eitaa logo
مدرسه علمیه حکمت و عرفان باقرین علیهماالسلام
2.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
90 ویدیو
26 فایل
» کانال مدرسه علمیه حکمت وعرفان باقرین (علیهما السلام) » مدرسه علوم اسلامی، ویژه خواهران » تحت اشراف استاد گران‌قدر، حجة الاسلام و المسلمین سید یدالله یزدان پناه. پذیرش👇 تخصصی: @EmamReza5 عمومی: @hekmat_baqerain ادمین کانال: @Bagherain11
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰قسمت پنجاه و ششم🔰 🔹 پر واضح است كه اگر اعتقاد به معاد نباشد هيچ سبب اصيل ديگرى نيست كه: ✔️ بشر را از پيروى هواى نفس باز بدارد. ✔️ و وادار سازد به اين كه از لذائذ و بهره‏ هاى طبيعى نفس صرف نظر كند. چون: طبع بشر چنين است كه: ➕به چيزى اشتها و ميل كند و چيزى را دوست بدارد كه نفعش عايد خودش شود. ➖ نه چيزى كه نفعش عايد غير خودش شود، مگر آنكه برگشت نفع غير هم به نفع خودش باشد. 🔸 بنا بر اين: ✔️در مواردى كه انسان از كشتن حق غير، لذت مى‏ برد. ✔️و هيچ رادع و مانعى نيست كه او را از اين لذت‏ هاى نامشروع باز بدارد. ✔️و هيچ قانونى نيست كه او را در برابر اين تجاوزها مجازات كند. ✔️و حتى كسى نيست كه او را سرزنش نموده و مورد عتاب قرار دهد. ⬅️ ديگر چه مانعى مى‏ تواند او را از ارتكاب اينگونه خطاها و ظلم ها (هر قدر هم كه بزرگ باشد) جلوگيرى نمايد⁉️ عواملى مانند: ✔️وطن دوستى ✔️نوع دوستى ✔️مدح و تمجيد طلبى سببيت اخلاقى ندارد. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت پنجاه و هفتم🔰 ... اما اين كه: مثلا حب وطن، نوع دوستى، ثنا و تمجيد در مقابل صحت عمل و ... بتواند كسى را از تجاوز به حقوق همنوع و هموطن باز بدارد، توهمى است پوچ⛔️ و خيالى است باطل ⛔️ چرا كه امور نام برده، ✔️ عواطفى است درونى ✔️ و انگيزه‏ هايى است باطنى كه جز تعليم و تربيت، چيزى نمى‏ تواند آن را حفظ كند و خلاصه اثرش بيش از اقتضا نيست، و به حد سببيت و عليت نمى‏ رسد، تا تخلف ناپذير باشد، ⬅️ پس اينگونه حالات، اوصافى هستند اتفاقى و امورى هستند عادى كه با برخورد موانع زايل مى‏ شوند و اين توهم مثل توهم ديگرى است كه پنداشته‏ اند عوامل نام برده( يعنى حب وطن، علاقه به همنوع، و يا عشق به شهرت و نام نيك) اشخاصى را وادار مى‏ كند به اينكه: ✔️ نه تنها به حقوق ديگران تجاوز نكنند ✔️بلكه خود را فداى ديگران هم بكنند ‼️ 🔺مثلا خود را به كشتن دهد تا وطن از خطر حفظ شود 🔺و يا مردم پس از مردنش او را تعريف كنند، آخر كدام انسان بى‏ دين،( انسانى كه مردن را نابودى مى‏ داند؛) حاضر است براى بهتر زندگى كردن ديگران و يا براى اينكه ديگران او را تعريف كنند و او از تعريف ديگران لذت ببرد؛ ...خود را به كشتن دهد⁉️ 🌀او بعد از مردنش كجا است كه تعريف ديگران را بشنود و از شنيدنش لذت ببرد⁉️ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت پنجاه و هشتم🔰 🔷 هيچ متفكر بصير، ترديد نمى‏ كند در اين كه: ✅ انسان هر چه مى‏ كند به منظور سعادت خود مى‏ كند، و هرگز بر محروميت خود اقدامى نمى‏ كند، هر چند كه بعد از محروميت او را مدح و ثنا كنند، و وعده‏ هايى كه در اين باره به او مى‏ دهند كه مثلا : 🔺اگر براى سعادت جامعه‏ ات فداكارى كنى 🔺قبرت بنام سرباز گمنام مزار عموم مى‏ گردد 🔺و نامت تا ابد به نيكى ياد مى‏ شود، 🔺و افتخارى جاودانى نصيبت مى‏ شود و ... ⬅️تمام اينها وعده‏ هايى است پوچ و فريب‏كارانه كه مى‏ خواهند او را با اين گونه وعده‏ ها گول بزنند، و عقلش را در كوران احساسات و عواطف بدزدند ... و چنين شخص فريب خورده‏ اى اينگونه خيال مى‏ كند كه بعد از مردنش و به اعتقاد خودش بعد از باطل شدن ذاتش همان حال قبل از مرگ را دارد: 🔻مردم كه تعريف و تمجيدش مى‏ كنند 🔻 او مى‏ شنود 🔻و لذت مى‏ برد ⬅️و اين چيزى جز غلط در وهم نيست. همان غلط در وهمى است كه مى‏ گساران مست در حال مستى دچار آن مى‏ شوند: 🔺وقتى احساساتشان به هيجان در مى‏ آيد بنام فتوت و مردانگى از جرم مجرمين در مى‏ گذرند 🔺و جان و مال و ناموس و هر كرامت ديگرى را كه دارند در اختيار طرف مى‏ گذارند، ⬅️و اين خود سفاهت و جنون است، ✔️چون اگر عاقل بودند هرگز به چنين امورى اقدام نمى‏ كردند. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت پنجاه و نهم🔰 ... اين لغزش ها و امثال آن خطرهايى است كه غير از توحيدى كه ذكر شد، هيچ سنگرى نيست كه انسان را از آن حفظ كند. 🔸و به همين جهت است كه اسلام اخلاق كريمه را كه جزئى از طريقه جاريه او است بر اساس توحيد پى ريزى نموده است: 🔹توحيدى كه اعتقاد به توحيد هم از شؤون آن است. 🔹و لازمه اين توحيد و آن معاد اين است كه انسان هر زمان و هر جا كه باشد روحا ملتزم به احسان و دورى از بديها باشد. ✔️چه اينكه تك تك موارد را تشخيص بدهد كه خوبى است يا بدى است و يا نداند. ✔️و چه اينكه ستايشگرى، او را بر اين اخلاق پسنديده ستايش بكند و يا نكند. ✔️و نيز چه اينكه كسى با او باشد كه بر آن وادار و يا از آن بازش بدارد يا نه. 🔸چرا كه چنين كسى خدا را: ✔️ با خود ✔️و داناى به احوال خود ✔️و حفيظ و قائم بر هر نفس مى‏‌داند ✔️و معتقد است كه خداى تعالى عمل هر انسانى را مى‏ بيند. ✔️و نيز معتقد است كه در ما وراى اين عالم روزى است كه در آن روز هر انسانى آنچه را كه كرده حاضر مى‏ بيند (چه خير و چه شر) ✔️و در آن روز هر كسى بدانچه كرده جزا داده مى‏ شود. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصتم🔰 🔷 تفاوت انگيزه‏ عقلانى و انگيزه احساسی: 🔹منطق احساس انسان را تنها به منافع دنيوى دعوت و وادار مى‏ كند، در نتيجه⬅️ ✔️هر زمان كه پاى نفع مادى در كار بود ✔️و انسان مادى آن را احساس هم كرد ✔️آتش شوق در دلش شعله‏ ور گشته ⬅️و به سوى انجام آن عمل تحريك و وادار مى‏ شود. ✔️... و اما اگر نفعى در عمل نبيند : ⬅️خمود و سرد است، 🔹ولى در منطق تعقل: انسان به سوى عملى تحريك مى‏ شود كه حق را در آن ببيند و تشخيص دهد، چنين كسى پيروى حق را سودمندترين عمل مى‏ داند، حال چه اينكه سود مادى هم در انجام آن احساس بكند و يا نكند، چون معتقد است: 🌀آنچه نزد خدا است بهتر و باقى‏ تر است.🌀 🔸و تو مى‏ توانى در اين باره بين دو نمونه زير از اين دو منطق يعنى منطق تعقل و منطق احساس مقايسه كنى: 🔸از منطق" احساس" شعر عنتره شاعر را به ياد مى‏ آوريم كه مى‏ گويد: 🍃و قولى كلما جشات و جاشت مكانك تحمدى او تستريحى"🍃 می گوید: من در جنگها هر گاه آتش جنگ شعله‏ ور و تنورش داغ ميشود و احساس خطر متزلزلم مى‏ سازد، براى اين كه دلم را محكم كنم به دلم مى‏ گويم: 💪ثبات و استوارى به خرج بده، چرا که؛ ✔️ اگر كشته شوى مردم تو را به ثبات قدم و فرار نكردنت مى‏ ستايند ✔️ و اگر دشمن را بكشى راحت مى‏ شوى و به آرزويت مى‏ رسى، ⬅️ پس ثبات قدم در هر حال براى تو بهتر است. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و دوم🔰 ... و نمونه ديگر از منطق تعقل در کلام الهی آيه زير است: ☘ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ ... لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.☘ 🔸هيچ تشنگى و رنج و مخمصه‏‌اى در راه خدا نمى‏‌بينند. 🔸و در هيچ صحنه‏‌اى كه مايه خشم كفار است قدم نمى‏‌نهند. 🔸 و از دشمن هيچ صدمه‏‌اى نمى‏‌خورند. 🔸 مگر آنكه برايشان در برابر آن، عملى صالح نوشته مى‏‌شود. 🔸چون خداى تعالى اجر نيكوكاران را ضايع نمى‏‌كند. 🔸و هيچ هزينه‏‌اى اندك و يا بسيار انفاق نمى‏‌كند. 🔸و هيچ بيابانى را طى نمى‏‌كنند. 🔸 مگر آنكه در حسابشان نوشته مى‏‌شود تا خداى تعالى پاداشى به آنان دهد بهتر از آنچه مى‏ كردند. 🍃سوره توبه آيه: 121🍃 مى‏ گويند حال كه منطق ما اين است؛ 🔹 اگر ما را بكشيد پاداشى عظيم خواهيم داشت. 🔹و عاقبت خير نزد پروردگار ما است. 🔹و اگر ما شما را بكشيم، باز پاداشى عظيم و عاقبتى نيكو خواهيم داشت. 