eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• مناجات و توسل با امام زمان روحی له الفدا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم حاج حسن شالبافان_سال97 •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ صاحب عزایِ مادر ، یا اَیُها المُنتظر بگو کدوم جمعه پس ، میرسه از تو خبر؟ شده یه رازِ جانکاه ، همین سوالِ کوتاه ندبه چقدر بپرسه أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ .. نگاه نکن که روسیام نگاه بکن به حاجتام دیگه فقط تو رو میخوام .. «غریب آقام .. غریب آقام ..» ___ کجایی آقا دلا قرینِ آهِ ، زندگیا تباهِ اصلاً ما هیچی آقا ، فاطمه چشم براهِ روضۀ این شهیده ، اَمونمُ بریده روضه خوانا میخونن ، رنگِ حسن پریده مقتل بخوان یابن الحسن جلو چشه خبر شکن مادرِمونُ میزدن .. «غریب آقام .. غریب آقام ..» ___ کارِ یه عده نوکر ، گریه و آه و ناله ست روضۀ امشبِ ما ، روضه یک سه ساله ست روضه بخوان یابن الحسن بگو که شامیا بَدَن دختر سه ساله رو زدن .. *چند وقتی بود امام صادق علیه السلام دید یکی از شاگردانُ از دوستانشون بینِ جمع نیست ، سراغشُ گرفت حضرت .. (یعنی میشه یه روزی ام امام زمانم سراغِ ما رو بگیره ؟..) گفتن آقا ، خدا بهش اولاد داده .. بعد از چند روز اومد خدمتِ حضرت ، آقا فرمود شنیدم اولاد دار شدی؟! عرض کرد بله یابن رسول الله . حضرت فرمود پسر هست یا دختر ؟! یه نگاه کرد گفت آقا خدا بهم یه دختری عنایت کرده . حضرت فرمود اسمشُ جی گذاشتی ؟! گفت آقا با اجازۀ شما اسمشُ گذاشتم فاطمه ... تا گفت فاطمه دید حضرت آروم آروم داره گریه می کنه .. آقاجان اگه اشتباه کردم منو ببخشید ، آقا فرمودن نه بهترین کارُ انجام دادی .. اسمی قشنگتر و بالاتر از نامِ مادرم زهرا نیست .. اما فقط همینُ بهت بگم حالا که اسمشُ گذاشتی فاطمه مبادا سرش داد بزنی .. (بگم؟! ..) حالا که اسمشُ گذاشتی فاطمه نکنه یه موقع دست به روش بلند کنی ...* وای مادرم .. مادرم .. مادرم .. ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
🍁🍂روضه قمر بنی هاشم علیه السلام _ویژۀ شب بیست و یکم و شهادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام_96_حاج حسن شالبافان🍁🍂 •┈┈••✾••✾••┈┈• ↶توجه↷: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾••✾••┈┈• تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی دست زینب باز بود بودنت بهر حرم اعجاز بود * وقتی بری حرم عباس،یکی از کاشی هایی که القاب عباسُ روش نوشتن، نوشته: " یا کَفیلَ الزینب "... مثل امشب مولا فرمود: همه از حجره برن بیرون،فقط بچه های فاطمه بمونن،دید عباس سرش رو انداخته پایین داره میره،یه اشاره به امام حسن کرد،گفت: بابا به عباس بگو صبر کنه،کجا داری میری؟ امشب شبِ توئه عباس! اومد پایین پای مولا دو زانو نشست،ادب کرد،امیرالمؤمنین همه حرفارو زد،ودیعه ی امامت رو تحویل داد،بعد گفت: عباسم بیا جلوتر...تا عباس اومد جلو،دیدن دست حسین رو گذاشت تو دست عباس...* {همه بیرون برن اما،شاخه ی یاسم بمونه زینب و حسین ِ زهرا، گُلم عباسم بمونه عباس جان!* این حسین صحیح و سالم،قامت زینب کشیده مبادا این بشه بی سر،اون بشه قدش خمیده مبادا سر حسین و بزنن به نیزه هاشون مبادا زینب ِ من رو ببرن توی بیابون} *امان از اون ساعاتی که همین حسین نگاه کرد دید عباس رو زمین افتاد،از کنار بدنِ عباس بلند شد،تا برگشت سمت خیمه ها، خانوم زینب دید دیگه رنگ تو صورت حسینش نیست،اینجا کسی جرأت نمیکنه از امام سئوال کنه، میدونی چیکار کرد زینب؟ اومد صدا زد:رقیه جان عزیز ِ دلم،تو برو از بابات سئوال کن... دیدن دخترِ حسین اومد جلو،ابی عبدالله بغلش کرد،آروم با این چارقدش این خونها رو از روی صورت حسین پاک کرد، زیر لب سئوال کرد گفت:بابا... "اَینَ عَمّیَ العباس؟ " بابا عمو عباس چی شد؟ اینجا دیگه حسین جواب کسی رو نداد، دخترش رو آروم گذاشت زمین، از جاش بلند شد، اومد کنار خیمه ی عباس،عمود خیمه رو خوابوند،میدونی یعنی چی؟ یعنی زینب جان! برا اسیری آماده شو... اینجا عمه ی امام زمان دستاش رو گذاشت رو سرش، دیدن زینب صدا میزنه: " وا ضَیعَتَنا " اَمان از اسیری ِ زینب، حالا ناله بزن:حسین.... به ناله ی دلِ زینبِ کبری، بگو:حسین........ 👇
. |⇦•باد وقتی که بر آن .. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ دیگه کم کم داریم نزدیک عاشورا میشیم آقاجان دل ما تو حرم شماست .. خیلیا الان تو حرمش دارن عرض ادب میکنن .. عیبی نداره ؛ شیخ جعفر شوشتری رحمت الله علیه فرمود هرجا شما برای ابی عبدالله گریه کنید یا نام حسین رو ببرین همانجا تحت قبه اباعبدالله .. لذا بیاین امشب پشت سر شهدا بریم‌ کربلا امشب .. قرارمونَم باب القبله باشه .. اجازه بدید ماهم بریم داخل حرم .. به سرازیریِ باب القبله سرازیریِ قبرم آقا ، منو تنها نگذار به شلوغی شبایِ جمعه ت تو شلوغیِ قیامت جانا ، منو تنهانگذار منو تنها نگذار ، من از این تنهایی میترسم منو تنها نگذار ، بی تو از هر جایی میترسم آبرودادی کن که من از رسوایی میترسم آبروی دوعالم .. آبروی دوعالم .. دیشب و امشب شبِ کریم اهلِ بیته .. ای کاش یه روزی بیاد از مدینه خادم ها بیان تو جلسات ، پرچم عتبه مقدس حسنی رو بیارن .. آخ ای بی حرم حسن .. ای بی کفن حسین .. روایت از امام حسن علیه السلام که هر کسی هر حاجت دنیایی داشت چی کار کنه؟! آقا فرمودن استغفار کنید با استغفار گره از کارتون باز میشه لذا به فرموده امام مجتبی دستتُ بیار بالاتر از سرت خدایا به ناله هایِ امشب مادرشون زهرا الهی العفو ... شبی ای کربلایی پیش ما باش میون گریه ها و روضه ها باش شبی شالی بکش رویِ چشامون شبی هم جای ما کربُبَلا باش برای گریه هاتون گریه کردیم برا اشکِ چشاتون گریه کردیم دو شب صاحب عزامون یه غریبه برا دردش براتون گریه کردیم یابن الحسن .. یابن الحسن .. رفیقم رفیقایِ قدیمی رفاقت خوبه اما با کریمی بیا امشب غریبونه بخونیم یتیمی آی یتیمی آی یتیمی وقتی اون مرد شامی میخواست بره امام حسن فرمود فلانی داری میری رو ما حساب کن «اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ» .. امام بهترین رفیق، بهترین پدر، بهترین برادر میتونه برا تو باشه .. زمان امام صادق طرف نجاست خورده بود دهانش بوی بد می داد یهو دید آقا داره از تو کوچه میاد خودشو گم کرد چیکار کنم الان منو ببینه ابروم میره .. میگن آقا نزدیک شد تنها کاری که تونست انجام بده پشتشو کرد به آقا ، میگن یهو دید یه دستی آروم اومد رو شونش گفت فلانی تو هر حالی ام هستی از ما روبرنگردون .. خدا میدونه ما بی تو یتیمیم اگه بابا داریم اما ما یتیمیم بزار امشب یتمونه بخونم بیا آقا بیا آقا .. یتیمیم بیا یابن الحسن دورت بگردم .. امشب از قاسمی برات بگم که شب عاشورا همه ی اصحاب دوره ابی عبدالله حلقه زدن .. ارباب منو شما از بین دو انگشتِ مبارک نشون داد فردا رو .. هرکسی یه حرفی زد یه سوالی پرسید .. یهو دیدن قاسم ابن الحسن عرضه داشت عمو جان ؛ گفت جانم پسرم فردا عموجان منم شهید میشم یانه؟ یه نگاه بهش کرد گفت قاسمم اگه شهید بشی شهادت در نظر تو چگونه است؟ یه نگاه کرد عرضه داشت: احلی من العسل .. فرمود آره عموجان تو شهید میشی .. فردا به بلای عظیم دچار میشی .. تا این حرفُ شنید هی یه نگاه به اصحاب کرد یه نگاه به عموجانش گفت الحمدالله بلایِ عظیم فردا برا منه .. باد وقتی که بر آن حلقه گیسو افتاد دید در قلب حرم باز هیاهو افتاد دید ده بار زمین بوسه زده پاییش را بسته بر بازوی خود هدیه ی بابایش را بنویسد که خورشید نقابش شده است باز زانوی اباالفضل رکابش شده است به جز این پیراهنش نیست نیازی هم نیست زره ای قد تنش نیست نیازی هم نیست 👇
. باد وقتی که بر آن .. و توسل به ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ آفتاب عاشورا که زد ، جنگ که شروع شد یکی یکی رفتن علی اکبر رفت ، همه رفتن شهید شدن .. هی میومد تو خیمه دارالحرب نگاه میکرد میگفت عمو پس چیشد من کی برم؟!.. اومد محضر عموجانش گفت عموجان اجازه هست یه چیزی بگم عمو شما دیشب به من قول دادی .. من تاصبح خوابم نبرده تاصبح قرآن خوندم هی شمشیرمُ صیقل دادم .. هی به همه گفتم فردا منم میرم میدان اینجا دیدن حسین نشست بغلش کرد .. نوشتن انقدر ابی عبدالله گریه کرد فغشی علیهما .. حضرت از حال رفت .. اینجا بهش گفت باشه عموجان برو بگو مادرت آمادت کنه .. دیدن رفت تو خیمه اومد بیرون عباس آمد جلو زینب آمد جلو ، هرکاری کردن نه خودی نه زره ای اندازش نبود .. ابی عبدالله فقط تنها کاری که کرد عمامه ی امام حسنُ دورِ سرش بست ،‌بعد یه نگاه بهش کرد دید چقدر زیبا شده گفت صبر کن عمو جان ، تحت الحنک عمامه رو باز کرد جلوی صورتش نقاب کرد .. اومد سوار بشه یه نگا به عباس کرد گفت سوارش کن .. عباس بلندش کردلا حول ولا قوة إلا بالله .. رفت تو دل دشمن یه عده گفتن این کیه اومده .. پاش به رکاب نرسیده صدازد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسنِ سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن .. یهو پیرِمردا گفتن حسن !! پسرِ حسن !! یه نامردی یه نگاه به ازرق شامی کرد گفت ازرق برو کاره خودته بهش برخورد به قول ما وقت نیست چهار تا پسر داره یکی یکی پسراشُ فرستاد همه رو به درک واصل کرد .. بگذارید رود حوصله اش سر رفته چه نیازی به زره داشت به حیدر رفته آنکه مانندِ علمدار جگر دارد اوست آنکه شمشیر حسن رابه کمر دارد اوست رخصتی تا دهدش سمت عمو می آید چقدر بیرق عباس به او می آید رجزی خواند بدانند بلاغت دارد شیر بر طرز کمین کردنش عادت دارد شد جمل بال همه ریخت حسن را دیدن یال و کوپال همه ریخت حسن را دیدن ازرق شامی اگر چهار پسر آورده چه خیالی ست علی تیغ دودم آورده تا که هر ضربه ی او زیر گلو چرخید زودتر از همه تکبیرِ عمو می پیچید هرضربه ای میزد عباس میگفت الله اکبر .. یه وقت دیدن ازرق داره میاد تارسید جلو قاسم ، قاسم ابن الحسن یه چرخی زد گفت ازرق شامی که میگن تویی؟!.. گفت الان داغتُ به دل مادرت میزارم .. گفت تو هنوز رزمُ بلد نیستی ، بند کفشت بازه .. میگن ازرق یه لحظه سرشُ اورد پایین چنان یه ضربه به فرقش زد .. باد وقتی که بر آن حلقه ی گیسو افتاد سنگ باران شد و میدان به هیاهو افتاد یه نامردی گفت اینطوری فایده نداره حریفش نمیشیم .. بگو سنگ بارونش کنن .. نه توانیست به دستُ نه رکابیست به پا نیزه ای خورد از این سو و از اون سو افتاد همچین که خورد زمین یه وقت صداش بلند شد .. یا عماه .. عبارت مقتل اینه روایت میگه حضرت مثله باز شکاری اومد .. باز شکاری خصوصیتش اینه هم سریع و تیز میاد ، هم چشماش زود هدف رو پیدا میکنه .. من یه سوال می پرسم بلای عظیمی که بهش دیشب گفت حضرت تا رسید ، دید این اسبا هی از این طرف به اون طرف میرن .. تارسید به قاسم دید داره پاهاشو به زمین میکشه .. اخ امان از این دیر رسیدن .. این دیر رسیدنا چه کرده با اهلبیت .. بگم یکی دوتا شو؟! مدینه مولا تو مسجد بود یه وقت دید حسین به سر میزنه .. بابا بیا مادرم رو زمینِ .. علی دویید تو خونه دید پاهای زهرا رو به قبله ست .. میگن مولا نشست کنار فاطمه ، هرچی صداش زد دیر رسیده بود دید فاطمه جواب نمیده .. میدونید مولا چیکار کرد؟! یه نگاه به اسماء کرد گفت بچه هامو ببر بیرون .. اسماء میگه بچه هارو بردم بیرون ، دیدم علی قهرمان خیبر دو زانو نشست محضر فاطمه ... عمامه از سرش برداشت خیلی حرفه بالاییِ عبا از دوشش درآورد هی گریه میکنه .. ممنونم اگر نروی .. میمیرم اگر بروی .. به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سرِ تو دعوا بود پیراهنُ بردن .. یه وقت دیدن ابی عبدالله از کنار قاسم بلند نمیشه آخه تا بغلش کرد دید ای وای پاهاش داره به زمین کشیده میشه .. دید همه استخوان هاشئ خورد کردن ... حالا تو همین حالِ قشنگت ، شبه ششم ماه ، شبه یتیم نوازیِ .. هر حاجتی داری به نیابت از شهدا و علما و امام زمان پنج مرتبه اللهم عجل لویک الفرج . ــــــــــــــــــ 👇👇
. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ به اون ساعتی که تا به دنیا اومد ، انقدر مادرش با ادبه وقتی بدنیا اومد قنداقه شُ خودش روش نشد بیاره محضرِ مولا حدود بیست و یک سال تفاوت سنی خانوم حضرت زینب با حضرت اباالفضل سلام الله علیه هست .. میگن بی بی جانمون این قنداقه رو آورد محضر باباشون امیرالمومنین .. مولا تا یک نگاه کرد دیدن اول از همه دستاشُ از قنداق در آورد .. هی دستاشو میبوسید .. اسمشُ گذاشت ، لقبشو گذاشت ، تا لقبشُ خواهرش شنید گذاشته سقا ، گفت بابا مگه شغل داداشم آب آوردنه؟.. مگه اینه شغلش؟ .. مولا یه نگاهی کرد ، یه سری تکون داد گفت دخترم یه روزی میاد مجبور میشه بره آب بیاره .. یا رب نکن امید کسی را تو نا امید به ناامیدی عباس دو دستت رو بیار بالا .. من دیگه امشب روم نمیشه بگم به بی دست کربلا .. اگه کار داری باهاش شروع مجلس هر شب ما همین بوده به بی دست کربلا الهی العفو .. بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم مگذار که از دوری تو خار بمیرم بگذار دمی پایِ نگاهت بشینم مگذار که در حسرت دیدار بمیرم بی مایه ترینم به خریداری یوسف دیدن پیرزنه ی کلاف دست گرفته بعضیا بهش خندیدن گفتن تو چی میخوای تو این صف؟ نمیبینی کیا اومدن یوسف بخرن؟ بار طلا رو نمیبینی؟ کسی با این کلاف به تو یوسف میده؟؟ ی نگاه کرد گفت میدونم کسی با این کلاف یوسف به من نمیده اما دلم خوشه اسمم تو لیست خریدارای یوسفه ... اقاجان شب تاسوعاست یابن الحسن بی مایه ترینم به خریداری یوسف بگذار در این گوشۀ بازار بمیرم مگذار اجل جای دگر دیدنم آید بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم ای کاش نگارا وسط روضه ی ارباب یا در دل سینه زنی یار بمیرم من هم به اباالفضل قسم هست امیدم در راه وصالت چو علمدار بمیرم حالا صداش بزن .. یابن الحسن .. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ .. ای کاش الان جلو حرمش بودیم .. خوش بحال اونایی که الان دستاشونُ تو پنجره هایِ کفُ العباس گرفتن ..* 👇 ۱
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ انا فتحنای خدا یعنی اباالفضل بی دست ما فوق دستها یعنی اباالفضل هرکس گرفتار آمده آسوده باشد دارالادای قرضِ ما یعنی اباالفضل *هرکی گرفتاری داره ، ذکر اباالفضل میگیره نداره هیچ راه چاره ، ذکر اباالفضل میگیره* یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمز قبولی دعا یعنی اباالفضل نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی اباالفضل دست ردش را ارمنی ها هم ندیدن باهر غریبه آشنا یعنی اباالفضل هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از سخا یعنی اباالفضل بر شان او کل شهیدان غبطه دارند بالانشین اولیا یعنی اباالفضل اصلا علی را در وجودش جمع کردن آیینۀ حیدر نما یعنی اباالفضل یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم سقای دشت کربلا اباالفضل حاجات این جمع کن روا اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل روی لبم واویلا کسی ندیده توی دنیا که با لبای تشنه سقا بمیره در کنار دریا یار و علمدار من منو نزاری تنها ای کاش به فکر غصه هایِ من باش یه کاری کن غریبم داداش پاشو ببین ای سقا که حرمله سه شعبه داره میشه رباب دیگه بیچاره تلظی میکنه شیرخواره داداش ببین این لشکر چه نقشه های شومی دارن همه میان به سمتِ خیمه به شوقِ غارت گوشوارم بعد تو عباسِ من ، تنم میمونه زیر مرکب دیگه میره اسیری زینب نداره محرمی از امشب از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب *گفت داداش دیگه طاقت ندارم همه رفتن عباس مونده .. عاشورا اون موقعی که حضرت ابوالفضل میخواست بره یه ابی عبدالله بود یه حضرت ابوالفضل یه عبدالله ابن حسن امام سجادم که تو خیمه افتاده تو تب داره میسوزه .. وقتی گفت من برم ، گفت داداش تو بری همه لشکرم از هم میپاشه .. گفت دیگه سینه م طاقت نداره حسین .. قربون این آقا برم ارباب یه نگاه بهش کرد گفت عباسم میشه بری آب بیاری برا بچه ها .. تا عباس این امر رو قبول کرد اول از همه خانوم سکینه تو خیمه ی بچه ها گفت عمو عباسم قراره آب بیاره .. یه نفر دوید تو خیمه ی رباب گفت رباب غصه نخور عباس داره میره آب بیاره.. زدبه دلِ شریعه وقتی صدای تکبیر آخر عباس بلند شد یعنی من رسیدم به شریعه ابی عبدالله وسط لشکر ایستاده بود یه وقت یه نامردی داد زد به خیمه های حسین حمله کنن .. ارباب ما سراسیمه برگشت از صبح عاشورا وقتی ابی عبدالله میرفته به سمت میدان و بر میگشت هشت بار ابی عبدالله وداع کرده هرباری که بر میگشت صدای حسین بلند میشد به تکبیر .. زینب کبرا میگفت الحمدالله حسین برگشت حواست هست چی گفتم؟ الحمدالله داداشم اومد .. اینجا ارباب اومد دید نههیچکسی به خیمه ها حمله نکرده اینا دروغ گفتن .. عباس سراسیمه مشکُ بر از آب کرد از جا که بلند شد گفت مسیرمو عوض میکنم زودتر آبُ به لبای اصغر برسونم از وسط نخلستونا اومد یه نامردی رفت پشت یک نخلی اول از همه دست راستشو زدن .. (روضه شروع شده ها ) عباس داره میاد دست چپشو زدن مشکو به دندان گرفت شروع کردن به تیر زدن یه تیر به مشک آب زدن دیگه نرفت سمت خیمه ها اینجا دیگه نوشتن ایستاد مسیرشُ عوض کرد .. (الهی بفهمیم چی دارم..) میگم رفت تو دل دشمن همه فرار کردن شمر یه وقت گفت کجا میرید؟ کجا فرار میکنید؟ گفتن مگه نمیبینی عباس داره میادگفت برگرد اون که دست نداره گفتن یه طوری نگاه میکنه همه از ترس دارن فرار میکنن .. ای وای .. ــــــــــــــــــ 👇۲
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن ..‌ نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟ پاشو علمدار حرم ... دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ .. ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب .. یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ... ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید .. از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب .. ــــــــــــــــــ ۳👇
. نباشد شوکتی غیر از شکوه کبریا اینجا که در صبح ازل ایجاد شد قالوا بلی اینجا بنه پیشانی تسلیم بر خاک آسمانی شو که طاعت پله‌ها دارد به سوی کبریا اینجا در این دشت بهار آباد لباس شکر بر تن کند که گل از تار و پود جلوه می پوشد ردا اینجا اگر از روشنای ذکر یا فاطر بپرسندت بگو سبحانک یا رب لا علم لنا اینجا شفا از او تمنا کن که جز شرح اشاراتش ندارد هیچ قانونی براهین شفا اینجا بگو اوصاف آن بانو که معنی بیقرار اوست سر از پا واژه نشناسد بهنگام ثنا اینجا همان بانو که ساق عرش باشد تکیه گاه او ندارد مخملِ خوابی به غیر بوریا اینجا همان بانو که دست از جان بشوید تا بدست آرد وفا تا پای جان در راه جان مرتضی اینجا همان بانوی عرشی که مدرس شد امامان را به الهامات خط مصحفش از ماورا اینجا همان مصحف، که از خط مرکب کوثرش نوشد هزاران خضرِ معنی جرعه آب بقا اینجا زمین و آسمان را بر سر این سفره مهمان کن که با دستان خود کرده است گندم آسیا اینجا ندارد قنبر از دینار و درهم آرزو در دل ندارد فضه در قلبش تمنای طلا اینجا کلیم اینجاست، شیث اینجاست ابراهیم و هود اینجا مسیح اینجاست نوح اینجاست ختم الانبیا اینجا چه بزمی زینبین اینجا حسن اینجا حسین اینجا همه اهل کسا اینجا به غیر کربلا که خود شب جمعه‌ست مهمانش نجف، مکه، مدینه، کاظمین و سامرا اینجا چه غوغایی‌ست در محشر شفاعت می‌کند مادر یکایک عاشقان را فاطمه گوید بیا اینجا چه اندوهی از این بالا تر ازی شاعر که در شعرت نگفتی از غم و اندوه او یک بیت در اینجا چه اندوهی پدید امد ز هجر مصطفی اینجا که زهرا ناله زد پیش غریب و اشنا اینجا چه خوش دادند اجر مصطفی را با وفات او چه خوش کردند حق اهل بیتش را ادا اینجا خدایا دختر پیغمبر ما را چه پی امد که با عجل وفاتی از تو میخواهد شفا اینجا چرا پهلو گرفته پشت در ان عرش پیمایی که پهلو میزند نامش به عرش کبریا اینجا زبان خاموش دار از شرح تلخ ماجرا بگذر که اتش زد به قلب پاک ختم الانبیا اینجا شبی در خواب با شهر مدینه این چنین گفتم بگو تا کی بماند قبر او پنهان ز ما اینجا نمی دانم کجای این مدینه اینقدر دانم که یا اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا شب است و بوسه بر خاک بقیع ارامش جان است دلم دارد ولی حال و هوای کربلا اینجا بیا بال سفر وا کن حرم اغوش وا کرده بیا تا قبر شش گوشه بیا پایین پا ایمجا شب جمعه مصیبت از علی اکبر نمیخوانم که زهرا ناله ها دارد در این صحن و سرا اینجا من از ان بانوی پیدا و پنهان عذر میخواهم که در شعرم ردیف اورده ام قافیه را اینجا تفاوت از زمین با اسمان با افتاب اوست ببین با بال شوقش ذره پر زد تا کجا اینجا .
CQACAgQAAx0CVBp6RAACBDdfjhDF3mY8dqa8gIcp9hv5aKSuVAACmwgAAvQDaFBUX5R-75hpkBsE.mp3
9.95M
🎧 بسیار زیبا و شنیدنی 🎼 مدح حضرت فاطمه (س)... 🎤 نباشد شوکتی غیر از شکوه کبریا اینجا که در صبح ازل ایجاد شد قالوا بلی اینجا بنه پیشانی تسلیم بر خاک آسمانی شو که طاعت پله‌ها دارد به سوی کبریا اینجا در این دشت بهار آباد لباس شکر بر تن کند که گل از تار و پود جلوه می پوشد ردا اینجا اگر از روشنای ذکر یا فاطر بپرسندت بگو سبحانک یا رب لا علم لنا اینجا شفا از او تمنا کن که جز شرح اشاراتش ندارد هیچ قانونی براهین شفا اینجا بگو اوصاف آن بانو که معنی بیقرار اوست سر از پا واژه نشناسد بهنگام ثنا اینجا همان بانو که ساق عرش باشد تکیه گاه او ندارد مخملِ خوابی به غیر بوریا اینجا همان بانو که دست از جان بشوید تا بدست آرد وفا تا پای جان در راه جان مرتضی اینجا همان بانوی عرشی که مدرس شد امامان را به الهامات خط مصحفش از ماورا اینجا همان مصحف، که از خط مرکب کوثرش نوشد هزاران خضرِ معنی جرعه آب بقا اینجا زمین و آسمان را بر سر این سفره مهمان کن که با دستان خود کرده است گندم آسیا اینجا ندارد قنبر از دینار و درهم آرزو در دل ندارد فضه در قلبش تمنای طلا اینجا کلیم اینجاست، شیث اینجاست ابراهیم و هود اینجا مسیح اینجاست نوح اینجاست ختم الانبیا اینجا چه بزمی زینبین اینجا حسن اینجا حسین اینجا همه اهل کسا اینجا به غیر کربلا که خود شب جمعه‌ست مهمانش نجف، مکه، مدینه، کاظمین و سامرا اینجا چه غوغایی‌ست در محشر شفاعت می‌کند مادر یکایک عاشقان را فاطمه گوید بیا اینجا چه اندوهی از این بالا تر ازی شاعر که در شعرت نگفتی از غم و اندوه او یک
. |⇦•همه عُمر برندارم.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۰ به نفس حاج حسن ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همه عُمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی *حسین جان!...* به عشقِ تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصلِ زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خوارانِ خوانِ تواَم اگر چه بدم میهمان تواَم من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام *این شب و روزا، شب و روزای مناجاتِ، آقای ما ابی عبدالله هم داشت مناجات می کرد، یه وقت لحنِ مناجاتش عوض شد، دیدن هی میگه: "يا غياثَ المُسْتغيثين" یهو دید رویِ سینه اش سنگین شد...* همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دستِ قاتلِ اگه به سرش برسه آخ خدا به دادِ مویِ دخترش برسه مونده روی زمین پیکر تو رها أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرا خواهرت اگه نیست رفته شام بلا ریگ و رمل بیابون برات گرفتن عزا *اربعین زائر لحظه به لحظه به هر موکب که میرسه، با همه ی وسایلش میره داخل، اما وقتی که میرسه حرم دیگه هیچی نمیذارن با خودش داخلِ حرم ببره، حتی بهش میگن: باید کفش هات رو هم بیرونِ حرم بذاری، میگی چرا؟ میگن: اینجا حَرَمُ الحُسینِ، حرم حُرمت داره، نباید زائر کفشش رو داخلِ حرم ببره... اما خواهرش زینب نگاه کرد، دید نانجیب با چکمه ی سیاه نشست رو سینه ی حسین....* وَالشِّمْرُ جَالِسٌ سر او را گرفت و بعد زینب به روی تل دَمِ وا احمدا گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده وَالشِّمْرُ جَالِسٌ دلِ خيرالنسا گرفت وَالشِّمْرُ جَالِسٌ نَفَسِ مادرش گرفت سر را بُرید و مقابل خواهرش گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت *ناله بزن بگو: حسین...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1. کربلای تو.mp3
7.92M
شب چهارم محرم 96 کربلای تو ، تموم رویای منه کربلای تو ، جنون شبهای منه کربلای تو ، آقا بزار ساده بگم همه ی دنیای منه دلم میخاد ، عاشقونه بارم رو ببندم شبونه شب جمعه با رفیقام کربلا باشم ، بی بهونه آقا ، از شما به ما رسیده آقا ، کربلا میدی ، ندیده شما ، که جای خودت ، رقیه خرج زندگیمو میده ( حسین جانم ، ای حسین جان جانِ جانانم ، ای حسین جان ) تکرار ارباب منی تو شاهِ هر سینه زنی ارباب منی منو آقا ، پس نزنی ارباب منی از وطنم دورم نکن خودت که دور از وطنی نگفته هارو میدونی مثل مادرت مهربونی جوونیم نذرِ جوونت کربلا میخام ، توو جوونی آقا ، این دلی که بیقراره آقا ، مگه راحتم میزاره ؟ بگو ، کی حرمتو می بینم دنیا وفا نداره ( حسین جانم ، ای حسین جان جانِ جانانم ، ای حسین جان ) تکرار من کجا برم ، اگه که کربلا نرم ؟ من کجا برم ، مگه چی میخام ، یه حرم من کجا برم ، منت بزار روی سرم سلام رسونده مادرم تو دریایی ، من کویرم تو بگو بمیر ، من می میرم جواز کربُ بلاتو از امام رضا ، من میگیرم آقا ، عشقِ شما آبرمومه آقا ، ضریحِ تو روبرومه آقا ، اربعین پای پیاده حرمِ تو آرزومه ( حسین جانم ، ای حسین جان جانِ جانانم ، ای حسین جان ) تکرار
. |⇦•جلوه ای از جبروت آوردند... و توسل ویژۀ میلاد علیه السلام اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── جلوه ای از جبروت آوردند سوره ای از ملکوت آوردند اَبری از جنسِ بهار و باران به سرِ این بَرَهوت آوردند خسته بودیم که ما را از لطف زیرِ یک سایه ی توت آوردند به درِ خانه ی آقا یک شهر همگی دستِ قنوت آوردند به تماشای تو آدم را باز از بهشتش به هبوط آوردند از سرِ سفره ی زهرا امشب محضِ لبخندِ تو قوت آوردند آب و آئینه و قرآن این است نوه یِ شاهِ خراسان این است قبله خوب است همین در باشد علیِ آلِ پیمبر باشد چارمین نادِ علی را گفتند باید این نام مکرر باشد چار دیواریِ کعبه یعنی چارسو جانبِ حیدر باشد جامعه خواندم و گفتند که آن با مفاتیح برابر باشد بگذار از لب بامت نرویم دلِ ما مثل کبوتر باشد گیسویی دین و دلِ ما بُرده خاصه وقتی که معطر باشد آی همنامِ رضا آمده است مغزِ بادامِ رضا آمده است زلفِ تو کاش مجعد نشود دل در این شام مُردد نشود تو علی هستی و مانند علی هیچکس صاحبِ مَسند نشود هست تا سامره و سردابش حالِ ما شُکرِ خدا بد نشود جز نسیمی که پُر از عطرِ شماست کاش از کوچه ی ما رد نشود دلِ من رفت به کویَت گفتم رفتِ تو کاش که آمد نشود گره ام دستِ تو بود و واشد کار دستِ تو نباشد نشود صد و ده مرتبه مُمتد گفتیم یا علی ابن محمد گفتیم دیدنت جامه دَریدن دارد یا که انگشت بُریدن دارد مژه ام خاکِ مسیرت را خورد الحق این سُرمه ، کشیدن دارد ارزشش داشت پریشان باشیم نازِ این زلف خریدن دارد دلِ من می تپد آقا چه کنم آهویی مِیلِ رمیدن دارد ما رسیدیم و زمین اُفتادیم بوسه از خاکِ تو چیدن دارد آنچه گفتند در اوصافِ شما دیدن و دیدن و دیدن دارد علیِ عالیِ اعلیٰ هادیست دهمین معنیِ زهرا هادیست چینی ام آینه ام می شکنم که تَرَک خورده ترین قلب منم سامرایِ تو بنا شد اما من پریشانِ امام حسنم بعد تو وقف بقیع ، کاش شود عُمرِ من صرفِ حرم ساختنم حضرت هادیِ ما مهدی کو من اویسم به هوایِ قَرنم گریه ام را به مُحرم برسان کُشته ی روضه ی یک پیرهنم خواهری گفت که ای وای حسین مادری گفت که ای بی کفنم کاروان آه که آمد از راه هرکه دارد هوسش بسم الله حسن لطفی✍ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
1. کربلای تو.mp3
7.92M
شب چهارم محرم 96 کربلای تو ، تموم رویای منه کربلای تو ، جنون شبهای منه کربلای تو ، آقا بزار ساده بگم همه ی دنیای منه دلم میخاد ، عاشقونه بارم رو ببندم شبونه شب جمعه با رفیقام کربلا باشم ، بی بهونه آقا ، از شما به ما رسیده آقا ، کربلا میدی ، ندیده شما ، که جای خودت ، رقیه خرج زندگیمو میده ( حسین جانم ، ای حسین جان جانِ جانانم ، ای حسین جان ) تکرار ارباب منی تو شاهِ هر سینه زنی ارباب منی منو آقا ، پس نزنی ارباب منی از وطنم دورم نکن خودت که دور از وطنی نگفته هارو میدونی مثل مادرت مهربونی جوونیم نذرِ جوونت کربلا میخام ، توو جوونی آقا ، این دلی که بیقراره آقا ، مگه راحتم میزاره ؟ بگو ، کی حرمتو می بینم دنیا وفا نداره ( حسین جانم ، ای حسین جان جانِ جانانم ، ای حسین جان ) تکرار من کجا برم ، اگه که کربلا نرم ؟ من کجا برم ، مگه چی میخام ، یه حرم من کجا برم ، منت بزار روی سرم سلام رسونده مادرم تو دریایی ، من کویرم تو بگو بمیر ، من می میرم جواز کربُ بلاتو از امام رضا ، من میگیرم آقا ، عشقِ شما آبرمومه آقا ، ضریحِ تو روبرومه آقا ، اربعین پای پیاده حرمِ تو آرزومه ( حسین جانم ، ای حسین جان جانِ جانانم ، ای حسین جان ) تکرار