eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
397 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻جلسات قبل ،پروژه ای در نظر گرفتیم که باید کم کم روی آن کار کنیم . ببینیم پروژه تا کجا پیش رفته و شرایط آن چگونه است. زمانی می توانیم به پروژه نگاه کنیم که سکوتی حاصل شده باشد. یعنی سکوت برای قوای وهم،غضب،شهوت،خیال وحتی عقل بوجود بیاید تا بشود به پروژه نگاه کرد. اگر کسی بگوید من می توانم این را ببینم وقتی ریشه یابی کند برمی گردد به یکی از مراتبی که گفته شد. بنابراین اگر بخواهیم شرطی قرار بدهیم برای اینکه بشود به پروژه نگاه کرد اینست که قوای اعلام شده باید به یک سکوتی برسند.سکوتشان هم اینست که تحت شریعت باشند ودر واقع آن حالت اعتدال در تک تک آنها جریان داشته باشد. دربحث معراج به اینجا رسیدیم که می خواهیم حالت افراط و تفریط آن را بشناسیم تابدانیم افراط و تفریط چه مضراتی برای پروژه دارد. با توجه به اعمالی که در طی روز انجام می گیرد باید کم کم این مطالبی که در معراج گفته شده را بیاوریم و دخیل بکنیم و ببینیم کدامیک از اینها برای آدم اتفاق می افتد.و روی پروژه چه اثری می گذارد. قوه ی عاقله صفت اول:جهل مرکب خلاصه ی کتاب جهل مرکب:عبارت است از اینکه کسی چیزی را نداند یا خلاف واقع را بداند و چنان داند که حق را یافته است .و آن بدترین رذیله است. شرح:قرار است پروژه ی ما پروژه ی بی نقصی باشد و بناهای خوبی در آن ایجاد شود . اگر قوه ی عاقله ؛آن فرمانی که می خواهد بدهد طبق واقع نباشد ،بناهایی که می خواهد ایجاد شود ،بناهای سستی خواهد بود و غیر حقیقی جلوه خواهد کرد. ممکن است بنایی با شکل ظاهری خوب هم ایجاد شود ولی با تلنگری از بین خواهد رفت. حالا چطور متوجه این بشویم ؟ باید مطابق با آن چیزی که در عقل ما جریان پیدا میکند ؛یک ظهور بیرونی رادر عالم در نظر بگیریم. اگر ظهوری را در نظر نگیریم مارا به سمتی می برد که جهل مرکب در وجودمان جریان پیدا می کند. شاید سوال شود اگر بعضی از چیزها ظهور ظاهری نداشته باشند چه؟ اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد ؛آن می رود ورای قوه ی عقل قرار می گیرد.چون بعضی از چیزهایی که درون آدم میگذرد حالت مادی به خودش نمی گیرد پس ورای قوه ی عقل قرار می گیرد. اگر چنین حالتی بوجود آمد باید دید در چه راستایی است؟ دوحالت دارد: یا آدم را می برد به سمت جهل بسیط که خیلی در آدم جریان دارد و می خواهد مارا به چیزی که ورای حقیقت است بکشاند. و یا می رود به سمت شکوفایی بنیه های پیغمبری. چون اگر در بنیه ها وارد شویم ،چیزهایی در ذهنمان تجلی پیدا می کند که شاید ظهور مادی در عالم نداشته باشد.یعنی اثراتش باشد ولی خودش ظهور مادی نداشته باشد. فرق این دو را از کجا باید بفهمیم؟ باید ببینیم منشا افکاری که در وجودمان تجلی پیدا می کند از کجاست؟ اگر از قرآن یا ائمه ی اطهار یا دعاها باشد یعنی اگر به یکی از اینها منتسب باشد درست است وهیچ اشکالی ندارد. ولی اگر به غیر از این باشد ،باید بدانیم قوه ی عقل در آن جهل مرکب ،خیلی پیشرفت کرده و از یک حدی که مدنظر بوده فراتر رفته است. 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻اگر منشا تجلیات ما قرآن و ائمه و دعاها نبودند باید بدانیم که قوه ی عقل در جهل مرکب خیلی پیشرفت کرده و از حد مجاز خود گذشته است چون مقداری از این جهل ؛طبیعی است . شاید در یک زمانی برای آدم حجابهایی به وجود بیاید که فکر کند درست است ولی سریعا برمی گردد. ولی اگر ادامه دار باشد که تمام وجود آدم را بگیرد خیلی خطرناک است. چون از ابتدایی که آدم وارد این عالم می شود با مجهولات زیادی سروکار دارد .