eitaa logo
مهدیه
758 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
20 فایل
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @khadememahdeea : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
کرامات معصومین قسمت ۳۱ طي الارض ✍علي مير خلف زاده فاضل محقق جناب آقاي ميرزا محمود مجتهد شيرازي از علماي نزيل سامره رحمة اللّه عليه نقل فرمود: مرحوم سيد محمد علي رشتي كه غالب عمرش را در رياضات شرعي و مجاهدات نفسانيه گذرانيده بوده (در اوقاتيكه در مدرسه حاج قوام نجف طلبه و مشغول تحصيل علم بودم) در بين طلاب مشهور بود فرمود: كه شخص پاره دوزي كه در باب طوسي است طي الارض دارد و هر شب جمعه نماز مغرب را در مقام حضرت مهدي (عجل اللّه تعالي فرج الشريف) در وادي السلام مي‌خواند و نماز عشاء را در حرم حضرت سيد الشهدا (ع) بجا مي‌آورد. (در صورتيكه فاصله بين نجف و كربلا بيش از سيزده فرسنگ و تقريبا دو روز راه پياده رويست) من خواستم اين مطلب را تحقيق نمايم و به آن يقين كنم پس به آن مرد صالح پاره دوز رفت و آمد بر قرار و با هم رفيق شديم چون رفاقتم با او محكم شد روز چهارشنبه بيكي از طلاب كه با من هم مباحثه و به او اعتماد داشتم گفتم: امروز براي كربلا حركت كن و شب جمعه در حرم باش ببين رفيق پاره دوز را مي‌بيني يا نه. وقتي رفت غروب پنجشنبه با يك تاثري نزد رفيق پاره دوزم رفتم و اظهار نارحتي كردم. گفت ترا چه مي‌شود ؟ گفتم مطلب مهمي است كه بايد الان بفلان طلبه رفيقم برسانم و متاسفانه كربلا رفته و به او دسترسي ندارم. گفت مطلب را بگو خدا قادر است كه همين امشب به او نامه را برساند پس نامه اي را كه نوشته بودم به او دادم ايشان نامه را گرفت و بسمت وادي السلام رفت و ديگر او را نديدم تا روز شنبه كه رفيقم آمد و آن نامه را بمن داد و گفت شب جمعه موقع نماز عشاء رفيق پاره دوز به حرم آمد و آن نامه را بمن داد. يقين كردم كه پاره دوز طي الارض دارد در مقام بر آمدم كه از او در خواست كنم كه بشود من هم طي الارض كنم. او را به خانه‌ام دعوت كردم، چون هوا گرم بود پشت بام رفتيم و گنبد مطهر حضرت علي (ع) نمايان بود. پس از صرف شام مختصري، رو به ايشان كرده گفتم، غرض از دعوت اين است كه من يقين كردم شما طي الارض داريد و آن نامه اي كه بشما دادم براي يقين خودم بوده الحال از شما خواهش مي‌كنم مرا راهنمائي كنيد كه چه كنم تا من هم مثل شما طي الارض نصيبم شود. تا اين حرف را شنيد، صيحه اي زد و مثل چوب خشك افتاد بطوري كه وحشت كردم و گفتم از دنيا رفت. پس از آنكه بحال خود آمد، فرمود: اي سيد هر چه هست بدست اين آقاست (و اشاره به گنبد مطهر آقا علي (ع) كرد) هر چه مي‌خواهي از او بخواه. اين را گفت و رفت و ديگر در نجف اشرف ديده نشد. و هر چه تحقيق كردم ديگر كسي او را نديد. آري اگر تمام انسانها در خانه آقا علي (ع) را بزنند بي جواب نمي مانند. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
مشاهیر ایران قسمت ۲۸ پروین اعتصامی رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود و در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد. مادرش اختر فتوحی فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به “شوری”از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود. شاید پروین را بتوان یکی از مشهورترین شعرای معاصر ایران دانست که با خلق اشعاری زیبا و گوش نواز، جای خود را در دل هر هنردوستی تثبیت کرده‌است. بیوگرافی پروین اعتصامی پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست. میرزا یوسف اعتصامی در زندگی دختر شاعر خود نقش مهمی داشت. پروین در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره‌ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می‌ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمایی می‌نمود و به پرورش ذوق می‌پرداخت. در تیر ماه سال 1303 دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می‌شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه‌ای با عنوان” زن و تاریخ” ایراد نمود. او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می‌گفت. پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می‌نمود شرکت می‌کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می‌پرداخت." پروین اعتصامی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. در سال هزار و دویست و نود و یک در حالی که کودکی بیش نبود با خانواده به تهران آمد. از این رو پروین از کودکی با مشروطه خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. پایان نامه‌ی تحصیلی خود را از مدرسه‌ی آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروع به تدریس کرد. پروین در سال 1313 و زمانی که 28 سال سن داشت با پسر عموی خود ازدواج کرد. دوام این زندگی تنها دو ماه و نیم بود. عده‌ای دلیل پایان یافتن زندگی زناشویی پروین را در خلق و خوی نظامی همسر وی می‌دانند. پسر عموی پروین رئیس شهربانی کرمانشاه بود و با خلقیات و احساسات شاعرانه پروین سر ناسازگاری داشت و همین امر باعث پایان یافتن زندگی زناشویی این زوج شد. بعد از این واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می‌داد. تا اینکه در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به دلیل بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی به خاک سپردند." مزار پروین پروین سروده‌ای برای ثبت روی سنگ قبر خود قبل از مرگش آماده کرده بود. دستخط پروین بر یک عکس‌نوشته موجود است که ابتدای آن نوشته است: این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام: اینکه خاک سیهش بالین است     اختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید     هر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آن همه گفتار، امروز     سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند     دل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست     سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد     هر که را چشم حقیقت‌بین است هر که باشی و ز هر جا برسی     آخرین منزل هستی این است آدمی هر چه توانگر باشد     چون بدین نقطه رسد مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند     چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن     دهر را رسم و ره دیرین است خرم آن کس که در این محنت گاه  خاطری را سبب تسکین است 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین خانه چون خورشید در اقطار گردون داشتن عقل را بازارگان کردن ببازار وجود نفس را بردن برین بازار و مغبون داشتن بی حضور کیمیا، از هر مسی زر ساختن بی وجود گوهر و زر، گنج قارون داشتن گشتن اندر کان معنی گوهری عالمفروز هر زمانی پرتو و تابی دگرگون داشتن عقل و علم و هوش را بایکدیگر آمیختن جان و دل را زنده زین جانبخش معجون داشتن چون نهالی تازه، در پاداش رنج باغبان شاخه‌های خرد خویش از بار، وارون داشتن هر کجا دیوست، آنجا نور یزدانی شدن هر کجا مار است، آنجا حکم افسون داشتن ✍پروین اعتصامی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید بنگر کز این ره پر خون خورشیدی خجسته رسید 🎤محمد رضا شجریان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 میلاد آقا جواد الائمه علیه السلام مبارک باد 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