🔹علاوه بر اينكه در دنيا دشمنمان را نيز سركوب كرده‏‌ايم. ⬅️ پس ما در هر حال پيروز و سعادتمنديم. 🔹و وضع ما در هر حال مايه حسرت شما است 🔹و شما هيچ ضررى به ما نمى‏‌رسانيد. 🔹و در جنگيدنتان با ما هيچ آرزويى درباره ما نمى‏‌توانيد داشته باشيد، مگر يكى از دو خير را. 🌀 پس ما در هر حال سعادتمندیم. و شما تنها در يك صورت: و آن در صورتى است كه ما را شكست دهيد🌀 🔹بنابراین؛ ما در انتظار بدبختى شما هستيم، ولى شما نسبت به ما جز مايه خوشبختى را نمى‏‌توانيد انتظار داشته باشيد. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و سوم🔰 🔶تفاوت اين دو منطق اين شد كه: ✔️ يكى ثبات قدم و پايدارى در جنگ را بر مبناى احساس پى نهاده ✔️و دیگری از دو فايده محسوس برخوردار است كه عبارتند از: ☑️ ستايش مردم و ☑️ راحت شدن از شر دشمن 🔸البته همين نفع محسوس هم در صورتى است كه از مرحله آرزو تجاوز نموده و در خارج محقق شود، 🔸و اما اگر محقق نگردد، مثلا: ❗️يك طرفش كه ستايش مردم بود، مردم او را ستايش نكنند و قدر و قيمت جهاد را ندانند ❗️مردمى باشند كه خدمت و خيانت در نظرشان يكسان باشد ❗️و يا خدمتى كه او به خاطر آن خود را به هلاكت انداخت خدمتى باشد كه فهم مردم به هيچ وجه آن را درك نكند ❗️و همچنين خيانت و خدمت طورى باشد كه براى هميشه از نظر مردم پنهان بماند ❗️و همچنين در طرف ديگر قضيه، يعنى نابود كردن دشمن، استراحتى از نابودى او احساس نكند، بلكه در اين ميان تنها حق باشد كه از هلاكت دشمن بهره مى‏ برد، ⬅️ در اين صورت جز خستگى و ناتوانى براى او اثرى نخواهد داشت. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و چهارم🔰 ... همين مواردى كه شمرديم خود اسبابى است كه در تمامى موارد بغى و خيانت و جنايت دخیل هستند: 🔹 آن كسى كه خيانت مى‏ كند و حرمتى براى قانون قائل نيست منطقش اين است كه: ✔️مردم قدر خدمت او را نمى‏ دانند و با سپاسى معادل و برابر، خدمتش را تلافى و جبران نمى‏ كنند، ✔️در نظر مردم هيچ فرقى بين خادم و خائن نيست بلكه افراد خائن وضع و حال بهترى دارند. 🔹آن كسى هم كه به ظلم و جنايت دست مى‏ زند منطقش اين است كه: ✔️من اين كار را مى‏ كنم و از كيفر قانون فرار مى‏ كنم، ✔️چون قواى پليس كه نگهبان قانونند نمى‏ توانند از جنايت من خبردار شوند، ✔️مردم هم كه شامه تشخيص جانى از غير جانى را ندارند، ⬅️در نتيجه هيچ بويى نمى‏ برند كه مرتكب فلان جنايت وحشتناك منم. 🔹 آن كسى هم كه در اقامه حق و قيام عليه دشمنان حق كوتاهى نموده، و با آن دشمنان مداهنه و سازش مى‏ كند، براى اين شانه خالى كردنش عذر مى‏ آورد كه: ✔️ قيام بر حق، آدمى را در نظر مردم خوار مى‏ كند و در دنياى امروز به ريش آدم مى‏ خندند و مى‏ گويند: ✔️اين آقا را ببين مثل اينكه از دوران‏ هاى قرون وسطايى و از عهد اساطير، به يادگار مانده. 🔸و اگر در پاسخشان سخن از شرافت نفس و طهارت باطن به ميان آورى مى‏ گويند: ✖️برو بابا شرافت نفس به چه كار مى‏ آيد، وقتى شرافت و طهارت باطن به جز گرسنگى و ذلت در زندگى ثمره‏ اى نداشته باشد هفتاد سال بعد از اين هم نباشد‼️ اين منطق پيروان حس است. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و پنجم 🔰 و اما منطق آن طرف ديگر يعنى منطق دين مبين اسلام غير اين است؛ چون دين اسلام اساس خود را بر: 🌀پيروى حق و تحصيل اجر و پاداش خداى سبحان🌀 قرار داده، 🔹و اما اين كه اگر منافع دنيوى را هم هدف دانسته؛ در مرتبه‏ اى بعد از پيروى حق و تحصيل پاداش اخروى است: اين غرض ثانوى و آن غرض اولى است و معلوم است كه چنين غرضى در تمامى موارد وجود دارد و ممكن نيست كه هیچ موردى از شمول آن خارج باشد و كليت و عموم آن را نقض كند. ⬅️ پس عمل، تنها بخاطر خدا انجام مى‏ شود. 