eitaa logo
مسار
359 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
463 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
💞اگه شوهر شما همچین کاری بکنه چه می‌کنید؟ 🔰 از اردوی مشهد برگشته بود. با اینکه می‌توانست خانواده‌اش را ببرد ، اما این کار را نکرده بود. پرسیدم: عبد الله! چرا خانواده‌ات را نبردی؟ گفت: از وقتی رحمت الله شهید شده، بین خانواده خودم و او فرقی نمی‌گذارم تا مبادا به دل خانواده‌اش خطور کند که اگر رحمت الله زنده بود، ما را می‌برد. خیلی اهل مراعات بود و نکته سنج. 📚‌‌کتاب یادگارن، ج۵، چاپ دوم ۱۳۸۸، ناشر روایت فتح، خاطره ص ۶۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💞بهترین همسر دنیا باشیم 💖مدافع همسرتان باشید و از همسر خود در گفتار و کردار حمایت کنید. به هیچ کس حتی نزدیکان اجازه ندهید بی‌دلیل از همسر شما عیب‌جویی کنند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️میدان مسابقه 💦صدای گریه معصومه ، مثل پتکی بر سرش فرود می‌آمد. صبح که از خواب بیدار شد وسط پیشانی و دو طرف سرش درد می‌کرد. بالش را برداشت و محکم به پیشانی و دو طرف سر فشار داد. دیروز حرص زیادی خورده بود. برای اینکه بچه‌ها متوجه نشوند، مجبور شده بود، جلوی خود را بگیرد تا چیزی نگوید. همین خودخوری و آزادنکردن صداهای درونش، خودش را به شکل درد نشان داد. 🌸همسرش مرتضی، مریض شده بود. نرگس هرچه سوپ و آبمیوه می‌آورد؛ مرتضی مثل بچه‌ها شده و گوش به حرفش نمی‌داد. خجالت از موی سفیدش نمی‌کشید. هر وقت مریض می‌شد، اعصاب او را خط خطی می‌کرد. نرگس حواسش بود که صدایش را بلند نکند و با خواهش و قربان‌صدقه به زور سوپ را به او بخوراند تا کمی قوت بگیرد. صبح حالش خیلی بهتر بود. حتّی می‌توانست سر کار برود و تبش پایین آمده بود. 🌺نگاهی به اتاق بچه‌ها کرد. به طرف معصومه رفت. گریه‌اش بریده بریده شده بود. نرگس هر روشی را به کار می‌برد؛ ولی قطع نمی‌شد. روسری گل آبی را برداشت و با آن سرش را محکم بست. نگاهی به ساعت دیواری انداخت که عقربه‌هایش با هم میدان مسابقه تشکیل داده بودند و در حال رسیدن به هم بودند. یک ساعت دیگر مرتضی می‌آمد و او هنوز کارهایش را انجام نداده و ناهار آماده نکرده بود. مرتضی مردی نبود که ناراحت شود، ولی او از انجام نشدن به موقع کارها به شدت ناراحت بود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : افراگل به : قطب عالم امکان بسم الله الرحمن الرحیم 🌹«السَّلامُ عَلَيکَ يا مولای یا بَقيَّةَ اللَّهِ»🌹 سلام و صلوات بر تو ای شاهد و ناظر آقاجان خوب می‌دانم که هر زمان به یادتان هستم ، از سوی خودتان گوشه چشمی به این کمترین شده است والّا من کجا و یاد شما کجا؟! مولاجان دوست دارم هر ساعت به یادتان باشم و برای سلامتی تان دعا بخوانم و نذر کنم . باَبی اَنت و اُمّی ✨عالم به عشق روی تو بیدار می‌شود هر روز عا‌شقان تو بسیار می‌شود... ✨وقتی سلام می‌دهمت در نگاہ من تصویر مهربانی تو تکرار می‌شود... اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
🔥آدمای تو اینستاگرام، همه میرن جهنم؟ 🍃 صفحه اینستاگرامش را برایم باز کرد. فیلم دختری لچک به سر را نشان داد، موهایش را دو طرف سر بافته و در معرض دید قرار داده بود. همراه برادرش غذاهای جدید می‌ساختند، می‌چشیدند و طعمش را توصیف می‌کردند. گفتم: اولا چرا برادر این دختر بی‌خیاله از اینکه مردم خواهرش رو با این وضع ببینن؟ دوم اینا از آتیش جهنم نمی‌ترسن؟ چشمانش را درشت کرد و پرسید: یعنی می‌گی اینهمه آدم تو اینستاگرامن همه رو خدا می‌بره جهنم؟ گوشی‌اش را پس دادم: اگه همه اینطوری عمل کنن بله، البته همه جا آدم خوبم هست ولی تو قرآنم داریم اکثرهم الکافرون. پس فقط اونایی که گوش به حرف خدا میدن بهشتی میشن. - نه بابا خدا همچین کاری نمی‌کنه. - بابات وقتی کار اشتباه انجام میدی، تنبیهت نمی‌کنه؟ 🌸امروز سی‌ و پنجمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_mansuri-[www.Patoghu.com].mp3
