#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸ای علیجان! به غربت ما رحم کن … ما را طاقت دوریت نیست …
در نقلها آمده است:
🥀 چون اهل حرم مطلع شدند علی اکبر علیهالسلام اذن میدان میطلبد،
📋 اجتمعتِ النّساءُ حَوله كالحَقلة، و قُلنَ له:
▪️مادر و خواهران و عمه ها به دور او حلقه زده و میگفتند:
📋 اِرحَم غُربتَنا و لا تَستَعجِل إلى القِتال، فإنّه ليس لنا طاقةٌ في فراقك.
▪️بر غربت ما ترحم نما و در رفتن به میدان جنگ شتاب منما که ما تاب مفارقت تو را نداریم
📚روضة الشهداء، ص۳۳۶
📚مهيج الاحزان، ص۴۴۵
📚الدمعة الساكبة، ج۴، ص۳۲۹
✍امروز از همیشه پـریـشان تری چـقـدر
داری دوباره از همه دل می بری چقدر
دیـدم كه بر فــراز عـقـابت نـشـسـته ای
حـالا شـبـیه حضرت پیـغـمبـری چقدر
با دیـدن جــمـال تو می گـفـت جـبرِئـیل
پیـغـمـبر خـدا، تو عـلـی اكبـری چقـدر
دیگر رجز مخـوان به ذكری بسنده كن
لازم به ذكر نیست كه جنگاوری چقدر
ای آن كه تـشنه آمدی و تـشنه می روی
جام بلاست دركف من میخری، چقدر؟
با این شكوه و این قد و قـامت قیـامتـی
با آن لبان غرقِ به خون محشری چقدر
من درشب مكاشفه دیدم به چشم خویش
بر روی نیزه از همه سرها سری چقدر
لخـتی درنگ كن كه بـنی هـاشـم آمـدند
لختی نگاه كن به خودت پرپری چـقدر
@Maghaatel
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸ای کسی که یوسف را به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان!
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی زنها و مخدرات همه بیرون دویدند و دور مركب على اکبر علیهالسلام حلقه زدند، لیلی مثل قرص قمر از خیمه بیرون آمد و دید علی اکبر علیهالسلام کفن به گردن انداخته و بر مرکب شهادت نشسته است.
🥀 آهی سوزناک از جگر کشید فرمود: علی جان! رفتی ای نور دیده؟! خدا به همراه تو! شیرم حلالت باد که مرا در حضور فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رو سفید کردی! نور دیده برو حفظ جان پدر کن!
🥀 این بگفت و پرده خیمه را انداخت و دل از پسر کَند. آمد فرش خیمه را برچید و به خاک نشست خاک بر میداشت بر سر میریخت و می نالید و با خدا مناجات میکرد و میگفت:
📋 يَا رَادَّ يُوسُفَ عَلَى يَعْقُوبَ وَ يَا رَادَّ إِسْمَاعِيلَ عَلَى هَاجَرَ رُدَّ عَلَيَّ وَلَدِي!
▪️ ای کسی که یوسف را به یعقوب برگردانیدی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان!
📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۲۷
✍ کجایی ای علی اکبر، جوانِ نو ثمر من
چرا جدا شدی ای نازنین پسر ز بر من
اگر خیال تو نبود به حال مادر پیرت
تو ای جوان نروی تا قیامت از نظر من
مرا غریب به کرب و بلا فکندی و رفتی
چو گشت همسفری ای جوان نوسفر من
امیدواری باب، ای نهال نورس مادر
خدای کم نکند سایه تو از سر من
خدای نرم کند قلب قاتل تو که شاید
ز قتل تو نزند سنگ کین به بال و پر من
ز دوری رخ تو ای عصای پیری لیلا
کمان شد عاقبتِ کار ای پسر کمر من
کنم دعا که کند حق نگهداری جانت
اگرکند مددی پیک آه بیاثر من
پس از تو در سفر شام و کوفه وقت اسیری
ترحمی نکند هیچ کس به چشم تر من
@Maghaatel
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ ... | رجز جانانه علی اکبر علیهالسلام در دل میدان ...