تاریخ اسلام برگزیده منتهی الآمال شیخ عباس قمی قسمت ۳۲ پس يك روز عمرو بن عبدود و نوفل بن عبدالله بن المغيره و ضرار بن الخطاب وهبيره بن ابي وهب و عكرمه بن ابي جهل و مرداس فهري كه همه از شجاعان قريش بودند تا كنار خندق تاختن كردند و از آن جستن كردند و ابوسفيان و خالد بن الوليد با جماعتي از مبارزان قريش در كنارخندق صف زدند. پس عمرو اسب بر جهاند و لختي گرد ميدان براند و مبارز طلبيد چون عمرو را «فارس يليل» مي‌ناميدند و او را با «هزار سوار» برابر مي نهادند واصحاب وصف شجاعت او را شنيده بودند سرها به زير افكندند و عمر ابن الخطاب به جهت عذر اصحاب سخني چند از شجاعت عمرو تذكره كرد كه خاطر اصحاب شكسته تر شد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چون شنيد كه عمرو مبارز ميطلبد فرمود: هيچ دوستي باشد كه شر اين دشمن بگرداند؟ علي مرتضي صلوات الله عليه عرض كرد: من به ميدان او شوم و با او مبارزت كنم. حضرت خاموش شد. ديگر باره عمرو ندا در داد كه كيست از شما كه به نزد من آيد و نبرد آزمايد و گفت ايها الناس شما را گمان آن است كه كشتگان شما به بهشت روند و كشتگان ما به جهنم، آيا دوست نميدارد كسي از شما كه سفر بهشت كند يا دشمن خود را به جهنم فرستد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: كيست كه اين سگ را دفع كند كسي جواب نداد، اميرالمؤمنين عليه السلام برخاست و گفت: من ميروم او را دفع كنم. حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود كه: يا علي، اين عمرو بن عبدود است علي عليه السلام عرض كرد: من هم علي بن ابي طالبم و چه نيكو گفته مرحوم ملك الشعرا در اين مقام: پيمبر سرودش كه عمرو است اين كه دست يلي آخته ازآستين علي گفت اي شاه اينك منم كه يك بيشه شير است در جوشنم پس پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم زره خود را كه «ذات الفضول» نام داشت براميرالمؤمنين عليه السلام پوشانيد و عمامه سحاب خود را بر سر او بست و دعا درحق او كرد و او را به ميدان فرستاد. اميرالمؤمنين عليه السلام به سرعت آهنگ عمرو کرد در اين وقت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «برز الايمان كله الي الشرك كله» [۲۳۵] پس اميرالمؤمنين عليه السلام عمرو را دعوت فرمود به يكي از سه امر يا اسلام آورد، يا دست از جنگ پيغمبر صلي الله عليه و آله وسلم بدارد، يا از اسب پياده شود. عمرو امر سوم را اختيار كرد اما در نهان از جنگ با اميرالمؤمنين عليه السلام ترسناك بود. لاجرم گفت: يا علي به سلامت باز شو هنوز ترا ميدان و نبرد با مردان نرسيده، «هنوزت دهان شير بويد همي» و من اينك هشتاد ساله مردم، ديگر آنكه من با پدرت دوست بودم و دوست ندارم كه ترا بكشم و نميدانم پسر عمت به چه ايمني ترا به جنگ من فرستاد و حال آنكه من قدرت دارم ترا به نيزه‌ام بربايم و در ميان آسمان وزمين معلق بدارم كه نه مرده باشي و نه زنده. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اين سخنان بگذار، همانا من دوست ميدارم كه ترا در راه خدا بكشم. پس عمرو پياده شد و اسب خود راپي كرد و با شمشير كشيده بر سر اميرالمؤمنين عليه السلام تاخت و با يكديگر سخت بكوشيدند كه زمين از گرد تاريك شد و لشكريان از دو جانب ايشان را نمي ديدند. آخر الامر عمرو فرصتي كرد و شمشير خود را بر اميرالمؤمنين عليه السلام فرود آورد، اميرالمؤمنين عليه السلام سپر در سر كشيد شمشير عمرو سپر را دو نيمه كرد و سر آن جناب را جراحتي رسانيد. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام چون شير زخم خورده شمشيري بر پاي او زد و پاي او را قطع كرد، عمرو به زمين افتاد، حضرت بر سينه اش نشست، عمروگفت: اي علي در جاي بزرگي نشستي. آنگاه گفت: چون مرا كشتي جامه از تن من باز مكن. فرمود اين كار بر من خيلي آسان است پس با شمشير سر پليدش را از تنبينداخت و بانگ تكبير برآورد. مسلمانان از صداي تكبير علي عليه السلام دانستندكه عمرو كشته گشت. پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود كه ضربت علي در روز خندق بهتر است از عبادت جن و انس تا روزقيامت. [۲۳۶]. چون عمرو بر زمين افتاد رفقاي او گريختند و از خندق عبوركردند و نوفل بن عبدالله در ميان خندق افتاد، مسلمانان سنگ بر او مي‌افكندند اوگفت مرا به اين مذلت مكشيد كسي بيايد و با من مقاتله كند. اميرالمؤمنين عليه السلام پيش شده و به يك ضربت كارش بساخت و هبيره را ضربتي بر زينش زد زره اش را افكند و بگريخت. پیامبر صلی الله علیه و آله به مسجد فتح درآمد ودست به دعا برداشت و از حق تعالي خواست كفايت دشمنان را، حق تعالي باد صبا را بر ايشان فرستاد كه زلزله در لشكرگاه كفار درانداخت و خيمه‌ها و ديگ آنهارا سرنگون همي ساخت و به روايتي فرشتگان آتشها را مينشاندند و ميخهاي خيام برمي كندند و طنابها را ميبريدند چندان كه كفار از هول و هيبت جز فرار و هزيمت چاره اي نديدند و سبب انهزام مشركين عمده اش قتل عمرو و نوفل شد. «وكفي الله المؤمنين القتال» (بعلي بن ابيطالب) (وكان الله قوياعزيزا) [۲۴۱]. 👇👇👇
👆👆👆 از ابوحذیفه نقل است که: ابوسفيان گفت كه ديري است در اين بلد مانديم و چهارپايان خويش را سقط كرديم و كاري نساختيم جهودان نيز با ما مخالفت كردند اكنون ببينيد اين باد با ما چه ميكند، بهتر آن است كه به سوي مكه كوچ دهيم و از اين زحمت برهيم. اين بگفت و راه برگرفت، قريش نيز جنبش كردند و به حمل اثقال مشغول گشتند و به ابوسفيان ملحق شدند. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 میلاد آقا جواد الائمه علیه السلام مبارک باد 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
داستان های شگفت ✍آیت الله دستغیب قسمت ۲۸   معجزه علوی (علیه السلام) در اوقات مجاورت حقیر در نجف اشرف در ماه محرم، سنه ۱۳۵۸ از طرف حکومت عراق اکیدا از قمه زدن و سینه زدن و بیرون آمدن دستجات منع شده بود، شب عاشورا برای اینکه در حرم مطهر و صحن شریف سینه زنی نشود از طرف حکومت اول شب درهای حرم و رواق را قفل کردند و همچنین درهای صحن را و آخرین دری که مشغول بستن آن شدند در قبله بود و یک لنگه آن را بسته بودند که ناگاه جمعیت سینه زن هجوم آورده وارد صحن شده و رو به حرم مطهر آوردند درها را بسته دیدند در همان ایوان مشغول عزاداری و سنیه زنی شدند ناگاه عده ای شرطه با رئیس آنها آمده و آن رئیس با چکمه ای که بپا داشت در ایوان آمده و بعضی را می‌زد و امر کرد آنها را بگیرند، سینه زنها بر او هجوم آوردند و او را بلند کرده ودر صحن انداختند و سخت او را مجروح و ناتوان ساختند و چون دیدند ممکن است قوای دولتی تلافی کنند و بالاخره مزاحمشان شود، با کمال التجا و شکستگی خاطر، همه متوجه در بسته حرم شده و به سینه می‌زدند ومی