eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
475 دنبال‌کننده
848 عکس
110 ویدیو
38 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
✓ ضرورت مواظبت از انحراف و پسرفت جامعه بنده و جنابعالی هم که امروز در دوران حرکت و نَشو جدید اسلام و حیات دوباره‌ی اسلام زندگی می‌کنیم، باید حواس‌مان جمع باشد که به این بلا دچار نشویم؛ این بلا برای ما هم هست. فضیلت یک عده انسان به عبادت خدا است. وقتی که خدا را عبادت کردند، خدای متعال از آنها سستی را، حزن را، عقب‌ماندگی را، ذلّت را می‌گیرد؛ اگر از عبودیّت خدا دست برداشتند، اگر در دام گناه افتادند، اگر همان غلطی را که دیگران می‌کردند، آنها هم کردند، دیگر مورد لطف خدا قرار نمی‌گیرند، سستی و غم و ذلّت و بدبختی به سراغ آنها هم خواهد آمد. نبایستی خیال کنیم که ولو مجاهدت نکنیم، ولو با نَفْس‌مان مبارزه نکنیم، ولو در خط اسلام و انقلاب نمانیم، ولو ملّت ما آن فداکاری را از دست بدهد، در عین حال ما همان بندگان خوب خدا خواهیم بود و همان ملّت برجسته‌ای که انقلاب آن برجستگی را به ما داد باقی خواهیم ماند؛ ابداً. *یک ملّت می‌تواند قرن‌ها و تا آخر دنیا مورد لطف پروردگار باقی بماند و ملّت برگزیده و نمونه باشد و ملّت‌های دیگر را به طرف خود جلب کند، مشروط بر اینکه عبودیّت خدا را برای خودش همواره نگه بدارد،* و اِلّا اگر عبودیّت خدا از دست رفت، دیگر هیچ‌یک از این ارزش‌ها باقی نخواهد ماند. اشتباه یهود این بود که این را نمی‌فهمیدند. اینها می‌گفتند که ما بچه‌های خدا هستیم، ما دوستان خدا هستیم؛ در حالی که آن نقطه و مرکز اساسی «یعنی آن ایمان و توجه و اطاعت و عبودیّت» که نزدیکی آنها به خدا را به وجود آورده بود، از دست داده بودند. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیای عجیبی شده... فیلم *تجمع اعلام همبستگی با مادران و کودکان غزه* در جوار مزار شهید القدس، حاج قاسم سلیمانی. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
** *شماره اول، روایت رمضان* یازده ماه سال، توی تُنگیم و اغلب به همین چند مشت آبی که در آن محبوسیم، قانعیم. گاهگدار در رویای نیمه‌شب یا استیصال میانه روز، دلمان هوای دریا می‌کند. دریایی که فقط یک ماه در سال، راه به آن می‌یابیم. بقیه روزها و شب‌ها، کسی راهمان برای پیوستن به دریا را نبسته اما کسی هم دو دستی به آن آبی بی‌کرانه هل‌مان نمی‌دهد. این چنین است که ما، دل خوش می‌کنیم به همان تُنگِ تَنگ‌مان و حتی باورمان می‌شود که عالم، همه‌اش همین‌قدر است. *این مجله، حاصل قلم زدن مادرانی است که تلاش کرده‌اند گوشه‌ای از تجربه حضورشان در دریا را برای دیگران نقل کنند. دریایی که هر سال رمضان، راه ورودی به آن گسترده می‌شود تا با بار عامی که در این درگه می‌دهند، قلب‌های کوچک ما ماهی‌های تُنگ‌نشین، اهلیِ دریا شود.* زیستن در هوای شهرالله رمضان، زن و مرد و پیر و جوان نمی‌شناسد، هر کسی اگر حاضر باشد چند صباحی از تُنگش دور شود، می‌تواند یک ماه ساکن ماه خدا گردد. اما در روایت این حضور، زاویه دیدهای مختلف، هر کدام لطف منحصر به خود را دارند که سهم ما در این اولین شماره از مجله قلم‌زنان، تماشای جولان در این دریا از زاویه نگاه عده‌ای مادر است. *مادری پیوند ویژه‌ای با ربوبیت دارد و این چنین است که زاویه نگاه مادرانه می‌تواند نورافکن روی ظرایفی از زندگی در رمضان بیندازد که نظاره کردن آنها، حسن و خیر و رشد مخصوص به خود را به ارمغان می‌آورد.* مادرانی که در این اوراق راوی پرده‌ای از سفرهای رمضانی‌شان هستند، همه مدتی است در یک حلقه حول آرمانی مشترک گرد آمده‌اند و مشق نوشتن می‌کنند. این حلقه رفاقتی، ذیل مجموعه مردم‌نهاد *«مدار مادران انقلابی» (مادرانه)* قرار دارد. مجموعه‌ای که می‌کوشد زنان در همه ساحات وجودی‌شان به رشد و بالندگی برسند و کنشگران اجتماعی فعال و پویایی باشند که در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی، گام های پیوسته و استواری، هرچند کوچک، بردارند. شماره اول از مجله قلم‌زنان، با موضوع ماه مبارک رمضان، تقدیم نظر شما می‌گردد. امید که این تلاش کوچک مقبول میزبان رمضان افتد. هیئت تحریریه مجله، از نقد و نظرهای شما استقبال می‌کند و دست‌تان را برای همکاری به گرمی می‌فشرد. در *جان و جهان* هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس ... 🌱 https://ble.ir/janojahan 💠 [بله](https://ble.ir/janojahan) | [ایتا](http://eitaa.com/janojahanmadarane) | [روبیکا](https://rubika.ir/janojahaan) 💠
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
سلام ** عید شما خیلی مبارک! نماز روزه‌ها قبول! بله بله! تبریک عید، بدون عیدی نمی‌چسبه! اصلا ما اومدیم که خبر یک عیدی رو به شما بدیم☺️ گروه *«مداد مادرانه»* رو که می‌شناسین؟ همون گروهی که مامان‌های مادرانه‌ایِ دست به قلم، توش جمع هستن و مشق نویسندگی می‌کنن؛ حاصل قلم‌شون رو هم شما توی جان و جهان می‌بینین. حالا اعضای مداد مادرانه، سنگ بنای یک مجله رو گذاشتن و موضوع اولین شماره‌ش رو هم، *رمضان‌المبارک* گذاشتن.😇 مجله‌ای که متن‌های رمضانی اعضای مداد توش جمع شده و خوندن روایت‌هاش، گاهی اشک رو به چشم میاره و گاه خنده رو به لب! شماره اول از مجله * (روایت رمضان)* تقدیم به شما که همراه همیشگی جان و جهان و مایه قوت قلب ما هستید.🌹🌹🌹 نقص و ایرادهای کار رو هم به بزرگی خودتون ببخشید و هم به ما گوشزد کنید. اگر هم دلتون بخواد تو تولید شماره‌های بعدی، همراهی‌مون کنید که چی بهتر از این!🤩 شناسه کاربری دبیر تحریریه خدمت شما: @mahdahha دوستتون داریم، مشتاق نظراتتون هستیم و خیلی به دعای خیرتون نیازمندیم. زیر سایه الطاف امام حسن(ع) باشید. در *جان و جهان* هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس ... 🌱 https://ble.ir/janojahan 💠 [بله](https://ble.ir/janojahan) | [ایتا](http://eitaa.com/janojahanmadarane) | [روبیکا](https://rubika.ir/janojahaan) 💠
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
بسم الله همه جمع شده بودیم. همه‌ی آنهایی که حس می‌کردند باید یک جایی یک کاری برای مردمی که آن طرف دنیا از دست مستکبر رنج می‌برند انجام بدهند و نمی‌دانستند چه کار. جمع شدیم که بگوییم هستیم. که بگوییم اهل کوفه‌ای نیستیم که پای تلویزیون آه و ناله و واحسرتا بگوییم و بعد هم همه چیز برای‌مان انگار نه انگار باشد. بعد هم که دیدیم یک عده می‌خواهند برای مردم مظلوم و گرسنه فلسطین کمک‌های غذایی بفرستند، دست‌ها را توی جیب‌مان بردیم که از کجا معلوم این پول‌ها به فلسطینی‌ها برسد؟ تازه من برای شب عیدم آجیل نخریده‌ام هنوز. سفره‌ی خودم واجب‌تر است. خواستیم بی تفاوت نباشیم. ما زن‌ها، هرچند شرایط تفنگ و لباس رزم پوشیدن نداریم ولی یک جایی باید نشان بدهیم که هستیم. خیلی‌ها از پوسترمان حمایت کردند. خیلی از ارگان‌ها و تشکلاتی که مثل ما از شنیدن فجایع اسراییل علیه فلسطین به هم ریخته بودند. و خیلی‌ها قسمت‌شان بود که توی این جمع حضور داشته باشند. من جزو کوفیان بودم. توی همه گروه‌ها پوستر را فرستاده بودم و گفته بودم آی شماهایی که فقط حرف می‌زنید حالا وقت عمل است. ولی موقع عمل به کمرم فکر کردم که درد می‌کند. و چشم‌های روزه دارم که خوابشان می‌آید. وقتی زنگ خانه زده شد و برایم مهمان آمد، خیالم راحت شد که دلیل محکمی برای نرفتن دارم. خدا که انقدر بهمان گیر نمی‌دهد. ولی الحمدلله که خدا هوای من را داشت. اصلا اگر خدا مسیر راست را به طرف ما کج نکند به کجا می‌خواهیم برویم؟ برای این که وجدانم را راحت کنم توی گروه پیام دادم که دوست دارم بیایم ولی وسیله ندارم. ولی غافل از آن که مادرانه، گروه مواسات است. اینجا نمی‌شود کمک بخواهی و کسی نه بگوید. مسیر خانم بهرامی طولانی شد تا به خانه ما هم برسد. مهمان خانه ما هم قسمت‌ش بود که توی اجتماع امروز باشد. محل دورهمی‌مان کنار مزار آیت الله ناصری و شهدای گمنام بود. کم‌کم جمعیت زیاد شد. سرود خوانده شد و بیانیه‌ای که با لحن حماسی یکی از بانوان خوانده شد. و حرف حقی که توی بیانیه زده بودند: کجا هستند آن ارگان‌هایی که با هر مناسبتی بیانیه می‌دهند و حالا خاموشند؟ و مگر معصوم نفرموده بود اگر از شنیدن ربودن خلخالی از پای زنی یهودی جان بدهی حق داری؟ روی زمین پرچم کاغذی اسراییل بود و من مثل بچه‌ها هربار موقع رد شدن سعی می‌کردم حتما پایم را روی آن ستاره‌های پاره و مچاله شده بگذارم. انتهای تجمع سفره‌ی مادرانه بود. سفره‌ی نمادین مردم فلسطین با تصویر کودکی کفن پوش و ظرف‌های غذای خالی. پس از بیانیه، استادی برای‌مان صحبت کردند و جلسه را با توسل به امام زمان برای ظهور به پایان رساندند. 🖊زهرا امینی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
تعداد روزهای مصیبت را تا صد شمردیم، دیدیم تمام شدنی نیست انگار، دیگر نشمردیم! امروز چندمین روز است؟ کسی می‌داند تعداد شهدا به چند رسیده؟ حالا دیگر مصیبت تبدیل شده به عادت؛ و عادت آفت است! در تاریخ اسلام، هیچ کجا چنین جنایت هولناکی با این تعداد شهید و مجروح، آن هم در سکوت و خفقان مسلمین سابقه نداشته. ابوعبیده روزهای اول مصیبت، از مسلمان‌ها می‌خواست که متحد شوند و کاری کنند. حالا اما می‌دانید چه گفته؟ گفته آی مسلمانان روزه‌دارِ سر به مهرِ عابد، که در هنگامه‌ی قتل ما، کنج محراب‌هایتان منتظر رمضانید و مساجدتان را زینت می‌کنید! دیگر توقع ورودتان به جنگ را نداریم، لااقل همان کنج محراب‌های رمضانی‌تان، برای نجات ما دعا کنید. دعا می‌تواند سرنوشت یک قوم را تغییر دهد. و این، حداقل کاری است که تک‌تک ما می‌توانیم انجام دهیم و دیگران را هم به آن توصیه! شنیده‌اید که می‌گویند دعای روزه‌دار هنگام افطار مستجاب است؟ شما دعای‌تان را خرج چه می‌کنید؟ ما می‌خواهیم دعای مستجاب افطارمان را، نذر فرج و مقاومت کنیم! ما می‌خواهیم چند دانه خرما و یک برگه‌ی کوچک که روی آن نوشته *دعای مستجاب افطارم، نذر کودکان مظلوم فلسطین* را برداریم و در خانه‌‌ی همسایه و توی مسجد و حرم و کوچه و خیابان پخش کنیم. باشد که موج دعای دسته جمعی ما هنگام افطار، ورق ظلم و جنایت را برگرداند و قدمی در مسیر ظهور باشد. شما چه می‌کنید؟ *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
هجدهم ماه مبارک رمضان بود. تصمیم داشتم چند ظرف شله‌زرد، به نیت شب نوزدهم ماه مبارک، بین همسایه‌ها توزیع کنم. همون روز گروه مادرانه رو چک کردم و به طور اتفاقی پیام مربوط به پویش ماه مبارک رو دیدم. رزق قشنگی بود که نصیبم شد. دعوت همسایه‌ها به دعا در لحظه افطار برای کودکان مظلوم فلسطین. حداقل کاری که از دستم برمیومد. ظرف‌ها را به جمله «دعای لحظه افطارم نذر کودکان فلسطین» مزین کردم. در تمام مراحل کار، پسرم هم در کنارم کمک می‌کرد. از خرید ظروف گرفته تا تزئین شله‌زردها و توزیع آنها بین همسایه‌ها. ان‌شاءالله که خدا قبول کند و با دعاهای خالص مومنین در لحظه افطار و سحر، راه نجاتی باز کند برای این مردم مظلوم. 🖊فاطمه اسکندری *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پویش این ماه مادرانه خیلی منو جذب کرد بخاطر اینکه چند ماهی بود می‌خواستم برای بچه‌های فلسطین یک کاری بکنم و انقدر کم سعادت بودم که رسیدیم به پویش فروردین، خداروشکر اولین قدم کوچیک رو برداشتم و تعدادی لقمه درست کردم و با خودم بردم هیئت محبین، دادم دست یک خانوم زیبا و دیدم دخترای دست‌اندرکارمون دارن نوش‌جان می‌کنن. خیلی‌ها از نوشته روی لقمه احساسی شدن و از ته قلب دعاهای قشنگ‌شون روانه بچه‌های مظلوم و عزیز فلسطین کردند. این فسقلی جانم از این لقمه‌ها نوش جان کردند. 🖊زینب منصوری *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پویش این ماه مادرانه خیلی منو جذب کرد بخاطر اینکه چند ماهی بود می‌خواستم برای بچه‌های فلسطین یک کاری بکنم و انقدر کم سعادت بودم که رسیدیم به پویش فروردین، خداروشکر اولین قدم کوچیک رو برداشتم و تعدادی لقمه درست کردم و با خودم بردم هیئت محبین، دادم دست یک خانوم زیبا و دیدم دخترای دست‌اندرکارمون دارن نوش‌جان می‌کنن. خیلی‌ها از نوشته روی لقمه احساسی شدن و از ته قلب دعاهای قشنگ‌شون روانه بچه‌های مظلوم و عزیز فلسطین کردند. این فسقلی جانم از این لقمه‌ها نوش جان کردند. 🖊زینب منصوری *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
در آستانه‌ روز جهانی قدس، مدار مادران انقلابی برگزار می‌کند: نشست معرفتی با موضوع: *حکمت الهی و قتل کودکان و زنان غزه* سخنران: محمدحسن جعفریان پژوهشگر فلسفه و حکمت اسلامی. روز چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ (۲۳ رمضان المبارک) ساعت ۱۶ الی ۱۷ در نرم افزار قرار لینک نشست: https://gharar.ir/r/907b7574 * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
دیگر حتّی بهانه‌ای برای گریه نمانده است؛ حرفی برای آه، بُغضی برای ناله‌های غریبی. چشمه‌های خشکیده‌ی چشمم را از حسرت کدام بارانِ نباریده سیراب کنم؟ چند وقتی هست که خیلی به فکر مظلومیت بچه‌های فلسطینم و دوست داشتم کاش آنجا بودم و برای‌شان مادری می‌کردم. تصمیم گرفتم کاری کوچک برای این عزیزان انجام بدم و به ذهنم رسید در حد توانم خرمایی در ظرف بچینم و راهی خانه همسایه‌ها کنم تا افطارشان را با برای دعای رهایی بچه‌های فلسطین افطار کنند. ای معجزه قیام قامت، ای قدس خون‌نامه‌ی عشق و استقامت، ای قدس... 🖊سیده حمیده فاطمی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
مدت‌ها بود که می‌خواستم برای مردم مظلوم فلسطین کار مفیدی انجام بدم. شنیدن اخبار غزه و همدردی با مادران فلسطینی، آه از نهادم برآورده‌ بود. پویش فروردین ماه مادرانه، جرقه‌ای بود برای حرکتم. شب دوم قدر بود و باید کاری درخور اما در حد توان مادرانه ام انجام می‌دادم. یادم آمد جایی خوانده بودم عدس، انسان را رقیق‌القلب می‌کند و اشک چشم را زیاد می‌کند. چیزی که برای حضور در شب‌های قدر، نیاز بود. با همراهی همسرم عدسی پختم و همراه با پسرم نزد همسایه‌ها بردیم. سلام و احوالپرسی کردیم. نذری‌ها را تقدیم کردیم و التماس دعا گفتیم. خدایا در این شب قدر، ما را مورد غفران و رحمت خودت قرار بده. 🖊 فاطمه دهقانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
توی محله‌ی وزین‌مون (محله قرنی) یک دوره قرآن کوچولویی برقراره. تقریبا هفته‌ای دو روز خونه‌ی یک نفر می‌ریم، یک جزء قرآن رو با هم می‌خونیم. باور نکردنی هست که خیلی زود می‌گذره، و خودمون هم وقتی جزء تموم می‌شه، کلی تعجب می‌کنیم که چه ساده موفق شدیم یک جزء رو بخونیم و دست خداوند واقعا همراه جماعته. بعد از ختم قرآن، چند صفحه‌ای از کتاب تفسیر سوره جمعه رو با هم می‌خونیم، و از قلم حضرت آقا فیض می‌بریم و با زاویه نگاه رهبرمون آشنا می‌شیم و رشد می‌کنیم. برنامه‌ی فوق لذت بخشی هست که البته حضور همسران تو این دو روز تعطیلی باعث شده دلتنگ حضور دوباره بشم. 🖊فریبا عزیزی فرد *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
شروع سال ۱۴۰۳ برای من شروعی متفاوت بود. رنگ و بوی بغض و غم و آه گرفته بود. غم مردمی که سالهاست گرفتار ظلم‌اند. بیشتر از آن، غم اینکه از دستم کمک مستقیم و در صحنه‌ای برنمی‌آید دردناک بود. نمی‌دانم دعا کمترین کار است یا بهترین و بیشترین کمک! هرچه هست بهتر از ساکت ماندن و کاری نکردن است. دعا کردن و دیگران را توصیه به دعا برای مردم مظلوم فلسطین، کمی از عذاب وجدانم می‌کاست. فکر کردم چطور می‌توانم با زمان محدودم و مشغله زیادم، کاری کنم که افراد بیشتری را با خود همراه کنم! یاد مراسم شب قدر و مسجد محله افتادم. این سینی خرما را با آن متن زیبای پویش مادرانه آماده کردم تا به تعداد زیادی از مومنین اطرافم، غم و رنج مردم فلسطین را یادآوری کنم و دست یاری‌ام را برای دعای خیر مستجاب‌شان به سویشان دراز کنم. باشد که قبول افتد. 🖊فرزانه حسینی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پویش فروردین مادرانه را که خوندم ، خیلی برام جالب بود. دوست داشتم منم توی پویش شرکت کنم. سعی کردم پویش را جاهای دیگه هم معرفی کنم ولی خودم هنوز دست به کار نشده بودم. تا اینکه پیام یکی از خواهرهام را در گروه محله خوندم که گفتن می‌خوان برای پویش شله‌زرد درست کنن و تو مسجد محله پخش کنن. منم دست به کار شدم و شله‌زرد پختم و برگه‌های «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان مظلوم فلسطین» را نوشتم و بچه‌ها بردن در خونه‌ی همسایه‌ها موقع افطار توزیع کردن. بچه‌ها خیلی خوشحال بودن که تونستن کاری انجام بدن. (برای پخت شله‌زرد از شکر قهوه‌ای استفاده کردم که این رنگی شده.) 🖊فائزه دانش *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
تو مهربانی کن،یک شهر مهربان می‌شود! اون روز قرار بود با دوستان مادرانه‌ای برای افطاری ساده خیابانی، توی خونمون ساندویچ درست کنیم. قبل از اومدن خانوما برای کمک، آبجی‌م گفت من با همسرم می‌تونیم چندتا از خریدهایی که مونده رو انجام بدیم. قبول کردم. خودمم با دخترخاله‌ام تماس گرفتم که با ماشین بیاد و بریم برای الباقی خرید. برای خرید نون رفتیم و چند نفری توی صف ایستادیم. مسئولیت نان رو یکی از خانوم‌ها قبول کرده بودن برای افطاری امروز تهیه کنند. ایشون و دخترخاله‌م پول نونوایی رو حساب کردن و خواستن توی این کار خیر شریک باشن. آبجی اینا هم چند دقیقه قبل اونجا بودن و برای افطاری نون گرفته بودن. نانوا که خانواده مارو می‌شناخت چندباری گفت: بخدا شب قدر امشب نیست!!! بعد از نونوایی، رفتیم برای خریدهای بعدی که خداروشکر خیلی سریع، کار پیش رفت و برگشتیم. ساعت ۱۵ شد، آبجی و یکی دیگه از خانم‌های باحال گروه هم اومدن کمک و از دخترم که روزه اولیه خواستن برای دخترشون که خیلی حجاب کاملی نداره دعا کنند، گفتن اگه دعات بگیره یه شیرینی پیش من امانت داری!! دخترم گفت: من اول برای مردم فلسطین دعا می‌کنم بعد برای شما! تعداد ۳ نفر برای ۲۰۰ تا ساندویچ واقعا کم بود. منم باپررویی با همسایه‌مون تماس گرفتم و کمک خواستم. ایشونم باخوش‌رویی اومدن. با یکی از بستگان که توی همسایگی‌مون هستن هم تماس گرفتم، با نیروی کمکی اومدن. پنیرمون تموم شد. با آقای تازه به خواب رفته تماس گرفتم، چند دقیقه بعد با پنیر جلو در بود. سبزی تموم شد دخترم دهان روزه رفت از خونه‌ی آبجیم سبزی آورد. (برای عاقبت‌بخیری دخترها دعاکنید.) کارها خوب پیش رفت و به موقع تموم شد. موقع پخش ساندویچ‌ها دوباره با همسرم تماس گرفتم و گفتم بیاد ما رو برای توزیع ببره داخل شهر. جلوی مغازه‌ی شوهر یکی از اعضای گروه، ایستادیم. ایشون از مغازه‌شون میز آوردن و ساندویچ‌ها و اسپیکر رو روی میز چیدیم. ندای اسپیکر توی محل پیچیده بود و جلب توجه می‌کرد. تا اذان کارمون طول کشید. وقتی برگشتیم خونه، دیدم دخترم سفره رو پهن کرده و همسرم نون بربری تازه و داغ خریده بود. خیلی بهم چسبید، خستگی‌م در رفت. 🖊فهیمه زرقانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
*یادآوری* نشست رو به قله در مسیر امروز ساعت ۱۶ الی ۱۷ در نرم‌افزار قرار لینک نشست: https://gharar.ir/r/907b7574 * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
پویش این ماه اصلا برام عجیب رقم خورد. برخلاف اغلب اوقات که بخاطر مشغله یا دلایل مختلف باید به همسرم چندبار یادآوری کنم تا چیزی که می‌خوام رو تهیه کنن، اینبار به محض زنگ زدن بهشون و مطرح کردن این که من پلاستیک کوچیک برای بسته بندی نیاز دارم بدون خواستن هیچ توضیحی گفتن باشه و جالب اینکه چند جا هم موجود نبوده و ایشون گشتن تا سایز مورد نیاز رو پیدا کنن. مرحله بعدی اینکه به طرز عجیبی بچه‌هام که همیشه چسبیده هستن بهم و مدام در حال آتیش سوزوندن هستن، سرگرم شدن و من تونستم بسته‌بندی کنم و در کمال استیصال و زنگ زدن به دفتر فنی برای چاپ متن روش و قبول نکردن شون، خواهرم بعد برگشت از باشگاه با اینکه خیلی خسته بود و خیلی وقت‌ها کلا حوصله نداره مقواهای خوشگل کاهی‌ش رو برام برش زد و کمک کرد بنویسم و بچسبونیم روی بسته‌بندی و بسته‌ها پخش شد بین مادران شب‌زنده‌دار شب ۲۳ رمضان ۱۴۰۳. می‌خوام بگم گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود، ولی گاهی هم با وجود تنگی وقت و موانع، یجوری می‌شود که انگشت به دهان می‌مونی، پس مهم نیته و تلاش در حد وسع. مهم اون بچه‌های مظلومی هستن که این شب‌ها دل همه‌مون پیششونه و حال همه‌مون بخاطر اوضاع‌شون دگرگونه. خدایا این کم رو از ما بپذیر و دعاهای این شب‌هامون رو برای مردم مظلوم فلسطین هرچه زودتر مستجاب کن. 🖊زهرا قاسم‌زاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
امسال هر سفره‌ی افطار و سحر برایم سخت و غمناک بود، فکر گرسنگی کودکان غزه آزارم می‌داد. در این فکر بودم که چه کاری از من بر می‌آید؟پویش مادرانه جرقه‌ای در ذهنم زد و ایده‌ی دوستان مادرانه‌ای به دلم نشست. دست به کار شدم و بسته‌های نان خشک رو همراه برگه‌هایی که شامل «تلنگر» و «وظایفی» بود که می‌شود به واسطه‌ی آن کمکی کرد چیدم و در شب قدر ۲۳م همراه خود بردم. به مردم که می‌دادم بعضی تعجب می‌کردند و بعضی استقبال! خانمی بعد از گرفتن بسته با تعجب به همراه خود گفت نون خشکه! چرا نون خشکه نذری داد؟! و برگه‌ی داخل بسته رو خوند، همون لحظه برگشتن و گفتن چه کار خوبی. 🖊مریم قربانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*