eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم درد خودرا ازعلی ات فاطمه،پنهان مکن خانه رابارفتنت ، براین سرم ویران مکن درد داری فاطمه ، این، خانه راجارو مزن حیدرت رامضطرب درداغ این هجران مکن گوشه ای ازخانه، از این زخم می‌پیچی به خود بهره دلداری به زور، این چهره را خندان مکن زجر داری میکشی، وقتی که خود را می‌کِشی بیش از این زهرامرا،شرمنده از طفلان مکن لااقل آهی بکش، جان علی سرفه مزن خانه رابارفتنت بهر علی زندان مکن بر سرت افتاده رفتن، حرفی از رفتن مزن با نگاه مضطرت این جمع را گریان مکن بشکند دستِ مغیر ه دست وبازویت شکست کس نگفت براو که اینگونه توبا قرآن مکن بین خانه همسرم توچهره پنهان میکنی باگزیدن برلبانت درد خود پنهان مکن -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه شهادت_و_مصائب_اهل_بیت - -لطمه زنی..حق شعر اداشود کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم موهای نازتوبدست شمرافتاد چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم بارفتنت بیچاره کردی زینبت را بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم بعداز توباخولی شودزینب گلاویز لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم گوال بود وشمربودو حنجر تو حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم برسینه ات با،پانشسته شمرملعون حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم شاعر: غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم زنی_حضرت_زهرا (س) یافاطمه، من عقده ی دل وانکردم.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدی چه آمد بر سرِ سالارِ زهرا باشدطناب کینه بر دستان مولا -امان زکوچه، یک لشگرآمد برقتل زهرا وحیدرآمد -زهرایازهرا2.. -------------- دیدی چه‌ها شد با دل و دلدارِ حیدر افتاده درکوچه خدایا یارحیدر افتاده تنها، دربین اعدا یک لشگرآمد، برقتل زهرا -زهرایازهرا2.. -------------- درکوچه بهر کشتن زهرا دویدند باتازیانه بر رخ زهرا کشیدند زهرای اطهر-نقش زمین شد مولای عالم خانه نشین شد -زهرایازهرا2.. -------------- در بین کوچه دست‌وپا زد یارِ حیدر سرگرمی دشمن شده آزار حیدر بادست بسته ، میرفت وحیدر زهرای اطهر، شد دیده اش تر -زهرایازهرا2.. -------------- -شاعر؛ آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا اشعار سوم_هفتم_شهادت زهرا(س) بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد.. در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد... وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو، ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد.. شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد وقت غسل تو مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا اشعار سوم_هفتم_شهادت زهرا(س) بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان! بعدتو این لحن صدایم سخت باشد رفتی و چشمان علی باران گرفته امشب چرا حال و هوایم سخت باشد من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی گمنامیت زهرابرایم سخت باشد 🔸شاعر: # آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا اشعار سوم_هفتم_شهادت زهرا(س) رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من.. کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من.. گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من 🔸شاعر: غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_ _______________________
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا اشعار سوم_هفتم_شهادت زهرا(س) رطب باغ علی صرف تو وختم توشد همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار سوم_هفتم_شهادت زهرا(س) یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره فاطمه با پسرش از گذری رد میشد دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند ریسمان برسره دست وگردنم می بستند دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم قبر نورانی تو راه نشانم داده سره این خاک تو را ماه نشانم داده بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی پای من سوختی و گوهر نایاب شدی دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد، دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد شاعر: (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار سوم_هفتم_شهادت زهرا(س) تاسحرگوشه ی قبره ، توپریشانت منم خیس ِ باران غمت هستم ومهمانت منم عاقبت کشت مرا، رفتنت ای فاطمه جان پای تابوت تو،ای یارپریشانت منم در کنار قبرتو، حیدربه سینه میزند در نماز لیلة الدفن تو گریانت منم سوت و کور،است نه فامیل! نه همسایه ، ببین در کنار بچه ها قاری قرآنت منم دست لرزانِ حسین(ع) ومجتبی (ع) در دست من با محبت! جورِ دیگر مرد میدانت منم از غذا افتاده اندوطفل ها لاغر شدند با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نانت منم زیر نور ماه زانو زدعلی بر روی خاک آشنای هر شبِ این قبر پنهانت منم شاعر: غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم صلّـی‌اللّه‌علــیكِ‌یافاطـــمه‌‌الزهـــــرا: •🏴 ✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد زیرااین قبرتورا، ای گل طاها دیدم ✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم ✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است ✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم ✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت ✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم ✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت ✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم ✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم ✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا رفتی وبر سقفِ ما بارانِ نم‌نم آمده فاطمه در آشیانم یک جهان غم آمده سیل دارد می‌برد این خانه ام،کاری بکن در نگاه حیدره تو، آب زمزم آمده فاطمه بارفتنت ،جان علی رفته زدست چار طفلم بینِ آغوشِم چه باهم آمده قبرتو دارالشفای هرشب تنهایی است برسر خاکت عزیزم اسم اعظم آمده اشکهایم ای شکسته سینه خاکت خیس کرد دخترت پشت سرم زهرا به سویم آمده فاطمه آنروزها زخمت چرا بهتر نشد اشکهای زینبت بهره تومرحم آمده رفتی وبنگرکه دارد بچه‌ام جان می‌دهد گوییا انگار در کامِ حسن سم آمده آمدم اندر بقیع تا راز خود گویم به تو درپی ام ،طفلان تو، یکباره باهم آمده مادرحیدربیا، حالِ عروست را ببین بین کوچه برعلی ،چند ابن‌ملجم  آمده بر تودر اُفتاد ه زهرا و از آن رد شدکسی بار شیشه داشتی آن ضرب محکم آمده چادرت خاکی و من هم این محاسن روی خاک تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم آمده ریسمان بر گردنم افتاد وتودرآتشی ضرب وشتمی ،بر  سرِ طفلانِ ما هم آمده رفتی و حالا برای زینبِت دلواپسی آه می‌بینی که در گودال یکدم امده وای من بسیار بسیار، است آن سرنیزه ها زینبم درپیش آن لب تشنه باغم آمده 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) ___________________________
بسم الله الرحمن الرحیم بانوی من ، مَردُم ، دگر ، رفتی سه روزه زهراي من ای همسفر ، رفتی سه روزه رفتی زکاشانه ، بیابرگرد زهرا مهمان شده نزد پدر ، رفتی سه روزه زانوبغل کرده علی درماتم تو شد پير خيبر بي سپر ، رفتی سه روزه بانو نمي آيد صداي آه آهت از درد پهلو تا سحر ، رفتی سه روزه بيمار بدحال علی درخاک خفتی جان داد ه ای تو بي خبر ، رفتی سه روزه بانوبه یاد سينة مجروح وزارت من ماندم و اين ميخِ در ، رفتی سه روزه سيلي به رخسارت میان کوچه هاخورد كشتند یارم در گذر ، رفتی سه روزه دیدم که هستيِ مرا آتش كشيدند شد دامن تو شعله ور ، رفتی سه روزه دل تنگم و آیم کناره قبر ت ای یار هر نيمه شب با چشم تر ، رفتی سه روزه -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم چند روزی میشود، بی دلبرم میرسدبرگوش آه فاطمه یاد دارم بالگدهای عمر پشت درشد قتلگاه فاطمه میرسد هرشب نوای آه وغم... زیر سقف وسر پناه فاطمه حال حیدر میشودهرشب وخیم... درهوای روی ماه فاطمه رفتی و هرشب نسیمی خسته ام میچکم در عمق اه فاطمه شوهرت هر روز زانو در بغل خیره می ماند به راه فاطمه همسرم از تو برایم یادگار مانده یک چادر سیاه فاطمه می وزد در لانه ام عطر پر مرغ عشق بی گناه فاطمه خودنمایی میکنداین میخ در در میان قتلگاه فاطمه برسر قبرت گذارم صورتم یک تنه هستم سپاه فاطمه درکناره قبر تو با آه وغم مانده یک شب تاصباح فاطمه آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم بانو سه روزه نیستی اندر کنارم امشب به روی قبر تو سر می‌گذارم بانوسه روزه خانه ام داردغم تو از دست رفته بعد تو زهرا، قرارم! زهرا به قرآن ‌خواندنت دلتنگ هستم کوثر بخوان بار دگر تامن ببارم رفتی نگاهت از رهایی حرف می‌زد درخانه ام، دیگرتو راهرگز ندارم زهرای من ،در بین دررفتی زدستم رفتی ومن،هر روز و شب چشم‌انتظارم سر می‌گذارم روی قبرت ، تاسحرگاه دارم تمناسر ز خاکت برندارم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
رجزبسیارقشنگ از امام حسین(ع) وسط عرش. خداگفت حسین راعشق است ملکی بین دعاگفت حسین راعشق است گرشدی طالب فیض قبله ی خود رابنگر درمناسعی وصفا گفت حسین راعشق است چه بگویم که سره شاه جهان بر نی رفت سرِ مصباحِ هدا . .گفت حسین راعشق است وارث خون خدا کیست حسین ابن علی به خدا صوت خدا .گفت حسین راعشق است صبح هم منتظر روضه واشک غم توست روز ما و شب ما . .گفت حسین راعشق است سر ه آن گنبد زرین بنگر بیرق عشق پرچم کرب و بلا . .گفت حسین راعشق است لب خشک از جگرسوختگان گفت سخن دستِ افتاده جدا . .گفت حسین راعشق است چوب محمل اگرازخون سر زینب بود دخترشیرخدا.گفت حسین راعشق است سر توبرسره نی سوی عقب برگشته طفل افتاده ز پا . .گفت حسین راعشق است سرت ای یارچرا برسره سرنیزه نشست در دل طشت طلا . .گفت حسین راعشق است سره سرنیزه پدر .بوسه گرفت از رگ تو ناله ی وا ابتا» . .گفت حسین راعشق است هوس کرببلا در دل (مجنون) تا کی؟ در دلم بزم دعا . .گفت حسین راعشق است _آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ------------------------- _کانال رسمی اشعاروسروده های آیینی آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA
بسم الله الرحمن الرحیم متن شعر مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🥀🍁🥀🍁🥀🍁 کجاست مهدی زهرا، عزای مادر شد صفای فاطمیه درهوای مادر شد بیاکه سائل و نوکر، رسیده بر در تو صفای ناله ز لطف و عطای مادر شد اگرکه عزت شیعه همیشگی باشد تمام زندگی ما، فدای مادر شد بخوان تو روضه ی مادر، ازآن در ودیوار توان گریه ی ما با دعای مادر شد بگوچرا وسط در، میان آتش بود که هستی ام همگی، خاک پای مادر شد بیا که مادره زارت، هنوز منتظراست که انتقام تو تنها دوای مادر شد بگومغیره وقنفذ زدند مادر را تمام دلخوشی من وفای مادر شد شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍃🌾🥀🍃🌾🥀
بسم الله الرحمن الرحیم عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت ببین که بردر این خانه مانده میخ در خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون که باره شیشه زهراشکانده، میخ در ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در خدا تکان ندهد روزگار صبره علی غبار چادر مادر تکانده، میخ در کبوتری که فتاده میان آتش و دود به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در ببین که موی سیاه غزل سپید شده برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________
بسم الله الرحمن الر حیم مغیره وه، چه خیال بدی به سر دارد هوای کشتن زهرامیان در دارد بگوکه قنفذ ملعون رود ازآن کوچه مگر بمیرد از این فکر دست بردارد چنان میان دره خانه بر زمین افتاد تمام شهر ازاین حال ما خبر دارد به کوچه یک تنه بالشکر عمر سخت است میان کوچه عزیزه تو دردسر دارد بگومغیره وقنفذ ، نزن که زهرا مرد مزن که فاطمه درسر غمی دگر دارد چه غصه ای ؟ به خدا غصه علی باشد مزن که روح پیمبر به ما نظر دارد به گردن تو علی ریسمان خبر دارد ؟ که همسره تو علی، دست بر کمر دارد ... 🔸شاعر: _غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم زکفم مرهم قلبم، همه از دست برفت انکسی که بود مرحم ، همه از دست برفت شب وروز است که من ،  سوختم از خاموشی مونس وهستی و مَحرم، همه از دست برفت فدکت راوسط کوچه گرفتند چرا هستیم پاشده از هم ، همه از دست برفت بیکسی بود دراین شهرنصیبم کردی هستی این دل پر غم، همه از دست برفت هرچه کردم به کناری بروند وای نشد گفته ام مونس عالم ، همه از دست برفت خواستم چادرِ زهرا نخورَد خاک که خورد همه ی قامت پر خم ، همه از دست برفت کاش که نشکند امروز غرورم که شکست مونس خانه ی ماتم ، همه از دست برفت مردکی سنگ دل آنجا، به تومیزد سیلی سوی این دیده چشمم ، همه از دست برفت -شاعر؛ آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم گل ضرب پا خورد وبراو، گلزار میسوخت در زیرپاها، له شدو ، دیوار میسوخت خیلی نمی دانم چه پیش آمد درانجا گل غرقِ خون شد، برسرِ مسمار میسوخت حیدر دو دستش بسته شد با ریسمانی زهرابه پیش حیدر کرار میسوخت ناگه فشار آمد به بار شیشه ی گل دیدم رخ آن غنچه بردیوار میسوخت محسن به ضرب پا، زبارش رفت حیدر دیدم که بین شعله ها آن، یار میسوخت تا سِرّ مُستودع فداشد فضه آمد دربین آتش مَحرم اسرار میسوخت جسم حسین درکربلا، افتاد ازاسب هم پیرهن، هم شال، هم دستار میسوخت با کینه بر حلقوم او با نیزه جا کرد جسمش به زیر دستِ نیزه دار میسوخت آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم آتش افتاده به گیسوی سرت فاطمه ام نتوان جمع کُنَم بال و پَرَت فاطمه ام در آتش زده افتاده به روی بدنت سوخت، درشعله ی آتش، معجرت فاطمه ام درخانه به تو خورد ،دادِ علی در آمد رفته ازبار گمانم پسرت فاطمه ام میخ دربودکه آمدسینه ات را بشکافت درتقلایی وشد،بی اثرت فاطمه ام آمده ، جمعیتی ، تاکه علی راببرد خواست از اینهمه گیرد خبرت فاطمه ام خم شدی تا نرسد بر پسرت هیچ اثر رفته ازبار توگویا پسرت فاطمه ام *** پیش چشمم توفتادی و علی را بُردند شدشکسته مهره های کمرت فاطمه ام سوی مسجد بخدا،آنقدری راه نبود وای... بستند مسیرِ گذرت فاطمه ام  قنفذ آمد جلوی راه توتامسجدبست تا مغیره شکند بال و پَرَت فاطمه ام درده سربود درآن، کوچه که راهت گم شد من بقربان تو و زخمّ سرت فاطمه ام -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید ⏹ -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم آشوب بدی در دلم انداخت مغیره باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او باضربت پابر تن اوتاخت مغیره شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست جان داد برای تو و نشناخت مغیره باضرب غلافی به زد قنفذملعون تا پرچم آشوب برافراخت مغیره برگردن حیدر وسط کوچه طناب است روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم درکوچه بر رخساره مادر،مشت میخورد پیش علی یاس پیمبر ،مشت میخورد سیلی وضرب تازیان ، درکوچه هابود بهردفاع اوپشت آن در ،مشت میخورد یک لشکری آمدبگیرد جان زهرا زهرامیان کل لشکر،مشت میخورد اوباره شیشه دارداماهمچوشیراست آن ماده شیر حی داور ،مشت میخورد یک سومغیره بود وآن سو بودقنفذ زهرادرآتش پهلوی در مشت میخورد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو بانو تورا من باغمی پیدابشویم حق ولایت خواستی گیری زنامرد خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم بانو سلام مرتضایت بی جواب است این درد غربت ، باتوای زهرابشویم شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم جسم تورادربین این غمهابشویم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________