دانشجوی دکترا بودم و درگیر با چالش همیشگی مقاله.📝
با این حال اولویت اولم، وظایف دیگهای شده بود.🧕🏻🧔🏻
حین دورهی دکترا، دو ترم در دانشگاه آزاد، به صورت حقالتدریسی، رفتم و همزمان برای هیات علمی همون واحد هم درخواست دادم. 👩🏻🏫
۲ سال بعد، پس از گذروندن ۳ تا مصاحبه، هیئت علمی دانشگاه آزاد شدم.
همچنان درگیر مقاله بودم.📖
مقالههام جواب قابل قبولی دریافت نمیکردن و فرایند سختی شده بود.😕
تا این که سر و کله نی نی پیدا شد.👼😍
قشنگ ترین دوران زندگیم رسیده بود.💖
بارداریم از نوع پرخطر بود و کلی قرص و آمپول داشتم و نیاز به استراحت بود.💉💊
برای همین تصمیم گرفتم، کلا این مدت، ذهنم رو درگیر درس نکنم.😊
و همهی توجهم فرشته کوچولوم باشه که صحیح و سالم بیاد بغلم.😍
با همهی اینا دوران بارداریم شیرین ترین دوران زندگیم بود.💗
به برکت حضورش، ماه ۴ بارداری یکی از مقالههام جواب مثبت دریافت کرد و تا ماه هشتم چاپ شد.😃
خیالم از بابت درسا یه کم راحتتر شد.😎
تو استراحت بارداریم، فرصت رو غنیمت شمردم و دنبال علایق دیگهم رفتم.😍
شروع کردم به بافتن پتوی قلاب بافی برای نینی که عکسشو میبینید.
یا مطالعهی کتاب هایی مثل "من دیگر ما" درمورد تربیت فرزند، که واااقعا عالی بودن و دید خیلی خوبی بهم میدادن.📚
بهمن ۹۷، آقا محمدجواد شد نور خونهی ما.✨💞🎆
تو روزای به دنیا اومدن پسرم، با اینکه شکر خدا، حال خودم و پسرم خوب بود؛
ولی حال مامانم اصلا خوب نبود.😫
دچار کمر درد خیلی بدی شده بودند و نیاز به عمل داشتند.
عمل به لطف خدا، به خوبی انجام شد.😃
و پدر و مادرم اومدند خونه ما.😇
صبحا همسرم میرفتن سرکار، و من و پدرم، نوبتی از مامان و نینی مراقبت میکردیم.
مامانم هم نکات لازم بچهداری رو به من میگفتند.😍
همهی اینها تا قبل از ۴۰ روزگی محمدجواد بود.👼🏻
بعدش پدر و مادرم برگشتن خونهشون و روزهای جدیدی برای خانواده ۳ نفرهمون شروع شد.🧕🏻🧔🏻👶🏻
تعطیلات عید، چند روزی رفتیم شمال؛🌲🌳
و بعد برگشتن، میزبان مهمونامون از مشهد بودیم.🙂
برای من که دوران بارداریم استراحت بودم،
هرکدوم از این مراحل (تنهایی تو خونه با نینی، مسافرت با نی نی ۴۰ روزه و میزبانی) یک گام #برگشت_به_زندگی_عادی بود.🤗
محمدجواد بزرگتر شد.
همسرم هر از گاهی، ماموریت میرفتن و ما میرفتیم پیش مامانم و یا ایشون میاومدن پیش ما.😀
اینطوری گذشت و آقامحمدجواد، ۷ ماهه شد و رسیدیم به مهرماه و من باید برمیگشتم سر کارم تو دانشگاه...
#ف_غیور
#کامپیوتر۸۴_دانشگاه_فردوسی
#تجربه_مخاطبین
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_سوم
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
از همون لحظه اول که فهمیدم مامان شدم، ذهنم درگیر این بود که چطور باید برگردم سر کار😣
فقط فکر اینکه مادرم، کنار پسرم هست بهم دلگرمی میداد.
خواهرم، تازه دوره ارشدش شروع شده بود📚
با دختری دو ماه بزرگتر از محمد جواد👼
با توکل به خدا و مشورت با مامان و خواهر و همسرم، روزای حضور برای تدریس رو اعلام کردم👩🏫
سه روز پشت سر هم، عصرها، نزدیک به آخر هفته📋
خواهرم هم جوری انتخاب واحد کرد، که تا حد ممکن روزهای کلاسهامون متفاوت باشه📝
چرا که نگهداشتن دو تا نینی یکجا، تو این سن، واقعا سخته😧
با همه اینها یک روز هم باقی موند که آقای همسر نگه داشتن پسرشون رو به عهده گرفتن🧔👶
اون روز، وسایل و غذای محمدجواد، و نهار همسرم رو حاضر میکردم و با همسرم که زودتر از همیشه از سر کار برمیگشتن، میرفتیم دانشگاه🚗
من میرفتم سر کلاس👩🏫
و پدر و پسر میرفتن حرم امام🕌
چون نزدیک بود و فضا باز؛
و نینی میتونست چهاردستوپایی بره و راحتتر باشه😃
اینجوری مدت زمان دوری گل پسر از مامان، هم کمتر میشد😍
دو روز دیگه هفته، مامانم میاومدن خونمون. این دو روز هم خداروشکر مدت زمان کلاس، کمتر بود😌
چند بار هم پیش اومد که همسرم یا کلا نبودن یا دیرتر میرسیدن؛
که یه بارش آقا محمدجواد رو سپردم دست همسایه.
با اینکه باب کمک گرفتن از این همسایه خوبمون، تو مسجد باز شده بود و دلم قرص بود که خدا خودش، این راه رو پیش پام گذاشته؛
ولی بازم اون روز که اولین بار پسرم رو پیش کسی غیر از خانوادم میگذاشتم، تا برم سر کار اشکام میریخت😭
اون روز، بابای محمدجواد، بعد ۳ ساعت میرسن و محمدجواد رو که دیگه شروع کرده بوده به گریه کردن، میگیرن و میان دانشگاه پیش مامان.
یه بارم، رفتم خونه مامان، تا دوتا نینی، باهم کنار مادربزرگ باشن.
اما همونطور که پیشبینی میشد، اصلا ساده نبود و دیگه فکر تکرارشم نکردیم😖
یه دفعه هم، به ذهنم رسید، که هفته آخره و درسها تموم شده و میتونم محمدجواد رو با خودم ببرم سر کلاس😃💡
اون روز برام، واقعا شیرین و خاطرهانگیز شد💗؛
و محمدجواد بیشتر از من، بغل دانشجوهای خوبم بود😃
وقتایی هم که کلاس نداشتم،😊
یا محمدجواد خواب بود،😴
یا با باباش بازی میکرد،⚾️
پایاننامهم رو تکمیل میکردم📑
یه نگاهی هم به مقالههای در دست ویرایشم داشتم، تا بتونم خودم رو برای دفاع کنم👩🏫
اما باز هم همهچیز اونجوری که پیشبینی میکردم پیش نرفت...
#ف_غیور
#کامپیوتر۸۴_دانشگاه_فردوسی
#تجربه_مخاطبین
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_چهارم
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام دوستان😀
🔷 انشاالله از این به بعد، بعضی روزها، کانالهای همسو در موضوع مادر و کودک، معرفی میشن.
البته قابل ذکره، لزوما، تمام محتوای همه کانالهای معرفی شده، مورد تایید مادران شریف، نیست.
✅ راستی، نظرات خوبتون رو با ما در میان بگذارید.
ارتباط با ما:
@moh255
🍀🍀🍀
مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
از همون لحظه اول که فهمیدم مامان شدم، ذهنم درگیر این بود که چطور باید برگردم سر کار😣 فقط فکر اینکه
تو این فکر بودم که با همون یک مقاله، دفاع کنم😌
متن پایان نامهم رو، تکمیل کردم📔 و بردم پیش استادم😊
اما برخلاف انتظارم، استادم قبول نکردن!! 😣
گفتن با این یک مقاله، دفاعم ضعیف میشه و باید وقت بذارم و در دانشگاه حضور پیدا کنم و حداقل یک مقاله خوب دیگه بدم😨
چالش اصلی تازه شروع شد🤨
کارهای دیگه مثل رسیدگی به کارهای خونه و تصحیح تمرینهای دانشجوها رو، می شد تو زمانهای تکهتکه پیش برد؛⏰
اما تمرکز روی موضوع پژوهشم و باز کردن گرههاش🤔، نیاز به حداقل دو سه ساعت، بدون حواسپرتی داشت🙇♀️
در حال حاضر در حال حل این مسئلهام😏
✅ برای جلسات با استادم، روزهایی رو انتخاب میکنم که همسرم بتونن پیش گل پسر باشن🧔👶
و سه تایی بریم این یکی دانشگاه؛ این دفعه در نقش دانشجو😆
✅ روزهایی هم که خونهم، به محمدجواد👼، کارهای خونه، آماده کردن دروس تدریس📙و... میگذره.
