📖 #متن_روضه
🔊
**********
پیش طبیب آمده ام درد می کشم
*هرجای عالم هرکی دردی داره میره پیش طبیب آروم میشه،اگه قرار تو بساط تو بیام و درد بکشم مردم چی می گن،یه جورایی مارو باتو میشناسن هوامو داشته باش"تو این شهر شلوغ دیدی یه وقت،دست بچه از بابا جدا میشه یه، یه ربعی که میگرده بچه ش رو میبینه داره میلرزه" میگه دیگه ولم نکنی" امشب به آقات همینو بگو،تو این شلوغی ها ولم نکن،اگه سایه ت از رو سرم بره هرز می شم*
پیش طبیب آمده ام درد می کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
*مجاور حرم سیدالشهداست خونش، مثل حالا نبود پول جمع کردن مسئولین حرم بزرگ بشه،تو این جماعت یکیشون صاحب خونه ها امام حسینی تر گفتن اینو آخر میریم،این مال خودمونه"(خونه ها رو خریدن)آخر سر اومدن خونه آخر در خونه ی حاجی،سلام ... حال و احوال، خوش اومدید،بردشون تو خونه، گفت اومدیم برا حرم خونت رو بخریم(یه نگاه به این کرد)خونه منو؟!! آره" گفت نمی فروشم" یکی دوباره اصرار دیدن نه محکم میگه نمیفروشم"رفتن به محض اینکه رفتن از فرداش کارگر و بنا،خبر رسید به گوش اینا،گفتن عجب بی معرفت ،تا دیدن خونش رو میخوایم شروع کرد نوسازی،بعد یه هفته نو نوار شد خونه،کارگرا رفتن کلید رو برداشت اومد حرم گفت حالا خونمو میدم"ما چیز خراب به حسین ندادیم"
امشب بگو آقا یه دل دربه داغون دارم یکم خرابه،آوردم تو روضه روبه راهش کنم به کارت بیاد" اگه خواستی مال تو اصلا از اولم مال من نبود،تا میگن حسین،دلم میلرزه*
غیر از غلامی تو به دردی نمی خورم
بیرون نکن به فاطمه بی کار میشوم
*رسم ما اینه سرشب اگه کسی مریض داشته باشه تو خونه،سرشب میرن شب نشینی و عیادت"
امشب میاید بریم یه عیادت؟سادات جلو برید،محرمید"این خونه خیری از مریض دیدن،از اونایی که میان عیادت میکنن ندیده" یه چندتا زنا اومدن تادیدن بچه ها نیستن این به اون میگفت این دیگه نمی مونه*
پاشید بریم عیادت،مریض دیدن ثوابه
زهرا داره میمیره،زینب حالش خرابه
یافاطمه ... یازهرا ...
دست تو مرهم زخم همه ی شهپرها
از کرامات تو گویند سر منبرها
بانوی آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
بی بی ...
نه فقط ام ابیها به شما باید گفت
مادر خلق خدا مادر پیغمبر ها
*غلط کرد زدد خانم،زن تنها گیر آوردی؟خیر نبینی،چه داغی به دل بچه هاش گذاشتی،حالا این خبط رو کردی،ولی جلو پسر مادر نمیزنن،بیست سالش نشد، موهاش سپید شد،بعد کوچه دیگه لبخند رو لبهاش ندیدن،کار به جایی رسید یکی اومد گفت آقا،شما چقدر زود پیر شدید ؟!!آقا پنهان کرد فرمود ما هاشمیان ارثیه"
گفت آقا من جد شما رو دیدم باباتون علی رم دیدم،شما نسبت به این دو زودتر موهاتون"(آقا بغض کرد)عرض کرد آقا حرف بدی زدم؟فرمود اگه اونی که ما دیدیم تو میدیدی میمردی*
در کوچه ای که راه عبور دو کس نبود
دیدم که غیر دشمن حق در شماره نیست
*یکی دو تا جمله و التماس دعا ببینم کجا میره روضه*
همچو ارباب سرم را به کف پات نهم
*اومد نگاه کرد دید هرکی هرجا رو آسیب خوردنش رو دیده، زینب صورت رو سینه،امام حسن صورت رو صورت یه نگاه کرد اومد پایین پا،این پارچه رو کنار زد،این صورتو چسباند کف پا،میزد رو پا میگفت وا اماه"وا اماه" هی نگاه میکرد، ببینه چشماش باز میشه یا نه،باز نشد، دوباره صدا زد،آخر بغضش ترکید" فریاد زد مادر جان تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه،تو جوابشو ندی" کاش اینجا تموم میشد این ماجرا،سیدا گوشتونو بگیرید نشنوید*
آخ هلال میگه دم گودال،دیدم داره بیرون میاد،دست و پاش میلرزه،گفتم تو که کارت رو کردی،چرا دست و پات میلرزه؟؟ هلال داشتم می بریدم،صدایی رو شنیدم،فریاد میزد
بُنیّ ...بُنیّ ...
حسیــــــــــن ....
#مناجات_با_امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_امام_حسین
🎤 حاج آرمین غلامی (مجنون)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج آرمین غلامی⚫️
⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴
روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
#حاج_آرمین غلامی
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#تنور_خولی
#روضه_
#سرنوشت_قاتلان_امام_حسین
◾️ عاقبت شتربانی که لباس امام حسین (علیه السلام) را دزدید...
◾️◾️◾️
از سعيد بن مسيّب روايت است كه چون حضرت امام حسين (عليه السّلام) شهيد شد، در سال ديگر من متوجّه حج شدم كه به خدمت حضرت امام زين العابدين (عليه السّلام) مشرّف شوم.
پس روزى بر در كعبه طواف میكردم ناگاه مردى را ديدم كه دستهاى او بريده بود و روى او مانند شب تار سياه و تيره بود و به پرده كعبه چسبيده بود و میگفت:
خداوندا به حقّ اين خانه كه گناه مرا بيامرز و میدانم كه نخواهى آمرزيد،
من گفتم: واى بر تو چه گناه كردهاى كه چنين نااميد از رحمت خدا گرديدهاى؟
گفت: من شتربان امام حسين (عليه السّلام) بودم در هنگامى كه متوجّه كربلا گرديد، چون آن حضرت را شهيد كردند، پنهان شدم كه بعضى از جامههاى آن حضرت را بربايم و در كار برهنه كردن حضرت بودم.
در شب ناگاه شنيدم كه خروش عظيم از آن صحرا بلند شد و صداى گريه و نوحه بسيار شنيدم و كسى را نمیديدم و در ميان آنها صدائى میشنيدم كه مى گفت:
▪️اى فرزند شهيد من و اى حسين غريب من!
تو را كشتند و حقّ تو را نشناختند و آب را از تو منع كردند.
از استماع اين اصوات وحشتزا، مدهوش گرديدم و خود را در ميان كشتگان افكندم و در آن حال مشاهده كردم سه مرد و يك زن را كه ايستادهاند و بر دور ايشان ملائكه بسيار احاطه كردهاند،
یكى از ايشان مىفرماید كه:
اى فرزند بزرگوار و اى حسين مقتول به سيف اشرار!
فداى تو باد جدّ و پدر و مادر و برادر تو،
ناگاه ديدم كه حضرت امام حسين (عليه السّلام) نشست و فرمود؛
لبّيك يا جدّاه و يا رسول اللَّه و يا أبتاه و يا اميرالمؤمنين و يا امّاه يا فاطمة الزّهرا و يا أخاه ،
اى برادر مقتول به زهر جانگداز!
بر شما باد از من سلام.
پس فرمود؛
▪️یا جدّاه كشتند مردان ما را،
يا جدّاه اسير كردند زنان ما را،
يا جدّاه غارت كردند اموال ما را،
يا جدّاه كشتند اطفال ما را،
ناگاه ديدم كه همه خروش بر آوردند و گريستند.
حضرت فاطمه زهرا (عليها السّلام) از همه بيشتر میگريست.
🏴🏴🏴
پس حضرت فاطمه (عليها السّلام) فرمود؛
اى پدر بزرگوار!
ببين كه چه كار كردند با اين نور ديده من اين امّت جفاكار.
اى پدر !
مرا رخصت بده كه خون فرزند خود را بر سر و روى خود بمالم،
چون خدا را ملاقات كنم با خون او آغشته باشم.
پس همه بزرگواران خون آن حضرت را برداشتند و بر سر و روى خود ماليدند.
پس شنيدم كه حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) میفرمود كه: فداى تو شوم اى حسين كه تو را سر بريده میبينم و در خون خود غلطيده میبينم،
اى فرزند گرامى!
چه کسی جامههاى تو را كند؟
حضرت امام حسين «عليه السّلام» فرمود كه:
اى جدّ بزرگوار، شتر دارى كه با من بود و با او نيكيهاى بسيار كرده بودم، او به جزاى آن نيكيها مرا عريان كرد.
پس حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) به نزد من آمد و فرمود:
از خدا ترس نكردى و از من شرم نكردى كه جگرگوشه مرا عريان كردى؟
خدا روى تو را سياه كند در دنيا و آخرت و دستهاى تو را قطع كند.
پس در همان ساعت روى من سياه شده و دستهاى من افتاد و براى اين دعا میكنم و مىدانم كه نفرين حضرت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) رد نمیشود و من آمرزيده نخواهم شد.
📚 جلاء العيون ص ۷۸۶
▪️▪️▪️
#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج
#مجالس_حسینیعلیهالسلام 02
#با_حسین_علیه_السلام 410
#قصه_عبرت 27
🔵⚪️ #ناصرالدین_شاه_قاجار در جوار مضجع شریف #امام_حسين_عليهالسلام..
👈🏼👈🏼 سید صالح شهرستانی درباره سفر ناصر الدین شاه به کربلا مینویسد:
ناصرالدین شاه قاجار در حین ورود به کربلا، بعد از غسل زیارت ابتداء به حرم سقای لب تشنگان آقا ابوالفضل العباس علیهالسلام مشرف شد.
🔹 اطرافیان به عرض رساندند که معمولاٌ تشرف بحرم حسینی را مقدم میدارند در جواب گفت: این دستگاه سلطنت است و با اصول آن من آشناتر از شما هستم. کسی که بخواهد بحضور شاهنشاه برود، اول باید نخست وزیر دربار را دیده و استجازه نماید.
🔹 قبل از وارد شدن به حرم مطهر حسینی به صدر اعظمش گفت: یک روضه خوان خوبی پیدا کن تا من گریه کنم.
صدر اعظم طبق دستور رفت چند تا از بهترین روضه خوانهای کربلا را آورد. هر چه روضه خوانها خواندند شاه ابدا گریه اش نگرفت! صدر اعظم ترسید، به علمای کربلا گفت اگر شاه به گریه نیفتد کار خراب میشود. رفتند روضه خوان گمنامی آوردند. روضه خوان، سیدی پیر اما خبره وکاردان به نام سید حبیب بود به صدر اعظم گفت: من شاه را میگریانم.
🔹به مجرد اینکه نزدیک شاه رسید خطاب به قبر امام حسین علیه السلام عرض کرد:
یا حسین تو در وسط میدان کربلا، آن وقت که یکه و تنها شدی هی داد می زدی "هل من ناصر"حالا این ناصر آمده، اما حیف که دیر آمده!
🔹شاه همین که این را شنید به اندازه ای گریه کرد که صدراعظم ترسید برای شاه اتفاقی بیفتد. به روضه خوان گفت: بس است دیگر نخوان.
🔹ناصر الدین شاه بعد از این صحنه که به حال عادی خود بازگشت، با سوز و گداز این رباعی را به حضرت امام حسین (علیهالسلام) عرض کرد:
گر دعوت دوست میشنودم آن روز
من گوی مراد میربودم آن روز
آن روز که بود روز هل من ناصر
ای کاش که ناصر تو بودم آن روز
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
بسم الله الرحمن الرحیم:
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج آرمین غلامی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
┄┅═══••↭••═══┅┄
با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو ، به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟.. راهب اون سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط میدونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟.. بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره ..
الهی فدایِ اون لبای خونیت
آره این شده جوابِ مهربونیت ..
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..
أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش ..
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان ... قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ...
بابا ... بابا ...
از رو نیز نگام میکردی یادته
من تو رو نگاه می کردم یادته
پای نیزه تن سیلی خوردم یادته
من همش زمین میخوردم یادته ....
حسین ......
#کربلایی_حاج آرمین غلامی
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#دیر_راهب
#روضه_شب_جمعه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
بسم الله الرحمن الرحیم:
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج آرمین غلامی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه که عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ...
نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ...
هی نگاه میکنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند
راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه ..
#کربلایی_آرمین غلامی(مجنون)
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#دیر_راهب
#روضه_شب_جمعه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
🍃🌹🍃 #کرامت بسیار زیبا از حضرت اباالفضل(ع )
🌷 ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺴﻴﺤﯽ ﻓﻠﺞ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ
ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺖ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻟﻤﺴﻠﻤﻴﻦ ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﯼ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﻧﻤﺎﻳﺪ: ﻓﺮﺩﯼ ﻣﺴﻴﺤﯽ ﺍﻫﻞ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭﯼ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ، ﺍﺯ ﻋﻠﺎﺟﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻃﺒﻴﺒﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻗﺎ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺿﺮﻳﺢ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺒﺮﻧﺪ، ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻳﺎ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺤﻮﺍئج! ﻣﺸﮑﻠﺎﺗﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻞ ﮐﻦ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻳﻦ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻏﻮﻏﺎ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ، ﺍﺯ ﻳﮑﯽ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺁقا! ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻓﺮﻕ ﻫﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ، ﻳﺎ ﻣﺴﻴﺤﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺁقا! ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻟﺎﯼ ﻣﺎ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻭﺩ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺘﻪ، ﺿﺮﻳﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯼ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ها! ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ، ﻭﻟﯽ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻫﺴﺘﻴﺪ، ﺍﮔﺮ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺮﺍ ﺣﻞ ﮐﺮﺩﻳﺪ، ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻳﺪ، ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻗﻮﻝ ﻣﯽﺩﻫﻢ، ﺧﻮﺩﻡ، ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﻳﻪ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﻧﻤﻮﺩ، ﺩﻳﺪﻡ ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ﻣﯽﺯﻧﺪ، ﻃﻮﻟﯽ ﻧﮑﺸﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻢ، ﺩﻳﺪﻡ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯼ ﻭﺍی! ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮﻡ - ﮐﻪ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﯽ ﻫﻮﺵ ﺑﻮﺩ - ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﺯﻧﺪ: ﻳﺎ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔضل! ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﭼﻴﻪ؟ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﮐﻴﻪ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﺯﻧﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﻮﺩﻳﺪ، ﻳﮏ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻣﺪ ﺑﺎﻟﺎﯼ ﺳﺮﻡ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﻮﺩ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺑﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﺳﺖ ﺩﻭ ﺑﺎﻝ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﺎﻝ ﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺑﺪﻧﻢ ﮐﺸﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎﻳﺖ ﺩﺍﺩ، ﺳﻠﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻳﺖ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﮕﻮ: ﻗﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺍﺩﯼ، ﻳﺎﺩﺕ ﻧﺮﻭﺩ. ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮﻡ ﻏﺎﻳﺐ ﺷﺪ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺏ ﺷﺪﻡ.
ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﺳﺮﻭﺩﻩ:
ﺩﺳﺖ ﺳﺎﻗﯽ ﺑﻮﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﻧﺨﻞ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﺯﺍﻳﺮ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺍﻭ ﺩﮔﺮ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺩﻝﻫﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺸﺎﯼ ﺧﻴﻤﻪ ﺑﻮد
ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﻓﻊ ﺑﻠﺎﯼ ﺧﻴﻤﻪ ﺑﻮﺩ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩ
ﺳﺎﻳﻪ ﯼ ﺩﺳﺘﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﯼ ﺳﺎقی! ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻴﺮ ﺗﻮﺃﻡ
ﺯﺍﻳﺮ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻢ ﮔﻴﺮ ﺗﻮﺃﻡ
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام
🍃💐🍃
مراسمات عزای امام حسن المجتبی (ع).-به روایت7صفر-درکرمانشاه
هدایت شده از ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
🕌نگاهی گذرا به زندگینامه حضرت #امام_حسن_مجتبي علیهالسلام :
امام دوم شیعیان
پدر : امام علی علیه السلام
مادر : حضرت فاطمه علیها السّلام
فرزندان : زید، ام الحسن، ام الحسین، حسن، عمر، قاسم، عبدالله، ابوبکر، عبدالرحمن، حسین، طلحه، ام عبدالله، ام سلمه، رقیه
کنیه : ابومحمد
زادروز : ۱۵ رمضان، سال ۳ق.
زادگاه : مدینه
مدت امامت : ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق)
شهادت :۷صفر و بهروایتی ۲۸ صفر، ۵۰ق.
مدفن : بقیع، مدینه
محل زندگی : مدینه، کوفه
لقب(ها) : مجتبی، سید، تقی، طیب، زکی، سبط
طول عمر : ۴۸سال
فرزندان او را سادات حسنی مینامند.
امام مجتبی(ع) از ۲۱ رمضان سال ۴۰ق به مدت ۶ الی ۸ ماه خلیفه مسلمانان بود.
اهل سنت او را با توجه به حدیثی منسوب به پیامبر(ص)، آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند.
خلافت او با بیعت مردم عراق و همراهی سایر سرزمینهای اطراف آغاز شد اما اهالی شام به رهبری معاویه با این خلافت مخالفت کردند که با شکاف در اصحاب امام، به صلح انجامید.
#امام_حسن_مجتبی (ع)
@thaghlain 🌹
هدایت شده از ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
✨﷽✨
💠مجازات دفاع نکردن از محبین اهلبیت
↻روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد.
↻حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو. او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد:
یا امیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم
حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
↻عرض کرد خیر حضرت فرمودند:
چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به خاطر آن است.
↻نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت.
📚 مستدرک الوسایل ج۱۲
#شیعه
#اهلبیت #محبین_اهلبیت
#سلمان_فارسی
#امام_علی
@thaghlain 🌹
هدایت شده از سیدمحمد
گرایشهای باطل مردمی
روزی معاویه به امام حسن علیه السلام گفت: من از تو بهترم.
امام علیه السلام فرمود: چرا ای پسر هند؟
معاویه جواب داد: زیرا مردم با من هستند و بدور من جمع شدند و به دور تو اجتماع نکردند.
امام علیه السلام فرمود: این سخن تو بدور از حقیقت است و همراهی مردم با تو بخاطر خبی تو نیست ای فرزند هند جگر خوار.
سانی که بدور تو جمع شده اند دو دسته اند: عده ای که مطیع و راضی هستند و عده ای که از روی اکراه و نارضایتی بدور تو جمع شدند، اما اطاعت کننده از تو خدا را معصیت کرده است و کسانی که با اجبار با تو همراه شدند بر اساس گفته خداوند در قرآن معذورند و حاشا که من به تو بگویم من بهتر از تو هستم، زیرا در تو خیری وجود ندارد تا من بهتر از تو باشم. اما بدان که خداوند مرا از صفات پست پاک گردانیده است همان گونه که تو را از فضایل دور داشته است.
امام حسن علیه السلام با این سخنان ارزشمند خود بیان فرمود که گرایشهای مردمی همیشه حق نیست ممکن است زمانی مثل زمان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله یا زمان نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی گرایش مردم حق باشد و زمانی مثل معاویه یا افراد دیگر که موارد آن فراوان است باطل باشد.
بنابراین گرایشهای مردمی همیشه راه حق نیست. بله در مواردی راه حل است. و این درس بزرگی است که امام علیه السلام به تاریخ داده است. چه اینکه گرایش مردم به امام خمینی در اول انقلاب اسلامی حق بود اما گرایش آنها به بنی صدر اولین رئیس جمهور نظام اسلامی در ایران باطل بود. معیار گرایشهای حق تطبیق آنها با احکام و ارزشهای الهی و اسلام ناب محمدی است.
بحارالنوار 44، 104.
#وفات سلمان_فارسی_هشت صفر
دیده بر راه تو هستم که پریشان توام
ناله دارم زپیت،دست به دامان توام
کاش باران بزند تا که بشویَد دل من
شرم دارد زِ شما یارپشیمان توام
به کجا این سرِ شب خفته دراین خاک شدی
تویی سلمان ومنم پاره گریبان توام
گریه برحضرت سلمان بنمودم همه شب
چه لطیف است هوا در پسِ باران توام
من که از درک مقام توبه دورم سلمان
تا به پایم نرود خار مغیلان توام
علی آمدکه دهدغسل وکفن جسم تورا
چه سعادت به توسلمان که مسلمان توام
تو زپیغمبری وآل محمد سلمان
منم ای یار گدای تو وجانان توام
هرچه داریم همه نام توباشدسلمان
خوشبحالم که چنین بی سر و سامان توام
کاش میشد که شبی بامنه مجنون به سخن
باشی ای یار که من ،بازپریشان توام
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
مجنون کرمانشاهی 002.وفات سلمان99.m4a
2.89M
🎙 صوتی 🎵 درباب حضرت سلمان
✅ #صوتی_مقام _سلمان فارسی
🎤#حاج_آرمین_غلامی
⚫️ 8ماه صفر
📜ِ_ِ_سلمان فارسی کیست
هدایت شده از نرم افزارهای تبلیغی
فیش جامع محرم.apk
17.68M
🔻هزار منبر و روضه محرم 🔻
🔖📱برنامه اندروید 📱🔖
#فیش_جامع_محرم
🔺نسخه ۴🔺
↙️فیش منبر روشمند #محرم
↖️متن سخنرانان مشهور
↙️فیش مرثیه و روضه روشمند
↖️متن مقتل مستند
↙️مقتل تحقیقی متناسب هر شب
↖️فیش احکام محرم
↙️کتب متناسب محرم
↖️منابر ویژه عاشورا و تاسوعا
✍️با این نرم افزار حتی یک جلد کتاب با خودتان به #تبلیغ نبرید
🔷حدود ۱۰۰۰ (هزار) فیش منبر و مرثیه
📌دانلود مستقیم 👇
http://talabeyar.ir/1398/06/moharam/
📌دانلود از ایتا 👇
http://eitaa.com/fish_apk/164
📳 جامع و کاربردی👌
✴️ با گرافیک زیبا و چشم نواز 🔘
📩دانلود فــــیــــــش های اندروید
╭┅─────────┅╮
🌺 @fish_apk
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از مربی یار
💠محتواهای ماه #محرم 💠
🔸جهت آماده سازی و دریافت محتوای تبلیغی شب های محرم اقدام بفرمائید 👇👇
🔷فیش منبر و منبرهای مکتوب ماه محرم 👇
http://eitaa.com/joinchat/2398879744Cdd88d0e5af
🔷فیش روضه و مرثیه و قطعات روضه های ماه محرم علما و بزرگان 👇
http://eitaa.com/joinchat/3137929230C4909808008
🔷صدها سخنرانی صوتی منبری های مشهور بصورت کوتاه و کامل با موضوع محرم 👇
http://eitaa.com/joinchat/3244621837C9bf7fbeeae
🔷 نرم افزارهای تبلیغی ویژه منبر و روضه 👇
http://eitaa.com/joinchat/4273078289C126ab35b12
هدایت شده از مربی یار
مزد بی قرار حسین بودن.mp3
2.93M
#استاد_عالی
🔖ملاک تقرب به اهل بیت علیهم السلام چیست ؟
💠مزد بی قرار امام حسین علیه السلام بودن چیست ؟
🌷داستان یک بی قرار امام حسین علیه السلام
🌹 مقام فاضل دربندی 🌹
🔻السلام علیک یا ابا عبدالله 🔻
#بیقرار_حسین علیه السلام
#اشک
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
🖕🖕🖕
#تقویم_مراسمات
یکشنبه6مهر ۹۹
#کرمانشاه
💠کانال اثار
#حاج_آرمین_غلامی
مجنون کرمانشاهی 004.m4a
3.47M
🎙 صوتی 🎵 درباب حضرت عماریاسر
✅ #صوتی_مقام _حضرت عمار-و واقعه جنگ صفین
🎤 #کرمانشاه
#حاج_آرمین_غلامی
⚫️ 9ماه صفر
📜ِ_ِ_شهادت عمار
هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
هفت ویژگی عماریاسر درحدیث پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلم
@jannatolmahdi313
#پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به عمار فرمودند:
🌴 أَبشِرْ یا أَبا الْیقْظَانِ! فَإِنَّک أَخُو عَلِی فِی دِیانَتِهِ وَ مِنْ أَفَاضِلِ أَهْلِ وَلَایتِهِ وَ مِنَ الْمقْتُولِینَ فی محَبَّتِهِ تَقْتُلُک الْفِئَة الْبَاغِیة وَ آخِرُ زَادِک مِنَ الدُّنْیا صَاعٌ مِنْ لَبَنٍ وَ یلْحَقُ رُوحُک بِأَرْوَاحِ مُحَمَّدٍ وَ آلِه الْفاضِلِینَ فأَنْتَ مِنْ خِیارِ شِیعَتِی؛
🍃 مژده باد بر توای ابوالیقظان (عمار)
1.تو برادر دینی علی علیه السلام
2. و از برترینهای اهل ولایت او هستی
3.و در راه محبت علی کشته میشوی،
4.گروه سرکش تورا میکشند
5. و آخرین توشه تو از دنیا پیمانهای شیر است
6.و روح تو به ارواح محمد و آل برتر او ملحق میگردد،
7. پس تو از برگزیدگان شیعه من هستی
📖 تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص 83.
♻️ #شهادت_عماریاسر_تسلیتباد ♻️
#اَین_عمار
#کانال_علمی_فرهنگی_مذهبی_سیاسی #اجتماعی_جنت_المهدی۳۱۳👇••🇮🇷••
تشریف بیاورید
@jannatolmahdi313
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل - شهادت حضرت عمار علیه السلام
منم عمارگدایی به سرِ خوانِ توام
یاعلی ریزه خوره سفره ی پر نانِ توام
جنگ صفین رسید وطلب عشق کنم
وعده عشق رسیده است به فرمان توام
پیش از آنکه خواهشم را گفتهباشم یاعلی
مهلتِ گفتن نخواهد داشت مهمانِ توام
صدچوعمارت فدای تارمویی ازحسن
من فدایی حریم ملک جانان توام
از سرِ انگشتهایت میرسدجود و کرم
زیرِ این پرچم علی جان زیرِ بارانِ توام
جنگ صفین آمدورزم منه عمار بین
طاقِ عرشِ عالمِین من مرغ اِیوانِ توام
"کربلا گرنیستم یاری کنم اولاده تو
درهواخواهی تو من نذر جانانِ توام
عاقبت افتادبر روی زمین عماره تو
ذوالفقارِ مرتضایم بین دستانِ توام
حیدرکرارآمدگریه بر عمارکرد
من گلی پژمرده ام، بین گلستانِ توام
#آرمین_غلامی
#9#صفر #شهادت
#عماریاسر_جنگ صفین_9صفر_
#غزل #مدح
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