eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
90 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ای روی ماه منظر تو نوبهار حُسن خال و خط تو مرکز حُسن و مدار حُسن در زلف بی‌قرار تو پیدا قرار حُسن ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی سروی نخاست چون قدت از جویبار حُسن خرّم شد از ملاحت تو عهد فرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسن از دام زلف و دانهٔ خال تو در جهان یک مرغ نماند نگشته شکار حُسن می‌پرورد به ناز، تو را در کنار حُسن گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است کآب حیات می‌خورَد از جویبار حُسن حافظ طمع برید که بیند نظیر تو دیّار نیست جز رخت اندر دیار حُسن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/824 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن چون دیدهٔ ما پرگلاب کن ایام چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور بادهٔ شتاب کن بگشا به نرگس پرخواب مست را وز رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن همچون حباب دیده به روی قدح گشای وین خانه را قیاس اساس از حباب کن حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته مستجاب کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/823 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم که شهره شهرم به ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن که در طریقت ما کافریست رنجیدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن مراد ز تماشای باغ عالم چیست به دست مردم چشم از رخ تو چیدن به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ز خط بیاموز مهر با رخ خوب که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لب ساقی و جام می که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/825 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دانی که چیست دولت؟ دیدار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن از دوستان جانی مشکل توان بریدن خواهم شدن به بستان چون غنچه با تنگ وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن گه چون نسیم با راز نهفته گفتن گه سر از بلبلان شنیدن بوسیدن لب اول ز دست مگذار کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن گویی برفت از یاد شاه یحیی یا رب به یادش آور درویش پروریدن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/826 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن کلاه گوشه به آیین سروری بشکن به زلف گوی که آیین بگذار به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس سزای حور بده رونق پری بشکن به آهوان نظر آفتاب بگیر به ابروان دوتا قوس مشتری بشکن تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن چو عندلیب فصاحت فروشد ای تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/819 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز در درآ و شبستان ما منور کن هوای مجلس روحانیان معطر کن پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام و جان بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور به بام قصر برآ و چراغ مه برکن بگو به خازن جنت که خاک این مجلس به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن فضول نفس حکایت بسی کند ساقی تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال بیا و خرگه خورشید را منور کن طمع به قند وصال تو حد ما نبود حوالتم به لب لعل همچو شکر کن لب پیاله ببوس به مستان ده بدین دقیقه دماغ معاشران تر کن پس از ملازمت عیش و مه رویان ز کارها که کنی شعر از بر کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/821 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نیاز است وان می که در آن جاست حقیقت، نه مجاز است از وی همه مستی و غرور است و تکبر وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم راز است شرحِ شِکَنِ زلفِ خَم اندر خَم جانان کوته نتوان کرد که این قصه دراز است رخسارهٔ محمود و کفِ پایِ ایاز است بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم تا دیدهٔ من بر رُخِ زیبایِ تو باز است در کعبهٔ کوی تو هر آن کس که بیاید از قبلهٔ ابروی تو در عینِ نماز است ای مجلسیان، سوزِ مسکین از شمع بپرسید که در سوز و گداز است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/817 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را تَفَقُّدی نکند طوطی شکرخا را غرور حُسنت اجازت مگر نداد ای ؟ که پرسشی نکنی عَندَلیب را به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سَهی‌ قدانِ سیَه‌ چشمِ ماه‌ سیما را به یاد دار مُحِبّان بادپیما را جز این قَدَر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مِهر و وفا نیست روی زیبا را در آسمان نه عجب گر به گفتهٔ سرود زُهره به رقص آورد مسیحا را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/818 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نکته‌ای بگویم خال آن مه رو ببین عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین گفت چشم و غنج آن آهو ببین حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست جان صد صاحب آن جا بسته یک مو ببین عابدان آفتاب از ما غافلند ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین زلف دزدش صبا را بند بر گردن نهاد با هواداران ره رو حیله هندو ببین کس ندیده‌ست و نبیند مثلش از هر سو ببین حافظ ار در گوشه محراب می‌نالد رواست ای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببین از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب تیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/814 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بالابلند نقش‌باز من کوتاه کرد قصه زهد دراز من با من چه کرد دیده معشوقه باز من می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد محراب ابروی تو حضور نماز من گفتم به زرق بپوشم نشان غماز بود اشک و عیان کرد راز من مست است و یاد حریفان نمی‌کند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من گردد شمامه کرمش کارساز من نقشی بر آب می‌زنم از گریه تا کی شود قرین حقیقت مجاز من بر خود چو شمع خنده زنان گریه می‌کنم تا با تو سنگ چه کند سوز و ساز من زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود هم مستی شبانه و راز و نیاز من حافظ ز گریه سوخت بگو ای صبا با شاه دوست پرور دشمن گداز من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/816 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پُر است بنوشان و نوش کن پیش آی و گوشِ به پیام سروش کن برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن تسبیح و خرقه لذّت مستی نبخشدت همّت در این عمل طلب از می‌فروش کن پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن خواهی که زلف کشی ترک هوش کن با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست صد جان فدای نصیحت نیوش کن ساقی که جامت از می صافی تهی مباد چشم عنایتی به من دردنوش کن سرمست در قبای زرافشان چو بگذری یک بوسه نذر پشمینه‌پوش کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/820 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من ور بگویم بگردان رو بگرداند ز من ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین گفت می‌خواهی مگر تا جوی خون راند ز من او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود کام بستانم از او یا داد بستاند ز من گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست بس حکایت‌های باز می‌ماند ز من ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگرید کو به چیزی مختصر چون باز می‌ماند ز من صبر کن که گر زین دست باشد درس غم عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/815 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین خلاف مذهب آنان جمال اینان بین درازدستی این کوته آستینان بین به خرمن دو جهان سر فرو نمی‌آرند دماغ و کبر گدایان و خوشه چینان بین بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند نیاز اهل و ناز نازنینان بین حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت وفای صحبت و همنشینان بین ضمیر عاقبت اندیش پیش بینان بین کدورت از ببرد صحبت دوست صفای همت پاکان و پاکدینان بین ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/813 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این بر در میکده می کن گذری بهتر از این سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید گو در این کار بفرما نظری بهتر از این ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم مادر دهر ندارد پسری بهتر از این بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این کلک شکرین میوه نباتیست بچین که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/812 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به جان پیر خرابات و حق صحبت او که نیست در سر من جز هوای خدمت او بیار باده که مستظهرم به همت او چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد که زد به خرمن ما آتش محبت او بر آستانه میخانه گر سری بینی مزن به پای که معلوم نیست نیت او بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب نوید داد که عام است فیض رحمت او که نیست معصیت و زهد بی مشیت او نمی‌کند من میل زهد و توبه ولی به نام خواجه بکوشیم و فر دولت او مدام خرقه به باده در گرو است مگر ز خاک خرابات بود فطرت او ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/811 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو گفت با این همه از سابقه نومید مشو گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دور خوبی گذران است نصیحت بشنو بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو آسمان گو مفروش این عظمت کاندر خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/809 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای آفتاب آینه دار جمال تو مشک سیاه مجمره گردان خال تو کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن یا رب مباد تا به قیامت زوال تو مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز طغرانویس ابروی مشکین مثال تو در چین زلفش ای مسکین چگونه‌ای کآشفته گفت باد صبا شرح تو ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود کو ز ابروی همچون هلال تو تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان کو مژده‌ای ز مقدم عید وصال تو این نقطه سیاه که آمد مدار نور عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیازمندی خود یا ملال تو حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست سودای کج مپز که نباشد مجال تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/808 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو غافل ز حفظ جانب خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو از افسر سیامک و ترک کلاه زو حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست درس حدیث بر او خوان و ز او شنو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/810 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو ای من فدای چشم سیاه تو خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال از نیایدش که نویسد گناه تو آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار دیده و تکیه گاه تو با هر ستاره‌ای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو ماییم و آستانه دولت پناه تو حافظ طمع مبر ز عنایت که عاقبت آتش زند به خرمن غم دود آه تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/807 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تاب بنفشه می‌دهد طرّهٔ مشک‌سای تو پردهٔ غنچه می‌درد خندهٔ تو کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالَمی می‌کشم از برای تو دولت بین که چون از سر فقر و افتخار گوشهٔ تاج سلطنت می‌شکند گدای تو خرقهٔ زهد و جام مِی گر چه نه درخور همند این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو کاین سر پُر هوس شود خاک در سرای تو شاه‌نشین چشم من تکیه‌گه خیال توست جای دعاست شاه من بی‌تو مباد جای تو خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوش‌کلام شد مرغ سخن‌سرای تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/804 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر چه باده فرح بخش و باد است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است به عقل نوش که ایام فتنه است در آستین مرقع پیاله پنهان کن که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است به آب دیده بشوییم خرقه‌ها از می که موسم ورع و روزگار پرهیز است مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر که صاف این سر خم جمله دُردی آمیز است که ریزه‌اش سر کسری و تاجِ پرویز است عراق و فارس گرفتی به شعر خوش بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/806 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو زینت تاج و نگین از گوهر والای تو از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا سایه‌اندازد همای چتر گردون سای تو از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکته‌ای هرگز نشد فوت از دانای تو آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار جرعه‌ای بود از زلال جام جان افزای تو عرض در حریم حضرتت محتاج نیست راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو خسروا پیرانه سر جوانی می‌کند بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/805 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو نگارین روی است و مشکین سایبان ابرو هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و در میان ابرو روان گوشه گیران را جبینش طرفه که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن ابرو اگر چه مرغ زیرک بود، در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد، چشم آن کمان ابرو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/803 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خط عذار که بگرفت ماه از او خوش حلقه‌ایست لیک به در نیست راه از او آن جا بمال چهره و بخواه از او ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار کآیینه‌ایست جام جهان بین که آه از او کردار اهل صومعه‌ام کرد می پرست این دود بین که نامه من شد سیاه از او سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن من برده‌ام به باده فروشان پناه از او گو برفروز مشعله صبحگاه از او آبی به روزنامه اعمال ما فشان باشد توان سترد حروف گناه از او حافظ که ساز مطرب ساز کرد خالی مباد عرصه این بزمگاه از او آیا در این خیال که دارد گدای شهر روزی بود که یاد کند پادشاه از او ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/802 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبن عیش می‌دمد ساقی کو باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافه زلف کو حسن فروشی نیست تحمل ای صبا دست زدم به خون بهر خدا نگار کو شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/801 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