#امام_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
پیشوای شیعیان مولا امامِ صادق است
میوه ی جانِ پیمبر نورِ پاکِ خالق است
آفتابِ رحمت و قرآنِ حَی و ناطق است
ششمین نورِ هدایت از تبارِ عاشق است
هفدهِ ماهِ ربیعُ الاول آمد ماهِ عشق
تا برای شیعیان روشن نماید راهِ عشق
صادقِ آلِ عبا از گلشنِ پیغمبر است
او رئیسِ مذهبِ ما شیعیانِ حیدر است
تارِ موی او زمین و آسمان را لنگر است
چشمهایش چشمه چشمه معرفت از کوثر است
عالمِ هستی همه در حلقه ی تسلیمِ او
خضر و داوود و سلیمان آمده تعظیمِ او
بَه چه زیبنده قدم بود و چه فرخنده سحر
شد فروزان از وجودش شمس و ناهید و قمر
می دهد روح الامین از عرشِ اعلا این خبر
میوه ی باغِ علی و فاطمه آمد ثمر
شب شبِ عشق و شبِ وجد و شبِ شور و شعَف
آمده تندیسِ رحمت صاحبِ مَجد و شرف
صادق آن گنجینه ی نور و علومش بی شمار
او سفیرِ راستینِ حضرتِ پروردگار
با شکوهِ مذهبش بخشیده بر ما اعتبار
مکتبِ او پایدار و شیعه ی او رستگار
مژده مژده که امام نور و رحمت آمده
از دمِ جان پرورِ او خیر و برکت آمده
بال گسترده ملائک گشته فرش راهِ او
خیره مانده چشم خورشید از جمال ماهِ او
یوسف و عیسی و موسی هر قدم همراهِ او
روضه ی رضوانِ جدش شد نیایشگاهِ او
آمده در محضرش ارض و سما سر بر سلام
نیمه ی ماه است و لیکن آمده ماهِ تمام
سینه اش دانشگهِ فِقه و اصول معرفت
شیعه دارد از وجود مکتبِ او منزلت
مقدمش بر عاشقان فرخندگی و میمنت
عقل ها سرگشته اند از این مقام و منقبت
عطرِ جانبخشِ نگاهش طعمِ قرآن می دهد
هر دمش بر روح و جانِ عاشقان جان می دهد
ای چراغِ دانِشَت رخشنده تر از آفتاب
وارثِ علمِ نبیین معنیِ امّ الکتاب
ای زلالِ پاکیِ اندیشه ات اسلامِ ناب
دادخواهِ شیعیان در عرصه ی روزِ حساب
با طلوعِ تو چه زیبا عِطر اَفشان شد زمین
روزِ میلادِ تو با میلادِ جدت شد قرین!
#هستی_محرابی
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
شد جهان روشن ز مولودِ دو نور
شد زمین و آسمان غرقِ سرور
شوقِ روی مصطفی(ص) و صادقش(ع)
فرش تا عرشِ خدا آمد به شور!
#هستی_محرابی
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
تو شکوفاییِ تاریخِ مسلمانانی
تو فرستاده ی عشقی تو خودِ قرآنی
تو نبودی که جهالت همگان را می کشت
ای تو تطهیر گرِ جامعه ی انسانی!
#هستی_محرابی
#برداشتی_مختصر_از_خطبه
#حضرت_زینب_س_در_کاخ
#یزید_لعنت_الله_علیه
«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ
سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰]
بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار
گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار
در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه
خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار
بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران
پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار
منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا
لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار
سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف
محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار
حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_
لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار
با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود !
کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار
استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم
ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار
بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_
اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار
انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند
با همه افشاگری های یزیدِ می گسار
با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید
ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار
ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_
با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار
اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_
در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار
ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود
زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار
راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست
این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار
آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_
یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_
لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_
بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار
تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است
تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار
در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند
عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار
مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_
بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار
ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده
از زبانِ پاک بانوی متین و استوار
کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است
این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار
جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_
"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
#هستی_محرابی
#برداشتی_مختصر_از_خطبه
#حضرت_زینب_س_در_کاخ
#یزید_لعنت_الله_علیه
«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ
سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰]
بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار
گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار
در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه
خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار
بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران
پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار
منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا
لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار
سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف
محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار
حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_
لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار
با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود !
کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار
استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم
ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار
بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_
اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار
انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند
با همه افشاگری های یزیدِ می گسار
با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید
ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار
ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_
با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار
اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_
در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار
ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود
زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار
راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست
این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار
آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_
یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_
لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_
بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار
تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است
تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار
در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند
عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار
مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_
بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار
ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده
از زبانِ پاک بانوی متین و استوار
کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است
این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار
جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_
"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
#هستی_محرابی
#میلادامام_حسن_عسکری_علیه_السلام
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت
نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت
تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم
از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم
چه حضوری که از آن عشق بشارت میداد
چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد
نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است
آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است
عطرِ سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است
شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است
هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست
حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست
مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد
سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد
نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست
آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست
پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد
پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد
از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید
صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید
جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست
دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست
به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد
از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد
بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد
دامنش دولتِ مسعود امانت دارد
شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع)
شده پروانه ی شمع اش به دو عالم موسی(ع)
حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است
ز نسیمش همه درهای اجابت باز است
نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است
کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است
یازده بار زمین سر به خضوع آمده است
از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است
یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید
بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید
یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار
آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار
شانت این بس پسرت حضرت مهدی(ع) باشد
بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد!
#شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری
#سامرا
#هستی_محرابی
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#غزل
در حقیقت معنیِ دین جلوه ی ایمان علی ست
بعدِ توحید و نبوٌت بهترین برهان علی ست
آن همای آفرینش مایه ی فخرِ زمان
آخرین تفسیرِ دین، از منظرِ قرآن علی ست
نورِ علم و معرفت از سینه اش جاری بوَد
هم سعادت، هم کرامت، عزٌتِ انسان علی ست
ریشه ی عدل و عدالت از علی شد استوار
صورتِ جاویدِ عدل و معنیِ میزان علی ست
آن که دارد یک جهان آیینه در لبخندِ خویش
آن که فرمانِ خدا را می برد از جان علی ست
بارها قرآن ز شانِ او سخن با خلق گفت
وارثِ نورِ محمّد(ص)گوهرِ یزدان علی ست
بیرقِ توحید را یکسر بر افرازد علی(ع)
شورِ ایمان، نورِ قرآن، چشمه ی رضوان علی ست
قوٌت و قلبِ پیمبر، مقتدای فاطمه
در کتابِ آفرینش آیه ی عرفان علی ست
چشمِ عالم خیره شد تا کعبه را آن گونه دید
در طلوعِ فجرِ صادق، کعبه را مهمان علی ست
علتِ خلقت همانا در علی معنا شود
اوّلین سنگِ بنای عالمِ امکان علی ست
دل به دریا زن مترس از موج های روبرو
چون در این دریای هول انگیز کشتی بان علیست!
#هستی_محرابی
#روزجمعه_نیمه_شعبان
کاش همین جمعه ظهورِ تو بود
در همه جا جشن و سُرورِ تو بود
کاش همه مسجد و محرابِ ما
آینه پردازِ حضورِ تو بود
از حرمِ فاطمه تا جمکران
بزمِ گل افشانیِ نورِ تو بود
کاش که بر روی لبِ عاشقان
زمزمه ی شعر و شعورِ تو بود
کاش به قم سر بزنی از کرَم
تازه شود حال و هوای حرَم
پرتوِ این شهر همه ایزدی
یک سر بر عمّه ی خود می زدی
عمه ی تو دستِ شفاعت بوَد
صاحبِ ابوابِ کرامت بوَد
حضرتِ معصومه عزیزِ خدا
دخترِ والای امامت بوَد
در حرمِ نور تو را منتظر
سینه ی او تشنه ی دریای مِهر
پس تو کجایی پسرِ فاطمه؟
زرد شده چهره ی عالم همه
خاکِ رَهت سرمه ی چشمانِ ما
عشقِ تو سرلوحه ی ایمانِ ما
ما همه تن چشم به راهِ توییم
مست ز یک ذرّه نگاهِ توییم
عالم ما منتظرِ روی توست
جانِ جهان عاشقِ ابروی توست
کاش که این فاصله ها کم شود
نورِ تو در دیده مُجسّم شود!
#هستی_محرابی
.
#پندیات
ای دل از دلبر شدن غافل چرا؟
نیستی در عاشقی کامل چرا
دل به دریای محبت می زنی
ره نمی جویی سوی ساحل چرا
پَر گشا در آسمانِ بیکران
آشیان در باغِ بی حاصل چرا
از سماواتی نه از اهلِ زمین
دور ماندی آخر از منزل چرا
تو پُر از شوری پُر از نوری ببین
مانده ای در بندِ آب و گل چرا
پرده از رخسارِ جانت باز کن
جانِ تو در پرده و حائل چرا
عاشقان صاحب دلان عالمند
نیستی در عشق صاحب دل چرا؟
#هستی_محرابی
.
#امام_زمان عج
عاقبت این شبِ تاریک سحر خواهد شد
به رُخِ حضرتِ خورشید نظر خواهد شد
می رسد نوبتِ آن روز که با وعده ی حق_
پسری منتقمِ خونِ پدر خواهد شد
ای به قربانِ تو که با نظرِ مهدوی ات
خاک هم زیرِ قدم های تو ، زر خواهد شد
دلِ غمدیده ی ما گر به وصالت برسد
سینه ی سنگی ما ، دُرّ و گهر خواهد شد
آه ، از اینهمه سالی که بدونِ تو گذشت
این چه عمریست که در فاصله سر خواهد شد
تو بیا ، دیده ی آلوده پس از دیدنِ تو_
عاشقانه به سرِ راهِ تو ، تَر خواهد شد!
#هستی_محرابی
.
#زیارت_مخصوصه
#امام_رضا
اَلسّلام ای جلوه ی ماهِ منیر
واسطِ فیضِ خداوندِ قدیر
آمدم با دستِ خالی و فقیر
گوشه ی چشمی نما بر این حقیر
آسَتانت منبعِ خیرِ کثیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر
ای شکوهت قابِ تصویرِ خدا
نورِ تو از نورِ اکسیرِ خدا
دستهایت دستِ تدبیرِ خدا
بر لبت تهلیل و تکبیرِ خدا
اعتباری من ندارم ای امیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر
در سرم دارم هوای مشهدت
چشمِ من دائم به سوی گنبدت
آرزویم در طوافِ مرقدت
جان به قربانِ عطای بی حدت
گشته ام در حلقه ی دامت اسیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر
ای تو شمعی و دلم پروانه ات
کیستم، من زائرِ دیوانه ات
می بده ساقی تو از خُم خانه ات
جرعه ای از آبِ سقا خانه ات
ای نگاهت این و آن را دستگیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر!
#هستی_محرابی
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#قصیده
نسیمِ عشقِ عطرآگینِ بابا حسرتِ جانت
ربوده از کفَت صبر و قرار از جانِ جانانت
درونِ حجره در خونت به خود از درد می پیچی
برونِ حجره پاکوبان و دست افشان و خندانت
سیاهی می رود چشمت به زردی چهره ی ماهت
که خونابِ جگر را شسته اشکِ چشمِ گریانت
نمیدانیم با آن زن چگونه عمر سر کردی
نمک از سفره ات خورد و شکست امّا نمکدانت
زنی که باید آرامِ دلِ غمدیده ات باشد
ولی با زهرِ کین انداخت آتش در گلستانت
پدر در جنتِ طوس و پسر در غربتِ بغداد
نداری محرمی دستی کشد بر زخمِ پنهانت
به آتش می کشد دل را دمادم آهِ جانسوزت
به گوشِ جان چو می آید صدای صوتِ قرآنت
دلم امشب ز داغت بی نهایت روضه میخواهد
تو غرقِ زهرِ جانکاه و من امّا دردِ هجرانت
از آن وقتی که زهرِ کین به جانت کارگر گشته
به سمتِ مشهدِ بابا تو بستی پلکِ چشمانت
دریغا! در کنارِ تو نبوده یار و غمخواری
به گوشت می رسد هر دم فقط شادیِ عدوانت
اَباالهادی! تو هم ای کاش چون اکبر به بالینت
پدر می زد گلِ بوسه بر آن زخمِ فراوانت
غریب و بی کس و تنها میانِ حجره می نالی
نپرسیده کسی آخر از احوالِ پریشانت
به یادِ کربلا جانت یقیناً مثلِ زهرا سوخت
صدای درد می آید چنان از بیت الاحزانت
خدا را شکر باز آقا! تو را غسل و کفن کردند
چو جدت زیرِ سُمِ کین، نداده کس به جولانت
دِگر اکبر به خاک و خون دِگر اصغر در آغوشت
رقیه در پیِ راست نرفته شامِ ویرانت
اگر مثلِ حسن جدت تو را هم زهرِ کین دادند
ندیده لااقل خواهر که خون پُر گشته دامانت
علی موسیَ الرضا آقا! تویی صاحب عزا امشب
که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت
به روزِ حشر چون دلها همه در بُهت و حیرانند
ببخشا عاشقانت را از آن دریای احسانت!
#هستی_محرابی