eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
1_550752121.mp3
5.88M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 در روی تو میبینم مهر رُخ سرمد را 🎤 محمود کریمی ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ آفتاب ☀️ عاطفه- نه منظورم اينه كه هنوز دو سال ديگه مونده تا درسم تمام بشه. هنوز خيلي ديگه كار دارم. - مگه كسي جلوت رو گرفته؟! عاطفه- الان نه، ولي اگه ازدواج كنم، چرا. اون وقت جلوم رو ميگيره. نمونه اش اين همه بچه‌هاي ديگه ي دانشگاه. ديدي (ليلا رباني) به چه روزي افتاده؟ مجبور شد انصراف بده و بره بشينه تو خونه. يا همين (فيروزه ستاري) كه توي گروه شماست. يك ساله كه داره دنبال كارهاي طلاقش مي‌دوه ؛ از اين دادگاه به اون دادگاه. خودت كه ديدي يك ترم هم مشروط شد و عقب افتاد. اون هم دختري مثل اون كه يه موقع شاگرد اول گروه بود. سميه به تندي برگشت به طرف عاطفه: - تو چي كار به كار زندگي بقيه و مشكلاتشون داري؟ چرا فقط اون‌ها رو ميبيني؟! مگه فقط اون‌هان كه شوهر كردن. اين همه بچه‌هاي ديگه هم هستن كه شوهر كردن و آب هم از آب تكون نخورده! تازه شادتر و با نشاط تر هم شدن. مثل (محبوبه كسايي) كه ترم اول عقدش بود، حالا هم كه يك ساله عروسي كرده! فاطمه هم گفت: - ببين عاطفه! مراقب باش هيچ وقت اشتباهات و مشكلات بقيه تو رو نترسونه. از اون‌ها عبرت بگير. مراقب باش، ولي نترس! اگر ميبيني (ليلا) و (فيروزه) توي زندگيشون مشكل دارن، شايد به خاطر برنامه ريزي‌هاي اشتباه خودشون بوده. نا هماهنگي‌ها و بي برنامگي بوده كه اين طور زندگي رو برا اون‌ها سخت كرده، نه اين كه خيلي زود عروسي كردن و بچه دار هم شدن. بعد هم ديگه مشكلات بچه داري مزاحم درس خوندن و درس خوندن مزاحم زندگيشون شد. عاطفه- آخه چه برنامه ريزي! چه كشكي! چه ماستي! فاطمه جون؟! موقعي كه (آقا) فردا فرمودن كه نمي خوام بري درس بخوني، بگير بشين تو خونه، من ديگه چي كار مي‌تونم بكنم؟ مادرِ را... قبل از اين كه عاطفه بتواند جمله اش را كامل كند، فاطمه صحبتش را قطع كرد. شايد در همان نگاه كوتاهي كه به راحله كرده بود، ديده بود كه او سرش را پايين انداخته و اخم هايش در هم رفته است. فاطمه گفت: - عزيز من! اين كه ديگه مشكلي نداره. خب يه دانشجويي يا يه آدم تحصيل كرده اي رو انتخاب كن كه با درس خوندن تو مشكل نداشته باشه. يا مثل خيلي از مردهاي ديگه تشويقت هم بكنه. همين (محبوبه كسايي) كه سميه گفت، مگه نشنيدي كه شوهرش روزهاي امتحان محبوبه، مرخصي مي‌گيره تا از بچه نگهداري كنه؟! - آخه تو هم حرفهايي مي‌زني فاطمه جون، چه طور من يه دانشجوي اس و پاس رو كه نه سربازي رفته، نه كاري داره انتخاب كنم؟! تازه فردا هم كه درسش تموم ميشه. دو سال طول مي‌كشه تا بره سربازي، بعد هم يكي- دو سال دنبال كار بگرده، تازه از كجا معلوم كه كار خوبي هم گيرش بياد؟! اين بار فهيمه بود كه اعتراض كرد: - د همين ديگه عاطفه خانم، شما كسي رو ميخواي كه همه چيزش تموم باشه و ايده آل، ولي خودت اگر فردا بهت گفتن مثلا (جهازت كو؟ ) مي‌گويي كه (من دختر تحصيل كرده ام، ديگه جهاز مي‌خواهم چي كار؟! ) عاطفه بهش برخورد: - يعني ميگي اين چيزها مهم نيست؟ اما فاطمه جوابش را داد: - چرا! مهمه عاطفه جان! ولي اين تويي كه بايد تشخيص بدي كدومشون مهم تره! حرف سر اينه كه تو بايد توقعاتت رو بياري پايين؛ يعني توقعات از دو طرف بايد كم باشه. اون وقته كه تو بايد ببيني كدوم پارامترها و خصوصيات برات مهم تره، اون‌ها رو در نظر بگيري. بقيه رو هم حتي المقدور از سرش بگذري. اخه اين نمي شه كه تو شوهري بخواي كه هم جوان و تحصيل كرده باشه كه بذاره تو ادامه تحصيل بدي و بري سر كار، هم يه آدم بازاري، پولدار و پخته باشه كه تو به چيزي احتياج نداشته باشي! ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ عاطفه من و مني كرد و گفت: - از همه ي اين حرفها گذشته، ببينين من الان مجردم. بالاخره تا حدي اختيارم دست خودمه. دانشگاه مي‌آم. نسبتا توي تصميم گيريهام آزادم، هيچ مشكلي هم ندارم. پس چه لزومي داره كه خودم رو توي هچلي مثل ازدواج بيندازم. بالاخره اين كارها مسئوليت داره، مكافات داره! من كه هنوز صحبت‌هاي آخر فاطمه تو ذهنم بود بهش گفتم: - ببين عاطفه جون ازدواج چيزيه كه نمي توني از زيرش فرار كني. ساختار روحي زن به شكليه كه نياز به حامي و پشتيبان داره. تو الآن برخلاف اينكه فكر مي‌كني آزادي، ولي خيلي محدوديت داري. خيلي جاها نمي توني بري، خيلي كارا رو نمي توني انجام بدي؛ چون مجردي، چون تنهايي. ولي ازدواج مي‌تونه فضاي بهتري رو براي رشد تو مهيا كنه. به شرطي كه تو به اون، به شكل زندان و به شوهرت هم به چشم زندان بان نگاه نكني. اگه به اون به چشم همراه و هم دل نگاه كني، اون وقت انتخاب بهتري رو هم انجام ميدي. كسي رو انتخاب مي‌كني كه بال هات رو باز كنه، نه اينكه از ازدواج يه قفش برات بسازه! - راستي! يه حرفي از استادم يادم اومد كه خيلي جالبه. راجع به ازدواج ايده آل مي‌گفتن (ازدواجيه با پيوند عشق معنوي و الهي و جوشش بي نظير ميان زن و مرد مومن و مسلمان و همكاري و همسري به معناي واقعي بين دو عنصر الهي و شريف و بيگانه از همه تشريفات و زر و زيور‌هاي پوچ وبي محتوايي ظاهري.) ببين دقيق هم حفظ كردم! خب حالا اين طوريه كه ازدواج معنا ميده. زوج شدن دو تا فرد! يعني دو نفر همديگر رو تكميل ميكنن. هر كدوم استعدادهايي دارن كه بدون استفاده از استعدادهاي اون يكي، ديرتر به تكامل ميرسن. عاطفه نگاه رضايت بخشي داشت. با اينكه از مباحث جدي دل خوشي نداشت، ولي اين بار اين بحث باعث شده بود تا حساسيت بچه‌ها از قضيه او كمتر شود. ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨ ۲۵ یه سوالی که پیش میاد اینه که آیا بهتر نیست کلا بریم توی یه مکان دور افتاده که دیگه هیچ امکانی برای ارتباط با نامحرم برامون پیش نیاد؟