4.1M
🌸 حواست به ساعت‌های آغازی روزت هست؟ 💫 صبح را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع می‌کنیم تا با این اعمال به آرامش روزانه برسیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می‌نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️غرق تماشا 🌸صبح یعنی ؛ تو بخندی از ته دل تا من غرق تماشایت شوم. 🍀 من شاد خواهم بود، زمانی که به اطرافیانم ببخشم از محبتی که خدا به من هدیه کرده است. 🌼اینگونه که باشم، می‌شوم اشتیاقی برای طلوع هر صبح. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨خدایا ممنونم نذرم رو قبول کردی 🍃مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در روز عاشورا شهید شود. می‌گفت: می دانستم شهید می شود. ختم سوره واقعه برداشتم که اگر شهید می‌شود، روز عاشورا شهید شود تا گریه‌هایم برای امام حسین علیه السلام باشد و رنگ او را بپذیرد. 🍃غروب عاشورا بود که هنوز خبر شهادت محمود به او نرسیده بود. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟! مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟ 🍃وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی. 🍃با اینکه خبر شهادت محمود را شنید اما دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. می گفت: محمود به امام حسین علیه السلام اقتدا کرد و امام حسین علیه السلام شهید نماز شد. 📚 نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، صفحه ۷۵-۷۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 بهار کودکان ✅ خانواده ها روش های مختلفی را برای پرورش خلاقیت و رشد ذهنی کودکان خود انتخاب می کنند؛ یک راه ارزان و آسان بازی با خاک است که از سوی دین اسلام و روانشناسی نوین مورد تأکید قرار گرفته است. 🔘خاک تمیز در اختیار کودکان خود قرار دهید. لمس خاک، ساختن و خراب کردن باعث شادی و نشاط کودکان، کاهش اضطراب و افزایش خلاقیت آنها می شود. 💐پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند :«اِنَّ التُّرابَ رَبيعُ الصِّبْيانِ؛ خاك، بهارِ (تفريحگاهِ) كودكان است.» 📚معجم الكبير ، ج ۶، ص ۱۴۰، ح ۵۷۷۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍کاردستی 🌸هیاهوی بچه‌ها در گوشش بود و چشمش به کاردستی فرهاد. خانه‌ای چوبی با باغچه و سرسره، چوب‌ها یک اندازه بریده و به هم چسبانده شده بودند. انگشتان گره کرده فرهاد پیش چشمان خانم احمدی‌ شکش را به یقین بدل کرد، گفت:«فردا به مادرت بگو بیاد مدرسه.» 🌺فرهاد آب دهانش را قورت داد و با لکنت گفت:«چ ... چرا؟» خانم احمدی لبخند زنان گفت:«هر دفعه یکی از مامان بچه‌ها را میگم بیاند با هم حرف بزنیم، الان نوبت مامان تو هستش.» 🍃فریبا همراه با فرهاد وارد مدرسه شد. با گذر از کنار تور والیبال غرق خاطرات دوران تحصیل خودش شد. بوی کاغذ کتاب‌های نو در مشامش پیچید. لبخند زنان مقابل خانم احمدی ایستاد. خانم احمدی از درس فرهاد تعریف کرد و گفت:«کاردستیش خیلی تمیز و دقیق بود، از کجا براش خریدین؟» لبخند از لب‌های فریبا رفت:«نخریدم...» 🌸 خانم احمدی میان کلام او دوید:«پس کار خودتونه؛ خوبه پس بهتر میتونین خلاقیت فرهاد رو پرورش بدین.» فریبا دندان‌هایش را به هم فشرد و با اخم گفت:« بچم خیلی هم باهوشه.» خانم احمدی چشم‌هایش را گرد کرد و گفت:«من نگفتم کم‌هوشه. فقط ندیدم ایده‌ای داشته باشه یا یِ راه‌ حل جدید و متفاوت تو مسئله‌ها بده. بذارین خاک‌بازی کنه یا اسباب‌بازی‌های ساختنی براش بخرین.» 🌺فریبا ابرو درهم کشید:«اصلا به بچم اجازه نمیدم خاک‌بازی کنه. خدا رو شکر اونقدر پولداریم که اسباب بازی براش بخریم.» 🍃- بچه‌های پول‌دار و ندار نیاز دارن با خاک، البته خاک تمیز بازی کنن. خاک با بی‌شکلیش به بچه‌ها این فرصت رو میده‌ که خلاق بشن. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل به: قطب عالم امکان ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ☘️سلام و صلوات بر تو ای همنشین فرشتگان 🌺آقاجان دلمان می‌خواهد جزو کسانی باشیم که دلتان را شاد می‌کنند. همان‎‌ها که اخبار مربوط به شما را به گوش شیعیان می‌رسانند تا در دین خود شک نکنند و ثابت قدم باشند. مولاجان دستمان را بگیر نه تنها خودمان دچار شک در دین نگردیم حتّی دیگران را نیز کمک کنیم؛ و مصداق سخن جدّتان امام صادق علیه السلام گردیم. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: ای مفضل! اخبار مهدی را به شیعیان ما برسان تا در دین خود به شک نیفتند. (۱) 📚۱. بشارت الاسلام ، ص۲۶۷ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
❤️ دوست داری حالت همین الان خوب بشه؟ ✨افکار منفی و خسته کننده را دور بریز. به آنچه از دست دادی فکر نکن. نداشته‌هایت را در نظر نیاور. به داشته‌هایت بیاندیش. خدا را بابت آنها شاکر باش و از امروزت لذت ببر. 🍃رعایت همین چند مورد باعث می‌شود چنان حس رضایتی از زندگی داشته باشید که همه به شما غبطه بخورند. 🌸امروز سی‌ و ششمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔 بهترین صبحت رو چطور شروع می‌کنی؟ 💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع می‌کنیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔆سلام صبحت بخیر آقای خوب من 💗دلتنگی قلبمان را می‌فشرد و حسرت آرامش در زیر قبه‌ی تو، آتشمان می‌زند. 🤲 آیا ما را آرام می‌کنی؟ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨پسر با ادب محله 💠پدر شهید می گوید: «در طول مدتی که در محله خودمان زندگی می کردیم، علی آقا برای همه شناخته شده بود. خصوصا به لحاظ ادب و متانتی که نسبت به من و مادرش داشت. آن روزها کلاس راهنمایی درس می خواند. یک روز که با ماشین از سرکار به منزل آمدم، دیدم علی در حالی که مشغول بازی و گفت وگو با هم سالان خودش است، به یک باره بازی را رها کرد و در کمال ادب و احترام نزد من آمد و سلام کرد. بعد هم رفت و آمدن من را به خانواده اطلاع داد. این حرکت علی معمولاً هر روز با آمدن من تکرار می شد و تأثیر عجیبی به روی همسایه ها و دوستان او گذاشته بود.» 📚 سیره پیامبرانه شهدا، نویسنده: رضا آبیار،ناشر :مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،ص۵۶ 🆔 @tanha_rahe_narsfte
💠 تعطیل بردار نبودن ✅ نیکی و احسان به پدر و مادر در هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست. 🔹 چنانکه امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «خداوند در چند چیز رخصت و ترک را روا ندانسته است از جمله: نیکی به پدر و مادر چه خوب باشند آن دو و چه بد»۱ 🔘 بنابراین احترام و نیکی به پدر و مادر و فراهم کردن خشنودی آنان، اگرچه کافر باشند لازم است و سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد. 🔹همانگونه که امام صادق علیه السلام به جوان نومسلمان، در حق مادر مسیحی‌اش توصیه فرمود.۲ 🔘 نیکی و احسان به پدر و مادر، پس از مرگشان؛ نیز سعادت فرزند را فراهم می‌کند: 🔹تا جایی که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آقای خوبان در روز قیامت، کسی است که به پدر و مادرش پس از مرگشان نیکی کند»۳ ✅ شاید بتوان دلیل اصلی این همه احترام و نیکی در حق پدر و مادر را در یک چیز دانست و آن بزرگترین نعمت خداوند یعنی حق حیات است که اگر پدر و مادر نبودند؛ فرزندانی هم به وجود نمی‌آمدند. ☘☘☘☘☘☘☘☘ 📚 ۱. اصول کافی، ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۱۵ 📚 ۲. اصول کافی، ج 2 ،ص ۱۲۸، ح ۱۱ 📚 ۳. بحار، ج ۷۱، ص ۸۴، ح ۹۴؛ تحف العقول، ص ۴۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍خاطره‌ای خاک خورده 🍃-نمی‌خوام اونجا بیام. 🌸مرضیه لب‌هایش را برهم فشرد و بشقاب‌ها را روی سفره چید: «ناهارتو بخور، بعد دربارش حرف می‌زنیم.» 🌺وحید با لب‌های آویزان به مادرش نگاه کرد: «نمی‌خورم و نمیام. با بچه‌ها می‌خوام برم پارک دوچرخه سواری.» ☘مرضیه سرش را زیر انداخت. نفس عمیقی کشید و موهای ریخته شده روی صورتش را کنار زد، گفت: «دو ساعته بر‌‌ می‌گردیم کسی نبود تا بگم بیاد. همین یِ باره. » وحید موهایش را میان انگشتانش اسیر کرد و خیره به مادرش نگاه کرد. 🌸 ساعتی بعد جلوی پنجره ماشین مادرش ایستاده بود. مامان بزرگ دست‌های او را گرفت و با لبخند گفت: «ممنونم نوه گلم، مواظبش باش. » وحید سرش را تکان داد و بی‌خداحافظی وارد حیاط خانه مادربزرگ شد. 🌺روی سنگ‌های طوسی ایوان نشست و به قوس‌ برگ‌های‌ درخت انجیر و انجیرهای سیاه و درشتش نگاه کرد. پنج سال پیش همراه پدر بزرگ کنار درخت انجیر نازک وبی بار وسط باغچه نهالش را کاشته بودند. صدای ضعیفی از سالن شنید. بی‌توجه به صدا به آن روز برگشت. توپش از میان دو آجر دروازه گذشت و به در خورد. فریادش بلند شد:ر«گل، گل، من بردم آقاجون زود زود جایزه که گفته بودی رو بدین. » 🍃پدربزرگ شانه باریک وحید را گرفت، او را به خود چسباند. میان موهای خیس از عرق وحید دست کشید و گفت: «برو بیل رو از زیر زمین بیار تا جایزتو بدم.» بیل به دست مقابل پدربزرگ خشکش زد. نهالی میان گلدانی مشکی جلوی پدربزرگ و لبخندی بر لب‌های بی‌رنگ پدربزرگ قرار داشت. بعد از خاکی کردن سر تا پای خودش و پدربزرگ میان خنده و شادی جایزه‌اش را کاشته بودند؛ اما دیدن اولین میوه درختش را از دست داده بود. بعد از برگشت پدر بزرگش از بیمارستان از پشت در خانه جلوتر نرفت. 🌺صدای گروپ و ناله‌‌ای فریادگونه چشم‌های لرزانش را به سمت ساختمان برگرداند. دوید و به سمت اتاق پدربزرگ رفت. در را باز کرد، پدر بزرگ از روی تخت افتاده بود. اشک از چشم‌هایش جوشید و پدربزرگ را روی تخت برگرداند. خون گوشه لب پدربزرگ صدای هق هقش را بلند کرد. با دستمال گوشه لبش را پاک کرد. چشم‌هایش از نگاه به چشم‌های پدربزرگ می‌گریختند. پدربزرگ دست سرد و لرزانش را روی دست وحید گذاشت: «منتظرت بودم.» 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اگه دلت هوایی شد، بلند بگو یاحسین✨ صبا..! به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را اربعین۱۴۴۳ اللهم‌ارزقنی‌کربلاء..💔 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔 اولین کلان ظلم‌ها چه زمانی رخ داد؟ 🥀 ظلم زمانی محقق می‌شود که امری از محل اصلی خودش خارج شود. پس ظالم کسی است که عامل خروج حق از جایگاه خودش است. او نمی‌گذارد حق به حق‌دار برسد. اولین ظلم‌های کلان در تاریخ بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رخ داد. 🖤اگر با آنهمه سفارش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم امر خلافت بعد از او به حضرت علی علیه‌السلام می‌رسید، الان جوامع بشری سر در گم نبود. حضرت حجت ارواحنا فداه در پرده غیبت نبودند و امامان یکی پس از دیگری برای طرفدار حق و حقیقت بودن به شهادت نمی‌رسیدند. 🌸امروز سی‌ و هفتمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
زیارت عاشورا با صدای شهید محمدرضا تورجی زاده980725.mp3
3.59M
🌸 امروز رو با چی شروع کردی؟ 💫 صبح را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع می‌کنیم تا با این اعمال به آرامش روزانه برسیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می‌نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔆سلام پسرفاطمه سلام الله علیها🔆 صبح 🌞و شب 🌙همه به خیر است، اگـــر تـــو بیــــایــی . 🤲 «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 🔹 ✧🔸✧🔸✧🔸✧ 🔹 🆔 @tanha_rahe_narafe
💠یار و یاور ✅ لحظات زیادی در زندگی همه ما انسان‌ها وجود داشته که احساس تنهایی و بی کسی کرده ایم . 🔘 سختی ها و مشکلات چنان برایمان بزرگ و غیر قابل تحمل می شوند که گمان می بریم، بدتر از آن ممکن نیست و بی یار و یاور در مقابل آنها رها شده ایم، غافل از اینکه خدا و واسطه ی فیض ائمه معصومین علیهم السلام به خصوص امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف همواره به یادمان هستند و دشمنان و گرفتاری های بسیاری را از ما دور کرده اند که از آن بی خبریم. 🌾حضرت مهدی علیه‌السلام فرمودند: 🌼«إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ‏ لِمُرَاعَاتِكُمْ‏ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء 🌸ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردن.» 📚بحارالانوار، ج ٥٣، ص۱۷۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹یادگار خدا 🌸امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف فرمودند: من یادگار خدا در زمین و جانشین و حجت او بر شما هستم. 📚کمال الدین و تمام نعمه،ج۱،ص۳۳۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️دلتنگی ☘️با ترس و لرز تُندِ تُند پِلک می‌زد. چشم‌های خود را دور تا دور مسجد چرخاند، به آرامی پاهایش را داخل گذاشت. دودل بود، وارد شود یا نشود؟! سرش را پایین انداخت و با سرعت پشت ستون آخر نشست. از سه‌هفته قبل، لاغرتر و رنگ پریده تر شده بود. خواستم صدایش کنم تا مثل همیشه بیاید کنار دوستانش بنشیند. 🌸حامد امتداد نگاه من را گرفت و بر روی صورت علی‌اصغر ثابت ماند. وحشت‌زده از جایش بلند شد و گفت: « بچه‌ها زود فرار کنید، علی‌اصغر پشت اون ستونه، الان مارو مریض می‌کنه! » اشک در چشمان علی‌اصغر جمع شد. دست راستش را بالا برد تا گلوله‌های اشکی که برای ریختن با هم مسابقه گذاشته بودند را پاک کند. ☘️ابروهایم در هم رفت و با صدایی پُر از غم و ناراحتی به حامد اشاره کردم بایستد. « بچه‌ها سه‌هفته از بیماری دوستتون می‌گذره، او خوب و سالم شده، ویروسی در بدنش نمانده که به شما منتقل شود. شما دلتون براش تنگ نشده؟! من که جای خالیش رو حس می‌کردم و با اومدنش ذوق زده شدم.» علی‌اصغر سرش را بالا آورد. چشمهایش برقی زد و گوشه‌هایش چروک‌های ریزی را در آغوش گرفت. بعد از سه‌هفته خانه‌نشینی و پنجه در پنجه بیماری انداختن، احساس می‌کرد همان لحظه، تمام دلتنگی‌هایش از وجودش رخت بست و رفت. 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔وقتی نمی‌بینیمت مولای من یا صاحب الزمان🌹 روزای بی تو چه غمگینه😢 غمگینه غمگینه شبای بی تو چه سنگینه😢 سنگینه... 🆔 @tanha_rahe_narafte