📝سید ابن طاووس میگوید:
در روایت است که روزی موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدتها نفرین ما را در حق او اجابت نکردی؟ خدا گفت: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی میکرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راهها را امن و سفرهها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمیرسید اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند.
_کتاب الملاحم و الفتن (ص۳۵۹ - ۳۵۸)
💠 کانال رسمی "مجمع مدرسین و محققین " حاوی تولیدات فکری در حوزه نواندیشی دینی
https://eitaa.com/majmaqomh
⚡️آن فهم از دین که تمام مسوولیت را به گردن حجت شرعی می اندازد و مسوولیت فردی را نادیده می گیرد، یک فهم نامتجانس از دین است
❄️روانشناسى خشونت دينى
📝#مهدی_نساجى (مدرس روانشناسى دين)
🔺كاملا قابل تصور است که برخی افراد مذهبی نگران باشند مبادا یک مورچه را لگد کنند و در عین حال خشن ترین رفتارها را نسبت به یک انسان هم نوع یا هم وطن خود انجام دهند. چرا؟ چون برای آنان «تجربه درونی» جایی ندارد و باید پیرو محض دستورات دینی که به آنها باور دارند باشند.اینان هیچ گاه به خود پاسخگو نیستند و همیشه باید به «دیگری»، که همان باورشان به امر و دستور دینی است پاسخگو باشند. اگر دین گفته است حیوانی چون مورچه را لگد نکن، آنها به شکل وسواس گونه ای مراقب هستند که هیچ مورچه ای را لگد نکنند تا مبادا «عقوبت» دینی به سراغشان بیاید.
در حقیقت آنها هیچ احساس و «وجدانی» به مورچه ندارند و فقط چون «دستور» دین است و برای فرار از عقوبت تمرد دینی، مورچه را لگد نمی کنند.
🔺اما آن روی سکه این است که همین افراد، باز به دلیل «دستور دینی» آمادگی دارند که فجیع ترین قتل ها و خشونت ها را انجام دهند و شب هم با خیال راحت به خانه بروند، چون هیچ چیز در درون نیست و همین که گمان می کنند دستور دین را انجام داده اند، بهشت را برای خود خریده اند و لذا خوشحال هم هستند.
در حقیقت دینداران در معرض این خطر بزرگ هستند که به کلی «وجدان» را رهاکنند و در مقابل، اگر به گمان خود به «حجت شرعی» که امر بیرونی است برسند، دست به هر خشونت و جنایتی بزنند. چنین اشخاصی در حقیقت «بی وجدان» به معنای روانشناختی آن می شوند و برای آنها همه چیز همان «حجت شرعی» است.
🔺آن فهم از دین که تمام مسوولیت را به گردن حجت شرعی می اندازد و مسوولیت فردی را نادیده می گیرد، یک فهم نامتجانس از دین است. اساسا وجدان خودش یک معیار برای حقانیت است و اگر دستور دین مخالف وجدان باشد، خودش نشانه ای است که آن دستور دینی، درحقیقت از طرف پروردگار نیست. به عبارت دیگر، وجدان، یک عامل برای تصحیح فهم از دین است و در صورت نادیده گرفتن وجدان، فهم دینی ممکن است سراز خشونت خونبار درآورد.
https://eitaa.com/majmaqomh
#یادداشت
🔴چرا جنگ؟
📝#فاضل_میبدی
🏷این روزها از برخی گویندگان ونیز در صدا وسیماسخن از تقدس جنگ وشهادت است.
خدا رحمت کند مرحوممطهری را، می گفت این حدیث منسوب به امام حسین ع« ان الحیاة عقیدة وجهاد» زندگی یعنی جنگ و اعتقاد، از کجا آمده ، معلوم نیست. در قرن بییستم چون ادبیات مارکسیستی و ضد امپریالیستی رواج داشت، حل همه مشکلات را از راه مبارزه مسلحانه ودر سایه جنگ وترور می دانستند، شگفت این که مرحوم امام هیچ گاه چنین روشی را برای مبارزه نمی پذیرفت. اوریانا فالاچی خبر نگار معروف ایتالیایی که کتاب “زندگی جنگ ودیگر هیچ.” را نوشت، درمقام توصیف جنگهای ویتنام و دیگر کشورها بود. که چرا این همه جنگ؟ چرا این همه کشتار؟خودش درجنگ جهانی دوم برضد فاشیست فعالیت می کرد.
ببینید در ان روزگارآمریکا در ویتنام چه فجایعی آفرید؟
🏷چند روزی است که با کمال تاسف می شنوم که می گویند نابودی امریکا و اسرائیل مقدمه ظهور امام زمان است. یعنی باید زمیینه ظهور را فراهم کرد، هرچند به قول آن آقا «نصف مردم جهان کشته شوند»!!عجبا.این موعود گرایی خشونت بار از کجا امد؟!کدام جریان مرموزی پشت این داستان است؟
درست است که این حرفهای بی پایه عقلای جامعه نمی پذیرند، ولی سران برخی کشورها و دشمنان ایران و اسلام، این حرفها را جدی گرفته و بر اسلام هراسی یا ایران هراسی افزوده ودر ارسال سلاح به خاور میانه تعجیل می کنند.
🏷چه کسی گفته نابودی یک کشوری مقدمه ظهور امام زمان است؟ درعصرصفوی برخی عالمان حکومت صفویه از جمله شاه سلطان حسین را مقدمه ظهور می دانستند!محمود افغان آمد و آن بساط ظلم و کشتاررا در ایران به راه انداخت.
چرا برخی مداحان هر چه به دهانشان می رسد می گویند؟ مگر در جهان امروز ممکن است کشوری را نابود کرد؟ شاهد جنگ خلیج فارس وحمله صدام به کویت بودیم که چگونه در فاصله چند روز نیروهای ائتلاف ماشین جنگی صدام راجمع کردند واین جنگ، عراق وکویت را ویران کرد؟
🏷دوستانی که با جنگ می خواهند مقدمه ظهور را فراهم کنند، کشته ها و ویرانیهای غزه و لبنان را نمی ببنند که چگونه رژیم سفاک صهیونبستی ملتی را به روز سیاه نشانده و متاسفانه قدرتهای بزرگ دنیا نیز او را حمایت می کنند.
بیاییم تا می توانیم دست از این شعارهای شر آفرین برداریم وکشور را از هرجنگی دور سازیم. وبرای صلح در خاور میانه تلاش کنیم.
جنگهای صلیبی با یک مسئله جزیی آغاز شد، برای پایان آن بیش از دویست سال طول کشید. همچنین حمله مغولها به ایران.
🏷بگذاریم این ملت بزرگ وبا این کشور نشسته روی گنج در رفاه و راحتی زندگی کند. و با این شعارهای نابخردانه روح وروان ملت را آشفته نسازیم. با ارزش پول ملی بازی می نکنیم. اقتصاد ومعیشت را به کام ملت تلخ نسازیم. پروازها را از تحریم خارج سازیم . چرا شعارجنگ؟ برای چی؟آیا جنگ جزکشتارو ویرانی دارد؟ در هیچ زمانی راه مذاکره وگفتگو مسدود نیست. گفتگو با دیگر کشورها را بر برخی هیاهوها حاکم کنیم.
فیلتر کردن شبکه های مجازی و نپیوستن به Fatf هیچ سودی برای مردم ندارد؛ بلکه زیانش روشن است. کاش دنیا به این سخن فردوسی دل می سپرد:
"جهان را بسازید همچو بهشت/
مگویید هرگز سخنهای زشت/
همه یک به یک مهربانی کنید/
جهان را همه، پاسبانی کنید/
بگویید این جمله در گوش باد/
که یک تن به گیتی پریشان مباد/
https://eitaa.com/majmaqomh
⚡️حضرت_زینب (س) اندیشه جبرگرایی و فضیلتسازی یزید را باطل کرد
📍🎙#محمد_علی_مهدویراد
🏷در مجلس یزید که امویها همه چیز را تمام شده میدانستند و گردنکلفتان روزگار و سفرای کشورها حضور داشتند، یزید مغرور و مست از پیروزی و جنایتکارانه به سر مطهر امام_حسین(ع) نگاه میکند و میگوید میدانید چرا این اتفاق رخ داد زیرا این شخص مواضع و نظراتی داشت که نباید میگفت، از جمله اینکه میگفت پدر و مادرش از پدر و مادر من مهمتر هستند و جایگاه حاکمیت برای من است؛ اما اینکه پدرش از پدر من مهمتر است؛ در جریان حکمیت روشن شد چه کسی مهمتر است، یعنی وی به یک جریان حماقتآمیز در صفین که حکومت معاویه از دل آن بیرون آمد استناد کرد.
در مورد اینکه مادرش مهمتر است من نمیتوانم چیزی بگویم زیرا دختر پیامبر(ص) است
ولی اینکه حاکمیت از آن کیست، مگر حسین قرآن نخوانده بود که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
🏷حاکمیت جهل بر ذهنها در شام به صورت حیرتآوری گسترش یافته بود ولی زینب(س) در چنین جلسهای باید در مدت چند دقیقه چنان سخن بگوید که همه بافتههای امویان و آنچه را به اذهان مردم تحمیق کرده بودند بر باد بدهد. امویان در نیم قرن بعد از وفات پیامبر(ص) تلاش زیادی کردند تا چهره زشت و پلشت خود را صالح جلوه دهند و زینب(س) باید در گفتار کوتاهش در مجلس یزید پرده از واقعیت بردارد و نشان دهد این جنایت مستقیما به امر یزید و در اختیار و به خواست یزید رخ داده است البته یزید وقتی دید اوضاع بهم ریخت گفت من راضی نبودم
🏷یزید جنایتکار بی واسطه حادثه کربلا
همه عبارات خطبه حضرت زینب(س) مستقیما به طرف یزید است تا کسی نتواند جنایت یزید را ناخواسته تحلیل کند و مهمتر اینکه نشان دهد یزید که خودش را به عنوان خلیفه_رسول_الله جا زده کافر به خدا و پیامبر(ص) است؛
چرا از میان هزاران آیه قرآن زینب(س) در آغاز سخن این آیه را میخواند: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ. آیه در مورد انسانهای سرکش هرزهگرای ستمگستر در برابر خداوند است. در ادامه این جریان است که خدا تاکید فرموده جنایت جنایتگستران و ظلم ظلمگستران از خودشان سرچشمه گرفته و به خود آنها بازخواهد گشت و در واقع به خودشان ظلم کردهاند.
🏷حضرت_زینب(س) در ادامه به برخی زشتکاریها و پلیدیهای یزید اشاره کرد و فرمود: تو ظاهرا ما را به اسارت درآوردهای و فکر میکنی کار بزرگ و هنر خاصی کردهای آیا این آیه را نشنیدهای که «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ» خدا افسار تو را رها کرده تا ببیند تا کجا میتازی.
🏷در چنین مجلسی با حضور سفرای کشورها و فرماندهان لشکرها یک خانمی که اسیر است چنین سخن آن هم خطاب به خلیفه مثلا بلامنازع و پیروز میگوید و میفرماید: به این طرف و آن طرف نگاه کرده و باد به غبغب انداخته و پز میدهی و به سر مطهر فرزند رسول الله جسارت میکنی زیرا تو در برابر خدا سرکش هستی و پیامبر(ص) و دستورات خدا را منکر هستی. به زودی معلوم میشود که آن کسی که تو را به این جایگاه نشانده چقدر پست است و تو چقدر پستتر. پدر تو تجسم عینی شیطان بود.
🏷برهم ریختن تبار یزیدیان
حضرت زینب(س) در یک خطبه کوتاه تبار و پیشینه یزیدیان را بر هم ریخت و اندیشه جبر حاکم را در هم شکست و فضیلتسازی آنها را برملا کرد و چهره منور آلالله را به مردم فهماند و نگاه به تاریخ را آنگونه که #حقمدارانه به آن نگاه میکنند نشان داد و این نگاه، نگاه مؤمنانه است. ماجرای بعد از عاشورا واقعا مطالعهکردنی است زیرا زینب(س) با تک تک کلمات شریفش بخشی از تاریخ انحرافی را برملا و تاریخ درست را جایگزین کرد.
🔸از سخنرانی استاد مهدویراد، در نشست علمی «تداوم عینیت اهداف عاشورا در میراث پیامآوران آن» /قرآنپویان/
https://eitaa.com/majmaqomh
⚡️جمله زیبای زینب (ع) که «جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی می فهمد که چه معامله ای انجام داده است. مسأله این نیست که تحت فشار جامعه است اما او هم دارد آگاهانه مسأله را پیش می برد
🔰بیعت از کلیدی ترین مفاهیم جهان اسلام است که هم اهل تشیع و هم اهل تسنن آن را دچار نسیان کرده اند
📍#داود_فیرحی
🔹بیعت یکی از کلیدی ترین مفاهیم فراموش شده جهان اسلام است که هم اهل تشیع و هم اهل تسنن آن را دچار نسیان کرده اند. در واقع تشیع با تکیه بر مفهوم امامت احساس کرد که دیگر بیعت کارایی ندارد و اهل سنت هم خیلی زود به گردونه استبداد افتاد و کم کم مفهوم بیعت را فراموش کرد. در حالی که بیعت درخشان ترین محور کنترل نظم سیاسی در صدر اسلام بود و اهمیت شایانی داشت تا جایی که فرد زیرکی مانند معاویه نمی توانست از بند آن خلاص شود و مجبور بود که ظاهر بیعت را حفظ کند.
🔹این خلدون در تعریف بیعت می گوید «بیعت تعهد بر فرمانبرداری است.» مثل اینکه معامله ای شده و امیر ملزم هست بعضی کارها مثل حفظ شریعت و رسیدگی به امور مسلمین را انجام دهد و از طرف دیگر هم شهروند مکلف به اطاعت است. یعنی بیعت یک طرفه نیست و مشروط به منافع شهروند و حفظ شریعت است و هر جایی که این اتفاق نمی افتاد بیعت هم متلاشی می شد.
🔹دلیل اینکه اسلام در آن دوره رشد کرد این است که معدل هزیه ای که به شهروند تحمیل می کرد از دولت های رقیب کمتر بود. یعنی اداره ارزان دولت وجود داشت. به همین دلیل بین اقتصاد شهروند و علایق مذهبی شهروند ارتباط وجود داشت. اما از دوره بنی امیه دولت هم گران و هم نابرابر می شود و هم قبیله گرایی دارد رشد می کند. یکی از محصولات قبیله گرایی خود یزید بن معاویه است.
🔹در فقه اهل سنت فرزند می تواند پدر را کاندیدا کند اما قطعا پدر نمی تواند فرزند را کاندیدای خلافت کند. مدینه با یزید بیعت نکرد و معاویه نتوانست از مردم مدینه بیعت بگیرد. دلیلش این بود که نخبگان مدینه پاسخ منفی دادند و مردم هم پشت آنها را گرفتند. معاویه برای اینکه این قضیه را شکست تلقی نکند از ابوبکر نقل کرد که اگر در جهان اسلام دو خلیفه پیدا شد یک نفر را بکشید؛ یعنی نمی شود با دو نفر بیعت کرد. بنابر این طرفین را راضی کردند که بیعت برای زمان بعد از مرگ معاویه بماند.
🔹نامه سال 60 می گوید که مردم مدینه نباید بهانه داشته باشند و باید بیعت کنند. بزرگان مدینه عبدالله بن زبیر، عبدالرحمان بن ابوبکر، عبدالله بن عمر و حسین بن علی (ع) هستند که نفوذ خیلی سنگینی دارند اما فشار اجتماعی اجازه نمی دهد که بیعت کنند. بعد از امام حسین (ع) هم قیام زبیر نشان داد که ابن زبیری ها نمی توانند تن به بیعت دهند.
🔹روانشناسی اجتماعی می گوید نخبگان خیلی آزاد نیستند که حتی اگر دلشان خواست با دولت معامله کنند. چون جامعه الزامات بزرگی دارد آن نخبه خیلی زود فراموش می شود. از یک نخبه سیاسی مذهبی این است که در این پیچ های تاریخی نقش خود را ایفا کند. امام حسین (ع) می گوید «مثل من با مثل او بیعت نخواهد کرد». بعضی از علمای آن دوره گفتند که بعضی افراد با اکراه بیعت کرده اند و شما هم بیعت کنید. حتی بعضی فقها گفته اند که طلحه و زبیر به اکراه با علی (ع) بیعت کرده اند و خود حضرت به شدت انکار می کند و می گوید من از شما بیعت نخواستم و شما با من بیعت کردید.
🔹در سنت عربی بیعت نکردن آسان بود اما بیعت شکستن ننگ بسیار بزرگی تلقی می شد و اباعبدالله (ع) نمی خواست به این سمت حرکت کند و دیگران هم حرکت نکردند. اما اباعبدالله الحسین (ع) می گوید «این آدم نا بکار مرا بین تیغه شمشیر و ذلت بیعت قرار داده است.» ایشان می گوید خداوند و پیامبر (ص) به این بیعت راضی نیستند و ساخت اجتماعی هم به او اجازه نمی دهد که چنین کاری را انجام دهد.
🔹مفهوم بیعت یکی از کلیدی ترین مفاهیم در تحلیل واقعه عاشورا است، اگر این شاه کلید را حذف کنیم احتمالا امکان تحلیل را از دست بدهیم. این وضعیت به قدری مهم است که برای اباعبدالله (ع) می ارزد این همه هزینه بدهد. امام سجاد (ع) که در واقعه کربلا حدود 22 سال سن داشت جمله هایی می گوید که نشان می دهد مسأله گفتمان است؛ یعنی خانواده پذیرفته که حسین (ع) نباید بیعت کند. یعنی برای کوچک و بزرگ این خاندان مفهوم است که حسین (ع) دارد چه تصمیمی می گیرد.
🔹یعنی کسی که اسیر است، شکنجه می شود و کسی که کشته می شود همه می فهمند که چه اتفاقی افتاده است. جمله زیبای زینب (ع) که «جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی می فهمد که چه معامله ای انجام داده است. مسأله این نیست که تحت فشار جامعه است اما او هم دارد آگاهانه مسأله را پیش می برد.
https://eitaa.com/majmaqomh
🟣دین زنده، دین مُرده
📝#صدیق_قطبی
🏷ویلیام جیمز معتقد است اصل و بنیاد دین کوشش فرد است برای ارتباط با خداوند. نه فلسفه یا ایدئولوژی. از اینرو، هر که اهل دعا است دیندار است و هر که روح خود را در دعا به جنب و جوش درنمیآورد از حیات دینی بیبهره است. ما کمتر به این مهم توجه داریم. اغلب گمان میکنیم حیات دینی یعنی التزام به مقررات و آیینها. اما به گفتهٔ عارفان، حقیقت دین چیزی جز روزنه گشودن به سمت خدا نیست. اشتیاقی ژرف برای رابطه. رابطه با خدا. مولانا میگفت: «اصل دین، ای بنده، روزن کردن است»(مثنوی، ۳: ۲۴۰۶)
🏷با این حساب و بر این اساس آدمها دو دستهاند. گروهی که التفات کردن به سوی خدا از طریق دعا و نیایش احتیاج مبرم آنهاست(خوی دارم در نماز این التفات_مثنوی، ۳: ۲۴۰۳) و گروهی که در طلب چنین ارتباطی نیستند. دیندار و غیر دیندار را با این ملاک میتوان از هم تمیز داد.
تا وقتی فرد همچنان مشتاقانه طالب و جویندهٔ این ارتباط است دین در او زنده است و همین که این آتش اشتیاق در جانش فرومُرد، از دین او چیزی نمیماند جز مناسکی بیروح و عقایدی جزمی. قالبی بیقلب و پیکری بیجان.
هر دینداری باید از خود بپرسد: من واقعاً از تمنای ارتباط با او لبریزم؟ آیا «درد اشتیاق» هنوز در من فروزان است؟
ویلیام جیمز مینویسد:
«دعا در این مفهوم گسترده همان روح و جوهر دین است. یکی از متألهین آزاداندیش فرانسوی[Auguste sabatier] میگوید:
🏷«دین، آمیزش یا به بیان دیگر رابطهای آگاهانه و ارادی است که روح پریشان و درمانده با آن قدرت اسرارآمیز که خود را به آن وابسته میداند و سرنوشتش را به او سپرده است برقرار میسازد. این ارتباط با خدا از طریق نماز تحقق پیدا میکند. دعا همان دین در عمل است و به عبارت دیگر دعا همان دین واقعیتیافته است. وجه تمایز پدیدهٔ دینی از پدیدههای مشابه آن نظیر احساسهای اخلاقی و زیباشناسانهٔ محض همین دعا است. اگر دین همان عمل حیاتی نبود که ذهن و اندیشه ما از رهگذر آن _و اتصال به اصلی که جان خود را از او میگیرد_ در جستوجوی رهایی خویشتن است هیچ ارزش و مفهومی نداشت. این عمل همان دعاست و برداشت من از این اصطلاح دینی بازی با الفاظ و تکرار صرف برخی آداب مقدس نیست بلکه در دعا، جنب و جوش روح را میبینیم که میخواهد با آن قدرت اسرارآمیزی که خود را در حضور آن احساس میکند رابطه شخصی ایجاد کند. در جایی که این دعا درونی و غایب باشد در واقع دین هم در کار نیست. از سوی دیگر در هر جا که دعا و نیایش روحها را به غلیان درآورد حتی اگر در آنجا اثری از تشریفات دینی یا اصول و احکام دینی نباشد باز هم ما از یک دین زنده و پویا برخورداریم. از این نکته میتوان فهمید که چرا دین موسوم به «دین طبیعی» نمیتواند دینی به معنای درست کلمه باشد. چراکه این دین آدمی را از دعا منقطع میسازد و او را از خداوند دور میسازد و معامله و مراوده و گفتوگوی درونی و ارتباط متقابلی را برقرار نمیسازد، هیچ نقشی برای خداوند در امور انسانها قائل نمیشود و بازگشت انسان را به خدا مقرر نمینماید. در اصل چیزی که خود را بدین شکل در قالب دین درآورده چیزی جز فلسفه نیست. دین طبیعی که مولود اعصار عقلگرایی و پژوهشهای انتقادی است چیزی جز مجردات و انتزاعیات نیست. لذا دين طبیعی معجونی ساختگی و بیروح است که فاقد ویژگیهای خاص دینی است»
🏷به نظر من تمام سلسله بحثهای ما درستی احتجاج ساباتیر را اثبات میکند. پدیدهٔ دینی را چنانچه به عنوان امری باطنی و جدای از تشریفات و پیچیدگیهای دستگاه روحانیت و علم الاهیات مورد مطالعه قرار دهیم روشن میگردد که در تمام جاها و تمام مراحل، آگاهیای بوده که افراد از آمیزش و ارتباط خویشتن با آن نیروهای برتری که خود را با آن مرتبط دیدهاند داشتهاند. این رابطه همیشه به صورت فعال و متقابل بوده است.»
📍➖(تنوع تجربهٔ دینی، ویلیام جیمز، ترجمهٔ حسین کیانی، ص۵۰۹_۵۱۰، نشر حکمت)
https://eitaa.com/majmaqomh
🟣فمینیسم اسلامی و اتهام دنبالهروی غرب
📝#سید_حمید_موسویان
🔹فمینیستهای مسلمان با این اتهام در جوامع اسلامی مواجه هستند که آنچه توسط آنان مطرح میشود تکرار مباحث غربیهاست و تنها تفاوت کار آنها در اضافه کردن برخی آیات یا روایات برای توجیه مباحث خود است. در واقع این نوع نوشتهها به تجدیدنظرطلبی متهم میشوند و اشکالاتی مانند «ناآگاهی یا تجاهل نسبت به منابع اجتهاد» و «غفلت از مبانی اجتهاد» به آنها وارد میشود.
🔸در بیانی دیگر این گروه را دنبالهروی سکولارها دانستهاند که مراجعهشان به کتاب و سنت هم تنها برای توجیه همان مواضع سکولارهاست و در جایی دیده نشده که این گروه با مخالفان دین، تقابلی داشته باشند.
🔹اما آیا واقعا فمینیستهای مسلمان عامل اندیشههای غرب برای نفوذ در جامعه مسلمان هستند یا مسلمانانی دغدغهمند نسبت به رشد و توسعه جامعه خود؟ برای تحلیل این موضوع لازم است دو زاویه از بحث کاویده شود: نگاه فمینیستها به میراث اسلامی؛ رویکرد آنها در برابر غرب.
🔸آمنه ودود به عنوان یکی از چهرههای شاخص جریان فمینیسم اسلامی ضمن تأکید بر اینکه تغییر نگاه نسبت به زنان، برآمده از دوره جدید و تحولات جامعه جهانی است اشاره میکند جوامع مسلمانی که هویت قویای از خود بروز میدهند نسبت به مشارکت بیشتر زنان و توسعه آنها انعطاف بیشتری دارند. کشورهایی که خود را دچار ضعف میبینند شرایط جدید را به عنوان تهدیدی برای زنان معرفی میکنند و به دنبال محافظت از آنها هستند که البته نتیجه آن محدودیت بیشتر برای زنان است.
🔹ودود بر این باور است که نهضتهای اسلامی به دنبال تعریف هویت دینی در شرایط جهان امروز هستند که یک مبنای پارادایمی برآمده از سنت اسلامی ارایه دهد. جوامع مسلمان هرچند از استعمار ظاهری رها شدهاند اما تفکر اروپامحور، سیطره خود را تحمیل میکند و لذا بازسازی اندیشه دینی، مسئلهای حیاتی و فوری برای مسلمانان است. اما برای دستیابی به این هدف یک عجله هم دیده میشود که به نگاههای فرهنگی، محلی و منطقهای خاص انجامیده است در حالی که همه آنها ادعای اسلامی بودن دارند.
به نظر ودود باید مبنا را قرآن قرار داد و هر چیزی که در تقابل با آن است طرد کرد و اجازه نداد که به عنوان اسلام عرضه شود. برای رفع تبعیض علیه زنان به باور ودود نیازی به نهادهای بینالمللی و کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان نیست؛ هرچند با آنها هم تقابل نباید کرد. اما متن قرآن باید محور توجه باشد. قرآن با مفهوم کرامت انسان، پتانسیل زیادی برای بهبود شرایط زنان مسلمان دارد.
🔹در طرف دیگر بحث اینگونه نیست که اندیشمندان فمینیست مسلمان از سوء استفاده قدرتهای سیاسی، غافل باشند. عایشه هدایتالله اشاره میکند قدرتهای سیاسی غربی از نگاه فمینیستی برای تحمیل دموکراسی و مدرنیسم بر جوامع مسلمان که آنها را عقبافتاده و زنستیز معرفی میکنند بهره میگیرند. از طرفی مسلمانان این اندیشه را امری وارداتی از غرب برای استحاله سنتهای خود تلقی میکنند.
این نکات باعث میشود هر سخنی از برابری جنسیتی و اصلاح رویکردهای جامعه به زنان با یک حالت تدافعی سخت مواجه شود. همین مقاومت، باعث تقویت فرضیه قدرتهای غربی میشود که اسلام به طور ذاتی با اصلاحات جنسیتی سازگار نیست و باید به صورت قهری آن را مجبور به تغییر کرد. اتخاذ رویکرد جبری نیز مسلمانان را در موضع دفاعیشان تقویت میکند. این چرخه معیوب، همواره ادامه دارد و به سمت تند و رادیکال شدن حرکت میکند.
🔸در این میانه، فمینیستهای مسلمان از دو طرف مورد حمله قرار میگیرند: مردسالاران (اعم از دیندار و غیر دیندار) و فمینیستهای سکولار نژادپرست (در کنار دولتهای استعماری). نتیجه فعالیت هر دو گروه این است که اسلام را شیطانی و به طور ذاتی ضد زن معرفی کنند.
💫فمینیستهای مسلمان به دلیل سیاسی شدن مباحثشان و تضاد فزایندهای که مطرح شد همواره قربانی شدهاند و مورد حمله هر دو گروه قرار گرفتهاند. او بر این باور است که برای زنده ماندن این جریان، باید میراث گذشته را حفظ کرد، در آن تأمل کرد و از تحولات پیشآمده در آن تجلیل کرد.
💫راه بقای نگاه اسلامی برابریطلب، بندبازی در این میانه است. باید از بهرهبرداری نادرست قدرتها جلوگیری کرد؛ میراث گذشته را ارج نهاد و روشهای جدید و پیشتاز اندیشهورزی را با آغوش باز پذیرفت.
https://eitaa.com/majmaqomh
💠شاهی که خودی و غیر خودی نمی شناخت
📝#رضا_احمدی
🏷حکومت های تمامیت خواه بر این اصل استوارند که همه ی وابستگان به قدرت از امنیت سیاسی، اقتصادی و قضائی برخوردارند. زیر سؤال رفتن هر بخشی از وابسته بودن به قدرت، به مثابه خدشه کل قدرت تلقی می شود. و اجازه داده نمی شود که کسی به ناکارآمدی ، فسادها، و سوء استفاده های آنها از قدرت و بیت المال و یا بی لیاقتی ها و.... اشاره و ورود نمایند. بدین خاطر همه سعی دارند در حلقه ی قدرت وارد شوند تا به امنیت برسند. شاه عباس اول علیرغم مشی استبدادی، ولی نسبت به حقوق رعایای خود بسیار حساس بود و سخت گیرانه برخورد می کرد و اجازه نمی داد، کارگزاران حکومت به مردم اجحاف نمایند.
🏷 احترام به حقوق مالکیت
سالها قبل خاطرات میرزا صالح شیرازی را خواندم، او جزء اولین محصلان ایرانی بود که به فرمان عباس میرزا نائب السلطنه در اردیبهشت 1194ش، به انگلستان اعزام شد. او در اکسفورد درس می خواند، میرزا صالح در خاطرات خود می آورد: که مقابل دانشگاه اکسفورد خیابان بزرگی بود، فقط یک باب مغازه خراب نشده بود، زیرا صاحبش رضایت نمی داد، از کسی پرسیدم مگر حکومت نمی تواند مغازه او را تخریب و خیابان را مستقیم کند؟ آن شخص گفت: ملکه ی انگلستان هم نمی تواند بدون رضایت او مغازه ی آن نعل بند را تخریب کند. زیرا حق مالکیت به حکومت اجازه چنین کاری نمی دهد.
میرزا صالح از این پاسخ درمانده بود، که در ولایت ما، یک حاکم محلی شهر یا مملکتی را به نیست و نابود می کشد. چطور حکومت انگلیس نمی تواند دکان یک نعل بند را تخریب کند. در تاریخ ایران هم تک ستاره هایی بودند که با مردم خود رفتار با انصافی داشته اند. یا در تاریخ انو شییروان می خوانیم آنگاه شاه قصد ساخت کاخی در تیسفون را کرد، پیرزنی که در مجاور کاخ ، خانه داشت حاضر نبود خانه اش را بفروشد. انوشیروان، کاخ را با «قناس» ساخت. در واقعه ی دیگر وقتی که عباس میرزا نائب السلطنه، می خواست در تبریز باغ بزرگی در منطقه درست کند یکی از همسایگان باغ حاضر نشد، زمین خود را به نائب السلطنه بفروشد و باغ کج ساخته شد. بی احترامی به حقوق مالکیت، از موانع عمده توسعه در کشور ماست.
🏷حقوق مردم
شاه عباس کبیر توجه خاص به حقوق رعایا داشت و در برخورد با نقض کنندگان، بسیار بی رحمانه و سختگیر انه برخورد می کرد و توجه نداشت که نقض کننده خودی یا غیر خودی است. در یکی از لشکرکشی ها به فرماندهی فریدون خان، سردار و از نزدیکان شاه و حاکم استرآباد ، بجرم چیدن میوه از باغ رعیتی، او مورد خشم شاه واقع شد و شاه حکم کرد تیری از دماغ او بگذرانند و او را سوار اسب برهنه کنند و در مقابل لشکریان بگردانند.
🏷رعایت حقوق اقلیت ها
روش اعتدال و ملایم ، و همراهی با اقلیتها در زمان شاه عباس ، امری ملموس بود. شکایتی از زرتشتیان کرمان بدست شاه رسید، او شخصاً برای رسیدگی به شکایت زرتشتیان کرمان با لباس مبدل به همراه یک نفر، در پنج شبانه روز مسیر 780 کیلومتری را طی کرد تا شخصاً به شکایت رعایای زرتشتی رسیدگی کند و تفحصی از عملکرد حاکم شهر داشته باشد. در این زمان گنجعلی خان حاکم کرمان بود، او یکی از سرداران مدیر و توانمند بود و کسی است که در به قدرت رساندن شاه و حفظ جان او نقش موثری داشته بود. شاه به کرمان رفت و مسأله را بررسی و بی آنکه گنجعلیخان متوجه شود، به اصفهان بازگشت.
🏷 تظلم خواهی رعیت
وقتی که شاه عباس برای سرکشی یا سفرهای استانی به استرآباد رسید، خروش و ناله ی زن و مرد برآمد و به شاه عرضه کردند، طایفه سیاه پوشان یا همان نیروهای حکومتی که زیر فرمان حاکم منطقه بودند، در چندین سال، ما را از عیال و اطفال بی اختیار کردند تا حدی که خواجه شرالدین ساوری، وقتی که با گروهی به درب گرمابه ی زنانه آمدند. او ماموران را به درون حمام فرستاد و زنان عریان را اسیر کرد. و اسیران را با خود به ساور بردند و آنان را به شوهران و برادرانشان و....فروختند و پولها اندوختند.
شاه فرمان داد سیاه پوشان را دستگیر و خواجه شرف الدین ساوری را به نزد او بیاورند، شاه حکم کرد که خواجه ی سیاه رو را بکشند و تن او را قطعه قطعه نمایند و هر قطعه را به دروازه ای بیاویزند و نیز سر او را بر درب حمام زنانه آویختند. شاه عباس کبیر در مواجهه با زورگویی های نزدیکان، حاکمان و سردارانش، که از خودی ها بودند، چشم پوشی نمی کرد و بلکه با آنها با شدیدترین وجه برخورد می کرد.
#خودی_غیر_خودی
https://eitaa.com/majmaqomh
🟣علامه
◻️چند نکته به مناسبت سالروز درگذشت علامه طباطبایی
📝#رضا_بابایی
🏷1_حوزه و حتی بیشتر شاگردان علامه طباطبایی، راه ایشان را ادامه ندادند و اکنون صدایی که از حوزه به گوشها میرسد، صدای ایشان نیست. فوت ایشان و سیاسی شدن اکثر شاگردانشان، حوزه را چند گام به دوران اخباریگری(با نامهای جدید و بهانههایی همچون خالصسازی علوم دینی) نزدیکتر کرد. اکنون نیز قویترین جریانها و گرایشهای داخلی حوزه، عملا تعلق خاطری به ایشان و حتی به استاد مطهری ندارند.
🏷2_ در تاریخ حوزه بهویژه در دورۀ معاصر، کمتر عالمی را میتوان یافت که برای استفاده از دانشمندی که فرهنگ و دینی دیگر دارد، رنج سفر را بر خود هموار کند و به شهری دیگری برود؛ اما مرحوم علامه، بهرغم استوارترین پیوندهایی که با سنت داشت، همواره مشتاق گفتوگو با هانری کربن و دیگر استادان پایتختنشین بود. علامه در خانه نمینشست که دیگران به سراغ او بیایند و سخنانش را بشنوند؛ بلکه بیشتر گوش بود تا زبان.
🏷3_ اگر «روحانی» کسی است که دیدار و گفتارش انسان را به یاد خدا و معنا میاندازد، مرحوم علامه طباطبایی، یکی از روحانیترین شخصیتهای علمی در صد سال گذشته بود. اما اگر «روحانی» کسی است که هر هنر و مهارتی دارد جز این، او روحانی موفقی نبود.
🏷4_ سیاستگریزی مرحوم علامه که امروزه به آن اسلام سکولار میگویند، سلیقۀ شخصی یا به دلیل ناتوانی در این عرصه نبود. طبق مبنای ایشان و مرحوم آیة الله بروجردی، اگر تأثیرگذاری حوزهها بر سیاست از راههای مستقیم باشد، سرانجام سیاست بر حوزه حاکم میشود.
🏷5_ به گمان من، مهمترین تألیف علامه طباطبایی، پس از المیزان، تعلیقات ایشان بر کتاب بحارالانوار است که در زمان حیاتشان از ادامه و چاپ آن جلوگیری شد. آیة الله حسینی طهرانی از شاگردان ایشان دربارۀ این تعلیقات مینویسد: «علامه تا جلد ششم بر بحارالانوار تعلیقه نگاشتند، اما در یکی دو تعلیقه صریحاً نظر علامه مجلسی را رد کردند. این امر برای طبقهای که تا این اندازه حاضر نبودند نظرات مجلسی مورد ایراد واقع شود، خوشایند نشد و متصدی و مباشر طبع، بنا به الزامات خارجیه، از ایشان تقاضا کرد که در بعضی مواضع، قدری کوتاهتر بنویسند و از بعضی ایرادات صرف نظر کنند. علامه حاضر نشدند و فرمودند: در مکتب شیعه، ارزش جعفر بن محمد صادق(ع) از علامه مجلسی بیشتر است و زمانی که امر دایر شود به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی و ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین(ع)، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم. و من از آنچه به نظر خود در موضع مقرر لازم میدانم بنویسم، یک کلمه کم نخواهم کرد.»(مهر تابان، ص۳۵)
🏷6_ چند غزل و مقداری مثنوی از علامه باقی مانده است که گویا بسیار بیش از این بوده است؛ اما به گواهی اهل فن، همین چند غزل و یکیدو مثنوی، از ذوقی سرشار و مهارتی کمنظیر در غزلسرایی سنتی با محتوای عرفانی خبر میدهند.
https://eitaa.com/majmaqomh
⚡️ «تفسیر المیزان» نقطه عطف و نقطه اوج تاریخی در تفسیر اجتهادی است
📍#آیت_الله_ایازی
🔸 تفسیر المیزان هم نگاه به گذشته داشته و هم در تفسیرهای بعد از خود بهطور مستقیم یا غیرمستقیم تأثیرگذار بوده است. ازجمله تفسیرهای مهمی که از تفسیر علامه طباطبایی اثر پذیرفتهاند میتوان به تفسیر «تسنیم» آیتالله جوادی آملی، تفسیر «الفرقان» آیتالله صادقی تهرانی، «تفسیر نمونه» آیتالله مکارم شیرازی و تفسیر «احسن الحدیث» سید علیاکبر قرشی اشاره کرد. حتی تفسیرهای موضوعی مانند تفسیر آیتالله سبحانی و تفسیر «المدخل الی القرآن» آیتالله ابطحی اصفهانی هم تحتتأثیر «تفسیر المیزان» بودهاند.
💫 از مهمترین ویژگیهای تفسیر قرآن علامه طباطبایی میتوان به پنج مورد شاخص اشاره کرد. نخست اینکه، «تفسیر المیزان» به روش تفسیر قرآن به قرآن انجام شده، به اینصورت که فهم آیه قرآن را به استناد خود قرآن انجام داده و نه روایات و به این دلیل، متفاوت از تفاسیر گذشته و برخی از تفسیر معاصر است. عقلگرایی دومین ویژگی این تفسیر قرآن کریم است. «تفسیر المیزان» عقلی - فلسفی با روش تحلیل عقلانی برای فهم متن است. این روش به دنبال این است که فهم قرآن چگونه میتواند مبنای عقلی داشته باشد.
🔸سومین ویژگی تفسیر علامه طباطبایی، رویکرد اجتماعی آن به مفاهیم قرآنی است. بیشتر تفسیرهای گذشته رویکرد فردگرایانه داشتند، ولی این تفسیر به مقولاتی همچون زندگی اجتماعی، سنتهای تاریخی، حرکت جامعه و ویژگیهای اجتماع توجه ویژه نشان داده است. همچنین میتوان گفت این تفسیر، تفسیر عصری است و به نیازهای دوران معاصر و نسل جوان توجه دارد و به بسیاری از شبهات امروز پاسخ میدهد. این تفسیر با زبان مخاطب امروزی سخن میگوید. نثر آن هرچند عربی است که بعدها ترجمه شده، اما انسان را مخاطب قرار داده، اما تلاش کرده دغدغههای انسان معاصر را بشناسد و به آن پاسخ بدهد.
💫این تفسیر یک نگاه تقریبی نیز دارد. خیلی از تفاسیر گذشته یا براساس حمایت از اعتقادات اهل سنت یا دفاع از اعتقادات شیعه و به تعبیری با رویکرد کلامی تدوین شدهاند. اما این کتاب، ضمن نگاه محوری به مکتب اهلبیت (ع)، هوشمندانه به جنبههای تقریبی هم توجه داشته است. نگاه علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» نگاه یک عالم اسلامی است و نه یک عالم شیعه. البته مفهوم این کلام این نیست که پیش ذهنیتهای شیعی نداشته باشد که هر تفسیری از جایگاه و موضع فکری خود سخن میگوید.
🔸از سه جهت میتوان درباره یک تفسیر قرآن صحبت کرد؛ مبانی تفسیری، روش تفسیری و رویکرد و جهتگیری تفسیری. «تفسیر المیزان» از هر سه جهت بهطور مستقیم و غیرمستقیم در تفاسیر بعد از خود تأثیرگذار بوده است. ازجمله تفاسیر معاصر که از تفسیر علامه طباطبایی تأثیر زیادی پذیرفته میتوان به تفسیر 20 جلدی «راهنما» اثر آیتالله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد. تفسیر «نور» حجتالاسلام محسن قرائتی نیز هم از لحاظ روش و هم رویکرد از «تفسیر المیزان» تأثیر گرفته است. این تفسیر همچنین بر تفاسیری همچون «مواهب الرحمان» آیتالله سبزواری نیز تأثیرگذار بوده است.
💫در دوره معاصر، حدود 16 تفسیر براساس یا با الگوبرداری از «تفسیر المیزان» نوشته شده است. کمتر تفسیری از میان تفاسیر معاصر با این قوت و قدرت علمی وجود دارد که تأثیرگذار بوده و از تفسیر علامه طباطبایی تأثیر نپذیرفته باشد.
https://eitaa.com/majmaqomh
#اطلاعرسانی
#رویداد_علمی
✔️سلسله نشست های فرهنگی اجتماعی
توسعه به مثابه یک مسئله مستحدثه :
🟣 الزامات معرفت شناختی و ملاحظات اقتصاد سیاسی
👤سخنران :
دکتر فرشاد مومنی
( استاد تمام دانشگاه علامه طباطبایی)
⏰زمان:
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ ، ساعت ۱۸:۱۵
🏢مکان:
قم _خیابان صفائیه کوچه ۳۹ پلاک ۳۹
"مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه"
🌐https://eitaa.com/majmaqomh