eitaa logo
محسن قنبریان
15.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
762 ویدیو
106 فایل
کانال نشر سخنان و مطالب استاد محسن قنبریان (توسط ادمین اداره میشود) . ارتباط با مدیر کانال @admin_ghanbarian . کانال دروس @doros_ghanbarian . پیج اینستاگرام instagram.com/ghanbarian.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳ / جلسه چهارم • یادآوری قاعده زرین حکمرانی: قضاوت جمع بندی شده افکار عمومی، واقعیت است ▫️یک اشکال و شبهه! ⚠️ پس قضاوت چند دهه شامیان درباره امیرالمومنین العیاذ بالله واقعیت است؟! • روایاتی در مذمت اهالی برخی شهرها، نقض این قاعده! ▫️جواب اشکال • تفاوت و تفاضل جهان های اجتماعی جوامع هم معقول است هم منقول - تقریر آن در علوم اجتماعی - در روایات ⬅️ مذمت شهرها ذیل این قاعده است نه نقض آن قاعده حکمرانی! • باید موضوع قاعده، منعقد شود:نظر مشافهتا مردم و تطابق آراء عقلاء - قضاوت شامیان ،ساخت کانون اموی بود نه قضاوت مباشر و تک به تک مردم. ▫️یک سئوال ❓این قاعده، ارزش پیشینی هم دارد؟! برای ساخت دولت نه قضاوت علیه حکومت های سابق! • جمله قاعده، عطف عام یا مطلق پس از خاص و مقید است و مفید اطلاق است. • در نحوه انتصاب کارگزاران حضرت همین قاعده را لحاظ کرده و دو دسته دستور به مالک داده است... حجت الاسلام محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
📚درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه چهارم حجت الاسلام محسن قنبریان ✔️فراز دوم نامه (ثم اعلم یا مالک...فیما احبت او کرهت)/ آراء عمومی! ▫️یادآوری جلسه قبل! • در آیین حکمرانی به یک قاعده پسینی برای عدل و جور حکومتها و دولتها رسیدیم: "قضاوت جمع بندی شده افکار عمومی مردم نشان دهنده واقعیت است"! • امام خمینی همین افکار عمومی را "قانون" برای نامشروع بودن پهلوی و قانونی بودن اقدام خود گرفت(ر.ک: صحیفه امام ج۵ص۵۲۳) • پیرامون این قاعده(انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده) یک اشکال و یک سؤال باقی ماند! ▫️ اشکال! ⚠️ آیا قضاوت افکار عمومی شامیان و توابعشان در چند دهه درباره امیرالمومنین(ع) هم العیاذبالله واقعیت است؟! یا قاعده نقض شده و در واقع بیانی برای شهر و مورد خاص است نه قاعده همه گیر؟! • بطور کلی تر در روایات شیعی از مذمت شهرها و اهل آنها متعدد داریم(مثل موثقه ابابصیر درباره اهل مکه و اهل مدینه/ موثقه ابوبکر حضرمی درباره اهل شام و...) بر این اساس باید نقض مکرر قاعده را داشته باشیم! که دیگر قاعده نخواهد بود! ▫️جواب اشکال! 1⃣ وقتی می گوییم مردم سخنگوی خداوند در عدل و جور حاکمان هستند، بدین معنا نیست که همه شهرها و جوامع در همه زمانها مثل هم اند! • جهان اجتماعی هر مردمی، برآیند "ادراکات عمومی" و "امیال عمومی" آنهاست. سویِ ادراکات مردمی و به اشتراک گذاشتن دریافت هایشان می تواند متفاوت از جامعه دیگری باشد؛ منفی بینی یا مثبت بینی یک جامعه میتواند ضریب متفاوت داشته باشد. در گام بعد، "آستانه تحریک و میل عمومی" جوامع هم مثل هم نیست. جامعه ای ممکن است درباره مساله ای زود واکنش نشان دهد و جامعه ای نه! - مثلا ملتی می تواند ذلت پذیرتر و ملتی عزیز تر باشد. ملتی که آمریکا، حاکم مستبدش را بردارد با ملتی که خودش چنین کند متفاوت است. - ملتها در اینباره رشد و نقصان می یابند و معلمان و مصلحان اثر می کنند. الان اعتراض به تبعیض در ایران از سالهای انقلاب بیشتر است؛ چون در تعالیم امام خمینی رشد کرده است. - تحقیقات توماس موریاریتی برای تعیین "میزان مقاومت جرات مندانه" در جامعه آمریکا مثالی دیگر از تفاوت جوامع است. او نتیجه گرفت: "ما ملتی از قربانیان مشتاقیم"! • در روایات هم به این حقیقت تصریح هست. اهل سنت در صحاح خود از ابوهریره و شیعیان از امام صادق(ع) این حدیث رسول الله را آورده اند که: "الناس معادنُ کمعادنِ الذهب و الفضه..."(الکافی ج۸ص۱۷۷) مردم، معادنی هستند مثل معادن طلا و نقره! یعنی استعداد ها و خصائص و هم خوی های اکتسابی متفاوتی دارند. این موجب میشود نظام های ارزشی متفاوتی بپذیرند و درجه بندی ارزش شوند، بعضی مذموم و بعضی ممدوح شوند. مذمت اهل مکه و مدینه از این قبیل است. ⬅️ اما این تفاضل ها موجب نمی شود قضاوت نهایی شان درباره عدل و جور حاکمانشان غلط باشد. در این درک فطری (عدالت و ظلم) همه مشترکند. - اگر غیر از این باشد احتجاج با جوامع و اهالی دیگر ممتنع میشود!(دقت کنید) 2⃣ این قضاوت مردم باید "مشافهتاً" و به گونه "تطابق آراء عقلاء" باشد، تا موضوع این قاعده شود. • ۲-۱- فرمود: "اَنَّ الناسَ یَنظُرونَ مِن اُمورک" ~ "یقولون فیک"؛ یعنی نظاره مردم ،قضاوت نزدیک و مباشرشان درباره حاکم خودشان،(نه الزاما درباره دشمنشان یا آنکس که دشمن پنداشته اند) مطابق با واقع است. ⬅️ قضاوت شامیان درباره امیرالمومنین(ع) چنین نبود! • ۲.۲- عرض شد "حسن عدل" و "قبح ظلم" از آراء محموده است و "تطابق آراء عقلا" (از حیث عقلاء نه بخاطر ایمان و کفرشان) دارد. جمع بندی نظر مردم و رعایا نه باید با واسطه کانون شایعه و توطئه ای باشد. هریک در مواجهه خود به عدل یا ظلم حاکم حکم کرده باشد. - از باب تشبیه چیزی مثل آنچه در تواتر مطرح است اینجا هم هست. تبانی بر کذب و همه تحت تاثیر یک توطئه یا کانون شایعه نباشند. ⬅️ هزاران صفحه تاریخ موجود است که ذهنیت عمومی را امویان با جعل حدیث، زر و زور، تحریف و توطئه، علیه امیرالمومنین تغییر دادند. علیِ نادیده را برای شامیان، بی نماز هم کردند! ⬅️ پس در اینگونه موارد که مثال نقض قاعده شمرده شده، اصلا موضوع قاعده موجود نشده است. قضاوت، نزدیک مردم درباره حاکم خودشان آنهم بدون تبانی و توطئه نبوده است. یا در تفاوت و تفاضل نظام ارزشی اهالی شهرها مختلف است که ذیل اصل الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه است نه نقض قضاوت جمع بندی شان از بدیهیات نظام ارزشی(حُسن عدل و قبح ظلم)! ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه چهارم حجت الاسلام محسن قنبریان ▫️ سؤال! ❓تا اینجا از قاعده، خوانشی پسینی شد: حکومتی که مستقر است یا تمام شده، قضاوت مردمش در عدل و جورش درست است. حالا سئوال این است: این قاعده به شکل پیشینی هم درست است؟! یعنی برای تشکیل دولت و انتخاب حاکمان و کارگزاران هم به کار می آید؟! اگر پاسخ مثبت شود، "میزان رای ملت است" تبیین خاصی می یابد! ▫️ پاسخ به سؤال! آری، قاعده پیشینی هم هست. به دو دلیل: 1⃣ جمله" انما یُستدل..."، نسبت به زمانها و احوال، اطلاق دارد. مختص دولت مستقر و گذشته نیست! • جمله قبل آن: "ان الناس ینظرون من امورک...و یقولون فیک" - نه "قید" است و نه "مخصص". چون مثبتات قید و مخصص واقع نمی شوند. - چیزی هم برای "انصراف" در جمله نیست. - بلکه به لحاظ بلاغتی ذکر عام یا مطلق بعد از خاص و مقید است. چنین عطفی مفید تعمیم و اطلاق است. ⬅️ پس جمله دلالت بر اطلاق دارد و مختص دولت مستقر نیست برای تشکیل دولت و حکومت پیشرو هم هست. 2⃣ از این روشن تر اینکه: در خود این نامه برای انتصاب و انتخاب کارگزار از همین قاعده پیروی شده است! در انتصابات حاکم دو دستور روشن وجود دارد: • ۲.۱- برای انتصاب کارگزاران حتما باید اختبار و امتحان، سنجش و گزینش باشد؛ و آن اختبار هم بیرون از سپهر شخصی حاکم باشد! - می فرماید به کارگیری کارگزارانت از سر اختبار باشد و از تمایل شخصی یا خود رایی ات نباشد ( ثم انظر فی امور عُمالک فاستعملهم اختباراً و لا تُولِّهم محاباهً و اثرهً) - نه فقط براساس میل شخصی و خود رایی نباشد بلکه براساس صفات پسندیده حاکم مثل فراست و تیزبینی اش هم نباشد! (لایکن اختیارک ایاهم علی فراستک...) یعنی اختبار و سنجش بیرونی و قابل ارزیابی خارجی غیر از خود حاکم باشد! • ۲.۲- حالا این اختبار بیرونی، کجا و توسط چه کسی باشد؟! حسن نظر مردم! - می فرماید: "لکن اختبرهم بما وُلُّوا للصالحین قبلک" : آنها را از طریق حکمرانی شان برای حاکمان صالح قبلی بیازمای! ⬅️ واضح است این برای کارگزارانی است که سابقه مدیریتی داشته اند و علی القاعده مشمول آن قاعده انما یستدل علی الصالحین..‌. میشوند. یعنی قضاوت مردم درباره شان را لحاظ کن. - درباره آنهایی که سابقه مدیریتی ندارند؛ ادامه همین فراز می فرماید "فاعمد لاَحسنهم کان فی العامه اثراً اعرفهم بالامانه وجهاً": پس برکسانی اعتماد کن که در میان عموم مردم بهترین آثار نیک را گذارده و در امانت داری معروف اند! ⬅️ باز پای اثرگذاری در عموم مردم و معروف به امانت داری پیش آنان مطرح است. • وقتی در انتصابات چنین است در جایی که حوزه انتخاب مردم است به طریق اولویت ثابت است. • این ذوق در ابواب متعدد فقه ما ردپا دارد: - اختلاف درباره دو امام جماعت، مرجح اش پذیرش اکثریت مامومین است(ر.ک: مدارک الاحکام ج۴ص۳۵۸) - محقق نائینی از مقبوله عمربن حنظله برای مشروعیت اکثریت استفاده می کند. - امام خمینی در همین باره دارند: "برنامه ما این است که رجوع کنیم به آراء عمومی ، به آرای مردم... قهراً مردم وقتی آزاد هستند، یک نفر صالح را انتخاب می کنند و آرای عمومی نمی شود خطا بکنند. یکوقت یکی می خواهد یک کاری بکند، اشتباه می کند. یکوقت یک مملکت ۳۰ میلیونی؛ نمیشود اشتباه بکند... قهراً اشتباه در ۳۰ میلیون جمعیت نخواهد شد".(صحیفه امام ج۵ص۳۲۲-۳۲۳) ⬅️ نتیجه اینکه صندوق رای یک طریق و مصداق امروزین برای لحاظ این قاعده شریف حکمرانی است. قبلا امکان رجوع اینچنین به رای مردم نبود، جور دیگر نظر مردم را مثل مالک اشترها باید کشف می کردند؛ الان تکامل در مصداق شده، برای همان ارتکاز که در بیان حضرت امیر(ع) آمده است(اصطلاحاً تکامل مصداق است نه توسعه ارتکاز)؛ لذا رهبر انقلاب درباره امام خمینی و انتخابات فرمود: "اگر انتخابات و مردمسالاری و تکیه به آراء مردم، جزو دین نمی بود و از شریعت اسلامی استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدی به آن نداشت، آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می کرد. این جزو دین است" (۹۳/۳/۱۴در۲۵امین سالگرد رحلت امام) ☑️ @m_ghanbarian
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏚 فقر مسکن؛ درد و درمان! یادداشت حجت الاسلام قنبریان را اینجا بخوانید 👇 ☑️ @m_ghanbarian
🏚 فقر مسکن؛ درد و درمان! ▫️دو شاخص فقر مسکن: 1⃣ بد مسکنی: عدم دسترسی به: آب سالم، سرویس بهداشتی، فضای کافی، مصالح با دوام، امنیت در تصدی و... • بد مسکنی در روستاها و مناطق محروم (هرمزگان و سیستان و...) بیشتر است(تصویر۱) • در فقرا دو برابر غیر فقرا، بد مسکنی هست(تصویر۲) 2⃣ سکونت غیر مقرون به صرفه: وقتی بیش از ۳۰٪ هزینه خانواده برای مسکن باشد!(تا ۲۰٪ از هزینه خانوار، مقرون به صرفه است) • وضع ایران در مقایسه با کشورهای همکاری و توسعه اقتصادی بسیار بد است! دوبرابر متوسط این کشورها(۱۷/۴۴٪) است. متوسط ایران ۳۳/۳٪ است!(تصویر۳) • در شهرها و شهرهای بزرگ غیرمقرون به صرفه گی بیشتر است. ۳۶٪ ایرانیان مسکن مقرون به صرفه ندارند! در تهران ۷۹٪ ندارند!(تصویر۴) • فقرا ۴۱٪ مسکن مقرون به صرفه ندارند که فقرشان را شدیدتر می کند(تصویر ۲) ۱ ⬅️ می توان گفت در روستا و مناطقی که مسکن خیلی گران نیست، بد مسکنی موج می زند؛ و در شهرها، گرانی و غیر مقرون به صرفه گی، فقر مسکن ساخته است! ▫️ دین و قانون! • روایات اسلامی مسکن را "حق همگانی" می شمارد.۲ امام صادق(ع) مستاجری و تغییر دائمی خانه را سختی زندگی خواندند.۳ قانون اساسی نیز در اصل۳۱ آورده: "داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت، برای آنها که نیازمند ترند به خصوص روستائیان و کارگران، زمینه اجرای این اصل را فراهم کند". ▫️ مشکل در کجاست؟ • سیاست دولتها درباره مسکن اغلب رویکرد "کالای سرمایه ای" بوده تا "کالای مصرفی" و این موجب "بازار مسکن" و "سود سرمایه داران و دلالان" و بالتبع "فقر مسکن" شده است! 🔸 یک سلب و یک جواز بی جا و معکوس و ناحق ریشه عمده این مشکلات شده است: • سلبِ بی جا: احتکار زمین توسط دولت جلوگیری از واگذاریِ انتفاع(نه الزاماً ملک) از زمین های موات پیرامون شهر و روستاها به مردم برای تامین سیاست مسکنِ زمین صفر! - درحالیکه براساس فتوای مشهور فقهاء از جمله امام خمینی در تحریر الوسیله، چنین انتفاعی در زمان غیبت برای مردم جایز است.۴ - دولت در این خصوص، تولیت داشته و نقش تنظیم گریِ عادلانه برعهده دارد. اصل۴۵ قانون اساسی هم متناسب با آن فتاوا، عبارت: "**در اختیار** حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید"؛ را به کار برده است. - به حسب محاسبه نیز چنین واگذاری ای برای مسکن بیش از ۲درصد مساحت ایران را شامل نخواهد شد!(ویدئو پیوست یک سناریوی پیشنهادی برای چنین رویکردی است) • جوازِ بی جا: زمین خواری و جنگل خواری و...! در مقابل آن سلب، تغییر کاربری اراضی آباد و جنگلها از سوی اشخاص حقیقی یا حقوقی ذی نفوذ و تبدیل آنها به ویلا و خانه باغ ها به وفور انجام شده و می شود! - در حالیکه جنگلها ریه تنفس زمین و سرمایه نسلها و متعلق به انفال است؛ اما متاسفانه در دوره حکومت اسلامی فقط در شمال یک سوم جنگلها ویلا شده است! - زمین های زراعی، عامل خودکفایی ملی است اما با سوء تدبیرها و عدم نظارتها در پیرامون اغلب شهرها دارد خانه-باغ و ویلا میشود! ⬅️ این دو سیاست غلط در کنار هم همزمان موجب فاصله فقر و غنا شده است. در همه شهرها برج ها و ویلاهای لاکچری و اشرافی پیدا شده و همزمان فقر مسکن برای طبقه متوسط و پایین به وضعیت وخیم رسیده است! • متاسفانه غیر از عقب ماندگی در پیشگیری چنین وضعیتی، حتی در قانون های مالیات بر اشرافیت (مثل مالیات بر خانه های مجلل و خالی و...) حتی از کشورهای سرمایه داری ضعیف تریم! ⬅️ رفع فقر مسکن جز به یک تحول اساسی و انقلابی در تغییر این رویکردهای غلط ممکن نیست! ...................... ۱. آمارها متعلق به سال۹۸ است و تحقیق از کانال گرای عدالت متعلق به مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) ۲. ر.ک: سنن ترمذی ج۴ ص۵۷۱ ۳. الکافی ج۶ ص۵۳۱ ۴. تحریر الوسیله ج۱ ص۳۶۹ 📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۲۹ ☑️ @m_ghanbarian
🔹 امام صادق(ع) فرمود: مِن مُرِّ العَیشِ النُّقلَهُ مِن دار الی دَار... از مرارت و سختی زندگی، مستاجری و نقل از خانه ای به خانه دیگر است. (الکافی ج۶ص۵۳۱) یادداشت: فقرِ مسکن؛ درد و درمان! را در اینباره بخوانید! https://eitaa.com/m_ghanbarian/3183 ☑️ @m_ghanbarian
🏘 مشروعیت مُسکنِ تعدیل قیمت حقوقی_قضائی برای اجاره بهاء مَسکن ۱ ❓سؤال اصلی این است: سوء استفاده از ناچاری مردم به مسکن، مجاز است به افزایش نامتعارف اجاره بهاء بیانجامد؟! اگر قیمت های نامتعارف موجب حرج مستاجرین باشد، آن مازادِ قیمت، آیا شرعاً مجاز است و صاحب ملک مالک آن می شود؟! ❗️پاسخ اجمالی: مشهور فقهاء قیمت بیشتر از ثمن المثل در معاملات با مضطرین را مخلّ به رضایت او نمی دانند و حکم به جواز می کنند؛ اما در بین قدماء شیخ طوسی و از متاخرین چنین حکمی را بشکل مطلق قبول ندارند. امام خمینی در معامله با مضطر، افزایش قیمت را فقط تا مبلغی که موجب حرج(تنگی و سختی زیاد) نباشد، مشروع می داند و بدون حکم به بطلان معامله، قیمت مازاد از ثمن المثل را قابل پیگرد و استرداد می داند. ادامه را در بخش دوم بخوانید 👇 ☑️ @m_ghanbarian
🏘 مشروعیت مُسکنِ تعدیل قیمت حقوقی_قضائی برای اجاره بهاء مَسکن ۱ ✔️توضیح مطلب: 1⃣ فرق اکراه و اضطرار: • اکراه جایی است که تهدید و فشار بیرونی برای انجام معامله در کار باشد. اما اضطرار، شرائط و اقتضائات اقتصادی، اجتماعی و... در بین است که فرد را ناچار به پذیرش یا انجام معامله می کند. به تصریح شیخ انصاری، اضطرار از عمل مستقیم کسی ناشی نشده است بلکه معلول عواملی مثل گرسنگی و تشنگی و بیماری و...است.۲ • مشهور فقهاء معامله اکراهی (که بدون رضایت واقعی است) را باطل می دانند اما معامله با مضطر را باطل نمی دانند. - برای مثال کسی که برای درمان فرزندش ناچار میشود با رضایت خود ماشین اش را بفروشد مثل کسی که به زورِ بیگانه ای وادار به فروش است نیست. صحیح بودن معامله اولی، لطف به اوست اما در دومی لطف به وادار کننده است. از اینجاست که ادله امتنانی مثل حدیث رفع، اولی را نمی گیرد اما دومی را می گیرد و بر اساسش حکم به بطلان معامله اکراهی میشود. 2⃣ سوء استفاده از ناچاری برای افزایش یا کاهش قیمت! • مساله ای که در معامله با مضطرین ممکن است اتفاق بیافتد، سوء استفاده از اضطرار اوست. بدین نحو که از شرایط ناچاری و اضطرار او نه برای اصل معامله بلکه برای افزایش یا کاهش قیمت، سود برده شود! سید یزدی اینرا از اقسام اضطرار شمرده: موردی که شخص، دیگری را وادار به پرداخت مبلغ پولی می کند و برای شخص مزبور چاره ای جز فروش زمین یا خانه اش وجود ندارد. در چنین صورتی وادار کردن دیگری به خاطر پرداخت مبلغ مزبور است نه اصل معامله!۳ • در چنین مساله ای باز مشهور فقهاء قیمت نامتعارف را مخلّ به رضایت نهایی مضطر و شرایط دیگر صحت معامله نمی دانند. اما شیخ طوسی از قدماء و امام خمینی از متاخرین در چنین مساله ای نظر دیگری دارند. - شیخ طوسی در فرضی که مالک از اضطرار مشتری سوء استفاده و کالا را بیش از ثمن المثل بفروشد و مشتری هم ناچاراً رضایت داده، بهاء درخواستی را بپردازد، به سمت صحت معامله مایل شده، اما مبلغ بیش از ثمن المثل را قابل پرداخت نمی داند؛ چون در این مقدارِ مازاد، مضطر بوده و در حکم آن است که به پرداخت بیش از ثمن المثل، اکراه شده است! ۴ فقهاء بعد از ایشان با این نظر او مخالفت کرده و رضایت مضطر را کافی و قیمت بیشتر را هم با اختیار مالک و سلطه بر اموال توجیه کرده اند! - امام خمینی از طریق دیگری، نتیجه شیخ طوسی را گرفته است. به نظر ایشان قیمت مازاد از متعارف تا جایی درست است که به حرجِ مضطر نیانجامد (ان لم ینته الی الحرج و الا فلیس له)۵ تمسک امام به قاعده لاحرج این ظرافت را دارد که مضطر ملحق به مُکره (چنانچه شیخ طوسی کرد) نمی کند، تا اشکالات منتقدین شیخ طوسی بر او جاری باشد. بلکه قاعده لاحرج بعنوان یک حکم ثانوی، حاکم بر قاعده اولی سلطنت(الناس مسلطون علی اموالهم) شده و مازاد قیمتی که به عسر و حرج مضطر انجامیده را منع می کند. یعنی معامله در حد همان قیمت متعارف صحیح است و مازادِ نامتعارف به ملک طرف مقابل در نیامده و ضامن برگرداندن است. بالتبع پیگرد و استرداد از طریق محاکم قضایی و...هم درست است. 3⃣ تطبیق در اجاره های نجومی این روزها: • به حسب نمودار پیوست جاهایی که تورم اجاره (خط آبی) از تورم عمومی (خط قرمز) بالاتر زده(مثل ماههای گذشته)، نوعاً با قیمت نامتعارف اجاره مسکن مواجه ایم. یعنی بیش از نرخ تورم، بر اجاره ها افزوده شده است! که گزارش های میدانی هم همین را نشان می دهد. • قریب ۳۲میلیون مستاجر در شرائط اضطرار، حاضر میشوند بین ۴۰ تا ۶۰٪ درآمد خانواده را برای مسکن هزینه کنند. رشد ۳۰۰درصدی اجاره در سه سال اخیر و بخصوص ماههای اخیر۶ حاکی از سوء استفاده مالکین از اضطرار مستاجرین با قیمت های بیشتر از ثمن المثل دارد. • براین اساس به فرض اینکه رشد ۲۵ درصدی اعلام شده، کارشناسیِ درست و مطابق با رشد تورم و ثمن المثل واقعی باشد، بیشتر از آن، مازاد بر ثمن المثل و نامتعارف است. شرعاً گرفتن آن موجب ضمان مالکان است و استردادش با شکایت مستاجر قابل انجام است. • مالکانی که خود بخاطر مستاجری ناچار به چنین قیمت هایی هستند نیز با این تعدیل قیمتی از ناچاری در می آیند و قیمت متعادل را از مستاجر اخذ و به مالک خود هم قیمت متعادل پرداخت می نمایند. ..................................... ۱. این راه را مُسکن می دانم راه اصولی تر: https://eitaa.com/m_ghanbarian/3183 آزاد سازی قیمت ها و سیاستهای بازاریِ مسکن در دولتها و همزمان کنترل پلیسی بازار را هم تهافت و تضاد سیاستهای حکمرانی می دانم! ۲. رک: المکاسب ج۳ص۳۱۸ ۳. ر.ک:حاشیه بر المکاسب ج۲ ص۴۲ ۴.ر.ک: المبسوط ج۶ص۲۸۶ ۵.تحریر الوسیله ص۶۴۱ مساله۳۶ ۶. به حسب نقل اتحادیه مشاوران املاک/ روزنامه فرهیختگان 📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۳۰ ☑️ @m_ghanbarian
🔅 توجه به دوستان فقه پژوه: آنچه از نوآوری امام خمینی در یادداشت "مشروعیت مُسکن تعدیل قیمت حقوقی_قضایی برای اجاره بهاء مَسکن" بیان شد، فقه حکومتی نیست! * فرق است بین اینکه : • ۱- "له [مالک] ان یقدّره بازید منه [ثمن المثل]" را مقید کند به: "**ان لم ینته** [ازید من ثمن المثل] الی الحرج والا فلیس له[مالک]"!(تحریر الوسیله ص۶۴۱) و بین مثل این: • ۲- "و مع عدم تعیینه [قیمت نازل توسط محتکر] یعیّن الحاکم بما یری المصلحه" (تحریر الوسیله ص۳۹۲)/ و بطور کلی دولت را برای تسعیر و قیمت گذاری در جهت رعایت مصالح مردم و حکومت، اختیار دهد!(ر.ک:صحیفه امام ج۲۰ ص۴۵۱و۴۵۲) - در اولی: حرجِ مضطر مانع مالک شدن قیمت مازاد بر ثمن المثل میشود. اینجا حکومت (محاکم قضایی) "فقط" استرداد مال مضطر را برعهده دارد و طرق دیگر هم قابل تصویر است! - اما در دومی (فقه حکومتی): راسا منع دولت اسلامی از قیمت مازاد،آ نرا نامشروع کرده و مالک باید قیمت تعیینی حاکم را رعایت کند! - ادله منع از تسعیر و قیمت گذاریِ حاکم، ناظر به مبنای دوم است نه مبنای اول. - از آنسو هم اگر "لاحرج" نیز حکومتی تفسیر شود (مثل تفسیر لاضرر، که مبنای دیگر امام است)؛ باز تطبیق آن در مورد را، به معنای دوم، فقه حکومتی نمی کند. در فرض نبودن حکومت اسلامی و در مناسبات فیما بین افراد نیز اگر قیمت مازاد بر ثمن المثل، حرج بر مضطر شود، قیمت مازاد مشروع نخواهد بود. فتامل! محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
مرفهی و بی دردی مدعیان مذهب، شروع سکولاریزم است! یادداشت حجت الاسلام قنبریان را اینجا بخوانید 👇 ☑️ @m_ghanbarian
مرفهی و بی دردی مدعیان مذهب، شروع سکولاریزم است! • سالها قبل وقتی پاپ اسبق از ایمان به کلیسای کاسترو سؤال کرد؟ کاسترو در مقابل از ایمان خود پاپ پرسید؟!! و او را زیر سؤال برد که اگر نماینده مسیح در زمین است چرا از رئیس جمهور آمریکا -که او را تقدیس می کند- نمی خواهد هزینه های جنگ را کنار بگذارد و در مبارزه با فقر و نجات انسان ها به کار گیرد؟! پاپ جواب داده بود: کلیسا در سیاست دخالت نمی کند! کاسترو حالا به سؤال اول پاپ درباره ایمانش جواب داد که: "پس چنین کلیسایی یک نقش فانتزی و تشریفاتی دارد! چنین کلیسایی چکار به ایمان من دارد؟! البته که من به چنین کلیسایی ایمان ندارم!" • آن آمریکای لاتین کمونیست وابسته به شوروی پس از انقلاب اسلامی، مبهوت امام خمینی شد. جذابیت انقلاب اسلامی برای اینان دقیقا همان بود که کلیسا نداشت: دخالت دین در سیاست! • اینبار نماینده دیگری از این کشورها(مادورو) از مرجع تقلید شیعه و رهبر انقلاب اسلامی می شنید: اگر حضرت عیسی مسیح(ع) امروز در میان ما بود لحظه ای را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمی داد"! حالا مرجع تقلید شیعیان او را به چنین مسیحیتی معتقد می کرد. مادورو در جواب گفت:" ما مسیحیان معتقدی هستیم، فکر و دعای ما براساس مسیحیت است. عملکرد ما هم براساس مسیحیت است. مسیح برای مقابله با امپراطوری ها و مقابله با امپراطوری روم به دنیا آمد. او جان خود را کف دستش گرفت و زندگی خود را فدای مبارزه با امپراطوری روم کرد. اگر از مسیحیت ادعایی داشته باشیم، خصلت ضد امپریالیستی و حقیقت طلبی و عدالت خواهی آن در برابر ستمگران است. من هم هیچ شکی ندارم که اگر مسیح امروز در بین ما بود، در خط مقدم مبارزه با امپریالیسم و استعمار و تمام اشکال ستم قرار می گرفت"! ⚠️ اشتباه نکنیم! هنوز "اصالت" و هم "جذابیت جهانی" مذهب، در دخالت کردنش در سیاست و در افتادن با ظلم و برداشتن پرچم عدالت و آزادی انسان است. همه نگرانی از این است که مدعیان مذهب، اول در "زیّ مرفهین بی درد" در آمده و بعد "ساختارها و شعب سرمایه داری را تئوریزه و " کنند و در آخر، بالطبع و بالتبع "با سرمایه داری جهانی - که لاجرم استکباری یا امپریالیستی است- بسازند"! از این نگرانی با کلمه جامع "" یاد می کرد. 📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۴/۱ ☑️ @m_ghanbarian
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ قصه بهشت بردن مردم توسط حکومت! • "به لحاظ هستی شناختی"، هر حکومتی مردمش را به آخرت و معادی می برد... "به لحاظ ارزشی"، حکومت اسلامی موظف است، بهشت ببرد(خطبه۱۵۶) • "اسلام سیاسی" (بخلاف "اسلام اجتماعی") دارای حکومت و ملتزم به ارزشها و نتایج اخروی است، اما خَلط بزرگ این است که اسلام سیاسی، به "نهاد سیاسی" تقلیل یابد؛ که نتیجه اش به زور بهشت بردن است! • اسلام سیاسی، با "نهاد اجتماعی" و "نهاد سیاسی" کار می کند. نهادهای اجتماعی(گروه های مردمی و جوشیده از قاعده) را نباید از بین ببرد یا صرفاً بر آنها حکمرانی کند؛ بلکه زمینه حکمرانی نرم و فرهنگی آنها را باید فراهم کند، تا بهشت بردن مردم، آسان و آزاد انجام شود.این "حکمرانی مردمی" زیاد گفته اما کمتر تحقق می یابد! معمولا حاکمیت نهادهای سیاسی و حاکمیتی بر نهادهای مردمی را حکمرانی مردمی می نامند! ☑️ @m_ghanbarian
⚠️ درسهایی از نهج البلاغه/ این هفته! • به فراز اخلاق رهبری در نامه۵۳ رسیده ایم! درک درست این اخلاق برای رهبری و بعد کارگزارانش، به نو کردن درک درباره گوهر اصلی ولایت است که در میراث اسلامی متراکم اما در پوسته فقهی-حقوقی آن کمتر منعکس شده است... متفکران انقلاب از جمله رهبر انقلاب بر این گوهر و ذات توجه ویژه ای داشته اند... • پ.ن: تصویر: خانم نیکلا استرجن نخست وزیر اسکاتلند در کنفرانسی که به منظور تعامل مسلمانان شیعه در غرب اروپا برگزار شد را نشان می دهد که کنارش تابلویی است با ترجمه لاتین فرازی از عهدنامه مالک اشتر: "فَانَّهُم صِنفانِ: اِمَّا اَخ لَکَ فِی الدِّینِ اَو نَظیر لَکَ فِی الخَلق": مردم دو دسته اند یا برادر ایمانی تو هستند یا شبیه تو در آفرینش! جمله ای از فراز مورد بحث جلسه جمعه ۳تیر۱۴۰۱ ☑️ @m_ghanbarian
🔘 حجابِ واجب، حجابِ حرام❗️ ❓ چرا علمای معترض به بد حجابی و کشف حجاب خود در تذکر لسانی پیش قدم نمی شوند؟! • هر از چند گاهی (بخصوص فصل تابستان) درباره بی حجابی خطبه های غرا یا تذکرات جدی چند تن از ائمه جمعه مشهور را داریم؛ واقعاً هم نگرانی بی جا نیست، اما چرا مثل مرحوم آیت الله بافقی در مقابله با کشف حجاب رضا خانی در حرم حضرت معصومه، خود وارد نمی شوند؟! در جایگاه چه از مثل آیت الله بافقی کم دارد؟!! که از شیفتگان آن مرحوم و ناقل تشرفات شان هم هست! نهی از منکر لسانی امروز که چکمه رضا خان در جواب ندارد! • اقلا وقتی این بزرگان به حق، هر بی حجابی را دشمن نظام اسلامی نمی دانند۱، چرا فقط در و بین طرفداران و تکبیرگویان نهی از بی حجابی می کنند؟! اگر مقصود از خطبه ها، تهییج مومنین به تذکر لسانی است با اقدام عملی حضرات، شدنی تر است. • نمی شود بعضاً ماشین دودی نشست، پس از گیت های تفتیش هم چند قدم در مردم نبود، مطلقا پیاده از خیابان و برمردم نگذشت و فقط از پشت تریبون، مومنین و پلیس را به جنگ بی حجابی فرستاد! یکبار روایت جالبی خواندند۲: "ما جعل الله بسط اللسان و کفّ الید و لکن جعلهما یُبسطان معاً و یُکفّان معاً: خداوند زبان را گشاده و دست را بسته قرار نداده بلکه آنان را چنان آفریده که باهم باز می شوند و باهم بسته می گردند"(وسائل الشیعه ج۱۱ص۴۰۴) وقتی دست پلیس و گشت ارشاد را باز می خواهید، زبانِ دعوت و تذکر پدرانه و عالمانه خود به دختران و زنان جامعه(نه صرفاً شرکت کنندگان در نماز جمعه) را هم باز کنید، روزی یا هفته ای نیم ساعت قسمتی از مسیر ترددتان را پیاده روی کنید و چند تذکر دهید. مواجهه زنان و دختران را خودتان از نزدیک ببینید. باور کنید شاید زمین و آسمان متفاوت از مواجه شان با تیتر خطبه هایتان -که در فضای مجازی برای آنها می فرستند- باشد! • شاید هم زنان و دخترانی به شما بعنوان زبان حاکمیت، حرفها، درد دلها و احیانا تذکراتی داشته باشند که پس از بررسی عالمانه تان در خطبه هایتان اثر کند؛ این حرفها را محدود ناهیان منکرِ بی حجابی می شنوند، شما هم بشنوید! خدا می داند این برای هردو طرف مفید و موثر است. * پ.ن: دو حجاب داریم؛ یکی واجب، یکی حرام! همه از اولی می گویند، دومی در حجاب شدن مسئولین است. خدا رحمت کند را، آنرا حرام مطلق می شمرد؛ یعنی هیچ طوری -ولو در شرایط احکام ثانوی- حلال نمی شود!۳ احتجاب مسئولین و مقامات از مردم، نبودن بین مردم در کف جامعه است؛ فقط نبودن در خط واحد و صف نانوایی نیست، حرف نزدن مستقیم با بی حجاب هم هست. ماندن در حجابِ تریبون و طرفدار و تکبیرگو هم احتجاب مذموم است! ......................... ۱و۲. آیت الله خاتمی ۹۸/۳/۳۰ ۳. اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا/ شهید بهشتی ص۱۳۳ 📝 محسن قنبریان ۱۴۰۱/۴/۴ ☑️ @m_ghanbarian
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳ / جلسه پنجم • مقدمه: - گوهر و ذات ولایت سیاسی و پوسته حقوقی آن. - چسبیدگی عدم فاصله با خدا و مردم! - در روایات اسلامی • ۵نکته فراز اخلاق رهبری: - قلبی نه نمایشی! - رعایت مردم همراه با رحمت و محبت و لطف! - نه درندگی و حتی نه زبان اقتدار با مردم! - مردم، همه ی مردم؛ حتی غیر هم کیش! - بخشش لغزشهای مردم درباره حاکم! حجت الاسلام محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه پنجم حجت الاسلام محسن قنبریان فراز اخلاق رهبری (وَ اَشعِر قلبَک الرحمه للرعیه...و ابتلاکَ بِهم) ✔️ مقدمه • اسلام برای کلمه سرپرست سیاسی اجتماعی و زمامدار، بیشتر مفهوم "ولایت" را برگزیده است... • مفهوم ولایت(ولی-یلی)، چسبیدگی و پیوستگی دو چیز به هم است طوری که فاصله در بین نباشد. در اصطلاحش هم این معنای لغوی لحاظ شده است ولو در ادبیات فقهی ما کمتر بروز کرده است! • چسبیده به چه؟ و بدون فاصله با چی❓ ۱- با خدا: یعنی خواستش، خواست خدا باشد. فیلتر هوای نفس، منافع شخصی و خانوادگی و گروهی در اوامر الهی لحاظ نشود(مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه/ و...) ۲- با مولی علیهم(مردمش): از جنس آنها و در زندگی هم سطح آنها باشد، هم درد بلکه اصلا نرون عصبی و مغز دردیاب آنها باشد و...(من انفسهم/ عزیز علیه ما عنتم/ و...) - هردو در این فرمایش امام باقر(ع) از پیامبر(ص) جمع است: "امامت و زمامداری سزاوار نیست الا برای مردی که سه خصوصیت داشته باشد: ورعی(شدت تقوائی) که از محرمات بازش دارد [همان شماره۱] ، بردباری ای که از غضب بازش دارد [ذکر خاص قبل از عام است] و خوب ولایت کردن بر کسی که بر او ولایت داده شده، مثل یک پدر مهربان (حُسنُ الولایهِ علی مَن وُلِّیَ حتی یکونَ له کالوالدِ الرحیم)"(الکافی ج۱ص۴۰۷) - امام رضا(ع) هم درباره شماره۲ فرمود: "الامامُ الانیسُ الرفیقُ و الوالدُ الشفیقُ و الاَخُ الشقیقُ و الاُمُ البَرَّهُ بالولدِ الصغیر" امام، مونس مدارا کننده، پدر دلسوز، برادر دوقلو، مادر نیکوکار به طفل صغیر است.(الکافی ج۱ص۲۰۰) • ولایت سیاسی اجتماعی، جعل اعتباری است. عقلاء برای زندگی اجتماعی حاکمی، اعتبار می کنند، خداوند رئیس عقلاء خود چنین جعلی را اعتبار می کند. - ولایت تکوینی و باطنی، یک حقیقت است، محتاج جعل و اعتبار نیست. سعه وجودی ای است که مجرای علم و قدرت خداوند میشود. لذا نه غدیر برای نصبش می خواهد و نه سقیفه برای غصبش موثر است. بخلاف ولایت سیاسی که اعتباری است، جعل و اعلان می خواهد و غصب میشود... • فرق "اعتبار" با "دروغ" چیست❓ - اعتبار، دادن حد و تعریف چیزی به چیز دیگر است. وقتی به "آدم شجاع"، می گویی "شیر"! تعریف شیر را به شجاع داده ای. اما "بخاطر حقیقتی" بنام شجاعت است. اگر متکی به این حقیقت نباشد، دیگر اعتبار نیست، "دروغ" است. شیر گفتن به ترسو، دروغ است. ⬅️ ولایتِ جعلی و اعتباریِ اجتماعی سیاسی هم برای کسی درست است که ویژگی های حقیقی در او باشد(همان دو رکن گذشته). - پوسته فقهی-حقوقی روی این حقیقت می نشیند. اینکه مثلا چگونه کشف یا انتخاب شود؟ و... همه پوسته فقهی آن حقیقت و آن ذات ولایت است. مثل ملکیت، که "علاقه و نسبت خاصی باید با مال باشد" تا جعل و اعتبار ملکیت درباره فرد درست باشد؛ بعد پای قواعد حقوقی وسط می آید که انتقال صحیح ملک کدام است؟ و... - متاسفانه پرداختن به این گوهر و ذاتی که ملاک اصلی جعل ولایت است کمتر در فقه ما بروز یافته و به تفسیر و کلام و اخلاق منتقل شده، لذا آن پوسته حقوقی، تنها طرح شده و به ادبیات سلطنت و سلطه و حق تصرف و.‌.. تنزل کرده است. برخی متفکران انقلاب اسلامی به این مهم خوب توجه کرده اند.۱ ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه پنجم حجت الاسلام محسن قنبریان فراز اخلاق رهبری (وَ اَشعِر قلبَک الرحمه للرعیه...و ابتلاکَ بِهم) ✔️ نکات فراز مورد بحث: در فراز مورد بحث حضرت امیر(ع) به آن ذات و گوهری که موجب جعل ولایت یا تولیت میشود پرداخته است و بروزات و ظهورات آنرا می شمارد: 1⃣ "اَشعِر قَلبَک" "شِعار" در اصل، لباس زیر و چسبیده به بدن است. اینجا می فرماید خصلتهای بعدی را به قلبت بچسبان! یعنی صرفاً در اعمالت نباشد، تصنعی و نمایشی نباشد. 2⃣ "الرحمهِ للرَّعیهِ و المَحبَّهَ لهم و اللُّطفَ بهم" • "رعیت" هم خانواده "رعایت" است. رعایت کردن مردم با همه داشته هایشان به سمت مقاصد متعالی، نام آنها را رعیت می کند نه رابطه ارباب-رعیتی! "رعیت یعنی آن کسانی که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولی امر است... یعنی انسان را با همه ابعاد شخصیتش با آزادی خواهی اش، با افزایش طلبی معنوی اش، با امکان تعالی و اوج روحی اش، با آرمانها و اهداف والا و شریفش، اینها را بعنوان یک مجموعه در نظر بگیرید این باید با همه این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد".۲ • رحمت/ محبت/ لطف مترادف هم نیستند، سه کار باید درباره مردم بکند: - رحمت، انفعال و تاثر خاصی است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را به رفع احتیاج و کاستی طرف وادار می کند. - ببینید همان ذات و گوهر ولایت است. طبیعی است که وقتی رحمت بر ولی امر درباره رعیت واجب است، مقدمه آن هم واجب میشود. اطلاع پیدا کردن از احتیاجات و مشکلات رعیت، مقدمه آن است. - محبت، ابتدائی هم میشود، لازم نیست از سرترحم و رفع احتیاجی باشد. - لطف، آن نرمی و ظرافتِ در کار است. ⬅️ این سه به هم مربوط است. ولو فی نفسه اینها مستحب است اما با امر حضرت به والی، برای او واجب میشود. 3⃣ "و لا تکونَنَّ علیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتَنِمُ اکلَهُم" • "ضاریاً" از ریشه (ضَرو) است یعنی حمله شدید. می فرماید حیوان وحشیِ حمله وری که خوردن رعیت را غنیمت شماری، نباش! • لطافت سخن این است که چند خط پایین تر می فرماید: "لاتَقُولَنَّ اِنِّی مُوَمَّر فَاُطاعَ: فریاد مزن من امیر شمایم فرمان می دهم باید اطاعت شوم" ⬅️ یعنی نه تنها رعیت را گرگ صفت ندر! بلکه حتی با زبان اقتدار هم سخن نگو! می بینید چگونه چهره سلطه و غلبه بر مردم را از ولایت دور می کند! 4⃣ "فانَّهم صنفانِ: اِمَّا اخ لک فی الدّینِ اَو نظیر لک فی الخَلق" • آن "رحمت"، "محبت" و "لطف" را شامل همه رعیت کن! چه هم کیشان چه غیر هم کیشان. او که هم کیش تو نیست، شبیه تو در خلق هست.۳ • این فرمایش در سیره خود حضرت تحقق داشته است در خطبه۲۷ که ماجرای یورش سفیان بن عوف از طرف معاویه به شهر انبار و کشتن فرماندار (حسان بن حسان بکری) است؛ زن مسلمان و زن ذمیِ (غیر هم کیش) را جمع می بندد: "مردانی از آنها بر زن مسلمان و زنِ در عهد مسلمانان (و الاخری المعاهده) حمله کرده و خلخال و دستبد و گردنبد و گوشواره آنها را غارت برده اند،آنها جز استرجاع (انا لله... گفتن/ برای زن مسلمان) و استرحام (طلب رحم کردن/ برای زن ذمی) وسیله ای برای دفاع نداشته اند. آنگاه مهاجمان با غنیمت فراوان بازگشتند بی آنکه یکی زخمی شده یا از آنها خونی ریخته شود. اگر پس از این رویداد مسلمانی از غم بمیرد نکوهشی بر او نباشد بلکه نزد من جای آن هست که از غصه جان دهد" ⬅️ رحمت و محبت و لطف را شمال هردو می کند هم مسلمان هم ذمی - ماجرای پیرمرد نصرانی که به گدایی افتاده بود و حضرت اطرافیان را در عدم کمک نکوهش کرد و برای او سهمی از بیت المال قرارداد، نمونه دیگر است. ☑️ @m_ghanbarian
📚 درسهایی از نهج البلاغه شرح نامه۵۳/ جلسه پنجم حجت الاسلام محسن قنبریان 5⃣ "یَفرُطُ منهم الزَّلَلُ و تَعرِضُ لهُم العِلَلُ و یُوتَی علی ایدِیهم فی العَمدِ و الخطا، فَاَعطِهِم مِن عَفوِکَ و صَفحِک..." • این متعلق به آن سه گانه رحمت و محبت و لطف است. متعلق به حیوان درنده نباش است! - اولا سرزدن لغزش و گناه، عمدی و خطایی را برای مردم طبیعی می شمارد. کسی نگوید مگر جامعه اسلامی، آدمش باید فلان کند؟!! - ثانیا از کلمه "یفرط" و "تعرض" استفاده می کند. یفرط از ریشه "فرط" به معنی عجله و شتاب کردن در کار است. یعنی کنش گر، لغزش می یابد. کسی هم که کنش گر نیست مصون نیست؛ تَعرض لهم العلل: گناه و نقصان بر او عارض می شود. - ثالثا درباره عمد و خطای اینها، اهل رحم و محبت باش و گرگ صفت نباش! "عفو" کن! یعنی پیگرد بردار و ببخش. "صفح" کن ! بالاتر حتی در خاطر و ذهن هم کدورت نگه ندار. -رابعا این درباره لغزش ها و گناهان و نافرمانی ها در حوزه اوامر حکومتی و دستورات ولی امر است نه حدود الهی(حق الله و حق الناس). چون ایندو بخشیدنش دست والی نیست. خود حضرت هم حد جاری می کرده است. قرینه ادامه جمله است: "پس همانگونه که دوست داری خداوند بخشش و چشم پوشی اش را ارزانیت کند، تو نیز بر مردم ببخش و خطایشان را نادیده بگیر زیرا تو بالاتر از آنان هستی و آنکه ترا حاکم مصر کرده بالاتر از توست، و خداوند بالاتر از کسی است که تورا حاکم مصر کرده است."مثال قرآنی لزوم عفو و صفح در اینباره: در ماجرای افک و بهتان زنی به زن پیامبر که قرآن صراحتا می فرماید اتاق فکر و عملیاتی داشت (والذی تولّی کِبرَه منهم)، عده ای از مومنان عمدا یا خطائاً شایعه را پذیرفتند. برخی که آلوده نشدند قرار گذاشتند که آنها را حتی اگر از خویشان باشند از انفاق و مساوات محروم کنند. آیه۲۲ سوره نور نازل شد: "ولیعفوا و لیصفحوا"! - در جامعه ما هم اگر جوانی درباره مقامی دچار لغزشی شد همین باید جاری شود. نه یکباره جامعه بشنود پاپ اسبق ترور کننده خودش را بخشیده۴ اما نماینده ولی فقیهی، ناهی منکر یا منتقدی که احیانا در چگونگی ها لغزشی خطایی یا عمدی داشته به دادگاه کشیده و محکوم شود! ______________ پی نوشت: ۱و۲. برای نمونه ر.ک: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23349 ۳. در اینباره دو بحث نظری مهم مطرح است: کرامت ذاتی انسان/ قواعد تعامل با غیر هم کیش، آیا حکومت هم همان وظیفه مومنان را دارد؟! ۴. تفصیل را اینجا بخوانید https://faradeed.ir/fa/news/31672 ☑️ @m_ghanbarian
⛪️ اقتصاد یک علم یا یک دین؟! • جریان اصلی اقتصاد جهان و ایران (که دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف خود را نمایده آن می داند و سازمان برنامه و بودجه هم برنامه هایش را مطابق نسخه های این جریان اصلی می خواند) اصرار دارد که اقتصاد یک علم است؛ آنهم علمی ریاضی. بدون ریاضیات، داستان سرایی است نه علم. - شماره ۸۹۱ روزنامه دانشگاه شریف مقاله راچ چتی را دراینباره ترجمه کرده است، با عنوان: آری، اقتصاد یک علم است: http://daily.sharif.ir/%D8%A2%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D9%88/ • در مقابل دگر اندیشان این جریان اصلی، اقتصاد را نه یک علم که یک دین می شمارند. اینها علم اقتصادِ جاری را یک کلیسا و اقتصاددانها را کاملا شبیه واعظان کلیسا می شمارند! - سایت ترجمان سال۹۶ مقاله جان رپلی از گاردین را ترجمه کرد با عنوان: چطور اقتصاد به دین تبدیل شد؟! http://tarjomaan.com/barresi_ketab/8613/ فایل صوتی: http://tarjomaan.com/sound/9024/ • مقایسه ابتدایی این نظرات فتح بابی برای بحثهای نظری بسیار پرفایده ای در اینباره است که امیدوارم فضلای حوزه و دانشگاه دنبال کنند. شاید در اینباره بیشتر نوشتم! 📝 محسن قنبریان ۶تیر۱۴۰۱ ☑️ @m_ghanbarian