eitaa logo
مهدی ایزدی 🚩
182 دنبال‌کننده
185 عکس
41 ویدیو
45 فایل
بیایین تقسیم وظایف کنیم؛ "من می‌نویسم، شما بخونید" 📲 اندرونی: @mahdiizadi_pv 📱آدرس صفحه‌های توئیتر، اینستاگرام و کانال تلگرامم، همین آدرس هست⁦👇🏻⁩
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خوبین؟! چند دقیقه‌ی دیگه، اون صوت ۵۱ دقیقه و ۵۳ ثانیه رو براتون می‌فرستم! گوش کنید، لذت ببرید، و ! راستی اگه با کاغد و خودکار گوش کنین که عالیه!
ضمناً مارم دعاکنین😊
درس اخلاق 22 بهمن 99.mp3
21.81M
اینم از اون ۵۱ دقیقه و ۵۳ ثانیه! پیشنهاد می‌کنم با گوش جان، گوش کنین...
مهدی ایزدی 🚩
اینم از اون ۵۱ دقیقه و ۵۳ ثانیه! پیشنهاد می‌کنم با گوش جان، گوش کنین...
اینم لینک کتابی که استاد معرفی می‌کنن: می‌تونین از طریق لینک زیر، مفتی دریافتش کنین😊 https://taaghche.com/book/38876
. "حرف قطعی" حدوداً از زمانی که جوزف، برای ریاست‌جمهوری مطرح شد، رسانه‌های اِمریکایی و هم پیاله‌های داخلی‌شان با ذوق‌زدگی تیتر می‌زدن: بازگشت امید به ! خیالِ خام بافتند که با آمدن جوزف، اِمریکا می‌شود همان که شب‌ها قبل خواب، در خیال‌شان آن را در آغوش می‌کِشند.‌ دولت‌مردان و روزنامه‌های‌شان هم دخیل بستند به پنجره فولادِ بلکه برجام مُرده، احیاء شود و مردم از گلابی‌های آن چیزی ببینند و باری دیگر، ۱۴۰۰ را به بنفش و سبز پیشکش کنند. زمان جلوتر رفت و جوزف شد پرزیدنت، در گام اول سخنگو را هل داد جلو که بگوید اول باید برگردد! بعد، ماهم برمی‌گردیم. دولت‌مردان که با "اما" و "اگر" موضع می‌گرفتند، وارد میدانی شد که دون شأن او بود، اما باید می‌شد؛ چرا که عزت ایرانی بازهم داشت تحقیر می‌شد. رهبری، به پشتوانه‌ی مصوبه‌ی قانونیِ ، را زد و دولت‌مردان تکیه زدند به این حرفِ قطعی و پهلوان پنبه شدند در موضع‌گیری‌هایشان! طبق انتطار، کاخ جوزف هم‌چنان مخالفت می‌کرد و بازگشت به برجام را منوط به بازگشت ایران به تعهداتش می‌کرد! رهبری بار دیگر، به پشتوانه‌ی کشور که همگان (از جمله دولت) موظف به اجرای آن هستند، حرف قطعی را تکرار کردند تا اِمریکا بداند ایران، دیگر آن ایرانِ ضعیف نیست که مجلس‌ش تحت فرمان و‌ مواجب دولت باشد و زمینه‌ای برای اجرای فرمان‌های قطعی رهبری مملکت نباشد! دیروز بود که خبر رسید، اِمریکا و جوزف‌ش کوتاه آمدند و گفتند دعوت برای نشست در گروه برجامی را می‌پذیریم. برای حُسن نیت و شیره مالیدن سر ایران هم، محدودیت‌های در خاک اِمریکا را کاهش و درخواست فعال سازی را پس گرفت! القصه؛ این ماجرا هم می‌گذرد اما من دو بند حرف دارم با و : اول مردم: شمایی که به خاطر هر اشتباهی که یک نماینده مرتکب می‌شود را به رگبار کنایه و تمسخر می‌گیری، بدان که این مجلس (با همه‌ی کمبودها و نقص‌هایش) شرف دارد به مجلس و دولتی. و صد البته که باید انتقاد‌ها را گفت، اما تمسخر و سیاه‌نمایی هرگز! دوم مسئولین: آقایان مسئول (نه مدیر)؛ دیدید که اِمریکا با همبستگی و یک زبان بودن ایران و همه‌ی مسئولان‌ش عقب نشست و پا پس کشید. پس لطفاً در همه‌ی مسائل (داخلی / خارجی) یک‌زبان باشید تا دشمن (داخلی / خارجی) پا پس بکشد و ملت، نفسی راحت! . . | | | | 📥 @sardareshgh313