🤔🤔🤔🤔 خیر این کار درستی نیست. به طور کلی هدف خداوند متعال از این که زمینه گناهان مختلف رو برای انسان فراهم کرده این بوده که "انسان با مدیریت علاقه های خودش بتونه قدرتمند بشه". اگه قرار بود که انسان هیچ دسترسی به هیچ حرامی نداشته باشه که دیگه نیازی به خلقت انسان نبود! فرشته ها این مدلی هستند. مثلا شما هر یک باری که از پیام دادن به نامحرم خودداری میکنی یا از دیدن عکس مستهجن چشم پوشی میکنی یا هر گناهی رو بی خیال میشی یه درجه به "قدرت روحی" تو افزوده میشه... هنر اینه که ادم توی جامعه زندگی کنه و از خودش مراقبت کنه تا بزرگ و قوی بشه. خدا خیلی باحال تر و با کلاس تر و حکیم تر از اونی هست که ما فکر میکنیم! خدا معطل این نیست که ما صرفا فقط کارای خوب کنیم! بلکه دنبال این هست که ما به "قدرت روحی" برسیم. 👈🏼 داشتن قدرت روحی مهم ترین علامت رشد معنوی انسان هست. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨ قسمت اول https://eitaa.com/mahgolll/19545 قسمت دوم https://eitaa.com/mahgolll/19721 قسمت سوم https://eitaa.com/mahgolll/19928 قسمت چهارم https://eitaa.com/mahgolll/20169 قسمت پنجم https://eitaa.com/mahgolll/20405 قسمت ششم https://eitaa.com/mahgolll/20623 قسمت هفتم https://eitaa.com/mahgolll/20828 قسمت هشتم https://eitaa.com/mahgolll/21002 قسمت نهم https://eitaa.com/mahgolll/21184 قسمت دهم https://eitaa.com/mahgolll/21367 قسمت یازدهم https://eitaa.com/mahgolll/21516 قسمت دوازدهم https://eitaa.com/mahgolll/21684 قسمت سیزدهم https://eitaa.com/mahgolll/21920 قسمت چهاردهم https://eitaa.com/mahgolll/22068 قسمت پانزدهم https://eitaa.com/mahgolll/22281 قسمت شانزدهم https://eitaa.com/mahgolll/22485 قسمت هفدهم https://eitaa.com/mahgolll/22684 قسمت هجدهم https://eitaa.com/mahgolll/23095 قسمت نوزدهم https://eitaa.com/mahgolll/23609 قسمت بیستم https://eitaa.com/mahgolll/23756 قسمت بیست و یکم https://eitaa.com/mahgolll/24090 قسمت بیست و دوم https://eitaa.com/mahgolll/24271 قسمت بیست و سوم https://eitaa.com/mahgolll/24443 قسمت بیست و چهارم https://eitaa.com/mahgolll/24778 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتـوانم بزرگی ات را درک کنـم. و در دریای مهربانیت غـرق شوم🥀🥀 🦋شب پاییزی تون به خیر
❤️بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃سلام صبحتون بخیر و شادی 💢انـسان تمام خـوبـی هـا را بـا یک بـدی فـرامـوش میکند و خـدا تـمام بـدی هـا را بـا یک خـوبـی فـرامـوش میکند یـاد بـگـیریـم که گـاهـی مـثـل خـدا بـاشیـم. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
• یادتون باشه! اگر چه گاهی تکه ابری جلویِ تابش خورشید رو می‌گیره ولی خورشید پابرجاست… نگذارید لکه‌هایِ اَبرِ غم و مشکلات مانعِ تابشِ خورشید به زندگی‌تون بشه از زندگی لذت ببرید🍃 ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
⁉️سیستم تایید هویت دو مرحله اى چطور عمل مى‌کند؟ 💢برای اطمینان از اینکه احدی نتواند به حساب کاربری شما نفوذ کند، از سیستم تایید هویت دو مرحله‌اى استفاده کنید تا از حسابتان به وسیله رمزعبور محافظت شود. در این صورت، یک مهاجم حتی با داشتن کد پیامکی هم نخواهد توانست به حساب کاربری شما دسترسی پیدا کند. شما می‌توانید تایید هویت دو مرحله اى را از این طریق فعال کنید: تنظیمات، حریم خصوصی و امنیت، امنیت، تایید دو مرحله‌ای. همچنین در نظر داشته باشید که حساب ایمیل بازیابى به یک رمز عبور قابل اطمینان احتیاج دارد. این قابلیت در نسخه اصلی ایتا ارائه خواهد شد. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
|°•🌙•°|: 🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 ..... گفت میره لباس عوض کنه.... رفتم کنار میز و کادوش رو از کیفم درآوردم... با صدای قدم هاش که نزدیک شده بود چرخیدم و کادو رو گرفتم سمتش _ناقابله امیدوارم خوشت بیاد! گردنش رو کج کردو نگاهش توی چشم هام _این چه کاریه آخه... همین که یادت بود، برام دنیاییه... گل رز دستش رو نشونم داد و حرفش رو ادامه _تازه این گل خوشگل هم برام بهترین هدیه است! جلو اومد و گفت ممنون... کادوش رو گرفت و آروم درجعبه کوچیک رو باز کرد... با دیدن انگشتر با نگین شرف الشمسی که روش می درخشید تشکر آمیز گفت: خیلی قشنگ خانومی...دستت درد نکنه... واقعا ممنون! خوشحال شدم که خوشش اومده _ببخش ناقابله! حالا میشه من دستت کنم؟ دست چپش رو آورد جلو و من انگشتر رو توی انگشتش فرو کردم و جای حلقه طلایی رو که دیگه بعد از شب عقدمون توی دستش ندیدم رو با این انگشتر پر کردم! انگشت هام رو بین انگشت هاش فرو کردم و حلقه من و انگشتر امیرعلی با صدای تیکی بهم خورد... نگاه مهربونش رو از دست هامون گرفت و به چشم هام دوخت... به کیک اشاره کردم _اینم کیک تولد! خندید _مگه من بچه ام محیا جان؟ لب هام رو غنچه کردم _خودم برات پختم! _وای ممنون... پس این کیک خوردن داره! _مطمئن نیستم خوب شده باشه... عطیه و محمد و محسن کلی اذیتم کردن گفتن اگه کیک و بخوری مسموم میشی! به لحن دلواپسم بلند بلند خندید _خیلی هم خوبه... حالا میشه این کیک و ببریم خونه بخوریم؟ چون کلی ذوق کردم این اولین دفعه ای که یکی برام تولد میگیره و کیک می پزه! خوشحال از ته دل خندیدم و بچگانه گفتم: اگه واقعا کیک و خوردی و مسموم نشدی قول میدم هر سال برای تولدت کیک بپزم! فقط اینکه خیلی کوچیکه! بازم خندید _عیبی نداره... حالا شما این کیک خوشگلت و بردار که تعطیل کنم بریم. عطیه با دیدن من و جعبه کیک توی دستم قیافه اش رو ترسیده کرد _وای خدای مهربون کیکت رو آوردی اینجا... راست بگو چی توش ریختی؟ اومدی همه خانواده شوهرت و باهم نابود کنی؟ هم خنده ام گرفته بود هم عصبانی شده بودم از حرف های مسخره اش جلوی بقیه بخصوص امیرمحمدی که امشب زودتر از همه اومده بود! نفیسه خنده اش رو جمع کرد حال و روزش بعد از چهلم بهتر شده بود و از سرسنگین بودن با امیرعلی بیرون اومده بود _واقعا خودت درست کردی محیا جون؟ چپ چپ به عطیه نگاه کردم _آره ولی واقعا نمی دونم مزه اش چطوری شده! _من میدونم افتضاح! دوباره همه خندیدن به حرف عطیه که عمو احمد من رو پهلو خودش نشوند _ظاهرش که میگه خیلی هم خوبه! لبخند خوشحالی روی لبم جا خوش کرد که باز عطیه گفت: خب بابا جون مثل خودشه دیگه ظاهرسازی عالی! از درون واویلا! این بار امیرعلی که تازه وارد هال شده بود به عطیه چشم غره رفت _عطیه اذیتش نکن... اصلا به تو کیک نمیدیم! ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1