مِشْکات
#ضرب_المثل #کلکش را کندند! #کاربرد: معنی و مفهوم استعاره ای عبارت مثلی بالا موقعی به کار می رود که
#ریشه_ضرب_المثلهای_فارسی #معروفترین_ضرب_المثلهای_فارسی
#ضرب_المثل :
میان پیغمبران #جرجیس را انتخاب کرد
#كاربرد :
مورد استفاده و استناد عبارت مثلی بالا هنگامی است که مخاطب در انتخاب مطلوبش
بی سلیقگی نشان دهد و آنچه را که کم فایده و بی مایه تر باشد بر سر اشیا مرجح شمارد.
اما ریشۀ و داستان این عبارت را در پست بعد بخوانید👇:
#جرجیس نام پیغمبری است از اهل #فلسطین که پس از حضرت #عیسی بن مریم به پیغمبری مبعوث گردیده است.
بعضی وی را از #حواریون می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بوده است.
@m_rajabi57
👑 💫 👑 💫 👑 💫 👑
https://eitaa.com/m_rajabi57
👑 💫 👑 💫 👑 💫 👑
#جرجیس نام پیغمبری است از اهل #فلسطین که پس از حضرت #عیسی_بن_مریم به پیغمبری مبعوث گردیده است.
بعضی وی را از حواریون می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه #داود بوده است.
جرجیس چندان مال داشت که محاسب و هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف می کرد.
در سرزمین موصل به دست حاکم جباری به نام داذیانه گرفتار شد.
چون بت و صنم داذیانه به نام افلون را سجده نکرد به انواع عقوبتها او را می کشتند اما به فرمان الهی زنده می شد تا آنکه عذابی در رسید و همۀ کافران را از میان برداشت.
عطار می نویسد:
"او را زنده در آتش انداختند، گوشتهایش را با شانۀ آهنین تکه تکه کردند و چرخی را که تیغهای آهنین به آن نصب کرده بودند از روی بدنش گذراندند اما با آنکه سه بار او را کشتند هر سه بار زنده شد و سرانجام هم نمرد تا آنکه دشمنانش به آتشی که از آسمان فرستاده شد هلاک شدند."
اما #جرجیس را چرا #ضرب_المثل قرار داده اند از آن جهت است که در میان چند هزار پیامبر مرسل و غیرمرسل که برای هدایت و ارشاد افراد بشر مبعوث گردیده اند گویا تنها جرجیس پیغمبر صورتی مجدر و نازیبا داشت.
جرجیس آبله رو بود و یک سالک بزرگ بر پیشانی- و به قولی بر روی بینی- داشت که به نازیبایی سیمایش می افزود.
با توجه به این علائم و امارات، اگر کسی در میان خواسته های گوناگون خود به انتخاب نامطلوبی مادون سایر خواسته ها مبادرت ورزد به مثابۀ مومنی است که در میان یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به انتخاب جرجیس اقدام کند و او را به رسالت و رهبری برگزیند.
راجع به این ضرب المثل روایت دیگری هم در بعض کتب ادبی ایران وجود دارد که فی الجمله نقل می شود:
گویند روباهی خروسی را از دیهی بربود و شتابان به سوی لانۀ خود می رفت. خروس در دهان روباه با حال تضرع گفت:
"صد اشرفی می دهم که مرا خلاص کنی." روباه قبول نکرد و بر سرعت خود افزود. خروس گفت:
"حال که از خوردن من چشم نمی پوشی ملتمسی دارم که متوقع هستم آن را برآورده کنی.
" روباه گفت:"ملتمس تو چیست و چه آرزویی داری؟
" خروس گرفتار که در زیر دندانهای تیز و برندۀ روباه به دشواری نفس
می کشید جواب داد:
"اکنون که آخرین دقایق عمرم سپری می شود آرزو دارم اقلاً نام یکی از انبیای عظام را بر زبان بیاوری تا مگر به حرمتش سختی جان کندن بر من آسان گردد."
البته مقصود خروس این بود که روباه به محض آنکه دهان گشاید تا کلمه ای بگوید او از دهانش بیرو افتد و بگریزد و خود را به شاخۀ درختی دور از دسترس روباه قرار دهد. روباه که خود سرخیل مکاران بود به قصد و نیت خروس پی برده گفت:
جرجیس، جرجیس و با گفتن این کلمه نه تنها دهانش اصلاً باز نشد بلکه دندانهایش بیشتر فشرده شد و استخوانهای خروس به کلی خرد گردید. خروس نیمه جان در حال نزع گفت:
"لعنت بر تو، که در میان پیغمبران جرجیس را انتخاب کردی!"
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#حكايت
#داستانهای_خواندنی
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
💠ـــ قسمت دوازدهم ـــ💠 🇮🇷 #سرزمینِ_زیباے_من🇮🇷 #پیشنهاد_مطالعه📚 #داستان_واقعی 🆔 @m_raj
💠ـــ قسمت چهاردهم ـــ💠
🇮🇷 #سرزمینِ_زیباے_من🇮🇷
#پیشنهاد_مطالعه📚
#داستان_واقعی
🆔 @m_rajabi57
✨🍃✨🍃✨🍃✨
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
#سرزمین_زیبای_من 🇮🇷
#قسمت ۱۴
چند لحظه سکوت کرد،نگاه پر معنا و محبتی که قادر به درک عمق اون نبودم؛ - خدا به قوم حضرت موسی، نعمت های فراوان داد ، دریا رو پیش چشم اونها شکافت، از آسمان برای اونها غذا فرستاد و اونها بدون اینکه ذره ای زحمت کشیده باشن از تمام اون نعمت های استفاده کردن زمانی که حضرت موسی، 40 روز به طور رفت ، اونها که رسما وجود خدا رو با چشم هاشون دیده بودن ، گوساله پرست شدن ، یه گوساله از طلا درست کردن و چون فقط از توش صدا در می اومد جلوش سجده کردن ، خدا باز هم اونها رو بخشید ، اما زمانی که بهشون گفت وارد این سرزمین بشید ، اونها خودشون رو کنار کشیدن و به حضرت موسی گفتن : موسی، تو با خدات به جنگ اونها برو وقتی جنگ تموم شد بیا ما رو خبر کن ، می دونی چرا این طوری شد؟
داستان عجیبی بود که هرگز نشنیده بودم ، سرم رو به علامت نه تکان دادم ، نمی دونم،شاید احمق بودن! تلخ، خندید ،اونها احمق نبودن ، انسان ها زمانی برای چیزی ارزش قائل میشن و به چشم نعمت بهش نگاه می کنن که براش زحمت کشیده باشن ، اونها هیچ زحمتی نکشیده بودن ، خدا بدون دریغ به اونها روزی داد،خدا به جای اونها با دشمن اونها جنگید،فرعون رو غرق کرد و اونها رو نجات داد ،حتی لازم نبود برای به دست آوردن غذاشون تلاش کنن ، اونها دیگه نعمت های خدا رو نمی دیدن ، مثل بچه یه خانواده پولدار که از فرط ثروت زیاد با 100 دلاری سیگار درست می کنه و آتیشش میزنه ، از دید اون، تک تک اون دلارها بی ارزشه چون از روز اول، بی حساب بهش دادن ، اما از دید یه آدم فقیر، تک تک اونها جواهره،خدا به بشر نشان داد که ما باید برای نعمت ها سختی بکشیم ، بجنگیم و تلاش کنیم تا قدر اونها رو بدونیم،آدمی که هر روز بدون مشکل، نفس می کشه،هرگز به اون نفس ها و اکسیژن به چشم نعمت نگاه نمی کنه و هیچ وقت ارزش اونها رو نمی فهمه تا زمانی که اون نعمت رو از دست بده ، مثل اون ماهی که غرق در آبه و مفهوم دریا رو نمی فهمه ...
بعد از رفتن پدر محمد ، من ساعت ها روی اون حرف ها فکر می کردم ، شاید اولش عجیب بودن اما وقتی خوب بهشون فکر کردم دیگه عجیب نبودن ، ولی تک تکش حقیقت داشت ...
کم کم خدا برای من موضوعیت پیدا می کرد ، من اعتقادی به خدا نداشتم ، خدا از دید من، خدای کلیسا بود ، خدای انسان های سفید ،مرد سفیدی، که به ما می گفت: زجر بکش تا درهای آسمان به روی تو باز بشه و من هر بار که این جملات رو می شنیدم توی دلم می گفتم :خودت زجر بکش ، اگر راست میگی از آسمون بیا پایین و یه روز رو مثل یه بومی سیاه زندگی کن ...
زجر کشیدن برای کلیسا یه افتخار محسوب می شد، درهای آسمان و تطهیر اما به جای حمایت از ما که قشر زجر کشیده بودیم ، از اشراف و ثروتمندان حمایت می کرد و اصلا شبیه انسان های زجر کشیده نبودن ،اینجا بود که تازه داستان من و خدا، داشت شکل می گرفت، من شروع به تحقیق کردم در جستجوی خدا، هر کتابی که به دستم می رسید؛ می خوندم ، عرفان ها و عقاید مختلف ، اونها رو کنار هم می گذاشتم و تمام ساعت های بی کاریم رو فکر می کردم ،قرآن، آخرین کتابی بود که خوندم ...
مجذوب تک تک اون کلمات شده بودم ،اما چیزی که قلبم رو به حرکت در آورد، دیدن دو تا تصویر بود ،تصویری از حج ، انسان هایی با پارچه های سفید و یه شکل خودشون رو پوشانده بودن، سفید و سیاه ، با پاهای برهنه دور خانه ای ساده می چرخیدند ، خانه ای که با پارچه سیاهی پوشیده شده بود ،توی اون لباس ها اصلا مشخص نمی شد کی ثروتمنده و کی فقیر ، این مصداق عملی برابری بود و تصویر دوم، تصویری بود که با همون پارچه های سفید سیاه و سفید، روی زمین و بی تکلف و تفاخر، کنار هم غذا می خوردن ...
با دیدن این دو تصویر، قلبم از جا کنده شد، ناخودآگاه با صدای بلند خندیدم ،خنده ای از سر حظ و شادی ؛ شاید این تصاویر برای یه انسان سفید، ساده بود اما برای من، نعمت محسوب می شد برای من که تمام زندگیم به خاطر بومی بودن، سیاه بودن و فقیر بودن ، تحقیر شده بودم و برای ساده ترین حقوق انسانیم زجر کشیده بودم؛ نعمت برابری ، خدایی که سفید و سیاه در برابرش، یکسان بودن بدون صلیب های طلا و جواهرنشان این خدا، قطعا خدای من بود ...
✍🏻 نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
♻️ #ادامه_دارد....
https://eitaa.com/m_rajabi57
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
مِشْکات
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستان_های_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_هشتادوشش 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi5
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼 #داستان_های_قرانی 🌼
🌼 #قسمت_هشتادوهفت 🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مِشْکات
🌴#داستانهای_قرانی🌴 🔆 #قسمت ۸۶🔆 📍#اصحاب_سبت📍 و اسئلهم عن القریه التی کانت حاضرة البحراد یعدون فی ا
🌴 #داستانهای_قرانی🌴
📍 #قسمت ۸۷📍
🔆 #اصحاب_سبت🔆
بخش آخر
⬅️خردمندان و متدینین قوم، آنها را نصیحت کردند و از مخالفت امر خداوند بیم دادند؛ ولی نتیجه نداد و در دل آن گروه دنیا پرست تأثیری نکرد. مدتها به این ترتیب گذشت و متدینین از پند و نصیحت گنه کاران خود داری نمی کردند. ولی چون نصایح آنان بی اثر بود، جمعی از آنها دست از موعظه کردن کشیدند و سکوت کردند و حتی به نصیحت کنندگان می گفتند:
چرا اینقدر به خودتان زحمت می دهید و چرا موعظه می کنید کسانی را که خداوند هلاکشان خواهد کرد، یا به عذاب دردناکی گرفتارشان خواهد فرمود.
نصیحت کنندگان می گفتند ما این قوم را پند می دهیم تا در پیشگاه خداوند معذور باشیم.
باری سخن خردمندان اثری نکرد و آن گروه بکار خود ادامه دادند و به صید ماهی مشغول بودند و از این عمل اظهار خوشحال می کردند و آن را موفقیتی برای خود می شمردند.
⬅️چون به این منوال روزگاری گذشت و سخن حق در آن مردم گنه کار سودی ننمود، خداوند متعال آن جمعیت سرکش را به صورت حیواناتی مسخ کرد و پس از سه شبانه روز عذابی فرستاد و آنان را هلاک کرد. و تنها کسانی که نهی از منکر می کردند از عذاب خدا مصون ماندند...
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊امشب كه🎉 🌸 🎊در بهشت وا مى گردد🎉🌸 🎊هر درد نگفتنى دوا مى گردد 🎊از يمن ولادت امام سجاد(ع)🎉🌸 🎊حاجات دل خسته روا مى گردد 🎊میلاد امام 🎊سجاد علیه السلام مبارک🎉🌸 🎊عیدتون مبارک 🎊و همگی حاجت روا🎉🌸 ༺🦋 https://eitaa.com/m_rajabi57