بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست
آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش وَهم
عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت
ز آمد شد غم اسرا، در سرای دل
جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت
در دشت فتنهخیز که زان سروران، تنی
جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت -
این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود
صیاد دهر، تیر جفا در کمان نداشت...
#شهادت_امام_سجاد
#مرثیه_امام_سجاد
#صفایی_جندقی
.
#شهادت_امام_سجاد
السلام علیک یا سید الساجدین
هستی و وجود خود به جانان دادی
در اوج دعا تو درس عرفان دادی
هم زینت جمع عابدان بودی و
هم از غم ماه عاشقان جان دادی
#محمدعلی_شهاب
.
#روضه_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
منکه تنها یادگار کربلای عترتم
حافظ دینم، امامم، پاسدار عصمتم
پیشوا از عصر عاشورا به کلِ خلقتم
شاهد نهضت، امین وحی، غرق محنتم
غربتم این بس، که در بینِ شهیدان مانده ام
با تنِ تبدار همراه اسیران مانده ام
با دلی غمبار، شد آغاز مسئولیتم
خورد در شام غریبان حکمِ ماموریتم
گرچه فرقی نیست در تعریفِ معصومیتم
فرق دارد با همه، واللهِ مظلومیتم
منکه بینِ حلقه ی آتش، امامت کرده ام
مثل بابایم به حفظ دین، قیامت کرده ام
از میانِ نیزه و شمشیر و خون و خاک و گِل
شد امامت، از تَهِ گودال، بر من منتقل
با همه سنگینیِ بار امامت، خسته دل
از زمین برداشتم آنرا، نگشتم منفعل
ابتدا با اذنِ حق، این امرِ سنگین را که دید
عمه ی مظلومه ام، بارِ ولایت را کشید
منکه بودم ناگزیز آنشب، به قلبی بیقرار
در پیِ الهامِ وَحیانی، به وضعِ اضطرار
امر کردم بر همه اهل حرم، حکمِ فرار
گم شدند از ترس، اطفالِ حرم در شامِ تار
عمه جانِ من، پیِ اطفال آل الله گشت
او بجای من، بدورِ کشته ی گودال گشت
من به چشم خویش دیدم در ضمیرِ قتلگاه
ریزشِ برگ خزان را در مسیر قتلگاه
غنچه های فاطمی را سربزیرِ قتلگاه
بیعت آل علی را در غدیر قتلگاه
اشک بود و آه بود و ناله بود درد بود
تازیانه بر یتیمان، سهم هر نامرد بود
کاروانی از حرم تا قتلگه آواره بود
هر سری بشکسته بود و هر دلی بیچاره بود
همچو معجرهای پاره، گوشها هم پاره بود
دستهاشان پر ز سیلی، ناسزا همواره بود
راسها بر نیزه بود و جسمها نقش زمین
کاروانی خسته بود و چشمهایی در کمین
چشمهای بی حیا، بدتر ز غارت بود، وای
تازه اینجا اولِ راهِ اسارت بود، وای
کارِ شمر و خولی و اَخنس جسارت بود، وای
قصدِ دشمن، طرحِ تحقیر و حقارت بود، وای
نسبتی دادند ما را، دونِ شَانِ ما و من
خارجی خواندند ما را، اُمتی پیمان شکن
من پیامِ روضه را از قتلگاه آورده ام
دستهای بسته را با سوز و آه آورده ام
آل عصمت را ز انبوهِ نگاه آورده ام
اشک را تا کوفه ی غرق گناه آورده ام
نان و خرما، خستگی را صد برابر کرده بود
آبروی آل زهرا را به کوفه برده بود
چونکه آوردند ما را بینِ مردم با عتاب
دخترانِ فاطمه، در ازدحام و بی نقاب
پرده های خانه ی اُم حبیبه شد حجاب
ناگهان زینب، علی گونه صدا زد با خطاب
وای بر مردانتان، مردانِ ما را کشته اند
حال بر زنهای آل الله گریان گشته اند
بارها در خطبههای ما سپاهی گریه کرد
دشمنِ غدّارِ ما با روسیاهی گریه کرد
گاه بر این افتضاح و این تباهی گریه کرد
گاه خندید و به ظاهر با نگاهی گریه کرد
اشکهای کِذبِشان، از ظلمشان مانع نشد
هیچ هتاکی ز پاسخهای ما قانع نشد
پاکیِ ما را، به تهمت ناروا پنداشتند
آیه های کبریا را ناسزا پنداشتند
احتجاجِ آل عصمت را خطا پنداشتند
با تمسخر، شام را هم کربلا پنداشتند
پاسخِ فریادِ ما، بارانِ سنگِ شام بود
بر سرِ ما شعله ی آتش ز درب و بام بود
وای از شامِ بلا، که آبروداری نکرد
بر درِ دروازه ی ساعات همکاری نکرد
بینِ بازارِ یهودیها بجز خاری نکرد
جز سرِ بر نیزه، ما را هیچکس یاری نکرد
آنچه ما دیدیم در این شهر، هیزی بود و بس
آنچه ما را کشت، اظهارِ کنیزی بود و بس
#شهادت_امام_سجاد
#محمود_ژولیده
.
#امام_زمان
#مناجات_مهدوی_حضرت_سجاد_علیه_السلام3
گریز: حضرت فاطمه بنت الحسن
همسر حضرت زین العابدین علیهماالسلام
دنیای بی امام، سرای فتن شده
مهد هزار غصه و درد و محن شده
دلها به جای عشق گل نرجس از چه رو
لبریز عشق اطلسی و یاسمن شده
هر نیمه شب، قنوت نماز شب امام
توبه برای جرم و گناهان من شده
ما بیخیال غیبت اوئیم و مادرش
در روضه های غربت او سینه زن شده
گوید کنار لاله ی دور از وطن؛حسین
یک عمر، از چه مهدی من بی وطن شده
در مجلس شهادت چارم امام ما
صحبت ز داغ فاطمه بنت الحسن شده
او هم کشیده داغ ِ روی داغ را ولی
کمتر از او میان مجالس سخن شده
او هم شبیه همسر خود زین العابدین
مضطر ز داغ آن بدن بی کفن شده
مانند زینبین، شکسته دل و حزین
از ناسزای کوفی پیمان شکن شده
در شام روی ناقه به همراه باقرش
خونین جگر ز طعنه ی هر مرد و زن شده
راضی شده به مرگ خودش زین العابدین
وقتی مرامشان زن و کودک زدن شده
در کوچه باز، فاطمه ای را کتک زدند
ذکر علی ، دوباره(گلم را مزن) شده
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#شهادت_امام_سجاد
.
#امام_زمان
#شهادت_امام_سجاد
#مناجات_مهدوی_حضرت_سجاد_علیه_السلام1
السلام علیک یا صاحب الزمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف
صاحب عزای حضرت راوی ِ کربلا
جانم فدای غربت پیوسته ی شما
بین بقیع ، وارث درد و اَلَم شدی
زائر برای خاک ِ بدون حرم شدی
داری به دیده اشک ِ غم زین العابدین
با داغ های کرب وبلایش شدی قرین
حالا کنار قبر ِ بدون ضریح او
خون گریه می کنی گل زهرا شبیه او
او دم به دم ز سوز جگر گریه کرده است
سی سال در عزای پدر گریه کرده است
یادش نرفته نیمه ی روزی کنار او
شد لاله چین ِ قافله اش،کینه ی عدو
آتش گرفته عصر ِ جسارت،خیام او
وقتی فتاده گوشه ی مقتل،امام او
وقتی که رفت از دل ِ اهل حرم قرار
دستور از او رسیده: عَلیکُنَّ بِالفَرار
با اشک ،شسته پیکر غرق ستاره را
بر بوریا نهاده تن پاره پاره را
او را سوار ناقه ی عریان نموده اند
تا شهر شام رفته دو دستش میان بند
بر روی نیزه دیده سر زخمی پدر
او هم شبیه فاطمه ها گشته محتضر
رفته میان هلهله های حرامیان
شد آشنای طعنه و دشنام ِ شامیان
مانده به روی پیکر او ردّ ِ سنگ بام
او هم کشیده درد نوامیس و ازدحام
در مجلس شراب ِ عدو رفته از جفا
دق کرده از شرار لب و چوب بی حیا
هر چند او گرفته ز زهر جفا امان
شد قاتل حقیقی او چوب خیرزان
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
🏴 #محرم۱۴۰۳
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد علیه السلام
#امام_حسین علیه السلام
#اسارت
#رضا_قاسمی
کجا یعقوب دیده خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد"
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عمو جانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشاناند، از زلف پریشانی که من دیدم
.
#زمزمه یا #واحد_سنگین
#حضرت_سجاد علیهالسلام
#سبک_حالموببین_کبودی_های_بالموببین
چشمای ترم، به در مونده ساعات آخرم
مباد پیشم بابای بیسرم، وای وای وای
خواهرم میاد، میدونم داداش اکبرم میاد
عموی بی دست حرم میاد، وای وای وای
رباب گهواره میاره
سر شیرخواره میاره
میاد عمه زینب اما
لباس پاره میاره
سی ساله، میاد به استقبالِ
من آه و اشک و ناله، ای وای از این غم
سی ساله، دلم توی گوداله
یاد تن پاماله، ای وای از این غم
واویلا، ابالمظلوم
——————
یادمه خدا، چیا دیدم از دست شامیا
که رفت از یادم داغ کربلا، وای وای وای
یادمه زدن، چهل منزل ما رو همه زدن
زدن گفتیم یا فاطمه زدن، وای وای وای
تا حرف بزم یزید شد
موهای سقا سفید شد
یه نامرد از ما کنیز خواست
رقیه اونجا شهید شد
فریادِ، قافله مون بالا رفت
تا خیزرون بالا رفت، ای وای از این غم
تا چوبش، پایین اومد روی لب
هی به سرش زد زینب، ای وای از این غم
شعر و سبک از:
#محمد_بیابانی ✍
#شهادت_امام_سجاد
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#زمینه_امام_سجاد
#شهادت_امام_سجاد(ع)
#زمینه
بی تابه این دلِ آزردم
زودتر ازین باید میمُردم
از درد و غم خلاصم کرده
این زهر کینه ای که خوردم
چل ساله چل ساله ، که گریه های من داره دنباله
چل ساله چل ساله ، تموم لحظه هام پر از جنجاله
چل ساله چل ساله ، دلِ شکستم وسط گوداله
با غصه توو نَبَردم ، عجین شدم با دردم
چه زجرایی کشیدم ، غم و به جون خریدم
همیشه گریه کردم
بابای مظلومم حسین جان
غرق به خون دل مجروحم
چون بی نهایته اندوهم
باقی نمونده از من چیزی
توو کربلا شهید شد روحم
چل ساله چل ساله ، که روی صورتم نشسته ژاله
چل ساله چل ساله ، کارم شده شیون و آه و ناله
چل ساله چل ساله ، دلِ شکستم وسط گوداله
چل ساله بی قرارم ، مجلس روضه دارم
توو اوج غصه و غم ، همش میون ذهنم
زخماش و میشمارم
بابای مظلومم حسین جان
روز و شبم شد از غم تیره
رو دست و پام جای زنجیره
بغضِ اسارت و شهر شام
راهِ گلوم و هی میگیره
چل ساله چل ساله ، که حال و روزم پُرِ استیصاله
چل ساله چل ساله ، مُردن برا من بهترین اقباله
چل ساله چل ساله ، دلِ شکستم وسط گوداله
حال دلم خرابه ، نفس برام عذابه
بدجور دلم میسوزه ، هنوزم که هنوزه
عزادارِ ربابه
بابای مظلومم حسین جان
#بهمن_عظیمی ✍
.👇
.
#زمینه_امام_سجاد(ع)
#شهادت_امام_سجاد(ع)
#زمینه
سی چهل ساله ، زندگیم دریایی از درده
سی چهل ساله ، غم پریشون خاطرم کرده
سی چهل ساله ، ابری و بارونیه چشمام
سی چهل ساله ، بوی دود و کردم استشمام
داره میسوزه هنوزم خیمه ها انگار
چشمم و میبندم و میبینمش هربار
بوی موی سوخته پر کرده مشامم رو
اشک چشمام روز و شبها داره استمرار
شادی و خنده نداره واسه من مفهوم
یاابالمظلوم حسین و یاابالمظلوم
یاابالمظلوم حسین و یاابالمظلوم
سی چهل ساله ، لحظه لحظه رفتم از حال و
از زمانی که ، دیده چشمم قعر گودال و
کاش نمیدیدم ، اون همه آلاله رو پرپر
از تنم رفت جون ، موقع دفن تن بی سر
زندگی کردم با این کابوس دردآور
اینهمه مصیبت و کی میکنه باور
پیکری رو که سه روز رو خاک صحرا موند
من خودم جمع کردم از روی زمین آخر
بعده کربلا برام گریه شده مرسوم
یاابالمظلوم حسین و یاابالمظلوم
یاابالمظلوم حسین و یاابالمظلوم
غم اسیرم کرد ، علت بغض صِدامه شام
غصه پیرم کرد ، کابوس روز و شبامه شام
رو تنم مونده ، هنوزم جای کبودی ها
صد دفه مُردم ، توو محله ی یهودی ها
شهر و تزئین کردن و دورِ ما رقصیدن
مَرد و زن به اشک چشمامون میخندیدن
بسته بودن دست و پام و زیر یه مرکب
کلّ شهر اشک بابام و روی نی دیدن
کُشت منو کابوس تلخِ اون روزای شوم
یاابالمظلوم حسین و یاابالمظلوم
یاابالمظلوم حسین و یاابالمظلوم
#بهمن_عظیمی ✍
👇
◾
زبانحال حضرت #امام_سجاد(ع)
یادم نمیرود به حرم ذکر آب آب
هماشکشیرخوارهوهم ناله رباب
یادم نمیرود که سه شعبه چها نمود
از تیرحرمله که شده کودکی بخواب
یادم نمیرود که علم واژگون شده
چشمیکنارعلقمه تاغرقه خون شده
یادم نمیرود که علمدار کشته شد
درپیشچشم عمهی ما لالهگون شده
یاد نمیرود که ز مرکب علی فتاد
جدم به روی صورت او صورتش نهاد
یادم نمیرود که تنش پاره پاره شد
عمه رسید و بر تن او جان تازه داد
یادم نمیرود که گل مجتبی چهشد
جسمشبهخاک تیرهی کرببلاچهشد
یادمنمیرودکهچسان سینهاش شکست
اهلا منالعسل ز جفا در بلا چه شد
یادم نمیرود که به گودال قتلگاه
عمه رسید و ناله زنان گفته آه آه
یادم نمیرود زقفا سر بریده شد
از تله زینبیه همه چشم در نگاه
یادم نمیرود که چگونه ز کین شکست
با پای چکمه شمر به عرش خدا نشست
یادم نمیرود که سری تا به نیزه شد
غارت شدهست پیکر و انگشتری ز دست
یادم نمیرود که به کوفه چها شدهست
سرهایهرشهیدبهروی نیزههاشدهست
یادم نمیرود که سر شیرخواره هم
بر روی نیزه از ستم اشقیا شدهست
یادم نمیرود که به سر سنگ کین زدند
از روی ناقله عمهی ما را زمین زدند
یادم نمیرود که به سر آتشم فتاد
از روی بام شراره به حبلالمتین زدند
یادم نمیرودکه به بزم شراب بود
راس بریدهکهبهخونش خضاببود
یادم نمیرود بهلبش چوب میزدند
آیا سزایناطقهاش این جواب بود
#مرتضی_محمودپور
#شهادت_امام_سجاد
.
.
#غزل مصیبت
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
یک عمر به یادِ غمِ سر آه کشیدم
خوردم چقدَر خونِ جگر اه کشیدم
هر لحظه به یادِ حرمت روضه گرفتم
در خانه وُ در کوی وُ گذر آه کشیدم
یادِ تنِ صد تکّهیِ تکبیر که چیدی .…
بر رویِ عبایت تو پدر آه کشیدم
یادِ بدنی که سـمِ اسبان به همَش ریخت
با ضجّه وُ دو دیدهیِ تر آه کشیدم
اِی وای از این حرمله خون بر دلِ ما کرد
آه از اثرِ تیرِ سهپر آه کشیدم
مشک ُو عَلم وُ دست ُو بدن مانده رویِ خاک
شد پخش وُ پراکنده قمر آه کشیدم
از خنجرِ کندی گِله کردم که بریده
سر را چه بد از جسمِ پدر آه کشیدم
کابوسِ شبم نعلِ جدیدِ سمِ مرکب
نوشیدهام از آب اگر آه کشیدم
گفتند عوض میشود این حال و هوایت
حالا برو چندی به سفر آه کشیدم
بازار نرفتم مگر اینکه بزنم زار
با دیدنِ معجر گلِ سر آه کشیدم
از کوفه بدم آمده است شام نگویید
من منتظرم جایِ نظر آه کشیدم
#غزل_مصیبت #شهادت
#امام_سجاد علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.
.
#امام_سجاد_علیه_السلام
روزیکه صوتِ نالهی اَلشامِ تو رسید
یک روحِ تازهای به قیامِ حرم دمید
نهضت به کوفه شکل گرفت و زِ شهرِ شام
سبکِ جدیدی از دَم و نوحه، بما رسید
اشکِ غیورِ تو، سخن از شامِ غم که گفت
بر نیزه، رنگِ چهرهی عباس هم پرید
معلوم شد، مصیبتِ اَعظم چه بوده است
وقتی به شهرِ چِشم چِرانها قَدَت خمید
وای از هجومِ تیرِ نگاهِ حرامیان
وَز حرفهای زشت، که ناموستان شنید
از آستینِ پاره، که ناچار شد حجاب
وَز کوچهای که، اهلِ خطا بَرده میخرید
عمامهاَت که سوخت، از آن شعلههای بام
خندید با تمامِ توان، دشمنِ پلید
بدجور خصمِ فاطمه، قلب ترا شکست
ای لعنتَت به حرمله و خولی و یزید
نگذاشت بعدِ واقعهی شصت و یک دگر
روزی، بنی امیه به عنوانِ روز عید
بازار شام بود، که جانِ ترا گرفت
چل سال از دو دیدهی تو، خونِ دل چکید
والله، ای امام زمانِ پس از حسین
در کربلا اسیری و در شامِ غم شهید
□ □ □
نقشِ تو، تازه بعدِ اسارت شروع شد
فریاد با سلاحِ دعا و بکا، شدید
گه میشدی، به دیدنِ قربانی یادِ آب
تا تیغ را به حنجره، قصاب میکشید
میدیدی آب و یادِ لبِ کودکِ رباب
هر رهگذر، به اشکِ روان میشدی پدید
کرب و بلا، به نهضتِ اَشکت ادامه یافت
طعمِ غمی که عمهی مظلومهات چشید
کاخِ یزیدیان شده ویران ز خطبهاَت
شد روسیاه ظالم و مظلوم روسفید
این بود آن قیام فزایندهای که شد
در بینِ مؤمنین سببِ فرصتی جدید
حتی غلامهای خریداری تواَند
شاگردهای مکتب آن سَرورِ شهید
لشکر برای یاری دین پرورانده ای
امت شدند، هر یک از آن لشکرِ امید
ای قُوتِ غالبت نمک و نان، چنان علی
اَنبان بدوش، بهرِ فقیران شدی نوید
#شهادت_امام_سجاد
#محمود_ژولیده