گفتند ( (یا عَلی فُکّالْبابَ) ) ما عزادار فرزندت هستیم. پس در یک لحظه، تمام درهای حرم و رواق و صحن گشوده گردید و بعضی موثقین که مشاهده کرده بودند برای حقیر نقل کردند که میله های آهنین که بین درها و دیوار بود وسط آنها بریده شده بود. و بالجمله سینه زنان وارد حرم مطهر می‌شوند سایر نجفی‌ها که با خبر می‌شوند همه در صحن و حرم جمع می‌شوند وشرطی‌ها پنهان می‌گردند. موضوع را به بغداد گزارش می‌دهند دستور داده می‌شود که مزاحم آنها نشوید. در آن سال در نجف وکربلا بیش از سالهای گذشته اقامه عزا شد و این معجزه باهره را شعرا در اشعار خود نقل نموده و منتشر ساختند. ع 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی مولا علی مولا علی مولا علی مولا 🎤نصرت فتح علی خان 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
سلام بر ابراهیم قسمت ۳۹ والفجر مقدماتی راوی: علی نصرالله ، مجتبی گمینی و سعید قاسمی .....يكي از فرماندهان لشگر آمد و براي بچه‌هاي گردانهاي خط شكن كميل وحنظله شروع به صحبت كرد: "برادرها، امشب براي عمليات والفجر به سمت فكه حركت مي‌كنيم، دشمن سه كانال بزرگ به موازات خط مرزي جلوي راه شما زده كه مانع عبور بشه. همچنين موانع مختلف رو براي جلوگيري از پيشروي شما ايجاد كرده. اما انشاءالله با عبور شما از اين موانع و كانال‌ها، عمليات شروع میشه. با استقرار شما در اطراف پاسگاههاي مرزي طاووسيه و رُشيديه مرحله اول كار انجام خواهد شد و بچه‌هاي تازه ‌نفس لشگر سيدالشهدا از كنار شما عبور خواهند كرد و براي بقيه عمليات به سمت شهر العماره عراق مي‌روند و انشاءالله در اين عمليات موفق خواهيد شد" و بعد هم در مورد نحوه عمليات و موانع و ميدان‌هاي مين و راه‌هاي عبور صحبت كرد و گفت:" مسير شما يك راه باريك در ميان ميادين وسيع مين خواهد بود كه انشاءالله همه شما ششصد نفر كه خط‌ شکن محور جنوبي فكه هستيد به اهداف از پيش تعيين شده خواهيد رسيد". صحبت‌هايش كه تمام شد ابراهيم شروع به مداحي كرد ولي نه مثل هميشه، خيلي غريبانه روضه مي‌خواند و خودش اشك مي‌ريخت. روضه حضرت زينب (س)را شروع كرد و بعد هم شروع به سينه‌زني كرد. اولين بار بود كه اين بيت زيبا رامي‌شنيدم: امان از دل زينب چه خون شد دل زينب و بچه‌ها هم با سينه‌زني جواب مي‌دادند. بعد ابراهيم از اسارت حضرت زينب و شهادت شهداي كربلا روضه خواند. در پايان هم گفت: "بچه‌ها امشب يا به ديدار يار مي‌رسيد يا بايد مانند عمه سادات اسارت رو تحمل كنيد و قهرمانانه مقاومت كنيد"(عجيب بود كه تقريبا همه بچه‌هاي گردان هاي كميل وحنظله كه ابراهيم برايشان روضه خواند يا شهيد شدند يا اسير) بعد از مداحي عجيب ابراهيم بچه‌ها در حالي كه صورتهايشان خيس از اشك بود بلند شدند. نماز مغرب وعشاءرا خوانديم و حركت نيروها آغاز شد. من هم با ابراهيم يكي از پل‌هاي سنگين و متحرك را روي دست گرفتيم و به همراه نيروها حركت كرديم. از وقتي ابراهيم برگشته سايه به سايه دنبال او هستم و نمي‌خوام يك لحظه از او جدا شم. *** حركت بر روي خاك رملي منطقه فكه بسيار زجرآور بود. آن هم با تجهيزاتي به وزن بيش از بيست كيلو براي هر نفر، ما هم كه جداي از وسايل يك پل صد كيلوئي را مثل تابوت روي دست گرفته بوديم. همه به يك ستون و پشت سر هم از معبري كه در ميان ميدان‌هاي مين آماده شده بود حركت مي‌كرديم. بعد ازحدود دوازده كيلومتر پياده‌روي در جنوب فكه ، رسيديم به اولين كانال ، بچه‌ها ديگر رمقي براي راه رفتن نداشتند. ساعت نه و نيم شب هجدهم بهمن‌ماه بود و با