در نقلها آمده است:
📋 لمّا بَرَزَ عليُّ بن الحسين تَحَيّر عسكرُ عمرِ بن سعد و خيلُ أهل الكوفان في جَماله و انبَهَروا مِن نور غُرّة وجهِه و جلاله؛
▪️همین که شاهزاده عالم امکان حضرت علی اکبر علیهالسلام وارد میدان شد، کوفیان و شامیان لشکر عمر بن سعد ملعون، از نور جمال آن جوان واله و حیران ماندند.
📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۵۴
📋 ثُمَّ حَمَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ وهُوَ يَقولُ:
سپس على اكبر عليه السلام، حمله بُرد و چنين رَجَز خواند:
📋 أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ / نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ
من على، پسر حسين بن على ام. به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تريم.
📋 وَاللّهِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ / أطعَنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى يَنثَني
▪️و به خدا سوگند كه بى نَسَب (ابن زياد)، نمى تواند بر ما حكم برانَد. شما را آن قدر با نيزه مى زنم تا اين كه خم شود
📋 أضرِبُكُم بِالسَّيفِ حَتّى يَلتَوي / ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ
▪️و آن قدر شما را با شمشير مى زنم تا آن كه در هم پيچد ؛زدنِ یک جوان هاشمىِ علوى.
📋 فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم، حَتّى أنَّهُ رُوِيَ أنَّهُ عَلى عَطَشِهِ قَتَلَ مِئَةً وعِشرينَ رَجُلاً
▪️وى، پيوسته مى جنگيد تا ضجّه كوفيان، از فراوانىِ كُشتگانشان، بلند شد. حتّى روايت شده كه او با وجود تشنگى، صد و بيست مرد از آنان را كُشت.
📚مقتل الحسين عليهالسلام،خوارزمي: ج۲ ص۳۰،
📚الفتوح ج ۵ ص ۱۱۴
📚بحار الأنوار ج ۴۵ ص ۴۲
✍ مات شد لشکری از شیوه جنگ آوری اش
حرمی شاد شد از این رجز حیدری اش
"شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهان"
تا پدر دید قد و قامت پیغمبری اش-
"گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان"
دل من بسته به زلف تو کجا می بری اش؟
"مست بگذشت و نظر بر صف لشکر انداخت"
با همان شیوه چشمان علی اکبری اش
تشنه برگشت سراغ پدر و آب گرفت
از لب و چشم پدر با هنر دلبری اش
یوسفی آمده خورشید نشان در میدان
جز خدا کیست، اگر هست کسی مشتری اش
دست بر پهلوی خود داشت و بابا می دید
به پسر می رسد از ارثیه مادری اش
@Maghaatel
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸جایی که شمر ملعون هم دلش به حال سیدالشهداء علیهالسلام سوخت …
در نقلی آمده است:
🥀 یزید ملعون به شمر ملعون گفت: اصلا شد دلت برای حسین «صلواتللهعلیه» بسوزد؟ شمر ملعون گفت: ... آری!
🥀 زمانی که پسرش علی اکبر علیهالسلام را که از اسب انداختیم صدازد: ادرکنی یا أبتاه! دیدم که حسین «علیهالسلام» گریهکنان همین که بالای نعش زخمی علی اکبرش رسید و نعش جوانش را پاره پاره دید که روی زمینِ خشک و جلوی آفتاب افتاده و زلف و کاکل و خال هاشمی او غرق خون شده، بیاختیار خودش را از اسب به زمین انداخت و حالش طوری بود که نتوانست بلند شود و به طرف حضرت علی اکبر -صلوات الله علیه- برود.
🥀 بلکه خودش را روی زمین می کشید و به حضرت علی اکبر علیهالسلام رساند و بدن زخمی او را در آغوش گرفت و صورتش را روی صورتش گذاشت و چنان با شدت گریه کرد که جمیع عالم را سوزاند و از شدت گریه هفت مرتبه صدا زد: وا علیاه! وا ولداه! که عرش و فرش به لرزه درآمد.
📚 سحاب الدموع، نخجوانی،ص۱۸۴ (نسخه خطی)
✍ میكِشم خویش را به رویِ زمین
گـاه بـر سیـنـه، گاه بـر زانـو
ای عصـایِ شكستـه بعـد از تـو
كـمكـم كـرده بیـشتـر، زانـو
چنـدمـیـن بـار می شود یـادِ
شـبِ دامــادیِ تــو افـتـادم
فـرصتی بـود و بعدِ عـمری شرم
بـر جـمـالِ تـو بـوسه می دادم
حیـف دیـگر نـمـی شود بـوسید
از لبـانی كه چـاك خـورده پـسر
وای بـر مـن چـرا مـحـاسـنِ تو؟
ایـنقـدر روی خـاك خـورده پسر
گـفتـه بـودی زمـانِ پـیـریِ مـا
آب هـم در دلـم تـكـان نـخـورد
تـا تـو هستـی و تـا عمویـت هست
بـاد حتـی به دخـتـران نـخـورد
خـواستـم رویِ پـایِ خـود خیـزم
بـاز هـم بـا سـرم زمـیـن خوردم
كــمــرم را بــگـیـر مـانـنـدِ
چــادرِ مــادرم زمـیـن خـوردم
زِرِه و خـود و زیـن و تـیـغـت را
زیـرِ پـایِ سـپـاه مـی بـیـنـم
چقـدر چهره ات عـوض شده است
نـكـنـد اشـتـبـاه مـی بیـنم
هـمـه تقصیرِ تـوست سمتِ حـرم
كِـل كِشیدنـد، بـعد خنـدیدنـد
بـعـدِ پـنجـاه و چنـد سال اینجا
عـاقبـت قـدِّ عـمـه را دیـدنـد
زحـمـتِ مـجـتـبی و بـابـایت
رفـتـه بـر بـاد غصه ام كـم كـن
پـیـشِ ایـن چشمـهایِ نـا مَحـرم
مـعجـرِ عمه را تـو مـحكـم كـن
كاش مـی شد سَرت یكی مـی گفت
زیـرِ ایـن ضربه هـا كَـمَش نكنیـد
آه ای نـیـزه هـا مـیـانِ حــرم
خـواهـرش هست دَرهَـمش نكنیـد
@Maghaatel
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸زخمی که بر بدن مبارک سیدالشهداء علیهالسلام مانده و هیچگاه خوب نمیشود…
در نقلها آمده است:
🥀 مشهور است که یکی از علماء شبی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را در خواب دید با بدن پاره پاره و زخمی فزون از شماره.
🥀 شب دیگر نیز همان خواب را دید و به خدمت حضرت رسید اما آن حضرت را مشاهده نمود با بدن صحیح مگر دو زخم که یکی بر سر سینه و یکی بر طرف پهلوی آن پشت و پناه عالمیان باقی مانده بود.
🥀 عرض کرد: آن چه بود و این چیست؟ سیدالشهداء علیهالسلام فرمود: شیعیان مجلسی آراستند و بر من گریستند و اشک چشم ایشان مرهم زخم های من شد.
🥀 عرض کرد: پس این دو زخم چرا باقیست؟ حضرت فرمودند: این داغ فرزندم علی اکبر و برادرم عباس است که هیچگاه خوب نمیشود.
📚حزن المومنین فی مصائب آل طه و یس،نجفی کاظمی، مجلس قبل از ولادت امام حسین -علیه السلام
✍ مجلس ختم حسین است! علی محتضر است!
داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است
این علی نیست فقط؛ احمد و حیدر هم هست
روضهاش بین محرم، رمضان و صفر است
یا پسر مرده شده یا که برادر مرده...
هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است!
سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود
پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است
یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد
یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است
صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا
چه کند؟ زینب کبرای حرم در خطر است
ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید
که دگر موقع تشییع تن دو نفر است
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🩸فهرست لینکدار مصائب و مقاتل حضرت علی اکبر علیهالسلام
➖ از داغ علی اکبر علیهالسلام چشمان اباعبدالله علیهالسلام در حدقه میچرخید... | گوشهای از توصیف حال زار سیدالشهداء علیهالسلام بعد از شهادت جوانش...
➖ آمدن حضرت زینب علیهاالسلام به مقتل حضرت علی اکبر علیهالسلام| صدازدنِ جوانان بنی هاشم...
➖ خونها را از لب و دندان علی اکبر علیهالسلام پاک کرد … صورت به صورتش گذاشت …
➖ تو رفتی و پدرت تک و تنها مانده … | دیگر بعد از تو حرف نخواهم زد؛ اگر هم سخن بگویم «علی» «علی» گویم …
➖ با دیدنِ بدن إرباً اربای علی اکبر علیهالسلام، پاهای مبارک سیدالشهدا علیهالسلام از رکاب جدا شد و از همان بالای اسب بر زمین افتاد …
➖ ایخواهرم! صدای علی اکبرم گویا کمرم را شکست و قوّتی در من نگذاشته است...
➖ تا دستان علی اکبر علیهالسلام بر گردن اسبش افتاد، همه طبلزنهای لشکر عمر سعد شروع به طبل زدن کردند...
➖ من تنها نبودم بلکه هزار تن در کشتن علی اکبر علیه السلام با من شریک بودند...
➖ حضرت لیلا علیهاالسلام، با دیدن بدن ارباً اربای جوانش علی اکبر علیهالسلام، بُهتزده و حیران و سرگردان شده بود …
➖ دور تا دور حضرت علی اکبر علیهالسلام را گرفتند و بدن نازنینش را قطعه قطعه کردند | اسبِ علی اکبر علیهالسلام آن حضرت را بین لشکر دشمن بُرد و ...
➖ پیکار حضرت علی اکبر علیهالسلام و بازگشت او به نزد سیدالشهدا علیه السلام | پدرجان! «عطش» دارد مرا میکشد …
➖ گفتگوی جگرسوز حضرت علی اکبر علیهالسلام با امام سجاد علیهالسلام و حضرت سکینه سلام الله علیها در هنگام وداع...
➖ سیدالشهداء علیهالسلام عمامه پیامبر صلیالله علیه و آله را بر سر حضرت علی اکبر علیهالسلام نهاد و کفن بر تن او کرد...
➖ وداع جانسوز مخدّرات و اهل خیام، با علی اکبر علیهالسلام … | علی را رها کنید تا به میدان برود چرا که او مستغرق در ذات الهیست...
➖ ای پسرم راه برو تا قد و بالایت را ببینم...
➖ ای نور دیده من! نگاهی بینداز که از رفتن تو، پُشت حسین «علیهالسلام» دارد میشکند!
➖ سختترین مصیبت دنیا برای پدر، داغ جوانش است...
➖ لطمه زدن حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر بالای پیکر ارباً اربای علی اکبر علیهالسلام...
➖ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه بر بالای سر علی اکبر علیهالسلام به حالت احتضار درآمده بود و نفس سرد میکشید…
➖ نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیهالسلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…»
➖ ای علیجان! به غربت ما رحم کن … ما را طاقت دوریت نیست …
➖ ای کسی که یوسف را به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان!
➖ ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ ... | رجز جانانه علی اکبر علیهالسلام در دل میدان ...
➖ جایی که شمر ملعون هم دلش به حال سیدالشهداء علیهالسلام سوخت …
➖ زخمی که بر بدن مبارک سیدالشهداء علیهالسلام مانده و هیچگاه خوب نمیشود…
@maghaatel
معارف و مقاتل آلُ الله
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام 🩸فهرست لینکدار مصائب و مقاتل حضرت علی اکبر علیهالسلام ➖ از داغ علی اک
.
در این فهرست، صرفا مصائب
حضرت علی اکبر علیهالسلام
فهرست شده است.
اگر میخواهید به فضائل آن
حضرت هم دسترسی داشته
باشید، هشتگ
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
را جستجو بفرمایید؛ آن پُستهایی
که اولشان این علامت «🔰» را
دارند، فضائل آن حضرت میباشند.
.
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸 وقتیکه در راه علقمه، نگاه سیدالشهداء علیهالسلام به دستان بریده ابالفضل علیهالسلام میافتد…
در نقلی آمده است:
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیهالسلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین مینمود.
🥀 حضرت سیدالشهداء علیهالسلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه میگویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد:
📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟
▪️ای آقایمن! آیا نگاه نمیکنید به سوی زمین!؟
📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة
▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیهالسلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی
▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ...
📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹
📚تذکرة الشهداء، ص۳۲۸ (با اندکی تفاوت)
📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم
از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم
چون شاه دید پیکر عباس روی خاک
گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟
خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال
آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم:
از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين
دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟!
قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك
كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟!
عباس! خوش بخواب شدی راحت از جهان
اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸آماده اسیری شوید … | آنقدر سیدالشهداء علیهالسلام همراه اهل حرم گریه کرد که از هوش رفت …
در نقلها آمده است:
🥀 صدای ناله ها و فریادهای حضرت سکینه سلاماللهعلیها از داغ عمویش ابالفضل العباس علیهالسلام بالا گرفت؛
📋 فَلَمّا سَمِعَتْها العَقيلةُ زَينب، فصاحتْ: واأخاه، وا عبّاساه، وا ضَيعتاه مِن بعدك.
▪️وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها نالههای سکینه سلاماللّهعلیها را شنید، او هم فریاد میزد: ای وای عباس! ای وای از دربهدری بعد از تو!
📋 فقالَ الحسينُ: إي واللّه وا ضَيعتاه وا انقطاعَ ظَهراه بعدك أباالفضل، يَعِزُّ علَيّ و اللّهِ فِراقُك.
▪️سیدالشهداء علیهالسلام هم فرمود: آری به خدا! ای وای از دربهدری! ای وای از کمری که بعد ابالفضل شکسته شد؛ به خدا بر من سخت است نبودنت ای ابالفضل!
📋 فَاجتَمَعتِ النّساءُ حَولَه، و جَعَلنَ يَبكينَه و يَندُبنَه، و الحسينُ يَبكي مَعهنّ، حتّى أُغمِيَ عَلَيه مِن شِدّة البُكاء.
▪️زنان و بچهها دور اباعبدالله علیهالسلام جمع شدند و به سر میزدند و گریه میکردند؛ سیدالشهداء علیهالسلام هم همراه آنان، چنان گریه میکرد که دیگر از هوش رفت.
برگرفته از:
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،مقرّم، ص۳۳۹
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴
✍ بعدِ تو خیمه ی ما غرق عزا شد، بد شد
کمر شاه که از داغ تو تا شد، بد شد
لشکر نیزه و شمشیر و عصا ریخت سرت
از تنت دست جدا... دست جدا شد، بد شد
بین ابروی تو را فاصله انداخت عمود
فرقت ای ماه بنی عشق دو تا شد، بد شد
شاهِ تنها شده بعد از تو، زمین گیر شد و
وسط گودی گودال چه ها شد... بد شد
شمر فهمید که عباس ندارم... شر شد
قائله دور و بر خیمه به پا شد، بد شد
رفتی و بعد تو ای سرو دل آرا، به حرم
پای شمر و شبث و حرمله وا شد، بد شد
احترامم سر جا بود ولی بعد از تو
این اسارت که چنین قسمت ما شد، بد شد
سر تو رفت به نیزه، سر ما داد زدند
به خدا خون به دل آل عبا شد... بد شد
@Maghaatel