eitaa logo
مسار
362 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
563 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨واسطه گری در ازدواج 🍃اکبر نسبت به ازدواج جوانان آماده ازدواج مجرد خیلی اهتمام داشت. بعضی مواقع به شوخی می گفت: «من چهل تا داماد دارم. » چون واسطه ازدواج چهل نفر شده بود. با خانمش صندوق خیریه ازدواج تشکیل داده بودند تا ازدواج های آسان را ترویج کنند. 🌾برش اول: یک روز بهش گفتم: «حاجی! بهتر نیست اسم دفتر محل کارمان را به “سر دفتر عقد و ازدواج” تغییر بدهیم. » خیلی کم اتفاق می افتاد که در دفتر مان عقد ازدواج بچه های سپاه برگزار نشود. یک بار که آقای ناطق نوری وزیر کشور وقت به دفتر مان آمد، سه خطبه عقد برگزار شد. ✨برش دوم: یک شب دختر فراری را گرفته بودیم. حاج اکبر وقتی سادگی و خامی دختر را دید. او را تحویل همسرش داد و گفت: «تا من پدرش را پیدا کنم ازش خوب مراقبت کن. می ترسم بفرستیم زندان آلوه شود و کارهایی را هم که بلد نیست یاد بگیرد. » پس از چند روز پدرش را پیدا کرد و تحویلش داد. ☘بعد از چند وقت اطلاع پیدا کردیم منزل حاجی عروسی است. دیدیم با وساطت او همان دختر به عقد یکی از رزمندگان سپاهی در آمده است. آن برادر بعدها به شهادت رسید و دو فرزند ازش باقی ماند. راوی: حسین علی امینی، سید عباس میر احمدی، محمد رضا رضوان طلب، ابوالفضل جعفری و خواهر شهید. 📚امیر دریا دل؛ خاطرات شهید حاج اکبر خرد پیشه شیرازی. نوشته: علی رضا صداقت،صفحات ۹۶ و ۹۸ و ۷۸ و ۶۸ و ۱۶۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔺دوستی‌های قدیمی 💯هر یک از زوجین بعد از ازدواج نباید از یکدیگر انتظار داشته باشند که تمام دوستان و آشنایان قبل از ازدواج را کنار بگذارند. ❌اصل در این رابطه‌ها تعدیل می‌باشد نه این که کلا قطع رابطه شود. 🔺هر از گاهی هر یک از زوجین با بودن در میان دوستان صمیمی قبل خودشان حال و هوایشان بهتر می‌شود و می‌توانند پر انرژی تر به زندگی زناشویی ادامه بدهند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍این هم بگذرد 🍃در یکی از اتاق‌ها نشست. زانوهای خود را بغل گرفت.محمد که وارد خانه شد، مثل برج زهر مار بود. تقریبا کار هر روز او همین است. دوست، آشنا و حتی همکارانش از اخلاق شاد و خوب او تعریف می‌کردند؛ ولی انگار شادی و خنده‌هایش را در محل کار خود جا می‌گذاشت. فراموش می‌کرد ثریا در خانه ساعت‌ها مشغول بچه‌داری و خانه‌داری‌ست. منتظر اوست تا بیاید و با او حرف بزند. نیرو و انرژی بگیرد. ☘حرف مادر همیشه آویزه گوشش بود: «ثریاجون، گُل بدون آب، نور و مراقبت هرگز رشد نمی‌کنه. بچه‌ نیاز به رسیدگی داره. همسر نیاز به دلجویی و همراهی داره. » 🌸صدای گریه نغمه فکر و خیال را از سرش دور کرد. خودش را دلداری داد. وارد اتاق بچه شد. او را بغل کرد. جسم و روحش خسته و آزرده بود‌؛ ولی بچه گناهی نداشت. انگشت بر روی لب‌های او گذاشت. آن را بر روی لب‌ها بالا و پایین می‌برد. گریه نغمه جایش را به خنده داد. با خود واگویه کرد: «این هم بگذرد. » 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍چهار‌پایی که حامل علم بود! یه استاد اقتصاد داشتیم.. خودش به نصف بچه های کلاس بدهکار بود!