گذاشتن پل‌هاي متحرك و نردبان از عرض كانال عبور كرديم. سكوت عجيبي در منطقه حاكم بود و عراقي‌ها حتي گلوله‌اي شليك نمي‌كردند. يك ربع بعد به كانال دوم رسيديم و آن را هم سپري كرديم و با بيسيم به فرماندهي اطلاع داده شد. چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه به كانال سوم رسيديم. ابراهيم هنوز داشت در كنار كانال دوم بچه‌ها را كمك مي‌كرد و آنها را عبور مي‌داد. خيلي مواظب بود كسي به اطراف نرود چون در اطراف كانال‌ها پر از ميادين مين و موانع مختلف بود. خبر رسيدن به كانال سوم يعني قرار گرفتن در كنار پاسگاههاي مرزي و شروع عمليات، اما فرمانده گردان بچه‌ها را نگه داشت و گفت: "طبق آنچه که در نقشه است. بايد حدود يك ربع راه مي‌رفتيم. اما خيلي عجيبه، هم زود رسيديم و هم از پاسگاهها خبري نيست!" تقريباً همه بچه‌ها از كانال دوم عبور كرده بودند كه يكدفعه آسمان فكه مانند روز روشن شد. دشمن مثل اينكه با تمام قوا منتظر ما بوده شروع به شليك كرد. از خمپاره و توپخانه گرفته تا تيربارها كه در دور دست قرار داشت.آنها از سه طرف به سوي ما شليك مي‌كردند. بچه‌ها هيچ‌كاري نمي‌توانستند انجام دهند موانع خورشيدي و ميادين وسيع مين جلوي هر حركتي را از بچه‌ها گرفته بود. تعداد كمي از بچه‌ها وارد كانال سوم شدند و بسياري از بچه‌ها هم كه در ميان خاك‌هاي رملي گير كرده بودند به اين طرف و آن طرف مي‌رفتند. بعضی از بچه‌ها با عبور از موانع خورشيدي مي‌خواستند داخل دشت سنگر بگيرند كه با انفجار مين به شهادت رسيدند. ابراهيم كه مي‌دانست اطراف مسير پر از انواع مين هاست، به سمت كانال سوم ‌مي‌دويد و با فريادهايش اجازه رفتن به اطراف را نمي‌داد. همه روي زمين خيز برداشته بودن و هيچ كاري نمي‌شد انجام بديم. توپخانه عراق كاملاً مي‌دانست ما از چه محلي عبور مي‌كنيم و دقيقاً همان مسير را مي‌زد. همه چيز به هم ريخته بود، هر كس به سمتي مي‌دويد. ديگر هيچ چيز قابل كنترل نبود. تنها جايي كه امنيت بيشتري داشت داخل كانال‌ها بود. 👇👇👇
👆👆👆 .....در آن تاريكي و شلوغي ابراهيم را گم كردم. تا كانال سوم جلو رفتم اما نمي‌شد كسي را پيدا كرد. يكي از بچه‌ها كه من را شناخته بود گفت: "دنبال كي مي‌گردي؟". پرسيدم: "ابراهيم رو نديدي؟" ‌گفت: "چند دقيقه پيش از اينجا رد شد" همين طور كه اين طرف و آن طرف مي‌رفتم يكي از فرمانده‌ها را ديدم كه من را شناخت و گفت: "اخوي يه كاري بكن، سريع برو توي معبر و بچه‌هايي كه توي راه موندن و زنده هستن، ببرشون عقب. اينجا توي اين كانال نه جا هست نه امنيت، برو و سريع برگرد". طبق دستور فرمانده بچه‌هايي را كه اطراف كانال دوم و توي مسير بودند آوردم عقب، حتي خيلي از مجروح‌ها را كمك كردیم و رسانديم عقب، اين كار دو، سه ساعتي طول كشيد. اما وقتي مي‌خواستم برگردم، بچه‌هاي لشگر جلويم را گرفتند و گفتند: "نميشه برگردي" با تعجب پرسيدم: "چرا؟" گفتن: "دستور عقب‌نشيني صادر شده. تو هم فايده نداره بري، چون بچه‌هاي ديگه هم تا صبح برمي‌گردن عقب." *** فردا صبح، وقتي هوا در حال روشن شدن بود از همه بچه‌ها سراغ ابراهيم را مي‌گرفتم.اما كسي خبري نداشت. خسته ونا اميد شده بودم. دقايقي بعد مجتبي را ديدم كه با چهره‌اي خاك آلود وخسته از سمت خط برمي‌گشت. با نااميدي پرسيدم:" مجتبي، ابراهيم رو نديدي ؟" همينطور كه به سمت من مي‌آمدگفت: "يك ساعت پيش با هم بوديم. " با خوشحالي از جا پريدم و آمدم جلو وگفتم: خُب، الان كجاست؟ ادامه داد:" بهش گفتم دستور عقب‌نشيني صادر شده، گفتم تا هوا تاريكه بيا برگرديم عقب. هوا روشن بشه هيچ كاري نمي‌تونيم انجام بديم. " اما ابراهيم گفت:"بچه‌ها توي كانالها موندن. من چه جوري بيام عقب، من مي‌رم پيش اونها اگه شد همه با هم برمي‌گرديم عقب"مجتبي ادامه داد: "همين طور كه داشتم با ابراهيم حرف مي‌زدم ديديم يک گردان از لشگر عاشورا به سمت ما مي‌ياد و هيچ جان پناهي نداره. ابراهيم سريع با فرمانده اونها صحبت كرد و خبر عقب‌نشيني رو به اونها داد. من هم چون مسير را بلد بودم با اونها فرستاد عقب، خودش هم يک آرپي‌جي با چند تا گلوله از اونها گرفت و رفت به سمت كانال. ديگه از ابراهيم خبري ندارم." ساعت ده صبح ، قرارگاه لشگر در فكه محل رفت و آمد فرماند‌هان بود. خيلي‌ها مي‌گفتند چندين گردان در محاصره دشمن قرار گرفته‌اند. 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
عارفی واقعی ... خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم. «شهیدابراهیم هادی» 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا مولانا امیرالمومنین ع ز جام علی سرشته شد آب و گلم 🎤محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🌸🌸 🌸 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
47.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 🌸 السلام علیک یا مولانا امیرالمومنین ع علی وجه الله علی سیف الله دل خراب من شده کاشی ایوون نجف 🎤محمود کریمی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
السلام علیک یا امام رئوف: غم نيست كه مشهد حضورت دور است يا چشم من از نديدنت، بي‌نور است ايمان به تو دارم و خيالم راحت وقتي تو طلب كُني، زيارت جور است ✍رضا اسماعیلی 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
تفسیر قرآن کریم قسمت ۱۸۳ سوره بقره آیه ۱۷۵ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ آنان همان کسانی هستند که گمراهی را به (بهای) هدایت، و عذاب را به (ازای) آمرزش خریدند، پس به راستی چه اندازه باید بر آتش شکیبا باشند. نکته ها: برای گناه کتمان، هشت تهدید پی در پی آمده است؛ پنج تهدید در آیه قبل، دو تهدید در این آیه و یک تهدید در آیه بعد. شاید در مورد هیچ گناه دیگر این همه تهدید پشت سر هم نیامده باشد. انگیزه های کتمان حقیقت، زیاد است از آن جمله میتوان به غرور، تعصّب نابجای دینی، حفظ موقعیّت، ضعف نفس، عدم شهامت، تنگ نظری، سفارش بیگانگان، حفظ مقام و مال اشاره کرد. توبه ی گناه کتمان، تنها استغفار و گریه نیست، بلکه بیان حقایق است البتّه در مواردی که جان کسی در خطر است و یا فساد و خطری مطرح است، کتمان مانعی ندارد. مانند کتمان گناهان خود یا مردم، برای جلوگیری از رواج بدیها. پیام ها: 1- کتمان حقایق، از گناهان ویژه ی دانشمندان است اولئک الّذین 2- در بیان کتب آسمانی، هدایت و مغفرت الهی است و در کتمان آنها ضلالت و عذاب اشتروا الضلالة بالهدی و العذاب بالمغفرة 3- دین فروشی و کتمان حقیقت، سخت ترین کیفرها را بدنبال دارد. جمله ی فما اصبرهم علی النار در قرآن تنها در مورد این گروه بکار رفته است 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🏴🏴🏴🏴🏴 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
49.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴 🏴 السلام علیک یا زینب س تنها شدم تنهاترین حال منو امشب ببین دلتنگتم ای نازنین ای نازنین ای وای حسین 🎤محمود کریمی س 🌸🌸🌸🌸🌸 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🏴🏴🏴🏴🏴 به مهدیه بپیوندیم👇 https://eitaa.com/Mahdeea