eitaa logo
فهرست مقاتل
2.3هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ فهرست لینک دار مصائب و مقاتل حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلامعمو به فدایت شود! تو را بعد از آنکه به «بلای‌عظیم» گرفتار شدی، به قتل می‌رسانند …روضه‌خوانی جگرسوز حضرت قاسم علیه‌السلام درمیانه میدان | اسب‌هایتان را آب داده‌اید اما ... ای عموجان! من چگونه شما را یکّه و تنها بین دشمنان ببینم؟!از هوش‌رفتن سیدالشهداء و حضرت قاسم علیهماالسلام به وقت وداع | إمام حسین علیه‌السلام با چه وضعی قاسم علیه‌السلام را روانه میدان نمود...مبارزه جانانه حضرت قاسم علیه‌السلام با ازرق شامی ملعون...وداع حضرت قاسم با حضرت زینب کبری علیهماالسلام...سلام امام هادی «علیه‌السلام» در زیارت شهدای کربلا ،به حضرت قاسم علیه‌السلام...مانند ماه‌پاره‌ای از دل خیمه به سوی میدان شتافت و رجز می‌خوانْد …گوشه‌ای از شجاعت جگرگوشه سردار جمل در میانه میدان ...سیدالشهداء علیه‌السلام بدن مطهر حضرت قاسم علیه‌السلام را کشان کشان به سمت خیمه می‌برَد...نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم بن حسن علیهمالسلام‌ | بر بدن مطهر قاسم علیه‌السلام در حالی که زنده بود، اسب تاختند...به خدا سخت است بر عمویت که او را صدا بزنی اما نتواند کاری برایت کند… قاسم علیه‌السلام را سنگ‌باران کردند تا که او را از پای انداختند...بابایت حسن علیه‌السلام کجاست تا که حال و روز تو را ببیند؟! شرح جگرسوز اجازه طلبیدن حضرت قاسم از عمویش سیدالشهداء عَلَيْهِماالسّلام | خواندن عقد قاسم علیه‌السلام با دختر امام حسین علیه‌السلام …وقتی‌که قاسم علیه‌السلام چشمان بی‌رمقش را باز می‌کند و سیدالشهداء علیه‌السلام با صدای بلند بر بالین او گریه می‌کنند...مادر قاسم علیه‌السلام از فراق او به حالت احتضار در آمده بود...نوعروسان شامی، جمع شدند و سر مطهر قاسم علیه‌السلام را سنگ‌باران کردند …ای‌کاش هزار قاسمِ من فدا بشود اما خاری به پای برادرم حسین «صلوات‌الله‌علیه» نرود …حضرت قاسم علیه‌السلام، محبوب‌ترین اولاد امام حسن علیه‌السلام در نزد پدر و عمویش … @Maghaatel
⚫️ فهرست لینک‌دار مصائب و مقاتل حضرت علی اصغر علیه‌السلامبا آوردن یک‌ پچه‌شش‌ماهه، گریه إمام صادق علیه‌السلام شدید می‌شود... ➖ غوغای حضرت‌ ام‌کلثوم علیهاالسلام در مصیبت حضرت علی اصغر علیه‌السلام... ➖ نمی‌دانستم تیر را به کجا بزنم که سفیدی گلوی شش ماهه نمایان شد ...سیدالشهداء علیه‌السلام یک قدم سمت خیمه و قدمی سمت میدان برمی‌گشت... امام حسین علیه‌السلام پشت خیمه‌ها برای علی اصغرش، قبری حفر نمود...خونی که قطره‌ای از آن هم بر روی زمین نریخت... | اثرات خون به ناحق ریخته علی اصغر علیه‌السلام، در عوالم هستی ...ببینید که چگونه طفلم از شدت عطش، تلظّی می‌کند ؟! اگر به من رحم نمی‌کنید بر این شش‌ماه رحم کنید! از شدت عطش، بر روی دامن رباب سلام‌الله‌علیها، بی‌حال و بی‌رمق افتاده بود ...روز عاشورا علی اصغر علیه‌السلام دو بار از تشنگی غش کرد... وقتی‌که آب را باز می‌کنند و رباب سلام‌الله‌علیها به شیر می‌آید و بی‌تاب می‌شود...تبسّم شش ماهه به وقتی که تیر سه شعبه به گلویش نشست...علی اصغر علیه‌السلام از شدت عطش، زبانش را به دور دهانش می‌چرخاند… | تشنگیِ شش‌ماهه و دختر بچه‌ها، چه به روز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آورد … با نداهای غربت سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، علی اصغر علیه‌السلام در خیمه‌ها بند قنداقه را پاره کرد ...هنوز کلام سیدالشهداء علیه‌السلام تمام نشده بود که دید گوش تا گوش شش‌ماهه‌اش را بریدند …ای برادرم! این طفلِ شش‌ماهه، سه روز است که آب نخورده …سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بعد از شهادت علی‌اصغر علیه‌السلام هم فرمود: «خاک بر سر دنیا بعد از تو ای علی‌جان»چرا از بین تمام شهدای کربلا، سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، فقط بدن مبارک علی‌اصغر علیه‌السلام را به خاک سپرد؟!عطش و گرما، چه بلایی بر سر شش ماههٔ آل الله آورده بود؟! سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه از داغ علی اصغر علیه‌السلام چنان ناله‌ای زد که زمین کربلا لرزید …سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه به خیمه‌ها برمی‌گشت در حالی که خون گلوی شش‌ماهه بر سینه اش روان بود …حضرت‌ سکینه سلام‌الله‌علیها به استقبال پدر می‌رود و احوال برادرش علی اصغر علیه‌السلام را جویا می‌شود …سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه همراه مخدّرات، بلند بلند بر داغ علی اصغر علیه‌السلام گریست…منادی ندا داد: «ای‌حسین! آن طفل را رها کن كه او را در بهشت، شير مى‌دهند!»به واسطه یک جرعه آب، بر حسین «علیه‌السّلام» منت بگذارید!ای‌کاش روز عاشورا بودید و می‌دیدید که با چه حالی برای طفلم آب طلب کردم ...نوامیس او را به اسارت بردند و سر شیرخواره‌اش را جدا کردند ...سر مطهر علی اصغر علیه‌السلام در طشت، محاذی رأس مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام ... | غوغای حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس إبن‌زیاد لعینکنیزکی که در شب دوازدهم محرم با دیدن قنداقه پر خون علی اصغر علیه‌السلام بر سر و صورت می‌زد …آه … از وقتی که بدن نازنین علیه‌السلام را از قبر بیرون کشیدند و سر او را بریدند ‌و‌بر نیزه زدند … @Maghaatel
⚫️ فهرست لینک‌دار مصائب و مقاتل حضرت علی اکبر علیه‌السلاماز داغ علی اکبر علیه‌السلام چشمان اباعبدالله علیه‌السلام در حدقه می‌چرخید... | گوشه‌ای از توصیف حال زار سیدالشهداء علیه‌السلام بعد از شهادت جوانش... ➖‌ آمدن حضرت زینب علیهاالسلام به مقتل حضرت‌ علی اکبر علیه‌السلام| صدازدنِ جوانان بنی هاشم...خون‌ها را از لب و دندان علی اکبر علیه‌السلام پاک کرد … صورت به صورتش گذاشت …تو رفتی و پدرت تک و تنها مانده … | دیگر بعد از تو حرف نخواهم زد؛ اگر هم سخن بگویم «علی» «علی» گویم …با دیدنِ بدن إرباً اربای علی اکبر علیه‌السلام، پاهای مبارک سیدالشهدا علیه‌السلام از رکاب جدا شد و از همان بالای اسب بر زمین افتاد …ای‌خواهرم! صدای علی اکبرم گویا کمرم را شکست و قوّتی در من نگذاشته است... تا دستان علی اکبر علیه‌السلام بر گردن اسبش افتاد، همه طبل‌زن‌های لشکر عمر سعد شروع به طبل زدن کردند...من تنها نبودم بلکه هزار تن در کشتن علی اکبر علیه السلام با من شریک بودند...حضرت لیلا علیهاالسلام، با دیدن بدن ارباً اربای جوانش علی اکبر علیه‌السلام، بُهت‌زده و حیران و سرگردان شده بود … دور تا دور حضرت علی اکبر علیه‌السلام را گرفتند و‌ بدن نازنینش را قطعه قطعه کردند | اسبِ علی اکبر علیه‌السلام آن حضرت را بین لشکر دشمن بُرد و ...پیکار حضرت علی اکبر علیه‌السلام و بازگشت او به نزد سیدالشهدا علیه السلام | پدرجان! «عطش» دارد مرا می‌کشد … گفتگوی جگرسوز حضرت علی اکبر علیه‌السلام با امام سجاد علیه‌السلام و حضرت سکینه سلام الله علیها در هنگام وداع...سیدالشهداء علیه‌السلام عمامه پیامبر صلی‌الله علیه و آله را بر سر حضرت علی اکبر علیه‌السلام‌ نهاد و کفن بر تن او کرد... وداع جانسوز مخدّرات و اهل خیام، با علی اکبر علیه‌السلام … | علی را رها کنید تا به میدان برود چرا که او مستغرق در ذات الهی‌ست... ای پسرم راه برو تا قد و‌ بالایت را ببینم...ای نور دیده من! نگاهی بینداز که از رفتن تو، پُشت حسین «علیه‌السلام» دارد می‌شکند! سخت‌ترین مصیبت دنیا برای پدر، داغ جوانش است...لطمه زدن حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌علیها بر بالای پیکر ارباً اربای علی اکبر علیه‌السلام...سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بر بالای سر علی اکبر علیه‌السلام به حالت احتضار درآمده بود و نفس سرد می‌کشید…نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیه‌السلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…»ای علی‌جان! به غربت ما رحم کن … ما را طاقت دوریت نیست …ای کسی که یوسف را به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان!ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ ... | رجز جانانه علی اکبر علیه‌السلام در دل میدان ... جایی که شمر ملعون هم دلش به حال سیدالشهداء علیه‌السلام سوخت …زخمی که بر بدن مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام مانده و هیچگاه خوب نمی‌شود… @maghaatel
⚫️ فهرست لینک دار مصائب و مقاتل حضرت عباس علیه‌السلاممقتل حضرت عباس علیه‌السلام از رفتن به میدان تا لحظه شهادت به نقل از کتاب شریف "بحارالانوار"مخدّرات و اهل حرم از داغ ابالفضل العباس علیه‌السلام گریبان دریدند…ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم … ای عباسم! مرا تنها و غریب بین دشمنان گذاشتی و رفتی؟! سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه در حالی از علقمه به خیمه‌ها برمی‌گشت که کمرش تا شده بوده و با آستین، اشک چشمانش را پاک می‌کرد ..."ضربِ عمود" با سر مبارک حضرت عباس علیه‌السلام چه کرد ؟!سیدالشهداء علیه‌السلام از داغ ابالفضل علیه‌السلام آنقدر گریستند تا اینکه از هوش رفتند...چرا با آن قد و قامت رشید، قبر کوچکی دارد؟ای‌شیخ کاظم، اگر خواستی روضه مرا بخوانی، بگو هر کس از یک بلندی به زمین میخورد، دستش را سپر می‌کند، اما … ➖ دستی که به تن نداشتم تا تیر را بیرون بکشم … خم شدم و با زانوانم تیر را از چشمم بیرون کشیدم …ابالفضل العباس علیه‌السلام می‌بیند که اطفال و بچه‌ها شکم‌هایشان را بروی مشک‌های نَم‌دار گذاشته‌اند…مولا امیرالمومنین علیه‌السلام برای حضرت امُّ‌البنین علیهاالسلام، روضهٔ دستانِ ابالفضل علیه‌السلام را می‌خواند...یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین علیه‌السلام تشنه باشد ؟!وقتی‌که در راه علقمه، نگاه سیدالشهداء علیه‌السلام به دستان بریده ابالفضل علیه‌السلام می‌افتد…آماده اسیری شوید … | آن‌قدر سیدالشهداء علیه‌السلام همراه اهل حرم گریه کرد که از هوش رفت …ای‌پدرجان! عموی‌مان عباس کجاست ؟! وعده آب به ما داده است و دیر کرده ؟!بعد از شهادت ابالفضل علیه‌السلام، بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، به خیمه‌ها نزدیک شدند … | نداهای غربت سیدالشهداء علیه‌السلام …ای‌‌برادرجان! خواهش دارم که مرا به خیمه‌ها نبرید! من به دخترتان قول آب داده‌ام …عَلَمی که همه جایش جای شمشیر و نیزه و تیر بود مگر جای دست علمدار...بٰانَ الإنكسارُ في وَجهِ الحُسين عليه‌السّلام …الان آمدید و سر مرا به دامن گرفتید … ساعتی دیگر چه کسی هست سر شما را از روی خاک بردارد … @Maghaatel
⚫️ فهرست لینک‌دار مصیبت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام با اهل خیامکدام خواهر را مثل من دیده ای؟! وقتی که زینب کبری سلام‌الله‌علیها، ذوالجناح را برای رفتن برادر به میدان، آماده میکند...سیدالشهداء علیه‌السلام بر در خیمه‌ها ایستاه بود، که خیمه‌ها را تیرباران کردند...به وقت وداع سید الشهداء علیه‌السلام، مخدّرات به دست و پای آن حضرت افتادند و بر آنها بوسه می‌زدند... مهلاً مهلا... یابنَ الزّهرا...وقتی که‌ امام سجاد علیه السلام نمی‌تواند غربت پدر را ببیند و دست به عصا، رو به سوی میدان می رود...ای پسرم! همین قدر بدان که دیگر مردی در خیمه ها به جز من و تو، باقی نمانده است...با ندای غریبیّ سیدالشهداء علیه‌السلام، بدن بی سر شهدای کربلا تکان می‌خورد... گریه سیدالشهداء علیه‌السلام به هنگام وداع، برای اسارت آل الله...وقتی‌که زینب کبری به نیابت از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما،‌‌ زیر گلوی سیدالشهداء علیه‌السلام را می‌بوسد...ای دخترم! با اشک‌هایت قلبم را آتش مزن... | وداع سیدالشهداء علیه‌السلام با حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها...وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام یک پیراهن کهنه از زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها طلب میکند و چند جای آن را هم سوراخ می‌کند … @Maghaatel
⚫️ فهرست لینک‌دارِ مصائب شهر کوفهنان و خرما آوردن کوفیان برای أسرای آل الله... | حال جانسوز امام سجاد علیه‌السّلام به هنگام ورود به شهر کوفه...اشعار جگرسوز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با مشاهده سر مطهر سیدالشهداء در کوفه ... | سر به چوبه محمل کوبیدن عقیله بنی هاشم...در کوفه با اشاره زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها نفس‌ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد...پدر جان! شاهدی که چگونه ما را کوچک کرده‌اند؟...زن های کوفی، چادر و روسری برای فاطمیّات می‌آوردند...گوشه‌ای از حال و روز اسرای آل الله،از زبان یکی از شیعیان کوفی و عبرت‌هایی که در این حکایت جانسوز نهفته است ...حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس ابن زیاد لعین، سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را به دامن می‌گیرد…با ورود رأس مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، از در و دیوار قصر ابن زیاد، خون می‌بارید و آن نانجیب با چوپ دستی‌اش... آن‌جایی را که پا گذاشتی، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دهان مبارکش را می‌گذاشت...حکایت جانسوز رأس مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و زن خولی ...حکایت یک زن مصری که در کوفه به تماشای اسرای اهل بیت علیهاالسلام و سرهای مطهر شهدای آمده بود...صبح‌هنگام، أسرای آل الله را وارد کوفه کردند؛ اما غروب بود که به دارالاماره رسیدند... | مخدّرات آل الله، شب تا صبح در خرابه‌ای در کوفه، اقامه عزا می‌کردند...دیگر چقدر عمّه‌ام را هتک حرمت می‌کنی... به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش بنشیند اما روزی در خانه خولی ...به هنگام ورود به کوفه، سر مطهر حضرت عباس عليه‌السلام بر گردن اسبی آویزان بود ... @Maghaatel