این مرد که در گوشۀ بستر..🤞🤞
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ حاج آرمین غلامی
این مرد که در گوشۀ بستر نگران است
والله که مظلوم ترین مرد جهان است
از زندگی پُر غم خود سیر شد امشب
خیبر شکن از قصه زمین گیر شد امشب
خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد
بعضیا میگن کجا زمین خورد ؟!.. میگم الان برات .. زیرِ بغل هاشو پسراش گرفتن، نزدیکایِ خونه رسیدن دست امام حسن و امام حسینُ کنار زد ، عرضه داشتن چه میکنید بابا؟!! فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم .. بزارید خودم رو پاهام بیام .. زینب اگه منو اینجور ببینه میمیره .. تا رهاش کردن ، خورد زمین .. این بارِ اول نبود که تو کوچه زمین میخورد .. شاید این روضه صدا گریۀ زن ها رو بلند کنه نزارید صداشون برسه .. اولین بار که کوچه زمین خورد ، بچه ها خبر دادن مادرمون دیگه نفس نمیکشه .. از مسجد تا خونه راهی نبود نوشتن سه بار عبا گرفت زیرِ پاش با صورت زمین میخورد پامیشد صدا میزد فاطمه م ...
خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد
در بستر مظلومیت آقای حنین است
این مردِ جگر سوخته بابای حسین است
*یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه .. شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!! زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛
الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا .. نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی .. من گریه نکنم میمیرم .. گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده ..
دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا ..
فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده .. دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بهم ریختم به خودم اومدم ، گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت .. بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ، عاشورا تشییع جنازه تِ .. روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی ..
میخوام بگم عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ربگِ بیابان ..
بر تاول به روی تنت گریه ام گرفت
بز خشکی به رویِ لبت گریه ام گرفت
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#حاج_آرمین _غلامی
#ماه_مبارک_رمضان👇
قرآن به سر گرفتن،،۳.mp3
12.81M
|⇦•مراسم احیا...🤞🤞
#قسمت_اول #توسل و قرآن بر سرگرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_وسوم ماه مبارک رمضان به نفسِ #حاج_آرمین غلامی •✾👇👇
|⇦•مراسم احیا...🤞🤞
#قسمت_اول #توسل و قرآن بر سرگرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_وسوم ماه مبارک رمضان به نفسِ #حاج_آرمین غلامی •✾•
🖤🖤🖤
*قرآنها رو جلو دیده اتون باز کنید..*
"اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ..."
* قرآنها رو بر سر بگذارید:*
"اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ "
"ده مرتبه: بِکَ یا الله.."
*امیرالمومنین فرمود: اگر رحمت خدا به صد قسمت تقسیم بشه یک قسمتش بین همه ی بشر و همه ی موجودات تقسیم شده..بقیه اش همه رحمانیت و رحیمیت خودِ خداست...*
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ.."
*مالک ابن انس میگه: شخصی بیابان نشین وارد مسجد پیغمبر شد سلام کرد گفت: یا رسول الله! قیامت چه زمانی است؟ موقع نماز بود پیغمبر نمازش رو خوند بعدنماز این عرب بادیه نشین رو صدا زد ..فرمود: بیا جلو ..توکه از قیامت سوال کردی چی برا قیامت آماده کردی؟گفت از اعمال چیز زیادی ندارم.نه نمازی نه روزه درست درمونی..من فقط خدا و پیغمبرش رو دوس دارم..پیغمبر یه نگاه کرد فرمود: غصه نخور هرکسی با اون چیزی محشور میشه که بهش علاقه داره.... کنایه از این داره که تو به ما علاقه داری قیامت هم با مایی... *
"ده مرتبه: بِعلیٍّ.."
*ام سلمه میگه: دیدم پیغمبر امیرالمومنین رو به یه سفری فرستاد.. بعد مدتی دیدم پیغمبر زیر لب میگه:خدایا! من از دنیا نرم یه وقت. میگه تعجب کردم، رسول خدا میگه من نمیرم.. یعنی چی؟ بعد دیدم با جمله بعدی پیغمبر کاملش کرد. خدا یا من نمیرم تا یه بار دیگه علی رو ببینم..
محمد حنفیه میگه: شب آخر فرزندان امیرالمومنین دورش بودن همه رو جمع کرد وصیت کرد سفارش کرد از همه بیشتر با امامحسن صحبت کرد سفارش کرد. با حسنین صحبت کرد. امورات رو به امام مجتبی سپرد..بعضیا رو جداگانه وصیت کرد..میگه ساعتی مولا به هوش می اومدچشماش رو باز می کرد می دید بچه هاش دارن گریه می کنن..«انقدر یتیما برا امیرالمومنین شیر آوردن .مولا دوست نداشت دل یه یتیمم بشکنه. فرمود: یه ظرف بزرگی بیاریدهمهٔ این شیر را رو بریزید تو این ظرف ..یه تیکه خورد دل هیچ یتیمی نشکنه..»
تا به هوش اومد دید بچه ها دارن گریه می کنن محمد حنفیه میگه دیدم لحظه ی آخره امیرالمونینِ... فرمود: این پیامبرِ، این حمزه است، اینجعفرِ اومدن به استقبال من..
من یه علیدیگه هم سراغ دارم توکربلا ابی عبدالله سرش رو به دامن گرفت صدا زد .."هذا جدی رسول الله قد سقانی بکاسه"یه وقت صدا زد.."هذهی جدتی فاطمه" اینم مادرت زهراست اومده..چنان علی اکبر رو بغل کرد..*
بنا نبود که آفت به باغ ما بزند
پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند
"ده مرتبه: بِفاطِمَةَ.."
گر به زهرا برسد نامهٔ ما نیست غمی
هرکسی بچه ی بد را زده مادر نزده
چارقدت موند و گلهای پرپرش
وای مادرم..ای وای مادرم..
بهشت من و سوزوندن آخرش
وای مادرم...ای وای مادرم..
حیرونه بابا از داغ کوثرش
وای مادرم.. ای وای مادرم..
آه روزگار من..
داره میره مادرم از کنار من
آه روزگار من ..
گریه به زخم تنش شده کار من
*عدی بن حاتم میگه هیچ وقت انقدر دلم برا کسی نسوخت..اون لحظه ای که دیدم طناب دور گردن علی انداختن دارن مولا رو به زور می کشن سمت مسجد..*
حسین من بی کس میشه ای خدا
وای مادرم..وای مادرم..
پیرهنش دست به دست میشه ای خدا
وای مادرم..وای مادرم..
نیزه میخوره از دشمن بی هوا
وای مادرم ..وای مادرم..
پیش چشم من مینه دست و پا
وای مادرم ..وای مادرم...
"ده مرتبه: بِالحَسَنِ.."
"ده مرتبه: بِالحُسَین ِ..."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مراسم_گذاشتن_قرآن_بر_سر
#ماه_مبارک_رمضان
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜
|⇦•مراسم احیا...🤞🤞
#قسمت_پایانی #توسل و قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_وسوم ماه مبارک رمضان به نفسِ #حاج_آرمین غلامی •✾•
●
🖤🖤🖤🖤
یاعلی! وقتی ضربه به فرق شما خورد ابی عبدالله وقتی فرق شکافته رو دید چقدر گریه کرد...
میگم: حسینجان! فرق شکافتهٔ بابا رو دیدی سرش رو به دامن گرفتی.. برا شما این صحنه بیشتر سخت بود. یا وقتی تو علقمه سر اباالفضل العباس رو به دامن گرفتی؟... یه لحظه دیدن عباس سرش رو از رو زانوی حسین پایین میاره. ابی عبدالله دوباره سر عباس رو به دامن میگیره..دوباره عباس سرش رو به زمین میکشه. تومقتل نوشتن یه بار این کار تکرار شد..ابی عبدالله صدا زد..عباس! داداش چه میکنی؟صدازد..داداش من الان سرم رو زانوی شماست اما ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کی میخواد سر تو رو به دامن بگیره؟...*
"ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین.."
*تو مدینه یکی میگفت: "أنا الغریب" دیدن امام سجاد اومد جلو فرمود: چرا میگی "أنا الغریب"؟ میگفت به من رحم کنید، گفت آقا من غریبم، گرفتارم، بدبختم ..حضرت فرمود: یه سؤال ازت کنم ..اگه تو این شهر جان بدی دفنت میکنن یا نه؟ گفت مگه میشه دفنم نکنن من مسلمانم، حضرت نشست رو زمین شروع کرد گریه کردن، فرمود: بابام ابی عبدالله رو مسلمون حساب نکردن..*
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ.."
"ده مرتبه: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ.."
این روزها حال جهان در وضع هشدار است
برخیز فریادی بزن! کمترین کار است
در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است
شمشیر بردار ای برادر کار دشوار است
تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر
باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر
مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست
َوالتّین وَالزّیتون که پیروزی از آن ماست
نور طلوع فجر صادق از افق پیداست
بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست
هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست
تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست
کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس
روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس
از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس
دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»
راهی که او رفتهست از اول جهت دارد
از جانب فرماندهش مأموریت دارد
"ده مرتبه: بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ.."
"ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى.."
*ابن صیاد میگه همراه امام رضا به توس رسیدیم دیدیم صدای شیون و ناله ای میاد دنباله ی صدا رو گرفتیم دیدیم یکی رو میخوان تشییع کنند. دیدم امام رضا از مرکب پیاده شد تو تشییع شرکت کرد. میگه تعجب کردم! گفتم آقا شما در این تشییع چرا شرکت میکنید؟ فرمود: هرکس در تشییع یکی از دوستداران ما شرکت کنه گناهی در پرونده ی اعمالش نمیمونه. مثل روزی که از مادر متولد شده میشه... پرونده اش پاکمیشه..
میکه تعجب کردم رفتیم تا به مزار رسیدیم پیکرش رو پایین گذاشتن دیدم امام رضا جمعیت و شکافت. اومد کنار جنازه دستش و رو سینه ی این میت گذاشت محکم به سینه چسبوند. بعد دستشو رو سینه گذاشت. فرمود: از این به بعد دیگه خیالت جمع باشه.. میگه تعجب کردیم.. به حضرت گفتم آقا مگه شما ایشون رو میشناختی؟ فرمود:مگه نمیدونی پروندهٔ دوستداران ما هر روز به ما عرضه میشه... میشناسیم مگه میشه نشناسیم... آقاجان امشب یه نگاهی به ما کن..*
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍ.."
"ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ.."
"ده مرتبه: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ.."
*به سیدالشهدا عرض شد اون امری که همه ی عالم منتظرشن صاحب اون امر شمایین؟ حضرت فرمود: صاحب اون امر من نیستم..فرمود :صاحب اون امر یه آقایی که رانده شده، آواره شده، تنهاست..*
"ده مرتبه: بِالْحُجَّةِ.."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مراسم_گذاشتن_قرآن_بر_سر
#ماه_مبارک_رمضان
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نوحه علی اکبر.ع.mp3
1.23M
#متن_اشعار_مداحی
#شکر_خدا_نوکرم
#شور
#پیشنهاد_دانلود
#نوستالژی
شکر خدا نوکرم
تو روضه در به درم
شغل شریفم اینه
خادم روضه ی علی اکبرم
✨
معنی هیبته
شفیع جنته
مثل عمو عباسش
خدای غیرته
✨
امید این دلایی
ما رو کردی هوایی
تو دل عاشقاتم
میکنی تو خدایی
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
معنی تاب و تبم
ذکر مدام لبم
خواب ضریحت بی بی
رویای روز و شبم
✨
به سوز و گریه ام
همینه هدیه ام
که زندم و جار میزنم
عبد رقیه ام
✨
امید این دلایی
ما رو کردی هوایی
تو دل عاشقاتم
میکنی تو خدایی
یاحسین سالار زینب
#حاج_آرمین غلامی
#صوت روضه ،نوحه حضرت صادق(ع)👆👆
#کرمانشاه
#شام سه شنبه۱۱/اردیبهشت
#بیت وحسینیه بیات
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇👇
شورحسینی.ع...mp3
1.89M
#شوتل_۱۴۰۳
#هیئت_انصارابالفضل_ کرمانشاه
#متن_اشعار
#یارفیقمن_لارفیقله
#شور
#پیشنهاد_دانلود
یا رفیق من لا رفیق له
منو ول نکن جون مادرت
یا رفیق من لا رفیق له
نرونی حسین منو از درت
منی که یه عمره برات سینه زدم کجا برم
منی که یه عمره برات لطمه زدم کجا برم
اصلا آقا مگه دارم کسیو من غیر خودت
تو ببین که دست خالی اومدم کجا برم
نرونیم حسین آقا از در خونت
جوونیم حسین به فدای رقیت
امیری حسین و نعمالامیر
#حاج_آرمین غلامی
#صوت روضه ،نوحه حضرت صادق(ع)👆👆
#کرمانشاه
#شام سه شنبه۱۱/اردیبهشت
#بیت وحسینیه بیات
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇👇
.🤞🤞🤞
|⇦•برهم نزن نماز مرا...
#متن روضه شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی
●━━━━━━───────
بر هم نزن نماز مرا بی هوا نزن
حالا که می زنی جلوی آشنا نزن
سجاده و عبای مرا می کشی بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن
آتش زدی به زندگیم بس کن و برو
دیگر نمک به زندگی من بیا نزن
در خانه بس نبود غرورم شکسته شد
حداقل مقابل همسایه ها نزن
با تازیانه ات به سر و صورتم بزن
حرفی فقط به حضرت خیرُ النساء نزن
*به مادرم چیزی نگو میزنی بزن..*
بالای مرکبی و خجالت نمی کشی
پیچیده پای من چه کنم بی حیا نزن
موی سپید دارم و شیخ الائمه ام
هر طور میزنی بزنم با عصا نزن
وقت گریز من شده نوحوا علی الحسین
زینب دوید و گفت غریبِ مرا نزن
ای شمر و بس کن و به روی سینه اش نرو
با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن
*یه نگاهش کرد دید داره ابی عبدالله هی دست و پا میزنه...یه نگاهش کرد گفت داداش..!*
با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود
تشنه لبم عزیز دلم دست و پا نزن
«حسین...»
اگه انسان مشکلی داشته باشه ، درد دلی داشته باشه ، با مادرش راحت تره ، حرفش رو میره با مادرش میزنه ، اینقده که با مادرت بی رودربایستی هستی با بابات نیستی ، بعضی از درد دلات رو میری با مادرت میگی ، این چند بیت شعر هم ، زبان حال امام صادق علیه السلام با مادرشونه ، ببینم چه میکنی ؟
ز بس فرزندت از منصور
مِحنت دید ، مادرجان
دل از قیدِ حیات خویشتن
بُبرید ، مادر جان
( به به ، ان شاءالله مدینه گریه کنی ، « چو آن جانی بدان صورت مرا از خانه بیرون برد ... » وارد روضه امام صادق بشم ؟ قربون شما شیعیان دلسوخته ، شما که اینجا اینطور عرض ادب میکنید ، اگه برید مدینه چه میکنید ؟ آقاجان ...
اگر میخواست ماموری
بَرد نزدش مراآن شب
چرا اِبن ربیع پست را
بُگزید ، مادرجان ...
خدا نکنه ، نیمه شب توو خونه بریزن ، بخواهند جلو چشم بچه ها ، بابارو از توو خونه بیرون ببرند ، دختر دنبال بابا میدوه ، میگه بابامو نبرید ، نبرید ، بابا بابا بابا بابا ... میگه نیمه شب رفتم نوو خونه امام صادق ، دیدم آقا مشغول راز و نیازه ، گفتم آقا بلند شید بریم ، فرمود اجازه بده دو رکعت نماز بخونم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده لباسم رو بپوشم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده عمامه ام رو سرم بگزارم ، گفتم آقا نمیشه ، آماده اید بگم یا نه ؟ مولامون رو سرِ برهنه ، پای برهنه ...
بدو گفتم بده مهلت
بخوانم من نمازم را
ولی آن بی حیا
حرف مرا نشیند ، مادرجان
( بگم یه بیت دیگه ؟ )
چو آن جانی بدان صورت
مرا از خانه بیرون برد
تنِ طفلان من
چون بید می لرزید ، مادرجان
#شاعر_قاسم_ملکی
« شتاب مَرکب و ... » خودش سواره بود ، .... امام صادق حدود 70 سالشون هست ، این پیر مرد ... ابن ربیع سواره بود ، آقارو پیاده دنبال خودش می دواند ، ... میگه یه مقداری راه رفتم برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ، دیدم عرق به پیشانی حضرت نشسته ...
شتاب مَرکب و بند و
تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش
فراهم بود ...
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
( اهل روضه کجا نشستید ، پیر مرد نمیتونه دنبال سواره بدوه ، یکی پیرمرده نمیتونه بدوه ، یکی دختر سه ساله است ... های گرفتی مطلب رو ...؟ آخی آخی ... )
آن شب که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی ؟
از ما تو جدا بودی
( فکرشو میکردی امشب بریم درِ خونه رقیه ؟ )
بابا تو کجا بودی ؟
از ما تو جدا بودی
( هی دنبال قافله میدوید ، زمین میخورد ، هی صدا میزد عمه عمه عمه ، هی صدا میزد بابا بابا بابا ... )
#دخترم :
آن شب که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
من بر سرِ نی بودم
مشغول دعا بودم ...
بابا من بالا نیزه بودم ، می دیدمت بابا ، حسییین ...حسین ، حسین ...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه مهرابی
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇
👆👆👆متن روضه و توسل جانسوز _شهادتِ شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام _ حاج آرمین غلامی⚜️🔸⚜️
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
❗️❗️:
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
درمیان هیزم و دود پرم مى سوزد
وسط شعله ی آتش، جگرم مى سوزد
نیمه شب إمده بودند برای غارت
خانه با این همه دود در نظرم می سوزد
شدتدایی غم زهرا وسط این کوچه
بین دیوار ودر خانه سرم می سوزد
بی عبا.پای پیاده تن من رامکشید
این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد
همه ی زندگیم خرج در اسلام شده
سره بخشندگی ام دست کرم می سوزد
بخدا ابن ربیع شرم نکردازمنه پیر
سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد
شعله آن قدر زیاد ست تنم سوخت دگر
از نفس های پر ازآه پرم می سوزد
***
؛ کربلا وقت غروب است که زینب بیند
بین دود وشعله ها اهل حرم می سوزد
_
✧✾═════✾🔶✾════✧
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
*منصور دوانقی ملعون سه بار شمشیر تا نیمه از غلاف بیرون کشید ، آخرین بار غلاف کرد ، غلط کار شد گفت : منو ببخش اشتباه کردم ؛ چی دیده مگه ، ازش پرسیدن گفت : هر موقع اومدم شمشیر بکشم دیدم رسول خدا پشت سر جعفر بن محمد ایستاده ، غصبناک ، بارِ سوم اومدم شمشیر بکشم فرمود : منصور یه مو از سر جعفرم کم بشه دودمانتُ به باد میدم ... ترسیدم ...
زَعفر بزرگِ اَجنه ست ، شبِ عروسیش بود ، مهمانیِ اَجنه ست ، مهموناش دیراومدن ، گفت چرا دیر اومدید ؟ مهموناش گفتن گرفتار شدیم ، داشتیم میومدیم ، نیمۀ راه رسیدیم یه جایی ، وسطِ بیابان بینِ دو تا نهر آب ، بچۀ فاطمه (س) رو محاصره کرده بودن ... گفت عروسی تعطیله ... پاشیم بریم کمک کنیم ... با اَجنه اومدن ... صبح رسیدن به آقا سیدالشهدا علیه السلام ، به آقا عرض کرد آقا سلام علیکم ... من نمی دونستم شما رو محاصره کردن ... آقا اشاره کنی نابودشون کردیم شما دست به قبضۀ شمشیر نبر ، مبادا خودتو خسته کنی ... مبادا بچه هات ناراحتی به دل راه بِدن ... مبادا دلهره داشته باشه خانم ... اشاره کنی همه رو از دمِ تیغ می گذرانیم ... میگه دیدم ابی عبدالله فرمود زَعفر ممنونم اومدی ، خدا خیرت بده ... برو پشتِ سرِ من بایست ، نگاه کن ببین چه خبره ... دیدم همۀ انبیاء با سرِ برهنه و شمشیرِهایِ آخته ...
