران همه مانده‌ایم و واله کان یار لطیف مهربان کو؟ ،_زمانی آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟ ای شده، دم مزن ز گر عاشق صادقی نشان کو؟ گر باخبری ازو نشان چیست؟ ور بی‌خبری ز جان فغان کو؟ خون و چشم خون فشان کو؟ ور همچو من از فراق زاری دل خسته و جان ناتوان کو؟ ای ، منگر سوی سرگشته مباش هم‌چنان کو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1004 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ترک من، ای من غلام روی تو جمله ترکان جهان هندوی تو زان بگو خوشتر چه باشد؟ روی تو خرم آن عاشق، که بیند آشکار بامدادان طلعت نیکوی تو ،_که_یابد_هر_سحر از گل گلزار عالم بوی تو حیف نبود ما چنین تشنه جگر؟ و آب حیوان رایگان در جوی تو دل گرفتار کمند زلف تو جان شکار غمزهٔ جادوی تو تا چه خواهد کرد با ما خوی تو؟ من چو سر در پای تو انداختم بر سر آیم عاقبت چون موی تو چون من در سر زلف تو شد هم شود گه گاه همزانوی تو هم ببیند جان تو عیان چون نهان شد در خم گیسوی تو هم زمان جایی دگر سازی مقام تا نیابد کس نشان و بوی تو هر نفس جایی دگر پی گم کنی تا ره نیابد سوی تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1005 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است به یک کرشمه از غمزهٔ تو خرسند است فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت بدین صفت که در ابرو گره درافکند است که صدهزار چو من در آن بند است مبر ز من، که رگ جان من بریده شود بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟ شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1006 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی، قدحی می مغان کو؟ مطرب غزل تر روان کو؟ ؟ و آن راحت جان ناتوان کو؟ آیینهٔ سینه زنگ غم خورد آن صیقل غمزدای جان کو؟ مخمور میم، می مغان کو؟ اسباب طرب همه مهیاست آن زاهد خشک جان فشان کو؟ گر زهد تو نیست تزویر ترک بد و نیک و سوزیان کو؟ جان و و دیده در میان کو؟ با شاهد و شمع در خرابات عیش خوش و عمر جاودان کو؟ در صومعه چند زهد ورزیم؟ صحرا و گل و می مغان کو؟ چون بلبل بی‌نوا چه باشیم؟ بوی خوش باغ و بوستان کو؟ ما را چه ز باغ و بوی گلزار؟ بوی سر زلف کو؟ با گفتم: مرا نگویی کان یار لطیف مهربان کو؟ ور یافته‌ای ازو نشانی خونابهٔ چشم خون فشان کو؟ با هم بودیم روزکی چند آن عیش کجا و آن زمان کو؟ دل گفت: هر آنچه او ندانست از وی چه نشان دهیم: آن کو؟ با این همه جهد می کنم هم باشد که دمی شود چنان کو خواهد که فدا کند جان در ره او، ولیک جان کو؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1003 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو سرمهٔ چشم خسروان خاک در سرای تو دام شکستگان طرهٔ تو در سر زلف و خال تو رفت همه جهان کیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو؟ لطف کن ار چه نیستم در خور مرحبای تو آینهٔ مرا روشنیی ده از نظر بو که ببینم اندر او طلعت تو جام جهان نمای من روی طرب فزای توست گر چه حقیقت من است جام جهان نمای تو رو بنما، که سوختم از آرزوی لقای تو کام ز لب بده، وعدهٔ بیشتر مده زان که وفا نمی‌کند عمر من و وفای تو نیست عجب اگر شود زنده از لبت کاب حیات می‌چکد از لب جان فزای تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1009 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مانا دمید بوی گلستان صبح گاه کاواز داد مرغ خوش‌الحان صبحگاه خوش نعره‌ای است نعرهٔ مستان صبحگاه وقتی خوش است و مرغ ار نغمه‌ای زند زیبد، که باز شد در بستان صبحگاه بادی که می‌وزد ز گلستان صبحگاه در خلد هرچه نسیه تو را وعده داده‌اند نقد است این دم آنهمه بر خوان صبحگاه خوش مجلسی است: درد ندیم و دریغ یار غم میزبان و ما همه مهمان صبحگاه ،_بخور_ساز_درین_بزم،_تا_مگر خوشبو نشد نسیم گلستان صبحگاه تا ز آتش فراق عاشقی نسوخت خوشبو کند بخور تو ایوان صبحگاه خواهی چو صبح سر ز گریبان برآوری کوته مکن دو دست ز دامان صبحگاه باشد که قلب ناسرهٔ تو سره شود می‌سنج نقد خویش به میزان صبحگاه دامان صبح گیر، مگر سر برآورد صبح امید تو ز گریبان صبحگاه چون دانه‌ای، تو که چون جوز غم شده است انداز پیش مرغ خوش الحان صبحگاه شب خفته ماند بخت ، از آن سبب محروم شد ز روح فراوان صبحگاه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1002 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