هدایت شده از حسین ترکان
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#مناجات
اي منجي رهاييِ دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتا بيا
اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو!
اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا
ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست
اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا
از غربت غريب مدينه بگو به ما
اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم به خامس آل کسا بيا
احياگر صحيفه ي سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا
شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه خواند ، يوسف زهرا تو را بيا
تو نور چشم عالم آل محمدي
سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا
از كودكي جواد الائمه به ياد توست
آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا
تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند
ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا
حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت
اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا
سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز
سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا
عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل
اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا
آقا قسم به درد اسيري عمه ات
با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا
#محمود_ژولیده
هدایت شده از حسین ترکان
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
امشب دلم ميل مدينه دارد
نام حسن بُغضي به سينه دارد
صاحب عزاي بي حرم ؛حسن جان
آقاي خوب و محترم؛ حسن جان
اين خيمه ها صحن و سرايت آقا
پرچم زديم اينجا برايت آقا
بعد از علي؛ اي مير آلِ هاشم
ما را بخر امشب به نام قاسم
در كربلا شد خيمه دارِ نجمه
ماه حرم ، دار و ندارِ نجمه
در خيمه ها مانند ماه مي رفت
مثل حسن با غمزه راه مي رفت
عمامه سبزش چه دلربا بود
سر تا به پا انگار مجتبي بود
بر موي او نجمه حنا گرفته
كرب و بلا بوي منا گرفته
آمد به خيمه بهر دستْ بوسي
مانند دامادِ شبِ عروسي
بوسيد اول زانوي عمو را
آغاز كرد اينگونه گفتگو را
تنها و بي ياور شدي عموجان
رخصت بده قاسم رود به ميدان
با اين سخن زخم عمو نمك خورد
انگار بُغض سينه اش ترك خورد
او را كشيد آرام بين آغوش
از شدت گريه شدند بيهوش
فرمود : نه؛ برگرد؛ من كه گفتم :
با بوي تو ياد حسن مي افتم
بازي نكن با جانم اي عزيزم
نگذار بيش از اين بِهَمْ بريزم
برگشت خيمه با دلي پُر از غم
زانو بغل مي خواند روضه هر دم
بابا كجايي ؟ من ز غم سهيمم
امروز فهميدم كه من يتيمم
تا ديد نجمه حرف آبرو شد
از خيمه اش يك خط كهنه رو شد
فرمود : قاسم درد تو مداواست
مشكل گشايت نامه اي ز باباست
تا نامة سر بسته ديد؛ قاسم
سوي عمو جانش دويد؛ قاسم
بابا رسيد آخر به دادِ قاسم
امضا شده حكم جهادِ قاسم
چشم فلك گريه بر او نمايد
بر قد و بالايش زره نيايد
بر صورتش تحت الهنك چه زيباست
زيبا ترين فرزند آلِ زهراست
او را نشانده روي مركب عباس
بر شانه اش مي زد مرتب عباس
با ذكر يا زهرا برو عموجان
دارم هوايت را برو عموجان
پاي تو گرچه كوته از ركاب است
در پيكرت خون ابوتراب است
شير جمل عازم شده به ميدان
اهل حرم فرياد زد حسن جان
قاسم مگو؛ طوفانِ بي مثال است
سرمستِ يا ذالعز ُوَ الجلال است
بي شك به هنگام نبَرد ، قاسم
ياد حسن را زنده كرد؛ قاسم
فرياد زد هستم حرف لشگر
شاگرد عباسم عزيز حيدر
"اِن تَنْكُروني" من حسن سرشتم
با خون خود در كربلا نوشتم
هذا حسينٌ كَالْاسير ، لشگر
جان مرا اول بگير؛ لشگر
من از تبار فاتح حنينم
ابنُ الحسن ، قرباني حسينم
فرزند كَرّارم؛ علي نژادم
دار و ندارم؛ نذر شاه دادم
اِنّي انا بن مجتبي ، انا الحق
با ضربهْ گردن مي زنم زِ ازرق
شادي براي خيمه ها خريدم
تكبير سردارِ حرم شنيدم
اما چه كوتاه است شادي ما
اينجا به بعدِ روضه ، واي زهرا
اينها همه نامرد ، در نبردند
با سنگهاي تيز دوره كردند
از هر طرف راهِ گريز ؛بستند
آينه ی ابروي من شكستند
با ضربه اي فرق سرم دو تا شد
از روي مركب پيكرم رها شد
از هر دو سو نيزه به پهلويم خورد
دستان نا پاكي به گيسويم خورد
مغلوبه شد جنگ و به زير مركب
تركيب جسمم گشته نا مرتب
مانند مادر ناله بد كشيدم
در زير نعل كهنه قد كشيدم
آمد عمو بالاي پيكر من
بگذاشت روي دامنش سَرِ من
فرمود : آمد دلبر تو اما
كاري ز دستم بر نيايد اينجا
بر درد ناچاري ببين اسيرم
من سينه ات را در بغل بگيرم
اي قامتت كوتاه ، قد كشيدي
اين دُوْرُ و بر باباي خود نديدي؟!
خيلي برايم اي عمو عزيزي
اي كاش از لاي كفن نريزي
#قاسم_نعمتی
هدایت شده از اشعار حسینی و آموزش مداحی
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار
#علیاکبر_لطیفیان
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است دربهدری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چهحاجتاست بهگفتن، خودتکه باخبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمیکند اثری
#امام_زمان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
هدایت شده از حسین ترکان
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
تب تنهایی من بود که تاب از تو گرفت
فکر نوشیدن یک جرعه ی آب از تو گرفت
به جمال حسنی دست درازی کردند
تازه داماد حرم نیزه نقاب از تو گرفت
هرکسی از پدرم از پدرت بغضی داشت
انتقامی عوض آن دو جناب از تو گرفت
پدر تو شتر مادرشان را پِی کرد
کینه ی جنگ جمل خُرده حساب از تو گرفت
تا به حالا نشده بود جوابم ندهی
من صدایت زدم و سنگ جواب از تو گرفت
بوی خونِ بدنت کرب و بلا را بر داشت
گل نیلوفری ام نعل گلاب از تو گرفت
ورمِ پلکِ لگد خورده دو چشمت را بست
ورنه فکر حرم آرامش و خواب از تو گرفت
گریه ی تازه عروست وسط صدتا مرد
گریه ها در وسط بزم شراب از تو گرفت
#یا_مظلوم
هدایت شده از حسین ترکان
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#ولادت
شب احلى من العسل آمد
شب گل گفتن و غزل آمد
شب شادی شب برات رسید
وقت حَیّ على الصلات رسيد
روزه داران حضور دیدار است
بشتابید وقت افطار است
دم افطار سفره گستردند
رطبی از مدینه آوردنــــــد
رطب از کوچه بنی هاشم
خوشمزه مثل خنده قاسم
سفره دار مدینه مسرور است
که به دامان او گل نور است
قاسمش را سپید جامه کند
تا به گوشش اذان اقامه کند
بسکه قاسم قشنگ و ناز و گل است
بر لبش ان یکاد و چار قل است
دامن نجمه گل به بار آورد
گلی از باغ ذوالفقار آورد
غنچه ای از شکوفه زار حسن
شاهد حسن و اقتدار حسن
نفس یــاس بــا نـســیـم آمــد
پسر حضرت کـریـم آمــد
درِ گوشش چه حرفهایی گفت
نینوایی و کربلایی گفت
گفت با لحن و شور لالایی :
قاسمم تو امید بابایی
سیزده سال دیگر ای پسرم
می شوی تشنه پرپر ای پسرم
کربلا عرصه ی حضور شود
صحنه ی غیرت و شعور شود
جای بابا طلایه داری کن
بر عمویت حسین یاری کن
هیچ بی اذن او نفس نکشی
پا ز میدان رزم پس نکشی
در هیاهوی تن به تن بابا
حیدری باش مثل من بابا
در رگ و ریشه ات علی جاری است
خون تو قطره قطره بیداری است
زنده کن نام و یاد بابا را
مست کن جرعه جرعه دریا را
#کمیل_کاشانی
هدایت شده از حسین ترکان
#مناجات_با امام_زمان_عجل_الله_فرجه #گریزبه_روضه_حضرت_ابوفاضل_علیه_السلام
نگارا ناز کمترکن که من مشتاق دیدارم
من از خاک سرکوی شما سر بر نمیدارم
تو ماه مهربانی دلبری خورشید مهرویی
تو گلزاری گلی من بنده ی سربار گلزارم
شراب سرخ میریزم به پای لاله ی دلخون
منی که در شب مستی گل اندوه می کارم
تمام حاصل عمر من دیوانه هجران شد
ولی شکر خدا عمری از احساس تو سرشارم
گرفتارم کویرم تشنه ام بی تاب و دلگیرم
خرابم بی بقرارم ناله دارم باز می بارم
کمی سر در گمم سردم به دنبال تو می گردم
ندارم ارزشی اما تو را با جان خریدارم
رفیق رفته از دستم به آتش میکشم دل را
بسوزان سینه مارا که من سیمرغ بیمارم
خوشم با اینکه درمستی مرا ضرب المثل کردی
سر ساقی سلامت من سراپا سوز بسیارم
به بادم داده این مستی پر پرواز وا کردم
دلم در دام دلبر ماند و من دل را بدهکارم
من از شیرینی شور تو شبها سجده ها کردم
تو شوقی بر دلم دادی و از عشق تو بیدارم
تو را گم کرده ام اما به دریا میزنم دل را
به دنبال تو میگردم دل دلواپسی دارم
من بی دست و پا دیگر سرو سامان نمیخواهم
بیا ای راحت جانم گنهکارم گرفتارم
تمام عمر من جانا در میخانه ها طی شد
من از هر عالمی غیر از در میخانه بیزارم
به روی دفتر قلبم نوشتم بی تو میمیرم
بیا ای دلبر زهرا که عشقت را هوادارم
دل از دنیا بریدم تا به دربار تو باز آیم
نظر کن حاضر غایب به اشک چشم رخسارم
کمی هم روضه میخوانم زبان روزه آقاجان
بیا مشکل گشایی کن گره افتاده در کارم
دلم تنگ محرم شد بخر این ناله ی مارا
بیا و کربلایی کن مرا در وقت افطارم
تو خود گفتی که می آیی به بزم روضه سقا
تو گفتی تا دم محشر عزادار علمدارم
لهوف آورده این مطلب که دست افتاده از پیکر
تمام عمر بی تاب همین ایمان و ایثارم
ساعت ۶ و ۵۰ دقیقه صبح
مورخ ۱۴۰۲/۱/۸
#العبدالحقیرمرادی
هدایت شده از اشعار حسینی و آموزش مداحی
.
#امام_حسین علیه_السلام
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
از کوثرشان جام شرابی نفرستند
بین دو حرم هروله کردیم ... محال است
از چشمه ی زمزم مِی نابی نفرستند
باور نتوان کرد ... سلامی بفرستیم
آنگاه از این خانه جوابی نفرستند
دیوار حرم شسته به اشک است ... بگویید
تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند
بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر
حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند
عمری ست اگرچه وسط نیل نشستیم
از برکت این خانه عذابی نفرستند
لب تشنه نبودیم در این شهر ... وگرنه
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت
بر تشنه محال است که آبی بفرستند
#رضا_حاج_حسینی✍
.
هدایت شده از اشعار حسینی و آموزش مداحی
.
#مناجات
دل و یاد خدا ...الحمدلله
سر و شور و دعا ...الحمدلله
پس از عمری رفاقت با بدی ها
من و یاد خدا ...الحمدلله
به پایم بند و زنجیر گنه بود
شدم ناگه رها الحمدلله
من و پرونده ای یکسر تباهی
نشد چون بر ملا الحمدلله
نباشد قابل این مهمانی
من و ماه خدا الحمدلله
ز درد معصیت بیمار بودم
دل و دارالشّفاء الحمدلله
کسی در ظلمتِ این سینه گاهی
مرا میزد صدا الحمدلله
ازآن دل مردگی بی هویت
رسیدم تا کجا الحمدلله
دلم دنبال خود اینجا کشانده
نگاهی آشنا الحمدلله
کجا دیدی که سلطانی نشیند
کنار یک گدا الحمدلله
سحر ها بعد از این یاد تو هستم
امیر هل اتی الحمدلله
یقین دارم شبی آیی سراغم
گل خیرالنّساء الحمدلله
اگر نوشم ز صهبای شهادت
شوم بهرت فدا ...الحمدلله
به دست خویش خاکم گر نمایی
به صحن کربلا ...الحمدلله
#سید_محمد_میرهاشمی
.
#مدح_امام_حسن
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن!
ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن!
ریحانه، محمّد و دردانه علی
چارم نفر ز سلسله ی پنج تن، حسن!
جان جهان فدات که سلطان انبیا
پیوسته بوده بر دهنت بوسهزن حسن!
شیرینی کلام من از وصف مدح توست
نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن!
از غنچه ی دهان تو ریزد گلاب وحی
چونان از زبان پیمبر سخن، حسن!
از آن خدای، نام نهادت حسن که هست
خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن!
بر روی دست فاطمه در لالهزار وحی
رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن!
مدح تو با زبان رسول خدا خوش است
او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن!
صبر تو بر شجاعت تو برتری کند
داری اگرچه بازوی خیبرشکن، حسن!
کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی
گوهر بریزد از دهن همچو من، حسن!
تو آشنای عالمی و از غریب هم
تنهاتر و غریبتری در وطن، حسن!
بر تربت تو دست توسل کند دراز
شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن!
آیینه ی جمـال محمد تویی تویی
بالله کریم آل محمد تویی تویی
بر روی دست فاطمه قرآن حیدری
آقای من! چقدر شبیه پیمبری
زیبایی از بهشت جمال تو گشته سبز
نامت بود حسن ولی از حُسن برتری
جان تمام حُسن فروشان فدات باد
الحق که با جمال حسن حُسنپروری
یعقوب گشته محو تماشا و گویدت
مولای من! تو یوسف زهرای اطهری
واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح
زیرا تو خود ولی خداوند اکبری
در دست توست تیغ قیام و کلید صبر
حتی تو بر حسین، امامی و رهبری
در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه
در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری
قدر تو را که هست وطن شهر غربتت
باور نمیکنند که تو فوق باوری
خیر کثیر در نفس توست یا حسن
سرتابهپای، کوثر و فرزند کوثری
دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف!
الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری
جان حسین و هست علی قلب فاطمه
سوگند میخورم تو رسول مکرری
تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است
خلق و مرام و منطق و خویت محمد است
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
در هر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکسته پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هرجا رویم حال و هوای بقیع توست
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند.
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#میلاد_امام_حسن
.
.
#مدح_امام_حسن
ای علوی ذات خدایی صفات
صدرنشین همه ی کائنات
پاک ترین گوهر نسل بشر
از همه خوبان جهان خوب تر
جدِّ تو پیغمبر نوع بشر
جن و ملک بر قدمش سوده سر
باب تو سرسلسله ی اولیاست
چشم پر از نور خدا مرتضی است
مادر تو دخت پیمبر بود
آیه ای از سوره ی کوثر بود
در رمضان ماه نشاط و سرور
ماه دعا ماه خدا ماه نور
نورفشان شد ز دو سو آسمان
از دو طرف تافت دو خورشیدِ جان
وحی خدا از افق سرمدی
نور حسن از افق احمدی
مشک و گلابی به هم آمیختند
در قدح اهل ولا ریختند
ای رمضان از تو شرف یافته
نور تو بر چهره ی او تافته
بعد پدر شاخص عترت تویی
وارث میراث نبوت تویی
صبر هم از صبر تو بی تاب شد
کوزه شد و زهر شد و آب شد
بعد شهادت نکشید از تو دست
تیر شد و بر تنِ پاکت نشست
تا ابد ای سرور والا مقام
بر تو و بر دین (محمد) سلام
کلک (ریاضی) که گهر ریز شد
زان نظر مرحمت آمیز شد.
#سید_محمد_علی_ریاضی_یزدی✍
#میلاد_امام_حسن
.
.
#رباعی مدح
#امام_حسن_علیه_السلام
ای یاس نشان، عجب گلابی داری
اَحلی من عسل، عجب شرابی داری
نامَت حسن است و مجتبی هم لقبَت
به به که چه اسم و رسم نابی داری
ای عزّت مسلمین سپاه تو حسن(ع)
ای روزیِ شیعه در نگاه تو حسن(ع)
ثابت شده کربلا به ایثار حسین(ع)،
همواره ادامه داشت راه تو حسن(ع)
مدیون عطای باراله حسنیم
گر شامل یک نیم نگاه حسنیم
یک روز می آید که همه می گوییم
ما عازم صحن و بارگاه حسنیم
به به به خودم که مستِ نامِ حسنم
در سجده خود محوِ قیامِ حسنم
باید که دو عالمی غلامم گردد
وقتی که به عالمی غلامِ حسنم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_امام_حسن
#امام_حسن
.
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
به نام خدای کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد
رسیدیم با ربّنا تا حسن
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمهی ماه،ماه آمده
به خورشید گویند حالا:حسن
چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر اینقَدَر مادری دیده ای!
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپسزدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمکپروری کار این طایفه است
همه سفرهدارند امّا حسن...!
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهیدستبودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
به بازی گرفته کرم را،حسن
قدمهای آغازی اش را نگاه
پر و بال پروازی اش را نگاه
دلِ از خدا راضی اش را نگاه
بیا دست و دلبازی اش را نگاه
گدا را نشانده است بالا حسن
چنان چهره اش هیمنه جمع کرد
که تکبیر از مأذنه جمع کرد
دمِ تیغِ او طنطنه جمع کرد
جمل را خودش یکتنه جمع کرد
عجب ضربهشصتی زد آنجا حسن
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
علی اکبرش شد سراپا حسن
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوانطلای علی
بگو یا حسین و بگو یا حسن
▪️
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیعات چهها می کنیم
شبات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
به زیبایی مشهد ما؛حسن
#بردیا_محمدی