💰😬 ‌‌🌳🍄🌳🍄 💡عالم بی عمل عین زنبور بی عسله. یک تعبیر از کلام قرآن هست؛ تعبیری که در آن گفته می‌شود فکر کن یک چهارپایی کتاب علمی بارش باشد آیا به دردش میخورد؟؟! عالم بی عمل هم همین طور است. الان که جهاد تبيين را رهبر واجب کردند، هر عالمی وظیفه دارد که علمش را در اختیار مردم بگذراد و از کنج عزلت نشینی بیاد بیرون! وگرنه آن همه فسفر سوزاندن برای حفظ مطالبش، به فنا رفته!😶 عالم بیا بیرون عالم بیا بیرون.😁 ✨ مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵﴾ مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مى ‏كشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى ‏نمايد. 📖سوره جمعه، آیه۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ هوادار بسیجی‌ها 🍃عبدالله برای اصلاح موهایش، از آرایشگاه صلواتی قرارگاه نوبت گرفته بود. وقتی وارد شد دید که بسیجی‌ها در صف نشسته‌اند. بلا فاصله برگشت بیرون. کسی علت را پرسید. گفت: «من خجالت می کشم از این که در صندلی اصلاح بنشینم و بسیجی‌ها در صف باشند. » ☘گفت: «این چه حرفی است؛ نوبت گرفتن یک مسئله عادی است و همه می دانند. » بالاخره با اصرار دیگران نشست. وقتی از آرایشگاه بیرون آمد، عینکش افتاد روی زمین و دسته‌اش شکست. 🌸عبدالله لبخندی از روی رضایت زد و گفت: «خدایا شکرت! این هم به تلافی شکستن دل بچه بسیجی ها. خداوند می خواست با این کار تلافی کند. » 📚 تنها سی ماه دیگر ، نوشته: مصطفی محمدی، صفحه ۱۵۹-۱۵۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 چندفرزندی ✅ چندفرزندی چیز ترسناکی نیست. 🔘 مانند خیلی موضوعات دیگر، این نحوه‌ی نگاه ما و برخوردمان با موضوع است که می‌تواند آن را بد یا خوب کند. 🔘 به عنوان مثال؛ از برکات چند فرزندی، این است که خواهران و برادران در کنار هم تربیت می‌شوند و نسبت به بقیه سازگارترند و کم توقع تر بار می‌آیند. ✅ یادمان باشد حتّی اکر فقط فردی ملی گرا باشیم، باز هم در شرایط کنونی کشور، چند فرزندی یک انتخاب نیست، یک وظیفه است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍دوست پوشالی 🍃گلدان‌ سر سبز گندمی را با آب‌پاش صورتی رنگ آب داد. کلافه بود نمی‌دانست چه کار کند. مرتب پیام دخترش به پسر نوجوان، جلوی چشمش رژه می‌رفت: «مهم نیست سنت کمه، صبر می‌کنم، عاشقتم ... » لبانش را با ناراحتی به هم فشرد اشک در چشمانش حلقه زد. ☘یک باره سرش را به ‌طرف راحله چرخاند و با تندی گفت: «پیام‌هاتو دیدم!» ⚡️_چرا پیام‌هامو خوندی؟ 🍂_این جور رفتارا و دوستی‌ها باعث سرشکستگی خانوادت میشه. 🎋صورت فریما از شدت خشم سرخ بود مکثی کرد و گفت:«باید به پدرت بگم.» 🍁راحله شانه‌ای بالا انداخت و روی مبل راحتی طوسی رنگ نشست. با لحنی تند به مادرش گفت: «کاری به من نداشته باش!» ✨فریما گوشی‌اش را برداشت و به اتاق رفت. آهسته دستگیره را فشار داد، در بدون صدا بسته شد. شماره‌ی دوستش را گرفت. فاطمه فارغ‌التحصیل حوزه علمیه بود؛ اما فریما بعد از دیپلم ادامه تحصیل نداده بود. 🍃فریما بعد از سلام و احوالپرسی به فاطمه گفت: «راحله با دختر همسایه‌‌ی جدیدمون دوست شده، کلاس نهم هستن و با هم درس میخونن؛ اما همنشینی با اون باعث شده به سمت و سوی دوست ... » ☘_فریما! تو و همسرت باید مهارت‌های لازم در تعامل با راحله رو قبل از دوران نوجوانیش یاد می‌گرفتید. 🔹_خب الان هم نصیحتش می‌کنیم. 🍃_نصیحت و سرزنش تاثیر نداره، توی این شرایط با واسطه در مورد آسیب های فضای مجازی و تاثیر همنشینی با افراد نامناسب و رفتارهای اشتباه باید بهش گفته بشه و حرف‌های اون شخص باید مستند باشه. 🔘_فاطمه! چی کار كنم؟ ☘_نصيحت پي‌در‌پي؛ سبب لجاجت نوجوان ميشه و رفتار ناشايست رو در اون تثبيت مي‌كنه، بايد بين تو و فرزندت رابطه‌اي قلبي و عاطفي برقرار بشه، تا قلب راحله به تو انس بگیره. البته با لحنی نرم، نقطه نظرات رو بیان کن؛ چون ترشرویی و تندی تاثیر نداره. 🍃_فاطمه! کی وقت داری بیارم پیش خودت تا باهاش حرف بزنی؟ 🌸_جمعه وقت دارم؛ با خانوادت بیا تا دست جمع با هم بریم پارک جنگلی، هم راحله حال و هوایی عوض کنه و هم زمینه صحبت غیر مستقیم رو شروع کنم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍تقدیمی از حیف نون بیهوده تلاش نکنید به جایی برسید. اگه جایی صلاح بدونه خودش به شما میرسه!🚶‍♂ ضرب المثل تقدیمی از حیف نون.👀 ‌‌🌳🍄🌳🍄 💡پیامبر وقتی دلیل بیکار نشستن یه عده‌ای رو جویا میشه متوجه میشه که اونا به بهانه توکل به خدا و اینکه روزی رسون هست، لنگ رو لنگ انداختن! پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هم میگه نخیر شما متوکل نیستید مُتَّکِل هستید.* متکل یعنی سربار! یه یادی هم بکنیم از مولوی که میگه:  گر توکل می‌کنی در کار کن  کشت کن پس تکیه بر جبار کن ✨وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾ و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست. 📖سوره‌‌ نجم، آیه۳۹ 📚*مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱۷. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨تبلیغ چهره به چهره 🍃تازه وارد اردوگاه غواصان لشکر در نزدیکی سد گتوند شده بودیم. کریم مطهری‌نیا جوانی را با دست نشان داد و گفت: «از آن جوان های با معرفتی است که هم می‌جنگد و هم درس طلبگی می‌خواند. تو چارتِ سازمانیِ اشک و دعاست. گویا مهره مار دارد و بچه ها را اسیر خودش کرده است. » ☘جوان کلمن قرمز رنگی دست گرفته بود و در گرمای ۴۵ درجه جنوب به بچه ها آب خنک می‌داد. آب را که با لبخند می‌داد دستشان ذکر «یا عظشان» از آنها طلب می کرد. 🌸وقت نماز هم که می‌شد کلمن را کناری گذاشت. عمامه‌ای به سر گذاشت و آمد جلوی بچه ایستاد و نماز خواند. بچه ها به راستی ساعد گردان می دانستندش. می گفتند از زمانی که وارد گردان شده نماز صبح بچه ها یک دقیقه هم پس و پیش نشده است. ✨ غواص ها بوی نعنا می دهند؛ نوشته حمید حسام؛ نشر شهید کاظمی؛ جاپ اول ناشر-بهار ۱۳۹۸ ؛ صفحه ۱۶-۱۵ و ۱۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔺برخیز تا بر قله بایستی 📺 جلوی تلویزیون می‌نشیند. تخمه می‌شکند. تیم فوتبال مورد علاقه‌اش را تشویق می‌کند. جواد وارد خانه می‌شود. دو دستش پر از بسته‌های خرید است. به غیر از کیان کسی در خانه نیست. ❌نگاهی به پسرش می‌کند. بی‌تفاوت نشسته است. انگار نه انگار که پدر وارد خانه شده است. دست پدر درد می‌کند. عرق از سرورویش می‌ریزد. باد کولر خانه را خنک کرده است. کیان جای راحت و خنکی دارد. ♨️ پدر آه می‌کشد. وارد آشپزخانه می‌شود. خریدها را روی کابینت می‌گذارد. خودش را روی مبل رها می‌کند. دلش یک چُرت عمیق می‌خواهد. کیان همچنان خیره به تلویزیون پوست تخمه را به بیرون پرت می‌کند. 