eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای آیند عاشقان به کمندت که هر که را تو بگیری ز برهانی مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو مرا مگو که چه به هر لقب که تو چنان به نظره اول ز شخص می‌ببری که باز می‌نتواند گرفت نظره ثانی تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی چو پیش خاطرم آید خیال صورت ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان که پیر داند مقدار روزگار جوانی تو را که دیده ز و خمار باز نباشد ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی سر از کمند تو به هیچ روی نتابد اسیر گرفتی بکش چنان که تو دانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/71 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندیدم در جهان کامی دریغا بماندم بی‌سرانجامی دریغا مرا جز غصه‌آشامی دریغا نشد از بزم وصل خوبرویان نصیب بخت من جامی دریغا که آن را نیست آرامی دریغا فرو شد روز عمر و بر نیامد از آن شیرین لبش کامی دریغا درین امید عمرم رفت کاخر: کند یادم به پیغامی دریغا نمی‌ارزد به دشنامی دریغا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/902 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی دلم به غمزه ربودی دگر چه می‌خواهی اگر تو بر آشفتگان ببخشایی ز روزگار من آشفته‌تر چه می‌خواهی به هرزه عمر من اندر سر هوای تو شد جفا ز حد بگذشت ای پسر چه می‌خواهی ز دیده و سر من آن چه اختیار تو است به دیده هر چه تو گویی به سر چه می‌خواهی شنیده‌ام که تو را التماس شعر رهیست تو کان شهد و نباتی شکر چه می‌خواهی به عمری از رخ تو برده‌ام نظری کنون غرامت آن یک نظر چه می‌خواهی دریغ نیست ز تو هر چه هست را وی آن کند که تو گویی دگر چه می‌خواهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/47 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نخستین باده کاندر جام کردند ز چشم مست ساقی وام کردند شراب بیخودی در جام کردند لب میگون جانان جام در داد شراب عاشقانش نام کردند کمند زلف خوبان دام کردند به گیتی هر کجا درد بود به هم کردند و نام کردند سر زلف بتان آرام نگرفت ز بس که بی‌آرام کردند به یک جولان دو عالم رام کردند ز بهر نقل مستان از لب و چشم مهیا پسته و بادام کردند از آن لب، کز در صد آفرین است نصیب بی‌دلان دشنام کردند به مجلس نیک و بد را جای دادند به جامی کار خاص و عام کردند به غمزه صد سخن با جان بگفتند به ز ابرو دو صد پیغام کردند جمال خویشتن را جلوه دادند به یک جلوه دو عالم رام کردند دلی را تا به دست آرند، هر دم سر زلفین خود را دام کردند نهان با محرمی رازی بگفتند جهانی را از آن اعلام کردند چو خود کردند راز خویشتن فاش عراقی را چرا بدنام کردند؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/849 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نتوان شاد را به فرسودن وقت خوش خود بسنگ محنت سودن می باید و معشوق و به کام آسودن ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1657 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه حافظا در تنگت چو فرود آمد خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/794 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نبایستی هم اول مهر بستن چو در داشتی پیمان شکستن به وصل پروردن یکی را خطا کردی به تیغ هجر خستن دگربار از پری رویان جماش نمی‌باید وفای عهد جستن اگر کنجی به دست آرم دگر بار منم نوبت و تنها نشستن ولیکن صبر تنهایی محال است که نتوان در به روی دوست بستن همی‌گویم بگریم در غمت زار دگر گویم بخندی بر گرستن گر آزادم کنی ور بنده مرا قید ممکن نیست جستن گرم دشمن شوی ور دوست گیری نخواهم دستت از دامن گسستن قیاس آن است کز کمندش به جان دادن توانی باز رستن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/245 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگه بت من مست به بازار برآمد شور از سر بازار به یکبار برآمد بس جان که ز رخ او زار برآمد در صومعه و بتکده گذری کرد مؤمن ز و گبر، ز زنار برآمد شور و شغبی از در خمار برآمد در وقت مناجات خیال رخش افروخت فریاد و فغان از ابرار برآمد یک جرعه ز جام لب او می‌زده‌ای یافت سرمست و خرامان به سر دار برآمد از سوز شعلهٔ انوار برآمد باد در او بر سر آتش گذری کرد از آتش سوزان گل بی خار برآمد ناگاه ز رخسار شبی پرده برانداخت صد مهر ز هر سو به شب تار برآمد باد سحر از خاک درش کرد حکایت صد نالهٔ زار از بیمار برآمد کی بو که فروشد لب او بوسه به جانی؟ کز بوک و مگر جان خریدار برآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/860 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگه از میکده فغان برخاست ناله از جان عاشقان برخاست های و هویی از این و آن برخاست جامی از میکده روان کردند در پیش صد روان، روان برخاست شور و غوغا ز جرعه‌دان برخاست جرعه با خاک در حدیث آمد گفت و گویی از این میان برخاست سخن جرعه عاشقی بشنید نعره زد و ز سر جهان برخاست ،_چون_شنید_آن_نعره سبک از خواب، سر گران برخاست گشت بیدار چشم ، چو مرا عالم از پیش جسم و جان برخاست خواستم تا ز خواب برخیزم بنگرم کز چه این فغان برخاست؟ بود بر پای من، ، بند بند بر پای چون توان برخاست؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1039 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگه بت من مست به بازار برآمد شور از سر بازار به یکبار برآمد کین شور و شغب از سر بازار برآمد با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟ کاشوب و غریو از در خمار برآمد فریاد و فغان از ابرار برآمد آورد چو در کار لب و غمزه و رخسار جان و و چشم همه از کار برآمد تا جز رخ او هیچ کسی هیچ نبیند در صور آن بت عیار برآمد آن بار به رنگ همه اطوار برآمد و آن شیفته کز زلف و قدش دار و رسن یافت بگرفت رسن، خوش به سر دار برآمد فی‌الجمله برآورد سر از جیب بزودی هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد و آن سوخته کاتش همه تاب رخ او دید زو دعوی «النار ولاالعار» برآمد المنةلله که پس از منت بسیار مقصود و مرادم ز لب یار برآمد دور از لب و دندان همه کامم زان دو لب شیرین شکر بار برآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/859 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناخورده می‌خروشیم خود تا چه کنیم؟ اگر بنوشیم این لحظه هنوز ما خموشیم کو تابش می که پخته گردیم؟ از خامی خویش چند جوشیم؟ پس بیهده ما چه می‌فروشیم؟ از جام طرب‌فزای ساقی یاران همه مست و ما به هوشیم گر غمزهٔ مست او ببینیم هیهات! که باز چون خروشیم؟ لیکن چه کنیم؟ هم بکوشیم شب خوش بودیم بی‌عراقی امروز در آرزوی دوشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1043 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناخورده می‌خروشیم بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم پس بیهده ما چه می‌خروشیم؟ تا چند پزیم دیگ سودا؟ کز خامی خویشتن بجوشیم ،_برون_کشیم_خرقه وز ماتم پلاس پوشیم این زهد مزوری که ما راست کس می نخرد، چه می‌فروشیم؟ با آنکه به ما نمی‌شود راست این کار، ولیک هم بکوشیم یک جرعه به کام بنوشیم شب خوش بودیم بی‌عراقی امروز در آرزوی دوشیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1044 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