کارهای خونه رو معمولا نمیذارم، تلنبار و تبدیل به پروژه بشن؛ و خداروشکر در این زمینه مشکلی برام پیش نمیآد☺️
غذا رو هم اکثرا، شبها درست میکنم که پدر و پسر کنار هم مشغول بازیان🍲؛
تا صبح فرصت رسیدگی به محمدجواد و بقیه کارها داشته باشم👼📝
✅ تو هفته، یه روز هست، که تدریس ندارم و کلاس خواهرمم کوتاهه.
اون روز، از شب قبلش میرم خونه مامان، تا وقتی که خواهرجون از دانشگاهش، برمیگرده، من برم دانشگاه و به درسام برسم📚
✅ یکی دو بار هم، همون همسایمون، دو سه ساعت، از آقا محمدجواد نگهداری کردن، و من نشستم پای درسا😊
✅ در امتحانات هم، که کلاسا تعطیله، مامان و خواهرجون میان خونه ما؛ مامانم، دو تا نینی رو سرگرم میکنن، تا ما دوتا به درسامون برسیم👼👼
بچه ها هم تعامل سازنده، با نینی همسن خودشونو تجربه میکنن😍
🔷 خلاصه که در زمانهای ممکن، با همکاری بقیه، سعی میکنم درسم رو هم به سرانجام برسونم؛
و امیدم به خداست که به وقت و کارم برکت بده که حقی از آقا محمدجواد و بقیه ضایع نشه🤲
پ.ن: شاید چند سال قبل، نگاهم از خودم به عنوان مادر ایدهآل این بود که سرکار نرم، ولی بعد فهمیدم این تنها نقشی نیست که خدا ازم انتظار داره🤔
خدا بهم، هم نعمت مادر شدن داده، هم نعمت درس خوندن و درس دادن و همراهی خانواده؛
و من باید تلاشمو بکنم همهی وظایفی که خدا، با این نعمتها بر دوشم گذاشته، انجام بدم💪
خیلی وقتا اصلا فکر میکنم، شاید محمدجواد به خدا گفته، به مامان بگو درسشو خوب بخونه ها😆
اتفاقا پسرم، بهم انرژی دوباره و بیشتر داده برای درس خوندن و استفاده بهتر از وقت😍
برای اون هم، نوع دیگهای فرصت ایجاد شده که با باباش، مادربزرگ، خاله و نینی خاله، تعاملات خوبی داشته باشه، که یه مادر به تنهایی نمیتونه براش ایجاد کنه😌
برنامهریزی خدا، برام همیشه بهترین بوده💖
#ف_غیور
#کامپیوتر۸۴_دانشگاه_فردوسی
#تجربه_مخاطبین
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_پایانی
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔸بخشی از مصاحبه مادران شریف
🔸با خبرگزاری تسنیم
♦️تسنیم: امروزه با گسترش اینترنت، فضای مجازی بستر مناسبی برای تشویق مردم به فرزندآوری فراهم میکند بر این اساس نحوه فعالیت شما در اینستاگرام چگونه است؟
✅ در بحث تشویق مردم به فرزندآوری، با چند لایه روبهرو هستیم؛
لایه اول که در سطح قرار دارد، بهوسیله تصمیمات و تبلیغات سیاستمداران شکل میگیرد،
اما لایه عمیقتری هم وجود دارد که به باورها و نوع سبک زندگی مردم بازمیگردد.
ما با این لایه عمیق، کار داریم و به همین دلیل از قالب تجربهنگاری و خاطرهنگاری در اینستاگرام استفاده کردیم؛
در صفحهمان سبک زندگی خانمهایی را که با وجود داشتن چند فرزند، بانشاط و موفق هستند، انتشار میدهیم البته بهشکلی که قابلیت الگوبرداری داشته باشد.😊
انگاره غلطی که در جامعه به وجود آمده این است که فرزند👶🏻 بیشتر مساوی با به هم خوردن آرامش است!
در حالی که ما در جهت رد این طرز فکر قدم برمیداریم، اتفاقاً مادر بودن باعث میشود خانمها در ابعاد مختلف وجودیشان بهصورت چندبعدی و تصاعدی رشد کنند.
ما به این اعتقاد رسیدهایم که اگر مادران چندفرزندیِ موفق به جامعه معرفی شوند،👌🏻 کمکم زمینه تغییر نگرش دیگر خانمها نیز به وجود میآید.
ما اصرار داریم الگوهایمان بهطور دقیق شرایط اقتصادیشان را توضیح دهند تا مردم بفهمند که فرزندآوری لزوماً به امکانات مالی و اقتصادی زیادی نیاز ندارد.😉
از طرفی وقتی مخاطب بفهمد که این قضیه امکانپذیر است به این فکر میکند که "وقتی زندگی با چند فرزند لذتبخشتراست چرا به یک فرزند اکتفا کند؟!"
♦️تسنیم: بهعنوان سخن آخر، در بحث فرزندآوری چه توصیه یا درخواستی از مردم دارید؟
✅همه پیگیریها و تصمیمگیریهای ما توسط گروهی مستقل از مادران انجام میشود، درخواست ما از مردم این است که در انتشار تجربیات زیسته مادران موفق چندفرزندی به ما کمک کنند و اگر نمونهای از مادران موفق چندفرزندی سراغ دارند، به ما معرفی کنند تا با آنها مصاحبه کنیم و تجربیاتشان را در اختیار دیگران بگذاریم چون جامعه، الگوهای موفق را میپذیرد و براساس آن جهتگیری میکند.👌🏻
ما از تمام خانمهایی🧕🏻 که تجربیات مشابهی در این زمینه دارند، میخواهیم آن را به هر روشی که میتوانند، چه حضوری و چه در فضای مجازی، در اختیار بقیه بگذارند،
این کار باعث میشود تا در جامعه و خانوادهها در زمینه داشتن چند فرزند فرهنگسازی بشود.
متن کامل مصاحبه را، از لینک زیر بخوانید:
https://tn.ai/2203103
#مادران_شریف
#مصاحبه
#خبرگزاری_تسنیم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
بعد از چند روز آپارتماننشینی تو تهران،🏢 به صورت مشهودی محمد و علی نیاز به فضای باز داشتن.🌳🌳🌲
آماده شدیم که بریم پارک، تا یه کم انرژیهاشون تخلیه بشه.😄
ناهارشون رو هم برداشتم که تو پارک بخورند.😎😋
علی آقای نوپا لحظهای ساکن نمیموند، و من باید دنبالش میرفتم.👶🏻🏃♂
برا همین، یه مامانبزرگ، که با نوهاش اومده بود پارک، مسئولیت تاب دادن محمد رو به عهده گرفت.👦👵
محمد به درخواست مامانبزرگ شروع کرد به اظهار فضل نمودن، و دو سه تا از شعرهای فخیمش رو خوند.😎🗣😅
میدونستم که الان مامانبزرگ میخواد ازم یه سوال بپرسه.
این اتفاق بارها افتاده برامون...😂
«مهد کودک میره، نه؟»😃
من گفتم نه.😏
و مامانبزرگ با تعجب به تاب دادن بچهها ادامه داد.😯
آیا خانواده، و به طور خاص مادر، فقط وظیفه سیر کردن شکم بچه رو به عهده داره؟😐🍎🍌🍖🍳
شعری که مربی مهد انتخاب میکنه رو حفظ کنه،🗣
قصهای که با مدل تربیتی فلان کارگردان هماهنگه رو صبح ببینه،🎥
بعدش مجری برنامه کودک، تراوشات ذهن نویسنده برنامه رو، به خورد بچه میده،🖥
تو بازی با گوشی مامانش، تصاویری که برنامهنویس انتخاب کرده میبینه...📱
و...
خب این آش شله قلمکاری🍵 که به خورد بچههامون میدیم، نهایتا گودزیلا و زامبی تحویل میگیریم دیگه.😅😂
(البته که خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است!)
پ ن:عکس تزئینی است.😅 عکس از خاطره مذکور ندارم خب😕ایشون هم محمدآقا هستن،وقتی نوپا بودن.
#پ_بهروزی
#ریاضی۹۱
#تربیت_فرزند
#نصیرالدین_محمد
#فرزند_صالح
#بوی_بهشت
#گودزیلا
#زامبی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif