17. روضه باز ممنوع.mp3
9.04M
#استاد_حاج_اسماعیلی
جلسه یازدهم
#آموزش_روضه_خوانی
#ممنوعیت_روضه_باز
یک مداح هنرمند ، بوسیله شعر« فقط یک اشاره » به اصل موضوع میکند ! و بیشتر روضه عاطفی میخواند 1397
@madehin14
18. انتخاب ملودی.mp3
15.07M
#استاد_حاج_اسماعیلی
جلسه دوازدهم
#آموزش_روضه_خوانی
انتخاب نغمه مناسب ، باید بر اساس محتوی شعر ، نوع مخاطب و فضای جلسه انجام شود 1397
@madehin14
19. دستگاه ماهور.mp3
674K
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
نمونه نغمه مناسب :
#دستگاه_ماهور
#گوشه_درآمد
با دست عشق
روی گِل شیعه کار شد
شیعه به مِهر فاطمه
سرمایه دار شد ...
#شاعر_حسن_کردی 1397
@madehin14
20. دستگاه شور.mp3
1.27M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
نمونه نغمه مناسب :
#دستگاه_شور
#گوشه_درآمد
با دست عشق
روی گِل شیعه کار شد
شیعه به مِهر فاطمه
سرمایه دار شد ...
#شاعر_حسن_کردی 1397
@madehin14
21. دستگاه همایون.mp3
1.71M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
نمونه نغمه مناسب :
#دستگاه_همایون
#درآمد_همایون
از فراقت خانه ام را
همچو ویرانه مکن
باده ی اندوه ، ای کوثر
به پیمانه مکن ... 1397
@madehin14
22. آواز دشتی.mp3
1.7M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
نمونه نغمه مناسب :
#آواز_دشتی
#گوشه_درآمد
از فراقت خانه ام را
همچو ویرانه مکن
باده ی اندوه ، ای کوثر
به پیمانه مکن ...
#گوشه_بیات_راجع
درد دارد شانه ات
قوت ندارد دستهات
جان زینب ،
موی زینب را دگر ،
شانه مکن ... 1397
@madehin14
23. گوشه سلمک.mp3
1.27M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
نمونه نغمه مناسب :
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
از فراقت خانه ام را
همچو ویرانه مکن
باده ی اندوه ، ای کوثر
به پیمانه مکن ... 1397
@madehin14
24. دستگاه روضه خوانی.mp3
4.14M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
#دستگاه_روضه_خوانی
مناسب ترین دستگاه برای روضه خوانی چیست ؟
@madehin14
25. حاج حیدر خمسه.mp3
1.46M
#حاج_حیدر_خمسه
#آواز_بیات_اصفهان
#الگوی_جملات_مکمل_شعر
بابی انت و امی یا ابا عبدالله ، آدم میخاد قربون صدقه کسی بره ، از خودش باید مایه بزاره
از یه رندی پرسیدم ، حکمت چیه ؟( جمله عاطفی ) ، گفت مگه ما قیمتی داریم درِ خونه امام حسین (علیه السلام ) ؟ لذا آدم میخاد قربونی بده ، خوبشو میده ... ! هر جای این عالم ، از پدر مادرت خرج کنی ، مردم میان تو روت : حیا کن ! پدر مادره ، اِلا این دستگاه ( جمله عاطفی ) ... هنو نگفته ، پدرمادرت ذوق می کنن ...
بابی انت و امی یا اباعبدالله
به فدایت همه مادر پدرِ نوکرها
@madehin14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
گاهی با خودمان فکر کنیم ، این چند دقیقه ای که وقت مردم را گرفتیم ، چی تحویلشان دادیم ، محتوای مداحی و اینکه چه بخوانیم و چگونه بخوانیم ؟ وظیفه و مسئولیت مداح را سنگین میکند ...
سرتکان دادن مستمع ، میتواند نوعی تائید و موافقت او با اجرای مداح یا سخنران باشد ، یعنی به به ، آفرین به اون حرفی که زدی ، حالا اگر کلام همراه با یک آهنگ مناسب هم باشد ، میشه یک اثر هنری ماندگار که تاثیر آن چندین برابر افزایش خواهد یافت
17/2/1401
@madehin14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
آشنایی با دستگاه های موسیقی به ما کمک میکند تا هر نغمه ای در جای خودش استفاده شود ، انتخاب لحن یا سبک اجرا هم ، برای هر موضوعی متفاوت است ، و به نوع شعر ، مخاطبین و شرایط و زمان اجرای شما بستگی دارد ...
17/2/1401
@madehin14
28. صوتی روضه.mp3
1.73M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
لطفا به یک نمونه روضه حماسی توجه بفرمائید ، و اینکه چطور با شور و هیجان و سرعت زیاد خوانده میشود :
#روضه_حضرت_قاسم
#علیه_السلام
قاسم ابن الحسن ، وارد میدان شد ، شروع کرد به رجز خواندن : « إن تنکرونی فَانَا ابنُ الحَسن » ، هر که منو نمیشناسه بدونه ، من قاسم ابن الحسن هستم « سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفیَ المُؤتَمَن » ، آنچنان با شجاعت خودش رو معرفی کرد ... ابی عبدالله داره نگاه میکنه ، یاد رجز خوانی برادرش ، امام حسن مجتبی افتاده ...
هذا الحُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن
بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
#روضه_عاطفی
اما یه جایی رسید ، صدای ناله اش بلند شد ، عمو به فریادم برس ...
17/2/1401
@madehin14
روضه شب جمعه_بیات اصفهان.mp3
7.29M
#روضه_شب_جمعه
#روضه_تنور 1401/06/3
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان به سبک #حاج_منصور_ارضی
شب جمعه حرمت بوی محرم دارد
شب جمعه حرمت روضه دمادم دارد
•
شب جمعه شده و مادری آمد ز بهشت
گوشه ای از حرمت فاطمه ماتم دارد
•
مادرت روضه گرفته است برایت آقا
زیر لب زمزمه ی وای حسینم دارد
•
گریه مادرتان عرش خدا را لرزاند
روضه ی آه بُنیَّ چقدر غم دارد
•
حجره های حرمت پر شده از ذکر حسین
هر که آید به حرم نام تو را دم دارد
•
عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر
برده غم از دل هرکس که به دل غم دارد
فطرس امشب چقدر بر تو سلام آورده
فطرس انگار خبر از همه عالم دارد
@madehin14
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#روضه_بیات_اصفهان
#سبک_حاج_منصور_ارضی
شب جمعه حرمت
بوی مُحرم دارد
شب جمعه حرمت
روضه دمادم دارد
ان شاءالله یک شب جمعه ، آقا مارو بطلبه ، توحرم آقامون ابی عبدالله باشیم ، یه شب جمعه ، حرمِ ارباب رو درک کنیم ، خوش به حال بعضی ها ، بساط سفر اربعینشون رو دارند آماده میکنند ، ساکشون رو بستند ، آماده ی سفر ... خوش به حالتون ، ان شاءالله رفتید کربلا ، همه رو دعا کنید ...
شب جمعه شده و
مادری آمد ز بهشت
گوشه ای از حرمت
فاطمه ، ماتم دارد
مادرت روضه گرفته است
برایت آقا
زیر لب زمزمه ی
وای حسینم دارد
#یا_ابا_عبدالله
گریه مادرتان
عرش خدا را لرزاند
روضه ی « آه بُنیَّ »
چقدر غم دارد
چند جا ، تو کربلا ، روضه هایی از مادرش فاطمه نقل شده ، یکی از اون روضه های جانسوز ، روضه ی تنور خولیه ... اون نیمه شبی که زنِ « خولی » ، میگه از خواب بیدار شدم ، دیدم از میانه ی تنور خانه ، نوری به آسمان بلنده ، با تعجب آمدم درب تنور رو کنار زدم ، دیدم از داخل تنور به آسمان ، داره « نور » منشعب میشه ... نگاه کردم دیدم یه سر نورانی ، داره با خدا راز و نیاز میکنه ، سرم رو نزدیک بردم ، صدا زدم : آی سر ، به حق اون کسی که تو را به مناجات واداشت ، بگو ببینم کی هستی ؟
دیدم صدای زمزمه اش بلند شد : « اَنَا الْغَریْبْ » ، « اَنَاالْمَظْلُومْ » ، آقا به خدا نمی شناسم ، بیشتر معرفی کن ... دیدم صدا زد : « اَنَاالْعَطْشَانْ » ، « اَنَاالْحُسَیْنْ » ... تا خواستم بگم کدام حسین ، دیدم از آسمان ، چند زن مُجلله ، زیر بغل یه خانمی رو گرفتند ، دارند پائین میآرن ... فهمیدم مادرش فاطمه است ، اومد کنار تنور ، هی صدا میزد : « بُنَیَّ قَتَلوُک » ، « وَ مِنَ الْمَاءِ مَنَعُوک »
گریه مادرتان
عرش خدا را لرزاند
روضه ی « آه بُنیَّ »
چقدر غم دارد ... ؟
ان شاءالله به حق این اشک ها ، به حق این گریه ها ، به همین زودی های زود ، قدم هامون برسه کربلا ، یه شب جمعه میهمان ارباب باشیم ، اونجا درکنار مادرش فاطمه گریه کنیم ...
#شاعر_مصطفی_قربانعلی
3/6/1401
@madehin14
3. قسمت دوم.mp3
8.91M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
هم « نا » ندارم
هم بس که دنبالت دویدم
« پا » ندارم ...
#شب_سوم_محرم
مسجد امام حسن عسکری
( علیه السلام ) ـ اهواز
11/6/1398
@madehin14
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
خیلی ها حاجت دارند ، خیلی ها مریض دارند ، خیلی ها گرفتارند ، بگم ؟ خیلی ها هنوز #کربلا نرفتند ؟ خیلی ها رفتند و این عقده باز به دلشون مونده ... امشب بگیر ، دامن این دُردانه رو ، هر چه میخوای ازین خانم بگیر ...
#بابا_جان
هم « نا » ندارم
هم بس که دنبالت دویدم
« پا » ندارم ...
با این همه زخم
دست کمی از مادرت
زهرا ندارم
تنها نشستم
حتی به قول دختران
بابا ندارم ؟
داری میایی
باید که چادر سر کنم
اما ندارم ؟
شرمنده بابا ،
غیر ازخرابه ،
من برایت جا ندارم ؟
یا عمه ، یا تو
یا آرزوی مرگ دارم
یا ندارم ؟
سر رو که تو بغل گذاشت ، اول بزارید عین مقتل رو بخونم ، مرحوم طُریحی ، این طور مینویسه : طبق سر رو که جلو این بچه گذاشتند :
« فرفعته من الطّشت حاضنة له » سر رو بلند کرد ، یه اصطلاحی داره ، میگه سر رو به آغوش گرفت ، مثل مادری که بچه شو بغل میگیره ، چی میخای بگی ؟ چی ازین جمله میفهمی ؟؟
آخه هر وقت راه میرفت ، حسین یه نگاه به قدوبالاش میکرد ، صدا میزد زینب : ببین چقدر شبیه مادرم راه میره ... وقتی شیرین زبونی میکرد ، زینب نگاش میکرد ، حسین ، ببین چقدر شبیه مادرم حرف میزنه ... خیلی شبیه مادرش فاطمه ست
اما مادرش فاطمه هم « اُم ابیها » بود ، مادرِ پدر بود ، رقیه هم میخواد برا بابا مادری کنه ، سرِ بابا رو مثل مادر ، توو آغوش گرفته ، با سر دردو دل میکنه ...
اما دلت قُرص
یک لحظه هم
ترس از حرامی ها ندارم ؟
دیدی خمیدم
اینقدر سیلی زد
که جایی را ندیدم ؟
میخام روضه بخوانم ، سرِ بابا رو به آغوش گرفته ، میگن خرابه تاریک بوده ، شاید چشم چشمی رو نمیدید ، اما اگه مشعلی هم بود ، این دختر دیگه چشماش جایی رو نمیدید ، پس چی کار کرد ؟ شروع کرد سرِ بابارو با دستاش نوازش کردن ... ، حالا تصور کن ... دستا میرسه به موهای سوخته ی بابا ، چرا موهات سوخته بابا ؟ دستشو میزاره رو سرِخودش ، بابا ببین موهای منم سوخت ... دستاش میاد جلوتر ، میرسه به پیشونی بابا ، دید پیشونی هم شکسته ، دستشو گذاشت رو سرِ خودش ، بابا ببین سرِ منم با سنگ زدن بابا ... دست اومد پایین تر ، رسید به لب و دندانِ بابا ... بابا دیدم توو مجلسِ اون حرامی ، وقتی قرآن میخوندی ، با چوب میزد ...حسییین ... آروم آروم دست رسید به حنجرِ بریده ، چند جمله توو مقاتل آوردن ، این دختر به زبان آورد و دیگه طاقت نیاورد ، اول جمله ای که گفت ، دست به رگهای بریده ی بابا رسیده ، صدا زد :
مَن ذا الذي قطع وريدك ؟ يا أبتاه ، مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ...
بابا بابا ... یه وقت دیدن دیگه صدای سه ساله نمیاد ، زینب اومد ، دید دستاشو حلقه کرده دور سرِ بابا ، این قده گریه کرده ، از غُصه دق کرده ، دیگه نفس نمیکشه ، هر جا نشستی ، سه مرتبه صدا بزن یا حسییین ...
( منبع : المنتخب في جمع المراثي و الخطب ، طُريحي ، ص 136-137 )
#شب_سوم_محرم
مسجد امام حسن عسکری
( علیه السلام ) ـ اهواز
11/6/1398
@madehin14
1. قسمت اول روضه.mp3
8.99M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
نام تو می برم خدا را شکر
سائل به این درم ،خدا را شکر
#دستگاه_شور
#آواز_دشتی
( با دستگاه شور شروع میشود اما درادامه ، از آواز دشتی هم استفاده میگردد )
10 مهر 1398
اهواز _ حسینیه شهید آل مبارک
@madehin14
قسمت اول :
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
نام تو می برم خدا را شکر
سائل به این درم ،خدا را شکر
( باید هم خدارا شکر کنیم ، این موقع شب ، خیلی ها از مردم این شهر ، هر کسی یک دغدغه ای داره ، یه جایی سرش گرمه ، اما این که منو شما ، در این ساعت ،توفیق داشتیم ، مجلس مولا اومدیم ، باید هزاران بار خدارو شکر کنیم ... )
در حریم تو، مادرت زهرا
داده بال و پرم ، خدا را شکر
خورده ام جای شیر، حب تو از
سینه ی مادرم ، خدا را شکر
#شاعر_قاسم_نعمتی
آقا جانم ، ممنونتم ، بهم اجازه دادی مشکی پوش عزایت باشم ، آقای من ...
سینه ام گوشه ای ز کربُبلاست
آبرویم ز آبروی شماست
( آقا ... ایام عزای دختر سه ساله ابی عبدالله است ... ، تورو خدا به این دختر خانم نگاه کنید ، نمیدونم چند سالشه ؟ چطور چادر سرش کرده ، میاد تومجلس ... اما یه دختر سه ساله داره ابی عبدالله ، از وقتی که متولد شده ، مادر از دست داده ، همه ی کَس و کار این دختر باباشه ، همه ی دلخوشیه این دختر باباشه ... )
#آواز_دشتی
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
امشب بنشینیم پای درد دل های دختر سه ساله ی آقامون .. )
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمی بردن اگه
گوشواره هامو
خودم می بخشیدم
به دختراشون ...
( من دختر همون مادری هستم ، سه روز روزه گرفت ، غذای افطارش رو داد به یتیم ، اسیر و مسکین ... آه ، من دختر همون مادرم ... )
نمی بردن اگه
گوشواره هامو
خودم می بخشیدم
به دختراشون ...
#اوج
گذشت و گُم شدم توی بیابون
( حالا درد و دلای این دختر بالا گرفت ... بابا بابا ... )
گذشت و گُم شدم توی بیابون
آخه از قافله جا مونده بودم
یکی اومد برم گردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم
( دیگه نگم چه جوری منو برگردوند ؟ فقط همین رو بگم ، اول که رسید با موهام از زمین بلندم کرد ... ؟؟ )
#بابا
بد اخلاقن چقدر مردای شامی
به جای قلب ، سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم می سوزه واسه بچه هاشون
#آخه_بابا
یه جورى زد
چشام تاره هنوزم
یه جورى زد
قدم از درد ، خم موند
جاى دستش یکم
بهتر شد اما
جاى انگشترش
رو صورتم موند ... ؟
تو روى نیزه و
من روى ناقه
تو چشمات باز و
من دستام بسته
چقدر شکل همیم
بابا نگاه کن
منم مثل تو دندونام شکسته
#شاعر_حامد_تجری
10 مهر 1398
اهواز _ حسینیه شهید آل مبارک
@madehin14