کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از #دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی #گل رویش به #گلستان آورد
آب #گلزار بشد رونق #عطار برفت
صورت یوسف #نادیده صفت میکردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
در سرم بود که هرگز ندهم #دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
تو نه مرد #گل بستان امیدی #سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
#کیست_آن_لعبت_خندان_که_پری_وار_برفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/602
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
باغبان گر نگشاید در درویش به باغ
آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم
گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد
جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم
بوی محبوب که بر خاک احبا گذرد
نه عجب دارم اگر زنده کند عظم رمیم
ای به حسن تو صنم چشم فلک #نادیده
وی به مثل تو ولد مادر ایام عقیم
حال درویش چنان است که خال تو سیاه
جسم #دل ریش چنان است که چشم تو سقیم
چشم جادوی تو بی واسطه کحل کحیل
طاق ابروی تو بی شائبه وسمه وسیم
ای که #دلداری اگر جان منت میباید
چارهای نیست در این مسأله الا تسلیم
#عشقبازی نه طریق حکما بود ولی
چشم بیمار تو #دل میبرد از دست حکیم
#سعدیا #عشق نیامیزد و عفت با هم
چند پنهان کنی آواز دهل #زیر #گلیم
#ما_دگر_کس_نگرفتیم_به_جای_تو_ندیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/274
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود
آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم
همچو #بلبل همه شب نعره زنان تا #خورشید
روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم
گفته بودیم به #خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم
صفت یوسف #نادیده بیان میکردند
با میان آمد و بی #نام و نشان گردیدیم
رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم
ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم
تا همه شهر بیایند و ببینند که ما
پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم
#سعدیا لشکر #خوبان به شکار #دل ما
گو میایید که ما صید فلان گردیدیم
#عمرها_در_پی_مقصود_به_جان_گردیدیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/270
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
باغبان گر نگشاید در درویش به باغ
آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم
گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد
جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم
بوی محبوب که بر خاک احبا گذرد
نه عجب دارم اگر زنده کند عظم رمیم
ای به حسن تو صنم چشم فلک #نادیده
وی به مثل تو ولد مادر ایام عقیم
حال درویش چنان است که خال تو سیاه
جسم #دل ریش چنان است که چشم تو سقیم
چشم جادوی تو بی واسطه کحل کحیل
طاق ابروی تو بی شائبه وسمه وسیم
ای که #دلداری اگر جان منت میباید
چارهای نیست در این مسأله الا تسلیم
#عشقبازی نه طریق حکما بود ولی
چشم بیمار تو #دل میبرد از دست حکیم
#سعدیا #عشق نیامیزد و عفت با هم
چند پنهان کنی آواز دهل #زیر #گلیم
#ما_دگر_کس_نگرفتیم_به_جای_تو_ندیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/274
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از #دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی #گل رویش به #گلستان آورد
آب #گلزار بشد رونق #عطار برفت
صورت یوسف #نادیده صفت میکردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
در سرم بود که هرگز ندهم #دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
تو نه مرد #گل بستان امیدی #سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
#کیست_آن_لعبت_خندان_که_پری_وار_برفت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/602
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود
آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم
همچو #بلبل همه شب نعره زنان تا #خورشید
روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم
گفته بودیم به #خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم
صفت یوسف #نادیده بیان میکردند
با میان آمد و بی #نام و نشان گردیدیم
رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم
ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم
تا همه شهر بیایند و ببینند که ما
پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم
#سعدیا لشکر #خوبان به شکار #دل ما
گو میایید که ما صید فلان گردیدیم
#عمرها_در_پی_مقصود_به_جان_گردیدیم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/270
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