eitaa logo
مهدی ایزدی 🚩
182 دنبال‌کننده
185 عکس
41 ویدیو
45 فایل
بیایین تقسیم وظایف کنیم؛ "من می‌نویسم، شما بخونید" 📲 اندرونی: @mahdiizadi_pv 📱آدرس صفحه‌های توئیتر، اینستاگرام و کانال تلگرامم، همین آدرس هست⁦👇🏻⁩
مشاهده در ایتا
دانلود
. "حرف قطعی" حدوداً از زمانی که جوزف، برای ریاست‌جمهوری مطرح شد، رسانه‌های اِمریکایی و هم پیاله‌های داخلی‌شان با ذوق‌زدگی تیتر می‌زدن: بازگشت امید به ! خیالِ خام بافتند که با آمدن جوزف، اِمریکا می‌شود همان که شب‌ها قبل خواب، در خیال‌شان آن را در آغوش می‌کِشند.‌ دولت‌مردان و روزنامه‌های‌شان هم دخیل بستند به پنجره فولادِ بلکه برجام مُرده، احیاء شود و مردم از گلابی‌های آن چیزی ببینند و باری دیگر، ۱۴۰۰ را به بنفش و سبز پیشکش کنند. زمان جلوتر رفت و جوزف شد پرزیدنت، در گام اول سخنگو را هل داد جلو که بگوید اول باید برگردد! بعد، ماهم برمی‌گردیم. دولت‌مردان که با "اما" و "اگر" موضع می‌گرفتند، وارد میدانی شد که دون شأن او بود، اما باید می‌شد؛ چرا که عزت ایرانی بازهم داشت تحقیر می‌شد. رهبری، به پشتوانه‌ی مصوبه‌ی قانونیِ ، را زد و دولت‌مردان تکیه زدند به این حرفِ قطعی و پهلوان پنبه شدند در موضع‌گیری‌هایشان! طبق انتطار، کاخ جوزف هم‌چنان مخالفت می‌کرد و بازگشت به برجام را منوط به بازگشت ایران به تعهداتش می‌کرد! رهبری بار دیگر، به پشتوانه‌ی کشور که همگان (از جمله دولت) موظف به اجرای آن هستند، حرف قطعی را تکرار کردند تا اِمریکا بداند ایران، دیگر آن ایرانِ ضعیف نیست که مجلس‌ش تحت فرمان و‌ مواجب دولت باشد و زمینه‌ای برای اجرای فرمان‌های قطعی رهبری مملکت نباشد! دیروز بود که خبر رسید، اِمریکا و جوزف‌ش کوتاه آمدند و گفتند دعوت برای نشست در گروه برجامی را می‌پذیریم. برای حُسن نیت و شیره مالیدن سر ایران هم، محدودیت‌های در خاک اِمریکا را کاهش و درخواست فعال سازی را پس گرفت! القصه؛ این ماجرا هم می‌گذرد اما من دو بند حرف دارم با و : اول مردم: شمایی که به خاطر هر اشتباهی که یک نماینده مرتکب می‌شود را به رگبار کنایه و تمسخر می‌گیری، بدان که این مجلس (با همه‌ی کمبودها و نقص‌هایش) شرف دارد به مجلس و دولتی. و صد البته که باید انتقاد‌ها را گفت، اما تمسخر و سیاه‌نمایی هرگز! دوم مسئولین: آقایان مسئول (نه مدیر)؛ دیدید که اِمریکا با همبستگی و یک زبان بودن ایران و همه‌ی مسئولان‌ش عقب نشست و پا پس کشید. پس لطفاً در همه‌ی مسائل (داخلی / خارجی) یک‌زبان باشید تا دشمن (داخلی / خارجی) پا پس بکشد و ملت، نفسی راحت! . . | | | | 📥 @sardareshgh313
. "برادر محمود" به نظر من را باید به سه قسمت نامساوی تقسیم کرد: ۱) دوره‌ی اول ۲) دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری ۳) پسا ریاست‌جمهوری دو قسمت اول، بسیار تخصصی و محل نزاع جُلّی از صاحب‌نظران اهل و اجرائیات است؛ پس فعلاً از آن عبور می‌کنیم و به قسمت سوم می‌رسیم! در قسمت سوم، "برادر محمود" دیگر رئیس‌جمهور دو دوره‌ای نبود. او رفته رفته چهره‌‌ی اعتراضی به خود می‌گرفت؛ دست به نامه‌های مضحک و اَفعال سبک‌وزن می‌زد؛ محفل دعا و توسل او در امامزاده تجریشِ هم که شبکه‌ی پویایی بود برای خودش! توده‌ی فجازی‌نشین‌ها اورا سبک مغز می‌پنداشتند که این چه کاری‌ست؟ عشق کورش کرده یا فراق مجنونش؟ اما آن‌ها نمی‌دانستند که برادر محمود، دیگر آن رئیس‌جمهور بی‌آلایش و کاپشن‌پوش و پژوی 504 سوار نیست. او، دو دوره بر مسند عالی‌ترین سمت اجرایی این مملکت تکیه زده و به فوت و فن‌های اهالی سیاست، آشنا! او داشت همه‌ی تلاش‌ش را می‌کرد به هر بهانه‌ای که شده در تیتر اخبار باشد تا توده‌ی مردم او را فراموش نکنند! برادر محمود خوب می‌دانست که مردم، افعال را سریع فراموش می‌کنند. پس دست به هرکاری می‌زد تا تیتر اول دکه‌ها و نُقلِ نَقلِ محافل کوچه و بازاری باشد. چراکه مهم دیده شدن بود! خب او برای چه می‌خواست که دیده شود؟! به زعم تحلیل‌گران عرصه‌ی و سیاست، برادر محمود از ۹۶ قصد حضور در انتخابات ۱۴۰۰ را داشت! چون مطمئن بود که حسن جان آن‌قدر در خراب‌تر کردن وضع معیشت تخصص به خرج می‌دهد که در نهایت به سوی یک نفر دستِ نیاز دراز می‌کنند؛ و چه کسی بهتر از رئیس‌جمهور ۸ ساله که مردم از او فقط را به یاد دارند و ۴۵,۵۰۰ تومانِ را (که آن زمان مبلغِ در خور توجهی بود)؟! پس برادر محمود هرکاری کرد و می‌کند تا خود را در بغل مردم غش دهد! چون به این اصل پایبند بود: "دیده شدن، به هر قیمتی" . خب حالا چرا برادر محمود، دیگر شایسته‌ی قبای ریاست‌جمهوری نیست؟! این سوال خودش پستی دیگر را می‌طلبد و کلماتی جدی‌تر، که اگر طالب بودید در کامنت‌ها طلب کنید تا مطالبه‌تان به طلب‌کاری تبدیل نشود و بشود پستی دیگر در همین صفحه، ان‌شاءالله! . . | | | | 📥 @sardareshgh313
. "احمدی‌نژاد" پست قبلی مقدمه‌ای بود برای این سوال که چرا برادر محمود، دیگر شایسته‌ی قبای نیست؟! به نظر من، تقریباً از دوره‌ی دوم برادر محمود بود که دیگر او تغییر کرده و پوست انداخته بود! او به لطف رفقای ناباب و ذهن‌پوک، به حاشیه کشیده شده بود! (شاید اینجا برای‌تان سوال شود که با این حال، چرا در ۸۸، نظام و بسیجی‌ها برای او هزینه دادند؟! پاسخ‌ش این است که برادر محمود، چه خوب چه بد قانونی بود و هم‌چنان هم اگر کسی علیه رئیس‌جمهور قانونی ایران، آقای ، دست به آشوب و اغتشاش بزند، اولین‌ها، خود ما هستیم که از او دفاع خواهیم کرد، با همه‌ی خیانت‌ها و جهالت‌هایش؛ چون قانون‌کُشی نباید باب شود که اگر شود، از فقط کاغذی می‌ماند و اسمی) دغدغه‌ی برادر محمودی که اهل کار بود و ساده زیستی، تبدیل شده بود به حاشیه و متن را که مردم هستند فراموش کرده بود. مشاورین دل‌مریض و بدنیت او (که هم‌چنان هم او را در آغوش خود، تحت الحفظ دارند) دغدغه و نگرش و او را فاسد کردند. به زعم من، برادر محمود از آن رئیس‌جمهورِ کاری و پردغدغه، تبدیل شده به یک هزینه‌سازِ که هدفش هرچه هست، دیگر خدمت نیست که اگر بود مثل بقیه‌ی دل‌سوزان، با محبوبیت و نفوذِ مردمی که دارد، می‌توانست یک‌تنه بازار شامِ ایران را تکانی دهد؛ اما خودش را با مناجات و توسل‌های مضحک در امام‌زاده و بیانیه‌های آبکی به لهِ یاران و علیهِ دیگران سوزاند؛ آن‌قدر سوزاند که بر منِ کم‌سواد و بی‌تجربه ثابت شد که این آقا، دیگر آن برادر محمود نیست! پس اگر بیاید، شاید یکی بشود بدتر از حسن جان. چراکه مع الأسف توده‌ی مردم او را نیک‌نام می‌شناسند و او با آمدنش نیک‌نامی را لکه‌دار می‌کند! او اگر هم بیاید و بشود رئیس‌‌جمهور، دیگر دغدغه‌ی اولش و اقتصاد و نیست و توانایی این را دارد که یک تنه (پس از تیربارِ حسن جان)، تیرخلاصی باشد بر پیکره‌ی اقتصاد و اعتماد مردم! او دیگر حواسش به خدمت نخواهد بود؛ چون از ایدئولوژیِ خدمت فاصله گرفته و دیگر جهادی نخواهد بود چون سیاست‌زده شده! رک و راست و پوست‌کنده‌اش این است که برادر محمود، دیگر برادر محمود نیست؛ چراکه زین پس، او "" است! در نهایت توصیه‌ام به خودم این است که در کُنج خراباتِ رجب و شعبان دست به دعا بردارم برای عاقبت‌بخیری خودم و هرکه به خودم ربط دارد و ندارد و اعوذ بخوانم از رفاقت با ناباب و نااهل و دل‌چرکین. . . | | | | 📥 @sardareshgh313
. "ما و همت" این متن نمی‌خواهد به قربان چشم‌های برود، نمی‌خواهد با او درددل کند، نمی‌خواهد برایش عُقده بگشاید؛ می‌خواهد مَنِش و سیره‌ی او را بازخوانی کند تا از همت، فقط اتوبانی باقی‌ نماند در پایتختِ غبارگرفته‌یِ ایران‌مان! مثل من و شما نبود. اهل نق زدن و غر زدن نبود. گوشه‌ی خانه‌‌ی گرمش لم‌ نمی‌داد و دست به نمی‌شد برای انتقاد و‌ اعتراض! او در این جامعه‌ی ۸۰ میلیونی، فقط دنبال گلیم خود و خانواده‌اش نبود. او اصلاً اهل خود و خانه‌ی خود نبود! او اهل میدان بود، در میدان بود، می‌جنگید. بر علیه دشمن، بر علیه خود. و جور ناکارآمدی‌ها را می‌کِشید؛ چراکه دل می‌سوزاند برای و ایرانی؛ او یک واقعی بود. رئیس‌جمهورش هم بود؛ یک خائن که نه به جبهه‌ها می‌رسید، نه به . اما همت تسبیح به دست نمی‌گرفت تا در و و خانه و خیابان، بنی‌صدر را به فحش‌های کاف‌دار (مثل کثیف و کثافت) بِکِشد! او می‌دانست اهل کار نیست(مثل ما)، پس خودش دست به کار شد(برخلاف ما)؛ در حیطه‌ی خود، ناکارآمدی‌ها را رفع می‌کرد نه اینکه غر بزند و خواهر و مادر همه‌ی را یکی کند. همه‌ی ما یک همتِ درون می‌خواهیم که در بخش و تخصص‌مان، عین نق‌ نقوها اَبرو درهم نکِشَیم و غر نزنیم. یک همتِ درون می‌خواهیم که هرچه فشلی و تنبلی است را در انباری خانه، انبار کنیم و در کوچه و خیابان و محل خود، بنشینیم پای دردِ مردم. درد مردم که است، است، تبعیض و گاهی است. هرکس از ما اگر یک جو همت داشته باشیم، ریشه‌ی و گاهی فساد را به اندازه‌ی دو دست خود قطع می‌کنیم. فقط یک جو همت می‌خواهد. آریایی؛ کمی حواس‌مان به فکر و شکم ایران و ایرانی باشد. برایش تبیین کنیم که فشل امروز، حاصل رأی خراب دیروز خودش بوده. برایش توضیح دهیم که همه‌ی مشکلات حل می‌شود اگر همت کنیم. ما دفاع مقدس را با آن صدام‌یزیدکافر و آن‌همه حامی‌ش شکست دادیم. دیگر مهارِ افسارِ اسبِ سرکشِ اقتصاد که کاری ندارد. عیب ما این است که از ، فقط اسم و عکس‌شان را آموخته‌ایم و ایدئولوژیِ جهادی و انقلابی‌شان را ناکارآمد و‌ آرمان‌گرایانه می‌پنداریم! القصه؛ ما همت نداریم وگرنه همت‌ می‌شدیم! . . | | 📥 @sardareshgh313
. "سید ابراهیم" به اذعان دوست و دشمن، خودی و ناخودی، با تکیه زدن "سید ابراهیم" بر مسند عدلیه، جانی تازه و خونی نو، در رگ‌های ترازوی عدلیه دمیده شد. دستگیری و برخورد با نزدیکانِ مسئولین، جلوگیری از ویژه‌خواری‌ها، رانت‌ها، آقازاده بازی‌ها، زمین و کوه و ساحل‌خواری‌ها، و از همه مهم‌تر، شروع مقابله با فساد از درون عدلیه، سبب شد امید به چرخه‌ی اعتماد عمومی بازگردد! اساساً تغییراتی که در سیاست‌های کلان رخ می‌دهد، زمان می‌خواهد تا به بدنه‌ی جامعه و مردمِ کوچه و خیابان برسد و تغییرات، حسّ و لمس شود؛ اما به‌خاطر در چارچوبِ قرار نگرفتنِ شخصیت سید ابراهیم و روحیه‌ی او، این تغییرات با سرعت بیش‌تر و محسوس‌تری به بدنه‌ی جامعه منتقل شد و خبرهای درون عدلیه حاکی از آن است که این روحیه دارد به مویرگ‌های قوه هم نفوذ می‌کند و بِعَون‌الله شاهد کارآمدتر شدن این قوه خواهیم بود. اما چرا سید ابراهیم نباید برای ۱۴۰۰ کاندیدا شود؟! بخش اعظمی از این مرثیه‌ها و مدحیه‌ها که سراییدم به خاطر شخصیت فردی و روحیه‌ی شخصیتی سید ابراهیم است که در فقدان او، تغییرات (اگر تغییراتی باشد) آن‌قدر بین ادارات و نامه‌ها و‌ پاراف‌های عدلیه می‌چرخد که نخ‌نما می‌شود و بی‌اثر، و جز اسمی از آن نخواهند شنید! از طرفی، عزم و شجاعت سید ابراهیم در برخورد با دانه درشت‌ها (با همه‌ی انتقاد‌هایی که وارد است) نمونه‌ای کم‌نظیر بوده و این مهم، جز به حضور مستمر و ادامه‌دار شخصِ سید ابراهیم ادامه پیدا نخواهد کرد. به همین سبب، لازمه‌ی حضور سید ابراهیم در این قبایِ خطیر، مهم و ضروری جلوه می‌دهد! و از طرفی، سند تحول عدلیه که از طرف سید ابراهیم تنظیم شده، جز به حضور شخص وی پیگیری و به جریان نخواهد افتاد و مثمر ثمر نخواهد بود. چراکه به نقل شنیده‌ها (که نه تأیید می‌شود نه رد) هم تأیید این سندِ تحول را منوط به حضور شخص سید ابراهیم در کسوت عدلیه کرده‌اند. در نتیجه آن‌که: در شرایط کنونی که اعتماد مردم به خاطر عده‌ای دنیازده و جانماز آب کشیده، دارد به یغما می‌رود، مقابله‌ی شجاعانه، بابرنامه و مستمر با این فسادها و رانت‌ها و قانون‌گریزی‌ها بسیار بسیار بااهمیت‌تر از ریاست جمهوری است! چرا که تجربه‌ نشان داده اگر اعتماد مردم به سدید شود، مردم سختی‌‌هایی را که به خاطر آرمان‌هایِ مقدس‌شان به ایشان تحمیل شده به جان می‌خرند و بعد، نوبت مسئولینِ لایق است که از سختی‌ها بکاهند! اما اولویت، اعتماد مردم است! | | | ۱۴۰۰ | 📥 @sardareshgh313
. "خیال باطل" از اسفند ۹۸ که یازدهمین دوره‌ی با ۴۲/۵۷ درصدِ آراء تشکیل شد و صندلی‌های نمایندگی و اکثر قریب به اتفاق استان‌ها از اصلاحات‌چی‌ها خالی شد، همان ایام بود که بادکنکی تو خالی اما صدادار را باد و بادتر کردند. آن‌قدر که حتی خودشان هم باورشان شد که مشارکت حداکثری = رأی آوری اصلاحات! و این آش آن‌قدر شور می‌شود که از انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌هاهم، می‌بینیم نخبگانی را که این بادکنکِ توخالی را باور کرده‌اند و حتی در ۱۴۰۰ عده‌ای انقلابی، امید داشتند به حضور حداقلی، تا کاندیداهای انقلابی پیروز انتخابات باشند! اصلاحات‌چی‌ها به لطف زبان‌های همیشه طلبکار و روزنامه‌های مملوء از سیاهی اما حرفه‌ای‌شان، طوری وانمود می‌کنند که انگار ملت ایران، جملگی اصلاح طلب‌اند و مجلسِ انقلابیِ یازدهم، خالی از است. چرا؟ چون خالی از اصلاح طلبان است! طبق گفته‌ی خود اصلاح طلبان، دولتِ ششم و هفتم، دولت نبود؛ پس نمی‌توانند به پیروزی آقای استناد کنند. می‌ماند یک دولت آقای که رکورد دور اولش (۸۰ درصد) را، دور دوم (۸۵ درصد) شکست و یک دولت که رکوردش را انتخابات امسال باید دید چه می‌کند! و وقتی در مقابل این بادکنک تو خالی، آمار مشارکت در دولت‌های نهم (مرحله اول و دوم) و دهم را که با آرای بالا ( به ترتیب ۶۲ و ۵۹ و ۸۵ درصد) پیروز شدند، برایشان یادآور می‌شوی دم از استثناء می‌زنند. چه استثنائی؟! استثناء، یک‌بار اتفاق می‌افتد نه دوبار و آن‌هم با مشارکت ۸۵ درصدی به نفع غیر اصلاح طلبان! مجلس سیزدهم هم که اصلاحات با افتخار از شکستِ در آن یاد می‌کنند؛ به برکت دولت فخیمه‌ی پرزیدنت روحانی و نگرانی از به ۴۲ درصد رسید؛ نه عدم حضور ایشان! پس این "خیالِ باطل" را یک‌بار برای همیشه فراموش کنید که مشارکت حداکثری = رأی‌آوری اصلاحات! راستی حتماً این روزها شنیده‌اید که جبهه‌ی اصلاحات به‌خاطر اعتراض به عدم احراز صلاحیت‌های ، از کاندیدایی حمایت نمی‌کند! این‌ها با این تیر، دو هدف دارند: اول آن‌که اگر مشارکت پائین بود (که دلیلش گرانی و تورم و دولت فخیمه است) آن‌ها بیش‌تر به بادکنک ۹۸ بدمند و جماعت بیش‌تری را گول بزنند! دوم اگر مشارکت بالا بود و کاندیداهای انقلابی پیروز بودند، ادعا کنند که ما اصلاً در انتخابات نبودیم و رقابتی نکردیم که بخواهیم شکست بخوریم! القصه آن‌که با جماعتی پُررو و همیشه طلبکار طرفیم که هم مسبب وضع موجود است و هم شاکی وضع موجود! . . | ۱۴۰۰ | 📥 @sardareshgh313
. "۱۴ مرداد" آفتِ اول از دو آفتی که دولت منتخب با آن مواجهه خواهد شد و من قصد دارم درباره‌شان برای‌تان سیاهه کنم، آن است که ما را سوپرمَنِ کشور پنداریم... یک نگاه غلطی درباره‌ی ۱۴ مردادماه وجود دارد که ما تصور می‌کنیم از لحظه‌ی تنفیذ برای آقای رئیسی، کانال به ۱ هزارتومان سقوط و شاخص به سوی افق صعود می‌کند. کالاهای اولیه، ارزان و گرانی و سهمیه‌ای دادنِ کالاها محو می‌شود و صبح ۱۴ مرداد، شرکت‌های برند و مطرح، درخواست جذب همه‌ی فرزندانِ بیکار در خانه را برای پست‌های مدیریتی، آن‌هم با حقوق و مزایای عالی دارند! تصور آن‌ست که از ۱۴ مرداد، می‌شود ۵ تومان و کارت ملی همه می‌آید :) برای خواهران