💥نکته طلایی: جلوی پای پدر بلند شوی، خدا بلندت می‌کند. 🔹حضرت مولای متقیان علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، اگر چه پادشاه باشی». 📚مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۰۳، ح۲۰. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍تابلو زیبا 🍃پشت میز کارش مشغول نوشتن بود. ضربه‌ای به در خورد. به آرامی گفت: «بفرمائید.» دختر جوانی دست پیرمردی در دستش بود و آرام آرام گام بر می‌داشت. دختر کمک کرد تا پیرمرد روی صندلی روبروی دکتر نشست. ☘_چی شده‌؟ 🎋دختر جواب داد پدرم بی حاله و سر درد هم داره. _اجازه بده خودش بگه. ⚡️دختر روبروی پدر ایستاد و نگاهش را دوخت به چشمان پدر و با لب زدن و حرکت دست با پدرش صحبت کرد. 🍃دکتر که متوجه شد بیمار قادر به تکلم نیست فشار او را گرفت و بعد نسخه را نوشت. 🌾مرجان پدرش را به اتاق تزریقات برد و به او با لب زدن فهماند که روی تخت دراز بکشد تا او داروهایش را از داروخانه تهیه کند. ✨اسماعیل روی تخت دراز کشیده بود که دخترش مرجان با داروهایش وارد شد. ☘فهیمه با دیدن مرجان که با لب زدن با پدرش صحبت کرد و بعد دست نوازش بر سرش کشید. بی اختیار یاد اولین روز مدرسه‌اش افتاد؛ پدرش صبح او را بوسید و دست نوازش بر سرش کشید و عازم مأموریت شد. 🍃فهیمه بعد از آن روز، هرگز پدرش را ندید. همیشه شب‌های جمعه همراه مادر روی سنگ مزار پدرش گل می‌گذاشت. ⚡️با یادآوری خاطرات روزهایی که صد آفرین‌های دیکته‌اش را به مادر نشان می‌داد؛ جای خالی مهر پدرانه و حسرت دست‌ نوازشگرش، نفسی عمیق کشید. 🌸او با خودش زمزمه کرد: «حکایت عشق من به بابا؛ مثل کسی که عاشق دریاست ولی قایق نداره. دلباخته سفری با او هستم، با قایقی که خالی از همسفرست.» ☘فهیمه با گام‌های بلند به سمت اتاقش رفت. پشت میزکارش نشست، با خط زیبا روی برگه‌ای نوشت: «شب‌های جمعه ویزیت صلواتی» 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍پندار یه بابابزرگ دارم به اسنپ میگه عصمت. هروقت هرجا میخواد بره میگه زنگ بزن عصمت بیاد منو ببره!👀 یه روز جلو مامان بزرگم اینو گفت تو خونه دعوا شد که عصمت کیه؟!😬 ‌‌🌳🍄🌳🍄 💡سندروم گردن بی‌قرار چیست؟؟ بیماری‌ست که سبب می‌شود فرد در زندگی دیگران بدون دلیل و مغرضانه سرک کشد و به قضاوت و گمان بد بپردازد! تنها راه در امان ماندن از این بیماری، گوش ندادن به یاوه‌های مبتلا بِهْ می‌باشد. این افراد معمولا پس از تجسس به غیبت می‌پردازند و علاوه بر جویدن آبروی افراد، گوشت برادر مرده خود را نیز می‌خورند. 😱 چه چندش!🤢 ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ ای اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است و نیز هرگز (از حال درونی هم) تجسس مکنید و غیبت یکدیگر روا مدارید، هیچ یک از شما آیا دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را خورد؟ البته کراهت و نفرت از آن دارید (پس بدانید که مثل غیبت مؤمن به حقیقت همین است) و از خدا پروا کنید، که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است. 📖سوره‌‌ حجرات،آیه۱۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte