eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 برای اولین شهید راه ولایت حضرت محسن‌بن‌علی علیه‌السلام برای مادر خود تا سپر شدی دمِ در گرفت جان تو را ضربه‌های محکم در کسی هنوز نفهمیده داغ شیر خدا غم تو بود؟ غم کوچه بود؟ یا غم در؟ عجب حکایت تلخی شد این که با شدت به جان جسم تو افتاد بی‌مقدمه، در سیاه شد همه‌ی چوب‌ها به این علت که در عزای تو باشد لباس ماتم در به شکل خون شده و قطره‌قطره از آن میخ به احترام تو می‌ریخت اشک نم‌نم در هزارسال گذشته‌ست و ماجرایی تلخ هنوز هم که هنوز است مانده در خم در به ذبح اعظم گودال سرخ عشق قسم که تا ابد لقب توست: ذبح اعظم در به انتقام تو یک‌روز می‌رسد از راه کسی که مانده چنان راز بین عالم در 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ السلام علیك أيتها المضطهدة المقهوره، يا زهرا علیهاالسلام دسته گل شکسته ی طاها نفس بکش مادر به خاطر دل بابا نفس بکش تنها انیس و حامی و غمخوار حیدری دار و ندار رهبر تنها نفس بکش بر پای تو حسین ببین سر گذاشته با بوسه ای گرفته تسلّا، نفس بکش بر روی سینه ی تو حسن خون جگر شده بنگر که دیده اش شده دریا، نفس بکش زود است خانه داری ِاین چارساله ات تو رحم کن به بی‌کسی ما، نفس بکش پژمرده گیست عاید ِ گل ها بدون تو ای باغبان بخاطر گل ها نفس بکش حالا که ما به دور تو هستیم محتضر جانی ببخش این دل ما را نفس بکش (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 عن عامر بن واثلة، قال: كنت يوم الشورى سمعت عليا (عليه السلام) و هو يقول: استخلف الناس أبابكر و أنا والله أحق بالأمر وأولى به منه، واستخلف أبوبكر عمر وأنا والله أحق بالأمر وأولى به منه. ▫️ إلا أن عمر جعلني مع خمسة نفر أنا سادسهم، لا يعرف لهم عليّ فضل، ولو أشاء لاحتججت عليهم بما لا يستطيع عربيهم ولا عجميهم المعاهد منهم والمشرك تغيير ذلك. فناشدهم بفضائله إلى أن قال: قال: نشدتكم بالله هل فيكم أحد له سبطان مثل سبطاي الحسن والحسين ابني رسول‌الله (صلّى اللّه عليه وآله) وسيدي شباب أهل الجنة غيري؟ قالوا: اللهم لا. ▪️قال: نشدتكم باللّه هل فيكم أحد له زوجة مثل زوجتي فاطمة بنت رسول‌الله (صلّى الله عليه وآله) وبضعة منه وسيدة نساء أهل الجنة غيري؟ قالوا: اللهم لا. ▫️إلى أن قال: نشدتكم بالله هل فيكم أحد قال له رسول الله (صلّى اللّه عليه وآله) حين جاء أبوبكر يخطب فاطمة (عليهاالسلام) فأبى أن يزوّجه، وجاء عمر يخطبها فأبى أن يزوّجه، فخطبت إليه فزوّجني، فجاء أبوبكر وعمر فقالا: أبيت أن تزوّجنا وزوّجته؟! فقال رسول‌الله (صلّى الله عليه وآله): «ما منعتكما وزوّجته، بل اللّه منعكما وزوّجه» غيري؟ قالوا: اللهم لا. ▪️قال: نشدتكم بالله هل سمعتم رسول‌الله (صلّى اللّه عليه وآله) يقول: «كل سبب ونسب منقطع يوم القيامة إلا سببي ونسبي» فأي سبب أفضل من سببي وأي نسب أفضل من نسبي؟ إن أبي وأبا رسول الله لإخوان وإن الحسن والحسين ابني رسول‌الله (صلّى الله عليه وآله) وسيدي شباب أهل الجنة ابناي وفاطمة بنت رسول‌الله (صلّى اللّه عليه وآله) زوجتي سيدة نساء أهل الجنة، غيرى؟ قالوا: اللهم لا. 📚 منابع: ۱. الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا علیهاالسلام، ج۳، ص۳۶۸ ۲. الخصال للصدوق، ج ۲ ص ۶۵۸ ح ۳۱ الأسانيد: في الخصال: حدثنا أبي و محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي اللّه عنهما، قالا:حدثنا سعد بن عبد اللّه، قال: حدثنا محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن الحكم بن مسكين الثقفي، عن أبي الجارود هشام أبي ساسان و أبي طارق السراج، عن عامر بن واثلة قال... 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @ghorbateaftab
◾️ السلام علیك أيتها المضطهدة المقهوره، يا زهرا علیهاالسلام دسته گل شکسته‌ی طاها نفس بکش مادر به خاطر دل بابا نفس بکش تنها انیس و حامی و غمخوار حیدری دار و ندار رهبر تنها نفس بکش بر پای تو حسین ببین سر گذاشته با بوسه‌ای گرفته تسلّا، نفس بکش بر روی سینه‌ی تو حسن خون جگر شده بنگر که دیده‌اش شده دریا، نفس بکش زود است خانه داری ِ این چارساله‌ات تو رحم کن به بی‌کسی ما، نفس بکش پژمرده‌گی ست عاید گلها بدون تو ای باغبان بخاطر گل‌ها نفس بکش حالا که ما به دور تو هستیم محتضر جانی ببخش این دل ما را نفس بکش (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @abdolmohsen158
مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه‌ام دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه‌ام منکه دمد زحجره‌ام نور به چشم قدسیان دود به آسمان رود از در آستانه‌ام اجر رسالت نبی ثبت شده به صورتم محفل غربت علی گشته محیط خانه‌ام زنده‌ترین شهود من این بدن کبود من من به محبّت علی عاشق تازیانه‌ام من‌که بهشت احمد و باغ و بهار حیدرم مانده ز سیلی خزان بر گل رو نشانه‌ام سر و ز پا نشسته‌ام طایر پر شکسته‌ام قاتل سنگدل مرا کشته کنار لانه‌ام من و حمایت از ولی گواه باش یا علی شهید اوّل تو شد محسن ناز دانه‌ام هر چه عدو زند مرا رها نمی‌کنم تو را گر چه ز کار اوفتد بازو و دست و شانه ام درد، مرا کشد ولی نیست به غیر یا علی زمزمۀ شبانه و گریۀ عاشقانه‌ام منم همیشه همدمت تا که بگریم از غمت گاه به تربت پدر گه به اُحد روانه‌ام «میثم» ما ز سوز دل ساز کند غم مرا سر زده از درون او شعلۀ جاودانه‌ام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته . بریز آب روان تا من ، بشویم مخفی از دشمن تنش از زیر پیراهن ، ولی آهسته آهسته . ببین بشکسته پهلویش ، سیه گردیده بازویش تو خود ریز آب بر رویش ، ولی آهسته آهسته . همه خواب و علی بیدار ، سرش بنهاده بر دیوار بگرید از فراق یار ، ولی آهسته آهسته . حسن ای نور چشمانم حسین ای راحت جانم بنالید ای عزیزانم ، ولی آهسته آهسته . بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب بخوان او را به تاب و تب ، ولی آهسته آهسته . روم شب ها سراغ او ، به قبر بی چراغ او کنم زاری ز داغ او ، ولی آهسته آهسته 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
گر نگاهی به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهی به ما كند زهرا كم مخواه از عطای بسیارش كآنچه خواهی، عطا كند زهرا بضعۀ مصطفی بُوَد زآن‌رو جلوه چون مصطفی كند زهرا خانۀ وحی را، ز رخسارش، رشكِ غار حَرا كند زهرا نه عجب گر به شأن او گویند، خاك را كیمیا كند زهرا این مقام كنیز او باشد تا دگر خود، چه‌ها كند زهرا! چهره پوشد ز مرد نابینا تا بدین حد، حیا كند زهرا در طرفداری از خدا و رسول به علی اقتدا كند زهرا روز محشر -كه از شفاعت خویش حشر دیگر به پا كند زهرا- همچو مرغی كه دانه بر چیند، دوستان را جدا كند زهرا چه شود گر زِ رحمت بسیار حاجت ما روا كند زهرا؟ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
ای مرهم شرار جگر یابن فاطمه بر شام تار ِ شیعه سحر یابن فاطمه هر جمعه در هوای ظهور تو مانده‌ایم امّا نیامد از تو خبر یابن فاطمه حق را شکست داده سپاه ِ نفاق وظلم کی می رسد زمان ظَفَر یابن فاطمه از دست ِما مقیم بیابان شدی، ببخش برگرد بین شیعه دگر یابن فاطمه بنگر که روبه روی حسن روی مادرت نیلی شده ست بین گذر یابن فاطمه در پشت درب خانه تو را می‌زند صدا با سوز و آه و دیده‌ی تر یابن فاطمه بین گدازه‌های در ِ نیمه سوخته بر سینه‌اش نشسته شرر یابن فاطمه روی ضریح ِ سینه‌ی او، میخ داغ ِدر از خود به جا نهاده اثر یابن فاطمه او شد سپر برای علی و برای او محسن شده ست همچو سپر یابن فاطمه بشکسته است شاخه‌ی طوبا و از برش روی زمین فتاده ثمر یابن فاطمه با دست بسته خوانده تو را مرتضی بیا ای مرهم شرار جگر یابن فاطمه (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @heydariam_heydari110 🆔 @abdolmohsen158
◾️ وداع با فاطمیه فاطمیه رفته و شرمندگی مانده هنوز بابت دیدار تو ، درماندگی مانده هنوز در هوای هجر تو بارندگی مانده هنوز در عجب هستم که بی تو زندگی مانده هنوز حق بده دنیا بدون توست مانند قفس می کشم آقا فقط با عشق وصل تو نفس لحظه هایم بوده دائم ،شرح هجرت مو به مو با همه در مورد وصل تو کردم گفتگو هر کجا را من‌ نمودم با امیدی جستجو تا که شاید لحظه ای با تو بگردم روبرو در حقیقت زنده ام با وعده ی دیدار تو بوده ام خار و گرفتم عزّت از گلزار تو عفو کن آقا مرا که با هزاران اشتباه داده ام قلب تو را آزار با عمری گناه من شدم با لطف اعجاز نگاهت سربه راه دستگیرم بوده ای گر که شدم عبد اِله هر زمان که اشتباهاتم تو را دلگیر کرد گریه ی نیمه شبت قلب مرا تطهیر کرد نیّتی کن، زودتر برگرد آقا از سفر این قَدَر از حال خود مگذار ما را بی خبر کن به حال شیعیان بی کَسَت یک دم نظر سالها هجر رخت افکنده شعله بر جگر روبه پایان است دیگر طاقت قلب صبور مرهم زخم قلوب شیعیان بنما ظهور ای قرار دیده ی آل پیمبر العجل شیعیان را سیّد و مولا و رهبر العجل مجری عدل علی، شمشیر داور العجل طالب خونخواهی اجداد اطهر العجل در هوای تو همیشه مانده بر لب زمزمه الامان و الامان، الغوث یابن فاطمه (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه قلبم آرامش ندارد بی ولای فاطمه . در سماوات و زمین گر نور می بینی از اوست مهر و مه تابش ندارد بی ولای فاطمه . ابر و باد و مهر و مه خدمتگزار این درند آسمان بارش ندارد بی ولای فاطمه . مهر او در دل، به جنت چشم بسته می روم دید ه ام بینش ندارد بی ولای فاطمه . حجت ما مهدی است و حجت او مادرش این فلک گردش ندارد بی ولای فاطمه . جنت و فردوس و رضوان، کل باغات بهشت ارزش گردش ندارد بی ولای فاطمه . ای خدا جان را بگیر، این عشق را از ما مگیر شیعه آسایش ندارد بی ولای فاطمه 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🚩 برشی از یک قصیده فاطمی/ به‌مناسبت ولادت حضرت صدیقه سلام الله علیها جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب! به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب تو کوثرآمدِ لطفی، از ابتدای حیات بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب به آستانه ی فهم تو ای سریره ی قدر! نمیرسد مگر اندیشه ی اولوالاباب تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود نیافت واژه ی در شأن، ذهنِ مضمون یاب دری خدا به مقامت گشود، لفظ کثیر به باب کثرت اگر رفته، هست از این باب تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب تو آن ستاره ی صبحی که چشم شبزدگان ندیده اند هنوزت به جهدِ اسطرلاب چه مُهرها که به نام تورّم آمده اند به پای تو بنشانند بوسه در محراب بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست که عکس باغ جنان را گرفته اند به قاب به احترام تو باید تمام قد برخواست که سیره ی نبوی میکند چنین ایجاب تو کیستی؟ که هم انسیه ای و هم حورا تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب یهودی از نفس چادرت مسلمان شد مسیحه ایست که او را صدا زنند: حجاب به دست توست تمام امور، از این روست اگر تو را "أمَةُ الله" کرده اند خطاب قسم به خاک رهت دیدنی ست در محشر زبان گشودنِ هفت آسمان به "کُنتُ تراب" سوار ناقه ای از نور میرسی، گویی که آفتابِ قیامت تو را شده ست رکاب دخیل بسته ی أهدابِ مِرطِ فاطمه ایم بهشت میدمد از رشته های آن جلباب بهشت گفتم و دیدم بر آستان درش شرار کینه ی ابلیسیان گرفته شتاب بهشت، روضه ی جانسوز توست، آنجا که ملک بر آتش دل ریخت لحظه لحظه شراب غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود خمیده شد سر دفن شبانه ات مهتاب بگو کجای فلک دفن کرده اند تو را که چرخ میزند اینگونه صبح و شام‌ سحاب مرا ز هرم جهنم رهانده آتش غم دل من است که پیش از عذاب دیده عذاب مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا بهشت سوخته ی اهل بیت را دریاب 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
امروز هستی آفرین، هستی به پیغمبر دهد امروز جبرئیل از شَعَف، بر باد بال و پر دهد امروز از جام ولا، حق خلق را ساغر دهد امروز ختم الا نبیاء گل بوسه بر کوثر دهد امروز گلزار جهان، بوی خوش دیگر دهد امروز عیسی بر فلک آوای شادی سر دهد امروز یاسین جلوه گر، امروز طاها آمده والشمس خوان و اللیل گو، زهرا به دنیا آمده امروز در بزم نبی یزدان ثنا خوانی کند یزدان ثنا خوانی کند، رضوان گُل افشانی کند میکال بوسد آستان، جبرئیل در بانی کند گردون بهر سو گردد و خورشید گردانی کند جنت زند جام جنون، دوزخ گلستانی کند زیبد که هر پیغمبری فرزند قربانی کند زیرا که با حُسن خدا فرزند احمد آمده اُم الائمه فاطمه دُخت محمد آمده ممدوحه ختم رَسُل، محبوبه یکتاست این توحید از پا تا به سر قرآن سر تا پاست این با یک جهان نور و ضیاء خورشید نا پیداست این از فکر ما از وهم ما، از وصف ما بالاست این مریم مگو، مادر بگو، بر یازده عیسی است این چونش نبوسد مصطفی زهراست این زهراست این مریم به اِبْریق جنان لبخند زن می شویدش ختم رسل از جان و دل می بوسد و می بویدش باید خدا فرمان دهد ز آغاز بر پیغمبرش یک اربعین دوری کند از همسر نیک اخترش در این چهل شب لحظه ای نبود جدا از داورش باشد بهر حال و هوا حال و هوای دیگرش بر لعل لب دُرّ دعا در دیده غلطان گوهرش تنها محمد باشد و ذات خدای اکبرش بعد از چهل شب حق بر او اِنسیة الحورا دهد اِنسیة الحورا دهد، زهرا دهد، زهرا دهد ای تربت گم گشته ات بیت الحرام انبیا صَحن بقیعت خوشتر از دار السلام انبیا تعریف تو، اوصاف تو، روح کلام انبیا نام تو در موج بلا ذکر کلام انبیا از کوثر احسان تو، پُر گشته جام انبیا تنها نه مام احمدی، مام تمام انبیا حُبت تمام دین من، مهرت تمام هست من ای وای اگر از مرحمت فردا نگیری دست من 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
محمد بحر بی‌پایان رحمت گوهرش زهرا علی فلک نجات آفرینش لنگرش زهرا رسول الله می نازد که دارد دختری چون او کتاب الله می نازد که باشد کوثرش زهرا به معراج نبوت گر بگیری اوج می بینی که گردون هاست در این راه و باشد محورش زهرا خلایق راست قرآن داور و، قرآن از آن بالد که در تفسیر و در تعبیر باشد داورش زهرا علی در غزوه ها یار محمد بود و می بودی در امواج غم و اندوه تنها یاورش زهرا همای قله قاف ولایت، ملک هستی را گرفته زیر پر زیرا بود بال و پرش زهرا درست ام ابیهاگر شود تفسیر می بینی که هر پیغمبری بود از نخستین مادرش زهرا سلام حق سلام انبیا بر شخص پیغمبر سلام شخص پیغمبر به تنها دخترش زهرا عبور ناقه اش چون روز محشر افتد از محشر کند محشر به پا محشر که گردد محشرش زهرا گریزد از قیامت تیره گی تا مرز تاریکی چو گردد با خدایی نور خود روشنگرش زهرا ولایت چیست بشنو آسمان کل خوبی ها که با شد مهر و ماه و آفتاب و اخترش زهرا محمد جان جان عالم است و هیچ می دانی؟ که باشد جان شیرین در درون پیکرش زهرا خدا در دیده ی ظاهر نمی گنجد اگر گنجد به چشم خواجه لولاک باشد مظهرش زهرا رسول الله را باشد دو قرآن، صامت و ناطق کتاب صامتش قرآن، کتاب دیگرش زهرا درود هر زن آزاده و هر مرد آزاده بر آن بانو که باشد در ولایت رهبرش زهرا ولایت همچو قرآن محمد جاودانی شد به یمن همت دخت ولایت پرورش زهرا محمد حی سرمد را بود پیغمبر خاتم که در هر عصر و هر نسلاست پیغام آورش زهرا عبادت سنگرش زهرا نبوت محورش زهرا ولایت همسرش زهرا امامت مصدرش زهرا محمد شهر علم و در علی ابن ابیطالب زهی شهری که باشد زینت بام درش زهرا درخت سبز توحید و نبوت کیست؟ پیغمبر امامان شاخه ها و شیعیان برگ و برش زهرا جز اینم، گر بود ایمان نداردم بهره از ایمان که دین، هم اولش زهرا بود هم آخرش زهرا بیا حج ولایت کن، که این حج تا ابد باشد صفا و مروه و سعی و منی و مشعرش زهرا علی سنگر نشین جنگ ها بود و عجب دارم که شد بعد از پیمبر حامی بی سنگرش زهرا تک تنها کنار آستان خانه پشت در خدا داند خدا داند چه آمد بر سرش زهرا غلاف تیغ خصم دون زکار انداخت دستش را بلی این بود پاداش جهاد اکبرش زهرا برای یاری حیدر فشاری دید پشت در که رفت از دست آنجا هم صدف هم گوهرش زهرا دریغا کز جفای اهل دوزخ پایمال آمد بهشت وحی و پرپر شد گل نیلو فرش زهرا گل لبخند روید ز آفتاب حشر ای میثم اگر بر خلق افتد سایه ای از چادرش زهرا 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
در چشم مردم رتبه ی حیدر عوض شد بعد از پیمبر شهر پیغمبر عوض شد تاوان فتح قلعه را آخر گرفتند لشکر همان لشکر فقط خیبر عوض شد هجمه که آورد یاعلی می گفت اما با سقط بچه ناله ی مادر عوض شد وقتی صدا زد فضه را زینب به خود گفت چی شد که جای خادم و دختر عوض شد؟ از سمت داخل باز می شد قبلا اما پا خورد و جهت آخر عوض شد تا میخ شد هم دست با دود و فرو رفت شکل تلفظ کردنش دیگر عوض شد در خانه ی نه ساله تغیرات خوب است خونش چنان پاشید رنگ در عوض شد از خانه دنبال علی تا کوچه ها رفت میدان عوض شد لاجرم سنگر عوض شد هی قنفذ آمد هی مغیره این زد آن زد دائم فقط جای بد و بدتر عوض شد یک بار دست و سینه و پهلو شکستند صد بار رنگ صورت حیدر عوض شد شمشیر چون بالا سر مولا گرفتند روضه مسیرش تا لب خنجر عوض شد 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ شده‌ام بی‌کس و بی‌یار خدایا چه کنم شده روزم چو شبِ تار خدایا چه کنم من که عمری گره از کاره همه وا کردم شده ام سخت گرفتار خدایا چه کنم خانه‌ام گشته عزا خانه زهرای جوان زینبم گشته عزادار خدایا چه کنم ترسم این است شود عمر علی طولانی بعدِ زهرا گلِ بی‌خار خدایا چه کنم بعد زهرا یلِ خیبر به چه روزی افتاد وای از این طعنه اغیار خدایا چه کنم شب که آیم به مزارش نگرانم نشود... زینب غمزده بیدار خدایا چه کنم از حسن چادرِ خاکی شده پنهان کردم مانده‌ام با در و دیوار خدایا چه کنم لخته خونِ روی پیرهنش را شستم مانده‌ام با سرِ مسمار خدایا چه کنم ..... تا ستون حرم افتاد زمین زینب گفت بعد عباس علمدار خدایا چه کنم بی‌اباالفضل روی ناقه نشستن سخت است بین نامحرم و انظار خدایا چه کنم دید این قافله را قافله سالاری نیست شمر شد قافله سالار خدایا چه کنم زینب پرده‌نشین را به اسیری بردند من کجا کوچه و بازار خدایا چه کنم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein
◾️ یا صاحِبَ الزمان! آجَرَكَ الله فاطمه از پشتِ در دارد دعایت می‌کند محسنِ نشکفته پر دارد دعایت می‌کند در میانِ کوچه‌ها افتاده از پا مجتبی... خاک می‌ریزد به سر دارد دعایت می‌کند رفته در آغوش حیدر می‌کند گریه حسین حضرتِ اشك بصر دارد دعایت می‌کند فاطمه با صورت نیلی به خاک کوچه‌ای... به دلی غرقِ شرر دارد دعایت می‌کند فاطمه باشد دعاگوی فرج در بستر و... حیدرِ خونین جگر دارد دعایت می‌کند عجّلَ اللّهُ تَعالٰی... حاجت زهرا! بیا اَحسَنَ اللّهُ لَکـَـ... ای فارج غم‌ها! بیا می‌شود تسکین مصیبتها به فرمانِ ظهور می‌شود آرام، شدّتها به فرمان ظهور دردها  آرام می گردد به داروی فرج خاتمه یابد مشقّتها به فرمان ظهور می‌شود برچیده خوانِ بدعت و ظلم و ریا می‌رسد فصل محبّتها به فرمان ظهور سایه‌ی بُغض از گلوی خاک گردد جمع چون... مُطّلع گردند ملّتها به فرمان ظهور محو می‌گردد رذیلت‌ها به دریای فرج پخش می‌گردد فضیلت‌ها به فرمان ظهور عجّلَ اللّهُ تَعالٰی... حاجت زهرا! بیا اَحسَنَ اللّهُ لَکـَـ... ای فارج غم ها! بیا يكشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
باز هم روضه گرفتی در کجا آقای من در مدینه یا نجف یا کربلا آقای من باز شاید در خیال انتقام مادری بر ظهورت می‌کنی دائم دعا آقای من در سکوت خیمه‌ات تنها صدای آه توست نیست در دور وبرت یک آشنا آقای من رسم هر بزم عزا این است که در پیش در خیر ِمقدم گو شود صاحب عزا آقای من پس کجای روضه‌ی ما بی‌قرار مادری تا پیام تسلیت گویم تو را آقای من دق نکردم من اگر در این عزا شرمنده‌ام کی شود این روضه ها حقّش ادا آقای من با چه جرمی روبروی چشم‌گریان حسن شد به روی مادرت سیلی روا آقای من؟ مادرت را بین کوچه از سرکینه زدند روبروی همسرش چل بی‌حیا آقای من کوچه آغاز جسارت در زمین نینواست شد دوشنبه مطلع کرب و بلا آقای من شد تأسّی بر جفای کوچه و در کربلا شد به جدّ بی‌کَسَت صدها جفا آقای من زد یکی او را به نیزه دیگری با خنجرش پیرمردی آمد و زد با عصا آقای من روبروی عمه‌ی مظلومه ات رأس حسين شد جدا و رفت روی نیزه‌ها آقای من (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @abdolmohsen158
مادرم این آه این زاری برایت خوب نیست گریه کمتر کن تو بیماری  برایت خوب نیست درد داری استراحت کن کمی بهتر شوی اینکه شب تا صبح بیداری برایت خوب نیست دردهایت را نگویی با علی با من بگو درد خود در دل نگهداری برایت خوب نیست غصه آشفتگی موی زینب را نخور شانه با این دست برداری برایت خوب نیست موقع برخواستن از جا کمک از من بگیر خون سینه میشود جاری  برایت خوب نیست کار خانه با من و فضه تو از جا پانشو زخمهای تو بود کاری برایت خوب نیست من خودم در را به روی شوهرت وا میکنم تو خودت محتاج دیواری برایت خوب نیست من خودم شب آب در دست حسینت میدهم استراحت کن تو بیماری برایت خوب نیست 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein
◾️ 👈🏼👈🏼 اشعاری جانسوز، به‌زبان فارسی، از مرحوم آیت‌الله ، معروف به: در مصيبت حضرت صدّيقه سلام‌الله‌عليها، و ما در اينجا به ذكر دو بند أوّل آن اكتفا مى‏كنيم: تا در بيت الحرام از آتش بيگانه سوخت كعبه ويران شد، حريم از سوز صاحبخانه سوخت‏ شمع بزم آفرينش با هزاران اشک و آه شد چنان، كز دودِ آهش سينه كاشانه سوخت‏ آتشى در بيت معمورِ ولايت شعله زد تا أبد زان شعله، هر معمور و هر ويرانه سوخت‏ آه از آن پيمان شكن كز كينه خمّ غدير آتشى افروخت تا هم خمّ و هم پيمانه سوخت‏ ليلى حسن قِدَم، چون سوخت از سر تا قدم همچو مجنون، عقلِ رهبر را دل ديوانه سوخت‏ گلشن فرّخ فر توحيد، آن دم شد تباه كز سُمُومِ شرك، آن شاخ گل فرزانه سوخت‏ گنج علم و معرفت شد طمعه أفعى صفت تا كه از بيداد دونان گوهر يكدانه سوخت‏ حاصل باغ نبوّت، رفت بر باد فنا خرمنى در آرزوى خامِ آب و دانه سوخت‏ كرْكَسِ دون، پنجه زد بر روى طاوس أزل عالمى از حسرت آن جلوه مستانه سوخت‏ آتشى آتش‏پرستى در جهان أفروخته‏ خرمن إسلام و دين را تا قيامت سوخته‏ * سينه‏اى كز معرفت گنجينه أسرار بود كى سزاوار فشارِ آن در و ديوار بود؟ طور سيناى تجلّى، مَشعلى از نور شد سينه سيناى وحدت، مشتعل از نار بود ناله بانو زد أندر خرمن هستى شَرَر گوئى اندر طور غم، چون نخل آتشبار بود آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود گردش گردون دون بين، كز جفاى سمرى نقطه پرگار وحدت، مركز مسمار بود صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه روى گيتى زين مصيبت، تا قيامت تار بود شهريارى شد به بند بنده‏اى از بندگان آنكه جبريل امينش بنده دربار بود از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز تا توانائى به تن تا قوّت رفتار بود گرچه بازو خسته شد، وز كار دستش بسته شد ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد 📚 ديوان كمپانى، ص۴۲_۴۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
شدی شهید که غربت عیار داشته باشد مدینه بعد تو شب های تار داشته باشد سه آیه ات حسن و زینب و حسین شد اما نشد که آخر کوثر چهار داشته باشد چهل نفر وسط کوچه آه فکر نکردند علی به خانه زنی باردار داشته باشد چهل نفر همه مست سقیفه اند و مولا به یاری از چه کسی انتظار داشته باشد گمان نمی کنم این سان که در شکسته به دیوار به کوچه فاطمه راه فرار داشته باشد شفاعتم نکنی در حضور مرگ خوشم که به احترام تو قبرم فشار داشته باشد نه در حدود مدینه ست نه به سینه نگردید مگر که می شود این زن مزار داشته باشد؟ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟ تـو از تنهایــی اولاد پیغمبــر خبـر داری؟ تو هم چون نور در صلب حسین بن علی بودی تـو از سـوز دل صدیقۀ اطهـر خبـر داری؟ اگر چه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا تـو تنهـا از مـدال سینۀ مـادر خبر داری عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما تو خود از آنچه پیش آمد به پشت در، خبر داری تو می دانی علی با چاه کوفه شب چه ها می گفت تـو از ناگفتـه غم هـای دلِ حیـدر خبـر داری تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی تو از آن کشتۀ بی چشم و دست و سر خبر داری تو بـا جد غریب خـود بـه دشت کربـلا بـودی تو از قلب وی و داغ علی اکبـر خبـر داری تو روی شانۀ خورشید دیدی ماه کوچک را تو از پیکان و ذبح حنجر اصغـر خبـر داری تـو دیـدی عمـه ات زینب، کنـار قتلگاه آمد تو از بوسیدن آن نازنین حنجر خبـر داری تو می دانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد تو از این بندۀ بی دست و پا بهتر خبر داری 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم فاطمه خواسته که... بی‌سر و سامان توییم تا ببینیم کمی از وجنات نبوی... تشنه‌ی دیدن رخسار درخشان توییم به نگاهی،" به دعایی دل ما را دریاب!" که اسیر کرم و شیوه‌ی احسان توییم مادر تو اگر امروز مدد فرماید... تا ابد ماه علی! بر سر پیمان توییم از دم شعله ورت محفل ما شور گرفت همگی سینه‌زن ذکر حسن‌جان توییم ما شبیه دل زهرای شهیده هرشب... بی‌قرار و نگرانِ دل سوزان توییم زخم شد چشم ترت گریه نکن... میمیریم دیده گریان غم دیده‌ی گریان توییم هرشب جمعه برو کرببلا با مادر یاد کن از فقرایت پسر پیغمبر 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
زنی از خاک،از خورشید،از دریا قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمی‌تر که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein
اشكي بُود مرا كه به دنيا نمی‌دهم اين است گوهری كه به دريا نمی‌دهم گر لحظه اي وصال حببم شود نصيب آن لحظه را به عمر گوارا نمی‌دهم عمری بود كه گوشه‌نشين محبتم اين گـوشه را به وسعت دنيا نمی‌دهم در سينه‌ام جمال علي نقش بسته است اين سینه را به سینه‌ی سینا نمی‌دهم تا زنده ام ز درگه او پا نمی‌كشم دامان او ز دست تمنّا نمی‌دهم سرمایه‌ی محبت زهراست دين من من دين خويش را به دو دنيا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا يك ذره از محبّت زهرا نمی‌دهم امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست اين نقد را به نسیه‌ی فردا نمی‌دهم در سایه‌ی رضایم و همسایه‌ی رضا اين سایه را به سایه‌ی طوبی نمی‌دهم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
روزی که از تجسم امکان خبر نبود روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود حتی مجال لحظه برای گذر نبود جز نور احمد از دم خالق اثر نبود در ظلمتی که صبر ملک را ربوده بود شد نور پاک فاطمه روشنگر وجود زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت در آسمان تجلی توحید پا گرفت ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت این نور محض را به بغل مصطفی گرفت احمد که بوده نور رخش روح کائنات کامل نبود بی گل او گلشن حیات عالم در انتظار هبوط فرشته بود حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود خاکی که از شعاع الهی برشته بود دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود این آفتاب جلوه ای از نور سرمد است این نسترن ملیکه ی باغ محمد است کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است او مریم است و لایق شأن پیمبری است چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است قدیسه هست و بانوی ملک قداست است قدرش فراتر از شب قدرِ فِراست است دختر که بود ام ابیها لقب گرفت همسر که شد حبیبه ی یکتا لقب گرفت مادر که گشت سرور زن ها لقب گرفت در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت با آنکه درک شوکت او کار خاتم است فرصت برای شرح مقامات او کم است دنیا مجال نیست که او بی نهایت است هر نکته از کرامت او صد حکایت است این شاعرانگی سندش در روایت است روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است آن روز قدر فاطمه فهمیده می شود با حکم او بساط جزا چیده می شود روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند یک مشت دل‌سپرده به دنبال فرصت اند حتی پیمبران که بزرگان امت اند چشم انتظار شافع روز قیامت اند زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست آری که اختیار قیامت به دست اوست ای سیب دلربا که نصیب علی شدی محبوب مصطفی و حبیب علی شدی با گوشه ی نگاه طبیب علی شدی در شورش زمانه، شکیب علی شدی نامت کنار نام خداوند خورده است جان علی به جان تو پیوند خورده است در مردمی که جهل به آن ها سوار شد دختر به گور کردنشان افتخار شد تو آمدی و عزت زن آشکار شد این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد در مکتبی که نام تو در صدر نام هاست یک زن، تجلی صفت رحمت خداست خورشید سر گذاشته بر پای شوکتت جبریل پر کشیده به بام ارادتت سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت ایاک نعبد است گواه عبادتت مادر ندیده ایم به این اوج بندگی در بندگی نمونه و در کار زندگی تیغ علی که شهره به هر کارزار شد خم شد به پای بوسی تو، ذوالفقار شد برخواست موج و در قدمت آبشار شد پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود حوریه ای که چادر او وصله دار بود همسایه با دعای شبت برقرار بود آل عبا به محور تو استوار بود قرآن ناطقی تو و قرآن داورت بوده است همچون آینه ای در برابرت ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات دست قضا و پای قدر در اراده ات زرین رکاب چرخ غلام پیاده ات صبر وحیا دو ویژگی فوق العاده ات صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود سعی تو داد خواه امیر غدیر بود روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت این ننگ بر حکومت شان ماند تا ابد باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد می سوختی هرآینه، پروانه شاهد است دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است از چاه آب آوری و خانه شاهد است وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو روزی که کارنامه ی اسلام دود شد سکان دین اسیر هوای یهود شد بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد دستت به دستگیری امت کبود شد راه علی گرفتی و گشتی فدای او بودی در اوج غربت او آشنای او 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein