eitaa logo
مسار
341 دنبال‌کننده
5هزار عکس
554 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️جهادی از جنس قلم 🥀اگر صورتمان نیلی نیست اگر بازو و پهلویمان مجروح نیست قلبمان ماتم مادر دارد. 💡چشممان می‌سوزد، اشکمان می‌ریزد. جهاد می‌کنیم. جهادی از جنس سخن و روشنگری. جهادی از جنس قلم و آگاهی‌دهنده. جهادی از جنس شهادت. همان جهادی که سلاله‌ی پاکش آیت‌الله خامنه‌ای در توصیف حضرت زهراسلام‌الله‌علیها می‌فرمایند: مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فی‌سبیل‌الله. منظور از جهاد همان جهاد تبیین است که رهبرعزیزمان این روزها بر آن تکیه دارند. ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها دو خطبه‌ی طوفانی ایراد کردند؛ یکی در مسجد در میان انبوه مردم، یکی هم در بستر بیماری خطاب به زنان مدینه که به عیادتش آمده بودند. سخنان حضرت بسیار مهم و اعتراضی بود. 💢حال آنکه در این روشنگری‌ها کلمه‌ای زشت و توهین‌آمیز به زبان نیاورد. و یا همان چهل شب‌ که به در خانه‌ی انصار و مهاجر رفتند تا آگاهی بدهند. در نهایت گریه‌های آگاهی‌بخش اوست. 💫جهاد بانوی دو عالمین به همین‌جا ختم نمی‌شود و تا قیام قیامت با وصیت‌نامه قهرآمیز و قبر مخفی‌شده‌اش ادامه دارد. صحرای محشر نیز با پیراهن خونین حسینش هدایت و شفاعت را با خود به همراه دارد. 🏴یابن الحسن در عزای مادرت برگرد. مردم سراغ صاحب عزا را می‌گیرند. شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد 🆔 @masare_ir
✍️بانوی سرافراز 🍀سر و صدای بچه‌ها داخل راهرو می‌پیچید. جلسه اولیا و مربیان ساعت ۱۰ بود. به خودم گفتم: «واقعیت و یکم واقعه‌ی تلخ تکان دهنده رو باید بگم... اغلب مادرها حجاب‌شون، نگم بهتره... » صدایم را صاف کردم. ⚡️_بسم‌الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری... بی تعارف میخوام با شما والدین صحبت کنم، مادرها دختراتون ... خیلیا به من میگن خانوم ما دوس پسرمون باهامون قهره... دختره کلاس ششم! 🍀توی چشم تک تک مادرها یه دور نگاه کردم، همه یکم خودشون رو جمع و جور کردن. سریع ادامه دادم که تو سن و سال ما شاید، تاکید می‌کنم شاید بی حجابی خطراتش کم باشه؛ ولی دختر نوجوون هزار اتفاق بد براش میوفته. ⚡️یکی از مادرها گفت: «خانم جلیلی! امکانش هست خصوصی بهمون بگین دخترمون چه حرف دیگه‌ای به شما گفته.» ✨_چشم، حتما توی دفترشون یادداشت میذارم تا با همدیگه دیدار داشته باشیم برای کمک به بچه‌ها. حالا برگردیم به اصل مطلب این که دختر شما یک بار بهش شماره بدن، بگه نه، دو بار بشه، بگه نه؛ اما بار سوم قبول میکنه، شاید شما از بی حجابی دخترتون با این اتفاقات اخیر خیلی حساس نشید؛ اما قطعا همه‌ی شما از اتفاق بدی که سر بعضیا افتاده، ناراحت میشین و هرگز نمیخواید چنین اتفاقی گریبان دخترتون رو بگیره. الان با دنیا و آینده‌ی بچه‌ها کار داریم. اگه دوس دارین دکتر بشه یا... باید از حالا مراقب‌شون باشیم. لابد شنیدین که برای دختری که از مدرسه فرار کرده چه اتفاقی بدی افتاده. ⚡️رنگ چهره‌ی مادرها برگشت. بعضی‌ها به بغل دستی‌شون نگاه کردند و لب گزیدند. مجبور بودم اشاره کنم. چند لحظه سکوت کردم. مادری دستش را بالا برد و گفت: «همه حرفاتون قبول، راهکار بگین، چی کار کنیم؟» 🎋_بهتره تو مسیر درست هدایت‌شون کنیم. توی خونه و بیرون، به رفتار و حرف‌هاشون دقت کنین. با خودتون ببرید مسجد. آیا شنیدین کسی بگه دخترم رفت مسجد معتاد شد؟ از خونه فرار کرد؟ ✨همه یک صدا گفتند: «نه.» ☘️_من هم تا حالا نشنیدم. مراقب بچه‌ها باشین تا هدف‌شون دنبال کردن درس باشه، نه این که فکرش بره پیش مسائلی که مانع درس خوندنش بشه. امروز بچه‌ها پرسیدن خانم شما نمیرید اغتشاشات؟! بهشون گفتم: «اغتشاش چیه؟ گفتن زن، زندگی، آزادی.» 💫مکثی کردم و ادامه دادم: «بله، زن باعث افتخار. آزاده‌گی و سر بلندی هست؛مثل بانوی نمونه خانم دکتر بی‌بی فاطمه حقیر السادات که دارای: 🔸دکترای تخصصی نانومدیسین از آمستردام هلند 🔸 ۱۲ اختراع 🔸۲ محصول دانش بنیان 🔸کارآفرین نمونه سال ۱۳۹۷ 🔸مدیر ۶ شرکت 🔸همسر آزاده سرافراز 🔸مادر ۴ فرزند 🔹مقید و معتقد به حجاب فاطمی حتی در اروپا. 🍀والدین محترم فضای کلاس رو از مسمومیت شعار زن، زندگی، آزادی، خدا رو شکر خارج کردم. مادرهای عزیز مراقب جنگ رسانه‌ای باشین. 🆔 @masare_ir
✍️فرار 💡هیچ مجوزی بر انجام گناه نیست؛ حتی در شرایط سختی چون شرایط حضرت یوسف علیه‌السلام. 🚪با اینکه حضرت: در خانه زلیخا خدمتکار و غلام بود. درها بسته بودند و راه فراری نبود. شرایط ارتکاب گناه فراهم بود. ولی مجوز و دلیلی برای انجام آن نداشت. 🗝او فرار کرد، خدا هم راه نجاتی به رویش گشود. ✨ورَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد؛ درها را بست و گفت: «بیا (بسوی آنچه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه می‌برم به خدا! او [= عزیز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته؛ (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمی‌شوند!» 📖سوره‌یوسف، آیه۲۳. 🆔 @masare_ir
✨محبت حضرت زهرا (س) ☘️محمود رضا تعریف می‌کرد در دوره دانشکده یکی از مقامات مهم حماس آمده بود برایمان سخنرانی کند. نوبت به تحلیل جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان که رسید. 🌾گفت: «ما با آنکه سال‌ها در برابر اسرائیلی ها مقاومت کرده‌ایم اما پیروزی که حزب الله در این جنگ ۳۳ روزه به دست آورد، ما هرگز نتوانسته‌ایم به دست بیاوریم. علتش این است که آنها یا زهرا (س) دارند و ما نداریم.» راوی: احمد رضا بیضاوی؛ برادر شهید 📚تو شهید نمی شوی ؛ صفحه ۲۹ 🆔 @masare_ir
💫غربال آخرالزمان ☘️چلو صاف کن دیدید که چطور دانه‌های درشت و سالم را نگه می‌دارد و دانه های شکسته و ریز را از خود عبور می‌دهد تا بهترین‌ها بمانند. ✨ آخرالزمان دقیقا همین قضیه اتفاق می‌افتد و از طوفان حوادث و فتنه‌ها آنهایی باقی می‌ماند که خود را از نظر ایمانی سالم و قوی نگه داشتند؛ اما بقیه غربال می‌شوند و سقوط می‌کنند. حواسمان باشد جزء سقوط کنندگان نباشیم. 🌾از امام باقر علیه پرسیدند: «مَتَى یَکُونُ فَرَجُکُمْ؟» فرج شما کِی خواهد بود؟ سؤالی که همۀ ما داریم. «فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا»*(همان) حضرت فرمود: هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید. 📚*الغیبه للطوسی،ص۳۳۹ 🆔 @masare_ir
✍️سناریوی دشمن 📝دشمن برای عادی شدن گناه در جامعه چند مرحله رو برنامه‌ریزی می‌کند. 🔸🔹پرده اول: زشتی گناه رو از بین می‌بره. زلیخا زنان رو دعوت کرد تا به اونا بفهمونه هرکس جای من بود همین کار رو می‌کرد. 🔸🔹پرده دوم: به انجام گناه افتخار می‌کنه. از یوسف درخواست کردم! 🔸🔹پرده‌سوم: جای منکر و معروف رو عوض می‌کنه. اگه یوسف به خواسته‌ام تن نده، مجازات می‌شه. 🔸🔹پرده‌پایانی: هیچکس اعتراض نکرد!! ✨قالَتْ فَذَٰلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ ۖ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ ۖ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ؛ (همسر عزیز) گفت: «این همان کسی است که بخاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آری،) من او را به خویشتن دعوت کردم؛ و او خودداری کرد! و اگر آنچه را دستور می‌دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد؛ و مسلّماً خوار و ذلیل خواهد شد!» 📖سوره‌یوسف،آیه۳۲. 🆔 @masare_ir
✨شوق آموختن 🍃مرتضی از همان کودکی به مکتب و درس و مدرسه نگاه دیگری داشت. یکی از نیمه شب های تیرماه بود. هوا هم صاف و مهتابی. از خواب که بیدار شدم مرتضی را ندیدم. فکر کردم دستشویی است؛ اما آنجا هم نبود. همه جا را گشتم. 🌾اول صبح در زدند. یکی از اهالی در حالی که مرتضی را بغل کرده بود، گفت: «بچه ‌تان پشت در مکتب‌خانه چمباتمه زده بود.» مرتضی می گفت: «بیدار شدم دیدم هوا روشن است فکر کردم صبح شده و باید برم مکتب خانه.» 📚 مرتضی مطهری؛ نگاهی به زندگی و مبارزات استاد شهید مطهری، نویسنده: میثم محسنی،صفحه ۱۰ 🆔 @masare_ir
✍️مرد برده! 💡باور کنید مردا هم از هم‌صحبتی با شما به عنوان همسرشون لذت میبرن ولی آیا‌ می‌شود ۲۴‌ساعت شبانه‌روز بشینن به معاشقه؟؟ اونوقت اولین نفری که صداش درمیاد که ای مرررد یخچال و کابینت پر از خالیه، همین شما خانم محترم هستید ! 🍁مردی که برای خودش علاقه و سرگرمی خاصی نداشته باشه که دیگه سرزندگی براش نمیمونه. 🎶اونوقت حالی به آدم میمونه؟؟ نه والا! احوالی به آدم میمونه؟؟ نه بِلا ! و باز اولین نفری که به این بی‌انگیزه بودن شاکی میشه باز هم شمااا خانم محترم هستید!😁 خواهر من اسیر که نیوردی خونه.😅 خواهر من مراعات مراعات✊😉 🆔 @masare_ir
✍️مهر خاموش 🍀هر وقت دلش می‌گیرد به قلم و کاغذ پناه می‌برد. آن‌قدر می‌نویسد و خط‌خطی می‌کند تا حالش بهتر شود. بعد از فوت پدر و مادرش، چیزی مانند نوشتن، آرامَش نمی‌کند. ⚡️برای این‌که مزاحم زندگی کسی نباشد، تن به ازدواج با مردی داده که دو دختر دارد و هجده سال از او بزرگ‌تر است. در این میان بزرگترین شانس زندگی‌اش این است که دخترهایش ازدواج کرده‌اند. 🎋زهره به دلیل همین فاصله‌ی سنی زیاد، بیشتر وقت‌ها نمی‌تواند درک لازمی از اخلاق و رفتار همسرش داشته‌باشد و با زندگی‌اش ارتباط عاطفی بگیرد؛ اما هرگز هم اعتراضی نمی‌کند. بیشتر اوقات بیکاری‌اش را با مطالعه و نوشتن پُر می‌کند. همین آرامش ظاهری‌اش باعث شده‌، کسی نگران او و زندگی‌اش نباشد، خوشبخت جلوه کند و بار تمام دردهایش را به تنهایی بر دوش بکشد. 🌾مثل همیشه که وقت فراغتی پیدا می‌کرد، مشغول نوشتن شد: «خیلی وقت‌ها دلم برای خودم تنگ می‌شود. خودم در کنار مادرم. در کنار پدرم. مادرم! دل دختر عزیز دردانه‌ات کوهی از درد شده و برای گذاشتن سرش، شانه‌ای به عطوفت شانه‌های تو می‌خواهد ...» 🍃آن‌قدر غرق نوشتن و اشک ریختن بود، که حتی متوجه حضور علیرضا در کنارش نشد. علیرضا که حال داغون زهره را دید ناخواسته در نوشته‌های او چشم گرداند. آهی کشید و دست بر شانه‌ی زهره گذاشت. زهره انگار ترسیده‌ باشد دست روی قلبش گذاشت: «آروم باش خانوم، چیزی نیست.» و اتاق را ترک‌ کرد. 💫زهره عادت داشت دلتنگی‌هایش را به هیچ‌کس نگوید. وقتی متوجه شد که علیرضا نوشته‌هایش را دیده، حالش دگرگون شد. لب به دندان گرفت و بعد از اندکی تأمل، در برزخی بین ناراحتی و خشم، از اتاق خارج‌ شد. نفس عمیقی کشید؛ اما قبل از این‌که چیزی بگوید، راه آشپزخانه را در پیش‌گرفت. ⚡️ علیرضا همچنان با چشم‌هایش حرکات زهره را می‌پایید. سرانجام، دستپاچگی زهره و صدای شکستن استکان، او را به سخن آورد: «می‌دونستم به اجبار جواب مثبت دادی ولی فکر نمی‌کردم کنار من اینقدر حالت بد باشه که شب و روزت رو با گریه بگذرونی.» 🍂زهره با بدنی داغ‌کرده، همچنان ساکت بود و سعی می‌کرد از میان کلمات ذهنش، جمله‌ای مناسب برای گفتن بسازد؛اما سکوتش علیرضا را به ادامه‌‌دادن وادارکرد: «بیا بشین خانوم. باید حرف بزنیم.» 🌾این حرف، آبی بر روی آتش دل زهره بود. دلش می‌خواست حرف‌بزند و حداقلِ آرامش را به روانش ببخشد. روبروی علیرضا نشست، نمی‌توانست چیزی بگوید. انگار همه‌ی کلمات از ذهنش گریخته بودند. ✨علیرضا با بغض پرسید: «از من بدت میاد؟» زهره مانند بچه‌ای معصوم سرش را به نشانه‌ی "نه گفتن" به عقب تکان‌ داد. 🍃علیرضا بین خشم و خنده، مانده بود: «یه چیزی بگو خب،‌ حداقل از اون حرفایی که می‌نویسی. ما زن و شوهریم. اگه تا حالا خوب نبودم بدی‌ هم بهت نکردم. کردم؟» 💫زهره به اجبار زبان گشود: «نه ولی ...» ☘️_ولی چی؟ من زن طلاق بده نیستما. یه عمر با آبرو زندگی کردم. اگه نمی‌خواستی از همون اولش باید بله نمی‌گفتی. حالام هرکاری لازم باشه می‌کنم که حالت بهتر بشه. ولی حرف طلاق پیش بکشی اوضاع عوض میشه. 🌾_نه طلاق نمی‌خوام. فقط بعضی وقتا دلم می‌گیره می‌خوام تو حال خودم باشم و کاری به کارم نداشته باشید. 🎋چشم‌های علیرضا گِرد شد: «بهه این‌که از طلاق بدتره که. فقط فرقش اینه که مردم خبردار نمیشن. من می‌گم زن و شوهریم. خانواده‌ایم. شما می‌گی تو خودم باشم و کاری به کارم نداشته باشی!!! این‌طوری که نمیشه.» 💫اشک‌های زهره بالاخره سرازیر شد. وقتی به علت ازدواجش فکر می‌کرد، دیگر نمی‌توانست بدی‌های زندگی‌اش را ببیند. به دنبال بدخلقی و بدزبانی می‌گشت تا بهانه‌ای برای اشک‌هایش پیدا کند؛ اما واقعاً چیزی نبود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد مرد ساکتش تا این اندازه به روحیه، خواسته‌ها و آرامش او اهمیت بدهد. 🆔 @masare_ir
✍️صفت خیالی 😎کسی که به خاطر کمال یا نعمتی خودش را بزرگ می‌داند و به آن صفت تکیه می‌کند و از یاد می‌برد که آن نعمت و کمالی که دارد از لطف خداوندست، دیگران را لایق دوستی خود نمی‌داند و از مردم دوری می‌کند. 🚶‍♀️🚶‍♂️افرادی هم که با او معاشرت دارند وقتی متوجه رفتار فرد خودبین می‌شوند از او فاصله می‌گیرند. این گونه، فرد خودبین گرفتار تنهایی وحشتناکی می‌شود. ✨ امیرالمؤمنین علیه السلام در این‌باره می‌فرمایند: «... وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ...»؛ «... و هيچ تنهايى وحشت انگيزتر از خودپسندى نيست.» 📚نهج‌ البلاغه، حکمت۱۱۳ 🆔 @masare_ir
✨ ترس از مرگ در نگاه شهید مغنیه 🍀یک بار از عماد پرسیدم: «با این اوضاع که خیلی‌ها دنبال سرت هستند از مرگ نمی‌ترسی؟» 🌾با همان آرامش همیشگی جواب داد: «به نظرم، این که از بچه‌ها بخواهم در عملیات ها با مرگ بازی کنند و خودم از مرگ بترسم، خیانت است.» 📚 ابو جهاد؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی،خاطره شماره ۲۴ 🆔 @masare_ir