مکرمه، سواری بر اسب سفید، با خانه و ماشین و شغل ایده‌آل و برای برادران معزز، بانویی ذی‌جهیزیه و دارای پدری مولتی میلیاردر یافت می‌شود! ، صفر می‌شود و کوله‌برها، بیزینس‌من خواهند شد! خلاصه‌ آن‌که تصور می‌شود جهنمِ ، از ۱۴ مرداد، سرد می‌شود؛ چون گلستانی برای ابراهیم! اما ما نه در رؤیا زندگی می‌کنیم و نه در توهمات! ما در واقعیت زندگی می‌کنیم! جراحیِ زخمی عمیق که بخش اعظم آن توسط بر پیکره‌ی ایران‌مان وارد شده، شاید چندین سال طول بکشد؛ چراکه این زخم، به اندازه‌ی ۸ سال سله بسته است و چرک و کثافت، زخم را محکم در آغوش کشیده! جنابتان برآورد کند که از ۱۴ مرداد، چه بسا که برای مدتی، اوضاع شاید بدتر هم بشود. چراکه جراحیِ یک زخمِ ۸ ساله که خونش با چرک در آمیخته، خون‌ریزی کمی ندارد! به احتمال قوی باید خون زیادی از دست برود تا خون سالم و بدون چرک، جایگزین شود و زخم، مرهم یابد! حواستان و حواسمان جمع باشد که رئیسی باید زخم این هشت سال را جراحی کند. باید از مخروبه‌ای هشت‌ساله، آوار برداری کند و هشت‌پاهای مافیایِ درهم تنیده و رانت‌ها و ویژه‌خواری‌هارا یک به یک قطع کند! پس امکان خون‌ریزی زیاد هست. خیلی هم زیاد! چراکه اهل مافیا و زر و زور، اگر منافع‌شان را در خطر ببینید، آرام نمی‌شنینند و دست به خنجر خواهند برد! پس در این ایامِ باقی‌مانده تا ۱۴ مردادماه، اولاً عزیز را باید توجیه کنیم که جهنمِ روحانی، یک‌ شبه تبدیل به گلستانِ ابراهیم نخواهد شد و‌ باید حواس‌شان به خون‌های کثیفی که از زخم خارج می‌شود باشد و ناامید؛ هرگز! . پ.ن: این بند آخر، هم بر عهده‌ی من و شماست و هم برعهده‌س تیم رسانه‌ای آقای منتخب! به امید تشکیل ! . . | | 📥 @sardareshgh313
. "خالی‌ست" به عنوان یک طلبه‌ی علوم دینی می‌نویسم؛ من به عنوان یک طلبه‌ی علوم دینی، با میل و رغبت به نمی‌روم؛ برای ادای تکلیف شرعی، آن‌هم گاهی، به مصلی قامت جمعه می‌بندم! نه از روی شوق و میل و خواسته درونی. چرا که نماز جمعه را بعضی اهل جمعه، از رسمیت انداخته‌اند. نماز جمعه‌ای که خالی‌ست از درد. خالی‌ست از حل مشکل کف جامعه. خالی‌ست از بیان مُحکمات انقلاب و تبیین شبهات. خالی‌ست از تربیت نسلی دغدغه‌مند برای و و و حتی ! کدام نماز جمعه؟! نمازجمعه‌ای که بنا بود پایگاه انقلاب باشد و مردم، حالا شده تربیون بیان مسائل شرعی و تذکر لسانی به تقوا و کمی تحلیلِ سطحیِ سیاسی که در کانال‌های تلگرامی بهترش هم یافت می‌شود! نماز جمعه‌ای که بنا بود ایدئولوژی حکومت اسلامی و حکم‌رانی دین بر دنیا و آخرت مردم را تبیین کند و اراده‌ها را پولادین و قلب‌هارا همراه کند، حال شده محل تجمع جوانان سابق و خالی از جوانان و نوجوانان فعلی ! تعارف که نداریم! وقتی تربیون را از بگیری و را کنار بگذاری، باید هم نوجوان دهه‌هشتادی (با احترام به همه‌ی عزیزانِ دغدغه‌مندِ دهه‌هشتادی) با یک کلیپ ۶۰ ثانیه‌ای توهم تبیین ایدئولوژی انقلاب بردارد و آن عزیزِ جان هم کارگاه تربیت سرباز جنگ نرم راه بیاندازد... صدای تربیت افسر و سرباز و دغدغه‌مندِ انقلاب باید از تریبون نمازجمعه بلند شود نه صفحات چند K ! حقیقتاً هر موقع (بلا استثناء) به نماز جمعه رفتم، همه‌ی کارهایی را که امام جمعه می‌تواند انجام دهد تا درد مردم کم‌تر شود و جمعیت مأمومین نماز هم بیش‌تر، با خودم مرور کردم. آخرش هم یک آه کشیدم از این‌همه ترک فعل! ترک فعلی که باید جواب‌گویش باشند و باشیم! جواب‌گوی آن قدرت و امکانات و نفوذ برای حل مشکلات مردم و دعوت همان مردم به دین! اما حیف که خالی‌ست... ۱۴۰۰ . پ.ن: رجوع کنید به بیانات امام و در مقام و منزلت و وظیفه‌ی تربیون نمازجمعه تا مثل من، آه بکشید! . . | | 📥 @sardareshgh313
مهدی ایزدی 🚩
#عکس_پست @MAHDIIZADI_IR
. "وفاق واقعی" . تقریباً ایام مناظرات بود که عبارت شد کلیدواژه‌ی آقای . برخلاف ایشان، اطرافیان ایشان علاقه‌ای به وفاق نداشته و حتی در علن و به تصریح نیز بر خلاف آن قلم می‌رانند و این مشی را کارا نمی‌دانند. آقای پزشکیان که را به سختی و با اختلاف کمی پیروز شد و دولتش را تشکیل داد، برخی از وزرای دولت را با ترکیبی از اعضایِ دولت آقای و چندی جدیدالورود در دولت خودش وزیر کرد و وفاق را به همین تعبیر. نگرانی ما این بود که ایشان وفاق را همین بداند که طیف‌های مختلفِ سیاسی گرد یک میز جمع باشند و به‌صرف چای و شیرینی از خودشان پذیرایی کنند که از قضا همین نیز شد. گذشت و دست تقدیر آن‌گونه رقم خورد که دشمن اسرائیلی بر مقاومت، فشار روانی را مضاعف کرد و مقامات را ضمن ، مورد هجمه‌های رسانه‌ای و فکریِ شدید قرار داد. زین سبب حکیم که همواره حلّال معضلات بوده و سبب جمع احزابِ مختلف سیاسی کشور، دست به اقدامی بدیع و کارا زدند. اقدامی که واقعاً وفاق را معنا بخشید و آن معنای تُهی شده را از بین برد. آن اقدام، اعزام سه فرد تأثیرگذار، باسابقه و دارای وجه‌ی بین‌المللی به عنوان نماینده ویژه و حامل پیام شخص اول مملکت به کشورهای مقاومت بود. اما این اوصاف، معنای وفاق نیست. معنای وفاق این است که این سه نفر، در عین این‌که در این اوصاف با یکدیگر مشترک‌اند، اما از سه مکتب مختلف و دارای زوایایِ جدی بایکدیگر هستند. افرادی که در عین تفاوتِ دیدگاه و اختلاف در مکتب فکری، جان‌فدایِ خط قرمز (یعنی جبهه مقاومت) شدند و در اوضاع انبارباروتِ و ، به این کشورها سفر کردند و زیر چشمان چرکین ، حمایت دائمی، خونی و دینی را از نشان دادند. از شجاعت در فرودگاه و همراهیِ جان آن عزیز، تا رشادت در هدایت شخصی و بازدید از ضاحیه‌ی زخم‌دیده تا سیاست در دیدارهای با مقامات لبنان و تصاویر خاص و منحصربه‌فرد وی و مصاحبه‌ی کاریش در این مسئله. همگی ذیل تدبیر دقیقِ رهبری معظم تعبیر می‌شود که ما با هر تفاوت سلیقه و اختلاف دیدگاهی، در حمایت از خطوط قرمز نظام و مقاومت، یک‌صدا و یک‌رنگ و یک‌نگاه، جان‌فدا هستیم و خواهیم ماند و این معنای واقعی وفاق است. همان معنایی که وقتی آن را دریافتیم، باید بدان افتخار کنیم؛ نه بانگ تفرقه سر دهیم. . . | | @MAHDIIZADI_IR