"محاکمه، نه استیضاح" 📥 @sardareshgh313
. " پ، مثل پدر" پدر، موجود عجیبی‌ست؛ نه مثل ، اشک و غصه‌ خوردنش عیان است! نه مثل ، بیخیال! و نه مثل ، سر به هوا! ، جنس‌ش متفاوت است! پدر، همان است که محبت‌ش را پشت "شب زود بیا خونه" پنهان می‌کند! همان که نگرانی‌ش را پشت "پول پیشت هست؟" قایم می‌کند! دلشوره‌اش را زمانی نشان می‌دهد که وقتی مادر باتو صحبت می‌کند، اخبار را کم می‌کند تا صدایت را از پشت تلفن بشنود و خیالش راحت شود! پدر همان است که برای کادوی همه‌ی مناسبت‌ها و تولدهای پول می‌دهد، حتی کادویِ روز و تولد خودش! پدر همان است که بی او، سوی ، جانی ندارد و با او، صفا معنایی دگر! پدر همان است که سر شام، قسط و قرض‌هایش را ذهنی بالا و پایین می‌کند تا مادر و فرزندان از او فقط پدری آرام ببینید و همسری مقتدر! و در پایانِ شب، خستگی روزش را به رخت‌خواب می‌سپارد؛ به امید فردایی سخت‌تر! پدر همان است که دختر را جهیزیه، پسر را خانه‌دار و همسر را طلا می‌گیرد؛ اما موبایل خودش، قدیمی‌ترین موبایل خانواده است! پدر همان است که تا می‌تواند اضافه‌کار می‌ایستد تا شهریه‌ی این ماه دانشگاه‌ت را سر موقع کارت به کارت کند! پدر همان است که در راه برگشت به خانه، چند مسافر هم می‌زند، بلکه چند هزاری بیش‌تر سر سفره‌ی خانه بیاید! خلاصه آن‌که پدرها این روزها غصه‌شان بیش‌تر و نگرانی‌شان از آینده‌ی فرزندان جدی‌تر شده! اوضاع اقتصادی هم که دارد کمر ستون خانه‌ را خم می‌کند! اما این ستون شکستنی نیست! القصه؛ پشت هر همسر موفق، فرزند درس‌خوان و خانواده‌ی گرم و صمیمی، پدری هست که در سایه، خانه را نگاه داشته؛ اما نگاه داشته! قدرش بدانیم و احترامش را تعظیم کنیم! خواهش می‌کنم این یک شب را از این فجازی لعنتی دل بکنید و بروید ور دست پدرها بنشینید! دستی ببوسید، تماسی بگیرید و یا خدایی ناکرده غباری از قبری بردارید! خلاصه این یک شب را باشید! . . | | 📥 @sardareshgh313
. "برادر محمود" به نظر من را باید به سه قسمت نامساوی تقسیم کرد: ۱) دوره‌ی اول ۲) دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری ۳) پسا ریاست‌جمهوری دو قسمت اول، بسیار تخصصی و محل نزاع جُلّی از صاحب‌نظران اهل و اجرائیات است؛ پس فعلاً از آن عبور می‌کنیم و به قسمت سوم می‌رسیم! در قسمت سوم، "برادر محمود" دیگر رئیس‌جمهور دو دوره‌ای نبود. او رفته رفته چهره‌‌ی اعتراضی به خود می‌گرفت؛ دست به نامه‌های مضحک و اَفعال سبک‌وزن می‌زد؛ محفل دعا و توسل او در امامزاده تجریشِ هم که شبکه‌ی پویایی بود برای خودش! توده‌ی فجازی‌نشین‌ها اورا سبک مغز می‌پنداشتند که این چه کاری‌ست؟ عشق کورش کرده یا فراق مجنونش؟ اما آن‌ها نمی‌دانستند که برادر محمود، دیگر آن رئیس‌جمهور بی‌آلایش و کاپشن‌پوش و پژوی 504 سوار نیست. او، دو دوره بر مسند عالی‌ترین سمت اجرایی این مملکت تکیه زده و به فوت و فن‌های اهالی سیاست، آشنا! او داشت همه‌ی تلاش‌ش را می‌کرد به هر بهانه‌ای که شده در تیتر اخبار باشد تا توده‌ی مردم او را فراموش نکنند! برادر محمود خوب می‌دانست که مردم، افعال را سریع فراموش می‌کنند. پس دست به هرکاری می‌زد تا تیتر اول دکه‌ها و نُقلِ نَقلِ محافل کوچه و بازاری باشد. چراکه مهم دیده شدن بود! خب او برای چه می‌خواست که دیده شود؟! به زعم تحلیل‌گران عرصه‌ی و سیاست، برادر محمود از ۹۶ قصد حضور در انتخابات ۱۴۰۰ را داشت! چون مطمئن بود که حسن جان آن‌قدر در خراب‌تر کردن وضع معیشت تخصص به خرج می‌دهد که در نهایت به سوی یک نفر دستِ نیاز دراز می‌کنند؛ و چه کسی بهتر از رئیس‌جمهور ۸ ساله که مردم از او فقط را به یاد دارند و ۴۵,۵۰۰ تومانِ را (که آن زمان مبلغِ در خور توجهی بود)؟! پس برادر محمود هرکاری کرد و می‌کند تا خود را در بغل مردم غش دهد! چون به این اصل پایبند بود: "دیده شدن، به هر قیمتی" . خب حالا چرا برادر محمود، دیگر شایسته‌ی قبای ریاست‌جمهوری نیست؟! این سوال خودش پستی دیگر را می‌طلبد و کلماتی جدی‌تر، که اگر طالب بودید در کامنت‌ها طلب کنید تا مطالبه‌تان به طلب‌کاری تبدیل نشود و بشود پستی دیگر در همین صفحه، ان‌شاءالله! . . | | | | 📥 @sardareshgh313
. "احمدی‌نژاد" پست قبلی مقدمه‌ای بود برای این سوال که چرا برادر محمود، دیگر شایسته‌ی قبای نیست؟! به نظر من، تقریباً از دوره‌ی دوم برادر محمود بود که دیگر او تغییر کرده و پوست انداخته بود! او به لطف رفقای ناباب و ذهن‌پوک، به حاشیه کشیده شده بود! (شاید اینجا برای‌تان سوال شود که با این حال، چرا در ۸۸، نظام و بسیجی‌ها برای او هزینه دادند؟! پاسخ‌ش این است که برادر محمود، چه خوب چه بد قانونی بود و هم‌چنان هم اگر کسی علیه رئیس‌جمهور قانونی ایران، آقای ، دست به آشوب و اغتشاش بزند، اولین‌ها، خود ما هستیم که از او دفاع خواهیم کرد، با همه‌ی خیانت‌ها و جهالت‌هایش؛ چون قانون‌کُشی نباید باب شود که اگر شود، از فقط کاغذی می‌ماند و اسمی) دغدغه‌ی برادر محمودی که اهل کار بود و ساده زیستی، تبدیل شده بود به حاشیه و متن را که مردم هستند فراموش کرده بود. مشاورین دل‌مریض و بدنیت او (که هم‌چنان هم او را در آغوش خود، تحت الحفظ دارند) دغدغه و نگرش و او را فاسد کردند. به زعم من، برادر محمود از آن رئیس‌جمهورِ کاری و پردغدغه، تبدیل شده به یک هزینه‌سازِ که هدفش هرچه هست، دیگر خدمت نیست که اگر بود مثل بقیه‌ی دل‌سوزان، با محبوبیت و نفوذِ مردمی که دارد، می‌توانست یک‌تنه بازار شامِ ایران را تکانی دهد؛ اما خودش را با مناجات و توسل‌های مضحک در امام‌زاده و بیانیه‌های آبکی به لهِ یاران و علیهِ دیگران سوزاند؛ آن‌قدر سوزاند که بر منِ کم‌سواد و بی‌تجربه ثابت شد که این آقا، دیگر آن برادر محمود نیست! پس اگر بیاید، شاید یکی بشود بدتر از حسن جان. چراکه مع الأسف توده‌ی مردم او را نیک‌نام می‌شناسند و او با آمدنش نیک‌نامی را لکه‌دار می‌کند! او اگر هم بیاید و بشود رئیس‌‌جمهور، دیگر دغدغه‌ی اولش و اقتصاد و نیست و توانایی این را دارد که یک تنه (پس از تیربارِ حسن جان)، تیرخلاصی باشد بر پیکره‌ی اقتصاد و اعتماد مردم! او دیگر حواسش به خدمت نخواهد بود؛ چون از ایدئولوژیِ خدمت فاصله گرفته و دیگر جهادی نخواهد بود چون سیاست‌زده شده! رک و راست و پوست‌کنده‌اش این است که برادر محمود، دیگر برادر محمود نیست؛ چراکه زین پس، او "" است! در نهایت توصیه‌ام به خودم این است که در کُنج خراباتِ رجب و شعبان دست به دعا بردارم برای عاقبت‌بخیری خودم و هرکه به خودم ربط دارد و ندارد و اعوذ بخوانم از رفاقت با ناباب و نااهل و دل‌چرکین. . . | | | | 📥 @sardareshgh313
‏باغبان که تو باشی، نهالِ انقلاب راهی جز تنومند شدن ندارد... 📥 @sardareshgh313
. "ما و همت" این متن نمی‌خواهد به قربان چشم‌های برود، نمی‌خواهد با او درددل کند، نمی‌خواهد برایش عُقده بگشاید؛ می‌خواهد مَنِش و سیره‌ی او را بازخوانی کند تا از همت، فقط اتوبانی باقی‌ نماند در پایتختِ غبارگرفته‌یِ ایران‌مان! مثل من و شما نبود. اهل نق زدن و غر زدن نبود. گوشه‌ی خانه‌‌ی گرمش لم‌ نمی‌داد و دست به نمی‌شد برای انتقاد و‌ اعتراض! او در این جامعه‌ی ۸۰ میلیونی، فقط دنبال گلیم خود و خانواده‌اش نبود. او اصلاً اهل خود و خانه‌ی خود نبود! او اهل میدان بود، در میدان بود، می‌جنگید. بر علیه دشمن، بر علیه خود. و جور ناکارآمدی‌ها را می‌کِشید؛ چراکه دل می‌سوزاند برای و ایرانی؛ او یک واقعی بود. رئیس‌جمهورش هم بود؛ یک خائن که نه به جبهه‌ها می‌رسید، نه به . اما همت تسبیح به دست نمی‌گرفت تا در و و خانه و خیابان، بنی‌صدر را به فحش‌های کاف‌دار (مثل کثیف و کثافت) بِکِشد! او می‌دانست اهل کار نیست(مثل ما)، پس خودش دست به کار شد(برخلاف ما)؛ در حیطه‌ی خود، ناکارآمدی‌ها را رفع می‌کرد نه اینکه غر بزند و خواهر و مادر همه‌ی را یکی کند. همه‌ی ما یک همتِ درون می‌خواهیم که در بخش و تخصص‌مان، عین نق‌ نقوها اَبرو درهم نکِشَیم و غر نزنیم. یک همتِ درون می‌خواهیم که هرچه فشلی و تنبلی است را در انباری خانه، انبار کنیم و در کوچه و خیابان و محل خود، بنشینیم پای دردِ مردم. درد مردم که است، است، تبعیض و گاهی است. هرکس از ما اگر یک جو همت داشته باشیم، ریشه‌ی و گاهی فساد را به اندازه‌ی دو دست خود قطع می‌کنیم. فقط یک جو همت می‌خواهد. آریایی؛ کمی حواس‌مان به فکر و شکم ایران و ایرانی باشد. برایش تبیین کنیم که فشل امروز، حاصل رأی خراب دیروز خودش بوده. برایش توضیح دهیم که همه‌ی مشکلات حل می‌شود اگر همت کنیم. ما دفاع مقدس را با آن صدام‌یزیدکافر و آن‌همه حامی‌ش شکست دادیم. دیگر مهارِ افسارِ اسبِ سرکشِ اقتصاد که کاری ندارد. عیب ما این است که از ، فقط اسم و عکس‌شان را آموخته‌ایم و ایدئولوژیِ جهادی و انقلابی‌شان را ناکارآمد و‌ آرمان‌گرایانه می‌پنداریم! القصه؛ ما همت نداریم وگرنه همت‌ می‌شدیم! . . | | 📥 @sardareshgh313