امیرالمومنین ، امام مجتبی ، آسمان ها پر از مَلکِ عذاب ... فرمود زَعفر ببین ، من اشاره کنم اَحدی از اینا زنده نمی مونن ، ولی دشمن شما رو نمی بینه ، نامردیه .... نامردیه بهشون حمله کنن ... این کار نامردیه ، یکی نیست بهشون بگه بچه زدن نامردی نیست؟ ... خیمه آتیش زدن چی ؟ ...
فرمود : منصور دو تا کار دارم ، گفت هرچی بگید چشم .
یکیش اینکه نیمه شب دنبالِ من نفرست ، بچه هامُ خانواده ام دلواپس میشن ، یا امام صادق جدِ شما تو خیمه بود ، خواهراش دورِشُ گرفته بودن یه نانجیبی اومد گفت حسین ، رفتی تو زن ها قایم شدی ... دوماً اگه خواستی کسی بفرستی این ابن ربیع ملعونُ نفرست ، بی ادبِ ... جسارت می کنه فحش می ده ...
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
🔴
⚜
#حاج_آرمین غلامی_مجنون
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_سید_الشهدا_علیه_السلام
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه شاملو
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇
🖕🖕🖕
بسم الله الرحمن الرحيم #یامهـــدے(؏ج)
|⇦•تنگ غروب عرفه...
#مناجات با امام زمان روحی له الفدا وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ روزعرفه اجرا شده به نفس حاج آرمین غلامی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره
دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره
این روزایی كه دَم به دَم غریبی رو حس می كنم
با گریه یاد غربتِ عزیز نرگس می كنم
*مجلس ما قابلِ تو رو نداره آقاجان! امروز خیلی ها منتظرِ تو هستن، خیلی جاها سر میزنی، ای حاجیِ فاطمه! یه گوشه نگاهی هم به محفلِ ما بنداز، هر چی باشیم، هر کاری کرده باشیم، امروز از سَرِ تواضع اومدیم، امروز سرمون پایینِ...*
تا كه بیای تو از سفر تا كه ببینی حالمو
نذر نگاهت می كنم این اشكای زلالمو
میون طوفان غمت شكسته بال و پر من
كاشكی بیای پا بذاری به رویِ چشم تر من
كاشكی بیای و سوغاتی برام بیاری بوی سیب
یا كه یه مُهر و تسبیح از تربت اربابِ غریب
كاشكی بیای برامون از تشنگی و آب بخونی
بیای رو منبر بشینی روضۀ ارباب بخونی
*روزِ زیارتیِ امام حسینِ، خدا امروز اول به زائرایِ امام حسین نگاه میکنه...*
مُسلمیه دم بگیری با گریه و شور و نوا
بیای و با هم بخونیم "حسینِ من كوفه نیا"
كوفه نیا كه اینجاها قحطی آبه به خدا
حرمله چشمِ انتظار طفل ربابه به خدا
*کوفه نیا، حرمله داره سه شعبه آماده میکنه، کوفه نیا، همه بازار آهنگرا رفتن...*
اینجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با كعب نی منتظرِ رقیۀ سه ساله اند
همه با فكر انتقام روز می كنن شباشونو
نعلای تازه می زنن تمومِ مركباشونو
*ده نفر اومدن عصر روزِ عاشورا، گفتن: امیر! ما بودیم، امیر! ما به اسبامون نعلِ تازه زدیم...*
رو خاك گرم كربلا سه روز می مونه پیكرت
خورشید نیزه ها می شه اینجا سر مطهرت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#حاج_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#عرفه
👆مدح_خوانی و توسل ویژه عیدالله الاکبر عید غدیر خم _بامداحی حاج آرمین غلامی
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»
هَا عَلِيّ بَشَرٌ كَيْفَ بَشَرْ رَبُّهُ فِيهِ تَجَلَّى وَ ظَهَرْ
عِلَّةُ الكَوْنِ وَلَوْلاَهُ لَمَاكَانَ لِلْعَالَمِ عَيْنٌ وَأثَرْ
فَلَكٍ فِيهِ نُجُومْصَدَفٌ في صَدَفٍ فِيهِ دُرَرْ
أسَدُ اللهِ إذَا صَالَ وَصَاحْأبُو الأيْتَامِ إذَا جَادَ وَبَرْ
خاک نعلین علی در و گوهر
ها علی بشر کیف بشر
|⇦•روزی که تو را آفرید...
#مدح و توسل به امیرالمؤمنین علی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی مجتبی رمضانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا امیرَالمؤمنین
روزی که تو را آفرید صورت آفرین
بر آفرینش تو به خود گفت : آفرین
صورت نیافریده چنین صورت آفرین
بر صورت آفرین و چنین صورت، آفرین
چه خوب شد که سایهٔ سرم ابوتراب شد
نصیبِ ذره مهر بیکران آفتاب شد
گرفته است آشیان به روی چِشم عرشیان
کسی که خاک پای قنبر علی حساب شد
بزرگتر از این دروغ در تمام دَهر نیست
که رفت سائلی به سوی حیدر و جواب شد
تَلاوتی که آخرش ختم نشد بنام او
مقام قاریش فقط بارکَش کتاب شد
کبوتری که از حوالی نجف گذشته بود
خبر رسید فاتح نبردِ با عُقاب شد
علی و مصطفی دو نور واحدند درغدیر
علی برای جانشینی خود انتخاب شد
سپرده دست او خدا اداره ی امور را
مگیر خرده بین ما، علی خدا خطاب شد
برای مدح نور باید از خدا کمک گرفت
وگرنه ذّره کی مدح گوی آفتاب شد
محبت ابوتراب را که جار می کشم
قلوب بیقرار را سرِ قرار می کشم
هرآنچه بوی مرتضی دهد به چشم مینهم
هرآنچه بوی او نداد را به دار می کشم
من از دقایق نُخست بازگشت از نجف
برای مستی دوباره انتظارمی کشم
زخاندان او کریمتر کسی ندیده است
اگرچه منتی کشم از این تبار می کشم
اگر مرا نخواست زحمتی نمیدهم به او
خودم گلوی خویش را به ذوالفقارمی کشم
به عشق دیدن علی بهشت را نظر کنم
بدون او من از بهشت هم کنار می کشم
گناه من اگر دلیل خجلت علی شود
به روز حشر خویش را به نار می کشم
اگر وصال او فقط به وقت مرگ ممکن است
برای مرگ انتظار بی شمار می کشم
❇️🔸❇️🔸🕋🔸❇️🔸❇️
🔸حضرت امام جعفر صادق(ع)در رابطه با آمرزش گناهان در این روز می فرمایند:عید غدیر روزی است که خداوند عزّوجل و مهربان💖دو برابر تعداد رهاشدگان از آتش جهنم در ماه مبارک رمضان و شب قدر و شب عید فطر از آتش جهنم رها می کند و گناه ۶۰ سال را می بخشد و هر که مؤمنى را سیر کند،بهشت برایش واجب شود
🔸حضرت علی بن موسی الرضا(ع)می فرماید:
کسى که مؤمنى را در روز غدیر غذا دهد،مانند فردى است که تمام پیامبران و صدیقین را غذا داده است،غذا دادن به یک مؤمن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق(در رأس آنها خود ائمه معصومین)و یک میلیون شهید(در رأس آنها حضرت عباس و ۷۲ شهدای کربلا)و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند یکتا و مهربان💖را دارد
🔸حضرت علی بن ابیطالب(ع)می فرماید:کسى که مؤمن روزه دارى رادر غدیر افطار دهد،مانند این است که ده فئام را افطار داده است،فردى پرسید:اى امیرمؤمنان(ع)«فئام» چیست؟حضرت فرمود:صد هزار پیامبر و صدیق و شهید
↫『پایگاهِ متنِ روضه』
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#عید_غدیر_خم
#حاج_آرمین غلامی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#جشن عیدغدیر
#جشن ولادت حضرت هادی(ع)
مداح..حاج آرمین غلامی
ظهرجمعه_۱تیر_۱۴۰۳
حسینیه حجت الاسلام میرمعینی
غدیر۱۰.mp3
2.87M
مدح عیدغدیر
#مداح..حاج آرمین غلامی
سردار غدیر فخر جهان است علی
محبوب خدا جوهر جان است علی
او فاتح خیبر شه مردان خدا
خورشید ولا نور جنان است علی
خوشا آنشب که فردایش غدیر است
خوشا آنکس که مولایش امیر است
بود عید ولایت شاد باشید
خوشاعاشق که برعشق اش اسیراست
🔸حضرت علی بن موسی الرضا(ع)می فرماید:
کسى که مؤمنى را در روز غدیر غذا دهد،مانند فردى است که تمام پیامبران و صدیقین را غذا داده است،غذا دادن به یک مؤمن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق(در رأس آنها خود ائمه معصومین)و یک میلیون شهید(در رأس آنها حضرت عباس و ۷۲ شهدای کربلا)و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند یکتا و مهربان💖را دارد
🔸حضرت علی بن ابیطالب(ع)می فرماید:کسى که مؤمن روزه دارى رادر غدیر افطار دهد،مانند این است که ده فئام را افطار داده است،فردى پرسید:اى امیرمؤمنان(ع)«فئام» چیست؟حضرت فرمود:صد هزار پیامبر و صدیق و شهید
روزی که تو را آفرید صورت آفرین
بر آفرینش تو به خود گفت : آفرین
صورت نیافریده چنین صورت آفرین
بر صورت آفرین و چنین صورت، آفرین
↫『پایگاهِ متنِ مولودی』
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#عید_غدیر_خم
#حاج_آرمین غلامی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
صوت مراسم جشن میلادحضرت هادی
مسجدمعتمدالدوله کرمانشاه
شام جمعه اول تیر۱۴۰۳
#حاج آرمین غلامی
روضه بعدازعاشورااا.mp3
4.7M
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#صوت روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ویژهٔ_محرم_دهه دوم
#یازدهم _محرم_ ۱۴۰۳
#حاج_آرمین غلامی👇
|⇦•پنج تن یک تنه .👆👆.
# #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #صبح_ یازدهم_ محرم اجرا شده به نفسِ حاج آرمین _غلامی•✾•محرم۱۴۰۳
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نبریدم پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده
*دیگه نفس نمونده نه برای من
نه برای تو نه برای زینب ..*
هیچکس نیست که بالای سرش گریه کنم
مونس بی کسی من تک و تنها مانده
«حسین جان...»
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آخه آبروی همه عریان روی صحرا مانده
بین یک گونی کهنه سر او را بردند
*من دوروبریمامو میبینم میخوان داد بزنن نفس ندارن از بس امروز گریه کردن*
بین یک گونی کهنه سر او را بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده
باز چشمش به که افتاد رباب غش کرده
باز هم آمده این حرمله ی وا مانده
*همه رو بی بی زینب آروم کرد زینب بچه هایی که هی گریه میکردن یکی میگفت ببین عمه تو روخدا گوشوارمو اصن کندن گوشمو پرخون شده..یکی میگفت عمه! دامنم آتیش گرفت آتیش به پام رسید عمه..یکی میگفت عمه! معجرمو بردن
هر کی یجور گریه میکرد .همه رو بی بی هر طور بود آرام کرد.همه آروم شدن
اما یه وقت دیدن تو این آرامش که فقط یه صدای هق هق از بچه ها میومد همه دور هم جمعن تو این خیمه نیم سوخته
دیدن یه صدا داره از بیرون خیمه میاد
بی بی زینب اومد پشت خیمه دید بی بی رباب کنار یه تل خاک نشسته..هی به دلش میزنه مادر قربونت بره..بی بی دست گذاشت رو شونه رباب..رباب! اینجا امن نیست بیا بریم تو خیمه.. من به زور بچه ها رو آروم کردم..اگه میخوای گریه کنی بیا تو خیمه گریه کن..سرشو آروم گرفت بالا دید صورت رباب غرق اشکه..صدا زد زینب جان! الان وقت شیر خوردنشه امروز غروب اشتباه کردم آب خوردم الان شیر دارم شیرخواره ندارم...حسین*
سر شب تا سحرش میزدنش
سوخته بود بال و پرش میزدنش
پشت خیمه رفته بود گریه کنه
سر قبر پسرش میزدنش
*خداروشکر محرم زنده موندیم وسینه زدیم...
«شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام»*
↫『پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ویژهٔ_محرم_دهه دوم
#یازدهم _محرم_ ۱۴۰۳
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نوحه شب جمعه۶.mp3
1.61M
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
#حاج_آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
گریه های شب جمعه
چه خریدن دارد
نوکرت بر حرَمت
شوق رسیدن دارد
دل من لک زده تا
کُنجِ حرم بنشیند
مرغکی ناله کنان
میل پریدن دارد
رخ یوسف اگرم
هر چه که زیباست ولی
چهره نه ، نام شما
دست بریدن دارد
من شفا یافته ی
لطفِ شما بودم وبس
شکر باذکر حسین
قلب تپیدن دارد
همه زَوّار تو
بی دل شده بر میگردند
دلِ بی دل شدگان
وَه چه خریدن دارد
هر کجا می نگرم
عکسِ حرم میبینم
این رهِ خانه عشق است
دویدن دارد
روزِ محشر که
حسین بن علی وارد شد
حال و روزِ دل عشاق
چه دیدن دارد ...
#ذکر_پایان_سینه_زنی
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه ی عشقِ حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا ..
بعد صد سال اگر
از سرِقبرم گذری
من کفن پاره کنم
زندگی از سرگیرم
#نوحه #شب_جمعه
شورابالفضلی،،،،،.mp3
1.47M
#نوحه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#حاج_ارمین غلامی
#دهه اول صفر_۱۴۰۳_کرمانشاه
شهيد علقمه
واويلا واويلا
عزيز فاطمه
واويلا واويلا
ابوفاضل مدد
واويلا واويلا
گل اُم البنين
واويلا واويلا
شده قطع اليمين
واويلا واويلا
فتاده بر زمين
واويلا واويلا
به روي آن جبين
واويلا واويلا
عمود آهنين
واويلا واويلا
گل ام البنين
واويلا واويلا
علمدار حسين
واويلا واويلا
سپه دار حسين
واويلا واويلا
عزيز يار حسين
واويلا واويلا
امير نشأتين
واويلا واويلا
اميد زينبين
واويلا واويلا
اي نازنين برادرم
واويلا واويلا
خفته به خون برادرم
واويلا واويلا
خيز ز جا و كن نظر
واويلا واويلا
قد خميده ی مرا
واويلا واويلا
آب نمي خورد دگر
واويلا واويلا
سكينه گر كند نظر
واويلا واويلا
مَشك دريده ی تو و
واويلا واويلا
رنگ پريده ی مرا
واويلا واويلا
جامعه ی صبر مي درد
واويلا واويلا
زينب اگر كه بنگرد
واويلا واويلا
دست بريده ی تو و
واويلا واويلا
قد خميده ی مرا
واويلا واويلا
زود بود كه دشمنان
واويلا واويلا
زنند بر سرِ سنان
واويلا واويلا
رأس بريده ی تو و
واويلا واويلا
رأس بريده ی مرا
واويلا واويلا
عزيز برادرم ،
واويلا واويلا
امير لشگرم ، واويلا واويلا
#نوحه_شب_نهم_محرم
#روضه ورود به شام👆👆
#روضه حضرت رقیه
#نوحه کردی اربعین
#نوحه شام
#حاج آرمین غلامی
#عصرچهار شنبه۱۷مردادماه_
#حسینیه مهرابی
#دهه اول صفر۱۴۰۳_کرمانشاه
👇👇
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
روضه و ذکر مصیبت اربعین 92_ ویژه اربعین _حاج آرمین غلامی
سلامی میدهم سوی توارباب
دلم ازدوریت گردیده بی تاب
سلام من به قبر بی چراغت
بسوزم اربعینی درفراقت
*مثل اونایی که الان رسیدن کربلا،مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش،مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛دستت رو روی سینه بگذار،تو آقای کریمی، درسته من نیومدم کربلا،درسته تقصیر خودمه،بند تعلقات شدم،سفر کربلا رو از دست دادم*
"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
رسیده خواهرغمپروره تو.رسیده زینب دیده تره تو
*همینجا به گلوی نازک برادرم تیر سه شعبه زدن،همینجا دستای عموم رو جدا کردن*
همینجا رسید قافله ای از غم سفر لبریز
دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
*همینجا مادرم صدا زد بنیّ بنیّ،همینجا منِ زینب ایستاده بودم یه وقت آسمان تیره و تار شد"اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،یا ایتها النفس المطمئنه"
شمر مرو به قتلگه،فاطمه میکند نگه
حسین ....*
یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند
شبیه برگ درختان به موسم پاییز
به بوی پیرُهنی هر کدام میگیرند
یکی بهانه ی یوسف،یکی سراغ عزیز
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود
یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود
*خودم دیدم،خودم دیدم،پیراهن یوسف منو بردند،همینجا*
صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت
صدای شیون خواهر،برادرم بزخیز
*حسینم خسته آمدم،مو سفید آمدم،شرمنده آمدم،خرابه ی شام یادگارت رو جا گذاشتم*
غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز
چنان شدم که تو میخواستی دم رفتن
ندید اشک مرا این جماعت خونریز
*الان دلم میخواد کنار قبرت،های های گریه کنم*
چقدر شام وکوفه بچه هات روکتک زدن اما...
من برگشته از رسالت انجام داده ام
*کار تو رو تکمیل کردم حالا آمدم کنار مزارت*
زبان حیدریم دم به دم قیامت بود
نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز
اگر چه دست مرا بسته بود دشمن تو
اسیر من شدم و او نداشت راه گریز
هراس دشمنت از محکمات قرآن بود
نداشت چاره و برداشت خیزران ز ستیز
*یه وقت صدا زد:"یا یزید مهلا مهلا، منتهیا الی سنایا ابی عبدالله" این لب و دندان رو پیامبر میبوسید"*
برادرم
توسنگ خورده ای،آری!شکسته ای، من هم
توشعله ور شده ای،داغ دیده ای،من نیز
تو را قسم به نماز نشسته ی مادر
رسیده جان بر لبم آه جان من برخیز
*حسینم یادت میاد یه روزی با برادرم،حسنم،وارد خانه شدی صدا زدی اسما مادرمون کجاست؟"یااسما مایُنیمُ امِّنا فی هذه الساعه"مادر ما این وقت روز نمیخوابه،اسما زد "یَاابنَی رسول الله لیست اُمِّکما نائمَه"مادرتون نخوابیده "فقد فارِقَکِ الدنیا"دیگه بی مادر شدید آقازاده،حسینم یادت میاد وارد شدی داخل حجره،حسنم خودش رو روی بدن مطهر مادر انداخت صدا زد" یا اماه کَلِّمینی فانا ابنک الحسن"مادر با من حرف بزن،دارم جون میدم؛حسینم یادت میاد صورت کف پای مادر گذاشتی صدا زدی"یا اماه کلمینی"حسینم بذار یه خاطره دیگه برات بگم؛یادت میاد جلو چشم بابام مادر ما رو میزدن؟*
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند...
چرا شده گوشه ی چشمت کبود
به من بگو مگر علی مرده بود
وای من و وای من و وای من...
میخ در و سینه ی زهرای من...
یا زهرا ... یازهرا ...
در وسط کوچه تو را میزدند...
خدا برای کسی نیاره ببینه مادرش وسط کوچه افتاده،لذا وقتی زینب رسید کنار قبر ابی عبدالله یه جمله گفت-این سفر رو داره گزارش میده-
خبر داری مرا بازار بردند؟
اما مصیبت از این بالاتره،دیگه شما رو کجا بردند بی بی جان؟
خبر داری مرا بازار بردند؟
میان مجلس اغیار ...
روضه مدینه ای بود،چرا آمدی کربلا؟
خبر داری که دژخیم زمانه
زده بر خواهرت .....
پاشو ببین منم مثل مادرم شدم .....
حسین ....
#حاج_آرمین غلامی-مجنون کرمانشاهی
#اربعین
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
زمینه اربعین.اا.mp3
2.54M
|⇦•این روزا حالم...
#روضه و توسل به ابا عبدالله الحسین علیه السلام ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
این روزا حالم حال خوبی نیس
من موندم و چشای زار و خیس
دلواپسم این اربعین
اگه حرم نرم میمیرم
خواب و خیالم این شده
ضریحو کِی بغل میگیرم
باورش هم سخته برام
امسال زیارتش نمیرم
«جانم حسین جانم حسین جانم»
جونم رسیده به روی لب آقا
دارم میسوزم روز و شب آقا
یادش بخیر
روزایی که تو کربلا برو بیا بود
پای پیاده از نجف جمعیت دلداده ها بود
پیر و جوون میرفتن و
چه شوری توی موکبا بود
«جانم حسین جانم حسین جانم »
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_آرمین _غلامی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄
🤞
❣﷽❣
🔻#متن روضه اربعین_امام_حسین_ع
🔻#واحد #جامانده کربلا
🔻#حاج_آرمین غلامی
دلم میخواست كه این روزا زائرِ كربلات بودم
كنارِ قبرِ شش گوشه ات منتظرِ نگات بودم
دلم میخواست این اربعین از غصه بر لب میشدم
مثلِ اونا كه اومدند همراه زینب میشدم
🔻یا حسین ـ یا حسین ـ اربعین کربلا(۴)
می اومدم تا كه بگم زینب چها كشیده است
تو مجلسِ یزدیان چه دیده چه شنیده است
میخوام بهت بگم آقا یاس پرپرت چی شد
شبیه مادر شما، رقیه دخترت چی شد
میخوام بگم تو شهر شام به زخمِ دل نمك زدند
میون چشم بچه هات خواهرت و كتك زدند
🔻یا حسین ـ یا حسین ـ اربعین کربلا(۴)
دلم میخواد تو كربلا آقا به من خونه بدی
مثلِ همه كبوترات به من آب و دونه بدی
كبوتری كه این دلش عاشق و مبتلا باشه
میخواد طواف كعبهاش یه گنبدِ طلا باشه
#متن روضه_امام حسن
#حضرت_زهراس
#روضه_کوچه
#مداح.حاج آرمین غلامی
#شنبه۲۶_صفر۱۴۰۳
_کرمانشاه_مسجدمعتمدالدوله
حسن شاهد سیلی مادری
حسن وارث غصه حیدری
حسن کشته ی کینه ی همسری
حسن از غم کوچه ها مضطری
به سینه داری غصه بسیار حسن
شده بر سرت دنیا آوار حسن
دیدی مادر و بین دیوار حسن
دیدی سینه و زخم مسمار حسن
حسن شاهد سیلی مادری
حسن وارث غصه حیدری
🍃چشم واکرده شدم دست به دامان حسن
🍃مادر افکند مرا در یَم احسان حسن
🌾روزی از دست علی خوردمو از خوان حسن
🌾از همان روز شدم بی سر و سامان حسن
♨️بر جبینم بنویسید مسلمان حسن
🍁دل خود را سر هر بام، هوایی نکنم
🍁طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم
🌸🌸رو به قبله و هر قبله نمایی نکنم
پیش هر سفره که پهن است، گدایی نکنم
♨️نان هر سفره حرام است به جز نان حسن
♨️بر جبینم بنویسید مسلمان حسن
❇️چه مقامی و چه نامی، چه مَرامی دارد
❇️چقدر لطف به بیمار جُزامی دارد
⬅️خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد
⬅️بَه که ارباب دوعالم،چه امامی دارد
♨️همه اینها غزلی هست به دیوان حسن
♨️بر جبینم بنویسید مسلمان حسن
🔥آنکه نامش شده احلی من عسل،کیست؟ حسن
🔥آنکه بخشندگیش گشته مثل کیست؟ حسن
🔥معنیه حی علی خیر العمل کیست؟ حسن
🔥مرد نام آور پیکار جمل کیست؟ حسن
♨️شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن
♨️بر جبینم بنویسید مسلمان حسن
✅ارث مظلومیت از غربت بابا دارد
✅قد خم، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد
✅جگری سوخته از زخم زبان ها دارد
✅گر بگوییم غریب الغربا، جا دارد
☑️یه روز ابی عبدالله رفت مسجد، به نیابت از امام مجتبی
اون نانجیب هرچی لایق خودش بود، نثار امیرالمومنین کرد
☑️آقا سیدالشهدا عصبانی شد.
☑️از رو منبر آوردتش پایین، الانه که جان از بدن اون نانجیب مفارقت کنه، اومدن دنبال امام مجتبی،،، هرچه زودتو خودتونو برسونید مسجد
✔️اومد جداشون کرد، دست امام حسینو گرفت
✔️فرمود چیکار میکنی?
گفت داداش جلو چشم من رو منبر رسول الله هرچی سزاوار خودش و خاندانش بود، به بابای غریبم علی گفت
⬅️آقا امام حسن فرمود: یه روز اومدی طاقت نیاوردی
هر روز جلو چشم دارن ناسزا میگن به بابام
هر روز دارن بی احترامی میکنن
♨️خون شد از یاد غمش،قلب محبان حسن
خوب دارن گریه میکنن بعضی از رفقا
☑️خانم حضرت زهرا فرمود: چشمی که برا حسنم گریون باشه، فردای قیامت گریون نیست
نگید چرا انقد اسم حسنو دوس داره
نگید چرا حضرت زهرا انقد تعصب داره به امام مجتبی
😭آخه اون روز تو کوچه انقده خجالت کشید
یه بچه 8-7 ساله آروم آروم خاک چادر مادرُ تکون داد و پاکش کرد
بزار به زبون شعر روضه بخونم
🔆زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم
🔆بس که پیچیده به خود، موی سرش ریخت به هم
🔅زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم
🔥همه عالم وقتی یه جایی آتیش بگیری، اول چیزی که میگن،،، میگن آب بیارید آتیشو با آب خاموش کنید
🔥آقای غریب ما که داریم امشب روضشو میخونیم، از آب آتیش گرفت
همچین که آبُ نوش جان کرد فرمود جگرم…
آتیش گرفتم
💠زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم
💠همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم
♨️دل پریشان شده از موی پریشان حسن
☑️امام حسن مجتبی فرمود: من یه تاریخ شهادت دارم یه تاریخ وفات
روضه ی امام حسن از اینجا به بعده
💢چقدر سخت گذشتس به او در کوچه
💢چه مراعات نظیریست حسن… در… کوچه
💢باز هم خاطره ی گریه و مادر… کوچه
💢قاتل جان حسن میشود آخر… کوچه
♨️کوچه عمریست که آورده به لب، جان حسن
میدونم الان دلت کجاست
✳️یه کوچه همه زندگیه منو زیر و رو کرد
✳️که مارو با نامرد شهر، روبرو کرد
✳️با یادش باید مرگُ باز آرزو کرد
بمیرم…
🔰یه نامرد به ما توی این کوچه بد کرد
🔰یه نامرد رسید راه روی ما سد کرد
🔰یه نامرد گل یاسمونو لگد کرد
☑️اینی که میگن تو علقمه روضه خونا میگن خدا امید هیچکیو ناامید نکنه
اصل حرف برا کوچه هس
☑️قباله فدکُ گرفت، دست تو دست مادر
دل تو دلش نیست الان میرسیم خونه
به بابام علی میگم منم مردی شدم برا خودم
☑️با مادرم رفتیم. قباله رو گرفتیم داریم برمیگردیم
😭یهو یه بی حیایی سد راه شده
😭یهو دیدم کوچه تاریک شده
😭قباله ی فدکُ خواست از مادرم
مادرم فاطمه، امتناع کرد
هی یه قدم جلو میومد مادرم عقب تر میرفت
تو یه چشم بهم زدن دیدم مادرم نقش زمین شده
اینجاست که میگن خدا امید هیچکیو ناامید نکنه
زد تو سرش
چی فکر میکردمو چی شدش؟!
رفقا گریه کنا عزادارا، همینقد بهت بگم بی هوا زدن تو گوش مادر
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
جوری زد تو گوش مادر، راه خونه رو گم کرد
😭😭😭😭😭
ای وای وای ای وای
خونمون این طرفه، اونطرفی میری کجا
😭😭😭
حرف از بی هوا زدن میشه
حرف از بی هوا افتادن رو زمین میشه،
حرف از بی هوا با صورت رو خاک افتادن میشه، دلش یه جا دیگه هم میره
انقده بی هوا توی راه تو گوش رقیه زدن
#حاج_آرمین غلامی
.🤞
#روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ حاج آرمین غلامی
●━━━━━━───────
مامورا هر چه گشتن این بچه رو پیدا نکردن و رفتن. امام حسن عسکری تا برگشت نرجس خاتون گفت: آقا من بچمو از تو میخوام. ریختن تو خونه مجبور شدم بچه رو تو چاه بندازم. این اتفاق توی کودکی برای امام حسن عسکری هم افتاده بود حضرت بچه که بود یه بار توی چاه افتاده بود .زنها اینقدر به سر زدن گریه و شیون کردن..امام هادی فرمودن: غصه نخورید بچه بدون اینکه حتی تنش خیس شده باشه میاد بیرون آب چاه اومد بالا و امام هادی دیدن امام حسن عسکری اومدن بیرون...اراده الهی ست امام زمان ما هم همینطور.حضرت فرمود: غصه نخور این بچه آرام آرام تو چاه بود. آب اومد بالا بچه رسید به دست مادر..یه مادر بیقرار و مضطربی بچه بهش رسید نگران بود بچه جان نداده باشه یه وقت اما بچه سالم اومد بغلش یه اشاره کنم..یه مادریم دم خیمه منتظر بود گفت: الان بچه ام سیراب برمیگرده از شدت عطش این بچه فرمودن محتضر شده بود یعنی آبم میرسید به این بچه فایده نداشت...*
ذره ذره نفسش سوخت تنش آب شده
هشت روز است که اینگونه تقلّا دارد
سر او روی زمین مانده در این مدت نه..
پسری هست به دامن سر بابا دارد
*حضرت اومد بالا سر پدر آب رو یا اون جوشانده رو که به دست بابا داد امام عسکری اومد بخوره اینقدر دست حضرت میلرزید. حتی این هشت روزه خدا لعنت کنه نامردا رو طبیب درباری میفرستادن منزل حضرت به بهانه اینکه طبابت کنه اما ببینه آیا تو خونه طفلی هست یا نه..*
*روایت میگه زمانی امام عسکری رو دفن کردن مردم متفرق شدن خلیفه و اصحابش ترسان و مضطرب شدن گفتن دنبال این پسر هر جور هست باید بگردیم. چون دیدن حضرت بر بدن امام حسن عسکری نماز خوند. هیچکی تا حال ندیده بود ایشون رو هیچکی.. عموش جعفر کذاب اومد نماز بخونه بر امام. حضرت عمو رو کنار کشیدگفت اونی که باید نماز بخونه منم ..نماز خوند بر بدن امام معصوم...
بلافاصله بعد نماز دیگه کسی حضرتو ندید.
سلطان و اصحابش مضطرب دنبال آقای ما حجه ابن الحسن گشتن..از اینجاش یه اشاره روضه داره.. دیگه شروع کردن تفتیش همه خونه ها اینقده ریختن تو منزل حضرت گشتن دنبال این آقازاده نتونستن پیداش کنن...حتی جسارت کردن..
خانه اش کرب و بلا حجره او گودال است
هشت روز است به لب وا حسینا دارد
هشت روز است که در خلوت خود میخواند
چقدر گودی گودال مگه جا دارد
روضه میخواند چرا آن همه طولش دادند
یک نفر تشنه مگر آن همه بلوا دادند
یا بقیه الله!
وقت دادند سه ساعت سر فرصت بزنند
شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد
آه از آن سینه که سنگینی پا را حس کرد
وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد
شمر مشغول حسین است گهی هم میزد
خواهری را که به سر چادر زهرا دارد
*چند جمله ام برا وفات حضرت سکینه بخونم..*
بیقرار و حزین تو منم
دختر تو سکینه منم
همونی که اگه تو بری
به غم تو میشینه منم
گفت بابا!
الهی سکینه ت بمیره
فکر من کجاها نمیره
نکنه بی حیا شه سَنان
موهاتو توی دست بگیره
اینقدر این بانو روضه داره.. بحث وداع شد اینم بگم.. آخرین وداع ابی عبدالله این بود رفت برگشت سمت خیمه راوی میگه هر نفسی که ابی عبدالله میزد از لای این زره خون بیرون میزد حالا اومده داره وداع میکنه این وداع چه کرد با ابی عبدالله...
یه وداعم اینه ابی عبدالله میخواست حرکت کنه دید اسب حرکت نمیکنه دید یه نگاه کرد دید سکینه جلوی اسبو گرفته بابا بیا پایین از مرکب تا نیای حرف نمیزنم بچه رو بغل کرد بابا قربونت بره چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفت: بابا! یادته خبر مسلمو آوردن دختر مسلم حمیده رو بغل کردی من اونجا فهمیدم حمیده یتیم شده تو دست نوازش رو سرش کشیدی.. گفت بابا منم میدونم بری یتیم میشم منم همونطوری بغل کن دست نوازش رو سرم بکش*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_آرمین _غلامی۱۴۰۳
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•شوکت به سیادت....
#مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفس حاج_آرمین غلامی
#بیت الحسین کرمانشاه
💚💚💚💚
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شوکت به سیادت تو باشد، زینب
جود و کَرَم عادت تو باشد، زینب
ای کاش که روز فرج آل الله
در روز ولادتِ تو باشد زینب
نماز عشق به پا میکنم به نام حسیـــــن
ز نای سینه نوا میکنم به نام حسیــــــن
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتابِ عشق تو وا میکنم به نام حسیــــــن
به نام دلبرت، اذن دخول میگیرم
طواف کوی تو را میکنم به نــــامِ حسیــــــن
به نام نامی معشوق، شُهرهاند عشاق
تو را همیشه صدا میکنم به نام حسیــــن
من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا میکنم به نام حسیـــــــن
قسم به سجدهی تو اعتقاد من این است
نماز سوی خدا میکنم به نام حسیــــــن
تو آمدی که بگویی برای قرب خدا
وجود خویش، فدا میکنم به نام حسیـــــــن
دمشق و کرب و بلا هر دو تربت عشق است
شب ولادت تو وقت صحبت عشق است
خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیــــــر آزاده
اگر پیالهی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده
نوای زینِ اَبی را به هرکسی ندهند
که این مدال فقط گردن تو افتاده
اگر که باز شود دیدهها ز نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده
کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعهی خدا بزند
حرام باد به هر عاشقی که بیاذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند
شناختی که من از دستهایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند
همین کرامتتان شد سبب هر شب و روز
که حلقه دور نگین کَرَم گــــــدا بزند
تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانهیتان مُهر هَل اَتی بزند
تَهَجُّد سحرت بس که غرق ذات خداست
حسین، تکیهی آخر بر این دعا بزند
از آن دمی که شده احترامتان واجب
به دستهای شما بوسه مصطفی بزند
ز محضر همه سادات عذر میخواهم
اگر که گفتهام آتش به قلبها بزند
خدا نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بیادبی نامتان صدا بزند
به غیر، حضرت زهـــــرا کسی اجازه نداشت
که دست بر گرهِ معجر شما بزند
...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.🤞🤞
|⇦•شمع خموشِ ما را...._۱۴۰۳
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج آرمین غلامی
●━━━━━━───────
آتشِ دَر بی مهابا عُمر زهرا را گرفت
دودِ این آتش تمام اهل دنیا را گرفت
ضربه ی سیلی جوان مرتضی را پیر کرد
ضربه ای که روشنیِ چشم حورا را گرفت
در سکوت شهر، دود و آتش و بی حرمتی
جان زهرا را نه تنها، جان مولا را گرفت
پاره کرد افسار خود را مردکی که بی صفت
در خیانت پیشگی جای یهودا را گرفت
صفحه ای خون رنگ در تاریخ دنیا باز شد
یک لگد از مادری فرزند فردا را گرفت
بین کوچه دامن مولا به دست فاطمه
بود تا وقتی که قنفذ راه آن ها را گرفت
خانه تا مسجد قلاف پُر به پهلویش زدند
آن قلاف پُر که جان مادر ما را گرفت
جاهلیت در لباس اولی و دومی
انتقام خندق و بدر و احد ها را گرفت
برنخواست از شهر فریادی به یاری علی
باز بُت جای خداوند تعالی را گرفت
من همین جا دلم رفت مدینه، یه شبی هم چند تا طفل پنج ساله با قد و نیم قد، پشت سرِ بابا ایستادند، به بدن مادر نماز خوندند ... اون شب علی خیلی غریب بود :
شمع خموشِ مارا از خانه بردند
تابوتِ مادرم را شبانه بردند
مدینه در نوایِ اَمَن بُجیب است
مادر به خانه برگرد، بابا غریب است ...
*اما غربت امیرالمومنین آنجا نمایان شد، وقتی بدن رو تنها دفن کرد، با دستان پیغمبر ... خاک روی بدن ریخت ، وقتی روی قبر رو هموار کرد ، پرده ها کنار رفت ، دستش رو روی دستش زد، علی چه کردی ؟ علی با دست خودت گُلت رو زیر خاک کردی ؟
سردارِ خیبره، فاتح خیبره، اما دیگه زانواش توان نداشت ... صحنه ای بچه ها دیدند ، جگرشون سوخت برای غربت بابا، یه مرتبه دیدند بابا خم شد، صورت روی قبر مادر گذاشت، هی صدا میزنه فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ..."نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ" فاطمه جان، بلند شو ببین دیگه نفس علی بالا نمیاد ...
بگم یا علی!مدینه صورت روی قبر فاطمه گذاشتی، گریه کردی، ناله زدی، کربلا هم حسینت صورت رو صورت علی اکبرش گذاشت ، اما کربلا ، بدن ارباً اربا بود ، هی صدا میزد : وَلَدی وَلَدی وَلَدی ...*
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
👆صوت مراسم عزاداری فاطمیه
#شهادت حضرت زهرا
#سه شنبه ۲۹_آبان۱۴۰۳
#کرمانشاه/
#حسینیه اجدادی(بیت الحسین)
#مداح.حاج آرمین غلامی👇👇
#متن_روضه+صوت+#روضه تصویری/ جانسوز #مادر_سادات
بنفس
#حاج_آرمین غلامی (مجنون)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بشکند دستان تو بر مادرم دیگر مزن
کن حیا نامرد مادر را بر دختر مزن
دست زهرا عادت از بهر کرامت کرده بود
با غلاف تیغ او را در بر همسر مزن
سوی زهرا لشگری با تازیانه آمددند
گفت حیدر با عدو بر دخت پیغمبر مزن
محسن شش ماهه را کشتند مابین دری
بی حیا دیگر تو زهرا را میان در مزن
نام این بانو دوای درد های عالم است
خواهشی دارم دگر بر روی این مادر مزن
قامت مردانه ای دارد گل سرو علی
ای مغیره تازیان بر بانوی مضطر مزن
گفت مجنون لیلی من دیگر از غم ها منال
گر نداری الفتی دم از گل حیدر مزن
#کتاب اسرار ال محمد و باید همه بچه #شیعه ها تو خونشون داشته باشید
چرا
کتابی که سلیم ابن قیس نوشته
لحظه به لحظه مرگ #فاطمه رو نوشته
برید حتما تهیه کنید اگرم ندارید
بدونید ها مثل رساله ای که باید تو خونت باشه
واجب شرعیه
اسرار #ال_محمدو مرد میخواد دو صفحشو بخونه
اصلا چند صفحه بخونی ببندی گریه کنی
یدونش اینه
نامه نوشت به معاویه
آخ مطمعن شدم #زهرا پشت دره
بازم میخوای اجازه بدی بگم
اول دلم سوخت
داشت دلم به رحم میومد
بخونید اینا رو
نامش به معاویه ثبت شده است
یاد بغض #علی افتادم
همه ی زورم رو جمع کردم
جون مرگ بشم اگه برا تو بخونم
دارم برا اقام #روضه میخونم
همه ی زورم رو جمع کردم
چنان
به #در
کوبیدم
صدای......#شکستن...#استوخوان....
آخ مادر
خانم بین در و دیوار
داد زد.....
ابا... .ابا....ابا..
اه گریه کن....اگه گریه نکنی دغ مرگ میشی
بچه شیعه اره یعنی این
شما ها دارید میشنوید
الهی بمیرم برای اونایی که دیده اند
امام حسن موهاش سفید شد
زهرااااااا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@majnon1396
کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی
⚜🕊حکایت شنیدنی از روضه خوانی مُقبلِ کاشانی در شب عاشورا در عالم رویا به نفس حاج آرمین غلامی⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
┄┅═══••↭••═══┅┄
این مطلب تو مقدمۀ دیوانِ مُقبلِ کاشانیِ:
مقبل می گفت من خیلی آرزو داشتم کربلا برم ... همه آرزو داریم کربلا بریم .. امروز بگیم حسین جان اسمِ مارم بنویس .. همۀ ما آرزو داریم ، زن و مرد .. حسین جان ما دوست داریم کربلا بیاییم ..
گفت اسمم رو نوشتم یه سال عاشورا کربلا برم ،گفت راه افتادیم اومدیم راهزنا حمله کردن همۀ اموالمُ بردن .. منم دستِ خالی ، پناه آوردم به این شهرِ گلپایگان ، خودمو معرفی کردم گفتم من مُقبِلم ، شاعرِ اهل بیت (ع) گلپایگانی ها هم پذیراییم کردن ، پناهم دادن گفتن نوکرِ امام حسینِ .. نزدیکِ محرمم بود ، گلپایگانی ها گفتن این دیگه قسمتِ ما بوده نزدیکِ محرم تا اینجا هم اومدی دهۀ محرمُ بمون تو حسینیۀ ما بخوان ، ما مداحم نداریم . گفت نه دیگه من الان شرایطم مناسب نیست ، مالمُ بردن ، کربلام نتونستم برم ، میرم کاشان .
گفت دیگه به زور نگه م داشتن ، منم دلُ دماغِ خوندنم نداشتمش تا صبح گریه می کردم ، می گفتم اگه من نوکری بودم که امام حسین منو قبولم داشت می طلبید ، همینی که نزاشت من پابوسش برمو حرمشُ ببینم ، معلومه من مردودم .
خیلی حالم خراب بود تو اون دهه ، حالِ خوندنم نداشتم ، شبا یه چند بیتی می خوندم ، شبا اغلب به گریه می گذشت ، تا شبِ عاشورا .. گفت شبِ عاشورا انقد گریه کردم ، خوابم برد ، خواب دیدم کربلا هستم ..
(ان شالله خواب ببینید کربلایید .. خواب ببینی بالاتره ها .. کربلا رو پول میدی میری ، اما خواب بخوای ببینی باید حسین باید بیاد ..)
تا یار کرا خواهد ومیلش به که باشد ...
گفت خواب دیدم ، خیلی ذوق کردم اومدم برم تو حرم دیدم یه خادمی اومد ، گفتش مقبل امشب حرم قرق شبِ عاشوراست ، انبیا اومدن ، مادرش اومده ، پیغمبر اکرم اومده اماما اومدن ، حرمو قرق کردن . گفتم اخه من آرزو داشتم شبِ عاشورا کربلا باشم ، یه جوری باشه من حداقل ضریحُ ببینم، گفت یکی از این کفش دارا دلش سوخت ، گفت بیا رو این صندلی بشین ، گفت منو نشوندند دیدم ضریح پیدا شد ، یه سلام کردم ، دیدم صدرِ مجلس پیغمبراکرم نشسته ، دورشم همۀ اماما نشستن ، انبیا هم روبرویِ حضرت ، حضرتم حالتِ عزا گرفته آستین ها رو بالا زده به هیبتِ عزادارا ، همش هم به این جلویی ها میگه دیدین با حسینِ من چه کردن .. دیدین امتِ من با نوۀ من چه کردن .. اونا هم ضجه میزدن .. میگه بعد پیغمبر فرمودند محتشم کجاست ؟ .. (محتشم هم دورۀ مقبلِِ) مقبل می گفت من اونو ندیده بودم ، یه وقت دیدم یه پیرمرد بلند شد گفت یا رسول الله من اینجام . گفت من اولین بار بود محتشم رو دیدم ، گفت بیا جلو بیا جلو .
گفت وقتی رفت جلو دستُ و پایِ پیغمبرُ بوسید فرمودند برو بالای این منبر یکم روضۀ امام حسین بخوان ، من دلم گرفته دلم می خواد برا حسینم گریه کنم ..
گفت من دیدم همۀ انبیا نشستن ،محتشم گفت من همین پلۀ اول بشینم ؛ فرمودند نه برو بالا ، انقد بالا رفت تا رسید پلۀ آخر و بالایِ منبر .. (چه معنا دارد آقا جایی که امیرالمومنین هست ،اماما هستن ، یه روضه خوان اینقد بره بالا بشینه ؟ .. واقعاً عجیبِ آقا ... .)
گفت منم ازکفش داری دارم نگاه می کنم ببینم چه جوری ورود می کنه ،از کجا وارد میشه، گفت همینجور که نشسته بودم دیدم اینجور شروع کرد :
از آب هم مضایقه کردن کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکيد
خاتم ز قحطِ آب سلیمانِ کربلا
گفت وقتی به بیتِ سوم رسید ، دیدم یه خادمی اومد گفت محتشم دیگه ادامه نده .. مادرش از حال رفت ... گفت پیغمبر بلند شد این عباش رو انداخت رو دوشِ محتشم ، صله بهش داد .
گفت کم کم جمعیت متفرق شد ، منم اومدم از کفش داری بیرون ، خیلی دلم شکست که چرا پیغمبر منو صدا نزد ، خوب منم مداحم ، منم شاعرم ، منم یه دو سه بیتی تو این حلسه می خواندم .. پیشِ خودش گفت از همین جا معلومه نوکریِ منو قبول ندارن ولی برا محتشم امضا شده .. گفت داشتم تو حیاط می رفتم یه وقت یه خادمی اومد گفت مقبل ، مادرش میگه تو بیا برا من بخوان ...
گفت دیدم یه منبر گذاشتن،جلوش پرده زدن ،گفت من زن ها رو نمی دیدم پشتِ پرده ،رفتم بالا منبر (حالا مقبل می خواد شروع کنه ، ببینیم این می خواد چی کار کنه،اونم اینجور شروع کرد) :
بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
____
#حاج_آرمین غلامی(مجنون)
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_فاطمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
⚜🕊#پادکست حکایت بسیار زیبا و شنیدنی از مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره) و احترام به دستگاه عزاداری سیدالشهدا علیه السلام و اثرات آن به نفس استاد حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
┄┅═══••↭••═══┅┄
«فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»
«اللّهُمَّ وارْزُقْنِي رُؤْيَةَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ ...اللّهُمَّ ارْزُقْنا حَلاوَةَ زیارت الحُجَةِ بنِ الحَسَن روحی و ارواح الْعالَمینَ له الفدا»
ای پرستویِ حرم صبر کنُ اُوج مگیر
مثلِ من مرغکِ بی بالُ پری در راه است ...
ای ملائک که بر احوال بدم می نگرید
این دلِ سنگِ مرا هم اثری در راه است ...
____
خدا رحمت کنه میرزا اسماعیل دولابی ، گفت یکی از نجفی ها خواب دید موقفِ حساب شده همین جا ، گفت به حساب کتابش رسیدگی کردن ، جهنمی شد . امر کردند ببریدش تسلیمِ آتشِ جهنمش کنید ، این ملائکه هم قرآن میگه : «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيم صَلُّوهُ» میگیرن آدم گنه کارو غل و زنجیر میکنن بعد با حالت خِفَت میکشونن ...
گفت این عادت کرده بود نجف ، کربلا هرجا سیاهیِ اباعبدالله (ع) ، پرچم امام حسین علیه السلام میدید یه سلام به امام حسین می کرد ( خوبه بعضی ها ازاین اخلاقا دارن ، هرجا پرچم ابی عبدالله رو میبینن احترام میزارن ، میبوسن .. انقده تکرار می کنن تا ملکۀ ذهن بشه ).
گفت اینم براش ملکه شده بود . یه وقت دید بیرقِ ابی عبدالله رو دارن تو محشر جابجا می کنن ، اینم عادت کرده بود تو همون حالتِ گرفتاری سه مرتبه صدا زد :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ .....
گفت آقا تشریف آوردن .. یه نگاهی کردند فرمودند چیه ؟ چی شده ؟ ... ملائکه گفتن که این نامۀ عملش سیاهِ به ما امر شده اینو ببریمش به سمتِ جهنم ...
امام فرمودند بدین نامۀ عمل رو من ببینم ، ملائکه گفتند آقا کلشو نخون .. حضرت یه نگاه کوتاهی انداختند. میگه منم که تو غل و زنجیر بودم ، حضرت یه نگاهی به من کرد ، گفت :
_ چیه اینا اینجا ثبت شده .....
رفقا به خدا عذابِ ما همینه ، خیلی عذابه ها ... خدا کنه همینم پیش نیاد .. که بگن چیه اینا ثبت شده ... تو ادعایِ محبت ما رو می کردی ... تو برا ما مشکی می پوشیدی ... تو برا ما ناله میزدی ....
میرزا اسماعیل می گفت ، یه وقت این دو تا ملک به هم گفتن بویِ بهشت نمیاد ؟!! مسیر عوض نشده ؟!! گفت چرا بویِ بهشت میاد ... اون یکی بهش گفت نگاه کن ببین آقا چیزی زیرِ اون نامه مرقوم نفرموده ؟ .. گفت اینا باز کردند دیدن با خط سبز خیلی زیبا پایینِ نامه نوشته : «یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات» .... ای خدایی که گناها رو به حسنه تبدیل می کنی ، این محّبِ ما بود ...
به امام زمان بگیم : «يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا» همونجوری که بچه هایِ یعقوب اومدن به باباشون گفتند پدر جان برا ما استغفار کن ... رومون سیاهِ ... یه مشت آلوده ... یه مشت گنه کار ... پناه آوردیم امشب به حجت ابن الحسن روحی له الفدا ... يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ... هم خودمون بیچاره شدیم ... هم زن و بچه مون بیچاره شدن ... حتماً امام زمان دعامون می کنه ...
#حاج_آرمین غلامی (مجنون)
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حکایت_توبه_مناجات
#مناجات_دعا
|⇦•مرغ اجل....🤞🤞
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳به نفس حاج آرمین غلامی •✾•
*
مرغ اجل به دور سر من پریده است
امشب هِلال آرزوی من دمیده است
آقا بیا و محتضرت را حلال کن
از عمر فاطمه شب آخر رسیده است
* امیرالمومنین هرچی فاطمه می گفت، فقط از خجالت سرشو پایین انداخته بود. زهراجان! من حلال کنم؟ دورت بگردم. تو بخاطر من اومدی تو کوچه. تو بخاطر من رفتی پشت در، تو بخاطر من پهلوتو شکستن، بخاطر من بازوتو خورد کردن، بخاطر من با مسمار به سینه ات زدن. من حلال کنم...؟ *
آقا بیا و محتضرت را حلال کن
از عمر فاطمه شب آخر رسیده است
از جان بلای عشق تو بر جان خریده ام
حالا اگر نحیف ام و قدم خمیده است
*علی جان تا حالا بهت نگفته بودم. اما شب آخریه میخوام بهت بگم قربونت برم. حداقل بدونی چرا این همه مدت تو خونه ازت رو گرفتم...*
با هر چه داشت دشمن تو ریخت بر سرم
اینگونه گُل کسی به دو عالم نچیده است
* آی مادر مادر مادر مادر...علی جانم! قربونت برم. خیلی ازت عذرخواهم یدونه شم اینه. اگه دیدی نو به نو هی بسترمو راسما عوض میکرد.. هی بسترم دوباره گلدار میشد...*
وقت نفس کشیدن خود زجر می کشم
این دردِ زخم سینه امانم بریده است
* یه خواهش ازت بکنم علی جان.دورت بگردم...*
هنگام غسل هرچه که دیدی صبور باش
اما زینب که دنده های شکسته ندیده است
*برا دخترم سخته مادرشو اینطوری ببینه جلو چشماشو بگیر زینب نبینه... زینب خیلی روضه های سخت باید ببینه. هوای دخترمو داشته باش علی جان...*
دادم کفن به زینب و دیدم به چشم تر
از غصه رنگ دخترم از رخ پریده است
* وظیفه ی سنگینی رو دوش دخترم گذاشتم. هی یک به یک کفن ها رو میشمرد. هی میگفت: مادر مگه نگفتی یکی برا توئه یکی برای بابامه یکی برا داداش حسن؟ یدونش کمه. اینطوری که من میشمرم برا حسین چیزی نذاشتی. صدا زد عزیز دلم! این پیراهنو با دستای خودم درست کردم. این سهم حسینه. اما یه موقعی بهش میدی که دیگه بچه ام تنهایی تنها میشه. هی صدا میزنه "هل من ناصر ینصرنی" هیچ کسی جوابشو نمیده. تو اون وداع آخر میری اینو میدی دست داداشت...*
سنگ صبور توست حسن بعد من فقط
از او مپرس آنچه که در کوچه دیده است
* من بهش گفتم چیزی بهت نگه. تا دم جون دادنم ازش سوال کنی دیگه هیچی نمیگه. اما خیلی مواظب پسرم باش. این چنده روزه دیده که از خواب می پره. هی میگه نانجیب نزن. جلو چشم من نزن...
"ابکنی وابکن الیتامی." گریه کن. برا یتیمی بچه هامم گریه کن. اما اون چیزی که بیشتر از همه نگرانشه حضرت زهرا اینه. علی جان...!*
هر شب حسین من ز عطش می پرد ز خواب
مادر صدای العطش از او شنیده است
* هی صدا میزنه وا اُمّاه! أنا العطشان... اگه میخوای حضرت زهرا درو باز کنه یکی یکی راهتون بده تو خونه همینه. حسین حسین... قیامتم حضرت زهرا دنبال این صدا میگرده. حسین...*
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_آرمین غلامی
#فاطمیه۱۴۰۳
روضه فاطمه الزهرا.mp3
4.79M
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🤞
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_آرمین -غلامی
#فاطمیه_سه شنبه_۶ آذر_۱۴۰۳
👇👇
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🤞
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_آرمین -غلامی
#فاطمیه_سه شنبه_۶ آذر_۱۴۰۳
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می بری
جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
*يه جمله بگم با چشم سوزان بريم مدينه، ميگه: ديدم مقداد هي دست روي دست مزينه، توي كوچه نميره، گفتم: مقداد! چرا توي كوچه نميري؟ گفت: آخه اين همون كوچه اي است كه پسرِ فاطمه هي صدا زده: واي مادرم! واي مادرم! مادرم! مادرم!... اوناي كه مشكل داريد، اونايي كه ميخوان با دلِ زينب هم ناله بشن بسم الله، هر كي هم مادر نداره ثواب اين روضه رو بفرسته براش...*
فلك ديدي چه خاكي بر سرم كرد
به طفلي رخت ماتم بر تنم كرد
الهي بشكنه دستِ مغيره
كه بينِ كوچه ها بي مادرم كرد
*صدا زد: زينبم! حسنم! حسينم! اُم كلثوم! بريد وضو بگيريد ميخوام دعا كنم، بچه ها خوشحال شدن، مادرمون ميخواد برا خودش دعا كنه، دعا كنه حالش حتما خوب ميشه... بچه ها نشستن تا مادر دعا كنه، اونا هم آمين بگن، اما يه وقت مادرشون دستاش رو بالا آوُرد، صدا زد: "اللهم عجّل وَفاتی سَریعا" يعني خدا حالا ديگه مرگِ من رو برسون...
جمله ي آخرِ من، از همه التماس دعا، خيلي به علي سخت گذشت، كي؟ اون شبي كه ميخواد فاطمه اش رو به خاك بسپاره، اون لحظه اي كه دست برد زيرِ بدن فاطمه، اون رو بالا آوُرد، ديد زهرا بدنش آب شده، يه نگاه دور و برش كرد، ديد كسي نيست كمكش كنه...*
دست من نيرو ندارد اين همه
تا بريزد خاك روي فاطمه
*اما من بگم: يا اميرالمؤمنين! درسته بازوي فاطمه ات رو شكستن، درسته پهلوي فاطمه ات رو شكستن، اما شما فاطمه رو غسل داديد، كفن كرديد، اما من ميخوام بگم: من بميرم برا زينب، هر چي نگاه به بدنِ داداشش ميكنه، ديد هيچ جاي سالمي به بدنش نمونده، هي فرياد ميزد:" يا اُماه!...* مادر بيا كربلا... دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!...
ــــــــــــ❤️💚💛🧡
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_ آرمین _غلامی
#فاطمی
روضه ام کلثوم.ع.....mp3
4.88M
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه_حضرت_ام_کلثوم
( سلام الله علیها )
#حاج_آرمین _غلامی
مینویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو
بانویی که بهراهِ زینب بود
شاهدِ اشک و آه زینب بود
بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش
دخترِ فاطمهست این خانوم
نام او هست ، حضرتِ کلثوم
( امشب دوست دارم برا این خانم بلند بلند گریه کنید ...به خدا غصه هاش کم از زینب نبود ...)
مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت
خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته
با برادر به کربلا رفتُ
قاضریه به نینوا رفتُ
شد علمدارِ خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب
کربلا پابهپایِ زینب بود
گریههایش برایِ زینب بود
روضههایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده ...
بدنِ پارهپارهای را دید
رویِ نیزه ستارهای را دید
شاهد کشتنِ برادر بود
شاهد نالههایِ خواهر بود
کعبه نی خورده او
بهجایِ همه
ضربه هی خورده او
بهجایِ همه
چادرش چنگ خورده
چندین بار
بهسرش سنگ خورده
چندین بار
بعد روزِ دهم اسارت رفت
زیور آلاتِ او به غارت رفت
بر سر و روش بیامان میزد
دست او بسته و سنان میزد
سر بازار بردنش ای وای
بینِ اغیار بردنش ای وای
شمر و خولی تمسخرش کردند
بسکه پست و کثیف و نامردند
#شاعر_ابراهیم_لآلی
امام باقر علیه السلام فرمودن جدِ غریبِ ما رو با پنج حربه و وسله به شهادت رسوندن .. نیزه دار با نیزه میزد .. شمشیر دار با شمشیر میزد .. بعضی ها با چوب میزدن .. بعضیا از دور با سنگ میزدن .. اما پنجمی بیچاره میکنه ، بعضیا از دور بی ادبی میکردن .. ناسزا میگفتن ...حسین ...
مسجدنظام العلما/جمعه۲۲دی