اگر آن مجهولات در حدی باشد که بعدا برطرف بشود و آدم از همان ابتدا صحه رویش نگذارد ؛برایش خوب است.یعنی باعث پیشرفت می شود . ولی اگر در آن جهل وآن حجاب پیشرفت کند و به آن شاخ وبرگ های گوناگون بدهد و آن را درست بداند ؛خیلی برایش خطرناک است. برای اینکه فرق این دو را بدانیم که حرکت ما در قوه ی عقل ،جهل مرکب است یا ظهورات بالای عقلی است. باید بدانیم اگر در آن مسیر انتساب به قرآن یا ایمه ی اطهار ودعاهای آنان نباشد،این جهل مرکب است. چون یک سری مطالب در وجود آدم تجلی میکند و ظهور خارجی هم ندارد و آدم نمیداند که این درست است یانه .یعنی برای خود آدم سوال پیش می آید که این چیزی که دارد تجلی می کند درست است یانه و شاید کسی هم نتواند جواب این سوال را بدهد . بهترین حالت اینست که آدم رجوع کند به آیات قرآن و سخنان ایمه ی اطهار علیهم السلام. حالا چطور از این حالت در بیاییم؟ باید ببینیم جهل مرکب چه ضرری برای پروژه دارد؟ این را باید در وجود خودمان دنبالش بگردیم ببینیم که شرایطی که می خواهد وجود آدم را برایش بسازد مهیا هست یا نه و این شرایط برایش تاثیر گذار هست یانه؟ حالا شاید این جهل مرکب برای بعضی ها اتفاق نیفتد چون آن نهایتی است که می شود برای جهل در نظر گرفت ولی در بعضی ها چنین تجلی دارد. یعنی اینکه در عین حالی که آدم در مسیر درست است ،یک وقتهایی خودش را بروز می دهد و بیش از اندازه می خواهد در آن سیر داشته باشد که می بینیم دچار آن می شود. وقتی به آن دچار شد چه می کند؟ مثل این می ماند که طبق آن عقیده ،بناهایی را ساخته که آن ها سست هستند. وقتی سست بودند و با واکنشی در عالم مواجه شدند ؛تمام آن بناها ریخته می شوند.و تمام این زحماتی که کشیده شده هدر می رود. یعنی بدانیم اگر بنایی بر مبنای جهل ساخته شود،حتما خراب می شود. البته اگر آدم بخواهد در آن بماند. این خراب شدن بنا به این معناست که ما فرصتی را هدر داده ایم وبنایی را ساخته ایم که ویران شده است و کار بیهوده ای در درونمان تجلی پیدا کرده است. پس باید به آن از دید دیگری توجه کنیم و در وجودمان سکوت برقرار باشد تا بتوانیم چنین نگرشی به درون خودمان پیدا کنیم. سوال: چطور متوجه چنین رذیله ای در وجودمان بشویم؟ وچطور از دید بالاتر به آن نگاه کنیم؟ وجود آدم مختلط است یعنی در همین جهل مرکب هم که هستیم ممکن است یک گام به بالا برویم و دوباره برگردیم . حالتی که بصورت نوسان در ما تجلی پیدا می کند.این در آیات قرآن هم هست . مثلا به لیل ونهار یا قبض و بسط اشاره شده است. آنجا هم اشاره شده که انسان چنین حالتی را در وجود خودش دارد. یعنی وقتی در جهل مرکب هستیم ،فرصتی پیش می آید که توجه کنیم به یک مرحله بالاتر و یک مرحله ی درست و می تواند آن را مشاهده کند. آدم باید حواسش باشد که چنین حرکتی در وجودش باید اتفاق بیفتد یعنی بینش چنین نگاهی را داشته باشد چون اگر بینش نباشد آدم طلب این نگاه راهم ندارد. و آن مستلزم اینست که تمام ریزه کاریهای معراج برای آدم مکشوف بشود و بعد خودش را امتحان کند . یک وقت می بینی در فکری است که ورای شریعت است وعقل بیش از اندازه دارد کار می کند وقتی از آن حالت درآمد ویک حالت متعارف گرفت انموقع حواسش باشد که به آن نگاه کند . یعنی همان چیزی که بزرگان بعنوان مراقبه و محاسبه از آن نام می برندو به آن عمل می کنند. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻گفته شد به قول بزرگان،مراقبه ی روز و محاسبه ی شب باعث می شود از جهل مرکب دربیاییم و دنبال علاجش باشیم. و ببینیم چه کنیم که در روز آینده برای ما تکرار نشود. علاجش هم این است که وقتی توجه کردیم به مراقبه و محاسبه و دیدیم چنین اتفاقی برای ما افتاده ،باید ببینیم منشا آن کجا بوده و از چه چیز حاصل شده است. اگر آدم دقت کند متوجه می شود که این به خاطر منفعت ظاهری بوده یا منفعت باطنی . یعنی آدم باید توجه داشته باشد که وقتی چنین فکرهایی از ذهن آدم می گذرد دنبال آن منفعت هاست.یا به سمت منفعت مادی بوده یا معنوی . اگر به دنبال منفعت مادی بوده با یک تجزیه وتحلیل می فهمد که هیچ ارزشی نداشته و به چیز پوچی رسیده و هیچ نتیجه ای برای ما حاصل نشده است. خیلی وقتها چنین اتفاقاتی برای ما میفتد مثلا در ذهنش شروع می کند به فکر کردن که برای خودش یک خانه ی چند صدمتری بخرد با چنین شرایطی ودر آن سیر می کند که چند طبقه باشد،استخرش کجا باشد ،باغچه اش کجا باشد و وقتی خوب در آن سیر کرد به جایی میرسد که اصلا پولی برای خرید این خانه ندارد. شاید اصلا از این افکار پشیمان هم نشود و در آن بماند و اگر یک روز محاسبه کند می بیند چقدر فرصت از دست داده و این فکر که ورای حقیقت بوده و در آن سیر داشته اصلا برایش حاصلی نداشته است. البته فکرهایی هست که اگر منطقی باشد در حالت اعتدال است و با آیات قرآن هم جور در می آید ولی بیش از آن چیزی که مطابق واقع باشد آدم را به همان مسیرها می کشاند. در منفعت معنوی هم آدم شروع می کند به فکر کردن که چه عبادتهایی را انجام دهد و به آن وسیله یک چشمی پیدا کند و برای خودش شروع می کند به یک سیر. و وقتی اینطور فکر می کند و در عبادت به دنبال یک منفعت است ؛شاید هیچوقت به آن نتیجه نرسد چون این یک منفعت خیالیست و حقیقی نیست ولی او فکر می کند این کاری که می کند درست است و خب آدم دنبال پیشرفت است. ولی وقتی در آخر به محاسبه می رسد می بیند اینهمه که فکر میکرده،چون به حقیقت نرسیده ،برایش هیچ حاصلی نداشته است. باید اینها را مدنظر داشته باشیم و با توجه به چیزهایی که در شریعت به آن اشاره شده؛از این حالت دربیاییم. و یا در احکام ؛بیاید و یک احکامی از خودش در بیاورد و فکر کند درست است وحتی به آن احکام عمل هم بکند و شاید افرادی باشند که هیچوقت متوجه نشوند که این احکام اشتباه بوده است. که اگر اینطور شود در آن جهل مرکب مانده است . حالا اگر آن طور که بزرگان گفته اند ؛مراقبه و محاسبه داشته باشد ؛زمانی که در این جهل ها قرار می گیرد ؛آن را برای آدم اصلاح می کند و باعث می شود که دیگر برای آدم تکرار نشود. و علاجی که در معراج گفته شده که روی علوم منطقی کار کند تا ذهنش از آن حالت دربیاید یعنی از صورت خیالی و وهمی دربیاید و به حالت منطقی قرار بگیرد تا هر فکری که می کند براساس آن چیزی که موجود هست به آن توجه داشته باشد .حالا شاید در اینجا آن اثر خودش را نگذارد ولی وقتی آدم در مسیر معرفتی می افتد می بیند که بعضی جاها اثرات منفی زیادی می گذارد . ✍️ادامه دارد.... 🇮🇷@merajosaade786
هدایت شده از 📖شرحی بر معراج السعادة
هدایت شده از 📖شرحی بر معراج السعادة
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻یک وقتی آدم در این مسیر حرکت می کند و اتفاقاتی برایش می افتد و فکر می کند اتفاقی که افتاده صد درصد درست است .بعد همان را ادامه می دهد و در یک جهل مرکبی می ماند و شاید تا آخر عمرش هم نفهمد که در جهل مرکب بوده و باید خیلی دقت داشته باشد . راه علاجش مراقبه و محاسبه است. در معراج گفته شده که به هرچیز نگاه منطقی کند . مثلا آدم علوم بالایی ندارد و خودش در خیالش افکاری را می پروراند اما اگر خوب دقت کند،می بیند که بالاخره کلاسها و استادانی هستند که آدم می تواند حقیقتا از آنها استفاده کند و از جهل دربیاید . دومین صفت شک وحیرت است . خلاصه ی کتاب صفت دوم:شک و حیرت عبارت است از عاجزبودن نفس از تحقیق حق و رد باطل در مطالب شرح :چیزی که در وجود آدم خیلی می تواند ضرر داشته باشد ،شک وحیرت است. آن هم به خاطر اینست که وجود آدم به علوم کافی نرسیده وشکوفایی لازم را به دست نیاورده است. ووقتی یک تجلی می خواهد در وجود آدم اتفاق بیفتد،آدم در دوگانگی قرار می گیرد که آیا این درست است یانه؟ یا این کاری که می خواهد انجام بگیرد منطقی هست یا نه؟ باید بدانیم که نفس یعنی آن قوای شهوت،غضب،وهم وخیال و عقل باید به یک شکوفایی خاصی برسند . مثلا شهوت از مسایلی که در شریعت به آن ها اشاره شده ،آگاه باشد و اصول همه ی آنها را بداند و همین طور بقیه ی قوا. چون قوا ابزار ما هستند و باید شکوفا شوند،تا آن استفاده ای که لازم است از آنها داشته باشیم. وقتی هم که ظهوری اتفاق میفتد ،آدم در آن ظهور تردید می کند که درست است یا نه.و در همان حالت می ماند.و فرصت را از آدم می گیرد. وقتی ما از مرتبه ی عقل می خواهیم بالاتر برویم ،یک اتفاقاتی در وجود ما می افتد . یک وقتی هست که عقل آدم یا آن مراتب پایین آدم باید تسلیم شوند و اگر شکوفا نشده باشند تسلیم نمی شوند . بعد به خاطر مسائل جزئی ،مخالفت می کنند و آدم را نگه می دارند و اجازه ی خروج از عقل را نمی دهند . سیر ما طوری هست که تمام آن بنیه هایی که در وجودمان به صورت بالقوه هست ،باید ظهور پیدا کند و اگر این اتفاق نیفتد و شکوفایی برای عقل بوجود نیاید ،مراتب دیگر هم شکوفا نمی شوند و آدم نمی تواند در آن مسیر قرار بگیرد . شکوفایی قوه ی عقل تا چه اندازه ای است که آدم از شک وحیرت دربیاید؟ آدم از ابتدایی که در مسیر قرار می گیرداگر احکام و شریعت در وجودش خوب تجلی داشته باشد و خوب به آنها توجه کند ؛وقتی قوای بالای عقل می خواهند ظاهر شوند ؛دیگر مراتب پایین مزاحم نخواهند بود چون در قالب شریعت قرار گرفته و به سکوت رسیده اند.و دیگر هیچ مخالفتی ندارند. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🌸 از دوگانگی یا چندگانگی به وجود می آید. شاید زمانی مراتب بالا بروند برای شکوفائی ولی مراتب پایین آمادگی نداشته باشند ؛واین باعث شک وحیرت می شود. آدم باید در درون خودش بگردد و ببیند چه زمانهایی این اتفاق افتاده است.چون اگر این اتفاق نیفتد ممکن است بصورت مخفی مانده باشد و از آن رد شده باشیم. حالا این موضوع چطور می تواند در پروژه ی ما کارساز یا مضر باشد. خب یک بنایی قرار است ایجاد شود ؛برای ایجاد این بنا،زمینه هایی آماده می شود و برنامه هایی ریخته می شود و همین که ساخت آن می خواهد شروع شود ؛شک وحیرت انسان را منصرف می کند . مثال: می خواهیم انفاق کنیم یا هرکار دیگری که بنا برفرمان هست ؛خب آدم توجه می کند ببیند کاری که می خواهد انجام دهد مخالفت با شریعت دارد یانه. اگر مخالف شریعت نبود که انجام می دهد ولی اگر به آن شکوفایی نرسیده باشد و نتواند تصمیم بگیرد وبفهمد که در شریعت هست یا نه ؛منصرف می شود همین منصرف شدن یعنی شک در وجود آدم ظاهر شده که نمی تواند این کار راانجام دهد. باید همان لحظه این توجه درون آدم ایجاد شود و بداند الان به جای آن بنایی که قرار بود ساخته شود؛یک جای خالی وجود دارد. جای آن بنا خالی مانده تا فرصتی دیگر که جای آن پرشود. اگر خوب نگاه کنیم می بینیم مثلا در مورد انفاق؛ما که دائم انفاق نمی کنیم ؛شاید دویا سه بار در هفته انفاق مالی داشته باشیم؛اگر از همین هم منصرف شویم ؛این زمان به زمان دیگری موکول می شود و چون الان اتفاق نیفتاده ؛مطمینا زمانش طولانی تر خواهد شد. اینها هم دیگر دست خود آدم نیست چون باید خداوند تبارک وتعالی زمینه اش را برای آدم فراهم کند و اگر آماده نکند طولانی تر می شود.و چون سری قبل هم انجام نشده ،پس توفیق از آدم گرفته می شود و زمان هفته ای دوسه بار ،می شود هفته ای یکبار. پس زمان انفاق ،یک هفته عقب می افتد. وبنایی که قرار بود ساخته شود جایش خالی می ماند و چه بسا که با چیزهای دیگری جایش پر شود.و اگر اینطور شود تازه باید زحمت دیگری بکشد و جای آن را خالی کند. شاید مخروبه ای باشد یا فضولاتی جمع شود خب باید آنجا تمیز شود تا بنایی ایجاد شود و این هم با سکوت مراتب اتفاق میفتد. نمی شود گفت من نگاه می کنم وتمام چیزهایی که در درونم هست را می بینم . باید حتما سکوت حاصل شود و بینایی به وجود بیاید در مرتبه های مختلف. حالا برای بعضی ها شاید زمان کوتاه تری این سکوت باشد وبرای بعضی ها بیشتر وبرای عرفا شاید دائمی باشد. آنها دائمی نگاه می کنند ودر موقع انفاق آن را مشاهده می کنند.بنابراین از آن حالت ،سریع در می آیند و اجازه ی ایجاد بنارا در خودشان می دهند. حالا این هم که می گوییم بنا؛چون گفتیم باید مقیاس قرار دهیم با یک چیزی. حالا بعدا ببینیم در این بناها چه کسانی ساکن خواهند شد وبا سکونت آنها چه اتفاقی خواهد افتاد،چون اگر یک چنین افرادی آمدند و ساکن شدند ؛این سکونت باعث پیداشدن یک ولی می شود.چون اگر کسی ساکن نباشد وجود ولی معنا ندارد. یعنی باید اول ظهوراتی باشد ؛افرادی باشند با بناها وشرایط متعارف ،تا اینکه برای آنها یک ولی قرار داده شود . پس همه ی این بناها که دارد ایجاد می شود برای اینست که آن ولی خدا در وجود آدم ظهور پیدا کند.وبعد کم کم به آن مراتب بالاتر برسد و ادامه پیدا کند تا ان شاءالله یک روشنایی آن چنانی برای آدم بوجود بیاید. بنابراین به این دوصفتی که اینجا اعلام شد باید یک توجه خیلی عالی داشته باشیم وببینیم چه طور وجود ما با این بناها تشکیل می شود و می توانیم به سمت خیلی خوبی پیش برویم. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻نقطه ی مقابل شک وحیرت وجهل مرکب است. واگر کسی صاحب یقین شود؛بناهایی که در وجودش ایجاد می شود ؛بناهای خیلی خوبی خواهد بود. خلاصه ی کتاب علامات صاحب یقین: ۱-در امور خود به غیر از پروردگار التفات نکند و مقاصد خود را از غیر او نجوید و در هیچ امری ،خود و دیگران را منشا اثر نداند. شرح:این همان موضوع است که در هرکاری و هر ظهوری ،توجه به قرآن و فرامین ائمه اطهار و دعای آن بزرگواران داشته باشیم . اگر چنین توجهی داشتیم و دیدیم در این مسیر هستیم ،پس بناهایمان بناهای خوبی خواهد بود. ۲-آن که در همه ی اوقات و حالات در نهایت ذلت و انکسار در خدمت پروردگار بوده و روز وشب مشغول به جا آوردن خدمت او باشد و پیوسته خود را در پیشگاه شهود حضرت حق ،حاضر و اورا به همه ی افعال و اعمال او ناظر داند. شرح:می خواهد بگوید اگر آدم همان حالت مراقبه و محاسبه را داشته باشد ،منجر به ایجاد بناهای خوبی در درون آدم می شود و شرایط ایجاد بناها یک چنین چیزهایی است. ۳-خلاصه ی کتاب مستجاب الدعوات بلکه صاحب کرامات باشد. شرح:صورت ظاهری مستجاب الدعوات که مشخص است و باآن کاری نداریم. به آن وجه درونیش توجه می کنیم . یعنی دعوتهایی در درون ما اتفاق می افتد به سمت شکوفایی مراتب بالاتر. بعد آن مراتب گوناگون به آنها لبیک می گویند. گاهی مراتب بالاتر برای آدم ،اشتیاق به وجود می آورند برای یک کاری . اگر مراتب پایینی ،آمادگی داشته باشند ،به آن لبیک می گویند و آن را اجرا می کنند. و آن وقت بناهای خوبی در وجود آدم ساخته می شود. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب یقین سه مرحله دارد:علم الیقین،عین الیقین،حق الیقین 🌻🌻تا زمانی که در عقل هستیم اگر شرایط خیلی خوبی داشته باشیم ؛در حد علم الیقین هستیم . قوای ما یعنی ،عقل،غضب،شهوت،وهم وخیال برای خودشان یک حدی دارند و از آن بالاتر نمی توانند بروند،وقتی در حد خودشان اشباع شدند به علم الیقین رسیده اند. این اشباع شدن باعث می شود ،کم کم مراتب بالاتر شکوفا شوند و از مراتب بالا بتوانند ببینند در وجود آدم چه اتفاقاتی می افتد . اگر آدم توانست درون خودش را مشاهده کند؛به یکی از مراتب عین الیقین رسیده است . چون هرکدام از اینها برای خودشان مراتب و حدی دارند .هرکدام به آخرین حد خود برسند وارد مرحله ی بعدی می شوند.مثلا علم الیقین اگر به حد بالای خودش برسد می شود عین الیقین. و عین الیقین می شود حق الیقین. در حق الیقین ،آدم خودش نیست که مشاهده می کند . کننده و بیننده و همه ...می شود یکی !!! این مرحله ی آخرست که به آن کاری نداریم. باید به حدی برسیم که بتوانیم مشاهده ی درونی را در خودمان ایجاد کنیم و بتوانیم رذائل را برطرف کنیم و مواظب باشیم دیگر در درون ما اتفاق نیفتد. علم الیقین:عبارت است از اعتقاد ثابت جازم مطابق با واقع یعنی آن چیزی که در واقعیت ،قابلیت اجرایی داشته باشد .اگر قابل اجرا نباشد کم کم می رود به سمت جهل مرکب. عین الیقین:عبارت است از مشاهده ی مطلوب و دیدن آن به چشم بصیرت و دیده ی باطن که به مراتب ،روشن تر از دیده ی ظاهر است . شرح:اگر آدم بتواند پروژه را در وجود خودش ببیند،این ابتدای عین الیقین است و هنوز در حد عالی نیست،اما در همین حد ،می تواند کم کم در پروژه پیشرفت کند. حق الیقین:عبارت است از اینکه میان عاقل و معقول وحدت معنویه و ربط حقیقی حاصل شود به نحوی که عاقل ذات خود را رشحه ای از رشحات فیض معقول و مرتبط به او ببیند. شرح:متوجه شود که هر چه در وجودش اتفاق میفتد ؛از یک جا ناشی می شود و اینجا دیگر دیدن نیست بلکه باید در آن واقع شود.و البته حد آخر واعلای عین الیقین ،ظهور اسماء است . اگر آدم ظهور اسماء را دید ؛می بیند که آن،حد اعلای عین الیقین است . ولی در حق الیقین،این دیگر قابل بازگو کردن نیست ؛چون همه ی ظهورات ،دیگر خودش می شود.این برای افرادیست که در معرفت قرار می گیرند. در اخلاق معمولا آدم دنبال این می گردد که آن رذائل ،اول برایش شناسایی شوند و اگر ظهوری هم داشته،آن را برطرف کند و مراقبت کند که دیگر اتفاق نیفتد. چون تا آخر عمر که در این نشئه هستیم ،همه ی اینها با ما هستند و احتمال ظهور دوباره دارند. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻گفتیم که پنج صفت از جربزه و جهل بسیط ناشی می شود: ۱-جهل مرکب۲-شک وحیرت۳-شرک واقسام آن الان در مورد شرک و اقسام آن صحبت می کنیم. صفت سوم:شرک و اقسام آن :عبارتست از آن که آدمی غیر از خدا دیگری را منشا اثر داند. شرک جلی:اگر غیر از خدا را منشا اثر داند و با این عقیده او را بندگی کند.(شرک عبادت) شرک خفی:اگر او را اطاعت کند در چیزی که رضای خدا در آن نیست .(شرک اطاعت) همین که آدم ،شهادتین را می گوید از شرک جلی خارج می شود. پس شرک خفی در نظر و مورد توجه است. در شرک خفی ما بی نهایت سیر داریم که باید همه ی آن ها برطرف شود . چه چیزی شرک خفی را بروز می دهد. نگاه می کنیم به تک تک مراتب ،چون چیزهایی هست که به مرتبه ی عقل برمی گردد. برای اینکه از شرک خفی دربیاییم ،باید اسماء در وجود ما ظاهرشوند . بعضی ها می گویند هزار اسم! تک تک این اسماء باید در تک تک حالتهایی که در وجود ما اتفاق میفتد دیده شود. چه از نظر عقلی چه ظهوری . اگر دیده نشود به همان اندازه ما در شرک هستیم. شاید کسی بگوید ماکه هنوز به آنجا نرسیده ایم . نرسیده ایم ولی یک حجابهایی در درون ماهست که تا در تمام اسماء قرار نگیریم ،هنوز در شرک هستیم. و این در حد عین الیقین است. و بعد مرحله ی بالاتری است که باید از شرک خارج شود و وارد حق الیقین شود. پس معیار و ملاکی برای خودمان در نظر میگیریم و آن دیدن ظهور اسماء یعنی همان عین الیقین در درونمان است. اگر در ظهوراتی که درطول شبانه روز داریم ؛اسماء را ندیدیم پس در شرک خفی هستیم. باید بدانیم که اینها برای ما مخفی هستند وروزی ظهور خواهند کرد و هرکدام زمان خودشان را دارند. آدم فکر نکند حالا در زمانی که شروع کرده ،آن شرک برایش تجلی می کند . شاید چون آن اسماء هنوز ظهور نکرده اند ،شرک خفی هم خودش را نشان نمی دهد.و آدم توجه به آن ندارد . در حالی که آن شرک وجود دارد. حالا این شرک خفی ،چه اثری در پروژه برای ما دارد؟ مطمینا بناهایی که در وجود ما ایجاد می شوند از اسماء الهی هستند و وقتی ما در شرک هستیم ،آن بناها ایجاد نمی شوند چون ما موثر را چیز دیگری می دانیم نه خداوند. و اگر در این مسیر باشیم ،پروژه ی ما هیچ پیشرفتی که نخواهد کرد که هیچ؛بلکه بصورت مخفیانه ضررهای گوناگونی هم خواهد داشت. مثل این می ماند که آدم ،بنایی را ایجاد کند ولی از زاویه ای دیگر؛یک حیواناتی یا کسان دیگری؛مشغول خراب کردن بنا باشند ولی ما آنها را نبینیم.ولی آنها بصورتی بنای مارا خراب می کنند که یکباره همه جای آن فرو می ریزد. در واقع شرک خفی را در وجودمان باید به اینصورت مشاهده کنیم. مثال آن هم مثل موریانه ای است که زیر یک ساختمان را خالی می کند و می خورد و بعد یکدفعه کل ساختمان فرو می ریزد. پس دوتا ضرر برای پروژه دارد:یکی اینکه اصلا اجازه ی ایجاد نمی دهد.(بخاطر اینکه موثر را چیز دیگری گرفته) و اینجا هم بصورت حقیقی ،اسماء هستند که بناها را ایجاد می کنند و بنایی ایجاد نمی شود. و ضرر دوم اینست که بناهای ایجاد شده از زاویه ای که برای ما قابل دیدن نیست ،شروع به ویران شدن می کنند. و یک وقت،بنایی که بخاطر ظهور دیگری ایجاد شده بود هم شروع به ویران شدن می کند. پس توجه داشته باشیم که ضررش بسیار بالاست. اگر ظهور اسماء در درون ما ایجاد نشود آن باعث می شود که شرک خفی در وجود ما تجلی پیدا کند و متوجه آن هم نیستیم و ممکن است بناهای مارا ویران کند . الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻مقابل شرک؛توحید است.و آن هم تقسیم بندی شده است. توحید واقسام آن ۱-توحید در ذات ۲-توحید در وجوب وجود ۳-توحید در تاثیر وایجاد ۱-توحید در ذات :یعنی ذات خدا را منزه داشتن از ترکیب خارجی و عقلی وصفات اورا عین ذات مقدسش دانستن . شرح:اگر آدم بخواهد در مراتب خودش به این توجه داشته باشد ،مرتبه ی خیلی بالایی هست که برای ما قابل فهم نیست . شاید تا یک زمانی اصلا اتفاق نیفتد وشاید برای بعضی ها هم اتفاق بیفتد. ۲-توحید در وجوب وجود :یعنی واجب الوجود را منحصر کردن در خدا و نفی شریک از برای او در صفت واجبیت وجود کردن. ودر این علم بحث از این دوقسم نمی شود. شرح:در مورد این دوبخش بحث نمی شود چون قابل گویش نیست و اگر کسی هم در اینها وارد شود نمی تواند آن را اعلام کند .حالت خاصی است و کسی را نمی بیند که اعلام کند. ۳-توحید در تاثیر و ایجاد:یعنی موثر در وجود رامنحصر در پروردگار دانستن که فاعلی و منشا اثری غیر از او نیست. شرح:در پروژه ،تمام بناها بر اساس اسماء ایجاد می شوند.آدم باید به این اعتقاد داشته باشد و بداند آن چیزهایی که در وجودش ایجاد می شود در واقع از اسماء خداوند تبارک و تعالی هستند . حالا چهار گروه هستند که در توحید قرار می گیرند. ۱-قشر قشر ۲-قشر ۳-لب ۴-لب لب ۱-قشر قشر:کسانی هستند که به زبان ،توحید را گفتند یعنی کسانی مثل ابوسفیان که ایمان آوردند که از شمشیر شریعت در امان باشند. یعنی آدمی به زبان کلمه ی توحید را بگذراند ولیکن دل او از این معنی غافل باشد و بلکه منکر آن هم باشد .مثل توحید منافقین و فایده ای بر آن مترتب نمی شود مگر اینکه صاحب آن را در دنیا از شمشیر شریعت محافظت نماید. ۲-قشر:آن است که اعتقاد قلبی نیز به معنی کلمه ی توحید داشته باشد و تکذیب این کلمه را نکند هم چنان که شان اکثر عوام مسلمین است و همین قدر توحید اگر چه باعث صفای قلب و شرح صدر نگردد ولیک صاحب خودرا از عذاب آخرت محافظت می نماید.هرگاه معاصی موجب ضعف اعتقاد نشود .اکثر کسانی که در این عالم هستند ،اعمال خود را انجام می دهند که به جهنم نروند و آن بهشت مقابلدار به آنها اعطا بشود. ۳-لب:عبارت است از آنکه این معنی بر او منکشف و ظاهر گردد به واسطه ی نوری که از جانب حق سبحانه و تعالی بر او تجلی کند پس اگر چه در عالم چیزهای بسیار مشاهده کند و لیکن همه را صادر از یک مصدر می بیند و کل را مستند به واحد حق ملاحظه می کند و این مرتبه ،مقام مقربین است . شرح:این را اگر بخواهیم ببینیم به کدام مرحله بر می گردد،همان مرحله ی عین الیقین است که دارد می بیند که آن اسماء هستند که در وجودش این حالت را بوجود می آورند.اگر بخواهد خودش را در این شرایط قرار دهد ،و ظهور اسماء در وجودش اتفاق افتاده باشد این مرحله است و اگر اتفاق نیفتاده باشد برمی گردد به مرحله ی دوم. ۴-لب لب :آن است که به غیر از یک موجود نبیند وشریکی از برای خدا در وجود قرار ندهد و این مرتبه را اهل معرفت ،فنا فی الله و فنا در توحید گویند زیرا که صاحب آن ،خود را فانی دانسته و این مرتبه ،غایت وصول در توحید است . آن هم مرحله ی آخر است که اصلا قابل بازگویی نیست ودر حالتی قرار می گیرند که آن فنا برایشان بوجود آمده است. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻🌻اگر بخواهیم در مسیر توحید واقع شویم ؛باید اخلاق خیلی خوبی برایمان ایجاد شود و آمادگی لازم برای وارد شدن در معرفت برایمان بوجود بیاید. و وقتی وارد معرفت شدیم آن ظهور اسماء برایمان اتفاق میفتد. گاهی ما می گوییم :ما کلاس معرفتی می رویم ؛شاید اصلا با اینکه کلاس معرفتی می رویم،در اخلاق نباشیم ؛باید توجه داشته باشیم خودمان را منتسب نکنیم به این که کلاس معرفتی می رویم یا استاد داریم ؛یک وقت توهم برایمان به وجود نیاید .که این جهل مرکب است. آدم هنوز در چیزی واقع نشده ولی فکر می کند که این دارد برایش تجلی می کند.و وقتی گرفتار جهل مرکب باشد ،آن صفت های بعدی هم برایش می آید.آن شرک است.شرک خفی !!!ویا شک و حیرت خواهد بود. باید توجه داشته باشیم که اینها برایمان اتفاق نیفتد و عمری در آن باشیم ودر آخر بفهمیم که هیچ چیزی نبوده است. خیلی ها بودند که به این شکل حرکت کردند و خیلی هم پیش رفتند و بعد به خودشان آمدند و دیدند که حتی در اخلاق هم وارد نشدند. باید با یک دید درونی به این موضوع نگاه کنیم و اگر دید درونی نباشد تمام این اعمال بصورت کورکورانه خواهد بود باید آدم چشمی پیدا کند و گوشی داشته باشد و این حواس ظاهری در درون هم باید شکوفا شود که با آن بتواند تمام آن چیزی که در پروژه اتفاق میفتد را ببیند .هم خوب بشنود هم خوب ببیند و هم خوب لمس کند . می گویند کسانی که رجبیون هستند از قبل ازاینکه ماه رجب شروع شود،بو می کشند یعنی می فهمند بوی ماه رجب را،یعنی حواس ظاهری در درون هم برایشان شکوفا شده و آن را به نحو عالی می بینند. حالا شاید برای بعضی ها در مراتب ضعیف تر این اتفاق افتاده باشد آن هم راهش اینست که آدم در کنار کتاب اخلاقی که می خواند ،عمل خوبی هم داشته باشد و طبق کتاب پیش برود. و فکر هم نکند که ما همه ی اینها را خواندیم و به نوع های مختلف برایمان تجلی داشته است. تا این علم در درون آدم شرح نشود ؛خواندن ان فایده ندارد. باید به این موضوع توجه کنیم تا برایمان کارساز شود. الحمدلله رب العالمین شرح معراج السعاده 🇮🇷@merajosaade786