🔹 يك مسلمان ؛ ✔️اگر فعلى را انجام مى‏ دهد براى اين است كه خدا خواسته و او تسليم امر خدا است. ✔️و اگر انجام نمى‏ دهد باز به خاطر خدا است، چون خدايش انجام آن را باطل دانسته ، ▪️چون معتقد است كه خداى تعالى اعمالش را مى‏ نويسد و به آن عليم و دانا است، ▪️خواب و چرت هم ندارد كه هنگام خوابش عمل باطل را انجام دهيم. ▪️و كسى غير از او هم نيست كه از عذاب به او پناه ببريم. ▪️و خدا نه تنها به اعمال ما آگاه است بلكه در همه آسمان و زمين چيزى بر او پوشيده نيست و او از آن چه ما مى‏ كنيم با خبر است. 🔹پس در بينش يك مسلمان: ✔️ بر بالاى سر هر انسانى در آنچه مى‏ كند و آنچه به او مى‏ كنند رقيبى است گواه، ✔️كه براى شهادت دادن در قيامت ايستاده و تماشا مى‏ كند، ✔️حال چه اينكه مردم هم آن عمل را ببينند يا نبينند ✔️و چه زياد او را بستايند، و يا نكوهش كنند، ✔️و چه بتوانند جلو آدمى را از آن عمل بگيرند و يا نتوانند. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و ششم🔰 و حسن تاثير تربيت اسلامی و دینی به جايى رسيد كه : در زمان رسول خدا (ص) كسانى كه مرتكب گناهى شده بودند؛ ✔️ با پاى خود نزد آن جناب آمده ✔️و با زبان خود اعتراف مى‏ كردند به اينكه، فلان گناه را مرتكب شده‏ ايم ✔️و فعلا توبه كرده‏ ايم ✔️و يا اگر گناهى كه مرتكب شده بودند حدى داشته، تلخى آن حد را( كه يا اعدام بوده و تازيانه و يا ... )مى‏ چشيدند تا ✔️هم خدا از ايشان راضى شود ✔️و هم خود را از آلودگى و قذارت گناه پاك كرده باشند. 🔹 با مقدارى دقت در اين حوادث بخوبى مى‏ فهميم كه به ندرت اتفاق مى‏ افتد كه يك دانشمند خوب بتواند به آثار عجيب و غريبى كه بيانات دينى در نفوس بشر دارد پى ببرد، 🔹و بفهمد كه چگونه اين مكتب قادر است انسانها را عادت دهد به ترك لذيذترين لذائذ يعنى جان شيرين و زندگى دنيا و يا تحمل مشقات كيفرهاى پائين‏ تر از اعدام. و اگر سخن ما پيرامون تفسير نبود، پاره‏ اى از نمونه‏ هاى تاريخى را در اينجا نقل مى‏ كرديم. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و هفتم🔰 🌀 معناى پاداش خواستن از خدا و اعراض از غير خدا چيست؟ چه بسا ساده‏ دلانى توهم كنند كه: 🔺اگر در عموم كارها، اغراض و پاداش هاى اخروى هدف از زندگى انسان اجتماعى قرار گيرد، باعث مى‏ شود كه مردم نسبت به اغراض زندگى كه نيروى طبيعى انسان را به تامين آن مى‏ خواند بى‏ اعتنا شوند. 🔺و معلوم است كه سقوط آن اغراض نظام اجتماع را به كلى تباه ساخته 🔺و جامعه را به سوى انحطاط رهبانيت مى‏ كشاند. 🔺چطور ممكن است در يك عمل، هم پاداش آخرت هدف باشد و هم تامين حوائج دنيا با اينكه اين دو نقيض يكديگرند⁉️ لكن؛ 🔹اين توهم ناشى از جهل به حكمت الهى و به اسرارى است كه معارف قرآن از آن پرده بر مى‏ دارد. آری؛ 🔅 اسلام تشريع خود را بر اساس تكوين پى ريزى نموده🔅 و فرموده: ☘ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها...☘ 🔹حاصل مضمون آيه اين است كه: آن سلسله اسبابى كه در عالم، دست اندر كارند، همه دست به هم داده‏ اند تا نوع بشر ايجاد شود. و همه آن اسباب بر اين مجرا جارى شده‏ اند كه: ‼️ انسان را به سوى هدفى كه برايش در نظر گرفته شده سوق دهند‼️ پس؛ بر خود انسان نيز لازم است كه: ✔️اساس زندگى خود را بر موافقت آن اسباب پايه‏ گذارى كند. ✔️در هر تلاشى كه مى‏ كند موافقت با اسباب نام برده را در نظر بگيرد. ⬅️ تا بر خلاف مسير آب شنا نكرده ⬅️و سرانجام كارش به هلاكت نرسد. 🔅و اين همان معنای اسلام است.🔅 https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و هشتم🔰 🔹از آنجا که ما فوق همه اسباب يگانه سببى قرار دارد كه پديد آورنده اسباب و مسبب آنها است، ⬅️ بر انسان لازم است كه در برابر آن مسبب الاسباب، تسليم و خاضع گردد واين كه مى‏ گوئيم : 🔅توحيد يگانه اساس و پايه دين اسلام است🔅 همين است. 🔹از اينجا روشن مى‏ گردد كه ✔️حفظ كلمه توحيد و ✔️تسليم خدا شدن و ✔️رضاى خدا را در زندگى طلب كردن ⬅️ بر طبق جريان همه اسباب قدم برداشتن است و نيز دادن حق هر يك از آن سبب‏ ها است. يك فرد مسلمان با اعتقادش به توحيد و لوازم آن، ✔️هم شرك نورزيده ✔️و هم نسبت بحق هيچ يك از اسباب مرتكب غفلت نشده، 🌀پس يك فرد مسلمان هدفها و اغراضى دنيايى و آخرتى دارد 🌀 و يا به عبارت ديگر: ✔️هم ماديات هدف او است ✔️و هم معنويات لكن نسبت به هر يك از آن اهداف، آن مقدار اعتنا مى‏ ورزد كه بايد بورزد (نه كمتر و نه بيشتر) و به همين جهت است كه مى‏ بينيم اسلام ✔️هم خلق را به توحيد و انقطاع از هر چيز و اتصال به خداى تعالى و اخلاص براى او و اعراض از هر سببى غير او دعوت مى‏ كند، ✔️و هم در عين حال به مردم دستور مى‏ دهد كه از نواميس حيات پيروى كنند و مطابق مجراى طبيعت قدم بردارند، (بخورند، بنوشند، مداوا كنند، كشت و زرع نمايند، ازدواج كنند و ...). 🔹و همين جا است كه فساد يك توهم ديگر، روشن مى‏ شود؛ و آن این که: 🔻حقيقت دين؛ تنها اقامه عدالت در اجتماع است و مسائل عبادتى، فروعات آن غرض است.🔺 ☘ ترجمه المیزان. جلد ۴. صفحه ۱۸۳ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت شصت و نهم🔰 سخن حول یک توهم بود و آن این که: 🔺حقيقت دين و غرض اصلى آن تنها اقامه عدالت در اجتماع است🔺 (و مسائل عبادتى، فروعات آن غرض است و تنها علامتى است براى اينكه معلوم شود كسى كه مثلا نماز مى‏ خواند متدين به دين هست، هر چند نماز خواندنش ناشى از عقيده به خدا و به فرض عبوديت خدا نباشد.) با اينكه بطلان اين سخن نیاز به هيچ استدلالى ندارد و كسى كه در كتاب خدا و سنت پيشوايان دين و مخصوصا سيره رسول خدا (ص) دقت كند براى واقف شدن به بطلان اين توهم، نيازمند مئون ه‏اى ديگر و زحمت استدلال نمى‏ شود، با اين حال مى‏ گوئيم اين توهم، لوازمى دارد كه هيچ آشناى به معارف دين، ملتزم به آن نمى‏ شود: 🔸اول آنکه: مستلزم اسقاط توحيد از مجموعه نواميس دينى است، يعنى گوينده اين سخن، اعتقاد به توحيد را لازم نمى‏ داند، 🔸دوم آنكه: فضائل اخلاقى را نيز از آن مجموعه ساقط مى‏ كند، 🔸و سوم آن که: هدف نهايى دين را كه همانا كلمه توحيد است به يك هدف پست ارجاع مى‏ دهد، يعنى مى‏ گويد: دين جز براى اين نيامده كه مردم متمدن شوند، يعنى بهتر بخورند و بهتر از ساير لذائذ متمتع شوند، با اينكه قبلا روشن كرديم كه اين دو هدف ربطى به هم ندارند، یعنی: ✔️نه برگشت توحيد به تمدن است ✔️و نه برگشت تمدن به توحيد ✔️نه در اصلش ✔️و نه در فروعات و ثمراتش. 📚 ترجمه المیزان . جلد ۴. صفحه ۱۸۳ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هفتادم🔰  🌀حريت در اسلام به چه معنا است؟ 🔸كلمه حريت به آن معنايى كه مردم از آن در ذهن دارند، عمر و دورانش بر سر زبان‌ها، بيش از چند قرن نيست. و چه بسا اين كلمه را نهضت تمدنى اروپا كه سه، چهار قرن قبل اتفاق افتاد بر سر زبان ها انداخت. 🔸ولى عمرِ معناى آن بسيار طولانى است، يعنى بشر از قديم‏ ترين اعصارش خواهان آن بوده. و به عنوان يكى از آرزوهايش در ذهنش جولان داده. 🔸ريشه طبيعى و تكوينى اين معنا، جهاز حريت است و آن عبارت است از : ✔️اراده‏ اى كه او را بر عمل وامی دارد. چون اراده حالتى است درونى كه اگر باطل شود حس و شعور آدمى باطل مى‏ شود و معلوم است كه باطل شدن حس و شعور به بطلان انسانيت منتهى مى‏‌گردد. 🔹نکته اینجاست که: انسان موجودى است اجتماعى و طبيعتش او را به سوى زندگى گروهى سوق مى‏ دهد. 🔸و لازمه اين سوق دادن اين است كه يك انسان اراده‏ اش را داخل در اراده همه و فعلش را داخل در فعل همه كند. 🔸و باز لازمه آن اين است كه در برابر قانونى كه اراده‏ ها را تعديل مى‏ كند و براى اعمال مرز و حد درست مى‏ كند، خاضع گردد. لذا بايد بگوئيم: 🔺همان طبيعتى كه آزادى در اراده و عمل را به او داد، دوباره همان طبيعت بعينه اراده‏‌اش و عملش را محدود و آن آزادى را كه در اول به او داده بود مقيد نمود.🔻 از سوى ديگر: 🔸 اين محدوديت‏‌ها كه از ناحيه قوانين آمد به خاطر اختلافى كه در قانون‏ گذاران بود مختلف گرديد. 📚 ترجمه المیزان .جلد ۴. صفحه ۱۸۴. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هفتاد و هشتم🔰 ... حال اگر بگويى همه آنچه ذکر شد نيز در معرض تحول است: ✔️اعتقادات ✔️اخلاقيات كلى و امثال آن همه تحول را مى‏‌پذيرد. چه ما بخواهيم و چه نخواهيم. زيرا خوب و بد آنها هم با تغيير اوضاع اجتماعى و اختلاف‌هاى محيطى و نيز با مرور زمان دگرگون گشته خوبش بد و بدش خوب مى‏ شود. پس نمی توان منكر شد كه: 🔺 طرز فكر انسان جديد غير طرز فكر انسان قديم است. 🔺و طرز فكر انسان استوايى غير طرز فكر انسان قطبى است. 🔺و انسان صحرانشين غير انسان شهرنشين. 🔺و انسان ثروتمند غير انسان فقير است. چون افكار و عقايد به خاطر اختلاف عوامل (عامل زمانى يا منطقه‏ اى و يا وضع زندگى شخصى) مختلف مى‏ شود. 🔹و بی شك هر عقيده‏‌اى كه فرض كنيم هر قدر هم بديهى و روشن باشد با گذشت اعصار متحول مى‏‌گردد. 🔸در پاسخ مى‏‌گوئيم: اين اشكال فرع بر نظريه‏‌اى است كه مى‏‌گويد: 🌀هيچ يك از علوم انسانى كليت ندارد، بلكه صحت آنها نسبى است🌀 لازمه اين نظريه در مساله مورد بحث ما اين مى‏ شود كه: ✔️حق و باطل و خير و شر هم امورى نسبى باشند. در نتيجه: ✔معارف كلى نظرى هم كه متعلق به مبدأ و معاد است و نيز آراى كلى علمى از قبيل: ▪️اجتماع براى انسان بهتر از انفراد است. و ▪️عدل بهتر از ظلم است. حكم كلى نباشد. ✔️بلكه درستى آنها به خاطر انطباقش با مورد باشد. ✔و هر جا مورد به خاطر زمان و اوضاع و احوال تغيير كرد، آن حكم نيز تغيير كند. (و ما در جاى خود فساد اين نظريه را روشن نموده‌ایم.) 📚 ترجمه المیزان، ج ۴، ص۱۸۹.
🔰قسمت هشتادم🔰 ✅ آيا اسلام با همين احكام و شرايعى كه دارد مى‏ تواند انسان عصر حاضر را به سعادتش برساند⁉️ چه بسا كسانى بگویند: 🔸گيرم اسلام به خاطر اينكه متعرض تمامى شؤون انسان موجود در عصر نزول قرآن شده بود، مى‏‌توانست انسان و اجتماع بشرى آن عصر را به سعادت حقيقى و به تمام آرزوهاى زندگی اش برساند. 🔸اما امروز؛ زمان به كلى راه زندگى بشر را عوض كرده، زندگى بشر امروز علمى و صنعتى شده📡 و هيچ شباهتى به زندگى ساده چهارده قرن قبل او ندارد، 📻 🔻آن روز زندگى منحصر بود به وسايل طبيعى و ابتدايى،🕯⚒🎠🛶 ولى امروز؛ 🔺بشر در اثر مجاهدات طولانى و كوشش جان كاهش به جايى از ارتقا و تكامل مدنى رسيده كه قابل مقایسه با هم نیستند.🔭🌡💻📱 با اين حال چگونه ممكن است: ✔️ قوانين و مقرراتى كه آن روز براى تنظيم امور زندگى ساده بشر وضع شده، امور زندگى حيرت انگيز امروزش را تنظيم كند⁉️ ✔️و چطور ممكن است آن قوانين، سنگينى وضع امروز را تحمل كند،⁉️ ✔️و وضع امروز دنيا سنگينى آن قوانين را تحمل نمايد؟ ادامه دارد.... 📚ترجمه المیزان، ج ۴، ص۱۸۹ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و دوم🔰 🔸اختلافى كه بين زندگى مدرن و سنتی است، در مصداق وسايل آن است: ✔️هم مصداق وسايلى كه با آن حوائج مادى خود را بر طرف مى‏ سازد، ✔️و هم مصداق حوائجى كه او را وادار به ساختن وسايلش مى‏ سازد. 🔸برای مثال: انسان اولیه براى رفع حاجتش به غذا، ميوه‏ ها و گياهان و گوشتِ شكار مى‏ خورد، آن هم با ساده‏ ترين وضعش، 🍗🍳🥩 امروز نيز همان را مى‏ خورد، اما با هزاران رنگ و سليقه، 🍟🍕🍔 🔸امروز؛ ✔️ هم در تشخيص آثار و خواص خوردنی ها و نوشيدنی ها استاد و صاحب تجربه شده، ✔️ و هم در ساختن غذاهاى رنگارنگ و با طعم‏ هاى گوناگون و نو ظهور تسلط يافته، 🔸غذاهايى مى‏ سازد كه: ✔️هم داراى خواص مختلف است، 🥗🍲 ✔️و هم ديدنش لذت بخش است،🍕🍟 ✔️و هم طعم و بويش براى حس شامه و كيفيتش براى حس لامسه لذت آور است.🌮🍡 🔹اين اختلاف فاحش باعث نمى‏ شود كه: انسان امروز با انسان ديروز دو نوع انسان شوند،🚫 چون غذاهاى ديروز و امروز در اين اثر يكسانند كه: 🍛هر دو غذا هستند 🍛و انسان از آن تغذّى مى‏ كرده، 🍛و سدّ جوع مى‏ نموده 🍛و آتش شهوت شكم خود را خاموش مى‏ ساخته، 👌🏻👌🏻امروز هم همان استفاده‏ ها را از غذا مى‏ كند. 📚تفسیر المیزان. جلد ۴. ص ۱۹۰. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و چهارم🔰 ... و اما احكام جزئيه؛ كه مربوط به حوادث جاريه است و روز به روز رخ مى‏ دهد. و طبعاً خيلى زود هم تغيير مى‏ يابد. از قبيل احكام مالى،💵 انتظامى و نظامى،💣 مربوط به دفاع⚔ و نيز احكام راجع به تسهیل ارتباطات و اداره شهر☎️ و امثال اينها، ✅ احكامى است كه زمان آن بدست والى و متصدى امر حكومت است. 🔸چون نسبت والى به قلمرو ولايتش نظير نسبتى است كه هر مردى به خانه خود دارد. 🔸او مى‏ تواند در قلمرو حكومت ولايتش همان تصميمى را بگيرد كه صاحب خانه درباره خانه‏ اش مى‏ گيرد. 🔸همان تصرفى را بكند كه او در خانه خود مى‏ كند. 📌پس والى حق دارد درباره امورى از شؤون مجتمع تصميم بگيرد. ✔️چه شؤون داخل مجتمع و چه شؤون خارج آن. ✔️چه درباره جنگ باشد و چه درباره صلح. ✔️چه مربوط به امور مالى باشد و چه غير مالی ادامه دارد... 📚 ترجمه المیزان، جلد ۴، صفحه ۱۹۱. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و پنجم🔰 بیان شد که والى حق دارد درباره امورى از شؤون مجتمع تصميم بگيرد. 🔹البته در صورتى كه اين تصميم‏ گيری ها به صلاح حال مجتمع باشد و با اهل مملكت يعنى مسلمانان داخل و ساكن در قلمرو حكومت مشورت كند. هم چنان كه خداى تعالى در آيه شريفه: ☘وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ☘: ✔️هم به ولايت حاكم كه در عصر نزول آيه، رسول خدا (ص) بوده اشاره دارد. ✔️و هم به مساله مشورت. 🔸همه اينها كه گفته شد در باره امور عامه بود. 🔸و در عين حال امورى بود جزئى مربوط به عموم افراد جامعه. 🔸و امور جزئى با دگرگون شدن مصالح و اسباب كه لا يزال يكى حادث مى‏ شود و يكى ديگر از بين مى‏ رود دگرگون مى‏ شود. 🔸و اين گونه امور، غير احكام الهيه است كه كتاب و سنت مشتمل بر آن است. 🔹چرا که احكام الهى دائمى و به مقتضاى فطرت بشر است و نسخ راهى به آن ندارد (هم چنان كه حوادث راهى به نسخ بشريت ندارد). 📚 ترجمه المیزان، جلد ۴، صفحه ۱۹۱. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و پنجم🔰 بیان شد که والى حق دارد درباره امورى از شؤون مجتمع تصميم بگيرد، 🔹البته در صورتى كه اين تصميم‏ گيری ها به صلاح حال مجتمع باشد و با اهل مملكت يعنى مسلمانان داخل و ساكن در قلمرو حكومت مشورت كند، هم چنان كه خداى تعالى در آيه شريفه: ☘وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ☘: ✔️هم به ولايت حاكم كه در عصر نزول آيه، رسول خدا (ص) بوده اشاره دارد، ✔️و هم به مساله مشورت. 🔸همه اينها كه گفته شد در باره امور عامه بود. 🔸و در عين حال امورى بود جزئى مربوط به عموم افراد جامعه، 🔸و امور جزئى با دگرگون شدن مصالح و اسباب كه لا يزال يكى حادث مى‏ شود و يكى ديگر از بين مى‏ رود دگرگون مى‏ شود 🔸و اين گونه امور، غير احكام الهيه است كه كتاب و سنت مشتمل بر آن است. 🔹چرا که احكام الهى دائمى و به مقتضاى فطرت بشر است و نسخ راهى به آن ندارد (هم چنان كه حوادث راهى به نسخ بشريت ندارد). 📚 ترجمه المیزان، جلد ۴، صفحه ۱۹۱. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و ششم🔰 🌀 رهبر جامعه اسلامى چه كسى است و چگونه روشى دارد❓❓❓ 🔸در عصر اول اسلام، ولايت امر جامعه اسلامى به دست رسول خدا (ص) بود 🔸و خداى عزوجل اطاعت آن جناب را بر مسلمين و بر همه مردم واجب كرده بود، 🔸و دليل اين ولايت و وجوب اطاعت، صريح قرآن است: چنانچه در این آيات مشاهده میکنیم: ☘وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ ☘لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ ☘النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ☘قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ و آيات بسيار ديگری كه هر يك بيانگر قسمتى از شؤون ولايت عمومى در مجتمع اسلامى و يا تمامى آن شؤون است. 🔹بهترين راه براى کاوشگرى كه بخواهد در اين باب مطلع شود اين است كه: ✔️ نخست سيره رسول خدا (ص) را مورد مطالعه و دقت قرار دهد، ✔️آن گاه تمامى آياتى كه در مورد اخلاق و قوانين (عبادى و معاملاتى و سياسى و اجتماعى) وجود دارد را مورد دقت قرار دهد، چرا که از این طریق می توان به بیانی بسیار روشن و گویا دست یافت. 📚 ترجمه المیزان، جلد ۴، صفحه ۱۹۲. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و هفتم🔰 🔹نكته ديگرى كه كاوش‏گر بايد به آن اعتنا كند اين است كه تمامى آياتى كه متعرض مساله اقامه عبادات و قيام به امر جهاد و اجراى حدود و قصاص و غيره است؛ خطاب‌هايش متوجه عموم مومنين است نه رسول خدا (ص) به تنهايى. مانند: ☘وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ ☘وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ☘كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ ☘ وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ و بسیاری آيات ديگر. 🔹كه از همه آنها استفاده مى‏ شود: 🌀دين يك صبغه و روش اجتماعى است كه خداى تعالى مردم را به قبول آن وادار نموده، ✔️چون كفر را براى بندگان خود نمى‏ پسندد. ✔️و اقامه دين را از عموم مردم خواسته است. ✔️ پس مجتمعى كه از مردم تشكيل مى‏ شود اختيارش هم به دست ايشان است. بدون اينكه بعضى بر بعضى ديگر مزيت داشته باشند و يا زمام اختيار به بعضى از مردم اختصاص داشته باشد. ✔️و از رسول خدا (ص) گرفته تا پائين، همه در مسئوليت امر جامعه برابرند. ✔️و اين برابرى از آيه زير به خوبى استفاده مى‏ شود: ☘أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ☘ 📚ترجمه المیزان، جلد ۴، صفحه ۱۹۳. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و نهم🔰 ... بیان شد که همه در مسئولیت امر جامعه برابرند. 🔹البته؛ تفاوتى كه رسول خدا (ص) با ساير افراد جامعه دارد اين است كه: ✔️ او صاحب دعوت و هدايت و تربيت است. ☘ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ. 🔹پس پیامبر اکرم(ص) نزد خداى تعالى متعين است براى: ✔️قيام بر شان امت ✔️ولايت و امامت ✔️و سرپرستى امور دنيا و آخرتشان، ما دام كه در بينشان باشد. 🔸لكن چيزى كه در اينجا نبايد از آن غفلت ورزيد، اين است كه: 🔹اين رژيم ولايت و حكومت و يا به عبارتی امامت بر امت، غير رژيم سلطنت است؛ كه: ✔️ مال خدا را غنيمت ✔️و صاحب تخت و تاج، بندگان خدا را بردگان خود دانسته ✔️اجازه دارد هر كارى كه خواست با اموال عمومى بكند ✔️و هر حكمى كه دلش خواست درمورد بندگان خدا براند چون رژيم حكومتى اسلام رژیمی نيست كه بر اساس بهره‏ كشى مادى وضع شده باشد ❌ و حتى دموكراسى هم نيست❌ 🔻چون: با دموكراسى تفاوت‌های آشکاری دارد كه به هيچ وجه نمى‏‌گذارد، آن را نظير دموكراسى بدانيم و يا با آن مشتبه كنيم. 📚ترجمه المیزان، جلد۴، صفحه ۱۹۴. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
🔰قسمت هشتاد و هشتم🔰 ... بیان شد که همه در مسئوليت امر جامعه برابرند. ⚖ 🔸و اين برابرى از این آيه به خوبى استفاده مى‏ شود: ☘ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. ☘من عمل هيچ يك از شما را كه بجا مى‏آوريد بى‏ اجر نمى‏‌گذارم، چه مرد و چه زن، چون همه از هميد.(۱۹۵ آل عمران) 🔹چون اطلاق آيه دلالت دارد بر اين كه: هر تاثير طبيعى كه اجزاى جامعه اسلامى در اجتماع دارد ⬅️ همان طور كه تكويناً منوط به اراده خدا است، تشريعاً و قانوناً نيز منوط به اجازه او است. و او هيچ عملى از اعمال فرد فرد مجتمع را بى اثر نمى‏ گذارد. 🔸و در جاى ديگر قرآن مى‏ خوانيم: ☘إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ. ☘خداى تعالى زمين را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ارث مى‏ دهد، و سرانجام نيك از آن مردم با تقوا است.( ۱۲۸ اعراف) 📚ترجمه المیزان، جلد۴، صفحه ۱۹۳. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab