eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
421 دنبال‌کننده
246 عکس
15 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 در وصف سه شنبه های جمکرانی 🌺🍃 برنگشتی آنقدر بی آبرو شد چشممان بی تو با ابلیس گرم گفتگو شد چشممان تا بنایِ کشتیِ ایمانمان در گِل نشست با بلایای جدیدی روبرو شد چشممان تا ببینیمَت کنار «لیت شعري» هایمان اشک؛ طغیان کرد و غرقِ آرزو شد چشممان با صدای هر اذان در حسرتِ دیدار تو سال ها با گریه مشغولِ وضو شد چشممان هر سه شنبه زیر باران، جمعه ها بر جاده ها خیره ماند و راویِ بغض گلو شد چشممان در حرم، در روضه، امّا بیشتر در جمکران... مات و حیران ماند و صرف ِ جستجو شد چشممان هرزه بود امّا برای دیدنِ روز ظهور با حیا شد تا که با دستت رفو شد چشممان! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🌺🍃 به یاد شهدا، به شوق شهادت 🌺🍃 پرِ پرواز میگیرم به إذن حضرت دلبر حسینی میشوم یکروز وقتی میزنم پرپر همه زخم زبان ها را به مرهم می سپارد عشق من و معشوق هستیم و ندارم حاجتی دیگر به عشقش در دلِ خون دست و پا خواهم زد ای جانم- که با جان می پذیرد این تنِ صد پاره را آخر شود ذکر لبم «یا لیتنا کنّا معک» وقتی... نگاهم میکند انگار بر پا میشود محشر تمام آرزویم میشود یکجا برآورده قبولم میکند روزی که اربابم مرا بی سر به من هم میرساند عاقبت رزق شهادت را مرا می بوسد آخر مادرم با چشم های تر مرا می بوسد و فوراً برایم روضه میخواند چه بیتابانه میگوید «بُنیَّ»...میشود مضطر میانِ بستر تابوت اشکم میشود جاری به یاد کربلا و قتلگاه و خشکیِ حنجر! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
با بی ادبی نام علی(ع) را بردند با زخم زبان فاطمه(س) را آزردند روزی که میان کوچه با غصب فدک سیلی زده؛ ارث پدرش را خوردند! @marziyehatefi
🍃🌺 نذر رأفت بی مثال 🌺🍃 ای که سلطان خراسانی و در جان و دلی آمدم پابوسی ات با هدیۂ ناقابلی چند شعر تازه آوردم برایت، میخری؟! میخری قطعاً اگر باشم برایت دعبلی بیت ها را یک به یک بر پرچمت بستم دخیل با همان شوق قدیمی، با مرام سائلی عاصی و آواره ام! گمکرده راهم! کاشکی... در امانتداری ات باشد برایم منزلی در حرم حال و هوای زائرانت دیدنی ست بالأخص آنها که آوردند با خود مشکلی می گذارد روی سینه دستِ پینه بسته را پیرمردی را که جز عشقت ندارد حاصلی خسته و درمانده است از علم ناچیز خودش عالِمی نزدیکِ بستِ شیخ حرّ عاملی عهد می بندد جوانی با امام عصرِ خود(عج) در هوای نابِ دارالحجّه دارد محفلی دختری در صحن کوثر شد به عشقت چادری گفت: آقاجان به این پوشش تو خیلی مایلی در حریمت هر چه ناممکن مهیّا میشود ضامن آهو تویی و من گدای کاهلی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
صفا بخش ِ دل تنها کجایی؟! امام حضرتِ عیسی کجایی؟! تویی حُسن ختام آل احمد(ص) محمدمهدیِ زهرا(س) کجایی؟! @marziyehatefi
🍃🌺 نذر دستان مهربانِ 🌺🍃 برکتِ بی انتها دارد کریم اهل بیت(ع) خندۂ مشکل گشا دارد کریم اهل بیت(ع) پادشاهان جهان غبطه به حالش میخورند بسکه دور خود گدا دارد کریم اهل بیت(ع) بی بهانه بهترین ها را به سائل میدهد سیرتی زهرا نما دارد کریم اهل بیت(ع) روز و شب وقتِ غذا محض جزامی های شهر در کنار سفره جا دارد کریم اهل بیت(ع) بر در و دیوار آن پیچیده ذکرِ یاحسین(ع) در بقیعش کربلا دارد کریم اهل بیت(ع) عاقبت یک یاحسن(ع) می گویم و جان میدهم بسکه دستانش شفا دارد کریم اهل بیت(ع) سفره ام یک ثانیه بی نان نخواهد ماند، چون- این گدا بعدِ خدا دارد کریم اهل بیت(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
دارم به فرج گرایشی بی وقفه شد کارِ دلم نیایشی بی وقفه تا یک شبه در امر ظهورت آقا ایجاد شود گشایشی بی وقفه! @marziyehatefi
🍃🌺 نذر مهربان ازلی 🌺🍃 نگاه کن به منِ بینوا تو را به خدا بیا... به قصد ترحّم بیا! تو را به خدا به کنجِ دنجِ اتاقم که هیئت غم توست دوباره روضه بخوان بی ریا، تو را به خدا دلم گرفته برای حرم مرا برسان به زائرانِ شب جمعه ها؛ تو را به خدا نشسته ام سرِ راهت بیا و مثل قدیم ردم نکن بطلب کربلا؛ تو را به خدا چه بیقرارِ محرّم شدم ببر امشب- به روضۂ شب هشتم مرا تو را به خدا فدای تو بشوم پیش چشم من نگذار تنِ مقطّعه را در عبا؛ تو را به خدا نفس نفس نزن و بیقرار گریه نکن غریب و بی رمق و بیصدا؛ تو را به خدا حسینِ تشنه لبِ من! امام مظلومم به خاک پنجه نکش بیهوا؛ تو را به خدا شکسته داغ جوان قامت تو را! بگذار... فدای تو بشود این گدا؛ تو را به خدا! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد دردانۂ خانۂ حیدر 🌺🍃 تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله شده قسمتم که امشب بنویسم از عقیله قلمم چه ناتوان است و زبان شعرم الکن أسدالله رسیده است در قالب یک زن ولی الله پدر، أمّ أبیها شده مادر حسن(ع) و حسین(ع) هستند عزیزِ دل؛ برادر شجر پاک پیمبر(ص) شده منجر به نتیجه سکَناتِ با وقارش شده مانند خدیجه(س) شده صدّیقۂ صغری لقبِ زینبِ کبری(س) شده در عصمت و ایمان و حیا سایۂ زهرا(س) در فصاحت و بلاغت دارد از علی(ع) نشانه کوثر ثانیِ مرتضی(ع)؛ مفسّرِ زمانه جبل الصبر! عجب سلسلۂ صعب العبوری شده مانند حسن(ع) آیه ای از حلم و صبوری زده بوسه دست او را، به دلش نشست و دل بست قدَر است و در شجاعت چقدَر مثل حسین(ع) است شده از خطبۂ او کاخِ ستم خاکِ مسیرش شده اینچنین یزید و دودمان او اسیرش زده بی واهمه بر کفر عجب ضربۂ کاری چه نفوذِ در کلامی! چه بیانِ استواری روی پایش ایستاده عاشقانه با هیاهو خودِ کعبه شصت و نه بار به نام نامی او به طوافش شده مشغول زمین و ماه هر شب نخِ اتصالِ افلاک؛ نخِ چادر زینب(س)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
بهاران رفت و دل تنهاست بی تو زمستان از زمین برخواست بی تو «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» همه شب های ما یلداست بی تو! @marziyehatefi
🍃🏴 در عزای ایام فاطمیه 🏴🍃 هر چند گنهکار و شرمنده و گمراهیم تا فاطمه(س) را داریم محبوبۂ درگاهیم از آتش دوزخ ما داریم امان نامه از معجزۂ نام پُر برکتش آگاهیم ایکاش دو روزی در همسایگی اش بودیم عمریست که غمگین از این حسرتِ جانکاهیم تا ذکر قنوت او از جان برسد بر گوش محتاجِ دعا بیدار؛ شب تا به سحرگاهیم ما داغِ جوان دیدیم! عمریست عزادارِ آن مادر مظلوم و عمرِ کم و کوتاهیم ای بشکند آن دستِ بیعت شکنِ ظالم بیطاقت و بیتاب از آن سیلیِ ناگاهیم ما را غم سنگینِ «یا فضه خُذیني» کشت دلسوختۂ داغِ شش ماهۂ دلخواهیم پیراهن مشکی را با اشک به تن کردیم ما إذن عزاداری از فاطمه(س) میخواهیم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت مظلومانۂ مادرسادات 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- تا خورد با غصبِ فدک مادر به دیوار با گریه حک شد سورۂ کوثر به دیوار زد سیلی آن نامرد و یک آن بیهوا خورد- پیش حسن(ع) محکم سرِ مادر به دیوار با بی حیایی بر سر زهرا(س) تشر زد جبریل می زد آه بال و پر به دیوار روی زمین افتاد تا که گوشواره با گریه عالم تکیه زد مضطر به دیوار از صبحِ خلقت تا به صبح روزِ محشر لعنت فرستاده ست پیغمبر(ص) به دیوار لعنت بر آن دستانِ هیزم آوری که هر لحظه میزد آتشی دیگر به دیوار سر را علی(ع) شرمنده می انداخت پایین می رفت بالا شعله ها از در به دیوار شد بیشتر از پیش هر چه درد پهلو نزدیک میشد بیشتر بستر به دیوار «عجّل وفاتي» شد اجابت تا حسینش(ع) زل زد شبانه با دو چشم تر به دیوار تابوت را میساخت پنهانی و کم کم چون تکیه میزد گوشه ای دختر به دیوار در خانه تیغِ ذوالفقارش می کشید آه در کوچه میشد خیره تا حیدر به دیوار! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
یار علی(ع) و سورۂ أعطینا بود ایثار و بصیرتش چه بی همتا بود والله که خطبۂ فدک سرتاسر تفسیرِ ولی شناسیِ زهرا(س) بود! @marziyehatefi
دست های با سخاوت داشتی با وفا بودی و رأفت داشتی در نمازت هم به فرزند شهید اعتنا کردی؛ محبت داشتی! @marziyehatefi
🍃🌺 تقدیم به روح پاک سردار با اخلاص 🌺🍃 هست نامت تا ابد در ذهن ایران جاودان دوستت داریم و یارت میشویم از عمق جان با دلی آکنده از عشق و امیدی بیکران باز هم عرض سلامی خدمت سردارمان حالمان بد نیست! امّا نیست خیلی خوب هم حاج قاسم رفتی و بسیار شد ظلم و ستم در هراس افتاده جانِ قاتلت از انتقام ننگ بر ذات خرابش! مرگ بر نامش مدام با وقاحت کرد در حقّت جنایت را تمام میشود تنها به دستِ مرگ، رفع اتهام خوب میداند که جانش نیست دیگر در امان سخت ترسیده است از تولیدِ موشک هایمان منتظر بودی و گفتی غیر از این دلخواه نیست وای بر آنکه از این دلدادگی آگاه نیست شک ندارم هر که شد همراهِ تو گمراه نیست تا تماشای امام عصر(عج) خیلی راه نیست خونِ تو برداشت تا حدّی موانع از ظهور روز فتح قدس نزدیک است! چشم فتنه کور مانده در گوشش صدایت، غرقِ آهنگت شده محو اخلاص تو و ایمانِ یکرنگت شده مرد بودی! بیقرار شیوۂ جنگت شده سوریه گمکرده دارد سخت دلتنگت شده حُمص می بوسد پیاپی ردّ پاهای تو را اشک می ریزد!...نمیگیرد کسی جای تو را داغ دید و بعد تو درگیر قیل و قال شد از غم تو گریه کرد و ملتی بدحال شد رهبرم تنها شد و در جانمان جنجال شد بیقراری های ما از داغ تو یکسال شد حاجت ما والسلام نیست در قاموس ما بهتر از این حسن ختام بال پرواز تو را داد و زدی بر آسمان نفس را کشتی و دل دادی به عشقی بی نشان این چه سرّی بود که در سیرۂ تو شد نهان یادبودت میشود با فاطمیّه همزمان سال ها رزق شهادت را میان هر دعا خواستی از مادر سادات بین روضه ها فتنه شعله ور شد و دور و برت آتش گرفت سوختی! پرپر زدی، بال و پرت آتش گرفت ذکر یازهرا(س) گرفتی معبرت آتش گرفت اینچنین شد که شبانه پیکرت آتش گرفت شد اجابت حاجتت، گفتی: سلام ارباب من بر زمین، با پیکری غرق به خون، دور از وطن اشکمان جاریست از داغ تو؛ بی رنگ و ریا بعد تو ماندیم در آشوب این دنیا رها رفتی و ما را سپردی دست انواع بلا بسته شد بعد از تو ای سردار؛ راه کربلا خون دل خوردیم! تا آن لحظه های آخرین ناممان امسال شد: جامانده های اربعین میشود شب های جمعه داغ تو جانسوزتر کربلایی میشویم از نام تو با چشم تر تو فقط از حال هجران دیده ها داری خبر غبطه بر حال شهیدان میخوریم و هر سحر- -میرساندی کاش با تعظیم و عرض احترام محضر اربابمان از جانب ما یک سلام سیدالعطشان بگو! داغ لبالب را بیین در کنار آب دریا خشکی لب را ببین گریه کن سردار! جسم نامرتب را بیین نیزه باران شد تن ارباب! زینب(س) را ببین خوب فهمیدی غمش را در حرم با حالِ زار مانده اشکت در غروبِ زینبیه یادگار! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
رفتی و دو چشممان سحرها جاریست داغ تو به جز شرح پریشانی نیست پرپر شدی و هر شب جمعه چشمم گریان شده در ساعتِ تلخِ یک و بیست! @marziyehatefi
🍃🏴 محاوره/ زبانحال امام حسین علیه السلام 🏴🍃 رفتی و بعد تو هیچکی نیومد بگیره از حالمون یه خبری خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم خیلی سنگینه غم ِ بی مادری بعد تو، بابا شبا توو نور ماه میشینه مظلوم؛ گریه میکنه ذوالفقار و درمیاره از غلاف بیصدا، آروم؛ گریه میکنه بعد تو افتاده از خواب و خوراک از غمت میسوزه توی تب حسن(ع) بابا میگه پسرم بهم بگو... با خودت چی میگی زیر لب حسن(ع)؟! مبهمه حال و هوای زینبت(س) رنگ بغض و غم به خونه میزنه می شینه روزا کنار چادرت موهاش و با گریه شونه میزنه من به لبخند تو وابسته ام و سر گذاشتن رویِ پاهای خودت دست-پخت فضه عالیه ولی- نون نخوردم جز با دستای خودت مهربونیات مگه یادم میره جای خالیته برام عین عذاب می پَرم از خواب! گریه میکنم... نیستی و کنارمه یه ظرف آب راستی مادر، نمیدونم که چرا بابا هی دس میکشه رویِ گلوم؟! سینه م و می بوسه و زل میزنه- به «سرم»...وقتی می شینه روبروم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در حال و هوای این روزها 🏴🍃 اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر دارد به پایان میرسد پیمانه در بستر بال و پرش در شعله مانده در هجومی سخت تب می چکد از صورتِ پروانه در بستر همسایه ها با خاطری آسوده میگفتند افتاده دیگر مادرِ این خانه در بستر تا که نبیند لرزش ِ دستِ کبودش را موهای زینب(س)شد شبانه شانه؛ در بستر پهلو شکسته! ضربه خورده سخت بازویش مجروح می پیچد به خود دردانه در بستر دلداده بود و عاشقانه از علی(ع) میگفت جانِ دو عالم با غمی جانانه در بستر دیگر جوابِ «کلّمیني» یک تبسم بود از درد می لرزید وقتی چانه در بستر دست علی(ع) در دستهایِ ناتوانش بود با دلخوشی های جهان بیگانه؛ در بستر... داغش به دل ماند و نفس محکم زد و یخ کرد- انگشتهایش دانه دانه دانه در بستر! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 در عزای ایام فاطمیه 🏴🍃 طوفان، گدایِ های و هوی ذوالفقار است لبخندِ حیدر آرزوی ذوالفقار است از ضربِ شصتش خاطراتی ناب دارد خیبر اگر در جستجوی ذوالفقار است آنکس که سیلی زد! نمیدانست انگار برّنده بودن خلق و خوی ذوالفقار است یک استخوانِ تیز از قوم ِ سقیفه عمریست در کنج گلوی ذوالفقار است دست و طناب و آتش و خشم و جسارت این ها همه رازِ مگویِ ذوالفقار است شد خاکِ پایش مُهر سلمان تا قیامت اشکِ علی(ع) آب وضوی ذوالفقار است وقتِ دفاعِ از ولایت خوش درخشید زهرا(س) یقیناً آبروی ذوالفقار است آیاتِ کوثر دست بر پهلو گرفته قرانِ ناطق روبروی ذوالفقار است در سینه می ریزد علی(ع) بغض و غضب را این روزها دستش به روی ذوالفقار است! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
بیتاب و غریب و بیصدا می شکند در صحن و سرای کربلا می شکند در گوشۂ شش گوشه؛ کنار زهرا(س) بغض ِ شب جمعه های ما می شکند! @marziyehatefi
🍃🏴 شرح دلتنگی و انتظار 🏴🍃 گر چه همیشه داشتم زحمت برایت آوردم اما باز هم حاجت برایت قدری تماشای خودت را قسمتم کن تا کی دلم پُر باشد از غربت برایت؟! دلواپست بودم! دعا میکردم ایکاش حدّاقل هر روز یک ساعت برایت جای زمینه سازیِ روزِ ظهورت تمدید کردم سال ها غیبت برایت ردّم نکن! چونکه بنا دارم بزودی من هم شوم یک یارِ با قیمت برایت چشم انتظاری میکشی برگشتنم را هرگز گناهانم نشد عادت برایت از چشم های تو نیفتادم! گرفتی- دست مرا، تا جان دهم راحت برایت اصلا برای اینکه جانم را بگیری می آورم یک لحظه صد علت برایت هنگام دیدار تو؛ صبحِ روز موعود می میرم آقاجان؛ سرِ فرصت برایت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 زبانحال غربت 🏴🍃 داغ دید و از غم تو مرثیه خوان شد علی(ع) بیقرارانه نگاهش خیس ِ باران شد علی(ع) عاقبت آیینۂ دقّ اش به هم شد جفت و جور پای تابوت تو جان داد و پریشان شد علی(ع) در کنار بسترت سجاده اش را پهن کرد در نماز لیلة الدفن تو گریان شد علی(ع) خانه سوت و کور، نه فامیل! نه همسایه ای در کنار بچه ها قاری قران شد علی(ع) دست لرزانِ حسن(ع) را گرم در دستش گرفت با محبت! جورِ دیگر مرد میدان شد علی(ع) بی تو زینب(س) از غذا افتاد و لاغر شد حسین(ع) با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نان شد علی(ع) زیر نور ماه زانو زد به روی خاک ها آشنای هر شبِ یک قبر پنهان شد علی(ع)! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
بگذار به گنبدت نگاهم باشد آرامش صبح و شامگاهم باشد من خانه خراب هم شوم حرفی نیست وقتی حرم تو سرپناهم باشد! @marziyehatefi
طوفان زده ام یکسره ابریست هوایم آشوبم و بد میگذرد ثانیه هایم افسرده ترینم؛ به خدا دست خودم نیست آقا بطلب! دیر شده کرب و بلایم! @marziyehatefi
خورشید شد و به عشق نامش تابید دارد به شفاعتش هزاران امید سرلوحۂ کارنامۂ هر مؤمن شد حبّ و ولایت علی(ع) بی تردید! @marziyehatefi