🏴#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
🏴#حضرت_سید_الشهدا
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔸اصلا زمین خوردن برای او طبیعیست
🔸از بس که دنبال صدای مادرش بود
🔸در حجره ی بی فرش خود،افتاده بود
🔸تصویری از گودال در چشم ترش بود
♻️همون حالت که بود،هی به خودش میپیچید رو خاکا
میگفت:
یا جدا...
چرا خاکت نکردن؟؟
😭😭😭😭
میگفت یا جدا،چرا خاکت نکردن
حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردن
#حسین
آه
😭😭😭😭😭😭
💢فرمود یابن الشبیب...
❇️ان یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دُموعَنا
💢یابن الشبیب...
❇️روضه های جد غریبم،پلک های مارو زخمی کرده
تا روز قیامت برا جد غریبم گریونم
💢امام رضا یادمون داده
❇️ان کنت باکیا لشی فبک للحسین
🌱اگه خواستی گریه کنی برا جد غریبم حسین گریه کنید
یابن الشبیب
ذبح کما یذبح الکبش
یابن الشبیب
جد مارو مثل گوسفند سر بریدن
🔸یابن الشبیب
🔸جدمارو بی هوا زدن
🔸جد مارو باعصا زدن
😭😭😭😭😭😭
جهنم ما یعنی اینکه بگن حسین نتونیم گریه کنیم
جهنم ما یعنی روضه گودال خونده بشه، نتونیم اشک بریزیم
یابن الشبیب
🔰جد مرا بی هوا زدند
🔰جد مرا با عصا زدند
🔰عمه مرا چرا زدند
🔰نامردها،برای رضای خدا چرا زدند
😭😭😭😭😭
🔹وقتی حسین،در ته گودال رفته بود
🔹زهرا کنار پیکرش،از حال رفته بود
😭😭😭😭😭
✅شلوغه اونقد که دیگه جا نیست
✅دلم تو گودال،ازت جدا نیست
✅تو پادشاهی،بزرگ مایی
✅برهنه باشی،والا روا نیست
✅حیا نمیکنن،پیکر نیمه جونتو رها نمیکنن
✅دارن میخندنو،به ضجه های خواهرت نگاه نمیکنن
⬅️چرا نمیبُره؟؟؟
✅بهش بگین اینجوری سر،جدا نمیکنن
😭😭😭😭😭
✅دیدم باچکمه،به جونت افتاد
✅گردنتو زد،مث یه جلاد
✅داداش حلال کن،تقصیر من بود
✅ذبح تورو شمر،اینهمه طول داد
✅صد دفعه زیر و رو
✅شدی به خاطر فقط یه بوسه از گلو
✅منو صدا نزن
✅با نیزه ای که رفته توی دهنت،فرو
✅میخوای به من بگی
✅نمونم اینجا وسط یه مشت بی چشم و رو
حسین..
😭😭😭
🔹الف قامتم ز داغت شد دال
🔹که شدم پیر از غمت،صدها سال
🔸به سَما، بنگرم سرت بر نیزه
🔸به زمین بنگرم،تنت درگودال
🔸تنت شدپامال
🔹همه دیدن،مرکبت خونین یال
🔹همه میگفتن در این وضع و حال
🔸ذوالجناح از چه رنگت، باختی
🔸جان زهرا را کجا انداختی
🔹همه هستیه خواهرت را بردند
🔹زر و خلخال دخترت را بردند
😭کمی دیر آمدم،سرت را بردند
😭نه فقط یک عدد همان پیراهن
😭 همه اعضای پیکرت را بردند
😭به کجا انگشترت را بردند،سرت را بردند
سر تو روی نی شده مانند سر عباس
♻️مضطر وشرمنده
♻️شده قلبم ز داغ تو آکنده
♻️حرمله میخنده
♻️سنان میخنده
♻️که داره شمر،دست زینبو میبنده
😭😭😭😭😭
🌸شکر خدا که نان شب ما حسین شد
❤️ممنون لطف مادر این خانواده ایم
🌸داریم با حسین حسین پیر میشویم
🌸خوشنود از این جوانیه از دست داده ایم
جدی جدی داریم پیر میشیما...
سال به سال میگذره...
خوش به حال شما که خوب گریه کردید
⬅️در کوچه عبایش، بر روی سرش بود
⬅️یک دست به دیوار،دستی کمرش بود
⬅️در خاطر او، آمده یاد در و دیوار
⬅️خون در و دیوار و خون تیغه مسمار
⚠️#ای_مادر_خسته_پهلو_شکسته
⚠️#ای_مادر_خسته_پهلو_شکسته
امام رضا...
😭یه روزی مادر جوونت تو همین کوچه ها، دست به پهلو گرفت
امام رضا...
😭یه روزی مادر جوونت تو همین کوچه ها، دست به دیوار گرفت
امام رضا
😭یه روزی مادر جوونت تو همین کوچه ها،نقش زمین شده
حرف دارما...
امام رضا
❇️اگر این است تأثیر شنیدن
❇️شنیدن کی بود مانند دیدن
😭😭😭
#قربون_دل_امام_حسن_برم
⬅️ایستادم به روی پنجه ی پا،اما حیف
⬅️دستش از روی سرم رد شد وبر مادر خورد
نتونستم کاری کنم برا مادرم
😭😭😭😭
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سرمجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشاندند تورا
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هربلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها
سربریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات
ترک روی لبت را لب دریا دیده؟
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سرپیرهنت فاطمه دعوا دیده
دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا، سربابا دیده
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
غیر شیعه به حریم تو #حسین بسیارند
چه بگویم من #نوکـر که تو راهم بدهی
#صلی_الله_عليک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_میلاد_بدری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف
كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف
تمام صحن #علی بوی #فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف
صفای هر سحرش، گریه بر غم #زهراست
به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف
قدم زده دل شب در میان نخلستان
امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف
قرار ما همه #باب_الرضا همان جایی
كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف
قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح
چقدر بوی #حسین میدهد پگاه نجف
#نـوكـر_نـوشـت:
#یاعلی_جـان
دستِ خودم که نیست #نجف دلربا شده
دل شب به شب برای تو تنگ است #یاعلی
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_پژمان_توفیقی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#یا_رسول_الله (ص)
کسی به خانه رسید و نمود دق الباب
گشود فصل خزان را ز فصلهای کتاب
برای بردن جان جهان اجازت خواست
خدا کند ندهد کس به این اجازه جواب
اگرچه اذن نخواهد ورود عزرائیل
ولی به حرمت #احمد (ص) چنین نموده خطاب
ز غصه های دل #فاطمه (س) نگردد کم
ملک نموده اگر هم رعایت آداب
تمام شهر مدینه است بیت الاحزانش
ز درد هجر پدر قلب او شده است کباب
بمیرم از غم او زین مصاب، چشمانش
یکی به خون شده و چشم دیگری پر آب
حروف نورِ علی نورِ، نور شد تفسیر
به صحن سینه #حسن (ع) با #حسین (ع) در یک قاب
ز چشم یاس نبی اشک می چکد هر دم
به چشم خواب پدر ریزد از ستاره گلاب
چگونه تاب بیارد فراق روی تو را
نگاه کن شده زهرای اطهرت بی تاب
مرو پدر بِرَوی روز ما همیشه شب است
دو دستِ دست خدا بسته می شود به طناب
نرو که تیره نگردد حریر چهره ی ماه
ز جنس رنگ کبودی زند به چهره حجاب
بیا مرا خبری ده که طاقتم طاق است
به زودْ آمدنم پیش خود مرا دریاب
1402/06/22
رحلت #محمد #مصطفی رسول اکرم (ص) تسلیت
🏴#وفات_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🍁ای وجودت اعتبار کربلا
🍁یادگار ماندگار کربلا
◀️روز عاشورا چه غوغا کرده ای
◀️عشق را زیبا تو معنا کرده ای
🔰ای فروغت رونق هر انجمن
🔰از کدامین داغ تو گویم سخن
🟤نیزه و شمشیر و شمر و قتلگاه
🟤تازیانه، دود، آتش، اشک، آه
⬅️یا بگویم با دوچشم خون فشان
⬅️از سفر با جمعی از نامحرمان
🔹نیست غم های تورا محدوده ای
🔹تو خودت ام المصائب بوده ای
❇️روز عاشورا دلت پُر داد بود
❇️چون پدر را جانب میدان نمود
🔸آتش غم شد به قلبت شعله ور
🔸جمله ای گفتی تو با چشمان تر
🟪جمله ات مسروری از دل، دور کرد
🟪رزق اشک عالمی را جور کرد
🔥گفته ای مرثیه گونه با ملال
🔥ذوالجناحا از تو دارم یک سوال
🟢آب دادن آن شه لب تشنه را
🟢یا که عطشان شد ذبیح بالقفا?
🟧گرچه رزقش، تیر و تیغ و دشنه بود
🟧موقع رفتن به میدان، تشنه بود
#صلی_الله_علیک_یا_مظلوم_یا_ابا_عبدالله
😭#ای_تشنه_لب_حسین
☑️همه تو خیمه منتظرن که امام حسین کی میاد
☑️یه وقت صدای شیهه ذوالجناح به گوششون میرسه
✔️همه از خیمه ها بیرون دویدن
✔️ولی سالار زینب را ندیدن
😭😭😭
✔️دیدن یالش، غرق خونِ
✔️زینش واژگونِ
🔘یکی گفت ذوالجناح، آقام چی شده? ?
🔘یکی گفت ذوالجناح داداشم چی شده??
☑️خانم حضرت سکینه اومد جلو گفت ذوالجناح، با این حال و روزت میدونم بابامو کشتن…
☑️به من بگو آیا به بابام آب دادن??
یا با لب تشنه… ؟؟
♥️#حسیـــــــــــــن
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹برپاست به بزم پدرت شور و نوایی
🔹من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟
🔸تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم
🔸آقا به پذیرایی مهمان، نمی آیی؟
⬅️جانم به فدای غم تو، آجرک الله
⬅️بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی
🔻زهر ستم از پای درآورده پدر را
🔺حالا پسر و روضه و تشییع جدایی
❇️در ظاهر اگر کوچکی و کودک و کم سن
❇️در واقع بزرگی و ابوالفضل نمایی
🔰عالم همه قربان گل فاطمه مهدی
🔰امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی
🟤من گریه کن روضه ی بابای غریبت
🟤تو فکر من و کوله سنگین خطایی
😭😭😭
☑️چقد برا من گریه کردی??
☑️به خاطر گناهای منه رو سیاه…
◀️نور دل زهرا،به عزا خانه ی بابا
◀️سر میزنی و میکُنی اَم کرببلایی
🍁🍁🍁 🍁🍁🍁
🔆کام بهار طعمهی جام خزان شده
🔆زهری بلای جان امامی جوان شده
♻️غُربت کم است در حق مردی که خانه اش
♻️زندان و خود، شبیه به زندانیان شده
✳️بیتاب لرزش بدنش دیده ی زمین
☑️این زهری که به امام عسکری دادن، رعشه تو وجود امام انداخته
همه ی بدنش به لرزه افتاده
✳️بیتاب لرزش بدنش دیده ی زمین
✳️گریان دست و پا زدنش آسمان شده
♨️حتی برای کاسه آبی، رمق نداشت
☑️مسموم شد
☑️تشنگی همه ی وجود آقارو گرفت
☑️چنبار تو کاسه، آب ریختن برا آقا
هر بار این کاسه، افتاد رو زمین
♨️حتی برای کاسه آبی، رمق نداشت
♨️دستی که از شرار ستم ناتوان شده
❎برخوردِ چیست با لب و دندان که مهدی اش
❎حالا کنار بستر او روضه خوان شده
💠ای وای از آن غریب که لب های تشنه اش
💠زخمیه دستِ بی ادب خیزران شده
😭😭
ای وای از آن غریب که لب های تشنه اش
زخمیه دستِ بی ادب خیزران شده
🔵ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
🔵پایین نشین مجلس نامحرمان شده
😭😭
☑️خیلی آقارو اذیت میکردن
☑️بی خبر میومدن میریختن تو خونه اش
☑️جلو چشم زن و بچش، با دستای بسته میبردنش
🔘علامه امینی میگه، اگه زن گرفتار باشه بچه ها به بابا پناه میبرن
✔️اگه پدر گرفتار باشه، به مادر پناه میبرن
✔️اینی که گفتم جلو چشم زن و بچش، امام عسکری رو دست بسته میبردن…
✔️دستای مولا رو بستن تو کوچه
بچه ها به مادر پناه بردن…
😭😭😭
🔴گردیده بود قنفذ، همدست با مغیره
ای وااای مادرم…
😭😭
اما منظور شاعر تو این شعر این نیست
میگه…
🟣ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
🟣پایین نشین مجلس نامحرمان شده
☑️جلو چشم خانم زینب، چوب میزد به لب و دندان داداش حسینش
☑️جلو چشم خانم رقیه چوب میزدن به لب و دندان بابای مظلومش
😭
جلو چشم رباب…
😭😭
🟧ای وای از آن شهید که انگشت های او
🟧مقصود غارت دست یک ساربان شده
😭
⚪️خشک است کام تو، ولی از قحط آب نیست
⚪️هستی اسیر گرچه به دستت طناب نیست
🟡از خون سرت، محاسنت آقا خضاب نیست
🟡بر پیکر شما اثر آفتاب نیست
🔷با نیزه که بندبند تنت جدا نشد
🔷جسمت 3 روز، در بیابان رها نشد
😭😭😭
🍂سنگین که شد سرت، به روی نیزه ها نرفت
🍂آوای استغاثه ی تو، هر کجا نرفت
🌱دیگر سنان میان دهان شما نرفت
🌱ناموستان به کوفه و شام بلا نرفت
😭😭
یا اباعبدالله…
خودت اشک بده به ما
سوز بده به ما
☑️امام زمان5-4 ساله، سر بابارو رو دامن گرفته
☑️لحظه ی آخر، خودش با دستای خودش سیراب کرد بابای غریبشو
☑️اما من یکیو سراغ دارم، سر بابارو رو دامن گرفت
☑️سر بریده ی باباشو بغل گرفت
بابا…
😭😭
چرا لبات پاره پاره س بابا? ?!
😭😭
بابا…
چرا دندونات شکستس بابا??
😭😭
بابا…
چرا پیشونیت شکستس بابا??!
😭😭
بابا…
سرت بوی نون بده
بوی خاکستر تنور میده بابا
😭😭😭
بابا…
کدوم نامردی، رگ های گردنتو انقده نامرتب بریده??
😭😭😭
♥️#حسیــــــــــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴 #شهادت_امام_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#مهدی_جان…
🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان
🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان
⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان
⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان
*جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار*
من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه
حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم
اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون…
مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید
مهدی من کجایی??
✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد
✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان
🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود
🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان
🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک
🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان
#غیرتیا
🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن
✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان
◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان
#حســــین
#غریب_مادر_غریب_مادر
آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره
☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه
☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون..
آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد
☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه??
💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم
☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید.
اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید
☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد
به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه
دختر دوید… اما دشمن بهش رسید
☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن
چرا فرار میکنی?
☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی
☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم
☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم
☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم
انقده زدن مارو…
یکی با دست
یکی با تازیانه
یه عده ای با لگد
همه جای بدنم درد میکنه
♨️چه کمکی از دستم برمیاد??
اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده
♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد.
آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی??
گفت بگو
〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره?
تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی??
بابام که رفت میدون، لب تشنه بود
😭😭😭😭
#حسیـــــن
✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره
یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد
✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن
سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه
🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم
از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده
همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن
همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش
❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن
یه عده از شیعیان اومدن
❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه
❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن
💠تو کربلا هم اینجوری شده
اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت
بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن
💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد
✳️این بدن، بدن قاسمِ
✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ
✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ
✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ
کفن که نمیشد…
گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره
😭😭😭😭😭
حسین…
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود?
🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود??
حسیــــــن
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه
🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه
🍃ناله هاش، قلب میسوزونه
🍃رو لباش، لخته های خونِ
🍃روضه ی کوچه رو میخونه
🍂چشم به راه مونده حالا
🍂تا بیاد مهدی از راه
💢مث یک مار گزیده
💢سر گذاشته رو خاکا
✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره
✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره
🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر
🔘خوبه اصلا نداری دختر
🔘تا ببینه تورو بی سر
#رفتی_خرابه_دیگه…
🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ
🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ
🔥پُر شدیم از کبودی، بابا
🔥بین چنتا یهودی بابا
🔥خوب شد اصلا نبودی بابا
😭زود رسیدم به پیری، بابا
😭تو لباس اسیری، بابا
😭مُردم از سر به زیری، بابا
❣#حسیـــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#مهدی_جان…
🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان
🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان
⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان
⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان
*جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار*
من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه
حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم
اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون…
مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید
مهدی من کجایی??
✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد
✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان
🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود
🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان
🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک
🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان
#غیرتیا
🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن
✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان
◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان
#حســــین
#غریب_مادر_غریب_مادر
آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره
☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه
☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون..
آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد
☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه??
💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم
☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید.
اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید
☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد
به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه
دختر دوید… اما دشمن بهش رسید
☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن
چرا فرار میکنی?
☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی
☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم
☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم
☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم
انقده زدن مارو…
یکی با دست
یکی با تازیانه
یه عده ای با لگد
همه جای بدنم درد میکنه
♨️چه کمکی از دستم برمیاد??
اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده
♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد.
آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی??
گفت بگو
〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره?
تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی??
بابام که رفت میدون، لب تشنه بود
😭😭😭😭
#حسیـــــن
✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره
یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد
✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن
سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه
🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم
از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده
همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن
همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش
❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن
یه عده از شیعیان اومدن
❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه
❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن
💠تو کربلا هم اینجوری شده
اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت
بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن
💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد
✳️این بدن، بدن قاسمِ
✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ
✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ
✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ
کفن که نمیشد…
گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره
😭😭😭😭😭
حسین…
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود?
🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود??
حسیــــــن
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه
🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه
🍃ناله هاش، قلب میسوزونه
🍃رو لباش، لخته های خونِ
🍃روضه ی کوچه رو میخونه
🍂چشم به راه مونده حالا
🍂تا بیاد مهدی از راه
💢مث یک مار گزیده
💢سر گذاشته رو خاکا
✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره
✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره
🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر
🔘خوبه اصلا نداری دختر
🔘تا ببینه تورو بی سر
#رفتی_خرابه_دیگه…
🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ
🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ
🔥پُر شدیم از کبودی، بابا
🔥بین چنتا یهودی بابا
🔥خوب شد اصلا نبودی بابا
😭زود رسیدم به پیری، بابا
😭تو لباس اسیری، بابا
😭مُردم از سر به زیری، بابا
❣#حسیـــــن
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
چقدر اشک بریزم ز جدایی، آقا؟؟!
من دلم تنگ شده،تنگ کجایی آقا؟
همه دارن به تنهایی من میخندن
به همه گفته ام این جمعه میایی
❤️ #آقا_آقا_آقا
وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو
کاش میخورد با تو، هوایی آقا
⬅️بیشتر از همه دنبال من و کار منی
✅انقدی که تو دنبال منی، من نیستم آقا
✅اصلا کار داشتی که من الان اینجام
وگرنه من کجا روضه جد شما حسین،کجا؟!
بیشتر از همه دنبال من و کار منی
من کی اَم دربه در بی سر و پایی،آقا
بخدا معترفم نوکر بد،یعنی من
آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا
تو فقط ناز بکش اخم کنی میمیرم
یار و غمخوار منه زار شمایی،آقا
😭#من_دلم_تنگ_شده_تنگ_کجایی_آقا
امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
من ندارم به خدا خرده حیایی،آقا
مادرت واسطه باشد،همه را میبخشند
قبل آنکه ببری کرببلایی،آقا
عزیزُم،یار نازُم دلنوازُم
نمیدونُم ز هجرونت چه سازُم
دوای درد ما وصل تِه باشه
بیا دردُم دوا کن چاره سازُم دلنوازُم
حرف دلتو بزنم
😭#دلُم_وای_دلُم_تنگ_غروب_کربلاته
☑️خودم خیلی دلم هواییه حرم آقام حسینه تورو نمیدونم
💠دلم برا حرم آقا تنگ شده
💠دلم برا حال و هوای بین الحرمین تنگ شده
😭😭
⬅️میخوام چشم سرتو ببندی چشم دلتو باز کنی و این ذکر بگی
⬅️قبل اینکه روضه بخونیم با پای دل بریم تو حرم امام حسین
#کربلا_کربلا_کربلا
#با_من_بخون
➖این دل تنگم عقده ها دارد
➖گوییا میل کربلا دارد
#حسین...وااای
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🏴#امام_زمان_عج
🏴#زمزمه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را
🔹چه علتی بیاورم ندیدن مدام را
🔸شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی
🔸ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را
☘منم که از تو دورمو صدای تو نمیرسد
☘وگرنه که تو میدهی جواب هر سلام را
#تو_آقایی_نمونه_ای
#تو_بزرگی_نمونه_ای
☑️خودت فرمودی، سلام مستحبه ولی جواب سلام واجبه
☑️اینی که منه روسیاه نمیشنوم، این نیست که آقا جواب نمیده
❇️منم که از تو دورمو صدای تو نمیرسد
❇️وگرنه که تو میدهی جواب هر سلام را
⬅️نشانه های آخر الزمان رسیده پشت هم
⬅️و کرده است جا به جا، حلال را حرام را
🍁جهاد اکبر است انتظار تو در این زمان
🍁نه ساده نیست ، هرکسی ندارد این مقام را
💎به این یقین رسیده ام که دیدنت ملاک نیست
💎جهان مگر ندیده بود یازده امام را ؟
✴️تو روزی عدل و داد را اقامه می کنی و من
✴️ز نام قائمت فقط بلد شدم قیام را
👌بعید نیست عاقبت، فقط به خاطر#حسین
👌تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را
🍂بیا بخواه خون آن ذبیح را که ذبح او
🍂به کربلا کرد حج ناتمام را
🌸مهربونم…
تپش قلب و جونم
🌸ذکر زبونم…
سخته بگی نوکرتم میدونم
🌸حقمه جونم…
فقط تا تو بیای میمونم یا نمیمونم
🍃شرمنده ام، نخورده ام به دردت
🍃خیر ندیدی از نوکر نامردت
🍃بیش از هزار ساله که از ظلیمه
🍃میرسه از مرکب صحراگردت
🌾آقا... آره درسته من بد
🌾توکه… کرامتت نداشت حد
🌾هروقت گفتم که آقا دارم
🌾هرکس شنید یه طعنه ای زد
#یابن_الحسن_کجایی
#ای_داد_از_این_جدایی
🌱هروقت که خون میریزی از چش تر برای نوکر
🌱محاسنت میشه شبیه جدت، کنار اکبر
🌱لاغر شدی آقا شبیه مادر
😭😭😭😭
#آقام_آقام
🔥آقا دیگه دلم آروم نمیشه
🔥یه نظری نگات حروم نمیشه
🔥هر روز منو وعده ی فردا دادی
🔥این فرداها، چرا تموم نمیشه??
#آقام_آقام_آقام
⭐️ز داغ عمه ات و یا ز حال زین العابدین
⭐️خودت بگو ز روضه ها بخوانمش کدام را
.
✔️ز دیر راهب و تنور کوفه روضه خوان شوم
✔️و یا که بازگو کنیم شام شام شام را
🔵تمام اختیار هر دو تا جهان به دست اوست
🔵اگرچه بسته ریسمان دو دست این امام را
🔴شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش
🔴در آن دمی که خیزران شکست احترام را
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
بازم شب جمعس، هر کس که بیتابِ
حتماً دلش بین، زوّار اربابِ
آی زائری که دیدی کربلارو
تو اون شلوغیا ببین خدارو
هرکسی وایساد زیر قبه امشب
دعاکنه همه جامونده هارو
تو ازدحام جمعیت بخونیم
غریب گیر آوردن، آقای مارو
😭😭😭😭
#غریب_گیر_آوردنت
بازم شب جمعس، زهرا تو گوداله
گیسو پریشونه، میخونه با ناله
بچه من که سر به تن نداره
رو خاک رها شده کفن نداره
میخوام ببوسمش ولی نمیشه
یه جای سالم به بدن نداره
چادر خاکیمو به روش کشیدم
کسی نبینه پیرهن نداره
😭😭😭😭
#حسیـــــن
#غریب_گیر_آوردنت
بازم شب جمعس، زهرا تو گوداله
گیسو پریشونه، میخونه با ناله
بچه من که سر به تن نداره
رو خاک رها شده کفن نداره
میخوام ببوسمش ولی نمیشه
یه جای سالم به بدن نداره
#مادره_دیگه…
چادر خاکیمو به روش کشیدم
کسی نبینه پیرهن نداره
#بنیَّ_بنیَّ_بنیَّ
#مادر_برات_بمیره
😭😭😭😭😭
بازم شب جمعس، زهرا دلش خونِ
زینب واسه مادر، هی روضه میخونه
نبودی مادر ببینی چها کرد
اونکه سر حسینتو جدا کرد
نبودی مادر ببینی که لشکر
چه آتیشی تو خیمه ها به پا کرد
کاش توی قتلگاه بودی میدیدی
اون گلوی پاره منو صدا کرد
#اُخیَّ_اُخیَّ_اُخیَّ_اُخیَّ
#حسیـــــــن
😭😭😭😭
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور
سبک شعر #واحد_تند
مناسبت امام #حسین علیهالسلام
#شب_جمعه
🎤مداح #کربلایی_حسن_عطایی
بند اول
(پـــدرمـ فـــدات
مــــادرمـ فـــدات۲)
بــدونِ تـــو؛ تــو ایــن هیاهــــو
من خیلــــے غریبــــمـ
خاڪــہ پاے جـــون و نعمــــان و حبیبــــم
تو وقتـــے باشـــے بــےنیـــاز از
خیـــر دســت غیـــرم
خاڪــہ پاے حُـــٓر و مسعـــود و زهیــــرم
تــو بگـــو حسیـــن
ڪه عشقـــت رو ، به چــے بِدَمــش
یه جــو گنــــدم ، یڪـی مثــہ مــن
یڪــی عامـــر ، میخونـــمـ آقــــا ،مثـــہ جابـــــر
(یٰـــاْلَيْـــتَنےٰ ڪُــنْا مَعَـــكُمْ یـٰـاحسیــــن۴)
بند دوم
(پـــدرمـ فـــدات
مــــادرمـ فـــدات ۲)
همیشــہ تــو دنیـــا رسیدے
تنهــــا تو بــه دادم
خاڪــہ پاے سیــف و هـــولاس و عبــــادم
تو تڪیـــه گاهــے واســہے من
بے عشقــت یتیمـــم
خاڪــہ پاے سعــد و هانـــے و نعیـــمم
تورو میخــوامــت
حسیـــن اونقـــدر ، ڪـه دیگــہ شــدم
تو عشقـــت گـــم یڪـی مثــݪه مــن
یڪــی عامـــر ،میخونـــمـ آقـــا ،مثــݪه جابــــر
(یٰـــاْلَيْـــتَنےٰ ڪُــنْا مَعَـــكُمْ یـٰـاحسیــــن۴)
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_معصومه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دیگه وقت رفتنه زیر لب میگم رضا
نشد من بیام داداش،قدم رنجه کن بیا
نشد من بیام داداش،قدم رنجه کن بیا
همش دلهره،همش انتظار
غم دوریه تو زده آتیشم
با این سن و سال،توی بسترم
دارم مث مادر جوون مرگ میشم
دارم مث مادر جوون مرگ میشم
غصه نخور که پهلوم،زخمیه میخ در نیست
از دست نامحرمی،رو صورتم اثر نیست
👈یه گریز بزنم؟؟
نالیدن یک مادر مأیوس،کشندس
بغضی که بُوَد یکسره محبوس،کشندس
سیلی به زهرا سبب قتل حسن شد
آری به خدا غصه ناموس،کشندس
👈کجا بودیم،کجا رفتیم؟!!
جلو چشش یه بی حیا،دست رو مادرش بلند کرد
#غیرت_الله_امام_حسن
😭😭
دلم یجا دیگه هم رفت
گفت عمه، عمو عباسم بامن قهره؟؟!
نه عزیزم، چطور؟؟
هروقت نگاش میکنم،چشاشو میبنده
💥دخترم، عموت ابالفضل غیرت الله
💥نمیتونه ببینه ناموسش
💥نمیتونه ببینه خواهرش
💥نمیتونه ببینه برادرزاده هاشو وارد بزم حرامی کردن
💥نمیتونه ببینه خونوادشو تو بازار آوردن
ببخش خواهرو اگه تا اینجا کشیدمت
مث بابامون تورو هم دل سیرندیدمت
نه رو دست تو نه رو دست من میبینی نیفتاده رد طناب
چقد خوبه که جلو چشم تو نبردن منو بین بزم شراب
#حسین...
خوب لبات،سالمه تلقینمو میخونی
روضه بخون برام از خیزرونی
#حسین...
♻️نقش لب های تو نقاش ازل،خوب زده
♻️کی به لب های قشتگ تو پدر،چوب زده
🔹بابا بابا... دلگیرم از خودم دووم آوردم
🔹تو مجلس شراب بایدمیمردم
🔹تو مجلس شراب باید میمردم
چوب یزید،بالا میرفت ماهمگی میفتادیم
عقده بدر تو سینش بود،توونشو ما پس دادیم
🔸اونهمه دادن عذاب،کجا بودی؟!
🔸بردنمون با طناب،کجا بودی
🔸خودش رو میزد رباب،کجا بودی؟!
علی لای لای...
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🌹🌹
هر دوشنبه #فاطمه
میخواند این را در بقیع
از #حسین انگشتر و
از تو #حرم غارت شده...
#دوشنبه_های_حسنی
🌹🌹
این خانم هجده ساله
بعد اینکه فهمیدن سریع رفتن مسجد
بابا...
مادرمون شهید شده
😭😭از مسجد تا به خونه،نوشتن چندین بار امیرالمومنین افتاد
👌چندین بار افتاد رو خاک و بلند شد دوباره
اومد تو خونه،،، خودشو انداخت
فاطمه،با اون وضع
هرچی صدازد،جواب نداد
کَلَّمینی...
فاطمه جان،منم علی غریبت
اشک چشم علی افتاد رو صورت فاطمه
چشماشو باز کرد
😭😭
😭الهی برا غریبیت بمیرم
دیدی پیشمرگت شدم؟!
همه عالم و آدم،فدا یه تار موت علی جان
😭😭
شروع کردن درد و دل کردن
شروع کردن حرف زدن
علی میگفت فاطمه میگفت
حواست باشه حسینم به تشنگی خیلی حساسه
حتما موقع خواب،یه کاسه آب بالاسرش بزار
حسنم خیلی مادریه
یوقتایی از خواب میپره یهو
قضیه کوچه...
میگه نزنید مادرمو
😭😭
حواست به زینبم باشه
دونه دونه داشت میگفت
یوقت دید زینب داره میاد
7نفر بودن شبونه،بدنو تشییع کردن
🔵امروز میخواییم بگیم یا امیرالمومنین،ما همه اومدیم نوکر شماییم
🔵آدم شماییم
دستور بده...
انقد غریبونه مادرمونو دفن نکنن
⬅️به عزت و شرف لااله الا الله
😭😭😭😭😭😭
⬅️بگو لا اله الا الله دارن تابوت میارن
چند نفر با سوز و اشک و آه،دارن تابوت میارن
⬅️بگو لا اله الا الله و داد بزن جوونه
گر چه شکل پیر زن شد،نگی پیر زن جوونه
➖اونیکه هی تو صورت میزنه میون کوچه
هی میگه مادر حلال کن حسنو میون کوچه
هی میگه مادر منو ببخش اون روز تو کوچه نتونستم کاری بکنم
😭😭😭😭
🍂هی رو پنجه پام وایسادم که اگه دستش اومد،به صورت من بخوره
تا اون لحظه که دیدم خودت نقش زمین شدی
🔸اون حسینه دستو انداخت گردن حسن،میناله
هی میگه نگاه کن تابوت مادر،هلاله
➖زینبه که روی خاکا،چادرش کشیده میشه
خدا مادرو کجا میبرنش،شنیده میشه
این روزا مادر خوبم،زینبت بهونه گیره
دخترای کوچه میگن خیلی مادر تو پیذه
وقتی که خوابتو گفتی بابا گفت ایشالا خیره
پس چرا به زیر لب گفت بشکنه دست مغیره
درسته غریبونه بردنش
درسته غریبونه تشییعش کردن
اما خوده علی با دستای خودش کفنش کرد
درسته 7نفر غریبونه نیمه شب بردن برا دفن کردن
5تن آل عبا،،، سه نفرشونو شبانه دفن کردن
آقا رسول الله، حضرت امیرالمومنین
دوتاشونو روز دفن کردن
روز تشییع کردن
یکی امام مجتبی بوده که انقد تیر به تابوتش زدن
آخریش که میخوام بگم تشیعش خیلی عجیب بوده
خانم زینب اومد گفت شما سربازای خودتونو کفن کردید،،، دفنش کردید
اجازه بدید ماهم شهدای خودمونو دفن کنیم
⬅️گفت عجله نکنید الان تشییع جنازه میشن
💠میدونید چیجوری؟؟!
ده نفر به اسباشون نعل تازه زدن
انقده رو بدنها دویدن...
#حسین
#حسین
😭😭😭😭😭
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🏴#زمزمه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
☑️خودشون سفارش کردن
سر فاطمه رو رو زانو گرفت
شروع کردن به حرف زدن، به درد دل کردن
به سفارش کردن
☑️فاطمه گریه میکنه
☑️امیرالمومنین گریه میکنه
فاطمه جان اگه من دارم گریه میکنم، همه سپاهم هم لشکرم،،، همه دار و ندارمو دارم از دست میدم
تو چرا گریه میکنی??
✔️عرض کرد علی جان، من برا غربت و مظلومیت تو گریه میکنم
😭😭😭
🔘فرمود فاطمه جان، نه تنها سلام نمیکنن جواب سلام منم نمیدن
😭😭
شروع کردن به سفارش کردن به وصیت کردن
فاطمه ای که رشیده بوده…
هیچی ازش نمونده
☑️گفت دوسه ماه کمتر و بیشتر از واقعه در و دیوار میگذره شب تا صبح، از دردپهلو خواب به این چشام نمیاد
دختر طلحه هر وقت نفس میکشم، از سینه ام خون میاد…
حالا داره وصیت میکنه
#علی…
🔵شبونه غسل و کفنم کن
🔵عبای کهنه تو تنم کن
🔵بدجوری مادریه بچم
🔵فکری به حال حسنم کن
😭😭
شب و نصف شب یهو از خواب بلند میشه میگه نزنید مادرمو
همه صحنه هارو دید امام حسن
😭
یه گریز بزنیم تو کوچه??
نزن…
🟠ببین که مادرم جوونه
🟠جوونی قامتش کمونه
🟠میخواد پاشه، نمیتونه
😭😭
نزن..
⚪️اونکه با تو کاری نداره
⚪️ببین که بار شیشه داره
😭😭
حسین…
🟤جونم رسیده دیگه بر لب
🟤یه خواهشی میکنم امشب
🟤با داداشت حسن، مرتب
🟤حواستون باشه به زینب
😭😭
#حسین
🟪برات یه پیرهن گذاشتم
🟪ببخش اگه کفن نداشتم
🟪کاشکی میشد بودم عروسیت
🟪شب دومادیت، گل میکاشتم
😭😭
♥️#حسیــــــــن
حرفاشو زد
سفارشارو کرد
وصیتاشو گفت
علی جان، حواست به حسنم باشه
اون چیزی که حسنم دید، شما ندیدید
علی جان، حسینم به تشنگی خیلی حساسه
😭😭
حواست باشه بالا سرش، هر شب آب بزاری
انقدی که سفارش زینبُ کرد، سفارش کسیو نکرد
در حین حرف زدن، دیدن خانوم زینب داره میاد
گفت بسه دیگه ادامه نده
اگه زینب مارو با این حال ببینه، میمیره
زینب نمیتونه اشک چشای مادرُ ببینه
اگه زینب، گریه های من و تورو ببینه میمیره
یه گریزی بزنم…
اگه بهترین غذای عالمو هم بیاری، اگه نمک نداشته باشه مزه ای نداره
نمک همه ی روضه ها حسین…
😭😭
همه مراعات زینبُ کردن
لذا ۱۹ رمضانم که نزدیک خونه شدن، گفت حسن حسین زیر بغلامو رها نکنید
اگه زینب منو با این حال ببینه، میمیره
۲۸صفر هم پاره های جگر امام حسن هم تو تشتِ
تا فهمید زینب داره میاد، گفت تشتُ جمش کنید
اگه زینب این وضعو ببینه میمیره
❇️مگه یادم میره، شری که شمر اینجا به پا کرد
❇️مگه یادم میره با چکمه ها، رو سینه جا کرد
❇️مگه یادم میره چند ضربه زد، سرُ جدا کرد
😭😭
♥️#حسیـــــــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#حضرت_علی_علیه_السلام
🏴#شام_غریبان
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔰شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم يک خانه، همه خواب
💥همه خواب، و به جز هِق هِق آهسته ي يک مرد، و يا ناله ي آرام دو سه کودک بي تاب، اگر گوش کني مي شنوي زمزمه ي ريختن آب
🌾اگر چه همه خوابند، ولي در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست
😭که اين شب، شب بي مادري زينب کبراست، شب اصلي ضربت زدن حضرت مولاست
شب غسل گل ياس علي حضرت زهراست
🔘علي بود وَ يک زانوي لرزان، علي بود و غم تازه يتيمان
🔲علي بود وَ آن اشک روان، سينه ي محزون پر از درد، وَ آن گريه ي پنهان، علي بود، وَ يک ياس شهيده
🔵 همان شير خدا، حيدر کرار وَ رنگي که ز رخسار پريده، همان فاتح خيبر، که قدش سخت خميده
❇️علي بود، همان همسر زهرا، که چنديست به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامي نشنيده، علي بود وَ رخساره ي زهرا که سه ماه است نديده
🍁علي بود و دلي خسته در آن بارش غمها، علي بود وَ اسماء، کنار بدن خسته ي زهرا
〽️در آن نيمه شب ساکت و خلوت، همان نيمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصيبت
👈 شب مرگ علي، مرگ گل ياس، علي کرد نگاهي سوي اسماء، که بريز آب روان بر روي گلبرگ گل ياس
☑️وَ با اشک نگاهي به تن فاطمه اش کرد و چنين گفت: عزيز دل حيدر، مددي کن که دهم غسل تنت را، کمک کن که بشويم بدنت را
✅وَ با نام خدا غسلِ گل ياس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علي سوي گلش باز
✴️علي بود وَ قلبي که به اندازه ي يک فاطمه غم داشت، علي بود وَ بازوي کبودي که ورم داشت
💢وَ دستان علي بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علي زنده شد و مُرد
♨️ نفس در دل او حبس شد و سوخت، علي چشم به چشمان گلش دوخت
🔆 وَ آن بغض که در سينه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد
💹 سرش را به روي شانه ي ديوار زد و زار زد و گفت: نگفتي به علي فاطمه يک بار، از اين زخم وَ از قصه ي ديوار، از اين اذيت، آزار
♻️ از اين سينه و از لطمه ي مسمار، خدايا چه کند حيدر کرار؟!
💠همه عالم هستي، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک يتيميّ حسين و حسن و زينب و کلثوم
❎ به جز زمزمه ي ريختن آب، از آن خانه صدائي به سما رفت، که تا عرش خدا رفت
✳️ صداي طپش يک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ريشه گسسته، صداي کمرِ کوه، که از غصه شکسته
☑️سلمان میگه ده ها سال از شهادت حضرت زهرا گذشته بوده
🔘امیرالمومنین فرمود هنوز نتونستم کمر راست کنم
🍀فقط آه کشيد آه، علي با مدد فاطمه اِستاد روي پا، وَ چنين گفت به اسما، بريز آب به روي گل حيدر
☘ولي سعي کن آرام بريزي که ياسم شده پرپر
🍂 بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي که گلم خسته ي خسته است، بريز آب ولي سعي کن آرام بريزي، که پهلوش شکسته است
🌹علي شُست تنش را، و َبا گريه چنين گفت به زهرا: شدي پرپر و اين شهر نفهميد، که گل طاقت اين اذيت و اين همه آزار ندارد
🌷 تو رفتي و علي يار ندارد، وَ در مردم اين شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه
🌺 ولي کاش به گلبرگ شقايق بنويسند، که گل تاب فشار در و ديوار ندارد ...
☑️شروع کرد به غسل دادن
اسماﺀ تو آب بریز
☑️بچه ها، سفارش مادرتونه؛ صدای گریتونو نباید کسی بشنوه
همسایه ها نباید بشنون
🔘بچه های فاطمه، آستین به دهن کردند
اسماﺀ میگه آب میریختم، فاطمه رو غسل میداد
☑️یهو دیدم آقا دست کشید از غسل کردن
☑️سر رو دیوار گذاشت، داره زار زار گریه میکنه
بلند بلند گریه میکنه
گفتم آقا خودت فرمودی بلند گریه نکنید
🔲صدای گریتونو کسی نشنوه، سفارش فاطمه هست
گفت اسماﺀ نمک رو زخم دلم نپاش
همچین که داشتم غسل میدادم، دستم خورد به بازوی ورم کرده
😭😭😭😭
🔘میدونی یاد چه روضه ای افتادم??
یهو به دلم افتاد
☑️زن غساله داره غسل میده
گفت به من بگید این بچه مریضِ؟؟
😭😭
نه…
☑️از کربلا تا اینجا هر جا میگفت بابا، کتکش میزدن
😭😭😭
#ای_حسیـــــــــن
👌بهترین غذای عالمم اگه بیارن، اگه نمک نداشته باشه، مزه ای نداره
نمک همه روضه ها، حسینِ
😭😭😭
☑️امشب غریبونه بی بی رو غسل دادن
☑️امشب غریبونه بی بی رو کفن کردن
☑️غریبونه تشییعش کردن
☑️هفت نفر غریبونه و شبونه بردن تشییع جنازه
☑️اما کسی بی احترامی نکرد به بدن
🔘ده نفر به اسباشون نعل تازه زدن
😭😭😭
انقده رو بدن حسین…
اومد تو گودال، خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرهنت؟؟
تا خوده حشر بر سنان لعنت
که فرو کرد نیزه در دهنت
پیرمردانِ ناتوان حتی با عصامیزدن بر بدنت
#حسیـــــــــن
آیینه بودی و ترک خوردی
از همه بی هوا کتک خوردی
😭😭
مث مادرش بی هوا زدنش
😭😭
#ادامه_روضه
👇👇👇
آآآآی…
روزگارُم
روزگارُم
ای دل…
🍁تو زهرا بینی و من روی نیلی
🍁نمیبینی تو جای سیلی
داد بیداد…
🍁تو زهرا بینی شبانه
🍁نمیبینی تو جای تازیانه
☑️چرا حرف تازیانه رو زدم??
دیدی یه جا دعوا میشه، طرف رفیقاشو صدا میکنه، به دوستاش میگه دسته جمعی میان
دعوا که تموم میشه از راه میرسی میبینی یکی خونی افتاده،،، همه رفتن
☑️میگی چی شده کی زدتش؟؟
میگه نفهمیدم، تو شلوغی هرکی رسید زد
⚫️😭مادرمونو اینجوری زدن
😭😭😭
آقامونم ارث از مادرش برد
تو گودال دسته جمعی میزدنش
#ای_حسیـــــــن
😭😭😭
☑️حضرت زهرا خیلی روضه خونای پسرشو دوست داره
یه روضه دسته جمعی بخونیم…
🔸ای دار و ندارقلبم،ای پشت و پناه زینب
🔸از آه تو میسوزم،ای گرمیه آه زینب
#هی_آه_میکشید_میگفت_حسین
🔹بیا و راحت از غمم کن
🔹نظاره ای به ماتمم کن
💠که جان من به لب رسیده
داداش..
🔺به گیسوی سپید زینب
🔺نظر به قامت خمم کن
💠که جان من به لب رسیده
☑️آه.... حسین
غیرتیا…
😭کن تماشا،بین نامحرم اسیرم
😭طعنه و دشنام و خنده،کرده پیرم
بی تو ای عشقم،الهی من بمیرم
#حسین....#غریب_مادر
☑️من زینبم…
از خونه که بیرون میومد، میگفت چراغارو خاموش کنید
☑️مولا خودش جلو حرکت میکرد
☑️حسن و حسین یه طرف، عباس دست به قبضه ی شمشیر پشت سر
حالا این زینب داره میگه…
آه…
😭کن تماشا،بین نامحرم اسیرم
😭طعنه و دشنام و خنده،کرده پیرم
حســــــین
رسم ما هم همینه
امشب نباید کم گذاشت تو روضه
🌾لحظه ی آخر میگن بچه ها بیان وداع کنن
امیرالمومنین فرمود حسن حسین زینب بیایید وداع کنید با مادرتون
😭یکی خودشو انداخت رو سینه ی مادر
یکی صورت، کف پای مادر گذاشت
مادر…
#من_حسینتم
😭😭😭
گفت دستاشو باز کرد بچه هاشو بغل گرفت
ندا از ٱسمون اومد گفت علی بچه هارو از مادر جدا کن، آسمونیا طاقت ندارن
میدونی چی میخوام بگم دیگه هاااا؟؟
نازدانه ی امام حسین اومد تو گودال
عمه این بدن، بدن کیه؟؟
با کی داری حرف میزنی؟؟
چرا سر نداره؟؟
چرا بدن، پاره پاره س؟؟
حق داری نشناسی
بدن بابای غریبت، حسینِ
خودشو انداخت رو بدن بابا
تازیانه زدن نتونستن جداش کنن
سیلی زدن نتونستن جداش کنن
با غلاف زدن نتونستن…
گفت باید امروز کنار جنازه ی بابام بمیرم
هر کاری کردن نشد
یکی تو جمعیت بلند شد گفت من بلدم
من میدونم باید چیکار بکنید
همه حمله کردن سمت زینب
عممو رها کنید
😭😭😭😭😭
روضه خون حضرت زهرا، فقط امام زمانه
روضه خون حضرت زهرا کسی نیست جز اون آقایی که یهو از خواب میپرید میگفت نزنید مادرمو
😭😭😭😭
بریم یه سر تو کوچه??
بی هوا زدن تو گوش مادرمون
گفت همچین که داشتم حرف میزدم
دعوایی نبود،،، یهو دیدم بی هوا مادرم نقش زمین شده
این کوچه رو تجسم کن
نامرد هی یه قدم میومد جلو، مادرم عقب تر میرفت
کوچه تنگ و باریکِ
هی یه قدم جلو میومد،،،
تا رسید به دیوار
تو یه چشم بهم زدن دیدم مادرم نقش زمینِ
بی هوا تا حالا کسی تو گوشت زده؟؟
نور چشات کم میشه
چشات سیاهی میره
نزن…
ببین که مادرم جوونه
😭😭😭😭
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
راز آیینه رو بر مَلا نکن
خودتو اینهمه جابجا نکن
الهی درد و بلات، به جون من
در خونه رو تو دیگه وا نکن
#فاطمه_جان
یعنی میشه دوباره صدام کنی?
از دل این همه غم رهام کنی
اینقدر به دنده هات فشار نیار
نفست در نمیاد، سلام کنی
زندگیمون داره زیر و رو میشه
بودنت داره یه آرزو میشه
زندگیمون داره زیر و رو میشه
بودنت داره یه آرزو میشه
زینبت رو تا میرم آروم کنم
گریه حسین تو ، شروع میشه
♥️#فاطمه_جان
♥️#فاطمه_جان
♥️#فاطمه_جان
گَرد غم نشسته روی دامنت
چه بساطی شده جارو کردنت
دیگه جون مرتضی، زمین نخور
به خدا داره میبینه حسنت
😭😭😭
🔘جان علی، جان مرتضی، جان حیدر
برا دلخوشیه من، کار خونه انجام نده
☑️تو داری برا دلخوشیه من جارو میزنی
اما من رد خونُ میبینم
🔳تو که هربار زمین میفتی،حسن مثل بید میلرزه
😭😭😭
بغض چشمای ترت، کشته منو
زخمای بال و پرت، کشته منو
😭😭
☑️یه موقعی یه زخم داری، یه جا از بدنت درد میگیره یکم که میگذره، آروم میشی
دردت تموم میشه
🔘اما بعضی از دردها، به هم متصله
مثلا اگه درد پهلو داری، نمیتونی سرفه کنی
😭😭
یه وقت میگی غلاف
یه وقت میگی تازیونه
یه وقت میگی سیلی
اما یه موقع چهل پنجاه نفر، میریزن و میزنن
☑️کار به جایی رسیده وقتی اون دوتا نانجیب اومدن عیادت، گفت کمک کنید من سرمو برگردونم
☑️به اسمش قسم اصلا بنا نداشتم…
گفتم امشب شعر بخونم
بغض چشمای ترت، کشته منو
زخمای بال و پرت، کشته منو
اشک بند رخت خونه، در اومد
شستشوی بسترت، کشته منو
داغ حیدر تو، غربتش شده
همه جا نقل مصیبتش شده
دل رفتن به مسجد،ندارم
قاتلت امام جماعتش شده
😭😭😭😭
زخم بازوت، دلمو تکون میده
عطر پیراهن تو، بوی خون میده
منو هرجا میبینه قنفذ پست
غلاف شمشیرشو نشون میده
😭😭😭
مگه حرمتت، حریم حج نبود؟؟
کاشکی دشمن تو اهل لج نبود
لااقل گیر نمیکردی پشت در
کاشکی میخ گر گرفته، کج نبود
😭😭😭😭
لب من باید خداخدا بگه
درد دل هاشو تو ربّنا بگه
لب من باید خدا خدا بگه
درد دل هاشو تو ربّنا بگه
حسرتش علی رو داره میکشه
محسنش نشد یه بار بابا بگه
😭😭😭😭
دلمو عذاب بی امون نده
به من اسباب بازیشو نشون نده
لالایی خوندن تو، عرشُ سوزوند
اینقدر گهوارشو تکون نده
💔#ای_وای_مادرم
💔#ای_وای_مادرم
😭😭😭
✔️یه مادری هم از کربلا تا کوفه و شام با طفل خیالی لالایی میخوند
هی میگفت علی لای لای
😭😭😭
💔#ای_وای_مادرم
💔#ای_وای_مادرم
✔️خدانکنه مادرت یا کسی رو که خیلی دوسش داری دکترا جوابش کردن، بگه چند ساعت یا یکی دو روز دیگه جون میده
✔️امشب برا امیرالمومنین حجت شده امشب شب آخر خانومشه
😭😭
☑️بچه های خانوم فاطمه، معصومن
میدونن شب آخریه که مادر تو خونه هست
🔲تو هم زبون بگیر بگو ای وای مادرم
😭😭😭
التماس امیرالمومنینِ…
⬅️حرف رفتن نزن
چند روز ناخوش احوال حسن
⬅️واسه کی داری میدوزی پیرهن??
حرف رفتن نزن
#نزدیک_کربلا
😢خوشی ز عمر ندیده، خدانگهدارت
😢صنوبری که خمیده، خدا نگهدارت
قرار بعدیه ما، قتلگاه،،، غروب عاشورا، کنار رأس بریده…
♥️#حسیــــــــن
♻️#نزدیک_کربلا
♻️وعدمون باشه وقتی که کربلا
♻️همه میرن و تاریک کربلا
💠ته گودال، تنی بی سر مونده
💠روی زمین، پیکر مونده
💠روی زمین، پیکر مونده
♥️#حسیــــــــن
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
می گویَم از رودی کَز او یَم میشود تأمین
از اشک او باران نمنم میشود تأمین
با دودِ آهَش شعلهی غم میشود تأمین
از دستپختش رزق عالم میشود تأمین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفرهی امالبنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..، محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو میآید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنیهاشم به دست توست
فصل خزان را خندههای تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بیغبارش کرد
بیتِ علی را نور چشمات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..، عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطِّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..، آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..، آمد
چار آینه از شیشهی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساسهایت را
نذر حسینات کردهای عباسهایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچهها بیتاب باشد؟ نه
زینب از این بیمادری بیخواب باشد؟ نه
شبها حسین فاطمه بیآب باشد؟ نه
سرچشمهی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنهی زهرا ز دستت آب مینوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لبهای خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..، بابا..، سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..، سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتابِ شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..، زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بیدرنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رملهای سرخ، رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
صلی الله علیک یا مظلوم
روضه بخونم دیگه؟؟ ها؟!...
سرنیزهها شاه تو را از حال میبردند
ارباب ما را تا تهِ گودال میبردند
بخدا که روضه ی ام البنین این بود
4تا قبر میکشید به نشونه ی قبر پسرهاش
اما ذکر ام البنین فقط همین بود
غریب حسیــــــــن
جسم حسین تو معما شد..، نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..، نبودی که
بالای تل، زینب قدش تا شد..، نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..، نبودی که
ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال…
شمر از تهِ گودال آمد، در پیِ خلخال
حالا زینب باید روضه بخونه
ام البنین مادر من...
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
گفت ابن سعد، از خاری دنیا همین بس که توئه نامرد داری صدای زینبو میشنوی
یا غیرت الله...
ببین دورتا دورمو نامحرما گرفتن
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
😭😭😭😭
نامحرمان اطراف زینب تاب میخوردند
با حرمله پیش ربابت آب میخوردند
😭😭😭
زن و بچه هارو سوار بر ناقه عریان کردن.
سرها رو بین محمل ها تقسیم کردن
میخواستن دل زن و بچه هارو بیشتر آتیش بزنن
کنار محمل نجمه، سر قاسم
کنار محمل رباب،سر کوچولوی علی اصغر
ام لیلا که نبود
کنار محمل زینب، سر علی اکبر
سر حسین...
روضه ی من همینا...
خانم حضرت سکینه یه جمله ای گفت، عمه یه سوالی ازت دارم
عمه بین این همه سر، چرا هرموقع نگاهمون به سر عموم ابالفضل میفته، چشاش بستس؟؟
عزیز برادرم... عمه دورت بگرده
عموجانت هنوز خجالت زده ی شماست
😭😭😭
عموجانتون ابالفضل هنوز شرمنده ی شماست
😭😭
فلذا بشیر تا این موضوع رو به ام البنین گفت، سریع اومد محضر خانومْ، حضرت سکینه
عموتو حلال کن
عموت رفته بود براتون آب بیاره
قول داده بود...
😭😭😭
🍃چرا رباب اینهمه غصه داره؟
🍃بگید منم شبیه اون ببارم
🔹مشک علمدار منو دریدن
🔹فکر نکنید که من خبر ندارم
🔸خبر آوردن،پسر ربابُ با تیر زدن
🔸خبر آوردن،که به دست همه زنجیر زدن
🍂خبر آوردن که حرم رو یه دل سیر زدن
💠پسرم آب شد از شرم رباب
💠به فدای سر طفلان حسین
✔️پسرم آب نخورده لب آب
✔️به فدای لب عطشان حسین
کوچه به کوچه کاروانو بردن
میخوام سر از رو خاکا بر ندارم
🔰جسم علمدارو به خون کشیدن
🔰فکر نکنید که من خبر ندارم
◀️خبر آوردن روسری هارو به غارت بردن
⬅️خبر آوردن دخترارو به اسارت بردن
◀️خبر آوردن گوشواره هارو غنیمت بردن
🔅پسرم رو سنگ بارون کردن
🔅به فدای صوت قرآن حسین
🔅سر بچم رو پر از خون کردن
🔅به فدای لب عطشان حسین
#حسیـــــــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
می گویَم از رودی کَز او یَم میشود تأمین
از اشک او باران نمنم میشود تأمین
با دودِ آهَش شعلهی غم میشود تأمین
از دستپختش رزق عالم میشود تأمین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفرهی امالبنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..، محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو میآید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنیهاشم به دست توست
فصل خزان را خندههای تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بیغبارش کرد
بیتِ علی را نور چشمات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..، عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطِّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..، آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..، آمد
چار آینه از شیشهی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساسهایت را
نذر حسینات کردهای عباسهایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچهها بیتاب باشد؟ نه
زینب از این بیمادری بیخواب باشد؟ نه
شبها حسین فاطمه بیآب باشد؟ نه
سرچشمهی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنهی زهرا ز دستت آب مینوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لبهای خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..، بابا..، سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..، سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتابِ شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..، زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بیدرنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رملهای سرخ، رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
صلی الله علیک یا مظلوم
روضه بخونم دیگه؟؟ ها؟!...
سرنیزهها شاه تو را از حال میبردند
ارباب ما را تا تهِ گودال میبردند
بخدا که روضه ی ام البنین این بود
4تا قبر میکشید به نشونه ی قبر پسرهاش
اما ذکر ام البنین فقط همین بود
غریب حسیــــــــن
جسم حسین تو معما شد..، نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..، نبودی که
بالای تل، زینب قدش تا شد..، نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..، نبودی که
ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال…
شمر از تهِ گودال آمد، در پیِ خلخال
حالا زینب باید روضه بخونه
ام البنین مادر من...
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
گفت ابن سعد، از خاری دنیا همین بس که توئه نامرد داری صدای زینبو میشنوی
یا غیرت الله...
ببین دورتا دورمو نامحرما گرفتن
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
😭😭😭😭
نامحرمان اطراف زینب تاب میخوردند
با حرمله پیش ربابت آب میخوردند
😭😭😭
زن و بچه هارو سوار بر ناقه عریان کردن.
سرها رو بین محمل ها تقسیم کردن
میخواستن دل زن و بچه هارو بیشتر آتیش بزنن
کنار محمل نجمه، سر قاسم
کنار محمل رباب،سر کوچولوی علی اصغر
ام لیلا که نبود
کنار محمل زینب، سر علی اکبر
سر حسین...
روضه ی من همینا...
خانم حضرت سکینه یه جمله ای گفت، عمه یه سوالی ازت دارم
عمه بین این همه سر، چرا هرموقع نگاهمون به سر عموم ابالفضل میفته، چشاش بستس؟؟
عزیز برادرم... عمه دورت بگرده
عموجانت هنوز خجالت زده ی شماست
😭😭😭
عموجانتون ابالفضل هنوز شرمنده ی شماست
😭😭
فلذا بشیر تا این موضوع رو به ام البنین گفت، سریع اومد محضر خانومْ، حضرت سکینه
عموتو حلال کن
عموت رفته بود براتون آب بیاره
قول داده بود...
😭😭😭
🍃چرا رباب اینهمه غصه داره؟
🍃بگید منم شبیه اون ببارم
🔹مشک علمدار منو دریدن
🔹فکر نکنید که من خبر ندارم
🔸خبر آوردن،پسر ربابُ با تیر زدن
🔸خبر آوردن،که به دست همه زنجیر زدن
🍂خبر آوردن که حرم رو یه دل سیر زدن
💠پسرم آب شد از شرم رباب
💠به فدای سر طفلان حسین
✔️پسرم آب نخورده لب آب
✔️به فدای لب عطشان حسین
کوچه به کوچه کاروانو بردن
میخوام سر از رو خاکا بر ندارم
🔰جسم علمدارو به خون کشیدن
🔰فکر نکنید که من خبر ندارم
◀️خبر آوردن روسری هارو به غارت بردن
⬅️خبر آوردن دخترارو به اسارت بردن
◀️خبر آوردن گوشواره هارو غنیمت بردن
🔅پسرم رو سنگ بارون کردن
🔅به فدای صوت قرآن حسین
🔅سر بچم رو پر از خون کردن
🔅به فدای لب عطشان حسین
#حسیـــــــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🟠همه میگن ام بنینم اما
🟠حالا که من دیگه پسر ندارم
🟣دست علمدار منو بریدن
🟣فکر نکنید که من خبر ندارم
🔰خبر آوردن،،، آبروی پسرم رو بردن
🔰خبر آوردن،،، که سه شعبه ها به مشکش خوردن
🔰خبر آوردن،،، خبرش رو به حرم آوردن
🟠پسرم، تشنه، لبِ آب افتاد
🟠به فدای لب عطشان حسین
🟣پسرم، غریب و تنها جون داد
🟣به فدای تن عریان حسین
😭😭😭😭
🟤چرا رباب اینهمه غصه داره؟؟
🟤بگید منم شبیه اون ببارم
🔵مشک علمدار منو دریدن
🔵فکر نکنید که من خبر ندارم
😭😭😭
🔰خبر آوردن،، پسر ربابُ با تیر زدن
🔰خبر آوردن،،،که به دست همه زنجیر زدن
🔰خبر آوردن،،، که حرم رو یه دل سیر زدن
🔆پسرم آب شد از شرم رباب
🔆به فدای سر طفلان حسین
♻️پسرم آب نخورده لب آب
♻️به فدای لب عطشان حسین
😭#صلی_الله_علیک_یا_مظلوم...
❇️کوچه به کوچه کاروونو بردن
❇️میخوام سر از رو خاکا بر ندارم
💠جسم علمدارُ به خون کشیدن
💠فکر نکنید که من خبر ندارم
🔰خبر آوردن،،، روسری هارو به غارت بردن
🔰خبر آوردن،،، دخترا رو به اسارت بردن
🔰خبر آوردن،،، گوشواره هارو غنیمت بردن
😭😭😭😭
♥️#حسیـــــــــــــن
⬅️پسرم رو سنگ بارون کردن
⬅️به فدای صوت قرآن حسین
◀️سر بچم رو پر از خون کردن
◀️به فدای لب عطشان حسین
😭😭
#ای_تشنه_لب
😭😭
☑️شب وفات حضرت ام البنین، شب خاصیه
اوناییکه کارد به استخونشون میرسه، سفره ی ام البنین پهن میکنن
مادر ابالفضلِ
انقده ادب کرد به بچه های فاطمه
عظمتی به این بانو دادن که غیر قابل وصفِ
چهارتا پسر، یکی از یکی آقاتر
حالا لحظه ی آخر عمرشه...
همه ی پِسراشو کربلا کشتن
🍃کاش در این دم آخر، پسرانت بودند
🍃شرزه شیران جگر دار جوانت بودند
🍂این زمین گیر شدن، علت خونین بالیست
🍂سر بالین تو جای پسرانت، خالیست
😭😭
🍃گفتن از بی کسی ات، حال بکاء میخواهد
🍃مادر داغ جوان دیده، عصا میخواهد
🍂چه بگویم که از این بغض، صدا میگیرد
🍂چه کسی گوشه ی تابوت تو را میگیرد؟؟
🍃گفتنش نیز به جان، غصه و غم میریزد
🍃مادر از مرگ پسر، زود بهم میریزد
🍂مادر، این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو
🍂از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
🍃روضه ی مشک بخوان، پشت سرت گریه کنیم
🍃یک دل سیر برای قمرت، گریه کنیم
🍂آنگونه بخوان که جگر عالم سوخت
🍂پای این روضه شنیدم، دل مروان هم سوخت
🍃روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان
🍃هرچه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان
🍂خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر
🍂خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر
🍃خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر
🍃داخل تشت طلا را تو ندیدی مادر
🍂کوهی از غم به سر شانه ی زینب دیدن
🍂دخترت را ملأعام، معذب دیدن
😭😭😭😭😭😭😭😭
انقده ادب داشت انقده بزرگوار بوده این خانوم
لحظه ی ورود، گفت اول بگید بچه های فاطمه بیان
من از یه بزرگی شنیدم
شاید بعضی از حرفا، زبان حال باشه
گفت تا زینب اومد، سر و صورت رو خاک گذاشت ام البنین
اون حرفایی که معروفه و همتون میدونین که من نیومدم مادری کنم ، اومدم کنیز بچه های فاطمه باشم
زینب تا این صحنه رو دید، سریع اومد زیر بغلای ام البنینُ گرفت، گفت ما خاطره خوبی نداریم
صورتت خاکی شده...
یه روز یه مادری تو همین مدینه،،،
همیشه اولویت خانوم ام البنین، بچه های فاطمه بودن
یه روز ابالفضل اومد، پرسید مادر چرا من نباید به حسین بگم داداش؟؟
سریع بغلش کرد گفت نکنه یه وقت به بچه های خانوم فاطمه (به حسن و حسین) بگی داداش
منی که مادرتم، کنیز مادر حسینم
کنیز بچه های فاطمه ام...
تو هم تا ابدالدهر، غلام بچه های فاطمه ای
و لذا همه ی محبتای خانوم ام البنین...
گریه کن، سینه زن
خانوم فاطمه زهرا، زیر دین کسی نمیمونه
حتی ام البنین...
فکر نکن یوقت کاری انجام میدی تو روضه، حضرت زهرا زیر دین من و تو میمونه
نه...
زیر دین ام البنینم نموند
همه محبتای ام البنین جمع کرد، اون لحظه ای که ابالفضل از رو اسب افتاد...
😭😭😭😭😭
🔻#کانال_تخصصی_روضه
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🟠همه میگن اُمِّ بنینم اما
🟠حالا که من دیگه پسر ندارم
🟣دست علمدار منو بریدن
🟣فکر نکنید که من خبر ندارم
🔰خبر آوردن،،، آبروی پسرم رو بردن
🔰خبر آوردن،،، که سه شعبه ها به مشکش خوردن
🔰خبر آوردن،،، خبرش رو به حرم آوردن
😭😭
🟠پسرم، تشنه، لبِ آب افتاد
👌به فدای لب عطشان حسین
🟣پسرم، غریب و تنها جون داد
👌به فدای لب عطشان حسین
😭😭
🟤چرا رباب اینهمه غصه داره؟؟
🟤بگید منم شبیه اون ببارم
🔵مشک علمدار منو دریدن
🔵فکر نکنید که من خبر ندارم
😭😭😭
🔰خبر آوردن،، پسر ربابُ با تیر زدن
🔰خبر آوردن،،،که به دست همه زنجیر زدن
🔰خبر آوردن،،، که حرم رو یه دل سیر زدن
🔆پسرم آب شد از شرم رباب
👌به فدای سر طفلان حسین
♻️پسرم آب نخورده لبِ آب
👌به فدای لب عطشان حسین
😭😭😭
❇️کوچه به کوچه کاروانو بردن
❇️میخوام سر از رو خاکا بر ندارم
💠جسم علمدارُ به خون کشیدن
💠فکر نکنید که من خبر ندارم
🔰خبر آوردن،،، روسری هارو به غارت بردن
🔰خبر آوردن،،، دخترا رو به اسارت بردن
🔰خبر آوردن،،، گوشواره هارو غنیمت بردن
😭😭😭😭
♥️#حسیـــــــــــــن
⬅️پسرم رو سنگ بارون کردن
👌به فدای صوت قرآن حسین
◀️سر بچَّم رو پر از خون کردن
👌به فدای لب عطشان حسین
😭😭
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
میگریزم به جهانی که پر از یکرنگیست
به جهانی که پر از گریهکن و سینهزن است
به همانجا که نفس قیمت دیگر دارد
اشکها دُرّ نجف، سینه عقیق یمن است
به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایحه ی پنج تن است
چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق
هر کجا پرچم روضهست همانجا وطن است
دم مـن زندگـی و بازدمـم زندگی است
تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است
قلب آن است که لبریز محبت باشد
تا ابد خانه ی اولاد علی قلب من است
#نـوكــر_نـوشـت:
دوشنبه ها #حسنی_ام به لُطف حضرت عِشق
#حـسین خـواست کـه دوروبَرِ #حـسن باشم
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، دوشنبتون امام حسنی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_رضا_مـلایــی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
گریه های شب جمعه چه خریدن دارد
نوکرت تا خود تو شوق رسیدن دارد
شده هفتاد و دو سر با سر تو بر نیزه
سر بازار شما زجر کشیدن دارد
دل من لک زده تا اسم مرا بنویسند
به سر بام حرم میل پریدن دارد
رخ یوسف اگرم هرچه که زیباست ولی
چهره نه ٰنام شما دست بریدن دارد
من شفا یافته ی دست شما بودم وبس
شکر با ذکر #حسین قلب تپیدن دارد
همه زوار تو بی دل شده بر میگردند
که نیازی دلشان بر تو شدیدا دارد
هر کجا مینگرم عکس حرم میبینم
این در خانه ی عشق است دویدن دارد
دم محشر که حسین بن علی وارد شد
حال و روز دل عشاق چه دیدن دارد
بدنی بی سرو پر زخم فدایش جانها
کمر آنجا به خدا جای خمیدن دارد
الکی نیست که #زینب سر خود میشکند
دیدن روی شما سینه دریدن دارد
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
خواهم که شبی در حرمت پای ضریحت
آن قدر به لب ذکر تو گویم که بمیرم
#صلی_الله_عليک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلای_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سیدجاسم_نوری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.